سید ابوالحسن بنی صدر ، كه با شعار" بنی صدر صد در صد" در انتخابات ریاست جمهوری با بیش از 10 میلیون رأی به پیروزی رسیده بود ، در روز بررسی طرح عدم كفایت سیاسی رئیس جمهور ، فقط یك رأی موافق برای ابقا گرفت و بدین ترتیب عالی ترین سمت اجرایی كشور را از دست داد.
درباره ماجرای خروج بنی صدر در ایران ، تا كنون بسیار گفته شده است ، اما یكی از خلبانانی كه به دلیل موقعیت شغلی خویش اطلاعات ریز تری از این فرار بزرگ و ترفندهای به كار رفته در آن داشته است ، در سایت خود ، روایت دقیقی از مراحل این نقشه ، نحوه خروج ، اتفاقات حین پرواز و عبور از مرزهای هوایی و فرود در پاریس داده است كه در زیر می آید.
خلبان بهروز مدرسی ، اینك بازنشسته شده و در حال نگارش خاطرات سال ها پرواز است.
سرهنگ بهزاد معزی كی بود ؟
سال 1350 وقتی من به نیروی هوایی پیوستم یك سالی می شد كه سرهنگ خلبان بهزاد معزی از تهران به شیراز منتقل شده بود .
او از بدو ورود به عنوان فرمانده گردان پرواز هواپیماهای سی - 130 در پایگاه هفتم ترابری منصوب شده بود. آن گونه كه بچه های قدیمی آن دوره و بعد ها خود من شاهد اش بودم ، افسری منظم سخت گیر و با سواد بود .
فرماندهی كه صدای خنده او را به ندرت می شد شنید. و در هنگام عصبانیت عادت به جویدن سبیل های كم پشت بورش داشت . او سپس برای طی دوره فرماندهی ستاد به كشور آمریكا اعزام می شود . و در سال 1352 به ایران برگشته و در ستاد كل نیروی هوایی در مقام معاونت عملیات در بخش " یكنواختی " مشغول به خدمت می شود و از آن جایی كه رسته اصلی او خلبانی بود ، طی هماهنگی های صورت گرفته او سه روز در هفته به پایگاه یكم ترابری می آمد و با هواپیماهای سی -130 به پرواز و یا ماموریت می رفت .
شایان ذكر است در آن ایام فرمانده عملیات ستاد كل نیروی هوایی تیمسار آذربرزین و فرماندهی پایگاه یكم ترابری به عهده تیمسار امیرفضلی بود .
در آن روزگار هر خلبانی مجاز به پرواز با شخصیت های طراز اول مملكتی و یا با خانواده سلطنتی نبود . فقط تعدادی معین از افسران با تجربه و تعین صلاحیت شده به عنوان كروی ( V.I.P ) مشخص شده بودند كه بهزاد معزی از آن جمله بود .
در اندك زمانی كوتاه او به دربار سلطنتی راه یافته و در مقام خلبان مخصوص اعلیحضرت به انجام وظیفه می پرداخت .
سرهنگ معزی بارها در همان روزگار برای خرید هواپیما به عنوان كارشناس مطلع به كشورهای اروپایی سفر می كرد . سلامت نفس و رشوه نپذیری او در انجام معاملات زبانزد بود . با خرید هواپیماهای بوئینگ سوخت رسان 707 او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعالیت پرداخت .
در همین ایام بود كه محمدرضا شاه یك فروند بوئینگ اختصاصی به نام شاهین خریداری نمود .
با همین هواپیما بود كه بعد از قیام مردمی بر علیه خاندان سلطنتی ، در تاریخ 26 دی ماه سال 57 محمد رضا شاه را به همراه خانواده اش به مصر سپس مراكش منتقل نمود.
بعد از مدتی با هواپیمای شاهین به ایران بازگشت . بازگشت غیر مترقبه سرهنگ بهزادمعزی با هواپیمای شاهین به كشور از او چهره ای قهرمان و متعهد به انقلاب ساخته شد . همه به چشم دیگری به او می نگریستند. خوب یادمه كه اوایل جنگ بود و همانند سایر بخش های اجتماعی در پایگاه هم نیروهای مومن و انقلابی انجمن های اسلامی تشكیل داده بودند كه سرهنگ معزی گل سرسبد آن ها محسوب می شد .
بدبین ترین افراد هم هرگز تصور نمی كردند كه این افراد هم ممكن است روزی اغفال شوند . یا به دلیل اعتقادات و گرایشات پنهانشان روزی به كشور ضربه ای بزنند .
اگر آن روزی كه یكی از خلبانان سی -130 به نام سروان " موگویی " به دلیل گرایشات ضد حكومتی خود از جمع همین افراد وابسته به انجمن اسلامی پایگاه ، ایران را به قصد یكی از كشورهای اروپایی ترك كرد ، قضیه كالبد شكافی دقیق می شد و این عمل او زنگ خطری برای مقامات عالی رتبه پایگاه و برادران حفاظت یا عقیدتی سیاسی تلقی می شد، هرگز این چنین كشور شوكه نمی گردید و امثال رجوی سركرده منافقین كه دستش به خون افراد بیشماری آلوده بود با حمایت و خیانت مشتی وطن فروش از كشور به این راحتی خارج نمی شد .
با روی كار آمدن بنی صدر و متعاقب آن حمله ناجوانمردانه عراق به سرزمین ما كشور در شرایط بحرانی به سر می برد .
درگیری مردم در دفاع از آب و خاكشان و به طبع آن سرگرم بودن مسئولان به امور برنامه ریزی تداركات و سازماندهی جبهه های جنگ ، بهترین فرصت برای عرض اندام نمودن گروهك های ضد مردمی به وجود آمده بود .
خوب یادمه بیشترین ترور ها در همین ایام صورت می گرفت . راستش رو بخواهید به دلیل رعایت اصول بی طرفی در این گزارش ، دقیقآ نمی دانم علت اختلاف بنی صدر كه در آن هنگام علاوه بر رئیس جمهوری ، فرماندهی كل قوا هم به او تنفیذ شده بود ، با فرماندهان سپاه پاسداران و نیروهای وفادار به نظام بر سر چی بود .
فقط این رو می دونم نزدیكی و حمایت بنی صدر از رجوی باعث رنجش افراد مومن و حزب اللهی شده بود . به طوری كه زمزمه های سلب مصونیت سیاسی او در جامعه به گوش می رسید . كار به جایی رسید كه امام خمینی ( ره ) با عزل او موافقت فرمودند و مجلس شورای اسلامی او را از مقام ریاست جمهوری خلع ید نمودد .
ماجرای فرار بنی صدر و رجوی
كشور در این هنگام به اوج نا امنی رسیده بود . عده ای به طرفداری بنی صدر و عده ای به مخالفت او قد علم كرده بودند .
فشار به جبهه های جنگ هر روز بیشتر می شد . در مناطق جنگی برخی از شكست ها رو به حساب خیانت بنی صدر قلمداد می كردند . به عبارت صحیح تر اوج تفرقه و دو دستگی بر ایران سایه افكنده بود . با تسلط سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی بر اوضاع داخلی بنی صدر فراری شده و هیچ نشانی از محل سكونت او نبود .
همان طور كه گفتم این تفرقه و دو دستگی بهترین فرصت رو برای توطئه گران بوجود آورده بود . در اون زمان هنوز ارتش پاكسازی نشده بود . و نیروهای آشوب گر و جنایت كار هم فعالیت های خود را به شكل زیرزمینی و با رخنه به سازمان های حساس ادامه می دادند .
در این اوضاع و احوال بود كه بزرگترین نقشه فرار طرح و به مورد اجرا در آمد . سرهنگ بهزاد معزی كه روزگاری با در بار شاهنشاهی مراوده داشت و عالی ترین مقامات ارشد رژیم شاهنشاهی همچون اسداالله علم ( وزیر دربار ) ، ارتشبد طوفانیان ( مسئول خرید و قراردادهای كلان تسلیحات نظامی ) و ....با او پرواز و نشست برخاست می نمودند ، به خاطر مراجعت از مراكش و اطمینان بیش از حد به او كارگردان این نمایش گردید .
ارتباط سرهنگ معزی با سازمان منافقین
دقیقآ هیچ كس نمی داند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزی با سازمان تروریستی منافقین از كی و به چه شكلی بوده است .
شاید هم برای نهاد های امنیتی كشور مشخص است . ولی من نمی دانم .
سئوال اساسی این است كه چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار كرده بود ؟ اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه كنیم او فردی سلطنت طلب بوده كه متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با این گونه افراد كه به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است .
آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است ؟ و یا وقتی به كشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد ؟
پاسخ هر دو سوال مثل روز واضح است كه این چنین نبوده است . به نظر بنده ( كه البته نظر شخصی ام است ) او پیش از این ها با سازمان های اطلاعاتی غرب در تماس بوده است .
حضور خواهرش در سیاسی ترین نهاد آمریكایی در ایالت تگزاس بهترین رابط می تواند تلقی شود . به عبارت صحیح تر این سازمان های اطلاعات غربی بودند كه به او دستور بازگشت را دادند .
طراحی نقشه فرار بزرگ
به هر حال او در ظرف مدت كوتاهی هم پشت به سلطنت طلب ها كرده و هم از جمهوری اسلامی روی برگرداند !!
پس همان طور كه اشاره كردم به هر دلیلی كه بوده او به سازمان منافقین وصل می شود . تمام جزئیات نقشه فرار به دقت طرح ریزی می شود .
به احتمال فراوان نقشه ورود بنی صدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی كه توسط معزی و همدستان اش ارائه گردیده بود برنامه ریزی می گردد و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد كه فرانسه باشد به عهده آقا بهزاد بوده است .
این عملیات كه واقعآ یكی از پیچیده ترین و گسترده ترین نقشه های فرار محسوب می شود با همكاری طیف عظیمی از نیروهای فریب خورده منافقین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی صورت می پذیرد .
بدین صورت كه یك عده وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده می گیرند . آن ها از چند روز قبل از عملیات با یك دستگاه خودروی كاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می نمایند تا روز عملیات چهره این اتوموبیل عادی تلقی شود . عده ای هم با ماشین آتش نشانی در اطراف پایگاه مستقر می شوند تا برای فرار دادن سوژه در صورت لو رفتن وارد عملیات شوند .
عده ای هم از شاخه نظامی گروهك منافقین با سلاح های سنگین مسئولیت عبور سوژه ها رو به داخل پایگاه به عهده می گیرند . یه گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاه های رادار مسیر را مختل می نمایند . به این صورت كه با قرار دادن جعبه هایی در ایستگاه ، خود در لحظه آغاز عملیات تلفن زده و اعلام می كنند بمب گذاری شده است !!
عده ای دیگر هم با از كار انداختن 8 فروند هواپیمای شكاری اف – 4 عملآ از ره گیری و تعقیب آن ها جلوگیری می كنند . ( واقعآ چه انسان های خائن ی پیدا می شوند كه در زمان جنگ تنها ابزار مقابله با دشمن را از كار می اندازند . ننگ بر شما ) خب بعد از همه این كار ها نوبت به اسكان سوژه ها می رسد .
حال یكی دیگر از عوامل سرسپرده و خائن نیروی هوایی بنام سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار آن ها قرار می دهد . ( معزی خیلی سعی دارد او را بی گناه و نا آگاه از ماجرا جلوه دهد ) . و به این ترتیب همه چیز از قبل طراحی و آماده می شود . برنامه به این صورت بود كه با یكی از پرواز های شبانه آموزش سوختگیری این عملیات آغاز شود .
شب عملیات
قرار بود فرار چند روز دیر تر صورت پذیرد اما به دلیل اعلام حكم انتقال سرهنگ معزی به شیراز مجبور می شوند در شب 6 مرداد كه مطابق با 27 رمضان بود این كار را به سر انجام برسانند.
طبق نقشه از پیش طراحی شده سوژه ها در داخل مینی بوسی كه از منازل سازمانی كروی پروازی را به رمپ پرواز می برد پنهان می شوند . یك مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژبانی پایگاه بود كه متآسفانه آقایون دژبانی و پلیس هوایی كه معمولآ داخل همه خود رو ها رو بازدید می نمایند و بعد از مشاهده كارت شناسایی افراد اجازه ورود را می دهند ، به خاطر احترامی كه به قهرمان اتقلاب قائل بودند ، با دیدن سرهنگ معزی ، بدون بازدید اجازه داخل شدن را می دهد .
در این جا لازم می بینم به یك نكته اشاره نمایم و آن این است كه معزی در خاطرات خود بیان نموده است كه خلبان حسین اسكندری و مهندس پرواز بیژن وكیلی از ماجرا بی اطلاع بودند كه این چنین نمی تواند باشد چون مینی بوس خلبانان همه كرو را با هم می برد پای هواپیما . مگه می شه معزی تنها با سوژه ها پای هواپیما برود ؟! و بعد از پنهان كردن منتظر شاگردان خود بماند ؟
قبل از پرواز چه گذشت ؟
ساعت 19:35 دقیقه سوژه ها در حالی كه لباس پرواز بر تن دارند و در تاریكی شب تشخیص قیافه ها ناممكن است وارد رمپ پرواز می شوند .
در همین حال از پست فرماندهی اعلام می كنند كه پرواز یك ساعت جلو افتاده است . و به جای ساعت 10:30 شب ، یك ساعت زودتر پرواز نمایند . سوژه ها همراه محافظ های خود در محوطه اتاقك سوختگیری پنهان می شوند .
وقتی سایر خدمه از قبیل كروچیف و بوم اپراتور ( مسئول سوختگیری ) برای بازدید قبل از پرواز سعی دارند محوطه را چك نمایند ، با در بسته مواجه می شوند .
سرهنگ معزی به مسئول مربوطه می گوید چكار می كنی ؟ وسعی می كند او را منصرف نماید . ولی طرف ول كن نبوده وبا تبری كه در هواپیما برای مواقع اضطراری تعبیه شده است سعی در شكستن در می نماید .
در همین هنگام گارد ویژه در را باز كرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه از او می خواهد بی سر و صدا وارد شود .
نفر بعدی با مشاهده غیبت همكارش كنجكاو شده و تا می خواهد وارد محفظه شود ، او هم به همین ترتیب غافلگیر می گردد. در این هنگام هواپیما شماره 311 موتور های خود را روشن می نماید .
ترفند سرهنگ معزی برای گمراه كردن مسئولین
سروان حسین اسكندری در صندلی چپ ( خلبان اصلی ) نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست می نشیند.
همافر مهندس پرواز بیژن وكیلی هم در بین آن دو می نشیند . طبق برنامه ریزی قبلی ، كه سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آن ها داده بود ، یكی از محافظان با اسلحه وارد كابین شده و با تهدید اسلحه از آن ها می خواهد كه مختصات را به دستگاه ( I.N.S ) كه نوعی دستگاه ناوبری كامپیوتری است وارد نمایند .
معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام می كند كه یكی از موتور های من آتش گرفته است .و برای همین به سمت ورامین بر می گردد .
بر روی ایستگاه ورامین معزی بار دیگر به برج می گوید كه یك موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام می كند كه به سمت شمال ، یعنی كوه های البرز می رود .
مسئولان برج با ناراحتی فریاد می زنند كه مواظب باش به كوه می خوری . لطفآ به آن سمت نرو . و این دقیقآ همان چیزی بود كه معزی می خواست برج تصور نماید كه به كوه خورده است ! و در پاسخ برج كه ارتفاع را می پرسد به دروغ ارتفاع 12 هزار پا را اعلام می كند .
واكنش مسئولان پست فرماندهی بعد از پرواز
در حالی كه برج مرتب فریاد می زند به كوه می خوری برگرد ، هواپیما در ارتفاع 18000 پایی به مسیرش ادامه می دهد. معزی می دانست كه در این مسیر ایستگاه های رادار كرج ، بابلسر و تبریز قرار دارند . ولی خیالش از هر سو آسوده بود كه قبلآ توسط عوامل سازمان از كار افتاده اند .
همچنین می دانست هیچ هواپیمای فانتومی او را تعقیب نخواهد كرد . ( همان طور كه قبلآ گفتم از كار انداخته بودند ) و برای این كه عوامل برج فكر كنند كه به كوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد .
در همین هنگام مسئولان رادار به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع می دهند كه هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالآ به كوه برخورد نموده است .
سرهنگ خلبان جواد وارسته كه زمانی شاگرد معزی بوده با خنده به مسئول رادار می گوید معزی به كوه نمی خورد ، او فرار كرده است !!
سرهنگ معزی برای گفتگو های احتمالی ترتیبی می دهد كه هواپیما ربا گوشی های اسكندری و وكیلی را بگیرد تا شاهد مكالمه او نشوند .
سرهنگ معزی برای این كه هر چه زودتر از خاك ایران خارج شود و به گیر شكاری های اف – 14 نیفتد ، با حداكثر سرعت به هواپیما فشار می آورد .
پیشنهاد تآمین جانی و مالی از قول حضرت امام
این رو هم بگم كه حداكثر سرعت مجاز بوئینگ 707 ، چیزی نزدیك 8 تا 9 دهم سرعت صوت است . ودر این شرایط در داخل كابین بوقی مرتب به صدا در می آید .
در همین موقعیت بود كه رجوی و بنی صدر به كابین هواپیما می آیند . در همین حال هم ستاد نیروی هوایی به یك فروند شكاری اف – 14 خود كه در حال گشت زنی است ماموریت می دهد كه به سوی شمال پرواز نماید .
در همین شرایط بود كه بالاخره رادار تبریز موفق می شود هواپیما را شناسایی نماید . آن ها به خلبان هواپیما تذكر می دهند كه حضرت امام خمینی فرموده است قول می دهم با شما كاری نداشته باشند و همه شما ها رو تآمین مالی می نمایم .
معزی برای گمراه كردن رادار تبریز می گوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفته اند . در همین هنگام شهید رجایی كه نخست وزیر بود به اتفاق شهید فكوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آن ها تآمین می دهند .
اما خدمه برای كش دادن زمان ، بهانه می آورند كه شخص آقای رجایی صحبت نماید . ولی صحبت های هیچ یك از مسئولان كار ساز نیست .
در همین موقع هواپیمای اف – 14 به معزی اخطار می دهد برگرد و گرنه شلیك می كنم . سرهنگ معزی كه خوب خلبان شكاری را می شناخته و روز گاری از شاگردان وی محسوب می شده خطاب به خلبان آن می گوید : هواپیما ربوده شده است . لطفآ شما بیا نزدیك ما تا این ها شما را ببینند و بترسند ! و در همین اثنا تمام چراغ های داخل و بیرون هواپیما را خاموش می كند و از بچه ها می خواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه كنند تا ببینند شكاری دیده می شود یا نه ؟
در همین هنگام بنی صدر خطاب به معزی می گوید به خلبان شكاری اعلام كن كه من داخل هواپیما هستم !! آن گاه او ما را نخواهد زد !! معزی كه به این طرز فكر آقای رئیس جمهور خنده اش گرفته است می گوید قربان خلبان شكاری اگر بداند كه چه كسانی داخل هواپیما است ، یا شلیك می كند یا اگر برگردد حتمآ اعدام اش می كنند . معزی برای پرهیز از گزند موشك های هاگ ایستگاه تبریز ، به سوی مرز شوری حركت می كند . در همین حال هم دو فروند میگ روس ها لب مرز به پرواز در می آیند تا به محض ورود به خاك آن ها شلیك نمایند .
عبور از مرز ایران
معزی با اطمینان از این موضوع كه هواپیماهای اف – 5 مستقر در تبریز قادر به ره گیری در شب نیستند ، از مرز شوروی به صورت نیمدایره از كنار تبریز می گذرد تا گیر موشك های هاگ نگردد .
هواپیمای تام كت همچنان تعقیب بوئینگ 707 رو ادامه می دهد . معزی با رفتن به خاك تركیه ، اعلام می كند كه قصد نشستن در آنكارا را دارد .
مسئولین تركیه به او اجازه این كار را نمی دهند و با خاموش كردن چراغ های باند از آن ها می خواهند خاك تركیه را ترك نماید . اف – 14 پشت سر بوئینگ وارد خاك تركیه می شود . معزی به برج تركیه می گوید یك شكاری دنبال من است به ایران بگویید برگردد و آن ها چنین می كنند و بدین ترتیب شر شكاری از سر آن ها كم می شود .
بنی صدر بار دیگر نطق اش باز شده خطاب به معزی می گوید بگو من داخل هواپیما هستم چراغ های باندآنكارا را روشن می كنند !!
معزی پاسخ می دهد قربان من كه قصد نشستن به تركیه را ندارم . سرهنگ می دانست موشك های سوریه حتمآ او را خواهند زد به همین دلیل سعی می كند به سمت قرس و یونان برود . در همین حال رادار سوریه از طریق یو اچ اف می پرسد كجا هستید ؟
سرهنگ معزی به خوبی می داند پاسخ دادن از طریق یو اچ اف ، صرفآ برای شناسایی موقعیت هواپیما است . تا با اعزام جنگنده ها آن ها را بر گردانند . به همین دلیل هیچ پاسخی به رادار سوریه نمی دهد
در فضای یونان و پاریس
. عاقبت با رفتن به سمت یونان و قبرس سر از آسمان پاریس در می آورد . مسئولان فرانسوی اعلام می كنند كه اجازه نمی دهند .
سرهنگ معزی كار كشته تر از این ترفند ها است . لذا آخرین حقه خود را رو كرده و به آن ها می گوید بنزین هواپیما تمام شده است و اگر اجازه ندهید بر روی شهر سقوط خواهم كرد و به این ترتیب آن ها را به سمت فرودگاه اورلی راهنمایی می نمایند و در پایان بعد از پشت سر گذاشتن ساعت ها پرواز عاقبت در قرانسه پیاده می شوند .
فردای آن روز بعد از این كه مشخص می شود چه خیانت هایی انجام شده است . تمام خائنین دستگیر و محاكمه می شوند و به سزای اعمال خیانت خود به وطن می رسند .