کد خبر: ۸۹۴۰
تاریخ انتشار:
در آستانه سالگرد ارتحال

گفتگوی منتشر نشده با مرحوم آيت‌الله معرفت

آيت‌الله محمدهادي معرفت در سال 1309 ه.ش در خانواده روحاني در شهر كربلا متولد شد. پدرش شيخ علي فرزند ميرزا محمدعلي از نوادگان شيخ عبدالعالي ميسي اصفهاني از خطباي به نام كربلا در آن دوران به اتفاق والدين و ديگر اعضاي خانواده‌اش در سال 1290 ه. ش در سن پانزده سالگي از سده اصفهان به
آيت‌الله محمدهادي معرفت در سال 1309 ه.ش در خانواده روحاني در شهر كربلا متولد شد. پدرش شيخ علي فرزند ميرزا محمدعلي از نوادگان شيخ عبدالعالي ميسي اصفهاني از خطباي به نام كربلا در آن دوران به اتفاق والدين و ديگر اعضاي خانواده‌اش در سال 1290 ه. ش در سن پانزده سالگي از سده اصفهان به كربلا مهاجرت كرد و در سن 63 سالگي سال 1385ه.ش در كربلا وفات يافت و در ايوان پست سر بارگاه حضرت ابوالفضل (ع) به خاك سپرده شد.

آنچه در ذيل مي‌آيد حاصل گفتگويي است که مدتی قبل از ارتحال ملکوتی با مرحوم ‌آيت‌الله محمدهادي معرفت از مدرسان و مفسران برجسته قرآن كريم كه در خصوص زندگي، نقش روحانيت در جامعه امروز، وضع تبليغ و ويژگي مبلغ، نقش و وضعيت رسانه تصويري و جايگاه هيات رزمندگان صورت گرفته است، که به مناسبت فرارسیدن ایام ارتحال این عالم ربانی و بجهت عدم انتشار آن در اینجا تقدیم می گردد. گفتني است آيت‌ الله‌ محمد هادي‌ معرفت‌ (ره) مقارن غروب جمعه، 29 دي ماه 85 بر اثر عارضه‌ قلبي‌ و در سن‌ ‌76‌ سالگي‌ در منزل‌ خود در قم‌ بدرود حيات‌ گفت.

استاد، حضرتعالي از چه سالي تحصيل را شروع كرديد و اساتيد شما چه كساني بودند؟

پدرم مرا در سن پنج سالگي براي سوادآموزي به مكتب فرستاد كه توسط شيخ باقر از اصفهان به كربلا مهاجرت كرده و نظام جديد تاسيس نموده بود. پس از آن مقدمات را نزد استاد حاج شيخ علي‌اكبر ناييني و سپس نزد پدر آموختم. ادبيات و منطق را نزد ديگر اساتيد حوزه كربلا فراگرفتم و مقداري هم علوم فلكي و رياضي تلمذ نمودم.

سپس فقه و اصول و مبادي فلسفه را فراگرفتم و اساتيدم عبارت بودند از: شيخ محمد كلباسي، شيخ محمدحسين مازندراني، پدرم، شيخ محمدخطيب(از علماي بزرگ و مرجع در حوزه)، سيدحسن حاج‌آغامير قزويني و ... . كتاب فصول، رسائل و مكاسب شيخ و يك دوره اصول خارج و مقدار زيادي خارج فقه را نزد شيخ يوسف بيارجمندي خراساني از شاگردان بزرگ مرحوم ناييني گذراندم و چون ايشان از شاگردان اديب نيشابوري بزرگ بوده، مطول را نيز نزد ايشان تعليم يافتم، تمامي اين دوره در حوزه كربلا تا سال 1339 ه.ش صورت گرفت. البته در اين دوره در كنار تحصيل به تدريس و تحقيق اشتغال داشتم.

در رشته‌هاي ادبي و علمي و در حوزه‌هاي تدريس متناسب و در هفته يك بار جلسه ديني براي جوانان داشتم و هر دو با اقبال قابل توجهي روبرو شد و شاگردان بسياري تربيت يافتند. همگام با آن، با همكاري گروهي از فضلاي حوزه(سيدمحمدشيرازي، سيدعبدالرضا شهرستاني،‌ سيدمحمدعلي بحراني، شيخ محمدباقر محمودي و ...) دست به تاسيس و نشر ماهنامه‌اي تحت عنوان (اجوبه المسائل الدينيه) زديم و با اعلام، به سوالات ديني شما پاسخگو هستيم، با كمال جديت مشغول شديم كه در سطح وسيعي گسترش يافت. بويژه در دانشگاهها و حتي برخي دانشگاههاي بزرگ خارج از كشور عراق با استقبال فراوان روبرو شد و ساليان دراز ادامه داشت. ضمناً مقاله و نوشته‌هاي تحقيقي، علمي – ديني فراوني تدوين و انتشار يافت و برخي از اين مقالات به جهت اهميت موضوع به صورت كتاب يا رساله چاپ و منتشر گرديد كه مي توان به "حقوق زن در اسلام" ، "ترجمه قرآن، امكان، نقد، ضرورت" ، "دو فرقه شيخيه: اسكويي و كريمخاني" ، "اهميت نماز و تاثير آن در حيات فردي و اجتماعي" و ... اشاره كرد. تمامي اينها به زبان عربي روز انجام شده است و برخي از آنها سپس به فارسي ترجمه گرديد.

از چه سالي عازم نجف‌اشرف شديد و از حوزه عظيم آنجا بهره برديد و اساتيدتان چه شخصيتهايي بودند و چه دروسي خوانده شد؟

در آغار سال 1304 ه.ش و پس از فوت پدر براي تكميل تحصيل به همراه خانواده به نجف‌اشرف هجرت نمودم. هدف اصلي شركت در جلسات درسي فرهيختگان علم و فقاهت بود كه در اين دوران ازمحضر اساتيدي همچون: سيدمحسن حكيم، سيدابوالقاسم خويي، ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين حلي، سيدعلي فاني اصفهاني و اخيراً امام راه‌حل(ره) بهره وافر گرفتم.

آقاي حكيم در طرح و بررسي آراي فقها مهارت و دقت فراواني داشت و درس ايشان از اين لحاظ داراي امتياز خاص بود. ايشان به آراي فقهاي سلف همان عنايت و دقت را روا مي‌داشتند كه به اقوال معصومين(ع) .

آقاي خويي در قوت بيان و قدرت استدلال و در ضمن رسا و ساده‌گويي ولي عميق، سرآمد بود، و بحث فقه و نيز اصول را در اندك مدت ولي با حجمي تناور از مطالب، مطرح مي ساخت و در اين جهت بي‌نظير بود.

حضرت امام در طرح كردن آراي بزرگان و گسترش در نقد و بررسي آن ويژگي خاصي داشت. ايشان بر اين باور بودند – و چنين هم تربيت نمودند- كه قداست تنها از آن اقوال معصومين است. آراي اقوال بزرگان احترام دارد نه قداست و احترام آن در آن است كه به نقد و بررسي آن پرداخته شود نه آنكه تعبداً پذيرفته شود و با شايستگي لازم به اين كار مي‌پرداخت و از سوال و جواب و نقض و ابرام شاگردان استقبال مي‌نمود و در اين راه شاگرداني نقاد و روشنگر تربيت نمود. جزاه‌ا... خيراً.

در اين دوره مقداري از فلسفه و حكمت متعاليه را نزد فاضل ارجمند آقاي رضواني آموختم و در كنار تحصيل در اين مراكز علمي پربار، به تدريس پرداختم. صبحها براي تحصيل و تدريس و عصرها صرفاً براي تدريس اختصاص داشت. ضمناً از كار تحقيق و نوشتن مقالات علمي غافل نبودم و با گروهي از فضلاي به نام حوزه كه عبارت بودند از: سيدجمال‌الدين خويي، (فرزند آيت‌الله خويي)، سيدمحمد نوري، سيدعبدالعزيز طباطبايي، استاد عميد زنجاني، دكتر محمد صادقي(صاحب تفسير) و ... جلسات هفتگي تشكيل مي‌داديم و پيرامون مباحث و موازين مختلف به بحث و تحقيق مي‌پرداختيم . هر كدام در يك رشته كه اينجانب رشته علوم قرآني را برگزيدم و پايه تحقيقاتم در اين رشته گرديد.

علاوه بر نوشتن مقالات و نشر در مجلات و تاليف رساله‌هاي گوناگون از جمله: كتاب تاريخ الارواح، در رد نظريه تناسخ كه در آن روزگار شايع بود نگاشتم و در سطح دانشگاهيان در بغداد منتشر گرديد و سپس در ايران ترجمه و بر آن افزوده شد و به نام "بازگشت روح" انتشار يافت و رساله‌هايي ديگر كه از اينجانب چاپ و نشر يافت.

استاد حضرتعالي از جمله شخصيتهاي حوزوي هستيد كه بيشتر تلاش‌تان بسط و گسترش علوم قرآني بود. انگيزه اصلي‌تان از اهتمام وافر به اين موضوع چه بود؟

انگيزه پرداختن به مسائل قرآني در كنار فقه و اصول آن بود كه هنگام مراجعات و مطالعه براي آمادگي تدريس تفسير، به حقيقت تلخي برخورد نمودم و آن فقدان بحث زنده پيرامون مسائل قرآني، در كتابخانه فعلي تشيع بود و اين برخورد تلخ از آنجا به وجود آمد كه براي تهيه مقاله پيرامون مساله "ترجمه قرآن" به كتابخانه اختصاصي قرآني مراجعه نمودم و در اين زمينه كتابهاي زيادي كه برخي در دو مجلد و نيز رساله‌ها و مقالات بسيار از مصر و ... در اختيار بود كه دانشمندان معاصر آن ديار نوشته بودند. ولي در حوزه نجف جز يك برگه اعلاميه حضرت آيت‌الله شيخ محمدحسين كاشف الغطا چيز ديگري نيافتم و اين امر بر من گران نمود و برآن واداشت كه در اين خصوص به طور گسترده،ديدگاههاي دانشمندان گذشته و حال مكتب را روشن ارائه دهم كه نتيجه آن تلاش پيگير، 7 مجلد التمهيد و 2 مجلد التفسير و المفسرون گرديد. نوشته اخير در واقع تكميل و تدارك مافات نوشته محمدحسين ذهبي مصري است كه بناحق، جايگاه تشيع را در حيطه قرآني ناديده گرفته است.

چه سالي عراق را به قصد حوزه علميه قم ترك كرديد و علت عزيمتتان به قم چه بود؟

درسال 1351 كه حكومت بعث عراق دستور مهاجرت ايرانيان را صادر نمود به اتفاق همسر و فرزندان رهسپار حوزه علميه قم شديم و كتابهاي مهم بويژه دست‌نوشته‌ها را با خود آورديم و بقيه كتابها بعداً ارسال گرديد. از بدو ورود به قم، همان شيوه كه در دو حوزه علميه كربلا و نجف داشتم، ادامه داده شد منتها در بعد تحصيلي تنها به حوزه درس اصول مرحوم ميرزا هاشم آملي حضور يافته و بقيه اوقات را به تدريس و تحقيق پرداختم. در بعد تدريس در سطحي بالاتر رسائل، مكاسب، كفايه و سپس تدريس خارج فقه و اصول انجام گرفت.

ضمناً در مدرسه عالي حقاني كه به سرپرستي مرحوم شهيد قدوسي اداره مي‌شد و با دعوت ايشان به تدريس مسائل قرآني بويژه علوم قرآني كه هنوز به صورت جزوه بود اشتغال يافتم و افرادي كه در كلاس درس شركت مي‌كردند افرادي شايسته بودند و امروزه از رجال نامي شمرده مي‌شوند. علامه بر تفسير و علوم قرآني، تدريس فقه(مكاسب شيخ) و اصول(رسائل) نيز خواسته شد. بعد تحقيق در كنار تدريس جديت بيشتر به خود گرفت و تحقيقات انجام شده در نجف به طور گسترده و همه‌جانبه مورد بررسي قرار گرفت و پيشرفت نمود و جزوات "التمهيد" يكي پس از ديگري به زيور طبع آراسته شد و سال 58-57 بدو انقلاب شكوهمند اسلامي، مجلد سوم در حال چاپ بود و تا شش مجلد مجدداً به همت انتشارات جامعه مدسين به چاپ رسيد و موضوعات طرح شده در اين آثار پس از استقرار انقلاب اسلامي به طور رسمي براي همگان به عنوان مواد درسي اولي مطرح و به تدريس آن در مركز حوزه مشغول شدم و رفته‌رفته افرادي تربيت شده و رشته مختلف علمي از جمله رشته تفسير و علوم قرآني در حوزه داير گرديد و كساني دست به تاليف و تدريس در اين رشته زدند و رو به گسترش نهاد كه امروزه چهارده دانشكده خاص علوم قرآني در كنار حوزه‌هاي علمي- تخصصي در سطح كشور داير است.

لطفاً درباره نقش تبليغات و اهميت آن بويژه در دوران معاصر توضيحاتي بدهيد؟

مساله تبليغات يعني رساندن پيام اسلام به جهانيان، مخصوصاً در اين مقطع از زمان نقش موثر داشته و در واقع يك ضرورت است. اساساً اسلام امت اسلامي را به عنوان حامل رسالت الهي معرفي كرده است. "و كذلك جعلناكم امه وسطاً ليكونوا شهداء علي‌الناس".

اسلام، مسلمانان را مردماني با مسئوليت مي‌داند. يعني احساس مسئوليت لازمه ايمان و اسلام آحاد مسلمانان است. منتها هر كس در همان شعاع نفوذي خود بايد داراي مسئوليت باشد. حديث شريف "من اصبح و لم‌يهتم بامور المسلمين فليس منهم" به همين نكته اشاره دارد. زيرا مستفاد از اين حديث است كه هر انساني كه روزانه سر از خواب بر‌مي دارد، اولين چيزي كه در ذهن او خطور مي‌كند مسائل اسلامي و مسائل جامعه است. يعني قبل از هر چيز به جامعه فكر مي كند. لذا يك مسلمان نمي‌تواند در مسائل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و در تمام زمينه‌ها كه بعد اجتماعي دارد بي‌تفاوت باشد. با توجه به محتواي اين حديث، معلوم مي‌شود كه اين احساس مسئوليت است كه مسلمانان را وادار مي‌كند تا به سوي يك بينش جهاني و سياسي حركت كنند.

اساساً يك مسلمان با اين احساس، يك فرد سياسي- اجتماعي بار مي‌آيد و اينكه گفته‌اند: دين از سياست جدا نيست، بايد گفت: سياست نه تنها جداي از ديانت نيست، بلكه پايه و اساس آن است.يك مسلمان نمي‌تواند نسبت به جرياناتي كه در جامعه به وجود مي‌آيد بي‌تفاوت باشد. لذا مساله حامل رسالت بودن و احساس مسئوليت از وظايف اوليه مسلمانان به شمار مي‌رود و در تمام جنبشها و حركتهاي سياسي كه اصالت دارد، آحاد مسلمانان شركت فعال و حضور بالفعل دارند.

تا قبل از پيروزي انقلاب و قبل از قيام مقدس امام خميني(ره)، دين اسلام، شريعت اسلام، امت اسلامي و مسلمانان در نظر دانشمندان و محققان و كساني كه راجع به اديان و پيروان اديان از ديد جغرافيايي مي‌نگريستند، نظرشان نسبت به اسلام و مسلمانان تغيير كرد، يعني ديدند كه مساله اسلام و مسلمان بودن با مساله مسيحيت و مسيحي بودن، يهوديت و يهودي بودن و … تفاوت كلي دارد. يعني در مسيحيت، يهوديت و … يكسري عقايدي وجود دارد كه هيچ‌گونه تاثيري در زندگي عملي پيروان اديان ندارد. اما اسلام به تمام شوون زندگي انسان، اعم از فردي و اجتماعي توجه خاص داشته و عقايد و اصول آن در تمام زمينه‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مسلمانان تاثير بسزايي دارد به طوري كه در تمام ابعاد زندگي بشر سيطره داشته و همين مساله احساس و شعور ديني است كه مسلمانان و آيين اسلام را از ديگر پيروان مذاهب و آيينها جدا ساخته است.

به عنوان مثال دو حركت انقلابي و سياسي كه تحولي از دين در جهان ايجاد كرد را با هم مقايسه مي‌كنيم:‌يكي حركت گاندي در شبه قاره هند بود كه با استعمار فرانسه و انگلستان مقابله كرد. او انقلاب نمود و ملتش را از زير استعمار رهانيد و كمر استعمار را شكست به طوري كه اين حركت در تمام دنيا تاثير گذاشت. اما اين نهضت، مردم دنيا را متوجه آيين بودايي نكرد و صرفاً يك حركت و انقلاب سياسي بود؛‌زيرا مساله حركت گاندي هيچ ارتباطي با عقيده و آيين ديني او نداشت.

اما حركتي را كه امام خميني(ره) در ايران انجام داد، تحول عظيم جهاني به وجود آورد و مسير تاريخ را در دنيا تغيير داد به طوري كه مي‌بينيم اين انقلاب، دنيا را متوجه اسلام، شريعت و تعاليم اسلامي نموده است. تمام دنيا اين حركت را ناشي از شريعت و آيين اسلام مي‌داند و انقلاب را يك انقلاب ديني، يعني سياستي كه از دين برخاسته باشد تلقي مي‌كنند و اين حركت براي تمام استعمارگراني كه مستضعفان را به يوغ مذلت كشيده بودند، يك تهديد جدي بود. حركت گاندي باعث ترس جهانيان نشد، بلكه تنها دست استعمارگران را از شبه قاره هند كوتاه كرد. ولي انقلابي كه در كشور ايران به وقوع پيوست به لحاظ اينكه يك حركت سياسي- ديني بود، تمام ابرقدرتهاي جهان، بخصوص آمريكا را به وحشت انداخت. اين قدرت نظامي نيست كه ابرقدرتها را به وحشت انداخته است، بلكه تنها چيزي كه دنيا را تكان داده و پشت ابرقدرتها را مي‌لرزاند همان جنبه سياسي- ديني اين حركت است.

حركتي كه در ايران ايجاد شده براي تمام دنيا پيام دارد و اين پيام در دو كلمه خلاصه مي شود: يكي اينكه تمام افراد و آحاد انساني حق انتخاب دارند و مستكبران جهان حق ندارند اين انتخاب را از آنان بگيرند و مساله دوم، عدالت اجتماعي است كه بايد در جهان پياده شود.

پيام اسلام اين است كه : اي مستكبران: شما حق استعمار مستضعفان را نداريد و همين پيام اسلام است كه دنيا را به وحشت انداخته است. لذامساله تبليغ يك امر ضروري است. امروز كه تمام رسانه‌ها در اروپا و آمريكا بسيج شده‌اند تا چهره اسلام را بدنام كنند. يكي از واجب‌ترين و ضروري‌ترين وظيفه ما اين است كه چهره اصيل و واقعي اسلام و پيام حقيقي آن را با كمال پاكي و امانت و اخلاص به دنيا نشان دهيم. لذا موقعيت تبليغ در اين مقطع از زمان، بسيار حساس و وظيفه مبلغان بسيار سنگين و خطير است. زيرا شرط اول رساندن پيام اسلام آن است كه پيام رساننده خودش پيام را درست درك كرده باشد.

مبلغ اسلامي از چه شرايط و ويژگيهايي بايد برخوردار باشد و بويژه در اين زمان به چه ابزاري مي‌بايست مسلح شود؟

اولين شرط مبلغ اين است كه به آنچه مي‌گويد ايمان داشته باشد. ما بسياري از پيام رسانه‌ها را داريم كه به اصل پيام خود ايمان ندارند و لذا در رساندن پيام كوتاهي مي‌كنند و نمي‌توانند آن را درست و صحيح تشريح كنند و يا اگر ابهامي در پيام باشد برطرف نمايند، چون به محتواي پيام ايمان ندارند. شرط دوم اين است كه: علاوه بر ايمان، نسبت به پيام شناخت داشته باشند. يعني به تمام ابعاد، جوانب، جزئيات، خصوصيات و آنچه كه مربوط به پيام است احاطه كامل داشته باشند و براي هر ابهامي جواب داشته باشند و اساساً يك مبلغ بايد در راستاي پيام مورد نظر تعليم داده شود و حتي مجالس مناظره تشكيل و گروهي را در مقابل گروه ديگر، به عنوان مخالف‌ قرار بدهند تا مبلغ ورزيدگي كافي پيدا كند.

لذا هرگونه اقدامي كه در تبليغ انجام مي شود و اينكه چه كسي را كجا بفرستند، بايد يكسري آزمايشها انجام گيرد تا مبلغ به رخنه‌هايي كه ممكن است توسط دشمنان صورت گيرد آگاهي كامل داشته باشد، شرط سوم، دانستن زبان آن ملت يا گروهي است كه مي‌خواهيم براي آنها پيام بفرستيم و بايد طرز تفكر ملتهاي مختلف را بدانيم تا بتوانيم پيام خود را به گوش آنها برسانيم؛ زيرا مردم كشورهاي مختلف داراي طرز تفكرهاي متفاوتي هستند كه ما بايد نسبت به آداب و رسوم و زبان و انديشه آنها آگاهي داشته باشيم. يك مبلغ بايد بداند كه طرز تفكر يك آمريكايي با يك فرانسوي كاملاً متفاوت است و ما بايد در بالا بردن سطح علمي و عمق بينش افرادي كه براي رساندن پيام به خارج از كشور انتخاب مي‌شوند كوشا باشيم. مثلاً بايد اين نكته در نظر گرفته شود گروهي كه به يك روستاي آفريقايي فرستاده مي‌شوند، فرق دارد با گروهي كه براي تبليغ در ميان گروه دانشجويان فرانسه فرستاده مي‌شوند. زيرا شرايط در كشورهاي مختلف با هم متفاوت است. پس انتخاب افراد بايد متناسب با مناطقي باشد كه بدانجا اعزام مي‌‌شوند و مقصود من از شناخت زبان همين است و بايد توجه داشته باشيم كه اگر هويت كسي، ساختار و شخصيت كسي علمي است، زبانش نيز علمي است و اگر هويت و شخصيت كسي در سطح پايين است، زبان او نيز در سطح پايين مي‌باشد و لذا "انا معاشر الانبيا امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم" يعني ما پيامبران كه مي‌خواهيم پيام الهي را به مردم برسانيم، دستور داريم كه به همان اندازه بينش گروهها با آنها سخن بگوييم. زيرا بينش مخاطب تعيين‌كننده نحوه سخن يك متكلم است. لذا سخنران نمي‌تواند هر سخني را هر جايي بگويد.

"و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه" . (ما هر پيامبري را كه فرستاده‌ايم به گونه‌اي فرستاده‌ايم كه طبق زبان قومش بتواند با آنها سخن بگويد) لذا شناختن زبان كه تعيين‌كننده هويت افراد و گروهها است بر مبلغ واجب است.

با توجه به پيشرفت و گسترش وسايل تبليغي و شيوه‌هاي مختلفي كه از آن استفاده مي‌شود، آيا تبليغ سنتي حوزه را در ابلاغ معارف و ارزشهاي والاي اسلامي به نسل امروز كافي مي‌دانيد؟ اگرنه، چه نواقصي دارد كه بايد رفع شود؟

مبارزه تبليغاتي مانند مبارزه نظامي است. امروز كه دنيا بر عليه ما بسيج شده و از تمام وسايل تبليغي مانند راديو، تلويزيون، كتاب، روزنامه، اينترنت و ماهواره و ... استفاده مي‌كند تا موقعيت اسلام و ايران را به خطر اندازد، لذا همانطور كه لازم است در ميدان رزم از سلاحهاي پيشرفته استفاده كنيم تا بتوانيم در مقابل دشمن مقاومت كنيم، در تبليغ نيز بايد از وسايل پيشرفته كه جوابگوي دنياي امروز باشد استفاده نماييم تا بدين‌وسيله بتوانيم پيام تبليغي خود را به گوش جهانيان برسانيم. آيه "واعدوا لهم مااستطعتم من قوه" بيانگر اين نكته است كه از تمام وسايل تبليغي كه دشمن عليه ما به كار گرفته است، ما نيز عمل مشابه او را انجام داده و از وسايل پيشرفته تبليغاتي استفاده نماييم. زيرا وسايل تبليغي سنتي در جهان مدرن امروز كاربرد چنداني ندارد.

راز موفقيت مبلغان ديني را در چه مي‌بينيد؟

راز موفقيت مبلغان ديني در اين است كه دانشمند باشند. آدم بي‌سواد نه تنها نمي‌تواند موثر باشد، بلكه بيشتر اشكالتراشي مي‌كند و باعث سوء تفاهم، مخصوصاً از ناحيه دشمنان اسلام مي‌گردد. پس لازم است معلمان، باسواد و داراي دانش كافي باشند و به ابعاد مختلف مسائل سياسي اسلامي مثلاً كتابهاي شهيد مطهري و نيز ادبيات فارسي و عربي، فلسفه وتاريخ آشنايي كامل داشته باشند. لذا رمز اول موفقيت مبلغ، دانشمند بودن اوست. شرط دوم موفقيت مبلغ، اخلاص در عمل است و اينكه واقعاً كار را به خاطر خدا انجام دهد و حمايت از شريعت و مستضعفان در مقابل مستكبران را در نظر داشته باشد.

در زمينه‌هاي تبليغاتي مانند محرم، صفر،‌رمضان، اعياد، نماز جمعه و جماعت چه پيشنهادهايي داريد؟

مساله ماه مبارك رمضان و محرم و اعياد و تمامي زمينه‌هاي تبليغاتي نوعي وسيله هستند براي رساندن پيام دين و آگاهي دادن به مردم و كساني كه در ماه محرم براي تبليغ فرستاده مي‌شوند نبايد به عنوان يك تاريخ‌نويس، سرگذشت حركت امام حسين را كه مثلاً از كجا آمده، به كجا مي رود؟ يا چه ساعتي خيمه زد و كي شهيد شد را براي مردم تعريف كنند، بلكه بايد مردم را از هدف امام حسين(ع) از قيام آگاه سازند. امام حسين(ع) براي تمام حركات و فعاليتهاي خود هدف داشت. يعني حركت امام حسين(ع) يك حركتي بود كه به خاطر هدفي انجام مي‌گرفت و لذا مبلغ بايد مردم را متوجه آن اهداف عالي گرداند، نه اينكه مانند يك تاريخ‌نويس به سرگذشت زندگي ايشان بپردازد و همچنين در ماه رمضان تنها نبايد به مبطلات روزه و ... اشاره كرد بلكه بايد هدف و رسالت اصلي روزه‌دار را به مردم آموخت و بهره‌هاي معنوي را از روزه مي‌توان برد براي مرم تبيين كرد.

حضرتعالي كه بيشتر عمر شريفتان را در مسير بسط علوم قرآني گذرانده‌ايد چه صحبتي به نسل جوان و ارتباطشان با قرآن داريد؟

قرآن بايد در زندگي افراد حضور داشته باشد و اين موضوع رفته رفته تحقق پيدا نمايد. در حال حاضر جوانان نسبت به قرآن اقبال خوبي نشان داده‌اند و اين مقدار اميدواركننده است. اگر قرآن در زندگي انسانها وارد شود زندگي متعادل مي‌شود و بايد برنامه‌ريزي شود تا قرآن به نحو مطلوبي وارد زندگي افراد شود. قرآن بايد در زندگي مسلمانان همه جا حضوري پررنگ داشته باشد، در خانه، بازار، كوچه و خيابان، اداره و در خلوت و جلوت اين حضور نمايان باشد و مقصود و منظور از حضور قرآن يعني حاكميت قرآن در همه اين مكانها و اينكه احكام قرآن به درستي به اجرا گذاشته شود و بنده نسبت به آينده اين روند اميدوار هستم.

استاد در ايام جبهه و جنگ روحيه و فرهنگ ايثار و شهادت بسيار زياد بود براي حفظ و تداوم اين روحيه چه بايد كرد؟

هر فرهنگي اگر اساسش بر اساس برهان باشد و دلايل قطعي دين باشد و به نيكي عرضه گردد، استوار مانده و موجب تداوم مي شود اگر بر روي هوا و هوس باشد زود محو شده و از بين مي رود چون جوانان بسيجي ما با بينش وارد اين عرصه شده و مي‌شوند اين فرهنگ روز به روز تقويت شده و استحكام مي‌يابد.

رسانه بخصوص صدا وسيما چه نقش بسيار اساسي دارند و اين رسانه عظيم و تاثيرگذار از لحاظ ارائه جوانب علمي و صنعتي كشور موفق بوده ولي از لحاظ ارائه جوانب ديني و فرهنگي بسيار ضعيف عمل كرده است. به عنوان مثال در سريالها زن ايراني را به عنوان يك فرد جسور، جري و نافرمان و مرد را به عنوان يك فرد ذليل و حقير نشان مي‌دهد در صورتي كه در اروپا كه بنده بارها سفر نموده‌ام در سريالها زنها را مطيع، دلسوز نسبت به شوهر و فرزندان و مردها را باوقار و شايسته نشان مي‌دهند در صورتي كه در فرهنگ ايراني زن شخصيتي موقر، مهربان، دلسوز و عاطفي است ولي رسانه‌ تصويري از وي فردي پرخاشگر و نافرمان به نمايش گذاشته و مي‌گذارد و بنده بارها به مسوولين اين رسانه اين موضوع را گوشزد كرده‌ام و نيز ترويج بدحجابي در اين رسانه به چشم مي‌خورد. چون حجاب تنها پيدا بودن موي سر نيست. وقتي در سريالها بخصوص سريالهاي طنز دختري با عشوه و ناز و كرشمه حرف مي‌زند و راه مي‌رود اين نوعي بدحجابي است چون كه كرشمه از زينت‌هاي زن محسوب مي‌شود و وقتي نسل نوجوان و جوان به اين نوع كرشمه نظر مي‌افكنند تهييج مي‌شوند و صدا و سيما در مورد اين موضوع نيز غفلت كرده است.

شايد برخي از نسل جوان كه بخش اعظمي از جمعيت كشور را تشكيل مي‌دهند به عنوان افرادي دين‌گريز ياد كنند. شما چه برداشتي از نسل جوان و دين داريد؟

نسل جوان ما عاشق دين، قرآن و اسلامند و كساني كه درصددند اينها را منحرف كنند به انحاي مختلف تلاش مي‌كنند ولي در عصر تاسوعا و ظهر عاشورا ما مي‌بينيم كه جوانان چه حضور پررنگي دارند. من به جوانان تبريك مي‌گويم به خاطر عشقي كه به دين و قرآن دارند. جوانان عزيز بايد سعي كنند براي دستيابي به خواسته‌هاي خود راه صواب را انتخاب كنند و به طور كلي نسل جوان و ملت ايران ملتي خوب، مومن و معتقد است. ولي متاسفانه كساني كه بتوانند قشر عظيم جوان را به نيكي راهنمايي نمايند اندك هستند و اگر اين نسل راهنمايان خوبي داشت بيش از اينها مي‌توانستند موثر باشند. با جوانان بايد متناسب با روحيه خود و فطرتشان سخن گفت. زبان نسل جوان با زبان ديگر نسل‌ها فرق مي‌كند و شناخت اين زبان مي‌تواند مبلغ را در ايجاد ارتباط با اين نسل بسيار موفق نمايد.

سطح تحصيلات خانواده‌ها چه نقشي در ارتقاي فرهنگ و دين‌پذيري مي‌تواند داشته باشد؟

سطح علمي خانواده هرچه بالاتر باشد به اسلامي بودن نزديك‌تر خواهند بود. خانواده‌هاي بي‌سواد از اسلام دورند، چون مسلمان تقليدي هستند و ازاسلام واقعي بي‌خبرند ولي خانواده‌هاي باسواد اسلامشان تحقيقي است و با تدبر و تحقيق و مطالعه اسلام را شناخته‌اند و لذا مي‌توان گفت مسلمان‌تر هستند و بايد خانواده‌ها سعي‌شان بر اين باشد كه سطح خود را روز به روز ارتقا دهند. كساني كه اسلامشان تقليدي است مسلماً خرافات در زندگي‌شان زياد وجود دارد ولي خانواده‌هاي باسواد كه اسلامشان تحقيقي است خرافات بسيار اندك است و اين خانواده‌ها در تربيت فرزند نيز موفق‌تر از خانواده‌هاي تقليدي هستند.

اسلام بايد تحقيقي به دست آيد تا ماندگار و مستحكم در دلها و انديشه‌ها رسوخ كند و اسلامي كه تقليدي و بي‌هيچ كوششي به كف آيد كف روي آب خواهد بود و زود از ميان مي‌رود و يا اسلامي بي‌مغز و تنها پوسته‌اي خواهد بود.

شما پدر شهيد هستيد و يكي از فرزندانتان در جبهه به فيض شهادت نايل شده‌اند. درباره اين شهيد سعيد قدري برايمان صحبت بفرماييد؟

بله، پسرم شهيد علي در سن 21 سالگي در كربلاي پنج به شهادت رسيد. ايشان در آزمون دانشگاه نيز پذيرفته شده بود ولي حوزه را انتخاب كرد و تا پايه چهار و پنج حوزه تحصيل نمود و وقتي در جبهه كمبود نيرو احساس شد و فراخوان نمودند ايشان به همراه تعدادي طلبه ديگر عازم جبهه شدند. واقعاً علي عاشق شهادت بود و اين شهادت برازنده ايشان بود.

وقتي خبر شهادت فرزندتان را شنيديد چه احساسي داشتيد؟

افتخار كردم چون با علم و آگاهي كامل قدم به اين ميدان گذاشته بود و براساس هوي و هوس نبود،به يقين رسيده بود.

در خصوص وصيت‌نامه فرزند شهيدتان اگر مطلبي به ياد داريد براي ما و خوانندگان بيان بفرماييد؟

وصيت‌نامه بسيار زيبا و پرمغزي داشتند و چون بنده جلدچهارم "التمهيد" را به ايشان هديه كرده‌ام در مقدمه اين جلد وصيت نامه به طور كامل آورده شده است.

استاد، هيات رزمندگان اسلام پس از جنگ در تمام استانها به طور وسيع فعاليت مذهبي- فرهنگي آغاز كرد. شما اين هيات را چگونه ديده‌ايد و چه نكاتي را مايل هستيد در خصوص فعاليتهايشان متذكر شويد؟

هيات رزمندگان در گسترش ادعيه‌هاي ندبه و كميل بسيار نقش اساسي داشته‌اند، ادعيه و زيارت مدرسه سيار است كه ائمه براي تعليم و تربيت شيعه آنها را در جامعه پياده مي‌كنند و كار اساسي است. اين هيات در برپايي دعاهاي ندبه و كميل سعي نمايند روي معاني دقت بيشتر شود و الفاظ تنها موثر واقع نمي‌شود و البته نكته‌اي كه لازم است بگويم اين است كه در قرائت دعا نبايد هيچگونه مطالبي اضافه بر آن گفته شود. به فرض زيارت عاشورا، دعاي ندبه و كميل و توسل و ... وقتي توسط مداحان قرائت مي‌شود در لابه‌لاي ادعيه مصيبت خوانده مي‌شود و يا نكاتي گوشزد مي‌شود كه اين ارزش واقعي دعا را خنثي مي‌نمايد.

چون ادعيه از اهل بيت(ع) رسيده بايد بدون واسطه به طور كامل قرائت گردد در غير اين صورت خنثي مي‌شود و ادعيه‌ها همانند نماز است نبايد هيچگونه موضوعي اضافه شود.
وقتي كسي از ما سوال كرد كه من در سجده نماز، خدا را به امام حسين(ع) جهت ظهور و تعجيل در آن قسم مي‌دهم، به او گفتم اين نماز صحيح نيست و باطل است و هر قسمي داري يا بايد پس از نماز و يا قبل از آن باشد.

هيات رزمندگان با برپايي دعاي ندبه در استانها و شهرستانهاي مختلف تلاش خوبي در اشاعه اين امر صورت داده‌اند و جاي تقدير و سپاس است ولي كار را نبايد ابتر بگذارند و بايد با خواندن كامل دعا و عدم قطع آن و قرائت مصيبت اين فرهنگ را نيز در جامعه اشاعه بخشند.

از اينكه حوصله فرموديد و وقتي در اختيار ما قرار داديد تا اين گفتگو صورت پذيرد بسيارسپاس‌منديم.

من هم از شما تشكر مي‌كنم و ان‌شاءالله در اشاعه فرهنگ اسلام ناب بيش از پيش موفق باشد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین