کد خبر: ۹۸۶۶۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
پرونده ویژه کنترل جمعیت، آثار و پیامدها:

آیا با "کار فرهنگی" مشکل زاد و ولد حل می شود؟

پس از طرح مسأله بحران زاد و ولد توسط رهبری معظم و همزمانی آن با علاقه دکتر احمدی نژاد و تدبیرات او برای حل این معضل، شاهد اتفاق خاصی نبوده ایم. برای درک اینکه "هیچ اتفاقی نیفتاده" نیازی نیست تا از اطلاعات خصوصی مردم آگاهی داشته باشیم، تنها نگاهی به آمار زاد و ولد در کشور پس از گذشت حدود دو سال از طرح این موضوع، بیانگر این حقیقت است که تغییری در رشد جمعیت نداشته ایم. حتی نیاز به این کار هم نیست، همینکه چنین آماری اعلام نمی شود، خود ناشی از این است که آنچنان امیدوارکننده نبوده است.
پایگاه 598 - پرونده ویژه کنترل جمعیت، آثار و پیامدها/  محمد حسین کرمانشاهی: پس از طرح مسأله بحران زاد و ولد توسط رهبری معظم و همزمانی آن با علاقه دکتر احمدی نژاد و تدبیرات او برای حل این معضل، شاهد اتفاق خاصی نبوده ایم. برای درک اینکه "هیچ اتفاقی نیفتاده" نیازی نیست تا از اطلاعات خصوصی مردم آگاهی داشته باشیم، تنها نگاهی به آمار زاد و ولد در کشور پس از گذشت حدود دو سال از طرح این موضوع، بیانگر این حقیقت است که تغییری در رشد جمعیت نداشته ایم. حتی نیاز به این کار هم نیست، همینکه چنین آماری اعلام نمی شود، خود ناشی از این است که آنچنان امیدوارکننده نبوده است.

اما چرا اینگونه است؟

 تاکنون دلایل ساده ای گفته شده؛ از جمله که حمایت های دولت در موضوع تکثر اولاد چشمگیر نیست و حتی اینکه اعتمادی به قوانین مصوب در نظام نیست، زیرا بطور شبانه روزی تغییر می کنند و البته اینکه وقتی همین جمعیت مشکل اشتغال و حتی بعضاً تأمین مسکن و معاش دارند، چرا باید مولود دیگری را به این جمع اضافه کنیم و...

البته این حرف ها هیچگاه در رسانه های حامی نظام مطرح نمی شوند؛ زیرا در واقع جواب خاصی برای آنها ندارند. اگرچه عدم طرح آنها، به معنی این نیست که در اذهان مردم وجود ندارند و یا در فضای وب و رسانه های دیگر طرح نمی شوند.

آیا با "کار فرهنگی" می توان معضل زاد و ولد را حل کرد؟

در شرائط فعلی قطعاً خیر؛ چراکه "کار فرهنگی" را چنانچه به معنای "تبلیغ یک تفکر" بگیریم، شرط پیشینی آن "وجود یک فکر" است و مشکل هم دقیقاً همین جاست. ما "حرفی" در جواب به پرسش های ذکر شده نداریم که بخواهیم آن را با کار فرهنگی تبلیغ و القاء کنیم. ما می گوییم "کاهش جمعیت، یک بحران محسوب می شود" و مردم به راحتی پاسخ می گویند "جمعیت بی کار و بی کیفیت، بحران بدتری است". حتی اگر دست به دامن الفاظی چون "سرباز ولایت و اسلام" بشویم، پاسخ خواهم شنید که "یک گردان سرباز راضی از نظام، بهتر از یک پادگان سرباز ناراضی است".

باب این بحث ها هیچ گاه در رسانه ملی و دیگر رسانه های جمعی داخلی باز نمی شود. اگرچه در "بی بی سی" می شود. دلیل آن هم واضح است: جوابی برایشان نداریم.



"نداریم" نه به این معنی که ما اهالی رسانه نداریم، کارشناسان هم جوابی در خور آن ندارند. چه بسا کارشناسان این حرف ها را درست هم بدانند، که می دانند. برای نمونه، "دکتر مرندی" در مصاحبه های اخیرشان به قوت از عملکرد خود دفاع می کند و دلایلی را هم که ذکر می کند، پاسخی ندارند!

اما آیا این بدان معناست که رهبری، حرفی غیرکارشناسانه می زند؟

این سؤالی بسیار جدی و حیاتی است و عدم پاسخ به آن، ریشه شکل گیری بسیاری از شبهات در اذهان مردم.

چرا کارشناسی رهبری با کارشناسی ما و کارشناسان ما در تضاد است؟

آیا علت این اختلاف این است که ایشان اطلاعاتی دارند که دیگران ندارند؟

حتی اگر اینگونه است، آیا ایشان از آمار بیکاری و تورم بی اطلاع هستند؟

قطعاً خیر. پس علت این توصیه ایشان چیست؟

ظاهراً باید ریشه این اختلاف را چیزی فراتر از اطلاعات دانست؛ یعنی خود "کارشناسی". ایشان همین اطلاعات را که هر کسی می تواند آنها را بداند، جور دیگری و بر مبنای دیگری و با شاخص های دیگری تحلیل می کنند و نکته مهم اینجاست که تفاوت این دو نوع تحلیل، چیزی از جنس "تفاوت نظر دو کارشناس" و یا حتی دو نحله اقتصادی نیست، تحلیلی در خلاف جهت کل علم اقتصاد است. تحلیلی است که از مبنا با این "علم" در تضاد است. تحلیلی است که از همان ابتدا با تعریف این علم، یعنی "اختصاص منابع محدود به نیازهای نامحدود" مخالف است و اصلاً منطق این تعریف را باطل می داند.

لذا نباید امثال دکتر مرندی که دلسوزانه دست به این کار زدند را زیر سؤال برد و همه چیز را سر ایشان خراب کرد. او بر مبنای آنچه "علم" نامیده می شد عمل کرد و هنوز هم از عملکرد خود دفاع می کند. کار او به واقع "علمی" بود، بر اساس همان چیزی بود که در دانشگاه خوانده بود و چه بسا مطالعات فرا درسی هم در آخرین نظریات اقتصادی داشته است تا کارش را دقیق انجام دهد.

اما مشکلی که در واقع او را نمی توان در آن مقصر دانست، این است که علم او از اساس با دین در تضاد است و از او انتظار هم نمی رود چنین تضادی را تشخیص دهد. چنین تضادی را بسیاری از علمای برجسته در اوائل انقلاب هم تشخیص ندادند و بانک را به باور خود "اسلامیزه" کردند.

آنچه تحت عنوان "تحول در علوم انسانی" شناخته می شود، ریشه در همین مسائل دارد و در همین مواقع خود را عیان می کند. نه در همایش های سفارشی و مؤسسات تأسیسی بی حاصل.

تحول در علوم انسانی باید از اینجا آغاز گردد که مبنای تحلیل یک علم، با تحلیلی که رهبری ارائه می کند که آن هم چیزی نیست، جز یک "تحلیل بر مبنای دین" در تضاد است. تحول علمی یک فرآیند آرام و بی تنش نیست، بلکه به واقع به یک "انقلاب" شبیه است. انقلابی که مبارزه می طلبد، چالش می طلبد، ایستادگی می طلبد. در انقلابات علمی به واقع گروه های چریکی طرفدار نظریه جدید شکل می گیرند و با نظریات پذیرفته شده قدیمی، به مبارزات علمی سنگین می پردازند. انقلاب علمی، یعنی ارائه تحلیلی کاملاً متضاد با آنچه در جامعه بصورت بنیادین نهادینه شده.

مثلاً در اقتصاد، یعنی زیر سؤال بردن این فرمول به ظاهر بدیهی که "جمعیت بیشتر=هزینه بیشتر برای حکومت = لزوم ایجاد اشتغال بیشتر". تحول در علم اقتصاد، یعنی بتوان تحلیلی ارائه داد که بر مبنای آن ثابت شود هرچه جمعیت افزایش یابد، ولو دولت برای آن آمادگی نداشته باشد، خود به خود وضع بهتر خواهد شد. یعنی حرفی بر خلاف پذیرفته شده ترین باورهای جامعه. و تا به این سمت و سوها پیش نرویم، با توصیه و لبخند و ارائه آمار و بازپخش سخنان رهبری و فیلم سازی و یارانه و... هیچ اتفاقی نمی افتد و تا سالیان قابل پیش بینی هم نخواهد افتاد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
آزاده
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۴
0
0
شما فقط تبلیغ مثبت کنید واقعا نتیجه میگیرید
چون فطری هست فکرش هم در ذهن ها ایجاد میشه یعنی پشتوانه فکریش هم حل میشه
این دو سال اصلا تبلیغ نبوده
من گلوم در اومد:
فرزند بیشتر زندگیِ شیرین تر
فرزند بیشتر زندگیِ با صفا تر
فرزند بیشتر....
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین