لابد خبر فضا حتی که از حواشی جشنواره کن افشا شده را خوانده و یا شنیده اید.
به گزارش بولتن نیوز، لابد خبر فضا حتی که از حواشی جشنواره کن افشا شده را خوانده و یا شنیده اید.
"شارون
استون"، بازیگر زن هالیوودی یکی از کسانی است که خبر تن فروشی او به اعراب
ثروتمند افشا شده و نام بسیاری از خواننده ها و بازیگران دیگر هالیوودی هم
سر زبانها افتاد اما شاید تکان دهنده تر از همه اینها نام یک زن و شوهر
مشهور هالیوودی بود، "آنجلینا جولی" و "براد پیت" در جلساتی جداگانه اقدام
به تن فروشی در خدمت مردهای عرب ثروتمند کردند. هدف این نگارش بررسی ریشه
های جامعه شناختی چنین اتفاقاتی است.
***عمق فاجعه
فلاسفه
شخصیت بشر را به دو نهاد تقسیم می کنند؛ انسان طبیعی و انسان فطری، انسان
طبیعی تمام خصوصیات یک حیوان را دارد. میل او به مشتهیات و لذتهای جسمی و
طبیعی اعم از اروتیسم، خوردن، بی فکر خندیدن، مستی و خواب و راحتی و ...جزو
نمونه هایی از خصایص انسان طبیعی هستند و اما انسان فطری واجد یک سری
نیازهای روحی است که فراتر از شعور و خاصیت حیوانهاست.
انسان
طبیعی لذت جو تنوع طلب است و میل به تأسیس حرمسرا دارد اما در وجود او که
سراغ اطفای هوسهایش رفته، باز هم کورسوهای فطری پلک می زنند و او را به سمت
خاصیت یگانه پسندی عشق سوق می دهند؛ همین است که هر شاهنشاهی با وجود
داشتن حرمسرا باز هم به سمت یک سوگلی می رود.
نبرد
بین انسان طبیعی و انسان فطری در درون بشر تا آخر عمر ادامه دارد و در
افراد مختلف به نسبتهای مختلف، غلبه هر کدام از این دو خاصیت را می توان
دید. انسانهای وارسته به تمام مسایل طبیعی زندگیشان همرنگ و بوی فطری داده
اند.
به عنوان مثال آمیختن اروتیسم با عشق و درآوردن آن از حالت یک اطفای غریزه صرف و یا آمیختن خنده به نقادی و تفکر و یا ... .
مشکل
غرب از همین جا و آنچه که "نیچه" آن را تئوریزه کرد شروع می شود یعنی رفتن
تمام و کمال به سمت انسان طبیعی. او می گفت حتی آرمانهای مهمی مثل دوستی،
صلح و سخاوت را که قابل حذف نیستند باید طوری توجیه کرد که به نفع تئوری
انسان طبیعی باشند مثلا باید سخاوت را به جای اینکه از خودگذشتگی تلقی
کنیم، قدرت انسان و یک عمل از سر بی نیازی او بشماریم. تئوری "نیچه" را
غالبا به اسم "اراده معطوف به قدرت" می شناسند و همین تلقی باعث بوجود آمدن
یک راست گرایی مدرن "نازیسم" در سی قرن گذشته و همچنین یک راست گویی پست
مدرن (جامعه امروز آمریکا) در قرن اخیر گردید. اما "ریچارد نیکسون" (از
رؤسای جمهور پیشین آمریکا) در کتابی بنام "فراسوی صلح" به همین وضعیت جامعه
آمریکا انتقاد می کند و خطر فروپاشی آمریکا را به خاطر از بین رفتن عنصر
(آرمان) در نهاد این جامعه متذکر می شود.

لذت
جویی صرف در انسان طبیعی فرد را کم کم از این کار خسته می کند، این کار را
برای او تکراری می کند تا جایی که با عرف معمول، دیگر ارضا نمی شود و سراغ
اعمال جنسی تهوع آوری مثل دیگرآزاری(سادیسم) و خودآزاری(مازوخیسم) می رود
یا میل به همجنس گرایی یا انواع انحرافات جنسی دیگر پیدا می کند در حالی که
با چاشنی کمی عشق، کمی آرمان و کمی انسانیت زندگی رنگ و بویی دیگر پیدا می
کند، زیرا لذت های آمیخته با فطرت تکراری نمی شوند.
لذت
جویی طبیعی یا همان حیوانی به شکلی رادیکال در مضمون فیلمهای غربی پی
گرفته می شود آنچنان که تم فیلمها از خیانت به بهانه عشق های سه ضلعی گذشته
و به خانواده های سه بعدی رسیده یعنی همسر بودن دو مرد با هم به اضافه یک
زن و ... همچنین کثافت هایی مثل ازدواج با محارم در حال آلودن دامان فرهنگ
غرب است و متأسفانه پس از ورود موج فیلمهای خیانت محور به ایران که به
بهانه بررسی کردن خیانت آن را ترویج می دادند و از ساحت این عمل زشت حساسیت
زدایی می کردند، اکنون کم کم صدای پای فیلمهایی می آید که به عمق فاجعه
نزدیک ترند، فیلمهایی که انسان طبیعی را به طور کامل تئوریزه می کنند و
صراحتا می گویند فقط تفریح کنید و فقط لذت ببرید.
یک
پیرمرد که زن جوانی را به عنوان همسر و همکار در کنار خود دارد، اخیرا
فیلمی ساخته و روانه پرده کرده که می خواهد دروازه ورود به دنیای پسا
تاریخی باشد. به عبارتی این فیلمساز می خواهد نوع زندگی خودش را برای
دیگران هم تجویز کند.
پست
هیستوریسم یا نگره پسا تاریخی که در حقیقت باید آن را ماقبل تاریخ دانست،
انسان را در وضعیتی می خواهد که هیچ قانونی اعم از شروع و عرف و اخلاق و
حقوق، مانع لذات او نشوند. باید از این وضعیت ترسید و نباید اجازه داد که
یک روز هنرمندان بزرگ ما هم فضاحتی نظیر آنچه "براد پیت" و "آنجلینا جولی"
به بار آورند. البته چنین معضلی قطعا یک برخورد نرم می طلبد نه فیزیکی./ي2
يادداشت از میلاد جلیل زاده.
مطلب خیلی خوبی بود فقط حیف که خیلی خلاصه بود . جا داره بیشتر به نقد فیلم های هالیوودی بپردازیم ولی یک محدودیت بدی وجود داره و اون هم اینه که نمیشه اسم یک یا چند فیلم رو به زبون آورد و به اون ها استناد کرد! چرا که خودش باعث میشه عده ای از سر کنجکاوی به سراغ دیدن این فیلم ها برن که این خودش یه معضل دیگه درست می کنه!
اون فیلمی رو که مثال زدید ( آخر مطلب ) قبلا دیدم و به این بهانه دیدم که به من گفته شده بود فلانی ساخته و یه شاهکاره و ... ولی واقعا حالم از بی سوادی بعضی آدم ها که کورکورانه فقط به اسم یک کارگردان یا هالیوودی بودن فیلم اون رو خوب میدونن چه برسه به شاهکار (!!!) تاسف خوردم! من که تا نصفه اش فهمیدم قراره چی باشه و بقیه رو دیگه ندیدم ولی وای به حال سینما گراهای ما که اینا مرجع و منبع درسیشون هم هست!
اينجوري آدم فكر مي كنه يك حرفهايي ياد گرفتي دنبال بهونه بودي فورانشون بدي!!
ولی سینمای هاه جاروابتذال گرفته حتی ایران