کد خبر: ۴۴۳۱۲۶
تاریخ انتشار:
گفت‌وگو با جواد جلالی داور بخش اقلام تبليغي جشنواره سي‌و‌پنجم فيلم فجر

عكس، شناسنامه بصري فيلم است

جواد جلالی، ازجمله هنرمندانی است که بخش اقلام تبلیغی جشنواره فیلم فجر را داوری کرد. او که تاکنون جوایز داخلی و بین‌المللی بسیاری را در عکاسی دریافت کرده است و در عکاسی فیلم توانست جایگاهش را تثبیت کند، این‌بار آثار همکارانش را ارزیابی کرده است...
 گروه سینما و تلویزیون: جواد جلالی، ازجمله هنرمندانی است که بخش اقلام تبلیغی جشنواره فیلم فجر را داوری کرد. او که تاکنون جوایز داخلی و بین‌المللی بسیاری را در عکاسی دریافت کرده است و در عکاسی فیلم توانست جایگاهش را تثبیت کند، این‌بار آثار همکارانش را ارزیابی کرده است. 

عكس، شناسنامه بصري فيلم است

به گزارش بولتن نیوز، به همین بهانه با او درباره چگونگی کیفیت عکس‌های فیلم و داوری بخش اقلام تبلیغی صحبت کردیم که درادامه می‌خوانید:

 تعریفی کلاسیک از عکاسی فیلم، مبنی بر اینکه هر فریم باید کلیتی از فیلم ارائه کند، وجود دارد. تجربه و تخصص شما چه تعریفی از عکاسی فیلم ارائه می‌دهد؟
خلق عکس و نگاه عکاسانه، چه در سینما و چه در هرکدام از شاخه‌های عکاسی، اصول و زیبایی‌شناسی مشترکی را در مبنا و ذات خود دارد که آن را به اثر تبدیل می‌کند، از ثبتی ساده و سردستی جدا کرده و به ماندگارشدنش در طول زمان قوام و بقا می‌بخشد. چگونگی رسیدن به این زیبایی‌شناسی در عکس و رساندن پیام و فحوای موجود در آن به مخاطب، نیاز به دانستن چگونگی پیوند میان علم و تکنیک، تجربه و احساس در عکاس دارد و شناخت کافی از محیطی که او در آن شاتر می‌زند و زندگی می‌کند. شناخت و تجربه حرفه‌ای، آکادمیک و درونی؛ داشتن هر کدام از این فاکتورها به تنهایی نمی‌تواند عکس را به بلوغ لازم برساند و مستلزم به‌وجود‌آمدن اثری خوب و هنرمندانه شود و اینها در کنار هم شکل واحدی از دانش و شهود در عکاسی را می‌سازند که اثری ویژه خواهد ساخت. در شکل عمومی، تعریفی که از عکاسی فیلم می‌شود، وجوهاتی مانند تبلیغات (پوستر، بیلبورد، تراکت، روی جلد) برای کشاندن مخاطب به سالن‌های سینما و فروش فیلم، را دربر می‌گیرد. از طرفی چاپ عکس‌ها در مجلات و روزنامه‌های مرتبط، به نوعی رونمایی از حال‌وهوا و اتمسفر فیلم پیش از نمایش و درجریان‌گذاشتن طیف وسیع علاقه‌مندان به سینما است که دوست دارند فیلم و فیلم‌ساز موردعلاقه خود را حین ساختن اثرش دنبال کنند.
اما در واقع آنچه مهم است، اثری است که در نهایت ساخته، خلق و ارائه می‌شود که نامش در این حیطه عکس است. فریمی که می‌تواند حرفی برای گفتن و جانی برای ماندن داشته باشد. چه بهتر و زیباتر، آنچه قرار است اولین رابطه را با مخاطب برقرار کند، به پختگی و شعور لازم در بیان رسیده باشد که بینشی جدید و نگاهی جلوتر از آنچه وجوه تجاری و تبلیغاتی می‌نامیم، داشته باشد.

 پس به نوعی می‌توان نگاه عکاس فیلم را در درخشش فیلم و ماندنی‌شدنش در اذهان دخیل کرد.
عکس زمانی به مفهوم واقعی خود می‌رسد که به شکل مستقل، زبان گویایی باشد در یک فریم نسبت به آن لحظه که مانا شده است. سوژه، کاراکتر، مکان و موقعیت مقابل دوربین عکاس تنها جزئی از کلیتی است که باید باشد. «آن»مندی عکاس و هوشمندبودنش در چگونه‌دیدن و روایت‌کردن اوست که باعث درخشش سوژه می‌شود. اینکه عکاس با نگاه خود از پشت ویزورش بتواند جهان شخصی خودش را نیز بسازد و مخاطب عکس را با آن همراه کند، اهمیت بیشتری دارد. کاراکتری که عکاس از سوژه می‌سازد، به معنای کلمه می‌تواند کامل‌تر باشد و رساتر از آنچه هست؛ حال چه در عکاسی سینما و چه در هر شاخه دیگری در هنر عکاسی. بسیاری از کاراکتر‌های ماندنی و جذاب سینما را هنوز با دیدن عکس‌های فیلمی خاص به یاد می‌آوریم و حس درونی‌شده فیلم است که با دیدن آن عکس در جان مخاطب تداعی می‌شود.

 شاخصه و ویژگی‌های مهم در عکاسی فیلم به شکل علمی، عملی و نظری را چگونه می‌بینید؟
از آنجایی که در سینما، ابتدا فیلم‌نامه است که کاراکترها در آن ساخته می‌شوند و سیر دراماتیک قصه در آن به وجود می‌آید، خب قطعا برای عکاسی که از او دعوت به کار می‌شود، لازم است فیلم‌نامه را با جزئیاتش بخواند و این سرزمین را بشناسد و حتی تصویر ذهنی از لوکیشن‌ها و کاراکترها برای خود بسازد. روی فیلم‌نامه از لنزها، فیلترها و متعلقاتی که می‌تواند بهتر استفاده کند، یادداشت‌برداری کند. زمانی که او برای تست گریم شروع به شاترزدن می‌کند، می‌تواند با کمکِ ایده طراح گریم روی صورت یا بدن بازیگری که حالا قرار است به نقش روی فیلم‌نامه جان بدهد، به مدیوم‌هایی از شناخت بهتر کاراکتر و ثبت بهتر او برسد. چه بسیار پرتره‌های درخشانی که می‌تواند در همین تست‌های ساده گریم گرفته شود؛ چیزی که در پروسه عکاسی از فیلم از نگاه بسیاری ممکن است اهمیتی آنچنان نداشته باشد و صرفا برای آرشیوی برای طراح گریم یا چاپ عکس‌های تست گریم در روزنامه یا مجله برای اطلاع دیگران از آغاز فیلم‌برداری باشد. شناخت عکاس از میزان نور محیط، دقت در انتخاب لنز و کیفیت آن، دیافراگم و سرعت شاتر و فیلترهای اپتیکال، ضروری است. انتخاب لنزهایی که کیفیت و کمیت مناسب برای ثبت را دارا باشند و کیفیت نهایی عکس را از نگاه تبلیغاتی و زیبایی ظاهری آن مخدوش نکنند. چگونه‌دیدن و چقدردیدن معماری، محیط و اتمسفر اطراف سوژه و پیش‌بینی میزان جا‌به‌جایی سوژه برای ثبت درست نور و حرکتش مهم است. آشنایی با عکاسی پرتره، آشنایی با عکاسی معماری، آشنایی با عکاسی خبری و اجتماعی برای رسیدن به نگاهی جامع‌تر و فریمی پذیرفتنی در فیلم اهمیت دارد. عکاس فیلم باید به تجربه وسیع‌تری در عکاسی در فیلم برسد. دوربین به دست باشد و وقایع اطرافش را عاشقانه و نه از روی حضور کارمندگونه ببیند و ثبت کند.
ویلیام گُلدمَن در تعریف فیلم می‌گوید « چونان رؤیا، چونان موسیقی. هیچ هنری به اندازه سینما از آگاهی ما در نمی‌گذرد و راست به سراغ احساسات ما در ژرفای اتاق‌های تاریک روحمان نفوذ نمی‌کند». نگاه خاص هر هنرمندی به شکلی از ماهیت زندگی او می‌آید و تنهایی‌هایش، تفکراتش و دغدغه‌مندبودنش، به مطالعاتش، دیدن‌هایش، شنیدن‌هایش و گزینش‌کردن‌هایش. هر فریم حامل انرژی ویژه‌ای از اوست که قسمت عمده‌ای از آن به خالق آن باز می‌گردد. حضور صورتی خاص و زیبا، یا دیدن فرمی عجیب و پیچیده، یا یافتن کاراکتری منحصر‌به‌فرد مقابل دوربین، ضامن تبدیل‌شدن آن به فریم خوب نیست. لحظه‌ای که خالق با کاراکتر مقابل دوربینش می‌سازد و زمانی که برای شناخت او پیش از ثبت او صرف می‌کند و منجر به آگاهی بیشتر او می‌شود، اصل است. آگاهی او از رفتار‌شناسی، فرهنگ، جامعه و انسان‌شناسی است که مهم است، آگاهی از موسیقی عمومی رفتار اوست که در ریتم عکس بازتاب می‌یابد و فریمش را متفاوت می‌کند. رابطه خالق و اثر است که می‌تواند بازتابش فریم یا مجموعه فریم گویا و کامل باشد. میزان مطالعه او روی شخصیت‌هایی که قصد تصویرکردن‌شان را دارد. قطعا لحظاتی در بازی و صورت و فیزیک بدن  بازیگر در صحنه وجود دارد که فقط همان دم است و می‌تواند به عطف بازی او بدل شود. روح و جانی که باعث ماندگارشدن «آنِ» بازی او می‌شود، باید در فریمی ثبت شود و لحظه درخشش او استمرار یابد.
اصولا آنچه مستقیما می‌تواند به کیفیت اولیه فریم‌های عکاس صحنه در حین فیلم‌برداری کمک شایانی ‌کند، توجه او به میزانسن کارگردان و چگونه‌دیدن قاب و نور مدیر فیلم‌برداری، حرکت بازیگران در صحنه و چیدمان طراح صحنه است. آنچه عکاس ثبت می‌کند، می‌تواند آن چیزی باشد که در صحنه متکی به دکوپاژ کارگردان و تعامل او با فیلم‌بردار است. این به نگاه مستمر عکاس به تمرین‌های شخصی بازیگر، نوشتن لحظات خاص بازی یا دیالوگ‌های او، در یادداشت‌های شخصی عکاس بازمی‌گردد. این فریم می‌تواند حاصل تمرین پیش از اجرای اصلی کارگردان با بازیگر برای رسیدن بازیگر به نقشش و اندازه حرکت او در میزانسن هم باشد.

 اما به نظر می‌رسد در بسیاری از مواقع فرایند ساخت فیلم در ایران این اجازه را به عکاس فیلم نمی‌دهد که آگاهی کافی بر کاری که قرار است انجام دهد، داشته باشد.
آگاهی نیاز به تمرین مستمر و زندگی‌کردن در لحظه دارد. لذت‌بردن از هر آنچه هست. آگاهی حاصل مراقبه شخصی و مداوم است. حاصل تأمل و تعمق در زندگی و انسان‌هاست. به‌هر‌حال این عکاس است که پیش از دوربین‌به‌دست‌شدن، عکس‌های زیادی را با چشمان خود گرفته و آنها را به حافظه خود سپرده است و به محض وجود مدیومی مانند دوربین به آنچه که در ذهن ثبت کرده، تحقق می‌بخشد و هر لحظه از بودنش را تبدیل به فرصت می‌کند و آنجایی عکس می‌سازد که دیگران تصویری از آن در ذهن ندارند. عکاس صاحب‌نگاه می‌تواند به تعریف خود از آنچه می‌بیند، برسد و جهانی عکاسانه و خلاقانه‌تر بسازد. ‌در واقع عملی عاشقانه است و نباید پروسه خلاقیت در آن کُشته یا محدود شود. اصولا اثری که با ذهن رها خلق می‌شود، مخاطب را بیشتر جذب می‌کند. فراموش نکنید که بخشی از اثر شما نشان‌دهنده احساسات و حالات روحی شما در زمان خلق اثر است. ذهنی که همواره نگران رضایت مشتری و دریافت پول کافی است، نمی‌تواند از قیدوبندها رها شود و اثری یکتا خلق کند و تعریفی بر آگاهی ندارد و استخدام می‌شود تا کاری را به شکل همیشگی‌اش صرفا انجام دهد. زمانی که نگرانی را از خود دور می‌کنید و باری روی دوش خود حس نمی‌کنید، به‌خوبی بازتاب آن در اثر شما نمایان می‌شود. تجربه جدید در ترکیب‌بندی و زاویه دید. شکستن مرزهای تخریب‌کننده و آزاردهنده تکرار، برای رسیدن به آگاهی اثر و خلاقیت. استفاده از تکنیک‌هایی در عکاسی مانند پنینگ که در سینما می‌تواند کاربرد زیادی داشته باشد و پویایی و حرکت را به‌درستی تداعی کند، کمتر به چشم می‌خورد یا اصلا تجربه جدی نمی‌شود. همه این تغییرات کوچک می‌تواند عکاس و عکس را در جهت خلاقیتش، آگاه‌تر و کامل‌تر کند. عکاسی از فیلم، نوشتن چکیده‌ای از فیلم با قلم دوربین است.

 مدتی است که داوری بخش اقلام تبلیغی را به پایان رسانده‌اید و قطعا در این مدت مجموعه‌های بسیاری از عکاسان را دیده‌اید، البته امسال این فرصت فراهم بود که عکاسان در قالب هشت عکس صحنه و چهار عکس پشت صحنه مجموعه را روایت کنند. طبعا عکس‌های پشت صحنه روایت دیگری از حال و هوای فیلم دارد، کیفیت این بخش از عکس‌ها چطور بود؟
ازآنجایی‌که عکس فیلم شناسنامه و اعتبارنامه بصری فیلم است؛ در معنای عمومی هنر، باید عام ببیند و درک کند و نگاه خاص را هم تأمین کند و مورد پسند او نیز واقع شود. بسیاری از فیلم‌های جاودان که می‌شناسیم، امروزه با مجموعه فریم یا تک‌فریمی از آنها نوشته و یاد می‌شود. عکس فیلم به تاریخی پیوند می‌خورد که نگاه ویژه‌تر عکاس پشت آن، در اعماق وجود مخاطب و بیننده لحظه‌ای درخشان را تداعی می‌کند و تأثیری بازآفریننده از کل فیلم به شکلی خزنده و فراگیر در روح و جان مخاطب دارد. در هر مجموعه عکسی، ازآنجایی‌که مجموعه است و تک‌فریم دیده نمی‌شود و سری آنها در کنار هم  قرار است به مفهوم واحدی برسد، انتخاب سخت‌تر می‌شود. آنچه می‌تواند در ۱۲ فریم منسجم در واقع نگاه قصه‌گو، مستقل، هنرمندانه و همراه با کشف و شهود عکاس باشد.  به عقیده من، عکاسی پشت صحنه تلفیقی از عکاسی سینما، عکاسی خبری و مستند اجتماعی است؛ مستنداتی که سال‌های سال باقی خواهد ماند و عکس‌های بی‌نظیری از پروسه ساخت فیلم در همان فریم‌های پشت‌صحنه اتفاق می‌افتد. جان‌مایه ثبت و لازمه آن، سرعت عمل و آمادگی عکاس است.
در فریم‌های پشت صحنه که اصولا می‌توان ویژه تردیدش، عموما کارگردان، مدیر فیلم‌برداری، بازیگران و بوم صدا به چشم می‌خورد. اصولا انسان‌های دیگری که در پشت صحنه زندگی می‌کنند، از نگاه عکاس دور مانده‌اند. کسانی که به همان نسبت دیگران در ساخته‌شدن فیلم شراکت دارند.

 و کلیت مجموعه‌هایی را که داوری کردید چطور ارزیابی می‌کنید؟
انسجام حسی، روایی، تکنیکی و پویایی اصول مهم در انتخاب مجموعه برتر بودند. قطعا روایت عکاس در فریم‌های انتخابی‌اش، به معنای قصه فیلم است، نگاه تصویری او که گویای حس‌وحال فیلم، اتفاقات مهم و اساسی و تأثیرگذار در فیلم، به‌وجودآوردن جذابیت برای مواجه‌شدن مخاطب با فیلم است. موارد اولیه بصری مانند ثبت یا اکسپوز خوب، درست و زیبا، چاپ و اصلاح رنگ کارشناسانه و در جهت اتمسفر فیلم، ترجیحا فریم‌های افقی که شکل درستی از قاب فیلم را تداعی کند، اهمیت دارد. درواقع شکل ظاهری عکس در اولین مرحله جذاب و مهم است بعد از آن عکاس باید بتواند ذات درام و قصه فیلم را به‌درستی در تعداد عکسی که در مجموعه از او خواسته شده بیان کند و فرازوفرود درام را در انتخاب عکس‌ها راوی باشد. ریتم، پویایی، هارمونی و حرکت در مجموعه عکس فیلم نکته دیگر قابل‌ملاحظه در ماهیت درونی و بیرونی مجموعه است؛ اینکه عکس‌ها در شکلی درست و یکدست روایت شوند، ادیت یکدست و ساده که ماهیت عکس را تحت‌تأثیر قرار ندهد و از طرفی به جذابیت بصری نیز لطمه نزند، بلکه به آن بیفزاید. چیدمان در روایت و استفاده از اندازه نماهای متفاوت و بجا که خود دربرگیرنده نگاه عکاس و شناخت او از هارمونی، ریتم و روایت و زیبایی است.
چگونگی ارائه و انتخاب در مجموعه عکس، اصل مهمی است که خود می‌تواند به نابودی اثر و دیده‌نشدنش منجر شود یا در جهت کامل‌ترشدن آن گامی بزرگ بردارد.

 تفاوت نگاهی در عکاسی فیلم وجود دارد، مبنی‌بر اینکه گاهی فریمی گویای عکس فیلم است و برخی دیگر از عکس‌ها، نگاه هنری عکاس در ثبت لحظات فیلم است. در جریان داوری‌ها تا چه حد به این موضوع پرداخته شد یا این دو مورد از هم تفکیک شد؟
توجه به این نکته که محتوای عمیق در وجود هنرمند، پدیدآورنده فرم است، نیاز به توجه ویژه دارد. تکنیک، یک مفهوم فیزیکی و فرم، مفهومی متافیزیکی است. محتوا در قالب فرم است که به بیان هنرمندانه‌ای دست می‌یابد. در یک فریم خوب، فرم و محتوا به‌خوبی درهم ‌تنیده شده‌ و به مفهوم واحدی رسیده‌اند. درواقع یک فریم خوب در سینما فریمی است که به وحدت و یکپارچگی در فرم و محتوا رسیده باشد.
کارل یونگ می‌گوید: «کارگردان صاف و ساده همان تماشاگر است. بنابراین وظیفه سنگین کارگردان این است که جای آن تهی خمیازه‌کش را بگیرد که تماشاگر باشد و تشخیص دهد از اتفاقاتی که در طول روز می‌افتند کدام‌ها [روی پرده] فاجعه خواهند بود و کدام‌ها جشن و شادمانی. کار او این است که بر رویدادهای تصادفی ریاست کند». دقیقا نگاه عکاس نیز در اندازه کوچک‌تری، به همین گفته یونگ دلالت دارد به معنای مدیریت رویدادها و رخدادهای فیلم براساس اولویت آنها در تبدیل‌شدن و ماندگارشدن در یک یا چند فریم.
اینکه فیلم چگونه روایت می‌شود و ریتم درونی آن چیست و از چه دوران زمانی و مکانی می‌گوید، باید در فریم‌ها دیده شود. اگر عکاس توانست با جستار شخصی نگاه خود، به زیبایی‌شناسی ویژه خود دست یابد و روایت موازی با نگاه خود داشته باشد ترکیبی ویژه از سلیقه تهیه‌کننده برای تأمین منابع تبلیغاتی، کارگردان و فریم‌هایی که عینا از فیلم می‌خواهد که فیلمش را بازبیابد و خود عکاس به‌عنوان هنرمند و خلاق، نه صرفا کسی که در جهت نگاه تهیه‌کننده یا کارگردان عمل می‌کند، ظاهر می‌شود. عمدتا فریم‌های خوبی که از فیلم در تک‌عکس ماندگار می‌شود به میانگینی از نگاه تبلیغاتی، زیبایی‌شناسی کارگردان و فیلم‌بردار و نگاه شخصی عکاس می‌رسد زیرا که باید اصول اولیه زیبایی‌شناسی عکس را دارا باشد، به فیلم ارجاع دهد و لحظه نابی را از آن خود کرده باشد و حاصل مختصات نگاه صاحب اثر و تأثیر او در هنگام ثبت باشد. اصولا در مجموعه خوب و قابل‌قبول، این وحدت نیز در کلیت عکس‌ها وجود دارد و مجموعه باید بتواند محتوا و شکل فیلم را بیان کند.

 امسال دو سیمرغ جشنواره فیلم فجر در بخش عکاسی در نظر گرفته شده و این آخرین سالی است که متخصصان این حوزه عکس‌های فیلم را داوری می‌کنند و از سال آینده عکس‌ها هم هم‌زمان با داوری فیلم‌ها و از سوی همان داوران، قضاوت می‌شوند، این روند را چطور می‌بینید؟
داوری در هر حیطه‌ای، حتما به نگاه تخصصی و اصولی، به آگاهی از علم آن و زیبایی‌شناسی مختص آن نیاز دارد. می‌تواند سلیقه، خلاقیت و شکوفایی را بهبود ببخشد یا سرکوب کند. می‌تواند امیدوارتر کند یا یأس را دامن بزند. عموما حضور افراد کارآمد و متعهد که مسئولیت را درک کنند و بدانند که قضاوت و نگاهشان نسبت به آثار و سلیقه‌ای که اعمال می‌کنند، می‌تواند تا چه اندازه در رشد هنر سینما و عکاسی مفید واقع شود یا بنیاد آن را از ریشه برکند مهم است. انتخاب داوران متخصص و آزاداندیش، صبور، دغدغه‌مند و آگاه، اساسا ضرورت است؛ آنانی که مستقل از نگاه و سلیقه دیگری به آرا خود مسلط هستند و می‌دانند که حضورشان مؤثر است، به انتخاب خود معتقدند و آگاهانه، پای اصول خود می‌ایستند
منبع: شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین