کد خبر: ۷۲۷۷۲
تاریخ انتشار:
مروری بر سخنان رهبر انقلاب در نماز جمعۀ تهران (4)

اسرائیل و آمریکا در بحراني‌ترين دوران خود هستند

آمارهای مربوط به رشد اقتصادی اروپا در سه ماه دوم 2010 كاملاً نگران كننده و ناامید كننده است. اعتماد سرمایه‌گذاری در اقتصاد آلمان طی ماه اوت به پایین‌ترین حد خود رسیده است. موسسۀ رتبه‌بندی "مودی" نیز نسبت به كاهش رشد اقتصادی و رتبۀ اعتباری كشورهای اروپایی تا پایان سال 2010 هشدار داده است. كمیسیون اروپا نیز اعلام كرد میانگین كسری بودجه كشورهای اروپایی...

بولتن نيوز- سیدمجتبی نعیمی: بعد از جنگ جهانی دوم و افول قدرت اروپا در صحنۀ بین‌المللی، امریکا از فرصت بوجود آمده سوءاستفاده کرده و با وابسته‌کردن ایشان به خود، سعی می‌کند تا خود را تبدیل به قدرت یکتای جهانی کند. از این تاریخ به بعد و در بستر جنگ سرد، شاهد توسعه‌طلبی‌های امریکا و اروپای وابسته به آن هستیم. توسعه‌طلبی‌ای که هستۀ اصلی آنرا استعمار تشکیل می‌دهد. اما عامل دیگری هم به این زیاده‌خواهی‌ها کمک می‌کند و آن وجود و رسوخ این تصور در کشورهای مستضعف دنیا بود که به هیچ طریقی نمی‌توان جلوی امریکا ایستاد و قدرت این مثلاً ابرقدرت، فراتر از همۀ توانایی‌های ماست.

بلا شک، انقلاب اسلامی ایران و اندیشه‌های متعالی حضرت امام خمینی (ره) که مبتنی بر تجدیدنظر کردن در خصوص همۀ پیش فرض‌های ظالمانه است، اصلی‌ترین نیروی مبارزه‌گر در برابر استعمارگرای‌های جهان غرب بود. امام خمینی (ره) در غالب سیاست نه شرقی-نه غربی، دست به تهدید قدرت توخالی و تصوری جهان غرب می‌زند و با صدور اندیشه‌های امام و آرمان‌های انقلاب اسلامی به کشورهای مستصغف، ایشان نیز قدرت ایستادگی در برابر امریکا و اروپا را پیدا می‌کنند. از این منظر، بیداری اسلامی یک سالۀ اخیر را می‌توان به این نحو نگریست، همانطور که رهبر انقلاب در نماز جمعۀ 14 بهمن فرمودند:

«در اين يك سالى كه بين دهۀ فجر گذشته و امسال هست، ملت‌هاى منطقه در به زير كشيدن چهار طاغوت موفق شدند، اين خيلى مهم است. براى اينكه يك ملتى يكى از اين طاغوت‌ها را به زير بكشد، تلاش‌هاى زيادى لازم است. در اين سالى كه فاصلۀ بين آن دهۀ فجر و اين دهۀ فجر است، چهار طاغوت خطرناكِ خبيثِ اين منطقه به زير كشيده شدند. اين خيلى حادثۀ مهمى است. يك حادثۀ مهم ديگر اين است كه در تونس و مصر، مردم به اسلام رأى دادند. در مصر حدود هفتاد و پنج درصدِ مردم رفتند پاى صندوق‌هاى رأى و به گروه‌هاى اسلامى رأى دادند. در تونس هم شبيه همين، اين‌ها خيلى مهم است. اين معنايش اين است كه همۀ تلاشى كه آمريكائى‌ها و غربى‌ها و دستگاه‌هاى تبليغاتى و هاليوود و غيره و غيره از لج جمهورى اسلامى در اين سال‌ها انجام دادند براى اينكه اسلام‌هراسى كنند و حكومت اسلامى هراسى كنند، نقش بر آب شده است. مردم طرفدار اسلامند.»

در نتیجه، امروزه شاهد سقوط همه جانبۀ غرب (امربکا و اروپا) هستیم. بخصوص سقوط درعرصۀ سیاست و اقتصاد جهانی. رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه در این خصوص فرمودند:

«در جهان هم اوضاع، اوضاع غريبى است. آمريكا دچار ضعف شده است - هم ضعف اقتصادى و مالى، هم ضعف سياسى - اين هم يك واقعيتى است. آمريكا در سياست خاورميانه‌اى خودش شكست خورد، در قضيه‌ى فلسطين شكست خورد، در قضيه‌ى عراق شكست خورد. آمريكائى‌ها ميخواستند عراق را مستقيماً خودشان اداره كنند، نتوانستند - ملت عراق ايستاد و نگذاشت - خواستند دولتى دست‌نشانده بياورند، نتوانستند؛ خواستند با كاپيتولاسيون بمانند، دولت و ملت عراق اجازه ندادند. امروز دولت عراق يك دولت مردمى است، ملت عراق يك ملت زنده و بيدار است؛ و همين موجب شد كه آمريكائى‌ها بدون هيچ دستاوردى، آنچه كه ميخواستند، نشد، از عراق خارج بشوند.»

یکی از بهترین تحلیل‌هایی که در خصوص سقوط امریکا از عرش قدرت و نفوذ سیاسی وجود دارد، تحلیل یک ماه پیش برژینسکی است. وی در این خصوص می‌گوید:

«در سال‌های نه چندان گذشته بود که یک مقام عالی رتبۀ سیاسی چین، کاهش اقتدار و ضریب نفوذ امريكا را در جهان پیش‌بینی کرد و خطاب به یکی از مقام‌های ارشد کاخ سفید اینگونه هشدار داد سقوط حتمی است اما لطفا اجازه ندهید امريكا این‌چنین سریع کاهش اعتبار و اقتدار داشته باشد. اگرچه وضعیت امريكا هنوز به سطح مورد نظر آن مقام چینی نرسیده، اما با توجه به شرایط فعلی ایالات متحده در جهان، باید اذعان کرد که او حق داشت؛ چرا که از آن زمان تاکنون شاهد شتاب گرفتن افول قدرت امريكا بوده‌ایم.»

وی در ادامه می‌نویسد: «اگر امريكا به لکنت بیفتد که افتاده، بعید است بتوان یک قدرت متمرکز را جانشین آن دانست؛ و نه حتی چین. نتیجۀ این رویداد، عدم قطعیت بین‌المللی و افزایش تنش در میان مدعیان و رقبای جهانی که تا یک هرج و مرج تمام عیار پیش برود هم محتمل است. در حالی که بحران عظیم و ناگهانی، سیستم ساختاری امريكا را بهم زده -به عنوان نمونه، بحران مالی گسترده که صدای مردم را هم درآورده- و منجر به اختلال‌هاي زیاد سیاسی و اقتصادی در ساختار جهانی و سازمان‌های بین‌المللی شد، کماکان جنگ با گسترش اسلام در غرب وجود دارد که موجب می‌شود تا با فروپاشی ایالات متحده، هیچ قدرتی را توانایی اداره جهان نباشد. نقشی که امريكا پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 برعهده گرفت تا به گمان خود، رهبر جدید نظم نوین جهانی باشد، پس از سقوط این کشور هیچ جانشین آماده‌ای ندارد.»

هرچند توهم رهبری نظام بین‌الملل توسط امریکا هنوز هم در سخنان برژینسکی نیز وجود دارد، اما این نوشتار به خوبی موید ضعف و ناتوانی امریکا و تنزل جایگاه سیاسی وی در معادلات جهانی است. اما افول قدرت‌های مادی غربی، با همین مقوله تمام نمی‌شود و مهم‌تر از عرصۀ سیاست، اقتصاد جهانی‌ست که جهنمی دیگر برای ایشان شده است. مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند:

«این وضع اروپاست. اروپا دچار مشكلات لاینحل اقتصادى است. مردم در اروپا خشمگینند، به مسائل اقتصادى معترضند. من قبلاً هم این را گفته‌ام. آن روزى كه ملت‌هاى اروپا بدانند كه این وضعیت ضعفى كه دچارش شده‌اند، به خاطر دخالت آمریكا و دخالت شبكۀ صهیونیستى جهانى است، این اعتراض‌هاى به خاطر اهداف اقتصادى، تبدیل خواهد شد به یك نهضت عظیم اجتماعى. آن وقت است كه دیگر باید منتظر دنیاى جدیدى بود و دنیاى جدیدى به وجود خواهد آمد.»

از لحاظ اقتصادی، آمار و ارقام‌های جهانی نیز از افول دائم تقاضا و تحلیل رفتن اعتماد مصرف‌کنندگان خبر می‌دهند. این مسئله هم در کشورهای توسعه یافته و هم کشورهایی که با سرعت، مسیر توسعه را طی می‌کند به یک اندازه صدق می‌کند. البته این که تا چه حد از این مشکلات با فروپاشی تدریجی اتحادیۀ اروپا در ارتباط است را نمی‌توان گفت، اما قطعاً بحران یورو تنها مشکل اقتصاد جهانی نیست.

در آمریکا، نتیجۀ تحقیقات مؤسسات نظارت بر گردش اقتصادی این کشور حاکی از افول شاخص‌های اقتصادی است و برای چندمین هفتۀ پیاپی، از وخامت روند احیای اقتصادی خبر می‌دهند. بازار مسکن هنوز هم در آمریکا یک ضعف به شمار می‌آید و نرخ بیکاری در این کشور بیش از 9.1 درصد و رو به افزایش است. به نظر می‌رسد آخرین تلاش‌های دولت آمریکا برای تقویت اقتصاد از طریق تمدید دورۀ ارزانی بهره‌های بانکی، اعتماد چندانی را در مصرف‌کنندگان ایجاد نکرده است.

به طور مثال، آمارهای مربوط به رشد اقتصادی اروپا در سه ماه دوم 2010 كاملاً نگران كننده و ناامید كننده است. اعتماد سرمایه‌گذاری در اقتصاد آلمان طی ماه اوت به پایین‌ترین حد خود رسیده است. موسسۀ رتبه‌بندی "مودی" نیز نسبت به كاهش رشد اقتصادی و رتبۀ اعتباری كشورهای اروپایی تا پایان سال 2010 هشدار داده است. كمیسیون اروپا نیز اعلام كرد میانگین كسری بودجه كشورهای اروپایی در این سال به بیش از 6/6 درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است. این رقم در سال 2009 به 3/6 درصد رسیده بود.

با اینکه شاخص‌های اقتصادی آمریکا حاوی اطلاعات پیچیده‌ای است، حقیقت آن است که وضعیت اقتصادی این کشور نیز با احیای اقتصادی فاصله زیادی دارد. کارشناسان اقتصادی آمریکا قطعاً نظریات خود را بر اساس وضعیت نابسامان بیکاری، سلب حق فک رهن منازل، روند رو به رشد ورشکستگی و دیگر اطلاعات واصله از ادارۀ آمار آمریکا اعلام کرده‌اند.

بخش مالی آمریکا به عنوان یکی از عوامل رکود اقتصادی این کشور به شدت متضرر شده است. در میان افرادی که در نظرسنجی شرکت کرده بودند، بسیاری از آنان را کارشناسان امور مالی تشکیل می‌دادند که بیش از نیمی از کسانی که در میان آنان بیکار بودند، بیش از 6 ماه را در جستجوی کار صرف کرده‌اند.

مدیرعامل موسسه وان وایر که انجام این نظرسنجی را بر عهده داشت، گفت: آمارهای به دست آمده حاکی از آن است که بدبینی نسبت به وضعیت اقتصادی آمریکا در بین کارشناسان امور اقتصادی به شدت رو به افزایش است.

نرخ بیکاری در آمریکا نیز به شدت افزایش یافته است. بر اساس آخرین گزارش وزارت کار آمریکا، اواسط سال جاری حدود 46 درصد از نیروهای کاری اخراجی در آمریکا، بیش از 27 ماه را در جستجوی کار بوده و نتیجه‌ای به دست نیاورده‌اند. در این میان، 31 درصد از آنان نیز بیش از یک سال است که بیکار مانده‌اند. بر اساس نتایج گزارش وزارت کار آمریکا، تعداد افرادی که بیش از یک سال است موفق به یافتن کار نبوده اند در آمریکا از 645 هزار نفر در اواسط سال 2007 به 4.5 میلیون نفر در نیمه سال جاری رسیده است. بر همین اساس، نرخ بیکاری در آمریکا طی ماه گذشته به 9.8 درصد افزایش یافت و در حال حاضر بیش از 15.1 میلیون نفر در آمریکا بیکارند.

بر اساس آخرین گزارش وب سایت ورشکستگی آمریکا (Bankruptcy Action) از ابتدا تا پایان سپتامبر سال 2011، نرخ ورشکستگی در آمریکا 1.5 میلیون مورد اعلام شد که نسبت به همین دوره در سال قبل 13 درصد افزایش نشان می دهد. این میزان نسبت به سال 2007 بیش از 50 درصد افزایش یافته است. وزارت کشاورزی آمریکا نیز اعلام کرد که به علت مشکلات اقتصادی خانواده های آمریکایی، بیش از 40 میلیون نفر در آمریکا کوپن غذا دریافت می‌کنند که این مسئله هزینه‌ای بالغ بر 64.7 میلیارد دلار برای دولت آمریکا در بر دارد.

در نتیجه به نظر نمی‌رسد که وضعیت اقتصادی آمریکا و اروپا نشانۀ چندانی از بهبود نشان داده باشد و نظریاتی که برخی کارشناسان مبنی بر وجود شواهدی از احیای اقتصادی مطرح می‌کنند، زودگذر است. برخی شاخص‌ها که در اثر سیاست های کوتاه مدت دولت آمریکا از جمله تزریق نقدینگی بهبود می‌یابند، با گذشت مدت اندکی افول می‌کنند و اقتصاد آمریکا فاقد روند رو به رشد پایدار است.

به نظر می‌رسد سقوط اقتصادی غرب، از برخی جهات مهمتر از کاهش قدرت سیاسی‌شان باشد. علت این امر نیز به ماتریالیست بودن غربی‌ها برمی‌گردد. اصولاً از آنجا که غربی‌ها از لحاظ فلسفی مادی هستند و توجیه دیگری برای هنجارها، قوانین و فعالیت‌های‌شان ندارند، اقتصاد غرب حکم اساس اجتماع آنها را دارد و هرگونه وارد شدن خدشه‌ای به این مقوله، به مثابه استراتژیک‌ترین خطر ممکن خواهد بود. این مسئله آنقدر حیاتی‌ست که غربی‌ها سیاست‌شان را نیز در راستای تأمین منافع مالی‌ ترسیم می‌کنند و قدرت سیاسی در طول نفع اقتصادی توجیه و بکار گرفته می‌شود. بنابراین، پاشنۀ آشیل‌ غرب نیز همین حوزۀ مالی و اقتصادی‌ست. زیرا هیچ موضوعی برای غرب مهمتر از برتری اقتصادی نیست. به نظر می‌رسد می‌توان با دست گذاشتن بر روی همین مقوله و استفادۀ بجا از اصل وابستگی متقابل در اقتصاد، آنها را تحت فشار قرار داد و مانع گردن فرازی‌های استعمارگرایانۀ آنها شد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین