دریاقلی یک اوراق فروش ساده بود که در انتهای شهر در منطقه ذوالفقاری آبادان کار می کرد.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، مهرزاد ارشدی که بارها در
هشت سال دفاع مقدس تصاویر رزمندگان و حماسه هایی را که خلق می کردند با
دوربینش ثبت می کرد اکنون به مناسبت نهم آبان ۱۳۵۹سالروز شکست عراق در کوی
ذوالفقاری آبادان برایمان از دلیر مردی میگوید که اگر نبود شاید آبادان
عاقبت دیگری پیدا می کرد. «دریاقلی سورانی» مردی چهل ساله و کارگر اوراق
فروشی بود که با خبر رسانی سریع و به موقعش باعث شکست دشمن شد و در آخر
پاداش زحماتش را از خدواند گرفت.
۸ و ۹ آبان ۱۳۵۹در دفاع مقدس ما
روزهای خاصی به شمار میرود. ۹ آبان روزی است که عراقیها بعد از ۳۹ روز که
از اول جنگ میگذشت، یعنی از ۳۱ شهریور تا هشتم آبان به تمام مرزهایمان
یورش بردند و تقریبا اکثر شهرهای مرزی ایران سقوط کرد. هشت آبان روزی است
که عراقیها شمال آبادان را طی کرده و از جنوب شرقی شهر و از رودخانه
بهمنشیر عبور میکنند. هنگام عبور آنها از شهر، شهید «دریاقلی سورانی»،
قهرمان ملی ما آنها را میبیند. دریاقلی یک اوراق فروش ساده بود که در
انتهای شهر در منطقه ذوالفقاری آبادان کار میکرد. ایشان صبح زود متوجه
حضور عراقیها در کوی ذوالفقاری میشود و به عنوان یک سفیر این پیام را به
سپاه آبادان و سردار بنادری فرمانده عملیات آبادان میرساند. بعد از آن به
تمام شهر اطلاع رسانی میشود و همه به سمت ذوالفقاری آبادان حرکت میکنند.
رادیوی آبادان هم که آن روزها به عنوان فرمانده نامرئی جنگ عمل میکند
رسالت خود را انجام داده و اعلام میکند که ای مردم نیروهای دشمن بعثی از
رودخانه بهمنشیر عبور کرده و از ذوالفقاری وارد شهر شدند. در آن روز تمام
مردمی که در آبادان بودند با دست خالی، با سنگ و چوب به سمت کوی ذوالفقاری
میروند و یک موجی از نیروهای مردمی به سمت دشمن حرکت میکند. شاید هرکس
دیگری هم جای دریاقلی بود این کار را انجام میداد اما کار دومی که دریاقلی
انجام میدهد خیلی زیباتر است و همان او را در تاریخ ماندگار میکند که با
آگاهی از اینکه اگر به آن منطقه برگردد امکان کشته یا زخمی شدنش است اما
باز به مشهد خودش برگشته و ماندن در ذوالفقاری را انتخاب میکند.در یک جنگ
نابرابر مردم بیگناه با ارتش عراق درگیر میشوند و به صورت موجی میریزند
در نخلستان. اما هر چه نیروهای عراقی از مردم میکشند و زخمی میکنند،
میبینند تمامی ندارد و همه مردم شهر بسیج شدهاند. خداوند هم به این مردمی
که عاشقانه برای دفاع از کشورشان میآیند در میدان، عظمتی میدهد و آنها
در چشم دشمن بزرگ میشوند. دشمنی که همه نوع امکاناتی داشت اما ترس و وحشتی
که از حضور مردم در دلش ایجاد میشود باعث میشود عقب نشینی کرده و شکست
بخورند. در راه برگشت اکثر نیروهای عراقی در رودخانه غرق میشوند و رودخانه
مملو میشود از نیروهای متجاوز بعثی. دریاقلی هم در درگیری حضور داشت اما
چون نظامی نبود در کار پشتیانی و مهمات رسانی کمک میکند. من بارها چهره
دریاقلی را دیدم که در میان آن آتش سنگین مهمات به خط میرساند و یا در خط
مقدم سقایی میکرد. دریاقلی در همان ذوالفقاری مجروح شده و به بیمارستان
تهران منتقلش میکنند و در همان جا به شهادت میرسد و در بهشت زهرا به صورت
گمانم دفن میشود. اگر دریا قلی این پیام را نمیرساند شاید آبادان سقوط
میکرد و الان سرنوشت جنگ طور دیگری بود. او باعث میشد که برای آزادی
خرمشهر تلفات سنگینی بدهیم. با خبر رسانی این مرد شجاع در چهلمین روز جنگ
عراق بزرگترین شکست خود را توسط نیروهای مردمی دشمن متحمل میشود.