با كمال سيدعلي معاون ارزي پيشين بانك مركزي در خصوص تجربه يكسان سازي ارزي
در دهه ۸۰ و شكاف ارزي در ابتداي دهه ۹۰ گفت و گو شده است.او توضيح مي دهد
چرا نظام يكسان سازي از كف رفت [بزرگ نمایی]
زندگی نیوز، *برای یکسانسازی در ابتداي دهه ۸۰چه اقداماتی صورت گرفت؟
یکسانسازی
در سال ۸۱ با یک برنامه منسجم، دقیق و همهجانبه نگر پیش رفت. در کنار
نرخها یک نرخ واریزنامه تعریف شد. این اقدام پیشدرآمد یکسانسازی بود.
این ارز برای واردات غیرضروری کاربرد داشت و نزدیک به قیمت بازار بود. در
آن دوران جز دارو، سموم و نباتات، کالاهای دفاعی و ماشینآلات سرمایهگذاری
دیگر نیازهای وارداتی از طریق ارزهایی تامین میشد که به قیمت بازار آزاد
بود. اندکاندک واردات برخی کالاها با نرخ بازار آزاد صورت گرفت و دامنه آن
گسترش یافت. یعنی با این اقدام خودبهخود آمپول یکسانسازی به بازار تزریق
شد. یکسانسازی به این ترتیب به سیستم تخصیص ارز که رانت زیادی داشت پایان
داد و حساب باز را جایگزین کرد. حساب باز به این معنا است که هرکس هر
چقدر ارز بخواهد با یک نرخ تهیه کند.
در یکسانسازی چند کار همزمان پیش
رفت آزادسازی سیاستها و مقررات ارزی و حذف پیمانسپاری ارزی. پیمانسپاری
ارزی به این معنا بود که صادرکننده تعهد میداد ارز حاصل از صادرات را با
قیمت رسمی به دولت بفروشد.با حذف پیمانسپاری صادرات هم افزایش یافت.
* صادرات ناشی از تولید بود یا افزایش انگیزه؟
افزایش
انگیزه چون صادرکنندگان میتوانستند ارز حاصل از صادرات خود را در بازار
بفروشند و درآمد بیشتری کسب کنند.خوشبختانه افزایش ارز حاصل از صادرات هم
به کمک دولت آمد تا بتواند تعادل در بازار را برقرار کنند.
*یکسانسازی با چه حجم درآمد انجام شد؟
با ۲۲ میلیارد دلار
* جالب است چون گفته شده در سال گذشته هفتهای یک میلیارد دلار ارز به بازار تزریق شده اما نرخ یکسان نشده است.
من در خصوص این آمار نظری ندارم اما یکی از درسهایی که در سال ۸۱ از تجربه قبلی یکسانسازی گرفته شده بود نحوه مداخله بود.
*
نرخ دلار ۷۹۰ تومان آن زمان بر چه اساس انتخاب شد؟ برخی میگویند این نرخ
بالا بود و یکسانسازی در نرخ بالاتر از ارزش واقعی انجام شد.
نرخ
۷۹۰ تومان بر اساس علامتهایی بود که از بازار به بانک مرکزی داده میشد.
چون در بازار این نرخ عمل میکرد، در این نرخ نیز یکسانسازی صورت گرفت.حتی
بانک مرکزی میانگین نرخها را نیز در نظر نگرفت بلکه بر اساس واقعیتهای
بازار دست به انتخاب نرخ زد.البته نگرانیهای زیادی نیز بود، این کار بزرگ
با ۲۲ میلیارد دلار انجام شد بنابراین در تعیین نرخ باید طوری عمل میشد که
اگر قرار بود نرخ مورد تهاجم گروههای ذینفع از وضعیت چندنرخی قرار گیرد
بانک مرکزی بتواند تهاجم آنها را خنثی کند.شما دیدید انتخاب نرخ به گونهای
بود که برای حدود ۱۰ سال در اقتصاد ایران دوام آورد.جز دوره بسیار محدود
که بهطور جزئی در حدود ۱۰ یا ۱۵ تومان نرخ نوسان نداشت و همواره یکسان
بود.
* چه سالی بود؟
فکر میکنم شب عید سال ۸۳ یا ۸۴ بود.
بهدلیل افزایش مسافرتهای خارجی و کم بودن اسکناس نوسان جزئی رخ داد که
بلافاصله مدیریت شد.در تمام این سالها میزان فروش ارز ما از واردات کمتر
بود، در شرایطی که ارز مسافر را داشتیم.چون در آن زمان به گونهای بود که
هیچ صادرکنندهای با یک درصد سود پول خود را به ارز در خارج از کشور
نگهداری نکند.همه میآمدند ارز را به رالج تبدیل میکردند و پول وارد کاسه
ارزی میشد.حتی بورس به نحوی فعال بود که مقرون به صرفه بود. ارزهای وارد
شده به میزانی بود که بیم حبابی شدن بورس میرفت.در آن زمان از فایناس
خارجی و دیگر شیوههای سرمایهگذاری خارجی نیز بهرهمند بودیم.
* نرخ ارز در ابتداي دهه ۸۰ يسكان شد اما پس از ۱۰ سال در ابتداي دهه ۹۰ ، این دستاورد از کف رفت چرا چنين شد؟
دلیل
آن به نحوه تعدیل ارز باز میگردد. ما در دورهای اصرار بر تثبیت دستوری
نرخ ارز کردیم در حالی که اگر شیب قیمت را در حد سه درصد روی دلار و هفت
درصد روی کل سبد ارزی انجام میدادیم چنین اتفاقی رخ نمیداد.تعدیل نشدن
قیمت موجب فشرده شدن فنر نرخ دلار و جهش آن به قیمتهای بسیار بالا شد در
حالی که این کار ملایم و مقطعی صورت میگرفت امروز نرخ دلار ۱۲۵۰ تومان بود
اما این نرخ یکسان و واحد بود.
* زمانیکه به بازار آمدید نرخ
ارز در محدوده ۱۲۰۰ بود اما روزی که معاونت را تحویل دادید به ۱۳۰۰ تومان
در بازار رسید. چرا شکاف رشد کرد؟
زمانی که من آمدم ۱۲۵۰ را لمس
کرده بود و بازگشته بود و در محدوده ۱۱۹۰ تومان بود.اقدامی که من کردم
تغییر نرخ ارز بازار فرعی بود.در آن زمان نرخ بازار فرعی نزدیک به قیمت
رسمی بود اما من نرخ ارز بازار فرعی را به بازار غیر رسمی نزدیک کردم یعنی
۱۰۰ تومان روی نرخ ارز فرعی گذاشتم و به قیمت نزدیک به بازار فروختم.قبلا
تمام مداخلههای بانک مرکزی در بازار اصلی و فرعی با نرخ مرجع صورت میگرفت
اما با اقدامی که در دوران من اتخاذ شد حداقل این دو بازار از هم جدا کرد.
پس اختلاف زیاد نشد بازار فرعی از ۱۰۷۰ تومان ۱۱۷۰ شد. این شکاف به بازار
آزاد منتقل شد. این فاصله حفظ شد با این تفاوت که حاشیه رانت کم شد و ذخائر
ارزان فروخته نشد.
* منظور از بازار فرعی چیست؟
تقریبا
کلیه تقاضاهایی که منطبق با مقررات ارزی نیست در بازار فرعی قابل خرید و
فروش است مثل ورود کالا به مناطق آزاد، مثل ارزی که مستندات ندارد
سرفصلهای ۳۶گانه خدمات مانند ارز دانشجویی، پزشکی، مسافری و خروج سرمایه
در این بازار نرخ، نرخ بازار صرافها است.متاسفانه تا قبل از حضور من درک
اینکه از طریق بازار فرعی باید نرخ آزاد را کنترل کرد بهوجود نیامده بود
به همین دلیل ۸۰ درصد ارز در بازار فرعی فروخته شد و ۲۲ درصد در بازار اصلی
لذا مفهوم درست جا نیفتاده بود اما دوستان امروز خیلی خوب دارند از این
موضوع استفاده میکنند.
* بنابراین افزایش نرخ مرجع در خرداد ماه برای گرفتن نرخ بازار اشتباه بود؟
من
چنین تعبیری نمیکنم اما نرخ فرعی چنین کارکردی دارد زیرا با افزایش نرخ
مرجع به صورت یکباره کالاهای اساسی نیز گران میشود. در خصوص نرخ مرجع شیب
باید ملایم اما رو به بالا باشد ولی مدیریت بازار باید از طریق بازار فرعی
انجام شود چون وقتی قیمت فرعی به قیمت رسمی نزدیک بود ارز حاصل از صادرات
به بازار رفت و در آنجا فروخته شد و قیمت بازار را تثبیت کرد. در واقع در
تحلیل اتفاقات این عامل را هم وارد کنید.
یا در تحلیل خود دقت کنید وقتی
هدفمندسازی صورت گرفت باید متناسب با آن بسته ارزشگذاری پول ملی نیز به
اجرا در میآمد در این حالت این شکاف بهوجود نمیآمد.
* دولت در هدفمندی میخواست از ارز به عنوان لنگر اسمی استفاده کند به همین دلیل آن را تثبیت کرد؟
دقیقا
همین طور است اما این خواسته محقق نمیشود زیرا اگر نرخ ارز را غیر واقعی
قرار دهیم آن موقع علامت غلط به جامعه دادهایم. اگر واردات را مبنای کنترل
تورم قرار دهیم اقتصاد ملی آسیب میبیند. فرض کنید واردات با مشکل روبهرو
شود و قیمت ارز افزایش یابد آن وقت پرش در حد معقول دو یا سه درصد نیست،
ممکن است ۲۰ درصد باشد که این اتفاق امروز افتاده است. اینجا میخواهید چه
کنید؟
* نکته دیگر اینکه هدفمندی در آذر ماه سال قبل انجام شد. نرخ از مهر ماه ۸۹ فاصله گرفت؟
قبول
دارم در آن مقطع به دلیل قطع معاملات با دبی نرخ کمی فاصله گرفت اما پس از
رفع مشکلات بازار قابل مدیریت شد گرچه در آن دوره برای حل مشکل کانالهایی
ایجاد شد که بعدها همین کانال منشا مقاومت در برابر سیاستهای یکسانسازی
مجدد شدند.
* چه کانالهایی؟
در مقطعی که پرداختهای
ارزی با تحریم سیستم بانکی به مشکل خورد از طریق صرافیها اقدام شد که
شیرینی و حلاوت تفاوت نرخ و کارمزدهای این قصه خیلیها را تشویق کرد برای
حفظ کانالها تلاش کنند و اجازه ندهند رانت از بین رود.
* به همین دلیل در زمان خود تزریق ارز به صرافها را از برنامه کنار گذاشتید و...
به
صرافها اعتقاد ندارم. بانک مرکزی وظیفه تامین نیازهای واقعی مردم را
دارد.صراف باید ارز در دست مردم را بخرد، کاری که در دنیا میشود. وقتی
بانک مرکزی مستقیم با صرافها ارتباط برقرار میکند یعنی سیستم بانکی را
منفک کرده است در حالی که سیستم بانکی میتواند از طریق حراج به تنظیم
بازار کمک کند.
* اما تاکتیک شما در استفاده از نظام بانکی جواب نداد.
ما این کار را بهصورت حراج انجام ندادیم بلکه از طریق صرافی بانکها کار را پیش بردیم.
* اما بازار کنترل نشد.
مصرف نسبت به گذشته کم شد.
* کنترل نرخ چه خیلیها میگویند بانکها هم مثل صرافها عمل کردند؟
این
را به خود من هم میگفتند اما واقعیت این است که اگر آنها منطبق با خواست
بانک مرکزی عمل نکردند به دلیل ضعف نظارت ما بوده است.بانک مرکزی میتواست
با مدیران بانکی برخورد کند.ابزار لازم را هم داشت اما با صراف چه کنیم؟
مجوزش باطل شود صراف دیگری این کار را میکند یا اصلا به خیابان
میرود.مدیریت بازار ارز کار مشکلی نیست، ما در دورهای ۷ میلیارد دلار
درآمد داشتیم اما در آن دوره خودرو تولید کردیم، واردات کالاهای اساسی و
مواد اولیه را انجام دادیم و...بنابراین با ۱۳۰ میلیارد دلار نمیتوانیم؟
* بحث همین است چرا نمیتوانیم؟
چون
سیاستها هماهنگ نیست، رشد نقدینگی بالا است. در واقع فراخوان دادهایم
مردم به سوی بازار ارز هجوم آورند طبیعی است با هجوم به بازار، نرخ دچار
نوسان میشود.باید شاخصهای اقتصادی را جذاب کرد و زمینه تشویق تقاضاهای
سرمایهگذارانه را محدود کرد.
* نرخ واقعی دلار چقدر است؟
برآورد من بین ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ تومان است و از این بیشتر نمیارزد.
* شما مقررات ارزی را تغییر دادید با هدف تثبیت نرخ در همین حد چرا دوباره نرخ جلوتر رفت؟
ببینید
یک مقررات ارزی داریم و یک مجاری فروش.یعنی مقررات از چه کانالی باید
اعمال شود.وقتی ما ۴۵ میلیارد دلار واردات داشتهایم در حالیکه ۶۰ میلیارد
دلار ارز فروختهایم یک قسمت باز میگردد به مقررات، بخش دیگر مربوط به
کانال است.واضحتر بگویم وقتی تعهدات بانکها از سوی بانک مرکزی انجام نشود
و سهم آنها به صرافیها تزریق شود واردکننده با اینکه وجه ریالی را به
بانک پرداخته ناچار است برای حفظ وجه نزد فروشنده کالا به بازار آزاد
مراجعه کند.وقتی تعهدات خارجی بانکها در مقابل تزریق به صرافیها اولویت
ندارد بنابراین از دست مقررات خالی کاری بر نمیآید.مداخله باید از کانالی
باشد که به نفع اقتصاد تمام شود. فروش ارز از طریق صرافیها میتواند به
اقتصاد کشور باز نگردد در حالیکه از طریق نظام بانکی اینگونه نیست. بانک
مرکزی در مداخله باید مقطع،مقدار و قیمت را در نظر داشته باشد.آیا با هر
تکانهای در چهارراه استانبول باید وارد بازار شد؟به اعتقاد من میتوان با
اتکا به نظام بانکی و اولویت انجام تعهدات خارجی بازار را آرام و مدیریت
کرد.وقتی واردکننده از نظام بانکی مطمئن باشد به بازار آزاد نمیآورد
بنابراین یک تقاضای جدید به بازار سربار نمیشود، اعتماد افزایش مییابد و
میتوان بر هیجانهای مقطعی غلبه کرد.نکته دیگر که بانک مرکزی در حال حاضر
با آن مواجهه است تقاضای سرمایهگذاری بر روی دلار است.نقدینگی به بازار
ازر آمده در حالیکه در گذشته اینگونه نبود.چرا به بازار آمده چون عملکرد
«ما دولت» فراخوان سرمایهگذاری است.وقتی کالایی را زیر قیمت میدهیم در
شرایطی که بازارها جذاب نیستند طبیعی است این اتفاقها بهوجود میآید و
گرنه در کجا دیدهاید که مردم یک پول خارجی را به عنوان پسانداز یا
سرمایهگذاری انتخاب کنند؟ اگر کشورهایی که واحد پول آنها به شدت تضعیف شده
را مستثنی کنید تقریبا هیچ جا چنین نیست.
* چرا از بانک مرکزی بیرون آمدید؟
برای
من تمرکز بر کانال فروش و ثبات بازار مهم بود و برای برخی دوستان بحث
قیمت.دوستان نگران رسیدن قیمتها به ۱۵۰۰ تومان بودند و فکر میکردند از
طریق صرافان میتوانند بازار را کنترل کنند اما به این روش اعتقاد
نداشتم.در نتیجه من بازنشست شدم.
* شما حاضر نشدید با صرافان کار کنید؟
نه.
* چرا؟
برای
من کانال توزیع بسیار مهم بود برای همین اصرار بر توزیع از طریق شبکه
بانکی داشتم.هیچ وقت نفهمیدیم چرا باید با کسانی کار کرد که هویت مشخصی به
لحاظ حقوقی ندارند.البته صرافان در مقاطعی منشا خدمت زیاد بودهاند اما
تاکید دارم کار صراف در بازار است، دولت نباید با استفاده از صرافان در
بازار مداخله کند.
* خیلیها میگویند اتفاق اخیر در بازار ارز و رسیدن قیمتها به مرز ۲۰۰۰ شبیه یک بحران است.براي سال جديد چه توصيه اي داريد؟
بانک
مرکزی نباید وارد این جنگ شود بانک مرکزی باید تمرکز بر نیازهای واقعی
داشته باشد و از طریق نرخ بازار فرعی بازار غیر رسمی را مدیریت کند.بانک
مرکزی اگر در این منازعه ارزی پا گذارد بهطور قطع در میدان سوداگران بازی
کرده است.حفظ ذخائر باید خط قرمز بانک مرکزی باشد و بازار سرشاخ نشود.ما با
توجه به درآمدهای ارزی که داریم میتوانیم بسیاری از نیازهای واقعی خود را
با قیمت رسمی پوشش دهیم اما نیازهایی که اساسی نیست میتواند از طریق
بازار فرعی و غیر رسمی برطرف شود.