کد خبر: ۶۷۴۴۵۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
به مناسبت سالروز قیام 30 تیر و بزرگداشت آیت‌الله کاشانی

مبارز مظلوم

مردی که آنقدر زخم بر پیکر استعمار پیر انگلستان از عراق تا ایران نشانده بود که برای تخریب چهره و ترور شخصیت‌اش از هیچ اقدامی دریغ نکردند

به گزارش بولتن نیوز به نقل از کیهان، آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی بی‌شک یکی از تاثیرگذارترین و در عین حال مهجورترین چهره‌های تاریخ معاصر است. . از توهین در ملا عام گرفته تا سعایت و خبرچینی نزد اطرافیان و نشر اخبار کذب و شایعات بی‌اساس تا آنجا که تحت تاثیر این فضای مسموم؛ به تعبیر امام خمینی(ره) «آقای کاشانی دیگر از منزلش نمی‌توانست بیرون بیاید.» امام(ره) اما آن‌قدر به این شخصیت مبارز و روحانی، دلبسته بود که با فراگیری بیماری تب مالت در کشور در اوایل دهه ۴۰ شمسی پیوسته جویای سلامتی ایشان می‌شد و برای اطلاع از احوال آیت‌الله کاشانی نامه‌نگاری می‌کرد. امام(ره) در طول ایام مبارزه و پس از پیروزی انقلاب بارها به نیکی از آیت‌الله کاشانی یاد کردند: «آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگی‏شان صرف همین معنا شد.»

مبارز مظلوم

مردی که تمام زندگی‌اش را صرف مبارزه با استعمار کرده، در ایران بیشتر با نهضت ملی شدن صنعت نفت شناخته می‌شود؛ اما شاید یکی از تأثیرگذارترین مقاطع زندگی سیاسی آیت‌الله کاشانی واقعه 30 تیر 1331 باشد. حماسه مردمی‌ای که با رهبری آیت‌الله کاشانی به بار نشست اما با ناسپاسی مصدق طعم شیرین آن در کام مردم تلخ گردید. چهره سیاسی آیت‌الله کاشانی در ایران، ابتدا در سال ۱۲۹۹ نمایان می‌شود؛ آن گاه که او پس از محکومیت غیابی به اعدام توسط‌اشغالگران انگلیسی سرزمین عراق، به ایران‌گریخت؛ ایرانی که در حال تجربه تلخ شکل‌گیری دیکتاتوری پهلوی بود. شناخت نه چندان کافی کاشانی از اوضاع سرزمین خود به دلیل سال‌ها‌اشتغال به مسائل عراق ابتدا او را در شمار شخصیت‌هایی قرار داده بود که مخالفتی با رضاخان نداشتند. اما این وضعیت دیری نپایید. به گفته مرحوم آیت‌الله پسندیده (برادر امام راحل) زمانی که دستور رضاشاه درباره لزوم کسب اجازه از دولت برای معمم بودن به وی ابلاغ شد، او تصریح کرد: «من نه اجازه می‌گیرم و نه تغییر لباس می‌دهم.»
آیت‌الله کاشانی و دلبستگی مصدق به آمریکا
اشغالگران ایران، بلافاصله پس از سقوط رضاشاه، ‌آیت‌الله کاشانی را به اتهام واهی همکاری با آلمانی‌ها دستگیر و در اراک و کرمانشاه زندانی کردند. آنها نگران استفاده این دشمن دیرین خود از خلاسیاسی آن زمان بودند. این خطاب کاشانی به انگلیسی‌ها که «اگر از زندان آزاد شوم، کاری می‌کنم که این ملت مسلمان یک قطره نفت به انگلیس ندهد» مربوط به بازجویی‌های‌اشغالگران از آیت‌الله کاشانی در همین زمان است. مدت کوتاهی پس از آزادی از زندان، سخنرانی‌های کاشانی در مسیر هر سفری که می‌کرد و دعوت از مردم به مبارزه با انگلیسی‌ها، بار دیگر بازداشت او توسط قوام‌السلطنه و تبعید دو ماهه به بهجت‌آباد قزوین در تابستان ۱۳۲۵ را به دنبال داشت. کاشانی در آن مدت علاوه‌بر این تلاش تبلیغی فردی، خواستار متشکل شدن سازمان روحانیت در قالب گروه‌های روحانی در هر شهر و استان نیز بود. دولت وابسته به انگلیس، این پیرمرد زجرکشیده را رها نمی‌کرد. دو سال بعد در شرایطی که آیت‌الله کاشانی به تدریج در حال مطرح شدن به عنوان رهبر مبارزه با تسلط انگلیس بر نفت کشور بود، بهانه واهی جدید یعنی نقش داشتن در ترور نافرجام محمدرضا پهلوی موجب تبعید او به خرم‌آباد و سپس کشور لبنان در سال ۱۳۲۷ شد. در بازگشت کاشانی به وطن، مردم و سیاسیون مذهبی و ملی سر از پا نشناخته بزرگ‌ترین استقبال تاریخ ایران از یک رهبر سیاسی تا آن زمان را شکل دادند. ناظران خارجی مسائل ایران به نقش نفوذ بی‌بدیل کاشانی در آن نهضت تاریخی اذعان دارند. به تعبیر محمدحسنین هیکل تحلیل‌گر معروف مصری که در آن زمان سفرهایی به ایران داشت «کاشانی بر همه مردم کوچه و بازار سیطره کامل داشت. ولی می‌خواست که بر پارلمان و افکار عمومی که در حیطه پارلمان بود نیز مسلط شود تا بتواند خواسته‌های نهضت خود را بدون مقاومت موثری به مرحله اجرا درآورد.» او اضافه می‌کند که فراکسیون نهضت ملی، ریاست مصدق را زیر پرچم آیت‌الله کاشانی پذیرفته بود. هیکل همچنین از وزیر خارجه انگلیس نقل می‌کند که درباره آیت‌الله کاشانی گفته بود: «علت همه اغتشاشات در ایران همان تحریک‌کننده تروریست است.»
حسین مکی عضو موسس جبهه ملی کسی است که از طرف مصدق برای اجرای خلع ید از شرکت انگلیسی به آبادان اعزام شده بود. نامه مکی در این سفر به آیت‌الله کاشانی، این نفوذ معنوی را به خوبی نشان می‌دهد: «حضرت آیت‌الله نه تنها در ایران، بلکه در تمام کشورهای اسلامی نفوذ کلام دارند و همین قدر که توجه آن حضرت معطوف به این هیئت (خلع ید) است کافی است.
تمام اهالی این استان، سربازان از جان گذشته و فداکاری هستند که گوش به فرمان حضرت آیت‌الله دارند. از تو به یک‌اشارت از ما به سر دویدن» کاشانی حتی پس از آنکه مصدق با زیاده طلبی، در حال از دست دادن حمایت افکار عمومی و پارلمان بود، اجازه سوءاستفاده از این وضعیت را به رژیم شاه نداد. مصدق پس از عدم موافقت شاه با خواسته‌اش، غیرمسئولانه با استعفا، صحنه را رها کرده بود و این کاشانی بود که با اتخاذ مواضع شجاعانه و آماده ساختن خود برای شهادت و یا دست کم زندان و تبعید دوباره، حوادث سی‌ام تیر ۱۳۳۱ را به نفع بازگشت مصدق به قدرت رقم زد. در خلال روزهای پس از استعفای مصدق آیت‌الله کاشانی نه تنها به توصیه‌های تطمیع‌آمیز ومکرر عوامل دربار حسین علاء، ارسنجانی و علی امینی(مثل سپردن اختیار انتخاب شش وزیر به آیت‌الله کاشانی) برای سکوت در قبال جایگزینی قوام‌السلطنه به جای مصدق بی‌اعتنایی کرد، بلکه حتی در نامه روز ۲۹ تیر ۱۳۳۱ به وزیر دربار از او خواست که به شاه اطلاع دهد «اگر در بازگشت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایید، دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد.» دلبستگی مصدق به حمایت آمریکایی‌ها عامل آغاز مخالفت آیت‌الله کاشانی با وی در فروردین ۱۳۳۱ بود. با این حال آیت‌الله کاشانی به حمایت از دولت مصدق ادامه داد و اگر فراخوان آیت‌الله کاشانی در ماجرای ۳۰ تیر همین سال نبود، تلاش دربار برای جایگزینی قوام‌السلطنه در مسئولیت نخست‌وزیری ثمر می‌داد. آیت‌الله کاشانی بر ادامه نخست‌وزیری مصدق در مجلس جدید (دوره هفدهم) تاکید داشت.
اما برخی اقدامات مصدق، نظیر انتصاب سرلشکر وثوق عامل سرکوب و کشتار مردم در ۳۰ تیر به معاونت خود در وزارت دفاع و گماردن رضا فلاح از یاری کنندگان قوای انگلیس در حمله به خوزستان در اواخر جنگ جهانی دوم و فؤاد روحانی تهیه‌کننده شکایت انگلیس از ایران برای ارائه در دادگاه لاهه به مسئولیت‌های مهم شرکت ملی نفت اعتراضاتی را برانگیخته بود. آیت‌الله کاشانی این اقدامات و نیز گزینش افراد ضعیف در مسئولیت‌های اقتصادی را مورد انتقاد قرار داد. مصدق در پاسخ، از وی خواست: «چنانچه می‌خواهند اصلاحاتی بشود باید از مداخله در امور خودداری فرمایند، خاصه اینکه هیچ‌گونه اصلاحاتی ممکن نیست مگر اینکه متصدی مطلقا در کار خود آزاد باشد.» مصدق همچنین مانع اجرای مصوبه مجلس برای مصادره اموال قوام‌السلطنه به نفع ورثه شهدای ۳۰ تیر ماه شد.
شرح آن ناجوانمردی‌ها
بهره‌مندان از ایثار آیت‌الله کاشانی، او را به مظلوم‌ترین رهبر سیاسی معاصر ایران مبدل کردند. نقش پرچم انگلیس بر عبای آیت‌الله کاشانی در هفته‌نامه مصدقی «شورش» و دزد و جاسوس انگلیسی خواندن او در جریان تلاش طرفداران مصدق برای جلوگیری از ریاست مجدد کاشانی بر مجلس، تنها بخشی از این مظلومیت است. قلم‌های دنباله رو آن هتاکی‌ها، در دهه‌های بعدی نیز در قالب تاریخ نگاری سعی در تثبیت همان ادعاهای ناروا داشته‌اند. گاه این ناجوانمردی به حدی رسیده که برخی از همان گروه که ناخواسته علقه عاطفی آیت‌الله کاشانی در دل‌شان پایدار مانده است، سکوت را می‌شکنند. حسین شاه‌حسینی از اعضای قدیمی جبهه ملی با تاکید بر عدم پذیرش تحلیل‌های بدبینانه نسبت به آیت‌الله کاشانی می‌گوید: «به اعتقاد من موضع سیاسی کاشانی در دوران اختلاف با مصدق نسبت به اصول و اهداف نهضت ملی عوض نشده بود و او همچنان طالب پیشرفت نهضت بود.» گروه‌های ملی‌گرا گاه در تحلیل خود از آن دوران دچار یک خلط مبحث ناروا می‌شوند. آنها با‌اشاره به نزدیکی برخی از افراد فاسد مثل شمس قنات‌آبادی، میراشرافی و... به آیت‌الله کاشانی همراهی و یا حداقل تاثیرپذیری کاشانی از آنان را علت اختلاف با مصدق ارزیابی می‌کنند.
ما نیز اجازه دادن به میدان‌داری چنین افرادی را از خطاهای سیاسی آیت‌الله کاشانی می‌توانیم قلمداد کنیم. اما قرائن متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد سهم اصلی در پدیداری این اختلاف متعلق به خودمحوری و فزون طلبی مصدق و بی‌توجهی او به هشدار آیت‌الله کاشانی بوده است. این کاشانی بود که مصدق را از خطر اتفاق در حال وقوع (کودتای ۲۸ مرداد) باخبر ساخت و البته با بی‌اعتنایی توهین آمیز مصدق روبرو شد و هم او بود که مدتی پس از آن در زندان محمدرضا شاهی تا آستانه شهادت پیش رفت. کسانی تلاش آیت‌الله کاشانی برای جلوگیری از خروج شاه از کشور را دلیل همراهی او با شاه معرفی می‌کنند، در حالی که در آن زمان صفوف طرفداران نهضت ملی متشتت شده بود و توده‌ای‌ها به التهاب دامن می‌زدند، و شاه قصد داشت یک سفر زمینی را به سمت مرزهای غرب کشور داشته باشد.
آیت‌الله کاشانی در چنین شرایطی استدلال می‌کرد که شاه قصد خروج از کشور را ندارد، بلکه می‌خواهد با عبور پر سروصدا از شهرهای مختلف و ایجاد آشوب، زمینه را برای براندازی کامل نهضت ملی مهیا سازد. فرازهای مختلف زندگی کاشانی به گونه‌ای است که عدم شجاعت به هیچ شکلی قابل انتساب به او نیست. زمانی گروهی از افسران ارتش برای تشکیل انجمن اسلامی افسران به نزد او آمده بودند؛ این زمان با کودتای «ژنرال نجیب» و سقوط ملک فاروق (پادشاه مصر) مقارن بود. آیت‌الله کاشانی با لحنی آمیخته به شوخی و جدی به آنها گفته بود: «بین شما نانجیب‌ها یک نفر«نجیب» پیدا نمی‌شود؟» آیت‌الله کاشانی طرفدار مبارزه پارلمانی برای یک امر ملی بود. ولی اولین مخالفت با تشکیل رژیم صهیونیستی نیز از سوی او بیان شد و هم او بود که همراه با فدائیان اسلام مراسمی را برای ثبت‌نام داوطلبان اعزام به فلسطین ترتیب داد.
امام خمینی و آیت‌الله کاشانی
درست است که کاشانی براندازی رژیم سلطنت را در آن شرایط هدف خود قرار نداده بود، اما به تصریح حضرت امام خمینی(ره) او طرفدار پیاده شدن اسلام در کشور بود. امام(ره) علاقه ویژه‌ای به آیت‌الله کاشانی داشت و بارها از ظلمی که مدعیان ملی‌گرایی بر او روا داشتند، سخن به میان آورد. مظلومیت کاشانی به عملکرد ملی‌گرایان و نیز رژیم شاه محدود نمی‌شد. امام از خاطره حضور در یک مجلس روضه در سال‌های انزوای کاشانی یاد می‌کند که هیچ کس به آن فقیه مبارز، جایی برای نشستن نمی‌داد. البته شرح این مظلومیت‌ها، امام راحل را از بیان کاستی‌های عملکرد آیت‌الله کاشانی باز نمی‌داشت. امام در عین پذیرش طرفداری کاشانی از اجرای اسلام، چیرگی جنبه سیاسی در عملکرد آیت‌الله کاشانی (مثل پذیرش ریاست مجلس آن دوران) را مورد نقد قرار می‌دهند و می‌فرمایند که آن زمان این انتقاد را در نامه‌ای به آیت‌الله کاشانی گوشزد کرده‌اند. کاشانی، منزوی شد اما امیدوار بود. شهید محلاتی از همراهی خود با امام در عیادت از آیت‌الله کاشانی در روزهای واپسین عمر، حکایت جالبی دارد: «آیت‌الله کاشانی با همان لهجه خودشان خطاب به امام فرمودند می‌دانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر می‌دانم و این اعتقاد من است.»
حسین مکی سیاستمدار و مورخ معروف معاصر نیز برای محمدحسن رجبی نویسنده کتاب «زندگینامه سیاسی امام خمینی(ره)» نقل کرده که در زمان خروج حضرت امام از محل عیادت، آیت‌الله کاشانی به وی نیز گوشزد کرده است که او (امام خمینی) تنها کسی است که در مقابل استعمارگران خواهد ایستاد.
____________________________
* نویسنده پژوهشگر تاریخ معاصر؛ این متن برگرفته از کتاب «نقش‌آفرینان عصر تاریکی» جلد 37 از مجموعه نیمه‌پنهان است.

مرتضی صفار هرندی*

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
افسانه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۴/۳۰
0
0
عکسش کو
مدیر پایگاه عکس ایشان همراه با نواب صفوی را مگر شما نمی بینید؟
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین