کد خبر: ۵۱۱۵۹۶
تاریخ انتشار:
چرا سینماگران به سریال‌سازی چراغ سبز نشان می‌دهند؟

وسوسه‌ پول و مخاطبان میلیونی

دیوید لینچ، کارگردان بزرگ سینمای آمریکا، اوایل دهه نود میلادی، سریال موفق «Twi- Peaks» را ساخت که بلافاصه توسط مجله تایم میان فهرست صد سریال برتر تاریخ قرار گرفت.

به گزارش بولتن نیوز، مرگ سینما، موضوع تازه‌ای نیست و بیش از نیم قرن از اولین ابراز نگرانی‌های سینماگران و غول‌های تهیه فیلم در هالیوود می‌گذرد. برای مثال، اوایل دهه پنجاه میلادی و دسترسی گسترده مردم آمریکا به تلویزیون و موج استقبال از آن، شوک اول را به سینماگرانی که از خلوت شدن سالن‌های سینما وحشت‌زده بودند، وارد کرد.

چند سالی است با گسترش فضای مجازی و انقلاب شبکه‌هایی چون HBO و Netflix در صنعت سریال‌سازی و حتی فراتر از آن، فیلم‌سازی، موج تازه‌ای به پا کرده و کمپانی‌های بزرگی که به تار و پود هالیوود و صنعت فیلم‌‎سازی تنیده بودند را به تکاپو انداخته است. جالب است که پیشرفت شبکه‌های کابلی موجب ترس این غول‌های سینمایی که سال‌هاست بر سینمای آمریکا سایه انداخته‌اند، نشده و ناراحتی‌ آن‌ها از ورود کمپانی‌های جدیدی است که عرصه را بر آن‌ها تنگ و به میراث‌شان دست‌درازی کرده‌اند.

اتفاق دیگری که در حال رخ دادن است، روی خوش نشان دادن کارگردان‌های بزرگ سینمای آمریکا به سریال‌سازی و ساخت هر آن‌چیزی است که پیش از این، مدیوم سینما به دلایل مختلف دست‌شان را از ساخت آن‌ها کوتاه کرده بود و حالا بستر مناسب برای تعریف روایت‌های طولانی‌تر و دلخواه فراهم شده است. این همکاری موجب رضایت مخاطبان میلیونی و تماشای سریال‌های بی‌نظیری شده است که دیگر برای تماشای‌شان نیازی به سالن سینما و هماهنگ شدن با سئانس‌‌های نمایش نیست. با وجود ساخت چنین سریال‌هایی و نشان دادن چراغ سبز کارگردان‌های بزرگ هالیوود برای ورود به این ورطه، کارگردان‌های ایرانی نتوانسته‌اند، تجربه موفقی در سریال‌سازی داشته باشند و جز چند مورد، ورود سینماگران به دنیای سریال، نتیجه ماندگاری نداشته است.


دیوید لینچ، کارگردان بزرگ سینمای آمریکا، اوایل دهه نود میلادی، سریال موفق «Twi- Peaks» را ساخت که بلافاصه توسط مجله تایم میان فهرست صد سریال برتر تاریخ قرار گرفت. سریالی که لینچِ کم‌کار پس از بیست سال فصل سوم آن را هم ساخت و در اتفاقی بی‌سابقه، چند قسمتش در آخرین دوره جشنواره فیلم کن روی پرده رفت و با استقبال عجیب و غریبی هم مواجه شد. پس از آن نوبت به دیگر کارگردان‌های بزرگ آمریکا رسید تا سراغ این مدیوم پرطرفدار بیایند.

دیوید فینچر، کارگردان فیلم‌های بزرگی مثل «هفت» و «کلوپ مشت‌زنی» و «شبکه اجتماعی» با کارگردانی دو قسمت ابتدایی سریال «House of Cards» و حضور به عنوان تهیه‌کننده در این پروژه، موجب استقبال مخاطبان از این سریال محبوب شد.


دیگر کارگردان‌هایی چون ریدلی اسکات که اولین تجربه‌هایش به سریال‌سازی در روزگار جوانی برمی‌گردد هم مدتی قبل با هکاری تام هاردی «Taboo» را در قالب مینی‌سریال تهیه‌ کرد که قرار است فصل دوم آن هم پخش شود.


وودی آلن، فیلمساز محبوب و پرکار آمریکایی که سال‌هاست، منظم فیلم می‌سازد و کنار آن به نویسندگی هم مشغول است و در گروهی هم به طور حرفه‌ای ساکسیفون می‌زند، بالاخره به این ورطه وسوسه‌برانگیز ورود کرد و برای آمازون مینی‌سریال شش قسمتی به نام «Crisis i- Six Scenes» ساخت. سریالی با وجود انتقادهای آلن از نتیجه آن و ابراز پشیمانی از امضای قرارداد ساختش، به تجربه شیرینی برای طرفداران این فیلمساز طناز بدل شد. به تازگی هم خبر جالب تصمیم برادران کوهن برای ساخت یک سریال وسترن، طرفداران‌شان را شگفت‌زده کرده است. آن‌ها جدیدترین سینماگران مولفی هستند که به دنیای تلویزیون وارد می‌شوند و قصد دارند مینی‌سریال وسترن «The Ballad of Buster Scruggs» را برای نت‌فلیکس بسازند که سال آینده پخش خواهد شد.


برادران کوئن با دنیای وسترن غریبه نیستند و پیش از این دو فیلم در این حال و هوا ساخته‌اند و جایزه اسکار را هم برده‌اند. البته برادران کوئن پیش‌تر هم از ساخت سریال «Fargo» که تاکنون سه فصلش منتشر شده، حمایت کردند و کنار پروژه حضور داشتند. سریالی که به نوعی دنبال‌کنند که فیلمی سینمایی با همین نام است. فیلمی که دهه نود توسط کوئن‌ها ساخته شد و همچنان یکی از چند اثر درخشان کارنامه آن‌ها محسوب می‌شود.


همچنین دیوید اوراسل، کارگردان هالیوودی هم این روزها مشغول ساخت سریالی برای کمپانی آمازون با بازی جولین مور و رابرت دنیرو است و جی‌جی ابرامز هم در حال نوشتن و کارگردانی یک مینی‌سریال با بازی مریل استریپ است.


سریال‌سازی سینماگران ایرانی


در سینمای ایران هم چند کارگردان هوس ساخت سریال به سرشان زده که نتیجه، جز چند مورد، چندان ماندگار و موفق نبوده است. سریال «دایی‌جان ناپلئون» به کارگردانی ناصر تقوایی یکی از درخشان‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی است که سال پنجاه‌وچهار ساخته شد و تنها تجربه ناصر تقوایی بزرگ در این مدیوم بوده است.‌ «هزار دستان» یکی از چند تجربه سریال‌سازی علی حاتمی است، اما یگانه تجربه ماندگاری است که از حاتمی به جا ماند و تبدیل به یکی از خاطره‌های‌ جمعی دهه شصت شد.


«وضعیت سفید» تنها تجربه سریال‌سازی حمید نعمت‌‎اله و ماندگارترین اثری است که در دهه اخیر توسط تلویزیون پخش شده است. سامان مقدم که فیلم‌های موفقی چون «مکس» و «کافه ستاره» را در کارنامه‌اش دارد، تجربه کارگردانی فصل سوم «قلب یخی» در شبکه نمایش خانگی و «دیوار به دیوار» در تلویزیون را دارد که تجربه‌های متوسطی برای این فیلمساز به شمار می‌آیند.


مسعود ده نمکی که با «اخراجی‌ها» در سینما به شهرت رسید، دو تجربه تلویزیونی هم دارد؛ «دارا و ندار» و «معراجی‌ها» که تجربه‌های ضعیفی نسبت به دیگر آثار تولید شده در تلویزیون به شمار می‌آیند و با استقبال سردی از سوی مخاطبان مواجه شدند.


حسن فتحی که پیش‌‌تر تجربه‌‌های نسبتا موفقی چون «مدار صفر درجه» و «شب دهم» را در سریال‌سازی پشت سر گذاشته، توانست با فصل اول مجموعه «شهرزاد» دوباره به اوج برگردد و حواس‌ها را به خود جلب کند، اما استقبال عجیب مردم از فصل اول، موجب شد تا سازندگان، عجولانه و براساس اعتماد مخاطب سراغ فصل دوم بروند و با وجود نارضایتی‌های به وجود آمده از افت کیفیت مجموعه دوم، فصل سوم را هم کلید بزند. اتفاقی که به نظر می‌رسد به دلیل مهیا بودن اسپانسر بوده و فتحی قید ریسک کردن را زده و فارغ از نتیجه فصل دوم، فصل سوم را هم کلید زده است.


مردم معیار موفقیت فیلم هستند


تهماسب صلح‌جو، منتقد سینما در مورد سریال‌سازی و ورود سینماگران به این عرصه می‌گوید: «تجربه نشان داده است که در اکثر مواقع، کسانی که از سینما به تلویزیون می‌آیند و یا از تلویزیون به سینما، ناموفق هستند، چون دو مقوله کاملا متفاوت است، اما در مورد چرایی موفقیت فیلمسازانی که در کشورهایی مثل آمریکا، به سریال‌‌سازی رو می‌آورند و اثری مورد توجه مخاطب تولید می‌کنند، باید بگویم که آن‌جا همه‌چیز در اختیار کارگردان نیست و مدیریت درست و برنامه‌ریزی دقیق موجب موفقیت تضمین‌شده آثار می‌شود. در حالی که در ایران مدیران سینما و تلویزیون _ منظور از مدیران، تنها مدیران دولتی نیست و تمام آن‌هایی که در سینما و روندش تاثیرگذارند _ مهم‌ترین نقش را دارند. برای مثال تهیه‌کنند‌ها مهم‌ترین مدیران سینما هستند.» صلح‌جو می‌گوید:‌ «کافی است به تولیدات شبکه‌هایی چون HBO نگاهی بیندازید و متوجه شوید، آثار این شبکه چقدر موفق و سودآور هستند، چون آن‌‌ها طبق خواسته مخاطبان‌‌شان تولید و رضایت آن‌ها را جلب می‌کنند. درمورد سریال‌های ایرانی هم این موضوع ثابت است؛ سازندگان مجموعه‌هایی چون «شهرزاد» که مخاطبان برای تماشای هر قسمت هزینه می‌کنند و دی‌وی‌دی را می‌‎خرند، طبق سلیقه و میل آن‌ها پیش می‌روند.»


صلاح ‌جو سودآوری را دلیل ورود کارگردان‌های ایرانی به سریال‌سازی می‌داند و می‌گوید: «وقتی با توجه به سلیقه مخاطبان ‌مجموعه‌ای ساخته می‌شود حتما سود زیادی هم خواهد داشت. با توجه به استقبال مخاطبان از سریال‌ها در ایران و با یک حساب ساده می‌توان به فروش بالای مجموعه‌های این‌چنینی پی برد. کافی است هر نسخه از قسمت‌های سریال‌های شبکه خانگی، یک میلیون نسخه فروش داشته باشند. به این ترتیب، فروش یک هفته، تمام هزینه‌های سریال را بازمی‌گرداند و این دلیل مهم وسوسه شدن برای ورود به سریال‌سازی است. در مجموع سریال‌سازی تجارت سودآوری است. از طرفی سینما میان تمام هنرها، بیشترین وابستگی را به سرمایه و تکنولوژی دارد چون بدون آن‌ها فیلم ساخته نخواهد شد.»


تهماسب صلح‌جو مقایسه آثار ایرانی و خارجی را کاری عبث می‌داند و با انتقاد از شیوه نقد منتقدان ایرانی می‌گوید: «مقایسه فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی و خارجی کاری اشتباه است و باید تماشاگر را معیار موفقیت یک کار قرار داد. این نکته را هم فراموش نکنید، تماشاگری که سریال‌های ایرانی را می‌بیند، فیلم‌ها و مجموعه‌های روز دنیا را هم می‌بیند و اگر قرار بود سلیقه‌اش تغییر کند، با تماشای آثار خارجی تغییر می‌کرد. فکر نکنید کسانی که سریال «شهرزاد» را تماشا می‌کنند، چشم و گوش‌شان بسته است و سریال‌های خارجی را نمی‌بینند. مطمئن باشید بسیاری از تماشاگران این سریال‌های ایرانی، تحصیل‌کرده و باسواد هستند اما این سریال‌ها را دوست دارند و باید دنبال چرایی این موضوع بود.» صلح‌جو معتقد است: «هنر استاندارد ثابتی ندارد چون کالای صرفا مصرفی و تجاری نیست. ما ماشین تولید نمی‌کنیم که برایش الگوی ثابتی داشته باشیم بلکه حس و حالی سیال دارد که در هر فرهنگی شکل می‌گیرد. نمی‌توان با برچسب سینمای مردم‌پسند ارزش‌گذاری کرد چون مردم تعیین‌کننده هستند و اثری را که دوست داشته باشند، تماشا می‌کنند. منتقدانی که می‌خواهند نگاه خودشان را به مخاطب بقبولانند، نگاه‌شان فاشیستی است.» او می‌گوید: «سینما به ارتباط مردم به وجود آمده و مردمی‌ترین هنر است. مثلا ادبیات برای مردم باسواد است و کسی که سواد نداشته باشد نمی‌تواند با آن ارتباطی برقرار کند، اما سینما برای مردم است. تلویزیون مانند یکی از افراد خانواده است و وابستگی عجیبی به آن وجود دارد. باید به چرایی این رابطه و استقبال مخاطب از فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی فکر کرد.» تهماسب صلح‌جو در آخر می‌گوید:‌ «اگر مردم با سریال همراه شوند و دنبالش کنند، یعنی سریال موفقی بوده و کارش را درست انجام داده است.


این را هم بگویم اگر استقبال از این سریال کم شود، می‌توان مدعی شد که اثری به درد نخور بوده است. درمورد سریال «شهرزاد» هم باید بگویم که چون از ابتدا آن را دنبال می‌کردم؛ فصل دوم نسبت به فصل ابتدایی ضعف‌های زیادی دارد. از بحث تکنیکی که بگذریم، شخصیت شهرزاد که نام سریال از آن گرفته شده، دیگر کاربردی ندارد و حضور او و فرهاد کاملا بدون کارکرد است و سریال درگیر مافیا بازی و کشت و کشتار شده است. این موضوع می‌تواند موجب کم شدن استقبال مردم از سریال شود که باید در ادامه دید چه اتفاقی می‌افتد.»

منبع: روزنامه ابتکار

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین