کد خبر: ۵۳۸۶۳۹
تاریخ انتشار:
77 تجربه موفقیت آمیز – سه:

کارهای کوچک، حقیر نیستند؛ شروع کارهای بزرگند

فعلا باید از نگهبانی دم در و آبدارخانه شروع کنیم. نوبت رئیس شدن ما هم می رسد.

گروه اجتماعی: در مطلب قبلی، از این گفتیم که لازم است برای آغاز کار، حداقل ترین امکاناتی که دور و ورت ریخته را کشف کرده و برنامه ریزی کنی که فعلا با همان حداقل ها شروع کنی. چون اینکه بخواهی منتظر باشی تا همه مقدمات برای استارت کار فراهم شود، تقریبا یک انتظار بیهوده است.

کارهای کوچک، حقیر نیستند؛ شروع کارهای بزرگند

به گزارش بولتن نیوز، حالا لازم است همین جا به یک نکته اساسی دیگر برای آغاز کار اشاره کنیم و آن اینکه نباید فکر کنی از اول، باید در قله کاری که دوست داری انجام بدهی، قرار داشته باشی. نه. به قول معروف، باید اول کار، کلی خاک صحنه بخوری تا کم کم تبدیل به یک هنرمند کاربلد شوی.

نکته مهم این قضیه کجاست؟ آنجا که خیلی ها حاضر نیستند برای رسیدن به قله کار مورد علاقه شان، آغاز کار را با فعالیت های به ظاهر کوچک، و به زعم خودشان ناچیز، بی ارزش و یا حتی پست شروع کنند. بگذار با مثال، این قضیه را بیشتر توضیح دهم.

یکی از بستگان من، سال‌ها پیش، بعد از اینکه ازدواج کرد، دنبال کار می گشت. او مهندس یک رشته فنی بود و چون در دوران دانشجویی مشغول به کار بود، تصور می کرد که حتما می تواند در یک کارخانه بزرگتر و بهتر مشغول بکار شود. خیلی هم اشتباه فکر نمی کرد. فقط کافی بود یکی دو ماه دنبال کار مورد علاقه اش بگردد. با کارنامه تحصیلی و رزومه کاری نسبتا خوبش، در یک کارخانه بزرگ استخدام شد. اما ...

اما روز اولی که رفت سر کار، به مهندس جوان، تازه داماد، درس خوان و کاربلد ما، یک عدد جاروی دسته بلند دادند و گفتند فعلا این اطراف را تمیز کن تا ببینیم بعدا چه کاری می توانیم به تو بدهیم. خوب، حتما برای این مهندس جوان و پر از غرور، روز اول کار، روز بسیار تلخی بود. چون انگار بجای جارو، یک پتک دستش دادند و گفتند آنقدر محکم بزن توی سرت که نتوانی بلند شوی.

کارهای کوچک، حقیر نیستند؛ شروع کارهای بزرگند

اما این مهندس جوان، قبلا چند باری به دو سه قله اطراف محل زندگی اش صعود کرده بود. او می دانست که برای رسیدن به نوک قله، باید از زمین کنار دامنه قله شروع کند. پس، جارو را گرفت و تا می توانست، آشغال های اطرافش را تمیز کرد. شاید باورتان نشود؛ او یک ماه، هر روز یک جارو تحویل می گرفت و موظف بود آشغال های اطراف محل کارش را تمز کند. همین. از صبح تا غروب، مثل یک رفتگر.

شاید اگر خیلی از ماها بودیم، بهمان برمی خورد که چه معنی دارد من مهندس معدل بالای دارای تجربه کاری موفق، جارو به دست بگیرم. خوب اگر قرار به این کار بود، می رفتید یک رفتگر استخدام می کردید. چرا من مهندس را استخدام کردید. اما او هیچ کدام از این حرف ها را نزد و حالا و بعد از گذشت حدود پانزده سال، یکی از ستون های آن کارخانه معظم است.

پس نکته مهم دیگری که لازم است برای استارت یک فعالیت مدنظر قرار دهیم این است که علاوه بر کشف حداقل های اطراف مان برای تامین مقدمات لازم، خیلی دنبال این نباشیم که از روز اول رئیس باشیم. وقت برای رئیس شدن هست. فعلا باید از نگهبانی دم در و آبدارخانه شروع کنیم. نوبت رئیس شدن ما هم می رسد.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین