کد خبر: ۳۷۵۹۰
تاریخ انتشار:

خاتمي و روحيه‌اي به نام «ترس»

خاتمي اگر به واقع پشيمان است، ضمن توبه به درگاه الهي بايد به تك‌تك كرده‌ها در نزد ملت ايران اعتراف و خيانت‌هاي خود و سايرين را علني سازد.شايد تنها در اين صورت ملت اجازه دهد حقوق شهروندي او در ظل نظام اسلامي قابل تأمين شود.
برخورداري از روحيه «جبن» در افراد از جمله صفات رذيله‌اي است كه مي‌تواند قدرت تأثيرگذاري آنان در فضاي پيراموني را تحت تأثير قرار دهد. فرد «جبون» و «ترسو» نه مي‌تواند حركت كند و نه در حركت بدليل برخورداري از اين روحيه مي‌تواند بايستد. خود او از ترس مي‌ترسد و به همين دليل دام‌هايي براي خود مي‌چيند كه موجب افزايش «ترس»‌اش مي‌شود.
قدرت تخريب اين روحيه آنچنان فراوان است كه دستورات ديني به شدت از سپردن مهمات امور به چنين افرادي نهي كرده است چرا كه عدم برخورداري از جسارت لازم، شخص را به ملعبه‌اي در دستان نااهلان تبديل مي‌سازد و بدين وسيله موجبات تباهي امور، فراهم مي‌آيد.

سيدمحمد خاتمي شايد يكي از اعلاترين و شاخص‌ترين افرادي است كه در عالم سياست - حداقل در دوران معاصر - نام بدي از خود برجاي گذارده و در تحليل رفتاري وي،يكي از شاخص‌ترين علت بدنامي‌اش، شدت برخورداري او از روحيه «ترس» بوده است.

وقتي به دوران مديريتي وي در دولت اصلاحات نگريسته مي‌شود، خاتمي؛ نه شخص دوم و رئيس جمهور كشور كه به واسطه همين روحيه، به ملغمه‌اي از نيازها، آمال، آرزوها و اهداف شوم و پنهاني تبديل شده بود كه بازيگران پشت صحنه براي او مي‌خواستند. همين ترس وي باعث شده بود كه نتواند حتي در برابر يكي از اين بازيگران نهاني مقاومت به خرج داده و حداقل خود را به طور «دربستي» در خدمت يك طيف و مجري سياست‌هاي يك قشر قرار دهد. چنين است كه دوران حاكميت دوم خرداد تبديل به معجوني نامتنجانس از تضادها و ناهماهنگي‌ها و زميني نامتقارن از خواست‌ها و تمايلات متناقض شده بود.

هنگامي كه خاتمي در دو سال پاياني عمر دولت موسوم به اصلاحات با بي‌رغبتي تمام تنها 2-3 ساعت در روز را به حضور در دفتر پاستور اختصاص مي‌داد و گويي هيچ مشكلي در كشور نيست كه وي منتظر پايان دوران رئيس جمهوري خود بود، آگاهان سياسي رفتارهاي متناقض وي را ناشي از فشارهاي گروههاي اطراف وي ارزيابي مي‌كردند كه هريك از آنان در زياده خواهي‌هاي جناحي "هل من مزيد " مي‌طلبيد و پر واضح بود كه چنين خواست‌هاي غير منطقي و غير قانوني در فضاي جمهوري اسلامي غير قابل اجرا مي‌نمود.


«ترس» خاتمي چنان بود كه حتي تندترين طرفداران او كه در پشت صحنه وي را به تحريك بيشتر فرا مي‌خواندند و او هم با همين رويه عمل مي‌كرد نيز از فراواني «ترس» در كالبد خاتمي اظهار نگراني و سرخوردگي مي‌كردند. اين تازه در حالي است كه قرار برآن بود تا وي مملكتي را تدبير كرده و به معناي واقعي كلمه رئيس «جمهور» بوده و برگزيده‌گي جمهوريت - ملتي عزيزي و شجاع - را عهده‌داري كند. و در اين صورت، اينكه چگونه مي‌توان عمق تخريب اين «جباني» در مقياس مواجهه با قدرت‌هاي بين‌المللي كه دندان تيز كرده و منتظر كوچك‌ترين عقب‌گرد مديريتي كشورمان هستند را سنجش نمود، همچنان غير ممكن و ناشدني تصور مي‌شود.


«ترس»‌خاتمي از ريخته شدن آبرويش بارها به ضررش تمام شده و شخصيت‌ وي را امروز به گونه‌اي تحت تأثير قرار داده كه هيچ خاطره‌‌ خوش و مطبوعي از وي در اذهان جامعه - باهر طيف و سليقه سياسي و اجتماعي - باقي نگذارده است. ترس خاتمي باعث شد تا ديگران وي را در بازي وارد كنند تا آنچه وي در مدت 8 سال به زعم خود اندوخت، يك شبه برباد رود و «حسرت» و «آه»‌اش براي او باقي بماند.

او در دوران اصلاحات تدارك فتح سنگر به سنگر، تداعي حاكميت دوگانه، تقسيم نهادهاي تشكيلاتي نظام به انتصابي و انتخابي، افزايش اختيارات رئيس جمهوري و بسط دايره قدرت خود را ديده بود.

در بيان تضادهاي آن دوران همين بس كه خاتمي كه همواره دم از قانون و آزادي بيان ، جامعه آزاد و زنده باد مخالف من مي‌زد و با همين شعارهاي دل‌فريب و چند پهلو از مردم راي گرفت اساس رويه خود را ، مخالفت با قانون و زير پا نهادن قانون رسمي و اساسي كشور قرار داد و آنجا كه از پاسخ به اين تناقض رفتاري باز ماند، براي دور زدن قانون اساسي، خواستار افزايش اختيارات و بسط دايره قدرت خود شد .ياران خاتمي كه وي را در انحصار خود در آورده بودند با اشاره‌هاي تلويحي و تصريحي وي به تجهيز فضاي خفقان و ترسي پرداختند كه توسط مطبوعات زنجيره‌اي ساماندهي شد و در اثر آن هيچ مقدسي از مقدسات ملت در امان تخريب، تحديد و تهديد باقي نماند؛ اما هم ايشان با سكوت و اعلام رضايت از كنار آن گذشتند .و اين در حالي بود كه كوچكترين انتقاد به دولت را با پرپاگانداي شديد به مثابه توطئه عليه دولت ، نشناختن پيام مردم در دوم خرداد و ترتيب دادن هر 9 روز يك بحران عليه دولت و...تفسير كرده و هر صدا و صدازننده‌اي را در گلو به خقه شدن محكوم مي‌كردند.


ترس خاتمي از عدم وارد آمدن خدشه به شخصيت‌اش باعث شده بود كه وي حتي به گريم چهره ظاهري خويش و نمايش دادن تصنعي چهره‌اي صبور و آرام از خود در ميان رسانه‌ها اهتمام ورزد . همه مي‌دانند كه طراحي " مردي با عباي شكلاتي " و تعبيه وبلاگ "محمد علي ابطحي " براي لطيف ساختن چهره خاتمي در ميان اهالي سياست و جامعه نخبگي ،بخشي از همين پاذل بود. حال آنكه در پس پرده تفاوت‌هاي ماهوي گوناگوني موجود بود.


دستورهاي رسيده به خاتمي كه وي نيز آن‌ها را "طابق النعل بالنعل " اجرايي مي‌كرد ، تعبيه يك مجموعه ساختار شكن و حفظ و حراست از آن‌ها براي "روز موعود " بود .نهالي كه در زمان موسوم به سازندگي و در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري هاشمي، در زير سايه مخفي "موسوي خوئيني‌ها " غرص شد و بنا بود تا با هم افزايي با نيروهاي اپوزوسيون آبياري شده و تحت عنوان "چپ " در لحظه فرمان وارد عمل شود. شايد خاتمي كه خود بخشي از اين ماجرا بود هم گمان داشت كه اين "روز موعود " همان 18 تير 78 بوده اما شرايط نشان داد كه اين ساماندهي ناموفق بوده و اين تنها يك پيش آزمايشي از صحنه اصلي بوده است.


اما انبار مهمات خاتمي براي حراست از نهال پيش گفته، فريب خلق‌الناس با گريم و چهره خندان و البته مظلوم‌نمايي و حركت در شيار ابهام و وهم بود. سرمايه اجتماعي او برايش از همه مهم‌تر بود اما پنبه اين سرمايه، زماني به هوا رفت كه "نفاق "هميشگي وي، قرباني "ترس "اش شد. ترسي كه او از مواجهه با كساني داشت كه به شدت از وي «اَتو» در اختيار داشتند و در صورت كوچكترين تخلف از برنامه ميتوانست آن وجهه مطلوب و آرام را به چهره‌اي خشن و تندخو تبديل سازد. اين بود كه خاتمي مجبور به حمايت علني از كساني شد كه در حقيقت او را فرماندهي مي‌كردند.


او همچنين از پارامترهاي گوناگون ديگري نيز مي‌ترسيد. با يك نگاه، شروع فتنه 88 محصول همين «ترس» خاتمي بود. ترس وي از ورود در صحنه انتخابات، «ترس» وي از مواجهه با احمدي‌نژادي كه تفكر انقلابي را در آن مقطع نمايندگي مي‌كرد، ترس خاتمي از به فنا رفتن شخصيتي كه در دوم خرداد 76 از خود ساخته بود، «ترس» وي از قدرت جوشش انقلاب، «ترس» او از اعلام ناتواني‌اش در كنترل تندروي افرادي‌كه گرداگردش جمع آمده بودند و دهها ترس ديگر كه تضادهايي نيز با هم داشتند.


اما همانگونه كه پيش از اين نيز ذكر شد، «ترس» خاتمي ابعاد نهفته ديگري نيز داشت. روحيه انفعال، به گونه‌اي وي را در چنبره خود قرار داده بود كه حتي در مواردي هم كه به موجب خدشه‌ وارد شدن به حيثيت‌اش براي وي سنگين مي‌نمود نيز نتوانست او را از اين سايه سنگين نجات بخشد.چنين بود كه خاتمي لطيف ، آرام ، صبور و مهربان ، به يكباره فرمان عصبيت بر قانون و مردم، لج با ملت و آشوب بر جمهور صادر مي‌كند.


او اما وقتي تو دهني محكمي از جوشش خون خدا در كالبد مردم عاشورايي 9دي لمس كرد، دريافت كه قافيه را باخته و راهي كه به همراه دو سر ديگر فتنه پيموده است، سرانجامي جز بن بست ندارد.چنين بود كه در پس پرده اعلام كرد كه با قانون اساسي مشكلي نداشته ، دلسوز نظام و ملت‌ بوده و تنها به دولت انتقاد دارد. بماند كه جوابي به اين پرسش نداد كه تا به حال كه عوام الناس را به شورش عليه نظام مردمي اسلامي فراخوانده، درخواست ابطال آراي عمومي را داده و با حجم بسيار فراوان از شكست خوردگان از ملت حمايت كرده،با سوروس يهودي براي براندازي نظام پالوده خورده و ملك عبدالله وهابي را براي زمين زدن نظام اسلامي به ياري طلبيده و دهها نمونه ديگر چه نسبتي با قبول داشتن نظام و قانون اساسي و ...داشته و آيا اينها نيز در قالب انتقاد از عملكرد دولت قانوني ملي مي‌گنجد ويا خير اما او همچنين همواره ترسيد كه اين گفته‌هاي پس پرده‌اي خود را عيان سازد.


او در موارد متعددي پس از هدايت جريان فتنه فهميد كه به اشتباه، مسيري را طي كرده و بايد فرمان ايست و عقب‌گرد صادر كند. حتي در جلسات مختلفي از اين عقب‌گرد سخن راند. نامه توبه و اعتذار نوشت. اما «ترس» او باعث شد تا حاضر به پذيرش علني اشتباه و درخواست پوزش از سوي وي نشود. خاتمي برخلاف دو ضلع ديگر مجري فتنه 88 دانست كه نظام اسلامي از آنچنان قدرتي برخوردار است كه اين بيچارگان حتي توان پديد آوردن اندك تزلزلي در پايه‌هاي آن ندارند تا چه رسد به مقابله و براندازي؛ اما همين «جُبن» او باعث شد تا مرزبندي با فتنه‌گران در صحنه علني را موجب «ريزش» هواداران ضد انقلاب، ماركسيست، بهايي، منافق و... خود دانسته و از آن چشم‌پوشي كند.


او به خوبي فهيمد كه دو سر ديگر اين نمايش‌نامه، تمام آنچه كه وي با نفاق خود آنها را تدارك ديده بود، را به يكباره به حراج نهاده و با ثمن بخس به باد داده‌اند. اما حاضر نشد تا در مرئاي عمومي، حداقل به بي‌عقلي آن دو اعتراف كند، چرا كه مي‌ترسيد اطرافيانش او را به «ترس» هميشگي‌اش توبيخ نمايند. خاتمي اما از اقتدار نظام هم مي‌ترسيد و هم از اين‌رو بود كه فتيله ساختارشكني‌ خود را مدتي پايين كشيد اما ترس از حذف شدن، هو شدن توسط اپوزوسيون و كاهش بودجه‌هاي اختصاصي فلان سازمان جاسوسي و بهمان مجمع اطلاعاتي، باعث شد تا به برنامه «عقب‌گرد هوشمند» به درون نظام براي امتيازگيري و ادامه حيات بيانديشد.

چنين بود كه طلبكارانه و با حركتي روبه جلو، به بيان كف خواست‌هاي خود پرداخت. كسي به وي نگفت كه "آهسته؛ پياده شو تا باهم برويم! ".

اما اين در حالي است كه كسي كه ملت فرياد "مرگ " وي را در خيابان‌هاي ايران در 9 دي با صدايي رسا و واضح فرياد زده و به دليل حكمت نظام و البته بزرگواري عمومي ملت و رهبري براي مدتي كوتاه محاكمه و به چالش كشيدن‌اش به عقب افتاده است، اساسا در حدي نيست كه به خود جرات داده و شروطي واهي و پر تناقض و البته باز هم فريب‌كارانه و نفاق‌آلوده براي مردم و نظام مطرح سازد. مردم در 9 دي 88 و89 ثابت كردند كه پاي خواست جامع خود در طرد ، نفي و محاكمه سران و اصحاب فتنه ايستاده و از آن تنازل نخواهند كرد و اگر كسي با بدفهمي و نفاق ويا - با نگاهي خوش بينانه - از سر بدفهمي و "ترس "، خواستار بازگشت به حيات شهروندي در درون نظام هستند بايد توبه‌هاي عملي و رسمي و عمومي خود را به معرض ديد عمومي بگذارند. اين در حالي است كه همين مردم حضور سياسي آنان و اعقاب و اذناب‌شان را براي هميشه باطل ساخته‌اند.


واضح است كه اين بازي نيز همچون ساير بازي‌ها به سرانجامي نخواهد رسيد و ناكامي را براي وي به ارمغان خواهد آورد و چنين است كه در نتيجه خاتمي را مي‌توان منظومه‌اي از «ترس‌ها» و «ناتواني‌ها» برشمرد كه هيچگاه نه اراده‌اي از خود داشته و نه براي اين بي‌ارادگي، اراده‌اي براي جبران. از همين‌روست كه خاتمي را نه كسي تحويل گرفته و نه برايش حسابي باز كرده‌اند. هرگاه "بازيگر پنهان " صحنه خواسته او را وارد كرده تا بازي را از شكست مفتضحانه خويش رهايي بخشد و البته پس از ناكامي از اين اهداف هم بار ديگر مجبور به منزوي ساختن وي تا مدت‌ها بوده‌اند.


بازي اخير خاتمي را نيز كسي جدي نمي‌گيرد. او اگر مي‌خواهد به صحنه بازگردد بايستي مهر داغ ذلت در برابر نظام عزت‌مند اسلامي را در ملاء عام بر پيشاني خود حس كند. ظلمي كه او و هم‌قطارانش در حق نظام و مردم روا داشتند خطاي كوچكي نبود كه با پادرمياني «بازيگر پنهان» كه خود نيز در اين ماجرا سهيم است پوشيده شود. نظام اسلامي امانتي الهي است كه خون بهاي هزاران هزار شهيد صديق در پاي آن ريخته شده و كودكان نخواهند توانست آن را با ابزار فريب، خلع سلاح نمايند. مردم مي‌دانند هنگامي كه اينان در مصدر امر و به ظاهر مستظهر به آراي ملي بودند، با قدرت همين ملت كاري از پيش نبردند، حال كه همچون پيكري بي‌جان و آبرو ريخته ديگر محلي از اعراب ندارند.


عمر سياسي چنين ورشكستگان سياسي با انتحار عاشوراي 88 به پايان رسيد. خاتمي اگر به واقع پشيمان است، ضمن توبه به درگاه الهي بايد به تك‌تك كرده‌ها در نزد ملت ايران اعتراف و خيانت‌هاي خود و سايرين را علني سازد.او بايد از ديدارهاي پنهاني خود با سوروس و ساير نماينده‌هاي نظام سلطه و نيز طراحي‌هاي داخلي با ساير اصحاب فتنه براي براندازي نظام اعلام برائت كرده وپوزش طلب كند .

شايد تنها در اين صورت ملت اجازه دهد حقوق شهروندي او در ظل نظام اسلامي قابل تأمين شود اما بدانند كه بازگشت به قدرت سياسي به عمر دنيايي آنان نمي‌رسد.

يادداشت از: محمد سعيد ذاكري

فارس نيوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین