کد خبر: ۳۸۸۰۰۰
تاریخ انتشار:
با وجود آنکه منشور المپیک هر نوع نمایش سیاسی یا نژادی را رد کرده است

نمود قدرت و بازنمایی های سیاسی در پوشش موضوع نمادین ورزش در المپیک

امروزه برتری در ورزش به یکی از مولفه‌های قدرت برای یک کشور یا یک بلوک تبدیل شده است؛ بعبارتی بازی‌های المپیک امروزه به عنوان نمادی از رقابت و نمایش قدرت در میان کشورها به شمار می رود.
نگاهی دیگر به بحران های منطقه ای با عنایت به بسترهای گفتمان سلفیسمگروه سیاسی: مصطفی مطهری ـ دکتری علوم سیاسی در یادداشت پیش رو معتقد است که همانطور که ورزش هرگز مسئلۀ اصلی المپیک نبوده است، تعامل ورزش و سیاست برای بازنمای و بروز تقابل ها در المپیک نیز فرآیندی همزاد با آن بوده است.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به طور اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:

با گذشت چند روز از پایان یافتن مسابقات المپیک 2016 در ریو دوژانیرو برزیل، واکاوی سازمان فکری - عملی رقابت کشورها و قدرت های سیاسی در ردای ورزش می تواند چشم انداز های هدف گذارانه قدرت و اقتدار ( بعد داخلی و بعد خارجی ) را با ابعاد سیاسی فرهنگی- اقتصادی و دیگر وجوه آن را در صحنه جهانی ورزش را برای ما روشن سازد. بطوریکه هژمونی قدرت در گستره جهانی با نمادهای ورزش و المپیک در پی پایه ریزی آنچه که از آن به عنوان مرام سیاسی شان قلمداد می گردد، می باشد.

در گذار از موضوع المپیک در شکل مدرن آن، توجه به مبانی تاریخی آن می تواند به نوعی ما را به یک فضا و مکان از موضوع قدرت یعنی آنچه که ما در این یادداشت به دنبال تشریح آن هستیم سوق دهد. خاستگاه و زادگاه المیپک یونان باستان است. مردم یونان باستان قهرمانان المپیک را مبارزان بی‌باک، نترس، شجاع و دلیر مورد پسند زئوس و ممتازترین شهروندان یونان می‌دانستند. در زبان یونانی باستان مفاهیم ورزش، مسابقه و جنگ یک واژه همسان و همتراز قلمداد می شدند که با هم و در کنار هم و با یک معنا مفهوم داشتند. این موضوع به خوبی نشان می‌دهد که یونانیان باستان چه در ورزش و مسابقه و چه در جنگ، برای کسب پیروزی مبارزه می‌کردند.

اما با بازسازی ماهیت آوردگاه المپیک از شکل کلاسیک و درون کشوری آن ( یونان ) به یک اجتماع جهانی و مدرن در ذیل مبانی و حامل در معانی گذشته خود و بداعت در اضافه کردن افکار و هویت های نگرشی در رهیافت های مدرن به آن، تبدیل به آنی گردید که ما امروز شاهد آن هستیم. بطوریکه در هم تنیدگی حلقه‌ها در پرچم مسابقات المپیک به عنوان نمادی از همبستگی و پیوند میان ملت‌ها از قاره‌های 5 گانه است که هدف اصلی برگزاری این مسابقات است و بر همین محور است که همه کشور ها را به رقابت با همدیگر فرا می خواند. در واقع آنچه به مبنای باز تعریف مدرن از المپیک در یادبود گذشته آن انجامید فلسفه اتحاد، کنار هم بودن بشریت در گردهمایی عظیمی بود که هر نوع اختلاف و افتراقی را کنار می زد. اما با گذشت زمان از برگزاری آن بود که هر دوره در سایه همپوشانی ورزش با سیاست و قدرت، بلوغ المپیک به عنوان یک آوردگاه ورزشی بی مانند و یگانه، از یکسو به مکانی برای غلبه و چیرگی سیاست های قدرت ها تبدیل گردید و از سوی دیگر به ویترینی تبلیغاتی با پروژه های سیاسی- اقتصادی – ایدئولوژیکی مبدل شد.

نمود قدرت و بازنمایی های سیاسی در پوشش موضوع نمادین ورزش در المپیک


در این راستا و در عرصه مدال آوری هر یک از ورزشکاران برای کشورهای متبوعشان در آوردگاه المپیک غالب دیدگاه های تحلیلی و کارشناسانه بر دو محور زیر می چرخد. اول اینکه در جدول مدال آوری همواره رقابت در میان کشورها با توجه به میزان توسعه یافتگی و توجه به بازنمایی قدرت در عرصه جهانی ورزش در المپیک همواره به کارزاری همپذیر در میان قدرت های سیاسی - اقتصادی و نظامی دنیا مبدل شده است. دوم اینکه کشورهای دیگر نیز با توجه شرایط جهانی مسابقات المپیک و مهم بودن آنها در نزد افکار عمومی جهانی با مدال آوری درصدد شناساندن خود و جغرافیای اقلیمی - سیاسی- ایدئولوژیک و حتی ورزشی خود به جهانیان می باشند و در این ویترین ورزشی از قدرت به تبلیغ از خود می پردازند.

باید خاطر نشان ساخت توجه به جنبه‌های نرم‌افزاری قدرت بویژه ورزش چه در نظام‌های داخلی و چه در نظام بین‌المللی نقش موثری نسبت به جنبه‌های سخت‌افزاری قدرت مثل توان نظامی و کنترل شدید انتظامی و امنیتی دارد. در این میان کشور ما نیز به مانند سایر کشورها به اهمیت این مقوله از قدرت پی برده و با اختصاص هزینه‌های فراوان سعی بر این است که با کسب مقام و مدال بیشتر برتری خود را در وجوه متفاوت سیاسی- فکری – ورزشی را به رخ دیگران بکشانند. آنچه باید مورد عنایت باشد این است که در این عرصه مبارزاتی افراد اعزامی در کاروان های ورزشی به نوعی نماد فرآیندهای رفتاری – فکری – نگرشی ملی و بین المللی کشور خود به شمار می روند. همانگونه که قدرت های فرامنطقه ای در میدان های پر مخاطبی همچون المپیک به تعریف و باز تعریف الگوهای هنجاری و منشی خود برای جهانیان می پردازند از الگو سازی خود به عنوان بدیل های مجذوب مخاطب آور یاد می کنند کشور ما نیز به تناسب مبانی فکری – نگرشی در عرصه ورزش در مسیر مبادی سازی گام می گذارد. بطوریکه از فریاد های (( ایران ایران )) گفتن کیانوش رستمی وزنه بردار کشورمان بعد از بلند کردن وزنه های خود که بارکورد شکنی همراه بود تا تعویض جایگاه کارت های شناسایی ایران توسط محمد بنا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی کشور که در چیدمان کارت ها در کنار کارت اعضای کادر مربی گری تیم رژیم غاصب صهیونیستی قرار گرفته بود همه حاکی از آن است که نبرد در این عرصه از ورزش شکل جمعی با نگرش ها و رویکردهای ارزشی از موضوع قدرت در دولت - ملت ها را بردوش می کشد. تبلور این رهیافت های سیاسی- نگرشی در ورزش را می توان در تقدیم کردن مدال طلای المیپیک از سوی وزنه بردار کشورمان به شهدای مدافع حرم که به الگویی ماندگار در جامعه اسلامی تبدیل شده اند، را بوضوح مشاهده کرد که نشاندهنده هم داستان و همراه بودن میدان های نبرد از نرم و سخت در جبهه مبارزاتی است. بررسی ابعاد این رویداد بزرگ ورزشی برای کشور را می توان با یک چشم انداز متفاوت تری مورد توجه قرار داد. بطوریکه کسب مدال از سوی یک زن ایرانی می تواند بر باز شدن فضای دپارتمانی و ساختاری از نحوه نگرش جهانی به ایران و موضوعات پیرامون با آن را با یک گردش ایجابی همراه کند که این به نوبه خود می تواند بر توان گفتگو ما در مناسبات سیاسی کشور در مبادلات جهانی از قدرت بیفزاید. با توجه به همه آنچه در زمینه بازیابی ارزشی از قدرت در المپیک برای ایران به آن اشاره شد ذکر این نکته نیز مهم به نظر می رسد شکست های حاصله در میادین دیگر ورزشی در المپیک نیز نتیجه معکوس داشته که به راحتی می توان با بازی های سیاسی و تخریب های درونی از قدرت و سیاست در داخل کشور به تحلیل آن پرداخت.

کوتاه سخن اینکه همانطور که ورزش هرگز مسئلۀ اصلی المپیک نبوده است، تعامل ورزش و سیاست برای بازنمای و بروز تقابل ها در المپیک نیز فرآیندی همزاد با آن بوده است. بطوریکه امروزه برتری در ورزش به یکی از مولفه‌های قدرت برای یک کشور یا یک بلوک تبدیل شده است؛ بعبارتی بازی‌های المپیک امروزه به عنوان نمادی از رقابت و نمایش قدرت در میان کشورها به شمار می رود. بر همین اساس و در این راستا با وجود آنکه منشور المپیک هر نوع نمایش سیاسی، مذهبی یا نژادی رد کرده و با آن برخورد می کند، باید ازعان کرد بازی های المپیک اغلب به عنوان عرصه ای برای بهره گیری های سیاسی استفاده شده است. فلذا نبرد ورزشکاران در المیپک با پس زمینه های سیاسی از آن به جایگزینی مطلوب و پر بیننده از نبرد سربازان در میادین جنگی مبدل شده است که شکست های ورزشی در رقابت با دشمنان سیاسی در المیپک، به مثابه شکستی نظامی، فکری- ارزشی قلمداد می گردد که با پیامدهای بازخوردی از سوی جامعه هریک از کشورها در صورت کسب یا عدم کسب موفقیت و مدال همراه است. 

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین