کد خبر: ۱۸۹۵۷۷
تاریخ انتشار:
چیستی جریان شناسی در گفت و گو با دکتر سوزنچی؛

من در مورد جریان‌شناسی نظر خاصی ندارم!

دکتر حسین سوزنچی دانش آموخته دانشگاه امام صادق و تربیت مدرس در رشته فلسفه و کلام اسلامی و نویسنده دهها کتاب و مقاله در موضوعات فلسفی و کلامی است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از گذار، آن چیزی که ابتدا به ذهن من می‌رسد این است که جریان‌شناسی یعنی دیدگاه‌ها را در یک موضع، براساس مبنای خاص و با یک نگاه تاریخی ردیف کردن. منتهی اگر بخواهم از این اصطلاح دفاع کنم و بگویم که جریان‌شناسی الا و بالله این است و جز این نیست، نه! به نظر من جریان‎شناسی اصطلاحی است که یک تعیّنِ مفهومیِ جدی ندارد. لااقل برای من ندارد.

اشاره: دکتر حسین سوزنچی دانش آموخته دانشگاه امام صادق و تربیت مدرس در رشته فلسفه و کلام اسلامی و نویسنده دهها کتاب و مقاله در موضوعات فلسفی و کلامی است. آنچه ما را واداشت تا در جریان پرونده جریان شناسی به سراغ ایشان برویم، برگزاری کارگاه جریان شناسی فکری با تدریس ایشان و کتاب "معنا، امکان و راهکارهای علم دینی" است که در فصل سوم آن دکتر سوزنچی به بررسی و جریان شناسی جریانات مختلف در نسبت با مسئله علم دینی میپردازد . البته ایشان انتساب عنوان جریان شناسی به بخش مذکور را چندان نمیپسندد و کار خود را تنها نحوی پیشینه تحقیق میداند. شما را به مطالعه متن کامل گفت و گوی پایگاه علمی تحلیلی گذار با دکتر حسین سوزنچی دعوت میکنیم.

گذار: به نظر حضرتعالی جریان شناسی دقیقاً به چه روش و فرآیندی اطلاق میشود؟

سوزنچی: من نظر خاصی ندارم! نگاه خاصی ندارم! من با اصطلاح جریان‌شناسی کاری نکردم که بدانم جریان‌شناسی چیست. در مورد خود اصطلاح من کاری نکردم! بسیاری از واژه‌ها نخست ابهام دارند. شاید همین جریان‌شناسی صد سال دیگر یک رشته‌ی دانشگاهی با درس‌هایی معین شود. اما امروز وقتی می‌گوییم جریان‌شناسی، تازه در اوایل شکل‌گیری این مفهوم -لااقل در ادبیات رایج- هستیم. برای همین است که من چندان اظهار نظر نمی‌کنم.

گذار: ظاهراً یک اتفاق نسبی بین کسانی که با متن شما مواجه شدند وجود دارد که این متن را هم در عرض سایر متونِ جریان‌شناسانه قرار داده‌اند. این نشان می‌دهد که ظاهراً چیزی در متن شما هست که آن را جریان‌شناسانه می‌کند. مثلاً ممکن است فرم خاصی از پرداخت سبب ایجاد یک چین دیدگاهی شده باشد. شما نمی‌خواهید وارد بحث از این فرم خاص پرداخت بشوید؟

سوزنچی: نه من نگفتم نمی‌خواهم! من گفتم دیدگاهی ندارم. آن چیزی که ابتدا به ذهن من می‌رسد این است که جریان‌شناسی یعنی دیدگاه‌ها را در یک موضع، براساس مبنای خاص و با یک نگاه تاریخی ردیف کردن. منتهی اگر بخواهم از این اصطلاح دفاع کنم و بگویم که جریان‌شناسی الا و بالله این است و جز این نیست، نه! به نظر من جریان‎شناسی اصطلاحی است که یک تعیّنِ مفهومیِ جدی ندارد. لااقل برای من ندارد.

گذار: یعنی تصوری راجع به جریان‌شناسی ندارید؟

سوزنچی: تصور من یک تصور عام و کلی است. مثلاً من در بحث علم دینی، مهم‌ترین گروه‌های کشور را بررسی کردم. می‌شود گفت مهم‌ترین جریانات فکری کشور را بررسی کردم. شاید از این زاویه می‌گویند که این جریان‌شناسیِ بحث علم دینی است. من با عنوان جریان‌شناسی نمی‌خواستم کاری بکنم. مسأله‌ی من این است که در بحث علم دینی به پاسخ برسم. من اول مبادی فلسفی بحث علم و دین را مطرح کردم. در فصل سوم هم گفتمیک عده‌ای قبل از من به این مسأله پاسخ داده‌اند. برخی از این پاسخ‌ها متعلق به یک نفر است و برخی از این پاسخ‌ها یک جریان شده‌اند و طرفداران‌شان یک گروه عظیمی شده‌اند. بنده پاسخ‌هایی که به نظرم بیشتر یک جریانی را ساخته است بررسی کردم. چون برای منی که می‌خواهم بگویم دیدگاهم با اینها متفاوت است، مطالعه‌ی اینها مفید است.  به این معنا یک کار کاملاً شدنی است. این که می‌گویید که یک عده‌ای مخالف هستند و می‌گویند نشدنی است، من اصلا تصوری ندارم که نشدنی بودن این در گروی چیست؟

گذار: منظور این نیست که به لحاظ وقوعی نشدنی است. چون شما که انجام داده‌اید و محقق شده است و بقیه اساتید هم این کار را کرده‌اند. منتهی منظور این است که موجه و مطلوب نیست!

سوزنچی: اگر این کار را نکنیم تحقیق‌مان موجه نیست. اگر ما بخواهیم درباره‌ی مسئله‌ای موضعی بگیریم و در آن مسئله سابقه‌ی بحث را نگاه نکنیم و نبینیم چه جریان‌هایی در این بحث پیدا شده‌اند و چه دیدگاه‌هایی داشته‌اند، مطلوب نیست! این یعنی من می‌خواهم معرفت را از صفر شروع کنم! یعنی خطای قبلی‌ها را تکرار کنم. این‌که می‌گویند موجه نیست را نمی فهمم شاید یک منظور خاصی دارند و می‌گویند موجه نیست.

گذار: بله یعنی اینکه هرطور شناختی را جریان‌شناسی نمی‌دانند. از ابتدا تاریخِ تفکر ملازم با شناختِ افکار، ایده‌ها و فلسفه‌ها بوده است، منتهی جریان‌شناسی را امری می‌دانند که به واسطه‌ی داشتن برخی ویژگی‌ها و خصیصه‌ها، از سایر شناخت‌ها متمایز می‌شود. برای مثال دکتر خسروپناه می‌گفتند که جریان‌شناسی ملازم با وجه اجتماعیِ جریان فکری است، به همین دلیل، تاریخِ فلسفه‌ها، جریان‌شناسی نیستند، زیرا به تأثیرات اجتماعی، وجه اجتماعی، حیثیتِ اجتماعیِ افکار و جریاناتِ فکری نمی‌پردازند. ایشان هم اعتقاد داشتند که جریان‌شناسی یک فعل خاصی است و در عین حال می‌گفتند به این دلیل ‌که به رئالیزم معرفتی معتقد هستم، در اینکه بایستم و سایرین را جریان‌شناسی بکنم و جریان‌شناسی من آلوده به افکار خودم نباشد، موجه هستم و می‌توانم حاقّ حرف آنها را بفهمم. زیرا یکی از ایرادات وارد بر جریان‌شناسی این است که شما به عنوان یک جریان‌شناس، خودتان وابسته به یکی از جریانات هستید، بنابراین وقتی جریان‌شناسی می‌کنید، از موضعِ خودتان حرف می‌زنید. این چقدر می‌تواند موجه باشد؟ شما میان حرف‌هایتان گفتید که من آنهایی را که جریان بودند بررسی کردم. این باید مبتنی بر قواعدی باشد. شما دل‌بخواهانه نمی‌توانید بگویید که این جریان نیست و این هست! یا این‌که این فکری هست و این نیست. حدودشان را چطور از هم تفکیک کنیم؟

سوزنچی: تلقی من این است که بیشترِ این کار یک طور کارِ جامعه‌شناسی است. مثلاً جامعه‌شناسیِ تحلیل‌هایِ فکری یا جامعه‌شناسی هایِ ناظر به جریانات فکری. من از این سنخ می‌بینم. این نکته را هم می‌پذیرم که وقتی بحثِ جریان‌شناسی است نگاه به یک گروه اثرگذار منظور است نه دیدگاهی که ممکن است فیلسوفی در طول تاریخ مطرح کرده باشد و طرفداری هم نداشته باشد. اما همین که این دیدگاه، طرفداری پیدا کرد، جریانی را شکل می‌دهد. جریان به معنای عام را به کار می‌بریم. وقتی من می‌خواهم در موضوع علم دینی بحث کنم، می‌گویم درباره‌ی این موضوعِ بحثِ من چه دیدگاه‌هایی مطرح است که این دیدگاه‌ها اثر گذاری اجتماعی داشته است. یعنی کاملاً یک بحث استقرایی است. یعنی نگاه می‌کنم در جامعه ببینم در این موضع، چه دیدگاه‌هایی به نحو جدی‌تر در بسترِ اجتماعی،  مطرح شده‌اند و جدی‌تر شدن آن هم برای من هیچ ضابطه‌‌ی معینی ندارد که بگویم طی چه فرآیندی جدی‌تر می‌شود. شاید حرفش بیشتر شنیده می‌شود. با این ضابطه ها نگاه می‌کنیم که در فلان مسئله مثلاً هفت یا هشت دیدگاه در کشور بسیار مطرح‌اند. به نظرم کاملاً حالت استقرایی دارد.

گذار: بنابراین حرف زدن درمورد تاریخچه‌ی جریان‌شناسی خیلی موجه نیست! یعنی شما می‌توانید بگویید که جریان‌شناسی همیشه بوده است و لازمه‌ی هر اتفاقِ علمی این بوده که پیشینه‌اش را ببینیم.

سوزنچی: تاریخچه علمی لزوماً نیست چون بحث اثرگذاری اجتماعی وارد شده است ...

گذار: به نظر می‌رسد که جریان‌شناسی کار خاصی است و این کار تاریخی دارد. شما می‌فرمائید که این کارِ خاصی نیست، من به صورت استقرایی نگاه کردم که وضعیت چیست، در هر تحقیقی رویه‌ی من همین است و این کار خاصی نیست. اما به نظر می‌رسد فعل جریان‌شناسی فقط در همین چند دهه‌ی اخیر آن هم در ایران رخ داده است. این توجه شما را جلب نمی‌کند؟

سوزنچی: نه؛ شاید کلمه‌اش این‌طور باشد [ولی] من فکر نمی‌کنم که ایده‌اش خیلی جدید باشد. مثلا کتاب آقای حمید عنایت درباره‌ی اندیشه سیاسی جهان عرب[1] یک کتاب جریان‌شناسی است. مکاتب را تحلیل می‌کند. در رشته‌ی علوم سیاسی این جریان‌شناسی‌ها زیاد است...

گذار: یک نقد هم همین است که فعلِ جریان‌شناسی از فضای سیاسی وارد فضای فکری شده است، و منتقدان جریان شناسی اصل فعل را فعلِ سیاست‌زده‌ای دانسته و همین نکته را  واجد بصیرتی می‌دانند. جریان‌شناسی در فضای سیاسی و همچنین در فضای علوم سیاسی ما نسبت به فضای فکری، سابقه‌ی بیشتری دارد. جریان‌شناسی در فضای فکری ظاهراً با آقای ملکیان و آقای خسروپناه شروع می‌شود.

سوزنچی: [کاربرد این] کلمه شاید با اینها شروع شود.

 گذار: شما در غرب سابقه‌ی چین کاری را سراغ دارید؟ مثلا شبیه همین کاری که شما در کتابتان انجام داده‌اید در غرب سابقه دارد؟

سوزنچی: مثلاً کتاب‌هایی که درباره‌ی تاریخ علم بحث می‌کنند، به نحو جریانی است. اینکه [فلان نظریه] در چه دوره‌ای بود؟ چه دوره‌ای آمد؟ اینها یک طور جریان‌شناسی است. خود تاریخ علم [هم به نحوی جریان‌شناسی است]. مثلاً همین کتاب‌هایی که درباره‌ی دین بحث می‌کنند، همین کتاب‌هایی که درباره‌ی انواع فلسفه دین و تاریخ دین می‌نویسند، دین‌ها را جریان‌شناسی می‌کنند.

گذار: هر طور طبقه‌بندی جریان‌شناسی است؟ اگر نیست، تمایز جریان‌شناسی چیست؟

سوزنچی: من چیز خاصی نمی‌بینم. ما برای دانشجویان علوم اجتماعی، رشته‌ی تبلیغ و فرهنگ و ارتباطات، درسی تحت عنوان جریان‌شناسی شبهاتِ علیه اسلام و تبلیغ داریم. من آنجا درباره‌ی جریان‌شناسی شبهات و پاسخگویی به شبهات بحث می‌کنم. یک بار پاسخگویی به شبهات نگاه کاملا فردی به مسئله شبهات دارد که مثلاً شبهه وارد ذهن شده است، من چطور پاسخ آن را بدهم. اما در جریان‌شناسی شبهات، به ورود شبهه نگاه اجتماعی می‌شود. یعنی از این بحث می‌شود که ورود شبهه چه مکانیسم‌هایی دارد، چه گروه‌هایی پشت سر آن هستند، این گروه‌ها چه اهدافی را دنبال می‌کنند و...؛ آن چیزی که من از کلمه‌ی جریان‌شناسی می‌فهمم توأم کردن مسئله با یک نگاه اجتماعی است.

گذار: آیا می‌توانیم بگوییم طبق نظر شما ما جریاناتی را بررسی می‌کنیم که اثر اجتماعی دارند؟

سوزنچی: حالا لزوماً هم نمی‌شود گفت اثر اجتماعی. کلمه‌ی اثر اجتماعی ایهام دارد. [بهتر است بگوییم] اثر داشته باشد. اثر هم خود به خود در جامعه است. گاهی اثر معرفتی است. مثلاً کانت[2] در فضای جریانات فکری غربی فیلسوف مهمی است ولی شاید شخص ایشان را خیلی نشناسند. اما او اثر فکری‌ای گذاشته است که در جامعه نمود پیدا می‌کند.

گذار: اینجا به نظرم مبهم است. چون شما اول گفتید که هرکسی که حرفی بزند و اثر اجتماعی...

سوزنچی: کلمه اثر اجتماعی را من نمی‌گویم. من می‌گویم اثر داشته باشد. مثلاً در بحث علم دینی صدها نفر اظهار نظر می‌کنند اما اظهار نظرشان از دانشگاه و حوزه بیرون نمی‌رود و اثر معرفتی نمی‌گذارد.

گذار: ضابطه‌ی اثر معرفتی چیست؟

سوزنچی: مثلا آقای سید حسین نصر[3] یا آقای دکتر سروش[4] در ایران نیستند اما حرف‌هایی که می‌زنند در عرصه‌های معرفتی اثرگذار است. من در طبقه‌بندی خودم دکتر سروش را در فضایِ علم دینی آوردم در حالی که او یکی از مخالفین علم دینی است. من گفتم که دیدگاه ایشان طرفدارهایی پیدا کرده است که این طرفدارها با ابتنا به دیدگاه آقای سروش، بحث علم دینی را مطرح می‌کنند. منظورم از اثر، این است. ولو این‌که شما بگویید اثر اجتماعی آن مخالف این است. یعنی او به عنوان مخالف علم دینی وارد گود شده است اما در بحث اثرِ معرفتی گذاشته است. به یک معنا هر اثری در جامعه، اثر اجتماعی است. یعنی اثرِ معرفتی، اثر اجتماعی می‌شود. اما خیلی وقت‌ها این اثر اجتماعی بیشتر نمود خارجی دارد. یک مقدار که از آن فضا فاصله بگیریم نظرمان عوض می‌شود. مثلاً من می‌گویم که آقای دکتر سروش یکی از متفکران علم دینی است، همه می‌گویند که ایشان از مخالفان علم دینی است. ولی اگر شما دیدید که ایشان دیدگاهی را مطرح کرد که خیلی‌ها در دانشگاه به هنگام دفاع از علم دینی، با مبانی ایشان

گذار: همین کانت هم در زمان خودش به اندازه‌ی امروز شناخته شده نبود. بحث علم دینی هم بحث متأخری است و همه‌ی کسانی که در کتاب شما بررسی شده‌اند، در قید حیات و معاصراند. ممکن است کسی راجع به علم دینی نظری بدهد که در حال حاضر بروز اجتماعی زیادی نداشته باشد ولی ما نمی‌توانیم قضاوت کنیم که نظریه‌ی او در تاریخ چه موقعیتی خواهد داشت!دفاع می‌کنند؛ شما می‌توانید ایشان را در این طبقه بندی قرار بدهید. در کتاب هم گفتم که من نرفتم ببینم که چه کسی می‌گوید که من هستم یا من نیستم!

سوزنچی: ما بر اساس بسترهایِ اجتماعیِ فعلی مقایسه می‌کنیم. ما اثر غیر اجتماعی هم داریم؟ [یک]کلمه، بعضی وقت‌ها آنقدر بزرگ می‌شود که همه چیز را ذیل خودش می‌آورد. شما در مقابلِ اثرِ اجتماعی چه چیزی می‌آورید؟

گذار: ما نمی‌خواهیم از آن حیث بررسی کنیم. بحث ما سر این است که معیار شما برای تفاوت قایل شدن میان یک استاد گمنام و شخص رسانه‌ای و مشهوری مثل آقای سروش، چیست؟ ظاهراً معیارتان در همین حدِ دیده شدنِ رسانه‌ای است.

سوزنچی: بله همین دیده شدن و اثر گذاشتن در خارج است. اگر شما می‌گویید اثر اجتماعی این است، بله! من می‌گویم که بعضی وقت‌ها آدم احساس می‌کند که کسی پتانسیل دارد ولی جدی گرفته نشده است. ولی برای من پیش نیامده که کسی را دیده باشم که پتانسیل محض باشد و جدی گرفته نشود. من سراغ اینها نرفتم.

گذار: حالا اگر اسم این کار را جریان‌شناسی هم نگذاریم، هر شناسایی که باشد، به نظر شما در این شناسایی چقدر بی طرفی ممکن و مطلوب است؟

سوزنچی: تمام بحث‌های جامعه شناسی اینجا مطرح می‌شود. آیا شما، شمایی که مسلمان هستید، می‌توانید درباره‌ی جامعه‌ی بودایی تحقیق کنید؟ یعنی فکر نمی‌کنم این سوال منحصراً ناظر به این بحث باشد. به نظرم ناظر به اصل جامعه‌شناسی است که دعوای آن مدت‌هاست که مطرح است و ادامه دارد. به نظر من اگر کسی بگوید که ممکن نیست، در واقع باید بگوید که جامعه‌شناسیِ جوامعِ دیگر ممکن نیست. در حالی که ما به یک نحو شهودی می‌فهمیم که این امر ممکن است. یعنی ما می‌دانیم که می‌توانیم درباره‌ی جوامع دیگر تحقیق کنیم. منتهی آیا این تحقیق‌های ما آسیب‌هایی دارد؟ بله! باید از آن آسیب‌ها جلوگیری کنیم و انصاف را رعایت کنیم. دوباره این مفاهیم گنگ است. انصاف یعنی چه مقدار؟ نمی‌شود گفت. یعنی من حداقل چقدر منابع آنها را دیده باشم که قبول کنم؟ من که فرهنگستان[5] را نقد کردم گفتند که: شما سی سال تلاش ما را با یک کتاب پنجاه صفحه‌ای ردکردید! من به ایشان گفتم شما هزار سال تلاش فلاسفه را با سی سال رد کردید! یک انصافی لازم است، در اصل و در امکان آن نمی‌شود تردید کرد. منتهی این‌که من در مقام عمل چقدر به این امکان تن دادم و چقدر قضاوت خودم را دخالت دادم، بحث دیگری است. آن حرفی که شما از قول آقای خسروپناه نقل کردید، حرف قابل دفاعی است. اگر من مبنای رئالیستی دارم حتما ممکن است. یک موقع کسی اصلاً مبنای رئالیستی ندارد، در آن صورت حتی نمی‌تواند بگوید ناممکن است. یعنی از موضع اوست که این بررسی ممکن نیست. کسی که موضع رئالیستی دارد می‌گوید واقعیتِ ناب، قابل شناسایی است و به همین دلیل جریان‌شناسی حقیقی ممکن است. اما کسی که می‌گوید موضع من ضد رئالیستی است و می‌گوید جریان‌شناسی ناممکن است، موضع خودش را می‌گوید. یعنی از موضع او ناممکن است اما ممکن است از موضع دیگری ممکن باشد.

گذار: یک اتفاقی که تقریباً راجع به همه‌ی جریان‌شناسی‌ها افتاده،این است که  از جانب کسانی که توسط جریان‌شناسان طبقه بندی می‌شوند، اعتراضاتی مطرح شده است. این ما را به این فکر می‌اندازد که ظاهراً ذاتِ این فعل اقتضایی این را دارد که اعتراضات کسانی را که ابژه‌ی این تحقیق شده‌اند، برانگیزد. ظاهراً این افراد همیشه احساس می‌کنند که درست دیده نشده‌اند. شما فکر می‌کنید که این مسئله به انصاف بر می‌گردد یا خود این فعل ماهیت ویژه‌ای دارد؟

سوزنچی: نه، به نظر من این فعل فی حد نفسه مشکلی ندارد. زمانی که شما یک دیدگاهی را نقد می‌کنید و در موضع نقد آن هستید، صاحبان آن دیدگاه غالباً می‌گویند که ما حرف تو را قبول نداریم. این امر متداولی است. زمانی این اعتراض قابل دفاع است که نشان بدهند که تو در نقد خودت انصاف را رعایت نکردی، نشان بدهند که تو این حرف را به ما نسبت دادی در حالی که این نسبت یا خلاف است یا فلان زاویه از حرف ما را ندیدی و "نشان بدهند" فلان زاویه را ندیدی! بگویند که تو این را گفتی و ما این حرف را هم زدیم که حرف تو را پاسخ می‌داد و تو ندیدی. اما وقتی این دو تا را نشان ندهند و من در حرف‌هایم آدرس منبع بدهم و آنها اذعان کنند که همه‌ی منابع درست بود و هیچ‌جا هم نشان ندهند که توضیحی راجع به حرف تو داریم، در این صورت ایرادی وارد نیست. گروهی مثل فرهنگستان، گروه محرمانه‌ای هستند یعنی اطلاعات اصلی خودشان را منتشر نمی‌کنند. من چندین بار به خودشان گفته‌ام. اطلاعاتشان را به کسی نمی دهند، می‌گویند که ما یک منطق خاصی تدوین کرده‌ایم که با آن منطق خیلی چیزها تبیین می‌شود. می‌گویم [مستنداتتان را ارائه] بدهید، نمی‌دهند. می‌گویند باید هزار ساعت جلسات ما را گوش بدهی! شما اگر مدعی حرفی هستید، [مستندات آن را هم] باید بدهید. اینها می‌گویند بر اساس نوشته‌های ما حرف شما غلط است. می‌گویم این مدل قضاوت، مدل قابل دفاعی نیست. اما اگر بگویند که ما این کتاب‌ها را منتشر کردیم و تو همه‌ی کتاب‌هایِ ما را نخواندی یا نشان بدهند که ما در فلان کتاب پاسخ اشکال شما را دادیم و شما نخواندید، اینجاست که نشان می‌دهد جریان‌شناسی من غلط بوده است. به نظر من از این دو طریق می‌شود نقد کرد. یکی اینکه من حرفی به آنها نسبت دهم  که در انتسابم خطا کرده باشم. خیلی وقت‌ها افراد سر و ته یک کلام را می‌زنند و آن را نقد می‌کنند. این یک خطا است، ولو این‌که اصلِ انتساب درست است. یا اینکه نه! نشان بدهند که مطالعات من ناقص است. در این دو فضا اشکال وارد است. مثلاً آقای مهدی نصیری درباره‌ی فلسفه ی اسلامی قضاوت‌هایی می‌کند که برای من واضح است که خطاست. خطا بودن آن را هم می‌توانم مکرر نشان بدهم. می‌توانم نشان بدهم که این جمله‌ای که ایشان از فلاسفه نقل می‌کنند، فلاسفه جمله‌ی دیگری هم دارند و از این طریق نشان بدهم که در جریان‌شناسی بی‌انصافی شده است. به نظرم برای مخاطب عمومی قابل شناسایی است. اینکه بگوییم چون شما فلسفه اسلامی نخواندی و شاگرد ما نبودی، پس نمی فهمی! (استدلالی که در مناظره تلویزیونی رخ داد) استدلالِ قانع کننده‌ای نیست. اما اگر نشان دادم که این را گفتی اما این یکی را نگفتی و این هم در کتاب‌های ما موجود بود، این نشان می‌دهد که مطالعه ایشان بی‌انصافی است.

گذار: پس علت اعتراضات به جریان‌شناسی‌ها را، اگر اعتراضشان را درست و واضح بیان نکنند، نوعی حرکتِ سیاسی برای فرار از نقدها می‌دانید؟

سوزنچی: بله، اگر اعتراضشان را درست و واضح بیان نکنند، علت را این می‌دانم. وقتی کسی تحلیل‌ جریانی را شروع می‌کند، در تمام این فضاها فرار از انتقاد ممکن است. خب وقتی کسی از یک موضعی درباره‌ی موضعِ دیگری حرف می‌زند، این اعتراضات ایجاد می‌شود. فقط مربوط به جریان‌شناسی نیست. هر کسی که از یک موضعی درباره‌ی موضعی دیگری حرف می‌زند، این اشکال به او وارد است که آیا این موضع را شما درست فهمیدید یا نه؟ راه حل اشکال هم این نیست که اساساً چنین کاری ممکن نیست، اگر این‌طور باشد باب دیالوگ بسته می‌شود. مثلا آقای سروش درباره‌ی سنتی‌ها بحث می‌کنند و سنتی‌ها هم درباره‌ی آقای سروش بحث می‌کنند. چون فضای اینها دو فضای مختلف است، دلیل می‌شود که هیچ‌کس حق بحث درباره‌ی کس دیگری را نداشته باشد؟ حرف این است که آیا او درست بحث می‌کند؟ نقد و پاسخ نقد هم همین است. شخص ثالث باید بگوید که نقد یا پاسخ نقد وارد بود یا خیر.

گذار: آیا سخن گفتن از جریان در حوزه‌ی تفکر صحیح است؟ اگر بله شاخصه‌ی آن چیست؟ مثلاً به عنوان مثال فرهنگستان یک جریان است و هر استاد دیگری که یک حرفی راجع به این موضوع زده است جریان نیست؟ مرز آن چیست؟

سوزنچی: آن مرزی که به نظرم می‌رسد این است که گاهی اوقات یک فرد آنقدر شاخص است که همه‌ی افراد آن جریان دور آن شخص می‌چرخند. مثلا آقای نصر یا آقای سروش افراد شاخصی هستند؛ به طوری که شما می‌توانید بگویید این جریان سروش است یا جریان سید حسین نصر است. گاهی اوقات این جریان یک هویت ستادی تشکیل می‌دهد که در این هویت ستادی افراد جابه‌جا می‌شوند اما همه‌ی آنها از منظر پیروان آن جریان، ارزش برابر دارند. وقتی شما مثلاً به سراغ فرهنگستان می‌روید می‌بینید که آقای حسینی هاشمی[6] همان‌قدر اعتبار داشت که امروز آقای میرباقری و آقای پیروزمند به عنوان نماینده رسمی فرهنگستان، اعتبار دارند و می‌بینید که چند نفر هستند که همه میگویند حرف ما با هم مشترک است. شما نمی‌توانید اینها را به شخص نسبت دهید. مثلا افکار آقای ملکیان[7] و آقای سروش به هم نزدیک است اما نه آقای سروش می‌گوید من ملکیانی هستم نه ملکیان می‌گوید من سروشی هستم. هرکدام می‌گویند ما دو نفرِ مستقل هستیم. به همین خاطر جریان منسوب به آنها را با شخص خودشان‌ معرفی می‌کنیم.

گذار: شما به جریان سروش هم معتقدید؟

سوزنچی: بله

گذار: پس لازم نیست که جریان متشکل از چند نفر باشد؟

سوزنچی: نه؛ جریان یعنی تفکری که در عده‌ای شیوع پیدا می‌کند. من این را جریان می‌نامم.گاهی این جریان با شخص شناخته می‌شود گاهی با یک اسم دیگر.

گذار: به لحاظ اهمیت چه جایگاهی برای دانش‌پژوهان یا اندیشمندان حوزه‌ی جریان‌شناسی قائل هستید؟

سوزنچی: [جریان‌شناسی] در هر رشته‌ای و هر عرصه‌ای لازم است. بدون آن نمی‌توانید شناسایی درستی از فضای یک رشته داشته باشید.

گذار: یعنی برای ورود به مسئله‌ها لازم است!

سوزنچی: برای ورود به یک مسئله چاره‌ای جز این ندارید که یک تاریخچه از آن مسئله را با توجه به جریانات اثر گذارش بشناسید. تا بعد براساس قضاوت شما، معلوم شود که شما چه نسبتی با بقیه دارید و کجای مسیر ایستاده‌اید.

 

- چکیده و معرفی کتاب معنا، امکان و راهکارهای علم دینی اثر دکتر سوزنچی

 - پرونده جریان شناسی از نمای نزدیک

پی نوشت:

[1]. س‍ی‍ری‌ در ان‍دی‍ش‍ه‌ س‍ی‍اس‍ی‌ ع‍رب‌: از حم‍ل‍ه‌ ن‍اپ‍ل‍ئ‍ون‌ ب‍ه‌ م‍ص‍ر ت‍ا ج‍ن‍گ‌ ج‍ه‍ان‍ی‌ دوم‌، ح‍م‍ی‍د ع‍ن‍ای‍ت‌، ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر‏‫، ت‍ه‍ران‌: ۱۳۷۰.

[2]. ایمانوئل کانت (به آلمانی: Immanuel Kant)‏ (۱۷۲۴ – ۱۸۰۴م) فیلسوف آلمانی قرن هیجدهم و نویسنده آثاری همچون نقد خرد ناب و نقد قوه حکم.

[3]. سید حسین نصر (۱۳۱۲ه.ش-   ) فیلسوف معاصر ایرانی و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشنگتن.

[4]. حسین حاج فرج دبّاغ مشهور به عبدالکریم سروش (۱۳۲۴ ه .ش -  )، فیلسوف، نظریه پرداز و مترجم معاصر ایرانی.

[5]. فرهنگستان علوم اسلامی قم ( آکادمی علوم اسلامی )، موسسه‌ای علمی- پژوهشی که پس از انقلاب و توسط سید منیرالدین حسینی‌الهاشمی در شهر قم تاسیس شد.

[6]. سید منیرالدین حسینی الهاشمی ( 1322 – 1379 ) مجتهد شیعه و عضو مجلس خبرگان رهبری و بنیان‌گذار دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم

[7]. مصطفی ملکیان (۱۳۳۵ه.ش -   ) روشنفکر و مترجم ایرانی‌ معاصر

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین