سؤال این است که آیا احساس هویت و ملیت یک فرد مجاری یا لهستانی با یک فرد فرانسوی یکسان است؟ و یا اینکه تا چه میزان کشورهای عضو اتحادیه حاضرند از هویت و ملیت خود به نفع هویت و ملیت بزرگتر ذیل اتحادیهی اروپا دست بردارند؟
برهان/ عبدالله رستمی؛ قرار گرفتن
شهروندان و دولتهای اروپایی با ملیت و به تبع آن، هویت جداگانه، زیر پرچم
واحد اتحادیهی اروپا باعث شده است این اتحادیه در تعریف هویت واحد اروپایی
خود دچار مشکل و مواجه با تنگناهای هویتی شود. گسترش اتحادیهی اروپا به
شرق، با ورود 12 کشور جدید، این مشکلات را عمیقتر کرده است. پیوستن
کشورهایی که سالها تحت لوای حکومت سوسیالیستی، ساختار سیاسی و اجتماعی و
فرهنگی خود را سامان دادهاند به کشورهای اروپای غربی، که ساختاری متفاوت و
لیبرال داشتهاند، تفاوتهای هویتی را آشکار میکنند. این تنگناهای هویتی
برای اتحادیهی اروپا چالشهایی ایجاد نموده که باعث شده است بازیگری آن در
نظام جهانی تحت تأثیر قرار گیرد.
1. چالشهای هویتی اتحادیهی اروپا
گفتمان
ملیگرایی و سیاست هویتی بر اساس برجسته نمودن مسائل قومی، نژادی و فرهنگی
اکنون از مهمترین چالشهای پیش روی اتحادیهی اروپایی است که سخت به
دنبال یکسانسازی هویتی در بستر ارزشها و فرهنگ اروپایی است. نباید هویت
اروپایی واحدی که اتحادیهی اروپا سخت به دنبال آن است را از هویت فردی
اروپاییان جدا دانست. این هویت فردی است که قوامبخش هویت در سطوح بالاتر
است. گسترش به شرق اتحادیهی اروپا بر این چالشهای هویتی دامن زده و
مشکلات اتحادیهی اروپا در این حوزه را بیشتر نموده است.
در
کل تحکیم هویت اروپایی کشورهای عضو اتحادیهی اروپا با چالشهای عدیدهای
مواجه است که در ذیل به بررسی موارد مهم این چالشها میپردازیم:
1.1. گسترش به شرق
با
تشکیل جامعهی اروپایی، به دلیل تأکید اعضا بر ابعاد اقتصادی، مباحث دیگری
از جمله هویت واحد اروپایی چندان دارای اهمیت نبود. با گسترش فیزیکی سریع
اتحادیهی اروپا از 12 به 27 عضو، در کمتر از 13 سال، چالشها و بحرانهای
مختلف سر برآوردند. اعضای اتحادیهی اروپا، که در ابتدا سرمست از این گسترش
بودند، گامهای عملی همچون شهروند اروپایی و برداشتن ویزا در محدودهی
شنگن، پول واحد، قانون اساسی واحد، سیاست خارجی مشترک و غیره به سوی
همگرایی برداشتند، اما پس از آن بود که چالشی چون هویت بسیار اهمیت یافت.
بنابراین همگان اذعان کردند که بُعدی از چالشهای هویتی در اروپا مربوط به
ورود کشورهای شرق اروپا به اتحادیه است. این 12 کشور، که پس از سال 2004
به اتحادیه پیوستهاند، عمدتاً شرقی و کمتجربه در دمکراسی هستند. فرهنگ
متفاوت و چالشهای ناشی از ملیگرایی بخش دیگری از چالشهای اتحادیهی
اروپا در پذیرش این کشورها بوده است.
اگرچه
در عصر جهانی شدن و گسترش ارتباطات، ملیت تا حدودی معنا و مفهوم اصلی و
ابتدایی خود را از دست داده است، اما با این وجود، اصلی مهم در تفکیک و حس
تعلق میان انسانها به حساب میآید. یکی از چالشهایی که اتحادیهی اروپا
با آن درگیر است هویت و ملیت واحد میباشد. پیوستن کشورهای شرق اروپا به
این اتحادیه به این چالش دامن زده است. سؤال این است که آیا احساس هویت و
ملیت یک فرد مجاری یا لهستانی با یک فرد فرانسوی یکسان است؟ و یا اینکه تا
چه میزان کشورهای عضو اتحادیه حاضرند از هویت و ملیت خود به نفع هویت و
ملیت بزرگتر ذیل اتحادیهی اروپا دست بردارند؟
هویت
از مفاهیم مدرن محسوب میشود که طی سالیان تعاریف متعددی از آن ارائه شده
است. رابطهی هویت با ملتسازی مهم است. با شکلگیری این مفاهیم مدرن، دست
کم هویت ملی هر یک از کشورهای اروپایی قریب به 500 سال تکامل یافته است.
تغییر این هویت ملی طی چند سال یا چند دهه بسیار آرمانی است. هویت ملی و
ملتسازی برای تشکیل یک جامعه بسیار حیاتی است، اما این موضوع در خصوص
اتحادیهی اروپا چه مناسبتی میتواند داشته باشد؟
واقعیت
این است که کشورهای عضو اتحادیهی اروپا و به ویژه اعضای جدیدالورود بر
روی یک تعریف بیناذهنی مشترک با برجستهسازی ارزشها و هنجارهای مشترک کار
ننمودهاند و این موضوع امروز خلأ چالشی جدیای را پیش روی اتحادیهی اروپا
گذارده است.
بخش مهمی از
چالشهای هویتی اتحادیهی اروپا مردم کشورهایی مثل مجارستان است. مجاریها
به شدت بر هویت ملی خود پافشاری میکنند. نژادپرستی و بیگانهستیزی بخشی از
واقعیتهای جامعهی مجارستان است که با هویت اروپایی واحد چندان احساس
همبستگی ندارند. ناسیونالیسم و هویت ملی یک نیروی سیاسی قوی و روانی در
جامعهی مجارستان است و بدین ترتیب، یک خط ادراکی متفاوت میان فرهنگ و
برداشت مجاریها با بیگانگان شکل گرفته است.
با
توجه به چالشهای هویتی که در خصوص گسترش اتحادیهی اروپا به شرق بیان شد،
سؤال مهم این است که آیا اتحادیهی اروپا ظرفیت و پتانسیل پذیرش کشورهای
متقاضی عضویت، از جمله کرواسی، ایسلند، مقدونیه، مونتهنگرو و ترکیه را
دارد؟
کشورهای این منطقه
(بالکان) همواره درگیریهای فرقهای و فرهنگی را به نمایش گذاشتهاند.
امروز این درگیریها همچنان میان بوسنی و کوزوو که هر دو بخشی از یوگسلاوی
سابق هستند وجود دارد. این درگیریها نگرانی سران اتحادیهی اروپا را در
پی داشته است. همچنین بر این اساس، مخالفان عضو شدن این دسته از کشورها
استدلال میکنند که کشورهای منطقهی بالکان عمدتاً دارای اقتصاد ضعیف و
غیررقابتی هستند و از لحاظ سیاسی نیز کشورهای ضعیفی هستند که الحاقشان
چالشهای بیشتری را به اتحادیهی اروپا تحمیل میکند. کشور ترکیه نیز، که
در میان این کشورها دارای دولت و اقتصادی قوی است، از لحاظ هویتی،
سکولاریسم و مذهب همسو با کلوپ مسیحی اتحادیهی اروپا نیست.
1.2. هویت ملی
هویت
از مفاهیم مدرن محسوب میشود که طی سالیان گذشته، تعاریف متعددی از آن
ارائه شده است. رابطهی هویت با ملتسازی مهم است. بنابراین دولت مشترک،
زبان مشترک و فرهنگ مشترک بخش اجتنابناپذیر یک هویت ملی است. با شکلگیری
این مفاهیم مدرن، دست کم هویت ملی هر یک از کشورهای اروپایی قریب به 500
سال تکامل یافته است. تغییر این هویت ملی طی چند سال یا چند دهه بسیار
آرمانی است. هویت ملی و ملتسازی برای تشکیل یک جامعه بسیار حیاتی است، اما
این موضوع در خصوص اتحادیهی اروپا چه مناسبتی میتواند داشته باشد؟
در
پاسخ باید گفت که اعضای اتحادیهی اروپا به خوبی میدانند که اروپا، طی
قرن نوزدهم و بیستم، بیشترین صدمات را از ناسیونالیسم دید و تهاجم یک هویت
ملی به یک ملت و هویت دیگر نتیجهی این ملیگرایی بوده است. اما اتحادیهی
اروپا تا چه میزان توانسته است از هویت ملی بکاهد و به هویت اروپایی واحد
بیفزاید؟ به نظر در نگاه بسیاری از دولتمردان اتحادیه، این هویت واحد
اروپایی در حال شکلگیری است، اما در سطوح پایینتر شهروندی مشاهده میشود
که تمایل به هویت ملی نسبت به هویت اروپایی ارجح است.
در
یکپارچهسازی مستمر در اتحادیهی اروپا، حاکمیت ملی اعضا با یکدیگر مخلوط
شده است و قدرت حاکمیت دولتها به سمت بروکسل حرکت کرده است و یک هویت
اروپایی در ارتباط مستقیم با هویت ملی کشورهای عضو اتحادیهی اروپا درآمده
است. اما از نظر بسیاری از نظریهپردازان، صحبت کردن از هویت منحصر به فرد
اروپایی بیفایده است. آمارها نشان میدهد در تمامی 27 عضو اتحادیهی اروپا
درصد غرور و هویت ملی بالاتر از غرور اروپایی است. در حالی که احساس غرور
ملی در قبرس 98 درصد و در آلمان 70 درصد است، احساس غرور و افتخار اروپایی
از 80 درصد در اسلواکی به 33 درصد در انگلستان متفاوت است. به طور متوسط در
اتحادیهی اروپا، غرور ملی به 86 درصد میرسد، در حالی که افتخار اروپایی
تنها به 59 درصد میرسد.]1[
این آمارها نشان میدهد که تنگناهای هویتی اتحادیهی اروپا موضوع مهمی است
که در ارتباط مستقیم با هویت ملی است؛ هویتی که طی قرنها شکل گرفته و
تغییر آن نیز نیازمند زمانی طولانی است.
1.3. شکافهای هویتی اعضای قدیم و جدید
کشورهای
ضعیف به لحاظ اقتصادی و متزلزل و کمتر دمکراتیک به لحاظ سیاسی، در شرق
اروپا، با امید رقم خوردن آیندهای روشنتر به اتحادیهی اروپا پیوستهاند؛
اما از همان اول شکاف میان اعضای قدیمیتر، با ساختار اقتصادی قوی و
ساختار سیاسی دمکراتیک، با اعضای جدید ملموس بوده است. کشورهای شرق اروپا،
که سالها با ایدئولوژی رقیب زیستهاند و بالقوه دشمن کشورهای غرب اروپا
بودهاند، با گذشت مدتی کم از فروپاشی شوروی، به اتحادیهای پیوستهاند که
ایدئولوژی لیبرالـدمکراسی چراغ راهنمایش است. این موضوع به خودی خود شکاف
میان کشورهای جدید و کشورهای قدیم را نشان میدهد.
1.4. مهاجرت و شکلگیری معضل چندفرهنگی در اروپا
بعد
از جنگ جهانی دوم، هویت ملی کشورهای اروپایی در معرض تهدید بیشتری از جانب
مهاجرین از قارههای مختلف و به ویژه آفریقا و آسیا قرار گرفت. بعدها همین
چالش به اتحادیهی اروپا انتقال یافت. نتیجهی ابتدایی مهاجرت، شکلگیری
فرهنگهای مختلف در اروپا بود. مهاجرت معضلات دیگری را نیز برای اروپا رقم
زده است، اما چندفرهنگی شدن جامعه یکی از مهمترین معضلات آنهاست.
اتحادیهی اروپا به موجهای مهاجرت، قاچاق انسان و قاچاق مواد مخدر از شمال
آفریقا به عنوان منبع تهدید مینگرد. از بخش شمال آفریقا سالانه 500 هزار
نفر به اروپا مهاجرت میکنند.
آمارها
نشان میدهد در تمامی 27 عضو اتحادیهی اروپا درصد غرور و هویت ملی بالاتر
از غرور اروپایی است. در حالی که احساس غرور ملی در قبرس 98 درصد و در
آلمان 70 درصد است، احساس غرور و افتخار اروپایی از 80 درصد در اسلواکی به
33 درصد در انگلستان متفاوت است. به طور متوسط در اتحادیهی اروپا، غرور
ملی به 86 درصد میرسد، در حالی که افتخار اروپایی تنها به 59 درصد میرسد.
علاوه
بر مهاجرت، که فرهنگ اروپایی را در معرض خطر و تهدید قرار دادهاند،
برخوردهای فرهنگی میان اعضا تهدیدی دیگری از این دست است. برای نمونه،
فرانسه با وجود ادعاها و تبلیغاتی که در خصوص همگرایی در سطح اروپا انجام
میدهد، اما همچنان متعصبانه از قوم، نژاد، فرهنگ و به ویژه زبان فرانسوی
حرف میزند. فرانسویها به طور علنی خشم زیادی نسبت به تسلط زبان انگلیسی
(در رادیو، خبرگزاریها، موسیقیها و غیره) بر اروپا ابراز مینمایند. این
مسائل اگر حل نشود، چارچوب کلی اتحادیهی اروپا را در زمینهی هویت و فرهنگ
یکسان با تردیدهایی مواجه خواهد ساخت.
1.5. رشد اسلام و چالشهای مسیحیت
گسترش
دین اسلام در میان کشورهای اروپایی نیز توانسته است به نوبهی خود بر
مسائل هویتی اروپا تأثیر بگذارد. این رشد بر احساس ترس رهبران اروپا افزوده
است. نرخ زاد و ولد مسلمانان در اروپا 3 برابر بیشتر از اروپاییان است. با
ادامهی روند کنونی، جمعیت مسلمانان اروپا از 15 میلیون نفر کنونی، تا سال
2015، دو برابر میشود، در حالی که جمعیت اروپاییان 5/3 درصد کمتر میشود.
فوکویاما
به صراحت میگوید که «مسلمانان هویت اروپاییان را تهدید میکنند. او از
اروپاییان میخواهد با قوت بیشتری از هویت فرهنگی یگانهی خود دفاع کنند و
تسلیم مسلمانان مهاجری نشوند که جذب فرهنگ میزبان نمیشوند.»2
هویت
مسلمانان در درون اتحادیهی اروپا بسیار جدی پنداشته میشود. این روند بعد
از 11 سپتامبر با حساسیت بیشتری دنبال شده است. جمعیت مسلمانان اروپا و
ترویج عقایدشان، بسیاری از بنیانهای مادیگرایی خاص دنیای غرب را به چالش
کشیده است و به نگرانی سران اروپایی دامن زده است. این نگرانی زمانی تشدید
میشود که آمارها نشان دهند جمعیت مسلمانان در اروپا رو به افزایش است.
مشکل این است که اروپاییان باید بسیار سعی کنند که روحیات و ارزشهای
جامعهی مسلمانان را با معیارها و ارزشهای سکولار خود همسو و هماهنگ
سازند.
2. تنگناهای هویتی و آیندهی اتحادیهی اروپا
اتحادیهی
اروپا متشکل از فرهنگهای مختلف اروپایی است و هر یک از کشورها مرزهای خود
را در این زمینه مشخص کردهاند. در این میان، زبان یک متمایزکنندهی بسیار
قوی است که در سراسر اروپا وجود دارد. این موضوع به میزانی جدی است که حتی
در کشورهایی مانند بلژیک، که از چند زبان استفاده میکنند، مرزهای
استفادهی زبانی مشخص است و هر یک از مناطق خود را متعلق به فرهنگ خاصی
میدانند. این موارد در قلب اروپا به خوبی بیانگر شکافهایی است که میان
غرب و شرق اروپا میتواند وجود داشته باشد.
بسیاری
از مردم در اتحادیهی اروپا از سیاستهای بروکسل رضایت ندارند و به آن با
احساسی تجویزی و ناعادلانه مینگرند. از طرفی باید توجه داشت که اعمال
سیاستهای مشترک و یکسان از سوی سران اتحادیهی اروپا به منزلهی یک صدای
مشترک اروپایی نیست، بلکه حقیقت انکارناپذیر، مسائل تاریخی و نفرتهای عمیق
پنهانی است که میان ملتهای مختلف اروپا وجود دارد.
دولتمردان
اروپایی، برای پوشش این موارد اختلافی، بر وجوه مشترک فرهنگی تأکید
میکنند. اصلیترین مورد در این زمینه کلیسا و مذهب مسیحی است؛ اما بسیاری
از دینداران و غیردینداران در یک نقطه اشتراک دارند که دین نمیتواند
عامل وحدتبخش فرهنگهای مختلف در اروپا باشد. این در حالی است که هماکنون
نیز اتحادیهی اروپا با چالشهای مهاجرت فرهنگی روبهروست. طبق آمار، با
توجه به رشد منفی جمعیت در کشورهای اروپایی، این روند در سال 2030 تشدید
میگردد.
نتیجهگیری
چالشهایی
که در اتحادیهی اروپا وجود دارد، از جمله چالش هویتی که در اینجا مورد
بحث قرار گرفت، موانعی هستند که اتحادیهی اروپا را در حد یک اتحادیه با
کارکرد صرف اقتصادی نگه میدارد و مانع از همگراییهای بیشتر در سایر
حوزهها میگردد، زیرا همگراییهای بیشتر نیازمند از بین رفتن تعصبات در
حاکمیت و هویت ملی است. تغییر ترکیب جمعیتی و حتی مذهبی اروپا در سالهای
آتی مسئلهای است که میتواند هویت اروپایی را با مشکلی جدی مواجه سازد.
پینوشتها:
1) PetitHomme, Mathieu,
(2008), "Is there a European Identity? National Attitudes and Social
Identification toward the European Union”, Journal of Identity and
Migration Studies, Vol. 2, No. 1, pp. 28 & 29.
2) اصغر جعفری ولدانی، چالشها و منازعات در خاورمیانه، تهران، پژوهشکدهی مطالعات راهبردی، 1388، ص 110.
*عبدالله رستمی؛ کارشناس مسائل بینالملل