کد خبر: ۶۶۵۱۲۵
تاریخ انتشار:
راهی جز تمهید کردن امکان ابراز اعتراض اجتماعی و سیاسی نیست

«خروج» و انسداد در اعتراض!/ فیلم حاتمی کیا به ساختار سیاسی هشدار می‌دهد

فیلم خروج قطع‌نظر از توانایی‌اش در پرداخت سینمایی ایده اعتراض که به نظر می‌رسد در سطح متوسطی نیز موفق بوده است، توانسته اعتراض را در متن مسائل جامعه به‌عنوان یک واقعیت گریزناپذیر قرار دهد و این هشدار را به ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بدهد که راهی جز تمهید کردن امکان ابراز اعتراض اجتماعی و سیاسی نیست.

متن و حاشیه همه میدانند/ بدون ممیزی اثر فرهادی ضعیف تر هم شدگروه فرهنگی: پرویز امینی – تحلیلگر سیاسی، معتقد است فیلم سینمایی خروج حاتمی‌کیا از دو جهت قابل‌بررسی است. یکم ازنظر ایده مرکزی فیلم و نسبتی که با وضعیت امروز اجتماعی و سیاسی کشور در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی، چه در مقام توصیف و چه در مقام تحلیل دارد. دوم ازنظر پرداخت سینمایی و توانایی تبدیل این ایده به زبان سینما که تمرکز این نوشتار بر روی بخش اول است.

 

به گزارش بولتن نیوز، نگارنده، اعتراض اجتماعی را ایده مرکزی فیلم می‌داند و این ایده ازنظر اجتماعی و سیاسی از چند جهت مهم است. امینی در ادامه یادداشت خود چنین آورده است:

 

جهت اول

بعد از چهار دهه تجربه یک نظام سیاسی و محسوس شدن نتایج سیاست‌گذاری‌ها، تصمیمات و عملکردها تا حدودی طبیعی است که شکاف بین آرمان‌ها با واقعیت‌ها ظهور و بروز کند و همین شکاف موجد اعتراض اجتماعی قرار بگیرد. علاوه بر این، ناکارآمدی‌ها در این چهار دهه، سطح وسیعی از اعتراضات را در طول زمان‌بر روی هم انباشت کرده باشد. همچنین فضای متکثر رسانه‌ای تحت تأثیر گسترش و عمق فضای مجازی نیز توأمان دسترسی به ناکارآمدی‌ها و نیز امکان اعتراض را گسترش داده است و دست آخر بروز برخی اعتراضات اجتماعی مانند آبان ۹۸ و دی ۹۶ نشان می‌دهد که مسئله اعتراض، یک واقعیت گریزناپذیر اجتماعی و سیاسی در دهه پنجم انقلاب اسلامی است و از این نظر، فیلم خروج این حسن را دارد که بر واقعیت کنونی جامعه ایران منطبق است.

 

 بر اساس یک نگاه تحلیلی می‌توان گفت که نارضایتی اجتماعی عمیق و گسترده‌ای در کشور وجود دارد که در برهه‌هایی به اعتراضات اجتماعی محدود مثل هپکو اراک یا هفت تپه و اعتراضات گسترده‌تر مانند دی ۹۶ و آبان ۹۸ منجر شده است‌. اگرچه معتقدم نارضایتی اجتماعی در ایران امروز از سطح اعتراضات بنزینی آبان ۹۸ نیز گسترده‌تر و ژرف‌تر است.

 

 درواقع اعتراض اجتماعی یک واقعیت انضمامی، فراسیاسی و فراایدئولوژیک است و کلیت طبقات اجنماعی حتی بدنه ایدئولوژیک نظام را، در مسائل اقتصادی، سیاسی و ازجمله عدالت‌خواهی و فسادستیزی در بر می‌گیرد. انتخاب نماد عدل‌آباد به‌عنوان خاستگاه معترضین و نیز هویت معترضین عدل‌آبادی که عمدتا پدر شهید و یا همسر شهید هستند، از همین مسئله حکایت دارد که اعتراض محدود به اپوزسیون نیست و درونی‌ترین لایه‌های نظام سیاسی را در بر گرفته است.

 

«خروج» و انسداد در اعتراض!/ فیلم حاتمی کیا به ساختار سیاسی هشدار می‌دهد

 

جهت دوم

 فیلم خروج نشان می‌دهد که کانون این اعتراض، بدکارکردی و کژکارکردی نظام سیاسی است که در دو سطح در این فیلم به آن پرداخته می‌شود. سطح اول رها کردن آب شور به مزارع پنبه است که نشان می‌دهد اهمال و بدکارکردی بخشی از سیستم، چگونه یک عمر سرمایه و تلاش مردم را در کسری از زمان به باد می‌دهد.

 

 در سطح دوم نیز نشان می‌دهد که نظام سیاسی تا بالاترین سطوح از توانایی و اراده پاسخگویی به اعتراضات نیز بی‌بهره است و نمی‌تواند حقوقی را که از مردم ضایع کرده است، جبران و حل و فصل کند. بررسی نحوه مواجهه با اعتراضاتی مثل هپکو و هفت تپه و... موید این مسئله است. پاسخگویی و پاسخگو دانستن خود در برابر اعتراضات از این جهت مهم است که خود شاخص مهمی در توسعه سیاسی و کارآمدی یک نظم سیاسی است. خروج نشان می‌دهد که سیستم سیاسی در وضعیت کنونی از هر دو جهت دچار اشکال و بدکارکردی است.

 

جهت سوم

خروج، امکان اعتراض و وضعیت آن در کشور را نیز بررسی می‌کند و با به تصویر کشیدن مرحله به مرحله حرکت معترضین از ایستگاه عدل‌آباد تا دستگیری رحمت در پاستور نشان می‌دهد که امکان اعتراض تا سطح قابل‌توجهی به‌عنوان یک قاعده پذیرفته‌شده و روال‌مند، دچار انسداد است که با وضعیت و امکان اعتراضات اجتماعی در ایران کم و بیش منطبق است‌.

 

«خروج» و انسداد در اعتراض!/ فیلم حاتمی کیا به ساختار سیاسی هشدار می‌دهد

 

 روایت فیلم خروج با تأکید بر هویت و وضعیت معترضین نشان می‌دهد که این انسداد در اعتراض، به شکل حداکثری وجود دارد. تأکید برخاستگاه عدل‌آبادی و انتساب آنها به خانواده شهید به این معناست که راه اعتراص برای درونی‌ترین لایه‌های سیستم نیز مقدور نیست در حالیکه کاملا نیز محق هستند و در این باره مناقشه‌ای وجود ندارد.

 

 علاوه بر این، اعتراض آنها مبانی ایدئولوژیک یا ارزش‌های حیاتی نظام را نیز هدف نگرفته است و دارای ماهیت اجتماعی و صنفی یعنی رقیق‌ترین اعتراض‌هاست و تراکتورها، نماد این اعتراض صنفی و اجتماعی‌اند. همچنین آنها یعنی موسپیدها در اعتراض، خوش‌تعامل‌تر و چارچوب‌مندتر از جوان‌هایی هستند که در سکانس محوطه کارگاه سدسازی به خشونت روی آوردند.

 

 درواقع با این که سطح اعتراض بسیار رقیق است (اجتماعی و صنفی) و اعتراض‌کنندگان علاوه بر اینکه محق هستند، از درونی‌ترین لایه‌های نظام هستند و اهل خشونت نیز نیستند، اما امکان اعتراض ندارند و این مسئله به این معناست که دیگران به طریق اولی از چنین امکانی بی‌بهره‌اند و این، نشان دادن یک انسداد حداکثری در امکان اعتراض است. اگرچه اعتراض در یک نظام مردم‌سالار به‌عنوان یک حق مشروع، اساسا منوط به برخورداری از ویژگی‌های عدل‌آبادی‌ها ندارد و دوری یا نزدیکی به نظام سیاسی، تأثیری در مشروعیت اعتراض و ابراز آن ندارد.

 

جهت چهارم

خروج بعد از مقامِ توصیف وضعیت اعتراض و بیان انسداد در آن، به تحلیل چراییِ این انسداد می‌پردازد. فیلم در سه سطح این انسداد را تحلیل می‌کند:

 

در سطح اول، این انسداد را محصول ذهنیت ساختار سیاسی می‌داند که هرگونه اعتراضی را یا مخل امنیت (فرماندار) یا به منزله خروج بر نظام (آتشکار) درک می‌کند و به همین مناسبت خود را موظف به ممانعت از آن، گاهی «بای نحو کان» می‌داند که در طول فیلم تا زمان دستگیری رحمت در پاستور به تصویر کشیده شده است. البته تفسیر اعتراض به خروج از نظام، تنها منشأ فکری و تئوریک ندارد بلکه عمدتا محملی شده است که بخش‌های گوناگون اداره کشور برای بستن دهان منتقدان خود، از این حربه علیه آنها استفاده کنند تا با بالا بردن هزینه‌های اعتراض، معترضین را در موضع انفعال قرار دهند.

 

سطح دوم این انسداد به خود مردم برمی‌گردد. درواقع در جامعه‌ای که رحمت‌ها «تنها» هستند و مردم؛ چه در صورت رئیس شورای عدل‌آباد که نگران هزینه اعتراضند و چه در سطح روحانی و ملای عدل‌آباد که در این باره تردید دارند و چه همانند خانم موبایل‌به‌دست در اتوبان که فقط از هیجان این اعتراض لذت می‌برند، آش اعتراض همان است و کاسه همان و همواره با دستگیری رحمت‌هایی که تنها مانده‌اند، کار نافرجام می‌ماند؛ و این نکته مهمی است که فیلم‌ساز سهم مردم در نابسامانی‌های یک جامعه، از جمله انسداد در اعتراض را در فیلم لحاظ کرده است و مانند آژانس شیشه‌ای از نقد مردم ابایی ندارد.

 

فیلم در سطح سوم این انسداد را متوجه رسانه‌ها و سازمان رسانه‌ای کشور می‌داند. در نگاه اول به نظر می‌رسد که حرکت اعتراضی با تراکتور، آن‌هم چندصد کیلومتر، تنها یک ایده سینمایی است تا خود واقعیت؛ اما با نمایش تصاویر واقعی این رخداد در پایان فیلم، مخاطب با این پرسش مواجه می‌شود که علی‌رغم جذابیت خبری چنین رخدادی و نیز گستردگی رسانه‌ای با فضای متکثر مجازی، چرا تاکنون از این واقعیت بی‌اطلاع بوده است؟ اینجاست که پای رسانه‌ها به میان می‌آید که درواقع با بایکوت یا بی‌توجهی به اعتراضات، ازجمله این اعتراض، راه امکان اعتراض و تبدیل شدن اعتراض به یک قاعده اجتماعی را مسدود کرده‌اند و این نقد البته به رسانه‌ها با ظرافت خاصی انجام شده است. البته انتشار اولین تصاویر از این اعتراض در بی‌بی‌سی به‌عنوان رسانه بیگانه به شکل واضح‌تر، این قصور رسانه‌ها در شکل‌گیری انسداد اعتراض را نشان می‌دهند.

 

 بنابراین فیلم خروج قطع‌نظر از توانایی‌اش در پرداخت سینمایی ایده اعتراض که به نظر می‌رسد در سطح متوسطی نیز موفق بوده است، توانسته اعتراض را در متن مسائل جامعه به‌عنوان یک واقعیت گریزناپذیر قرار دهد و این هشدار را به ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بدهد که راهی جز تمهید کردن امکان ابراز اعتراض اجتماعی و سیاسی نیست. این مماس بودن با شرایط اجتماعی، ویژگی سبکی ابراهیم حاتمی‌کیاست که در فیلم‌های دیگرش مانند «از کرخه تا راین»، «آژانس شیشه‌ای»، «به رنگ ارغوان»، «بادیگارد» و... نیز دیده می‌شود.

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین