اين روزها اما با ورود كالاهاي مختلف خارجي به كشور و گرايش مردم به سمت تجملات و مصرف گرايي، بازار چشم و همچشمي داغ است.
قناعت جاي خود را به «كم نياوردنها» داده است. هر چند تا واژه چشم و همچشمي از زبان بيرون ميآيد همه ناخودآگاه به ياد لباس و خانه و ماشين ميافتند و معتقدند كه اين پديده بيشتر در بين زنان به چشم ميخورد اما بايد گفت در بين مردان و بخصوص در محيطهاي كاري آنها چشم و همچشمي با مفهوم رقابت عجين شده است.
حاج محمود فرامرزي كه در كار وارد كردن مواد اوليه كيف و كفش است ميگويد: «در بازار و بين بازاري ها تا دلتان بخواهد رقابت زياد است. همه چشمشمان بهدنبال يكديگر است، از تعداد مشتري و تزئين ويترين مغازه گرفته تا پرسيدن مبلغ فروش روزانه و وارد كردن محصولات مختلف؛ البته به نظر من خيلي هم بد نيست زيرا با وجود رقابت مثبت در ميان همكاران ميتوان محصولات بهتري به مشتريان عرضه كرد و در نتيجه توليدنهايي با كيفيت تر ميشود. از طرف ديگر وجود چشم و همچشميها باعث ميشود كه افراد به خريد بيشتر مبادرت كنند و همين خريد كردن باعث رونق بازار است و توليد كننده مجبور است كه هر روز طرح و مدل جديدي به بازار عرضه كند.»
مهدي رمضاني كه در يك بنگاه فروش ماشين كار ميكند از مرداني ميگويد كه هر از چند گاهي به دنبال تغيير دادن ماشينهايشان هستند و با اين كه ميدانند از نظر مالي ضرر ميكنند باز دست به اين كار ميزنند چون چند وقت قبل رقيب يا همكارشان ماشين مدل بالاتري خريده.
مهدي ميگويد: «همه فكر ميكنند كه خانمها چشم و همچشمي ميكنند ولي ما در اينجا آقاياني را ميبينيم كه خيلي بيشتر از خانمها چشم و همچشمي ميكنند آنقدر ريزبينيهايشان زياد است كه تمام تجهيزات و كاراييهاي ماشين را ميپرسند.
خيليها نيز هزينههاي كلاني بابت تغييرات ماشينها يا سيستمها و تجهيزات صوتي ميپردازند كه به نظر من بيهوده و تنها از سر همان چشم و همچشمي است.
از اين گذشته بين كاسبها نيز اين امر مرسوم است، اگر شما يك مشتري بيشتر داشته باشي آن روز ممكن است همكار بغل دستيات حتي جواب سلامت را ندهد يا به هر دليلي مشتري ات را بپراند.
خيلي اوقات به خاطر اينكه كلاس كاريشان را بالا ببرند مبلغ فروششان را بيشتر اعلام ميكنند و مثلا ميگويند با انجام اين كار ساده فلان قدر سود كرديم تا بتوانند از اين طريق رقيب را از ميدان خارج كنند. اين موارد باعث شده تا اعتماد افراد به هم كم شود و ديگر نميتوانيم براحتي به همكارمان اعتماد كنيم.»
اما اگر از مكانهاي كسب و كار مردانه خارج شويم آرايشگاههاي زنانه بهترين مكان براي چشم و همچشميهاي زنانه است، ريزترين تغييرات و آمدن جديدترين مدلها در آنجا خيلي سريع به چشم ميآيد و اصلا بيشتر كساني كه به آرايشگاهها مراجعه ميكنند مدل خاصي در ذهنشان دارند؛ مدلي كه قبلا آن را ديدهاند و همين موارد كافي است تا بساط چشم و همچشمي هم در آرايشگاهها داغ باشد.
سهيلا مددي كه در يكي از آرايشگاههاي معروف كار ميكند، ميگويد: «بارها مشاهده كردهايم مشترياي كه موهايش را هفته قبل رنگ كرده با ديدن رنگ موهاي فرد ديگري تصميم ميگيرد موهايش را به رنگ موهاي او تغيير دهد. شايد برايتان جالب باشد كه گاهي اينجا سر همين مسائل بين ما با مشتري دعوا ميشود هر چقدر به مشتريمان ميگوييم فلان طرح و مدل به چهره شما نميآيد نميپذيرد و اصرار ميكند كه اين كار را برايش انجام دهيم، بعد از اتمام كار ميبيند كه چهره اش همانند چهره آن شخص نشده و مدل به صورتش نميآيد. آن وقت از كار ما ايراد ميگيرد.»
اما يكي ديگر از نمونههاي چشم و همچشمي كه در جامعه امروز به وفور به چشم ميخورد رفتن به مسافرت بخصوص مسافرتهاي خارج از كشور است. نميدانم در اطرافتان كساني را سراغ داريد كه با ديدنتان بلافاصله ميپرسند تابستان كجا ميرويد؟
به ياد حرفهاي پدربزرگم ميافتم كه ميگفت: ميرزا تقي خان اميركبير معروف به غلام بچه يا كربلايي بچه هم چشم و همچشمي كرد و وقتي ديد گروهي در مكتب درس ميخوانند پشت در كلاس مينشست و آموزش را از پشت درهاي مكتبخانه به واسطه پدرش كه آشپز دربار بود آموخت، اي كاش كمي در انتخاب الگوهايمان دقت ميكرديم...
سميه افشينفر - جام جم
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com