کد خبر: ۴۰۸۴۹
تاریخ انتشار:

قيام اعراب و غفلت غرب

تا روزي كه مردم تونس ديكتاتور مورد حمايت غرب را از كشور خود فراري دادند، هيچ يك از دولتمردان آمريكا و اتحاديه اروپا از جمله كارشناسان و رسانه هاي مسلط آنها حتي يك كلمه هم از امكان قيام مردم دنياي عرب عليه حكومت هاي ديكتاتوري سخن به ميان نياوردند. همانند انقلاب اسلامي ايران بيش از سه دهه قبل، اين بار نيز دولتمردان آمريكا و اتحاديه اروپا همراه با نخبگان سياسي خود و دانشگاه ها و اتاق هاي فكر و مؤسسات تحقيقاتي و بالاتر از همه رسانه هاي ملي و مسلط، از اينكه قيام مردمي در مناطق تحت كنترل آنها پايه هاي قدرت را به لرزه درآورد، غافل ماندند. علت اين غفلت غرب چيست؟
حقيقت اين است كه در بسياري از كشورهاي غرب و بويژه در آمريكا جريان گردش اطلاعات در يك مثلث حاكم بر نظام انجام مي پذيرد. اضلاع اين مثلث را نخست دولتمردان و نخبگان سياسي و اقتصادي، سپس گروهي از دانشگاهيان و مؤسسات تحقيقاتي و اتاق هاي فكر وابسته به نظام، و بعداً مطبوعات و رسانه ها و شبكه هاي مسلط و اصلي ارتباطي و صنايع فرهنگي تشكيل مي دهند. ميدان عمل اين مثلث حاكم بسيار وسيع، اغلب پيچيده و نامرئي است ولي ريشه ها و بنياد سازماني آن به دهه 1920 ميلادي و بويژه جنگ جهاني دوم و سال هاي «جنگ سرد» بين آمريكا و شوروي سابق برمي گردد. البته افراد و سازمان ها و گروه هاي خارج از اين مثلث در بين دولتمردان، دانشگاهيان و رسانه ها وجود دارند ولي در حاشيه قرار دارند.
دقيقاً تحت اين شرايط است كه اهداف و سياست هاي برتري و سلطه جويانه آمريكا همراه با تعصبات ايدئولوژيك عامل خلاقيت فكري را از سياست خارجي آمريكا سلب كرده و تحليل و تفسيرها و گزارش هاي دولتي را يكنواخت و خسته كننده كرده است. اشتباهات و تكرار آنها در چند دهه گذشته خسارات سياسي و اقتصادي به آمريكا وارد كرده است: شكست نظامي و سياسي در جنگ ويتنام، افغانستان، عراق، و بحران ورشكستگي مالي در سطح ملي و بين المللي. چرا آمريكا و قدرت هاي بزرگ اروپائي نتوانستند بحران هاي چند دهه اخير خود و عصيان هاي ديگران را پيش بيني كنند؟ به خاطر داشته باشيم قبل از تظاهرات مردمي در تونس، مصر، بحرين و ساير كشورهاي عربي، ما شاهد تظاهرات و اعتراضات بزرگي در انگليس، ايتاليا، اسپانيا، يونان، آلمان، فرانسه و آمريكا بوده ايم. بلژيك مركز اتحاديه اروپا و ناتو به علت فروپاشي سيستم احزاب سياسي و روند انتخاباتي بيش از 450 روز است كه دولت ندارد!
پرسش اين است كه چه نقاط مشتركي بين تظاهرات مردم اروپا و آمريكا و قيام هاي امروزي در كشورهاي عربي وجود دارد؟ چه مقدار از اين اعتراض ها در اروپا، دركشورهاي عربي و مناطق ديگر ريشه هاي سياسي و اقتصادي داشته و چقدر از اين نارضايتي ها نتيجه فساد اخلاقي، رشوه خواري و ناهنجاري هاي اجتماعي و فرهنگي است؟ بحران مشروعيت رهبري سياسي از كجا سرچشمه مي گيرد؟ تأثير شورش هاي امروزي اعراب در خود غرب و ساير نقاط چه خواهد بود؟ آنچه مسلم است اينكه ناآرامي ها و نهضت هاي كنوني در جهان عرب با غروب قدرت آمريكا و اروپا در آن كشورها در يك خط حركت مي كنند.
كاندوليزا رايس وزيرخارجه سابق آمريكا در 2005 ميلادي در مصر گفت: «براي 60 سال ايالات متحده، ثبات سياسي را به جاي دموكراسي در منطقه خاورميانه دنبال كرد و ما هيچ كدام را به دست نياورديم (نقل از نيكلاس كريستف در روزنامه اينترنشنال هرالد تريبيون، 14 فوريه 2011). اگر اين گفته خانم رايس صحيح است، آيا او و كشورش آمريكا نبايد نگران آينده مصر و ساير كشورهاي عربي در خاورميانه مي شدند؟
چند روز پس از آنكه آتش شورش در ميدان التحرير قاهره شعله ور شد، نويسنده نيويورك تايمز توماس فريدمن در گزارشي كه تحت عنوان «اسرائيل، چرا با فرعون بودي؟» نوشت: «من امروز بيش از هروقت ديگر نگران آينده اسرائيل هستم زيرا فكر مي كنم، در اين عصري كه تغييرات بزرگ در منطقه به وجود آمده و ما شاهد آن هستيم، اسرائيل و كابينه آن بي اطلاع تر و بي خاصيت تر از هر موقع ديگر است.» بايد پرسيد چقدر قيام مردم مصر در بيان و توجيه وضع سياسي رژيم اسرائيل تاثير داشته است؟ روز جمعه 11 فوريه (مطابق با 22 بهمن و سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران) و چند ساعت قبل از آنكه خبر استعفا و كناره گيري حسني مبارك اعلام شود، شبكه تلويزيوني سي. ان. ان از پل ولفوويتز قائم مقام سابق وزارت دفاع آمريكا در دولت جرج بوش و يكي از معماران جنگ عراق و گروه ديگري از دولتمردان سابق آمريكا دعوت كرده بود تا در يك ميزگرد درباره آينده مصر و مبارك را براي مردم آمريكا و جهانيان تحليل كنند. اين يكي از عادات قديمي رسانه هاي آمريكا و به طوركلي دنياي غرب است كه هر وقت بحران و مشكل بزرگي در دنيا به وجود مي آيد به دنبال مصاحبه و نظرخواهي از كساني هستند كه خود باعث اين مشكلات بوده اند.
خلاقيت ممكن است يكي از عناصر سياست خارجي آمريكا و اتحاديه اروپا نباشد ولي تكرار اشتباهات و تعصبات سياسي و ايدئولوژيك جزو لاينفك سياست جهاني آنها شده است.مشكل اساسي اين است كه تفاوت چنداني در جهان بيني ليبرال ها، محافظه كاران و راديكال هاي دنياي غرب در مورد اعراب، اسلام و علل اصلي تحولات منطقه وجود ندارد. سليقه هاي سياسي ممكن است فرق بكند ولي پيش فرض ها و ديدگاه هاي بنيادين يكنواخت و فرسوده است. بيش از هر چيز ما امروز شاهد افول قدرت غرب در دنياي عرب هستيم.

پرفسور مولانا

منبع: کیهان

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین