صفحه نخست

بولتن ۲

اقتصادی

بین الملل

اجتماعی

بولتن2

ورزشی

عکس

فرهنگ و هنر

IT

انرژی

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۸۱۶۴۴
تعداد نظرات: ۲۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۵
مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری؛
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .

گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .

به گزارش بولتن نیوز، یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .


اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت …


با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه ….
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت

مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند
منابع:
عدد السنه، تالیف مرحوم حاج ملا اسمعیل سبزوارى، چاپ اسلامیه، مجلس ۳۲، ص۱۶۶ تا ۱۶۹
کتاب جواهر الکلام العددیه، تالیف مرحوم حاج میرزا حسن اشرف الواعظین، جلد اول، ص ۲۵۶ تا ۲۵۸

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظرات بینندگان
کاظمی
|
|
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
خیلی عالی بود تا حالا داستان به این زیبایی نشنیده بودم ای کاش واعظین و روحانیون و .... هم داستان های جدید برایمان بیاورند از شنیدن تکرار مکررات خسته شده ایم
سیروانی
|
|
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
بسیار زیبا
امیدوارم همه مورد لطف ارباب قرار گیریم
سمیعی
|
|
۱۴:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
دلمان برای کربلا تنگ شده
فقط حیف
ناشناس
|
|
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
خیلی گریستم
عالی بود حاج آقا
ناشناس
|
|
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
اجرتان با امام حسین
ناشناس
|
|
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
سلام واقعا لذت بردم
خشایار کمیلی
|
|
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
حظ کردیم
خیلی عالیییییییییییی
ناشناس
|
|
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
ممنون
دلمان را بردید کربلا
ناشناس
|
|
۱۹:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
یا حسین
خدایا تو رو به حق پیغمبر حاجت همه را بده
این ویروس هم جمع شه
بتونیم برای اربعین حسینی بریم دیدن ارباب عزیزم
ناشناس
|
|
۱۹:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
شب های جمعه فاطمه ایوان کربلا
با اشک مادرانه تو را می زند صدا

ای کشته ی فتاده ب هامون، حسین من
بر تو کفن نبوده مگر غیر بوریا...؟
ناشناس
|
|
۲۰:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
✨⭐️✨

#یااباعبدالله

دلِ بیمــار
فقط از تو شــــفا می خواهد
حمید کلباسی
|
|
۲۲:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
عاشورا سند افتخار تشیع است که با خون مطهر امام حسین(ع) امضاء شده .
هفتمین شب شهادت سرور و سالار شهیدان بر ارادتمندان حضرتش تسلیت باد .
ناشناس
|
|
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
داستان تکان دهنده ای بود
خدایی اهل بیت عصمت و طهارت خیلی مظلومند
خیلی متاثر شدم
یا فاطمه زهرا
ناشناس
|
|
۰۰:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
هر سَحر بَعدِ نَمازَم یاحُسِیْن سَر میدَهَم

مرغِ دِل رٰا به هوٰای حرَمَت پر می دَهم.

من بِه عِشقِ دیدَنِ آن گُنبَدِ زیبایِ دوست

یک سَلام اَز رٰاهِ دور بر اِبنُ الْحِیدَر می دَهَم.

«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن»
و عَلَى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»
و عَلَى اَوْلادِ الْحُسَیْن»
وعَلَى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
jalaly
|
|
۰۲:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
خیییییلی زیبا بود ... دلم پر میکشه برای دیدن حرم آقا انشاا... آقا بطلبن بریم پابوسیشون ... واقعا ممنون خیلی لذت بردم اجرتان با سیدالشهدا التماس دعا
ناشناس
|
|
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
خیلی عالی بود انشا الله منو هم اقا بطلبه برم کربلا
ناشناس
|
|
۱۲:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
ای به فدای علی و اولاد علی
ناشناس
|
|
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
عاقبت تون ختم بخير ان شاء الله
عالي عالي عالي
درد بی درمان یزید لعنت الله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام

یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.

سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس ‍ به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟! يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام.

يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله...

【اَلسّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰاعَبْدِاللهِ】
ناشناس
|
|
۱۴:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
من همیشه اشعار مقبل رو دوست دارم
و واقعا نظر کرده است
ناشناس
|
|
۲۱:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
چقدر قشنگ بود
نشنيده بود
خدا كنه امام حسين به منم يه گوش چشمي داشته باشه
محمد
|
|
۱۶:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
اقا مگه ما گنهکارا دل نداریم
ما رو هم بطلب اقا
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر :