کد خبر: ۱۰۱۴۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

بازخواني حماسه سوم تير84/ انقلابى هاى «تاكسيدرمى» شده

مهدى كلهر
در ميان نامزدهاى رياست جمهورى دولت نهم به غير از دو نفر كه به لحاظ سنى و سوابق جزو نسل اولى هاى انقلاب اسلامى محسوب مى شدند بقيه را مى توان يا از آخرين نسل اولى ها يا بهتر بگوييم نسل دومى به حساب آورد. به غير از يكى دو نفر از نامزدهاى نسل دومى ، بقيه خود را اصولگرا مى دانستند. صدا و سيما جهت حضور جدى مردم درانتخابات رياست جمهورى در سال ۱۳۸۴ طبق يك برنامه از پيش طراحى شده، ساعاتى را براى ارائه برنامه هاى نامزدهاى رياست جمهورى دولت نهم تخصيص داد و براى جذاب تر شدن برنامه ها، تعدادى ميزگرد يا مناظره با نمايندگان نامزدها (يك هفته قبل از هررأى گيرى) تدارك ديد. در اين برنامه ها افرادى به نيابت از كانديداى موردنظر، در برابر ساير نمايندگان نامزدها قرار مى گرفتند. البته در برخى از اوقات نيز نامزد رياست جمهورى به دلايلى از جمله دست نيافتن به يك مناظره كننده هم خط، هم سليقه، هم فكر و يا... از صندلى مربوط به خود استفاده نمى كرد كه اين امر، يكى دوبار براى دكتر احمدى نژاد اتفاق افتاد. دراين شب ها نماينده يكى از نامزدهاى اصولگرا كه چهره اى انقلابى و با سوابق مشهور به انقلابى بودن داشت، در برابر مناظركننده مقابل خود اظهار داشت: «قرار نيست كه هر ۲۵ سال يك بار انقلاب كنيم!...» خود اين نماينده نيز كه از آخرين نسل اولى ها و يا از اولين نسل دومى ها محسوب مى شود، سال ها به عنوان يك چهره حرفه اى انقلاب اسلامى در مسندهاى مختلف مديريتى و به خصوص در عرصه انديشه و قلم كوشيده و پوشيده و تراشيده!! بود. نگارنده اين سطور، جمله «قرار نيست هر ۲۵ سال يا هر از ۸ سال ... انقلاب كنيم!» را از زبان نماينده آقاى هاشمى رفسنجانى در اولين مناظره از دور دوم انتخابات رياست جمهورى شنيد و متناسب با آن پاسخى را ارائه كرد اما شنيدن آن جمله در هفته اول انتخابات از زبان يكى از هم سن و سالان ، برايم بسيار سؤال برانگيز مى نمود به ويژه آن كه بنده سال ها اين فرد را به عنوان مفسر و مدافع انقلاب اسلامى مى شناختم كه نمايندگى يكى از انقلابيون نامدار را برعهده داشت .

البته جا دارد به اين نكته اشاره كنم كه آقاى هاشمى رفسنجانى در آخرين برنامه تبليغاتى خود در دور دوم، اظهارات نمايندگان خويش را به عهده نگرفت و مسئوليت آن اظهارات را به خود آنان مربوط دانست. اما معانى و پيام هاى بسيارى كه در پشت اين شعار به ظاهر صلح جويانه، به ظاهر متواضعانه، به ظاهر عذرخواهانه، به ظاهر حكيمانه يا به ... وجود داشت، مرا به فكر فرود برد و بيش از هر چيز ديگرى، ذهنم را به خود مشغول كرد، به خصوص كه شبيه اين اظهارنظر، قبل و حتى در دور دوم انتخابات و بعدها در جرايد و مصاحبه ها منعكس شد و در كانون توجه قرار گرفت .

آيا منظوراين دوستان اين بودكه انقلاب اسلامى آمد و تمام اتوبانهاى نيمه كاره را مسدود كرد؟! آيا سدهاى ناتمام را رها كرد؟! آيا نيروگاه هاى برق را از كار انداخت؟! آيا حروف الفبا را عوض كرد؟! آيا اعداد اعشارى را مثلاً به دوازده تايى (مثل فرانسه) تبديل كرد؟! آيا ساختمان هايى كه قبلاً ساخته شده بود ، ويران ساخت يا برعكس، ساخت و ساز و پيشرفت در تمام رشته هاى علوم را با جديت پى گرفت و به پيش برد؟

سؤالى جدى پيش رويمان بود، چرا پيام دشمن از زبان دوستان انقلاب تكثير مى شود؟!

آيا اين دوستان، انقلاب را معادل شورش و بلوا و آشوب قلمداد كرده اند؟ آن هم كسانى كه در تمام لحظات انقلاب، چه در مبارزات داخلى و چه در مبارزات خارج از كشور، پا به پاى انقلاب حضور داشتند و خود را مدعى انقلاب مى دانند.

همين افراد بارها و بارها در سخنرانى ها و مقالات تصريح كرده بودند كه انقلاب اسلامى با تمام انقلاب هاى جهان متفاوت است چرا كه هرگز اقدام به انتقام، كشتار، تلافى كور و خشمگينانه نكرد درحالى كه در ساير انقلاب هاى جهان حداقل تلافى يك به يك و چشم به جاى چشم ، منصفانه ترين نوع انتقام يا عادلانه ترين نوع اجراى قصاص و تقاص است. اين درحالى است كه در برابر صدها هزار شهيد، جانباز، مفقود، شكنجه ديده، تعداد اعدامى هاى رژيم سابق حتى به پانصد نفر نيز نمى رسد. تنها برخى از سران و شكنجه گران كه خون ده ها و بلكه صدها نفر را به گردن داشتند قصاص شدند. اساس اين انقلاب بر اصل پيروزى خون بر شمشير استوار بوده است. اين تفاوت آشكار را تمام جهان و بلكه دشمنان اين انقلاب نيز باور داشته و اذعان كرده اند كه اين انقلاب، انقلاب شمشير نيست، بلكه انقلاب مظلوميت و تسلط بر قلوب انسان ها است و به همين جهت بوده و هست كه براى انحراف اذهان عمومى در جهان، يك اسلام آمريكايى يعنى اسلام تروريستى، خشن و طالبانيستى ساختند و ترفندها و توطئه هاى پى درپى خويش را به جايى رساندند كه نه فقط همين دوستان، بلكه مرحوم مغفور، خواجه حافظ شيراز هم مى داند كه القاعده هويتى آمريكايى و صهيونيستى دارد.
آياهمين دوستان نبودندكه قبل ازانقلاب وسال ها پس ازانقلاب، تشيع را انقلابى ترين مكتب و اصيل ترين مذهب براى انقلاب مى خواندند؟

آيا سال ها در شعارها از زبان مردم شنيده نمى شد «تا انقلاب مهدى نهضت ادامه دارد» ، «خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى از نهضت خمينى محافظت بفرما» و هنوز هم در دعاها و شعارهاى مردم از خدا طلب نصر بر رزمندگان اسلام نمى شود؟ آيا منظور مردم از اين دعا كه «خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار»، اين بود كه خداى ناكرده حضرت امام (ره) انقلاب اسلامى را رها كرده و يك كشور ضد انقلاب يا غيرانقلابى را تحويل حضرت ولى عصر (عج) بدهد؟!

آيا همين نسل اولى ها و نسل دومى ها نبودند كه راجع به مزيت هاى اسلام و به خصوص شيعه، جوشش مداوم آن وانطباق اسلام عزيز با مسائل ومشكلات روز وعدالت جويى و عدالت خواهى مستمر، سخن گفتند و كتاب و مقاله نوشتند؟ آيا همين دوستان نبودند كه شيعه را ، حقيقت جو و عدالت خواه و نه مصلحت انديش و سازشكار مى خواندند و شعار مرگ بر سازشكار را سر مى دادند.

آيا همين دوستان نبودند كه در سخنرانى هايشان مى گفتند هر چه داريم از عاشوراى حسينى است و «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» كه هر روز عاشوراست و هر سرزمينى كربلاست و ظلم ستيزى و عدالت خواهى جوهره شيعه است و هر كسى در صحنه است بايد حسينى باشد و با ظلم و ظالم بستيزد و هركس در صحنه نيست بايد فرياد عاشورا را به گوش ديگران برساند و كارى زينبى كند وگرنه يزيدى است؟ و آيا همين دوستان نبودند كه مى گفتند معنى انتظار آن نيست كه در گوشه اى بنشينيد و ذكر و ورد بخوانيد و بگذاريد ظالمان هرچه مى خواهند بر سر مظلومين بكوبند؟ بلكه معنى انتظار ستيز عملى با ظالمان، اجراى عدالت و نيل به عزّت و حكمت است.

آيا همين دوستان نبودند كه قبل و حتى سال ها پس از انقلاب وقتى زيباترين واژه سياسى يا حتى مقدس ترين واژه را از آنان طلب مى كردى از انقلاب اسلامى نام مى بردند. تداعى اين واژه براى آنان تداعى نسيم رحمت، نور، عزت، امنيت، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى بود چنانچه امام بزرگوار (ره) گفته بود: انقلاب اسلامى «انفجار نور بود» و به حقّ كه جهان ظلمت زده را روشن كرده است.

چه بلايى به سر اين انقلاب يا انقلابى هاى ديروز آمده بود كه مشفقانه!! مى فرمودند «قرار نيست هر ۲۵ سال يك بار انقلاب كنيم. همان يك بار براى ...» و چه شده بود كه اين فرمايش از زبان بعضى از نمايندگان اصولگراها خارج شد.» اين سؤال برايم مطرح شد كه اين كانديداى اصولگرا به چه اصلى پاى بند است؟ آيا آنها به اصل انقلاب اسلامى وتداوم آن تا انقلاب مهدى (عج) و هم چنين آياتى نظير آن كه «خداوند سرنوشت هيچ قومى را بدون تغيير در نفس و نفوس آنان تغيير نخواهد داد» يا «خداوند منت نهاده و وعده فرموده تا مستضعفين را وارث زمين گرداند» پايبندند؟آيا همين دوستان آيات شريفه قرآن كريم را درباره قوم بنى اسرائيل در مقابل فراعنه باور ندارند كه اگر بنى اسرائيل پس از وارث زمين شدن، استكبار بورزند براساس اصل ثابت ولايتغير خداوندى، توسط مستضعفين بعدى به زير كشيده شده و عمارت را به ديگران خواهند پرداخت؟ آيا اين دوستان خودشان را وارثان مطلق و بلامنازع زمين يافته اند كه دستور «انقلاب بس» صادر مى كنند!! يا شايد بر اين باورند كه مصداق عباد صالح و مخلصين خداوند هستند؟! آيا اين دوستان مسير رشد و تكامل تاريخ را به انتها رسيده مى دانند؟!

آيا ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا انقلابى صورت بگيرد وهزاران هزار شهيد، جانباز، آزاده و... اقشار آسيب پذير برجاى بماند تا آنها سركار بيايند و به حكومت برسند و دستور انقلاب بس صادر كنند؟!

آيا انقلابى با پشتوانه ده ها هزارسال نهضت انبيا(ع)، صلحا، علما، شهدا و... به انجام رسيد تا دوستان به جاى خدمت و اداى دين به مردم، به حكومت مشغول شوند و به رتق و فتق امور دوستان و خانواده هاى محترم و اقوام بپردازند و ديگر ... مردم پاك، شجاع و ايثارگر بيايند شاه و شاهنشاهى را به زير بكشند و حماسه هاى ۱۵ خرداد، ۱۹ دى، ۱۷ شهريور، ۲۱ و ۲۲ بهمن و... را با خون خود رقم بزنند و اين دوستان آهسته، آهسته بر مسند قدرت بنشينند و بگويند حالا ديگر انقلاب و انقلابى گرى بس است. همان نمايش نامه و تئاتر ابوذر كافى است. لطفاً ابوذر بازى در نياوريد و ديگر....!! يا بگويند: بعضى ها مرز جدّى و بازى را نمى فهمند!! انقلاب و انقلابى گرى به درد فيلم و سريال مى خورد كه در كنار خانواده محترم در برج هاى آن چنانى بنشينى و براى نمايشنامه و نمايش ابوذر كف بزنى نه براى ابوذرهاى امروزى در گوشه و كنار جهان!!

و يا به زبان حال بگويند! چه مى شد اگر ما در همين مقام كيف و كيفيت، كم و كميت، مال و منيت و... مى مانديم؟ آيا نمى شود در همين نقطه مطبوع و مطلوب بقيه را نگاهداشت. چقدر خوب مى شد اگر بقيه را در همين شرايط «فريز» يا «تاكسيدرمى» مى كرديم. تاكسيدرمى بيانگر حيوان يا پرنده اى است كه از تن و جان تهى است. نه مى بيند و نه مى شنود، زاد و ولد نمى كند و هيچ تحركى هم ندارد. او يك مرده و بلكه از يك مرده هم كمتر است. چون يك مرده به چرخه طبيعت مى پيوندد وتبديل به كود مى شود واز اوگياهان مى رويند و... . اما يك پرنده خشك شده يا «تاكسيدرمى» شده تنها يك دروغ و يك نشانى گمراه كننده است. سال هاست كه دشمن درونى و دشمن بيرونى انقلاب اسلامى ، تعدادى از انقلابى ها را «تاكسيدرمى» كرده بود و به جاى اين كه درون آنها را از كاه پر كند ، از اسكناس هاى آلوده به ميكروبهاى فراوان، پركرده است ، چشم هاى انقلابيون تاكسيدرمى شده را از ينگه دنيا و از بهترين شيشه ها و پلاستيك هايى ساخته اند كه گرچه براق و زيباست ولى هرگز نه مى بيند و نه...

اين جمله كه «قرار نيست هر ۲۵ سال يك بار انقلاب كنيم و...» از يك حقيقت نورانى و پويا نيز خبر مى داد و آن اين كه همين موافقان وضع موجود وحداكثر موافقان اصلاحات آمريكايى و يا ... از هر نوع آن... مى دانستند كه خيل عظيمى از مردم طالب انقلاب در درون نظام هستند و نسبت به شعار اصلاحات و حركت هاى لاك پشتى يا حلزونى خسته شده اند و خواستار يك دگرگونى واقعى و جدى در سطح مديريتى كشور هستند وحالشان از اصلاحاتى كه پيام اصلى آن بى توجهى به مشكلات، معضلات مردم و نارسايى هاى فزاينده كشور و اصالت دادن به گفتمان توسعه و مشاركت مدنى !! بود به هم مى خورد . مردم از شنيدن جملات نامفهومى مانند به زودى برنامه ورود به اصلاحات را پس از آن كه بحران آفرينان بگذارند! به بحث نخبگان مى گذاريم!! و پس از هم انديشى درباره اصل گفتمان!! راجع به برنامه هاى ورود به اصلاحات!! و انطباق با برنامه هاى جهانى گفتمان!! راجع به اصلاحات جامعه مدنى در تمام كشورهاى در حال توسعه و...!! به ستوه آمده بودند و اين در حالى بود كه اين دوستان با اظهار شرمندگى باز هم مى خواستند به مردم بگويند: «آسوده بخوابيد كه ما بيداريم!...» . چند سالى را مردم صبر كرده بودند ولى از اصلاحات ... خبرى نشد. بعدها معلوم شدكه اساساً دولت اصلاحات كه در ابتدا شديدترين انتقادات را، حتى خارج از عرف روزنامه اى و مطبوعاتى به صورتى گسترده عليه دولت قبلى مطرح مى كرد و چهره هاى شاخص انقلاب و خود انقلاب را نشانه مى گرفت ، در آخرين روزها ، خود را ادامه دهنده راه همان دولتى معرفى كرد كه در هفت، هشت سال پيش، او را به شدت مورد انتقاد و يا حتّى اعتراض و ... قرار داده بود.

اين پيام تخريبى و اميدستيز كه «قرار نيست هر ۲۵ سال يك بار .... » ناخواسته به حقيقتى برآمده از روحيه ملت بزرگ و انقلابى ايران اشاره مى كرد . گرچه با تكرار اين پيام تخريبى مى خواستند از بروز روحيه انقلابى نسل دوم و سوم جلوگيرى كنند اما در لايه زيرين اين پيام تضعيفى و تخريبى، اين حقيقت نيز نهفته بود كه ملت ايران ، هنوز هم انقلابى است و زيرپوست سال هاى غفلت زدگى، دلزدگى و دلمردگى هاى ناشى از ... هنوز انقلاب اسلامى پويا و زنده است و به همين جهت بود كه دشمن از طرق مختلف و نيز از راه هاى گوناگون و حتى با چند واسطه از زبان انقلابى هاى ديروز مى خواست اين حس پوياخواهى و زايش طلبى را خفه كند.

تكرار اين جمله از گوشه و كنار و با ادبيّات مختلف از زبان چند صدايى ها!! گرچه با هدف سركوب حس عدالتخواهى و عدالت گسترى صورت مى گرفت اما نشان از يك حقيقت اميدبخش داشت و آن اين كه ، ملّت ايران از سازشكارى و زدوبندها و تعارفات سياسى خسته شده و از فرصت سوزى و بى عملى و بى تحركى مسئولين جانش به لب آمده است . مردم انتظار داشتند كه مسئولين اصلاح طلب كشور با تلاش صادقانه و مجدانه و برپايه اصول روشن و درخشان انقلاب اسلامى و در راستاى اصلاحات واقعى ، دست به عمل و تحرك بزنند ، اما با تلخكامى شاهد آن بودند كه فرصت ها يكى پس از ديگرى به تعارفات يا نشانى غلط دادن ها مى سوزد و ازدست مى رود.

مردم خواستار يك دگرگونى جدّى و شجاعانه در بطن نظام مبتنى بر اصول و آرمان هاى انقلاب اسلامى هستند و با همين رويكرد در سوم تير ۱۳۸۴ ، شجاعانه و با اراده اى مصمم وارد عرصه انتخابات رياست جمهورى شدند. بر ماست تا اين پيام را فراموش نكنيم و صندلى هاى قدرت و حفظ آن، ما را نيز سرگرم خود نسازد و فرصت هاى خدمت را كه سريع تر از ابرها از كف مى روند از دست ندهيم. اين انقلاب متكى به هيچ فرد؛ گروه يا قشرى نيست. اين انقلاب خدايى است و متعلق به تمام مستضعفين و عدالتخواهان است. بايد مراقب باشيم ، موزه داران و نمايشگاه داران عرصه سياسى در جهان ، ما را «تاكسيدرمى» نكنند.

يادمان باشد قبلاً انقلابيون الجزاير، مصر و... را «تاكسيدرمى» كرده اند. بدون درد و بدون ناراحتى، با يك بيهوشى آرام و شاعرانه و حتى افتخارآميز. اين شيوه «تاكسيدرمى» كردن انقلابيون و يا فرزندان آنان، مربوط به يكى دو قرن اخير نيست ، بلكه اين شيوه بسيار قديمى شيطان در طول تاريخ است كه همواره با كمك مزد بگيران شيطان در عرصه هاى داخلى و خارجى به انجام رسيده است.

رد پاى انقلابيون تاكسيدرمى شده فراوانى را درتاريخ مى توان جست . عمر ابن سعد فرزند سردار بزرگ «قادسيه» سعد ابن ابى وقاص از جمله اين افراد است كه در برابر فرزند گرامى على (ع) و فاطمه (س) ، يعنى حسين بن على (ع) و امام المسلمين ايستاد و با رذيلانه ترين، خبيثانه ترين و وحشيانه ترين شيوه ها، بزرگ ترين، تلخ ترين و سياه ترين جنايت تاريخ را بوجود آورد.

هر لحظه و هر روز بايد به خودمان رجوع كنيم و مراقب باشيم كه درونمان را از پوشال ها و كاه ها پر نكنند ، حتى اگر پوشال ضدعفونى شده باشد!! چه برسد به دلارها و يوروهاى مملو از ميكروب و... كه بوى تعفّن آن خانه و جامعه و تاريخ را پر خواهد كرد و باز بايد به خاطر بسپاريم كه با ديدن هر پرنده درحال پرواز يا نشسته بر صندلى هاى قدرت ، دچار خطا در تشخيص نشويم. آرام جلو برويم، ببينيم آيا حركت مى كند؟ آيا نفس مى كشد؟ آيا مى بيند؟ آيا مى فهمد؟ يا او هم «تاكسيدرمى» شده است و اگر چنان بود ، به او دل نبنديم بلكه يك جوجه ضعيف تازه پا را بر او ترجيح دهيم زيرا آن جوجه روزى پرواز خواهد كرد ولى يك پرنده «تاكسيدرمى» شده هرگز. او يك نشانه گمراه كننده است.



شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۲:۲۰ - ۱۳۸۷/۱۱/۲۸
0
0
عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد . همين صحبتهاي اين اقا و دوست هم پالكيش در دوشب اخر تبليغات مرحله دوم تير خلاصي را به اقاي رفسنجاني زد و ان اختلاف حيرت اور در تعداد ارا در مرحله دوم را بوجود اورد وگرنه در مرحله اول اراي اقاي رفسنجاني بيشتر از احمدي نژاد بود و در مرحله دوم هم تمامي نامزد هاي راه نيافته به اين مرحله ( بجز اقاي لاريجاني ) طرفداران خود را براي حمايت از رفسنجاني بسيج كردند . عجيب اينجاست كه اين دونفر با وجود اين خبط عظيمي كه باعث تخريب شديد وجهه سياسي و مردمي رفسنجاني شد هنوز هم از ياران صديق و مشاوران مورد اعتماد ايشان ميباشند . مثلي است كه ميگويد ادم عاقل از يك سوراخ دوبار گزيده نميشود ولي ظاهرا اقاي رفسنجاني بر خلاف 70 ميليون نفر مردم ايران هنوز نفهميده اند كه ضربه را از كجا خورده اند . راز پيروزي شگرف احمدي نژاد را در اين موضوع جستجو كنيد نه در توهماتي از قبيل سازماندهي شدن انتخابات و دخالت بسيج و سپاه در ان . خودمان را گول نزنيم . من و شما كه بر خلاف تلويزيونهاي لس انجلسي در همين مملكت بوديم . نبوديم ؟ خواهر كوچك شما - مهنوش
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین