«ایراندخت» رمانی به قلم بهنام ناصح است که آن را میتوان جزو رمانهایی دانست که به واسطه جایزههایی که به نام خود ثبت کرده، در جریان ادبی معاصر اثری قابل توجه است.
این رمان عاشقانه در بستر تاریخی روایت میشود و گرچه نویسنده آن اصرار دارد که این رمان اثری تاریخی نیست ولی به دلیل پرداختن به بخشی از تاریخ کشورمان ناگزیر در ژانر تاریخی هم دیده میشود.
این رمان عاشقانه که به آیینها و تاریخ کهن ایران زمین هم توجه دارد برای مطالعه در نوروز پیشنهاد میشود؛ چراکه با متن روانی که دارد میتواند یک مطالعه دلچسب برای تعطیلات محسوب شود.
داستان کتاب با جوانه عشق ایراندخت به روزبه فرزند بدخشان، نگهبان آتش در آتشکده «جی» آغاز می شود. عشقی که با وجود آنکه لحظه به لحظه در روح و جان ایراندخت بیشتر شعله میکشد اما هیچ گاه به روزبه سرایت نمیکند و حتی برآن آگاهی نمییابد.
ایراندخت که سبدباف است و با مادر و دایی کمهوشاش زندگی می کند، با تصورات خویش درون خود را از مهر و عشق آکنده و به همراه آن نیز، غم هجران معشوق را در خود ابدی میکند.
همانطور که اشاره شد «ایراندخت» داستانی عاشقانه است که ماجرای آن در اواخر دوران ساسانی میگذرد. قهرمانان اصلی این داستان «روزبه» و «ایراندخت» یکی در سودای یافتن حقیقت و دیگری در انتظار معشوق، سفری را در بیرون و درون خود آغاز میکنند که سرانجام یک تحول شخصیتی در آنها ایجاد میشود.
روزبه جوانی ایرانی است که با پدرش گُشتاسب و عمهاش زندگی میکند. پدر از مُغهای بلند مرتبه حکومتی و نگهبان آتشکده است. پدر روزی به مردد بودن او در آیین زرتشتی شک میبرد و بعد درمییابد که او در جلسات دین مسیحیت شرکت کرده و صفحاتی از انجیل را نیز در خانه نگهداری میکند.
این آغاز دربدریهای روزبه است و سفرهای او به شام و اورشلیم. در این میان ایراندخت دختری است که در آتشکده لحظهای کوتاه با روزبه روبرو شده و یک دل نه صد دل عاشق او شده اما جرئت بروز احساسش را ندارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: انگار آب سردی روی ایراندخت پاشیده باشند. هر روز خبر بد و هر دقیقه کسی بدون این که بداند نیشتری به قلبش می زد. اول خبر کافر شدن, بعد فرار و بعد هم این گونه مثل بزدل ها خود را مثل زن ها در آوردن. هیچ کدام با آن تصویری که از مرد مورد علاقه اش در ذهن ساخته بود جور در نمی آمد. یعنی این بود آن کسی که دل به او بسته بود؟ چشمانش سیاهی رفت. تنها کاری که توانست بکند این بود که روی زمین بنشیند, بعد چیزی نفهمید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com