در جامعه شناختى اجتماعى، البته ادله ديگرى براى مسئله مهم مهاجرت مسلمانان به كشورهاى اروپايى مطرح مى شود، مانند بی توجهی به جایگاه علم و پژوهش هاى علمى، عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی و قانونی، عدم شایسته سالا ری ، انحصارات دولتی و ....
گروه فرهنگى: بر اساس ضرورت توجه بيش از پيش به اسلام و منويات اسلامى و همچنين تمدن ايران و منافع ملى و نيز جلوگيرى از مهاجرت هاى بى روبه و رو به تزايد مسلمانان به اروپا، در "تفيسرهفته" اين هفته، به اسلام و مسيحيت و دلايل مهاجرت از دنياى اسلام يه دنياى مسيحيت مى پردازيم.
به گزارش بولتن نيوز، محمدتقى فرجى، نويسنده "تفسيرهفته" در ادامه مقاله خود همچنين آورده است،
"و ما مى توانيم با بررسى علت اين نوع مهاجرت هاى تاريخى، از منظر جامعه شناختى اجتماعى، چه بسا به آسيب شناسى دولت هاى اسلامى و ملت هاى مسلمان و به طور مشخص مقام رفيع اسلام و ايران در جهان بپردازيم".
متن كامل اين نوشتار در پى مى ايد،
از جمله ادله مهم، بلكه اهم امهات معلوم و مبرهن مهاجرت تدريجى مسلمانان از كشورهاى اسلامى به كشورهاى اروپايى، سوء مديريت برخى حكام و دولت هاى اسلامى، دامن زدن به اختلافات قومى و مذهبى، حذف نخبگان، نخبه كشى و فرار مغزها، ترور شخصيت، شخصيت هاى مأثر و تآثير گذار در جوامع اسلامى، ايجاد مناقشات سياسى و دعواهاى حزبى، وقوع جنگ هاى داخلى، منطقه اى و نيابتى، عدم برخوردارى از امنيت ملى و آزادى هاى مدنى، وجود اختلاف طبقاتى و فقر و بى ثباتى اقتصادى و ........ از يك سو و لقائات منفى و مخرب صهيونيست، دخالت هاى پيدا و پنهان استعمار نو، نفوذ خط نفوذ و تحركات لژ فراماسونرى، شبيخون فرهنگى غرب به وسيله تبليغات رسانه هاى ارتباط جمعى، مثل ماهواره، اينترنت، شبكه هاى مجازى و توليد و پخش فيلم هاى انحرافى، تأسيس و تحريك گروه هاى تروريستى و آدم كش از قبيل داعش براى نا أمن كردن كشورهاى اسلامى و ........ از سوى ديگر، بخشى از دلائل مهاجرت مسلمانان به اروپا است.
در جامعه شناختى اجتماعى، البته ادله ديگرى براى مسئله مهم مهاجرت مسلمانان به كشورهاى اروپايى مطرح مى شود، مانند، بی توجهی به جایگاه علم و پژوهش هاى علمى، عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی و قانونی، عدم شایسته سالا ری و انحصارات دولتی و .........
و ما مى توانيم با بررسى علت اين نوع مهاجرت هاى تاريخى، از منظر جامعه شناختى اجتماعى، چه بسا به آسيب شناسى دولت هاى اسلامى و ملت هاى مسلمان و به طور مشخص مقام رفيع اسلام و ايران در جهان بپردازيم.
تاثيرات فرهنگي دو جانبه جهان اسلام و مسيحيت در يكديگر در اروپا غيرقابل مقايسه با يكديگر است. تاثير تفكر اروپايي در جهان اسلام به اوايل قرن نوزدهم برميگردد در حاليكه تاثيرات ژرف و عميق تمدن اسلامي بر فرهنگ مسيحي – اروپايي و در مسير طولاني پيشرفت علم و تكنولوژي به صدها سال قبل مربوط ميشود. به بيان ديگر فرهنگ اروپايي بيش از هزار سال هيچ تاثير محسوسي بر جهان اسلام نداشته در حاليكه همه زمينههاي علمي و فرهنگي از تعاليم و روشنگريهاي اسلامي بهره برده است. اين يك حقيقت تاريخي است كه شكلگيري تمدن اروپايي در قرون وسطي نتيجه رشد و ترقي تمدن اسلامي در اسپانيا بوده است. در طول پنج قرن، از قرن هشتم تا سيزدهم، تاريخ تمدن جهان تحت سيطره اسلام بود. تمدن اسلامي در مقايسه با تمدن مسيحي اروپا در آن دوران بسيار مهذبتر و روشنگرتر بوده بگونهاي كه يك دوره دويست ساله رويارويي اروپا با تمدن اسلامي، اروپا را قادر ساخت دانش خود را در زمينههاي علمي و پژوهشي بخصوص فلسفه، طب، نجوم، شيمي و رياضيات گسترش دهد. حفظ گنجينه دانش و فلسفه يونان باستان براي آيندگان يكي از بزرگترين دستاوردهاي دانشمندان مسلمان در قرون وسطي بود.
دانشمندان مسيحي تنها بواسطه ترجمهها و تفسيرهاي فيلسوفان مسلمان در اسپانيا، به درك مفاهيم ماوراءالطبيعه ارسطو نائل شدند. ابن رشد، فيلسوف عربي كه در سال 1126 در قرطبه متولد شد. با نوشتن تفسير ارسطو تاثير بسياري از خود بجاي گذاشت. دانشگاههاي اسلامي در قرطبه، سويل، گرانادا، والنسيا و تولدو محققان مسيحي بسياري را به خود جذب ميكردند. متفكران مسيحي بزرگ آن دوران مانند: آلبرتوس مگنوس، راجر بيكن، توماس آكوئيناس، ويليام اكهام و گربرت كه بعدها پاپ سيلوستر دوم شد دانش خود را در چنين مراكز علمي گسترش دادند.
بزرگترين كتابخانه اروپا در تولدو، جايي كه در سال 1130 يك مدرسه ترجمه در آن بناشد، شاگردان و محققان بسياري را از سراسر اروپا جذب خود كرد. علم طب اسلامي تاثير شگرفي بر پيشرفت طب در اروپا داشت. نخستين استادان طب در دانشگاههاي تازه تاسيس اروپا در قرن دوازدهم همگي شاگردان سابق دانشمندان عرب بودند. قانون، اثر مشهورترين استاد طب ابنسينا، شش قرن در همه دانشكدههاي مهم پزشكي اروپا تدريس ميشد. در سال 1587 هنري سوم پادشاه فرانسه به منظور گسترش تحقيقات پزشكي در فرانسه يك كرسي زبان عربي در كالج رويال تاسيس نمود. در پيشرفت شيوههاي علمي در رشتههاي رياضيات، نجوم، شيمي، معماري، موسيقي و مهارتهاي صنعتي نيز تاثيرات مشابهي مشاهده ميشود. هنر اروپايي نيز عميقاً مديون معماري اسلامي بخصوص در اسپانياست. بيشك و ترديد ميتوان ادعا كرد دستاوردهاي جهاني تمدن اسلامي كه از اواخر قرن دوازدهم در جنوب اروپا ظهور كرد از موفقيتهايي كه امپراطوري روم در گسترش تمدن داشت نيز پيشي گرفت و اروپا را جذب عقايد متعصبانه قرون وسطي بيدار كرد و مقدمات رنسانس اروپايي را فراهم آورد.
در سطح سياسي نيز گهگاه با روشنفكري و سعه نظر با اين تاثير عميق فرهنگي كه تمدن مسيحي در اروپا به طور يكجانبه از آن بهره فراوان برد (زيرا در آن زمان چيزي براي عرضه كردن به تمدن اسلامي نداشت) برخورد ميشد. شارل اول (814-747) روابط دوستانهاي را با عباسيان در بغداد برقرار كرد. هارون الرشيد با دادن حق برگزاري آيين مذهبي در بيت المقدس، وي را به عنوان حامي مسيحيان مشرق زمين مورد لطف و احترام قرار داد. سالها بعد پادشاه فردريك دوم پادشاه سيسيل و اورشليم با وجود آنكه در جنگهاي صليبي شركت داشت از تمدن اسلامي استقبال كرده و بسيار مشتاق آموختن از دانشمندان مسلمان بود. لازم به ذكر است كه توجه اين حاكمان تنها معطوف به حكومت اسلامي در شرق بود نه به حكومت اسلامي كه در خاك اروپا و در قرطبه متمركز بود. بنابراين با وجود تاثيرات فرهنگي ژرف، هرگز روابط حسنه سياسي بين شرق و غرب ايجاد نشد.
تاريخ روابط سياسي اسلامي- مسيحي در اروپا تحت تاثير جنگهاي صليبي است كه در قرن يازدهم آغاز شد و پاپها ميكوشيدند از اين طريق سلطه بيچون و چراي واتيكان را بخصوص در اروپاي مسيحي برقرار كنند. جنگهاي صليبي به سرعت به عامل امپرياليست استعمارگري تبديل شدند تا كشورهاي اروپايي از طريق آن اقتصاد و منافع تجاري خود را حفظ كنند مذهب تنها دستاويزي بود براي مقاصد حكمرانان استعمارگر اروپايي و اين امر در چهارمين جنگ صليبي در سال 1204 كه در جريان آن انريكو داندلو، فرمانرواي ونيز، قسطنطنيه را فتح و غارت كرد بيش از پيش آشكار شد. در حالي كه فاتحان مسلمان موفق شدند در سال 1187 توسط صلاحالدين، بيتالمقدس را فتح كنند. جنگجويان مسيحي سرانجام با سقوط گرانادا در 1492 به حضور مسلمانان در اروپا خاتمه دادند. با وجود اين در اروپاي شرقي، امپراطوري نوظهور عثماني در سال 1453 نه تنها قسطنطنيه كه مركز مسيحيت در شرق بود را فتح كرد بلكه تا سال 1683 به تدريج فتوحات خود را تا دروازههاي وين گسترش داد.
اين تاريخچه بغرنج درگيريهاي مسيحيان و مسلمانان در غرب، جنوب و شرق اروپا در خاور نزديك، عليرغم تاثير عميقي كه فرهنگ اسلامي بر رشد فكري اروپاييها داشت، عملاً گفتوگوي تمدنها را غيرممكن ساخته بود.در اين درگيريهاي سياسي- نظامي مذهب بعنوان يك ابزار ايدئولوژيك از سوي مسيحيان براي دفاع از منافع حكمرانان اروپا به خدمت گرفته شد و اين تاريخ نشانگر آن است كه چه سوءتفاهمهاي عمدي و غيرعمدي در طول قرنها موجب رودر رويي مسلمانان و مسيحيان در اروپا شده بود. درگيري، بياعتمادي و سوتفاهم ميراثي است كه از زمان اولين برخورد ميان اين دو تمدن تا به امروز بجاي مانده است. تفكرات ضد اسلامي در اروپا كه امروزه كينهتوزانهتر و زهرآگينتر شده تماماً نتيجه جنگهاي صليبي و پيامدهاي تعاملات خصومت آميز اسلامي- مسيحي از قرن هشتم در دوران توسعه حكومت اسلامي در اروپاست. ادوارد سعيد با توجه به برخوردهاي خشن اروپا با اسلام اين گونه نتيجهگيري ميكند كه اسلام از ديد اروپا تجسم دشمن بيگانهاي است كه قصد دارد پايه و اساس تمدن اروپايي را از زمان قرون وسطي ويران كند.
با ظهور استعمار اروپايي، روابط اروپا با اسلام به سياست سلطهجويي و قيموميت فرهنگي از سوي اروپا گرايش پيدا كرد و اين گونه است كه تا به امروز اين قدرتهاي سياسي اروپا هستند كه نقشه سياسي خاورميانه را طراحي ميكنند. استيلاي سياسي- نظامي با ادعاي برتري ايدئولوژيكي مسيحيان اروپا بر تمدن اسلامي تكميل شده است. تعصبات كهنهاي كه از زمان جنگهاي صليبي تقويت شده دوباره زنده گشته و حتي بعنوان ابزاري قدرتمند در درگيريهاي مربوط به فلسطين بكار گرفته شد.
مهاجرت عبارت است از جابه جایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی. مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد دورکننده ای مانند فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت میکنند. دلیل دوم میتواند شرایط و عوامل مساعد جذب کنندهٔ مقصد مهاجرت مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادی های سیاسی بهتر باشد.
کشورهای مهاجر پذیر نیز از نیروی کار مهاجران نفع میبرند. بسیاری از کشورهای صنعتی برای گردش اقتصاد خود به نیروی کار ارزان مهاجرین نیاز دارند. مهاجران به ویژه در بخش های کشاورزی، ساختمان، رستوران داری و هتل داری، مراقبت از سالمندان، نظافت و خدمتکاری منازل مشغول به کار هستند. حتی در درون اتحادیه اروپا نیز انجام کار محدودیت های اقامتی برای بعضی از کشورها دارد و این امر رسماً به مهاجرت و کار غیرقانونی دامن میزند. در واقع در بحث های مربوط به مهاجرت غالباً چنین جلوه داده میشود که مهاجرین خود را به زور به جوامع مرفه تر تحمیل میکنند. در این میان نه تنها به علل مهاجرت، که ریشهٔ بسیاری از آنان، مناسبات اقتصادی جهانی است، اشاره نمی شود، بلکه در مورد منافع سرشاری که از راه مهاجرت قانونی و غیرقانونی نصیب سوداگران میگردد نیز سکوت میشود.
فناوری های جدید، علا وه بر این که برتوان رقابت کشورها درصحنه اقتصاد بین الملل می افزاید، موجب افزایش قدرت نظامی و دفاعی آنها نیز خواهد بود. اما در کانون این امر «امنیت نیروی انسانی» نهفته است. در رقابت سختی که در جریان جهانی شدن اقتصاد جریان دارد، امنیت علمی، امنیت اقتصادی و امنیت اطلا عاتی حائز اهمیت بسیارند، اما دستیابی به آنها مستلزم برخورداری از نیروی انسانی مناسب است. نیروی انسانی مناسب، استخوان بندی و شالوده کشور و منبع قدرت دولت است. البته منظور از نیروی انسانی در شرایط جدید، «افراد دارای ویژگی های تخصصی» هستند. خروج از کشور پدیده کهنی است که از دیرباز تاکنون به گونه ای وسیع و چشمگیر گریبانگیر کشورهای جهان سوم شده است. این پدیده بسیار پیچیده است که شامل مساله مهاجرت نخبگان، فرار مغزها و خروج دانشآموزان و دانشجویان برای تحصیل را شامل می شود و هر کدام از این موارد مکانیزمها و سازوکارهای خاصی دارند. فرار مغزها فرآیندی است که بر محمل یک رابطه نامتعادل بین کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم شکل می گیرد. ولی امروزه نه تنها نخبگان بلکه همه دانشآموزان و دانشجویان در پی یافتن راهی برای خروج ازکشور هستند. یکی از دلا یل همه گیر شدن این موضوع کشورهای آسیای جنوب شرقی هستند که به راحتی پذیرای دانشجویان ایرانی هستند.
درواقع این کشورها از این راه به چپاول ثروت ایرانیان می پردازند. البته پدیده مهاجرت به خودی خود، امری ناپسند نیست، چرا که نگاه درست به آن و بهره گیری شایسته از توانایی های مغزهای (اندیشه هایی) که خارج می شوند، می تواند دستاوردها و منافع فراوانی برای کشور مبدا در پی داشته باشد. بنابراین چنین پدیده ای هم «فرصت» و هم «تهدید» محسوب می شود. مهاجرت برای کسب دانش برتر امری منفی نیست اما عدم بازگشت به وطن مساله ای است که ذهن اغلب کارشناسان با آن درگیر است. این عارضه که از منظر آسیب شناسان به نوعی استثمارشدگی کشورهای جهان سوم، توسط کشورهای توسعه یافته محسوب می شود به عنوان مخرب ترین بحران اجتماعی شناخته و تعریف شده است. در این کشورها صدمات جبران ناپذیری در بخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تمام ابعاد مختلف جامعه وارد می شود. اولین ضرر ناشی از این پدیده بر کشورهای در حال توسعه، به هدر رفتن هزینه هایی است که صرف آموزش و تربیت نیروهای متخصص خود کرده اند و با خارج شدن آنها، تمام این هزینه های هنگفت را (که بخش بزرگی از بودجه های ناچیز کشورشان را دربرمی گیرد) با خود به کشور مقصد می برند. علل اصلی جذب شدن نخبگان ایرانی را به مراکز علمی سایر کشورها، می توان در موارد زیر خلا صه کرد،
میزان امید به آینده. راه حل های پیشنهادی که برای این موضوع می تواند مفید باشد: اصلا ح سیستم آموزشی و پژوهشی کشور از مقطع ابتدایی تا پایان دانشگاه، تلا ش در جهت تربیت نیروهای انسانی خلا ق، تصمیم گیرنده، محقق و حلا ل مشکلا ت، ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش درکشور و اجرا کردن نتایج تحقیقات، تخصیص دادن فرصت های شغلی به شایستگان و اجرای نظام شایسته سالا ری، پیوند زدن مراکز آموزشی و پژوهشی به صنعت و نهادهای تولیدی وخدمات، اجرا کردن برنامه های عملی برای احترام به شخصیت دانشمندان و نخبگان و ایجاد بستری مناسب جهت رشد و بروز خلا قیت های آنان. البته باید گفت که خروج نخبگان از کشور فقط به دانشگاهیان منحصر نمی شود بلکه نخبگان مالی نیز راه خروج از کشور را در پیش گرفته اند، مخصوصا با برنامه های متنوعی که در برخی کشورها برای جذب سرمایه ها و سرمایه داران در حال اجراست که طی آن کسانی که مبالغی از چند ده میلیون تومان تا چند صدمیلیون تومان را با خود به آن کشورها می برند و سرمایه گذاری می کنند، اجازه اقامت و حتی شهروندی می گیرند.
در این باب، البته بسیار گفته اند و نوشته اند و طبیعی است که تا شرایط داخل کشور مهیای میزبانی مناسب مغزها و سرمایه ها نباشد این روند همچنان بی هیچ تعارفی ادامه خواهد داشت و گنجینه کشور از اندیشه ها و سرمایه ها تهی خواهد شد. بدیهی است که بار توسعه و پیشرفت جوامع نیز بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعه ای است. حال وقتی در یک جامعه شرایط به گونه ای باشد که نخبگان در گذر زمان آن را ترک می کنند، نه تنها خروج آنها مستقیما جامعه را متاثر می کند، بلکه در دراز مدت، ذخیره ژنتیکی کشور را نیز فقیرتر می کند و در نسل های آتی، روند انتقال ضرائب بالا ی هوشی به «ایرانیان آینده» با اختلا ل مواجه می شود. نتیجه طبیعی و علمی این پروسه نیز این می شود که در دراز مدت، متوسط ضریب هوشی ایرانیان کاهش می یابد به گونه ای که در رسانه های دهه ها و سده ها بعد، این تیتر تکرار نخواهد شد که ضریب هوشی ایرانیان از متوسط جهانی بالا تر است! سرمایه اصلی کشورهای در حال توسعه که نیروی انسانی متخصص است به بهایی ارزان در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار می گیرد و هر ساله میلیاردها دلا ر از طریق مهاجرت مغزها از دست می رود. فروش نفت ارزش افزوده زیادی ندارد، بلکه این نیروی تحصیلکرده ایران است که با داشتن ارزش افزوده بسیار، در حال خروج از کشور است. لذا لطمه ای که از این روند به توسعه ایران وارد می شود، قطعا غیرقابل جبران است.
بنابراین بایستی بی اعتنایی به این سرمایه را کنار گذاشت و برای مواجه شدن با چالش های جهانی شدن در زمینه مهاجرت نیروی انسانی متخصص علل این مهاجرت ها مورد مطالعه قرار گرفته و راهکارهای جدی برای مقابله با آن در برنامه های ملی توسعه پیش بینی شود و به این نکته توجه شود که پاک کردن صورت مساله تنها راهی برای گریز از مشکلات است چرا که با وجود شواهدی که حاکی از وجود مساله فرار مغزها در ایران است; امروزه، کشورهای غربی برای حفظ نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود در کشورهای جهان سوم، به نفوذ در نسل های جوان و نوجوان، امید بسته اند. بنابراین، باید بر آموزش کودکان تاکید ورزید و روحیه کشور دوستی، احترام به آداب و سنن و فرهنگ های ملی و اسلا می وعلا قه به خدمت به مردم کشور را در آنها تقویت کرد. به این ترتیب، ضمن کاهش فرار مغزها، زمینه برای تربیت و آمادگی اشخاص آگاه، دانشمند و متخصص نیز فراهم گردد. در پایان باید اذعان کرد که هر گونه رفتن صاحبان دانش و اندیشه، «فرار مغز» نیست; بلکه می تواند هجرت باشد; همان هجرتی که عقل و دین، توصیه می کنند. بسیاری از آنها سرانجام به کشورشان برخواهند گشت. آنها عمدتا علا وه بر دلا یل ذکر شده در بالا ، به دلیل کمبود امکانات و ظرفیت های علمی در داخل کشور به مهاجرت اقدام می کنند. در حقیقت این فرزانگان، به دنبال دستیابی به ابزارهای مناسب تری برای خدمات انسانی، تولید علم و گستردن اندیشه خود هستند. لذا، بایدبه جای درحصار کردن اندیشمندان یا محدود کردن آنان و ایجاد تنگناهای مختلف برای آنها، به دنبال افزایش قابلیت ها توانایی ها و ایجاد محیطی سالم در داخل کشور باشیم، که تنها این گونه می توانیم به شکوفایی اقتصاد مملکت، رشد مدیریت و افزایش در تولید و صدور کالا های غیرنفتی و کاهش وابستگی کشور به نفت باشیم.