کد خبر: ۶۳۸۰۳
تاریخ انتشار:

آمريكا خوب خاك مي شود

کیهان:

مجموعه «تدبير»هاي آمريكا و اقمار آن براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي حالت نرمش، ورزش و حداكثر رزمايش را در ايران پيدا كرده است. اين تدبيرهاي تودرتو و چند لايه طي 3دهه گذشته، عملاً به ورزيدگي و چابكي و اقتدار مضاعف ايران انجاميده است، مانند قهرمان تكواندوكار يا كونگ فوكاري كه در ميدان حركات رزمي و تقابل با ضربات حريف، ورزيده تر و واكنش هاي او به مرور سريع تر مي شود. اما تقابل ايران و آمريكا صرفاً از جنس هنرهاي رزمي نيست بلكه رقابت هاي سخت فكري نيز چاشني آن شده است. از آميختگي اين رزم سخت و نرم است كه «جنگ نامتقارن» رخ مي كند و جنگ نامتقارن، به شدت با هيكل لخت رژيم آمريكا ناسازگار است. هرچه از وسعت و قدرت تدبير در واشنگتن كم مي شود، كتك خور آمريكا هم ملس تر مي شود. تنها هنر آمريكا ضعيف كشي بود. دولت يا ملت ضعيفي را پيدا مي كرد و طي چند روز تا چند هفته، او را ضربه فني مي كرد. رفتاري شبيه كارهاي سوپرمن و رامبو و آرنولد. آنها با همين تحليل و تخمين بود كه 10سال پيش به افغانستان قشون كشيدند و چون مزه كرد، سراغ عراق رفتند، همان طور كه چند ماه پيش در صحراي ليبي آفتابي شدند. اما وقتي قرار مي شود اين رزم، چند لايه و پيچيده شود يا حريف قدرتمندي به پست آنان بخورد، داستان از اساس به هم مي ريزد. بماند كه آخر قصه افغانستان و عراق هم- پس از آن كه از فصل «اشغال» گذشت- وارونه شده و نويسندگان آن را سورپرايز كرده است.
آيا تير تدبيري در تركش آمريكا و انگليس و اسرائيل باقي مانده كه عليه ملت ايران به كار نبسته باشند و بنابراين بتوانند آن را به كار ببندند يا اصطلاحاً به عنوان يك گزينه روي ميز بگذارند؟ اين پرسش، پرسشي راهبردي براي جبهه استكبار است. پاسخ «نفي» به پرسش اخير، ضمناً بدين معناست كه دشمنان ملت ايران با هر تدبير دشمنانه اي كه به كار بسته اند، خلاف همان تدبير، سبب شده اند تا ايران در برابر تهديدي جديد «واكسينه» شود. انواع كودتاهايي كه در تهران و قم و همدان و طبس و... ترتيب داده شد، به يك ملت تازه انقلاب كرده و فاقد ساختار امنيتي- نظامي ياري رساند تا در بحبوحه رزمايش واقعي، خلل ها و منفذها و شيوه ها و شبكه هاي دشمن را بشناسد و به ميزان 80-70 درصد برطرف يا ايزوله كند. جريان سازي هاي موازي و ترويج گروهك هاي نفاق هرچند كه در آغاز خسارت برانگيز بود اما ملت ما را به عمق خباثت دشمنان و خيانت منافقين آشنا كرد. تحريم هاي اقتصادي را كه تدبير كردند و به كار بستند، دنبال فلج كردن ما بودند اما همين حصر و محاصره ها براي نخبگان و كارآفرينان ما نه تنها تبديل به واكسيناسيون دائمي فلج شد بلكه انگيزه خلاقيت را بيشتر كرد. به ترورهاي از سر قساوت دست يازيدند تا معناي واقعي تروريسم (ارعاب) را به ملت ما بچشانند، چشمه فياض «شهادت» در عين «مظلوميت» جوشيد. با همين ترورها بود كه «تدبير» دشمن در خدمت «تقدير الهي» قرار گرفت تا ملت ايران به حقيقت تولا و تبرّا برسد و ماهيت دوستي اوليا و بعض متراكم نسبت به مستكبران و منافقان را بشناسد. و بعد از همه اينها، طبل جنگ تحميلي كه نواخته شد، ملت ما راهي را كه يك كشور ممكن است در يكصد سال هم نتواند بپيمايد، در 8سال طي كرد. ترس جنگ ريخت و «عزت» لگدكوب شده در 200سال قبل از آن (از زمان جنگ هاي ايران و روس و سپس جنگ هرات) به روح جمعي ايراني بازگشت. اين گزيده فهرست همه تدبيرهاي مثلث استكبار عليه ملت ايران است. آيا تدبيري هم باقي مانده؟ و اگر ملتي عازم و سخت كوش و مصمم، از اين ميدان هاي رزم سربلند بيرون آمد، روئين تن نشده است؟ اين معادله چند مجهولي براي هيئت حاكمه كاخ سفيد و اتاق فكرها و استراتژيست هاي آن همچنان لاينحل و رازآلود مانده است. هرقدر هم كه زمان پيش مي رود، بغرنجي معادله افزون تر مي شود. و معناي اين روند آن است كه هرچه از دايره تدبيرها كاسته مي شود، پنجه «تقدير» با وسعت بيشتري به عرض و طول رژيم آمريكا مي پيچد.
گزاره «جنگ ايران با آمريكا هر روز نامتقارن تر مي شود»، متضمن معاني چندگانه است. اولين معناي گزاره اخير اين است كه هرچه آمريكا در گرفتن «خم» ايران ناتوان تر مي شود، يك خم و دو خم بيشتري را در اختيار حريف خود قرار مي دهد تا آن جا كه در نگاه ناظران استراتژيست اين رقابت بزرگ، هرچه ايران از دست حريف فاقد تمركز بيشتر ليز مي خورد، در مقابل، آمريكا به شكل يك حريف خسته و دست و پا چلفتي درآمده كه به سادگي يك حريف تمريني، خاك مي شود. و نه تنها خاك مي شود كه گاه تا مرز ناك اوت شدن پيش مي رود. ماجراي بدبياري هاي كاخ سفيد در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطين و مصر و تونس و يمن و بحرين و... جنبش تسخير وال استريت را هر طور كه دوست داريد حساب كنيد؛ خاك شدن يا ضربه خوردن از گيجگاه. دومين معناي گزاره مورد بحث، اين خواهد بود كه ايران هر روز از رادار آمريكا پنهان تر مي شود هر چند ادعا اين باشد كه تمام رفتارها و تحركات جمهوري اسلامي را تحت نظر داريم و مي دانيم مثلا با سپاه قدسش در عراق و افغانستان يا بحرين و يمن و مصر يا آمريكاي لاتين چه مي كند. به تعبير ديگر، شليك هاي آمريكا اگرچه پرحجم تر اما سردرگم تر شده است حال آن كه ميزان و شدت ضرباتي كه از ايران نوش جان مي كند، علي الدوام رو به افزايش است. كار آنجا رازآلودتر مي شود كه عنايت داشته باشيم اغلب اين ضربات، نيابتي شده است. يعني ايران، دوستاني همدل و هم آهنگ در ميان ملت هاي مختلف پيدا كرده كه در انزجار از آمريكا و اسرائيل و انگليس، كم از ملت ايران ندارند و معلوم است كه وقتي 85 تا 98 درصد ملت ها، نفرت انباشته اي از يك رژيم مستكبر داشته باشند و جايي فرصت تخليه آن را پيدا كنند، چه اتفاقي مي افتد.
«جنگ ايران و آمريكا هر روز نامتقارن تر مي شود» همچنين مي تواند به اين معنا باشد كه آمريكا زمين و قواعد و ابزارهاي اين رزم هنرمندانه را ذاتا گم كرده و صرفا به خاطر ترس از دريافت ضربتي ديگر، در خلأ و خيال مشت مي اندازد. ايران هيچ نيازي نمي بيند به هر مشت پرت كردني از اين دست، واكنش نشان دهد بلكه كار خود را مي كند و ضربت خود را مي زند. تصور كنيد همين يك ضربه اي كه آمريكا از دو كنفرانس بين المللي با موضوع «بيداري اسلامي» و «حمايت از انتفاضه فلسطين» خورد، آيا با اتهام طراحي ترور سفير سعودي در واشنگتن يا تهديد به اقدام نظامي يا داعيه تشديد تحريم ها قابل جبران است؟! اين حربه ها اگر كند نشده بودند بايد 30 يا 20 سال پيش كاري مي كردند يا منفذي براي تنفس دشمنان مي گشودند و نگشودند. در اوج تهديدها به ويژه طي يك دهه اخير بود كه حلقه محاصره و انزوا و تهديد عليه ايران، هر روز گسيخته تر شد. با اين اوصاف، مي توان ادعا كرد تحركات چند هفته اخير مقامات آمريكا و انگليس و صهيونيست در جدي نشان دادن تهديدهاي نظامي و اقتصادي و سياسي، نوعي بيش فعالي معطوف به بيچارگي است. به خيال خود ما را از جنگ يا قطعنامه يا تحريم مي ترسانند. گويا كه اينها خط قرمزهاي مقاومت ماست و اگر تهديدها از اين جنس باشد، خط مقاومت فرو مي ريزد. آمريكا و جنگ؟ اوباما و جنگ؟ اسرائيل سرشكسته از جنگ 2006 و 2008 و جنگ؟ بزن و در رو؟ مي شود؟! آن هم با ايران؟ اين شلتاق كردن ها آن هم مقارن تخليه اجباري عراق از سوي اشغالگران، حكايت همان كسي است كه در يك نزاع سخت حسابي كتك خورده و حالش را سرجا آورده اند و حالا كه او را از دست طرف مقابل درآورده اند تا از سر صحنه گم وگور شود، هارت و هورت مي كند كه؛ حيف كه نگذاشتند وگرنه... ولم كنيد كه خيلي عصباني ام! يا مثل كسي كه از ارتفاع پرت شده و با مخ به زمين خورده و حالا كه هنوز به هوش است، با لحني آميخته به اضطراب مي گويد من كه طوري ام نشده، ببينيد من طوري ام نشده! هيبت آمريكا نه امروز در عراق و افغانستان و نه در مصر و لبنان و فلسطين و يمن و بحرين، بلكه 32 سال پيش هنگامي فرو ريخت كه لانه جاسوسي شيطان بزرگ به تسخير دانشجويان شجاع پيرو خط امام درآمد. آن ترس كه ريخت، طلسم شيطان بزرگ هم فرو ريخت چرا كه «انّ كيدالشيطان كان ضعيفاً».
يك طرف نقاب آمريكا، رعب و ترور و جنگ است و ملت ما اين نقاب را از 32 سال پيش كه وارد انواع كارزار شد، به استهزا گرفت. آن سوي ديگر اين نقاب، بلاهت و بي تدبيري است كه باعث مي شود ابرقدرت قرن 20، انواع هزينه هاي هنگفت و تلفات سنگين را به جان بخرد و حيثيت خود را گرو بگذارد اما سرانجام به وقت چيدن محصول، كار دست دشمنان آمريكا- ملت هاي اسلامگرا- بيفتد. به يك معنا خداوند پس كله دولتمردان آمريكايي زده است كه چنين ضد مصلحت خود تدبير مي كنند. هر قدر جمهوري اسلامي و ملت هاي مسلمان، در طول قدرت الهي قرار مي گيرند، مستبكران در عرض و خلاف اين طول موج قدرت مي ايستند و بيشتر آسيب مي بينند. اين راز قفل شدگي و انسداد تدبير در آمريكاست «و جعلنا من بين ايديهم سداً و من خلفهم سداً فأغشيناهم فهم لايبصرون». راه شعور و عقلانيت و تدبير بر آنها سد شده است. بنابراين مقابل قيام ملت ها مي ايستند، يك سيلي مي خورند. در ميانه راه، كم مي آورند و منفعلانه خود را همراه نشان مي دهند، مشت ديگري دريافت مي كنند. چون اساسا قواعد جنگ نامتقارن را نمي شناسند. به عنوان مثال، يك عبارت ولي امر مسلمين كه «هر فلسطيني، يك رأي»، چنان انرژي اي در منطقه خاورميانه اسلامي آزاد كرده كه نه تنها تمام رشته هاي غرب براي پاك كردن صورت مسئله فلسطين را پنبه كرده بلكه اكنون مبناي انقلاب هاي اسلامي در مصر و تونس و ليبي و بحرين و يمن و هر كشور انقلابي ديگر است. امروز اين نجوا در خيابان هاي نيويورك هم شنيده مي شود كه چرا اقليت 1درصدي بايد بر اكثريت 99درصدي مردم آمريكا حكومت كند و تمام زندگي آنان را به توبره بكشد. امروز حتي دو حربه «آزادي» و «مردم سالاري» (ليبراليسم و دموكراسي) عليه آمريكا و غرب عمل مي كند. يعني كه جنگ نامتقارن جمهوري اسلامي، به عمق آمريكا و اروپا كشيده شده است.
حالا در آمريكا رئول مارك گركت افسر سابق سازمان سيا اذعان مي كند «دولت اوباما به ايران فشار وارد مي كند اما ايراني ها نمي ترسند. ما دوست داريم آنها به خود بلرزند و بترسند اما افسوس كه چنين اتفاقي نمي افتد» و همزمان توماس ريكس خبرنگار نظامي ويژه واشنگتن پست كه مدتي در عراق حضور داشته، با لحني آميخته به اعتراض مي نويسد «آمريكا 4474 سرباز خود را در جنگ عراق از دست داد و هزاران نفر بيش از اين تعداد مجروح شدند و مردم آمريكا چند هزار ميليارد دلار را از دست دادند. اقتصاد ما ويران شد بي آن كه بهره چنداني ببرد. صرف نظر از آنچه وزير دفاع آمريكا مي گويد، عراق راه خود را خواهد رفت يعني با ايران هم پيمان خواهد شد و ميلي ندارد به تحقق روياهاي آمريكا كمكي بكند.»
محمد ايماني

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین