راهبردنیوز، تغییرات اخیر مدیریتی در راس سازمان فرهنگ و
ارتباطات اسلامی بهانه ای شد تا در باره فلسفه تشکیل این سازمان،ماموریتها،
ظرفیتها والبته نقاط ضعف و قوت آن از زمان تاسیس تاکنون مرور اجمالی داشته
باشیم.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سال 74 تاسیس شد. در آن زمان ، سازمان
تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد، مجمع جهانی اهلبیت، وزارت امورخارجه و
سازمان مدارس اسلامی و دینی خارج از کشور همگی در کشورهای خارجی دفاتری
داشتند و هر کدام به طور مستقل به فعالیت های فرهنگی مشغول بودند و موازی
کاری در سطح وسیعی وجود داشت. در برخی از کشورها 4 الی 5 ارگان دفتر
داشتند که هر کدام برنامه های مستقلی اجرا میکردند و حتی بعضا" خنثی کننده
فعالیتهای همدیگر بودند.
در سال 73 هر کدام از دستگاه های ذیربط، گزارشی مبنی بر گردش کار وضعیت
خارج از کشور خود را به دفتر مقام معظم رهبری ارسال کردند و در آن گزارش
ضمن بیان مشکلات تبلیغات فرهنگی در خارج از کشور، پیشنهاد دادند که برای
رفع این مشکل ، یک سازمان مستقل تشکیل شود. نهایتا در مرحله بعد با موافقت
مقام معظم رهبری همه این دفاتر در خارج از کشور ادغام شد و با عنوان سازمان
فرهنگ و ارتباطات اسلامی مأموریت یافت كه به صدور ارزش های معنوی و فرهنگی
انقلاب و گسترش اسلام در جهان مبادرت ورزد.
اما این سازمان درست زمانی شکل گرفت که سنگ بنا و بدنه آن را تاج زاده و
ابطحی و دوستان آنها گذاشتند و تغیبرات مدیریتی در مقاطع مختلف نتوانست
بدنه را دچار تحول کند و لذا روسای سازمان در هر مقطعی همان نیروها را در
رده های گوناگون به ماموریتهای خارج از کشور برای انجام وظایف سازمان اعزام
کنند!
این سازمان هم اکنون افزون بر 2 هزار کارمند رسمی، پیمانی ،قراردادی و
شرکتی دارد که قریب 60 درصد آنها تحصیلات دیپلم و زیردیپلم دارند.
اکثرپرسنل سازمان که متصدی دیپلماسی فرهنگی در خارج از کشور هستند به زبان
های زنده دنیا تسلط ندارند؛ جالب اینجاست که تک تک این 2 هزار نفر کارمند
سازمان خود را محق و شایسته الویت اعزام به خارج از کشور جهت ترویج و توسعه
دین، فرهنگ، تاریخ و ارزشهای انقلاب و جمهوری اسلامی اسلامی می دانند.
در دوره مصطفوی، رئیس پیشین براساس فضایی که در درون سازمان برای او ساخته
شد وی دراعزام نیروها به خارج از کشور،فقط به اعزام نیرو از درون سازمان
بسنده کرد و همین امر باعث شد سطح رایزنیهای فرهنگی ایران به شدت تنزل
یافته و به جای چهره های فرهنگی و دانشگاهی شاخص، عناصری به خارج از کشور
اعزام شوند که از کمترین ارتباط و آشنایی با حوزه فرهنگی و به خصوص هویت
ملی و فرهنگی ایران برخوردار نباشند وبه تبع آن حجم برنامه ها ی فرهنگی
ایران در نقاط مختلف دنیا به شدت تنزل یابد و بودجه سازمان بیشتر هزینه ها ی
اجرایی و نه ماموریت های ذاتی و اولویتی گردد.
طوری که نسبت بودجه فرهنگی رایزنیها به بودجه جاری آنها که در ابتدای دوره
ریاست مصطفوی 45 درصد بودجه فرهنگی به 55 در صد بودجه جاری بود در پایان
دوره خدمت وی تبدیل به 25 درصد بودجه فرهنگی و 75 درصد بودجه جاری شود.
محمدباقر خرمشاد رئیس کنونی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در شرایطی
سکان این سازمان را برعهده گرفته است که اوهم اکنون قریب 7 تا 8 تیم و
سلیقه فکری را در دورن سازمان پیش رو دارد و هر کدام از آنها سعی در نزدیک
شدن به او را دارند و تلاش می کنند امورسازمان بر وفق نظرو سیاست
موردنظرآنها پیش برود اقدامی که در دوره مصطفوی نتیجه بخش بود؛ امروزاکثر
رایزن های فرهنگی ایران در خارج از کشور گرایش اصلاح طلبی و زاویه عمیق با
سیاست های دولت احمدی نژاد دارند به گونه ای که حتی برنامه های جدی در
راستای سیاست های عمده دولت منجمله عدالتخواهی و مهروززی و رابطه مناسب با
ایرانیان خارج از کشور ندارند والبته همین امر منجر به تشکیل خانه ایران
توسط شورای عالی ایرانیان شده و ضعف مفرط مدیریت سابق درعدم توسعه زبان
فارسی، موجبات تاسیس بنیاد سعدی گردیده است.
و اما در این شرایط وظیفه و رسالت سنگین خرمشاد چیست؟ توقع نداریم آقای
خرمشاد بدنه کارمندی سازمان را دچار تحول اساسی کند اما خود ایشان نیز قطعا
با این موضوع موافقند که وظیفه امروز سازمان تحت مدیریت ایشان در مقوله
جنگ نرم چه بسا مهم تر و حیاتی از هر زمان دیگر است؛در شرایطی که دشمنان
نظام و انقلاب " قدرت نرم" را برای برای مقابله با میراث خمینی کبیر به
کارگرفته اند.
النهایه انتظار داریم محمدباقر خرمشاد سعی کند همانند عملکرد گذشته اش
درجایگاههای گوناگون علمی و پژوهشی واجرایی در راستای آرمانهای انقلاب و
اصول دولت که مورد تایید مقام معظم رهبری است حرکت کند وگرنه سرنوشت ،رئیس
سابق سازمان در پایان ماموریتش در انتظاراو نیز خواهد بود سازمانی که
غالباً چهره های "خوشنام" را با آغوش گرم می پذیرد اما هنگام خداحافظی،
پیشوند را می گیرد وعکس موضوع اتفاق می افتد.