خطبههای دوم نماز جمعۀ 14 بهمن ماه که توسط رهبر انقلاب ایراد شد، منظومۀ پُربار معرفتیست که متأسفانه، در غبار ناهمگونی زبانی، مورد غفلت خیلی از ما قرار گرفته است. کافیست تنها یکبار به ترجمۀ آن نگاه بیاندازید تا به صحت این ادعا برسید. به نظر رسید بازخوانی آن سخنان، دستهبندی آنها و ذکر مطالبی در ذیل آن، تا حدی میتواند جبران کنندۀ این اغفال باشد.
مجموعاً در خطبۀ عربی آقا، سه دسته مطلب از هم قابل تفکیکاند. دستۀ اول که تحت عنوان "بازگشت به اسلام یعنی ..." مورد شناسایی قرار گرفت، نوعی بحث تئوریک فلسفی است. بحث در حوزۀ زبانشناسی و ساختارگرایی. بحث دوم را که با عنوان "هشدارهای انقلابی" تفکیک کردهایم، در حوزۀ آیندهپژوهی مبتنی بر یک تاریخ آزموده شده میتوان تحلیل کرد. و بحث سوم، تلاشیست برای تشریح آنچه که واقعیت است و تفکیک آن از افزودهشدهها که در ذیل تیتر "اسلامگرایی، ارادۀ قاطع مسلمانها" به آن میپردازیم.
بازگشت به اسلام یعنی ...
«تعريفها بايد بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى "اسلام تكفيرى" و "اسلام لائيك" از سوى غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى "اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى" در ميان انقلابهاى منطقه تقويت نشود. كلمات را دوباره و بدقت تعريف كنيد... "دموكرات بودن" اگر به معناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموكرات باشيد و اگر به معناى افتادن به دام ليبرال دموكراسى درجۀ دوم و تقليدى باشد، هيچ يك دموكرات نباشيد... "سلفىگرى" اگر به معناى اصولگرائى در كتاب و سنت و وفادارى به ارزشهاى اصيل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احياء شريعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشيد. و اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى ترجمه شود، با نوگرائى و سماحت و عقلانيت - كه اركان تفكر و تمدن اسلامىاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترويج سكولاريزم و بىدينى خواهد شد.»
شاید در نظر برخی، اینکه ما در کلاممان از چه واژههایی استفاده میکنیم، چندان از اهمیت برخوردار نباشد. اما همانطور که در بچگی، معلمانمان به ما آموختهاند که بین "بفرما" و "بنشین" تفاوت وجود دارد، در دوران بلوغ ذهنی و شخصیتی خویش نیز باید بدانیم و به این نتیجه رسیده باشیم که بین مثلاً "دمکراسی" با "مردمسالاری" در ماهیت امر، تفاوت وجود دارد. در مباحث فلسفی حوزۀ زبانشناسی، به این مقولات در ذیل "رابطۀ دالّ و مدلول" پرداخته میشود و چنین گفته میشود که بین هر "دالّ" یا ظاهر واژه و "مدلول" آن، یعنی همان مفهوم و منظوری که کلمه به آن اشاره دارد، رابطه برقرار است و دقت در انتخاب کلمات، از همین مسئله برمیخیزد.
اصولاً هرچهقدر مقام معرفتی فردی بالاتر باشد، دقت وی در گزینش کلمات نیز بالاتر رفته و اگر پای درس چنین افرادی باشیم، یکی از مهمترین توصیههای ایشان، دقت در موضوع فوق است. موضوعی که میبینیم در بیانات رهبر انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته است و لازم است تا نخبگان و اندیشمندان جهان اسلام وارد چنین مباحثی شوند و تکلیف برخی از موضوعات و دالّ و مدلولها را روشن کنند.
به عنوان مثال، تعریفهای مختلفی از متفکران اسلامی در مورد عدالت اسلامی وجود دارد. به عبارت دیگر، واژۀ عدالت اسلامی دالّی است که بر مدلولهای مختلف دلالت میکند و متأسفانه هنوز برداشت مشخصی از آن در ذهنیت عمومی جهان اسلام وجود ندارد. این امر سبب آن شده که برخی از نادانان داخل گفتمان جهان اسلام با تحریک مستقیم یا غیرمستقیم دشمنان، تصویرهایی از عدالت اسلامی جعل کنند که در نهایت، اسلام امریکایی را بیرون میدهد.
در نتیجه، تشکیک در باورهای گرامی داشته شده که نوعاً ساخته و پرداخته افراد و نهادهایی هستند که میخواستند بر جهان کنترل داشته باشند و از طریق "اینهمانی کردن" باورهای غلط با معانی درست دست به انجام چنین کارهایی زدهاند، در هشدارهای رهبر انقلاب به چشم میآید. به طور مثال در جایی از فرمایشات رهبر انقلاب میخوانیم که:
«همه ميخواهند "مسلمان معاصر" بدون افراط خشكسرانه و تفريط غربگرايانه باشند و با شعار "اللّه اكبر" ميخواهند مسلمانانه، با تركيب "معنويت"، "عدالت" و "عقلانيت"، و با روش "مردمسالارى دينى"، از پسِ تحقير و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعيضِ صد ساله رهائى يابند.»
این سخنان بدان معناست که باید مسلمانهای جهان، تکلیف خودشان را با بعضی چیزها روشن کنند و دقیقاً بدانند که در عرصۀ سیاست، اقتصاد، فرهنگ و غیره، دنبال چه چیزی هستند. تصویر مشخصی از آن ارائه دهند و برای رسیدن به آن، حتی اگر لازم بود، همۀ نهادها و نظامات موجود را منقلب کنند. زیرا، انقلاب به نتیجه نمیرسد مگر اینکه انقلابیون به مصادیق جدیدی از موضوعات کاملاً پذیرفته شده برسند. کاری که در انقلاب اسلامی ایران، توسط حضرت امام (ره) انجام شد و ایشان با غیراصیل دانستن نظام شاهنشاهی، تعریف جدیدی از سیاستورزی ارائه میدهد و در این تعریف جدید – جمهوری اسلامی –حتی حاضر نیست یک کلمه به آن اضافه شده و یا از آن کاسته شود. زیرا به خوبی میداند که از جمهوری اسلامی چه میخواهد و این را هم دقیقاً میداند که دموکرات و آزاد و عدالتخواهانه نامیدن این نظام جدید، چه خطرهایی برای آن دارد. در انقلابهای اسلامی معاصر، این اتفاق نمیافتد مگر با یم جهاد بزرگ:
«در اين جهاد بزرگ، كار اصلى شما اين خواهد بود كه چگونه يك تاريخِ عقبماندگى و استبداد و بىدينى و فقر و وابستگى حاكم بر كشورهايتان را در كوتاهترين زمانها انشاءاللّه جبران كنيد و چگونه با رويكرد اسلامى و به شيوهاى مردمسالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعهسازى كنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يك به يك از سر بگذرانيد. چگونه "آزادى و حقوق اجتماعى" منهاى "ليبراليزم"، و "برابرى" منهاى "ماركسيسم"، و "نظم" منهاى "فاشيزم غرب" را نهادينه كنيد. چگونه تقيد خويش به شريعت مترقى اسلام را حفظ كنيد، بىآنكه گرفتار جمود و تحجر شويد. چگونه مستقل شويد، بىآنكه منزوى شويد. چگونه پيشرفت كنيد، بىآنكه وابسته شويد. چگونه مديريت علمى كنيد، بىآنكه سكولاريزه و محافظهكار شويد.»
هشدارهای انقلابی
موضوع دیگری که در خطبههای عربی نماز جمعۀ 14 بهمن جلب توجه میکند، هشدارها و نصیحتهاییست که رهبر انقلاب اسلامی ایران، به عنوان کسی که سالها در خط مقدم جبهۀ انقلاب بوده و از پیش، حین و بعد از آن، تجارب منحصر به فرد و دستنیافتنیای دارد، به تازه انقلابیهای جهان اسلام ارائه میدهد:
«مردم مصر و تونس و ليبى بدانند كه آنچه اينك دارند، هنوز يك انقلاب ناتمام است و گرچه گامهاى بلندى برداشتند، ولى ماجرا تازه آغاز شده است. مسائلى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و براى ما پيش آوردند و هنوز ادامه دارد و به فضل الهى در همۀ آنها شكست خوردهاند و خواهند خورد، صدها برابر مشكلاتى بود كه انقلاب تا پيش از سرنگونى شاه داشت. بايد هوشيار باشيد و انقلابهایتان را گامبهگام تا آخرين مراحل و در يك برنامۀ ميانمدت و بلندمدت پيش ببريد.»
اما آقا در نصیحتهای خود، سه خطر "غرور"، "سادهانگاری" و "اعتماد به غرب" را جدیتر دیده و در مورد آنها تذکراتی میدهند. گویی این سهگانۀ مذکور، بیش از سایر موارد، بر سر راه پیشروی انقلاب اسلامی ایران ایجاد مانع کردهاند. هرچند با نگاه به تاریخ کوتاه ولی پرتراکم انقلاب اسلامی میبینیم که اوضاع همینگونه است. وقتی به جبهۀ آزادی مینگریم، "امریکاباوری" آنها را مهمترین نقطۀ ضعف ایشان مییابیم و تبدیل مجاهدین به منافقین را در سادهپنداشتن تفسیر اسلام و غرور انقلابی آنها میبینیم. چرا آنقدر دور میرویم؟ در همین فتنۀ معروف سال 88. آیا سران فتنه، جریان حامی ایشان و سکوتکردههای در حقیقت، مدافع ایشان را چیزی غیر از این سهگانه، به خسراندیدههای دنیا و آخرت تبدیل کرد؟ اگر غرور کارهای گذشته بر دل ایشان نبود و خود را مقدم و انقلابیتر از رهبر انقلاب نمییافتند، اگر تحلیل مسائل کشور را با سادهانگاری و یا خود را به سادگیزدن انجام نمیدادند و اگر در دل، بجای توکل به خدا و حمایت از رأی مردم، به غرب اعتماد نمیکردند، باز هم مبتلا به این درد درمان ناپذیر میشدند؟ گویی رهبر انقلاب، از حالا برای سران فتنۀ انقلابهای اسلامی متأخر میگوید:
«برادران و خواهرانم! مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزىهايند. شما مسئولترين افراد در عرصهى نظامسازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشكلات جنبش هستيد. قدرتهاى ضربه خوردۀ جهان و منطقه، بىشك در افكار شيطانى به سر ميبرند. از فكر حذف و انتقام، تا طرح فريب دادن و متزلزل كردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود كردن انقلابها و پديد آوردن اوضاع - و العياذ باللّه - بدتر از گذشته مىانديشند. تصميمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاريخى خواهد يافت و اين دوره، "شب قدر" تاريخ كشورهاى شماست... به آمريكا و ناتو اعتماد نكنيد. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمىانديشند. همچنين از آنان نترسيد. آنان پوشالىاند و بسرعت ضعيفتر نيز شدهاند. حاكميت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان اميد نبنديد و از آنان حساب نبريد. تنها به خداى متعال اعتماد كنيد و فقط مردم خود را باور كنيد.»
اسلامگرایی، ارادۀ قاطع ملتهای مسلمان
از همان روزهای آغازین جنبشهای موسوم به بیداری اسلامی، خیلیها تلاش کردند که ماهیتهای گوناگون به آن بخشیده تا این انقلابها، به هر چیزی تبدیل شود الا "انقلاب اسلامی". علت این امر نیز ترس از مدل شدن این دسته از انقلابها و ترویج آنها در نظام بینالملل است. مدلی که امروزه همۀ دنیا را درنوردیده و به قول آقا، از مادرید و نیویورک گرفته تا یونان و مجموعۀ اروپا، شاهد اعتراضاتی به سبک بیداری اسلامی هستند.
در نتیجه، برخی از کارشناسان، برای توصیف رویدادهای جهان اسلام، از لفظ "ملیگرایی" بهره گرفتند تا این جنبشها را نه قیام برای دین خدا که تلاش برای احیای ملیگرایی ناصری در مصر و سایر بلاد عربی معرفی کنند. عدهای دیگر، به این جنبشها ماهیت اقتصادی داده و از منظر عدالت مارکسیستی و یا اوضاع نامناسب بازار لیبرالیستی به آن نگریستند.
اما در نهایت، اینگونه اعمال و رفتارهایی مشابه آن نتوانستند ذات اسلامی بیداری اسلامی را از آن خلع کنند و شعارها، خواستهها، قانونگذاریها و انتخابات مبتنی بر اسلام، وجه دینی انقلابهای جهان اسلام را متبلور کردند. رهبر انقلاب در این خصوص میفرمایند:
«حساسترين بخشهاى جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعادۀ عزت و هويت و رهائى فراگرفته است و همه جا شعار "اللّه اكبر" به گوش ميرسد. ملتهاى عرب، ديكتاتورهايشان را نميخواهند. سيطره دستنشاندگان و طواغيت را بر خود، ديگر تاب نمىآورند. از فقر و عقبماندگى و تحقير و وابستگى به ستوه آمدهاند. سكولاريزم را در سايۀ سوسياليسم و ليبراليسم و ناسيوناليسم قومى آزمودند و همگى را بنبست يافتند. و البته ملتهاى عرب به دنبال افراطىگرى، خشونت مذهبى، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهاى و قشريگرى با برچسب اسلامگرایى نيز نيستند ... هر ادعاى ديگرى در مورد ماهيت اين جنبشها كه با شعار "اللّه اكبر" صورت گرفته، ناديده گرفتن واقعيت در جهت بهرهبردارىهاى ديگر و تحميلها و انحرافات بعدى است.»
شاید در ذهن برخی اینگونه تلقی شود که ادعای فوق، تنها یک شعار کلی است. اما نظرسنجیها و انتخابات انجام گرفته در کشورهای اسلامی، مهر تأییدیست بر این مطلب:
«نظرسنجىهاى مكرر آمريكائىها در مصر و اكثر كشورهاى اسلامى، واقعيت را به آنها گفته است. از 2003 تا 2008 ميزان گرايش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بين 40% تا 75% در ملتها از مصر و اردن تا تركيه و مالزى و... افزايش يافته و ميزان نفرت از آمريكا با ميانگين 85% در كشورهاى اسلامى و عربى بالا رفته و بويژه پس از ديدن پيروزى جوانان حزباللّه و حماس در جنگهاى 33 روزه و 22 روزه و شكست و خروج آمريكا بدون هيچ دستاوردى در عراق، اميد به پيروزى و آينده، در جوانان عرب مضاعف شده است.»
النّـهايه:
«و َنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً و َنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»
هر روز که از عمر حرکتهای آزادیبخش مردمی منطقه میگذرد، هراس مستکبران از تغییرات بوجود آمده نمایانتر میگردد. تحولاتی که موجب گشته تا دیکتاتورهای منطقه به همراه پشتیبانان غربی خود به فکر طرحهای جدیدی جهت مهار حرکتهای مردمی افتاده و آن را در نطقه خفه سازند و برای بقای رژیم اشغالگر قدس ازهیچ تلاشی فروگذاری نکنند.
جهان آزادیخواه! دموکرات! بشردوست! و حامی حقوق بشر! غرب در نقشه جهانی جایی به نام مردم بحرین را نمیشناسد و گویی قتل و کشتار و شکنجه و تبعید و تجاوز به نوامیس مردم … در تمدن غرب، جنایت تلقی نمیشود.
ترفندهای تکراری و کهنه غرب توانایی مقاومت در برابر طوفان بیداری اسلامی ندارد سونامی جدید بنیاد طاغوتیان را از ریشه و بن کنده و آنان را به زبالهدان تاریخ پرتاب میکند که درحقیقت زمینهسازی برای ظهور عالم بشریت است. جهان که غرق ظلم و بیداد و ستم شد، دادگر خواهد آمد و عالم را پر از نور عدل و داد میکند.
بیداری اسلامی جهان معاصر سدّی است که گردنکشان صهیونست را از توسعه خود بازداشته و با دستهای مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین به عقب رانده میشود. و استکبار جهانی نیز در برابر صلابت و اراده ملت مسلمان ایران و رهبری فرزانه آن پرچم عجز و ناتوانی و تسلیم بدست گرفته، گرچه عربدههای آنان گوش آسمان را نیز کر کرده است.
مسلمانان از مراکش و مغرب گرفته تا فرزندان حوزۀ خلیج فارس و اردن و یمن و …. همه و همه، آمادۀ قیام خداخواهانه هستند. سنت تاریخ اینگونه بوده است، طاغوتیان تا آخرین لحظات خویش حاضر به پذیرش شکست نبودهاند و تظاهر به قدرت و حاکمیت مطلقه میکنند.
اما این مستضعفان جهان هستند که با جنبش مردمی، اندیشهای و جهادی خویش به هویت اصیل اسلامی خویش بازگشته و پرچم بیداری اسلامی را برای برافراشته شدن به دست پرچمدار بزرگ بیداری اسلامی که همانا ولی الله الاعظم حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) آماده ساخته و بارقۀ امید را در دل همۀ عالم مستضعفان عالم احیا نمودهاند.
به امید روز او
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com