کد خبر: ۴۷۴۵۶
تاریخ انتشار:

حقوق متقابل رهبر و مردم

اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: عظيم ترين حقي كه خدا براي انساني قرار داده است حقي است كه مسؤول جامعه، رهبر جامعه بر مردم و مردم بر او دارند.
اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: عظيم ترين حقي كه خدا براي انساني قرار داده است حقي است كه مسؤول جامعه، رهبر جامعه بر مردم و مردم بر او دارند. يعني اين جزء دين است، بالاترين ركن دين است. مسلمان نمي تواند از اين مطلب شانه خالي كند، خودش را كنار بداند؛ خودش را ديندار بداند، بدون رعايت اين عظيم ترين حقي كه خدا براي بندگانش قرار داده است.
خدا ـ ان شاء الله ـ ساعت به ساعت بر علو درجات امام(ره) بيفزايد كه بخش عظيمي از دين را احيا كرد. يعني اگر بگوييم مسائل سياسي، اجتماعي نصف مسائل اسلامي است ـ كه شايد از نظر حجم بيشتر هم باشد ـ اينها اصلاً فراموش شده بود كه جزء دين است و ايشان اينها را احيا كرد؛ يعني نصف دين را امام(ره) احيا كرد.


اين درست نقطه مقابل گرايشي است كه در عالم وجود دارد و بخصوص بعد از پيروزي انقلاب عوامل مختلفي سعي كردند كه آن را رواج بدهند و گاهي رنگ علمي به آن بزنند، علاوه بر آهنگ فلسفي كه دارد و آن مسأله سكولاريسم است. يعني در مقابل اين كه مسائل اجتماعي و سياسي جزء دين باشد، اين گرايش ناخودآگاه وجود دارد كه نه، اينها در مقابل دين است. آن گرايش چيزي است كه به نام «سكولاريسم» ناميده مي شود. حالا تعبير مي كنند به «اين جهاني» يا «عرفي بودن»، به هر حال هر چه هست، يعني مسائل سياسي واجتماعي از دين جداست. دين مال آن جهان است؛ مسائل سياسي، اجتماعي «اين جهاني»است. گاهي هم براي اين كه كاملاً دينداران را از اين مسائل بر كنار بدارند مي گويند مسائل سياسي آلودگي دارد، پليدي دارد، زشتي دارد، حقه بازي دارد؛ دين داري بايد پاك باشد، مقدس باشد. اين است كه مسائل ديني را با مسائل سياسي قاطي نكنيد.


آلودگي، گناه سياست يا سياست بازان؟
اگر صحبت از پليدي و زشتي است، در مسائل فردي هم پليدي و زشتي وجود دارد. كساني ممكن است شكل ظاهري دين را با پليدي توأم كنند؛ رياكاري، حقه بازي، كلك زدن، خرافات، دينها و مذاهب خرافي، عرفانهاي كاذب؛ اينها هم مسائل معنوي شخصي است و پليد و زشت و تباه كننده هم هست. همان طور كه در امور معنوي حق و باطلي وجود دارد، دين صحيحي وجود دارد و دين باطلي، مذهب صحيحي وجود دارد و مذهب باطلي، عرفان صحيحي وجود دارد و عرفان باطلي؛ در مسائل اجتماعي هم همين طور است. سياست حقي وجود دارد كه سياست علي(ع) و خاندان و پيروان اوست؛ سياست باطلي هم وجود دارد و آن سياست كساني است كه براي منافع شخصي و گروهي خودشان مي خواهند كار كنند. اگر كساني در مقام سياست هميشه فكر منافع شخصي و گروهي هستند، اين گناه سياست نيست؛ گناه اين سياست بازان است. كما اين كه رياكاري يا خرافه گرايي ـ كار شيادهايي كه به خرافات تمسك مي كنند ـ اين گناه دين و گناه قداست و معنويت نيست؛ گناه اين حقه بازان است كه به جاي صفا و معنويت و نورانيت دين، خرافات و كلك هاي شيطاني را جانشين مي كنند. اگر سياست به معناي مديريت جامعه و دخالت در امور سياسي و اجتماعي ـ يعني دخالت در سرنوشت جامعه اسلامي است ـ اين بخش عظيمي از دين است؛ به تعبير اميرالمؤمنين(ع) »و أعظم ما افترض سبحانه م ن ت لك الحقوق « است.


فتنه شيطاني
ما در اين زمان ـ همه اقشارمان ـ مواجه هستيم با يك فتنه عظيم شيطاني، براي اين كه ما را از رهبري الهي و آن حقي كه خدا براي رهبر ديني بر مردم قرار داده است، جدا كنند. شما ـ الحمدلله ـ همه تان هوشمند و با فراست هستيد و باز به فضل وبركت انقلاب اسلامي، همه ملت ما سياست مدار شده اند. امروز اگر بگوييم در دنيا هيچ ملتي درك سياسي اش به اندازه ايراني ها نيست، گزاف نگفته ايم. بچه هاي كوچك هم مسائل سياسي را درك مي كنند، پيرزن ها و پيرمردها هم مسائل سياسي را خوب درك مي كنند. شما ـ الحمد لله ـ خوب درك مي كنيد كه اين شرايطي كه اخيراً(فتنه سال 88) اتفاق افتاد، آن روح واحدي كه در همه اينها بود ـ حالا از هر جا آب مي خورد. من الان نمي خواهم قضاوت كنم. آن را هم خود شما بهتر مي دانيد ـ سلسله جنبان اين قضايا كي بود و از كجا بود و از چه راهي بود، هر كس بود، براي اين بود كه مسأله ولايت فقيه خرد بشود. آنچه روح انقلاب اسلامي است، آنچه مشخصه اين حكومت است و در همه عالم اين حكومت به نام حكومت ولايت فقيه شناخته مي شود، مي خواستند اين را بگيرند؛ اگر بشود آن را حذف بكنند، اگر نه، لااقل با تغيير قانون اساسي و اين حرفها ولايت فقيه را تضعيف كنند، كمرنگ بشود؛ ولايت فقيه نقشي نداشته باشد. مسأله اين بود. حالا چه كساني آگاهانه در اين كار دخالت كردند، چه كساني فريب خوردند، اشتباه كردند، آن را بنده قاضي نيستم كه اينجا قضاوت كنم؛ اگر هم قاضي بودم، حالا وقت چنين قضاوتي نبود. اما ـ به هر حال ـ هر چه بود، نقشه اصلي جناب شيطان ـ كه رييس همه اينها بود ـ اين بود كه اين ركن نظام اسلامي كه باعث شد كه اين نظام در دنيا چنين عزتي پيدا كند و ملتهاي ديگر را به خودش متوجه و جلب كند، اين مسأله است. يعني قوام اين حكومت به اين است كه مردم اطاعت رهبرشان را اطاعت خدا مي دانند. دين با سياست با هم توأم شده است. وقتي امام(ره) مي فرمايد جبهه ها را پر كنيد، مردم مثل نماز خواندن برايشان واجب است؛ وقتي مي فرمايد مصوبات حكومت اسلامي واجب الاطاعه است، همه مردم ماليات دادن را مثل نماز خواندن وظيفه خودشان مي دانند. اگر كساني كوتاهي مي كنند مثل اين است كه در نماز خواندنشان هم كوتاهي مي كنند.


عامل قوام حكومت اسلامي
آنچه رمز پيروزي اين انقلاب بود اين بود كه مردم اطاعت از اين حكومت را از باب دين و اطاعت خدا بر خودشان مي دانستند. محبت اين حكومت را محبت خدا مي دانند؛ فرع همان محبتي مي دانند كه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: «قل لّا أسألكم عليه أجرًا لّا المودّه ف ي القربي»
(شوري / 23). اجر رسالت پيغمبر(ص) محبت اهل بيت(ع) است. اجر قيام امام(ره) و انقلاب امام(ع) محبت جانشين اوست. اين است كه مردم را با رهبرشان آنچنان جوش مي دهد كه از هم انفكاك پذير نيستند. يكي از آرزوهاي مردم، در تمام اقشارشان اين است كه رهبرشان را يك لحظه ببينند. كجاي عالم يك چنين چيزي سراغ داريد؟ و اين نيست مگر به خاطر اين كه او را جانشين امام زمان(عج) مي دانند؛ ديدن او را مثل ديدن امام زمان(عج) براي خودشان عبادت مي دانند. البته «مثل» كه مي گويم، نه يعني كاملاً مثل او؛ يك مرتبه اي از او، يك پرتوي از او؛ و الا مقام امام زمان(عج) آن مقامي است كه امام(ره) مي فرمود: جان من فداي خاك پاي او؛ «روحي لتراب مقدمه الفداء». مثل امامي ـ كه در عالم بي نظير بود ـ مي گفت: جان من فداي خاك پاي او باد. مقام امام زمان(عج) را نمي شود با كسي مقايسه كرد؛ اما اين يك پرتوي از او است؛ يك پرتو نوري از يك خورشيد بي نهايت. اين رمز پيروزي و رمز پيشرفت و رمز دوام در مقابل همه توطئه ها در اين جامعه است؛ اين را مي خواهند بگيرند؛ خوب درك كرده اند، خوب هم تشخيص داده اند.


ولايت فقيه، پرتوي از خورشيد امامت
متأسفانه در درون جامعه ما ـ آن طور كه بايد و شايد ـ به اين مسأله درست توجه نشده و هنوز هم نمي شود. عموم مردم ما ـ همين مردم مسجدي، نمازخوان، روضه اي ـ اينها را خوب درك مي كنند، اما خواصي كه مسؤوليت پذير هستند، در پست هاي مختلف، آنها خيلي باورشان نيست. آنها خيال مي كنند رهبر هم مثل رييس جمهور است؛ اين يك پستي است، آن هم يك پست ديگري است. در قانون اساسي هم او شخص اول است، اين شخص دوم؛ چندان فرقي ندارد؛ جايشان را هم مي شود عوض كنند. همان طور كه اين [رييس جمهور] با انتخاباتي تعيين مي شود و احياناً در جريان آن هم تقلب و زد و خوردي مي شود، او [ولي فقيه] هم همين طور است. اهميتي ندارد. يك عده اي طرفدار او هستند، يك عده اي هم نيستند. يك حزبي با او موافق است، يك حزبي هم با او موافق نيست. در صورتي كه ماهيت اين دو با هم تفاوت ماهوي دارد. او [ولي فقيه] يك رهبري ديني جانشين امام زمان(عج) است؛ اين [رييس جمهور] نماينده اي است كه مردم او را انتخاب كرده اند. اين دو با هم خيلي تفاوت دارند.


رئيس جمهور وقتي از طرف ولي فقيه نصب شد، مي شود عامل او؛ او نصبش مي كند. آن پرتو قداستي كه او دارد بر اين هم مي تابد. وقتي رييس جمهور اسلامي شد، حكمش را از رهبر ـ يعني جانشين امام(ع) ـ دريافت كرد، يك پرتوي از آن قداست بر اين هم مي تابد؛ آن وقت اطاعت از رييس جمهور و اطاعت از مجلس و ساير امور هم مي شود اطاعت از خدا. اما تا اين جور نشده، حساب رهبر از ديگران جداست. او ارزشش از طرف امام زمان(عج)و از طرف خداست. مردم براي او مقامي قائل هستند كه گويا از لبهاي امام زمان(عج) شنيده اند كه او نايب من است. البته چنين چيزي نيست؛ نصب، نصب عام است؛ يعني گفته اند در زمان غيبت كساني كه واجد چنين شرايطي هستند از طرف امام زمان(عج) نيابت دارند؛ شخص تعيين نشده است. اما بعد از اين كه خبرگان تعيين كردند و گفتند بهترين فردي كه مصداق اين مقام است، فلان شخص است، آن عنوان كلي در اين مصداق تعين پيدا مي كند.
به هر حال، «و أعظم ما افترض سبحانه م ن ت لك الحقوق حقّ الوال ي علي الرّع يه .» «والي» در اين جا همان جايگاهي است كه ما امروز به جاي آن واژه »رهبر« را به كار مي بريم. منظور حضرت علي(ع) خودش بود؛ در اول خطبه هم همين است كه حقي كه من بر شما دارم.


حق مردم بر رهبر
آن نكته اي كه من خواستم با اين مقدمه اشاره كنم اين است كه عزيزان ما توجه بيشتري داشته باشيد به اين مسأله كه دين داري فقط به نماز و روزه نيست. اطاعت از رهبر شرعي و قانوني ما، اين جزء دين ماست. من نمي گويم، اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد. بالاترين حقي كه انساني بر انساني دارد حقي است كه رهبر مشروع الهي بر مردم دارد؛ البته و حقي است كه مردم بر او دارند. متقابلاً مردم هم بر او حق دارند. حق مردم اين است كه رهبر بايد تمام قوايش، تمام توانش را صرف كند براي اين كه احكام اسلامي را در جامعه پياده كند و نيازهاي مردم را برطرف كند؛ اين حقي است كه مردم دارند. اگر كوتاهي كرده باشد او در حق مردم كوتاهي كرده و به وظيفه اش عمل نكرده است. اگر به جاي اين كه شبانه روزش را صرف اين كند كه مصلحت مردم وعزت اسلامي در جامعه چه اقتضا مي كند، در روابط بين الملل مصالح جامعه اسلامي چه اقتضا مي كند، به جاي اين، برود گردش كند، حتي به سفر زيارتي برود و به اين نياز مردم رسيدگي نكند كوتاهي كرده است و مسؤول است. اين حقي است كه مردم بر او دارند و اگر بدانيم ـ كه هر چه فكر كنيم، كم است ـ كه خدا چه نعمتي را به ما داده است كه بعد از هزاران سال از تاريخي كه ما از كشور خودمان داريم، از سلاطين و امرا و هزار و چند صد سال كه بعد از تاريخ اسلام داريم، در ميان همه حكام عالم، در كشورهاي اسلامي و در كشورهاي غير اسلامي بگرديم، اي كاش كساني همت مي كردند و يك بيوگرافي از حكام و سلاطين عالم مي گرفتند و آنها را با امام(ره) و جانشين او مقايسه مي كردند تا ببينند آنها چه كار كرده اند و اينها چه كار كرده اند؛ آنها چه طور زندگي كردند، اينها چه طور زندگي كردند؛ آنها چه طور براي خدمت به مردم دل سوزاندند، اينها چه طور دل سوزاندند؛ آنها چه بلاهايي را به جان مردم وارد كردند و اينها چه بلاهايي را دفع كردند؛ چه مشكلاتي را با سرانگشت فكر و تدبيرشان و فداكاري و گذشتشان حل كردند. اي كاش مي شد چنين بحثهاي مقايسه اي انجام مي گرفت تا ما بفهميم كه خدا چه نعمتي به ما داده است. خدا ـ ان شاء الله ـ به همه ما توفيق بدهد كه اين نعمتهاي خدا را بهتر بشناسيم و وظيفه مان را نسبت به آنها بهتر عمل كنيم ،اين وظيفه اي است كه همه ما اعم از روحاني و غير روحاني، بسيجي و غير بسيجي، خواهران و برادران، لشگري و كشوري، بر عهده مان است. حالا اگر فرصت كرديد و دنباله اين خطبه را خوانديد، نكته هاي بسيار ارزنده و لطيفي در دنباله همين خطبه دارد.


سخنراني حضرت آيه الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در جمع گروهي از هنرمندان بسيجي، اعضاي حزب مؤتلفه، و اعضاي نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه ها ـ قم ـ 21/5/88
کیهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین