کد خبر: ۵۰۶۴۴
تاریخ انتشار:

با اين چند نفر مي‌خواهيم انقلاب كنيم؟!

طنزنويس خارج نشين نشريات زنجيره اي، پس از كارگرداني ناكام پروژه درازگوش تروا در 22 بهمن 88، اكنون مي گويد عاقل تر شده و به جاي رفتار احساساتي، رفتارهاي عاقلانه را ترجيح مي دهد.
طنزنويس خارج نشين نشريات زنجيره اي، پس از كارگرداني ناكام پروژه درازگوش تروا در 22 بهمن 88، اكنون مي گويد عاقل تر شده و به جاي رفتار احساساتي، رفتارهاي عاقلانه را ترجيح مي دهد.

«ا-ن» در ماجراي تاريخي درازگوش تروا مجبور شد پيشمرگ مهاجراني شود و مسئوليت هاي آن را به جان بخرد. او اكنون در مكاتبه با «آرش-س» خواننده مبتذل ضدانقلاب، ضمن مذمت- هيجان هاي تند اما نافرجام مي نويسد: نويسندگان حرفه اي ما در بسياري از موارد احساساتي مي شوند و به جاي اينكه با عقل و درايت بنويسند، سراسر با احساسات شان فكر مي كنند.
خود من هم در بسياري از نوشته هايم، دستخوش احساسات مي شوم. ما حتي تحليل وضعيت سياسي را هم با احساس مي نويسيم و گوئي كه عقل مان همواره گم مي شود.
بيماري بدتري از سانتي مانتاليزم بر نويسندگان اپوزيسيون حاكم است و اين يعني اينكه وقتي عصباني مي شويم، عقل را كنار مي گذاريم.

وي سپس با تأييد بر اين كه برخلاف تبليغات در ايران خبري از جنبش و انقلاب نيست، نوشت: من شرايط زندگي مردم ايران را شرايط انقلاب نمي بينم كه مردم از گرسنگي و فقر به خيابان بريزند، حتي ديكتاتوري در ايران اصلاً با بسياري از كشورهايي كه حكومت شان به دليل استبداد سقوط مي كند قابل مقايسه نيست. دهها مقاله عليه رهبران كشور هر روز از داخل زندان پخش مي شود، ما اينترنت داريم، ما صدها شبكه تلويزيوني داريم، اصلاً شرايط ما از نظر «شرايط عيني انقلاب» آماده نيست. حكومتي كه دهها تظاهرات را كنترل مي كند بدون اينكه بيش از ده نفر در طول چند ماه در خيابان كشته شوند، با حكومتي مثل سوريه كه طي دو ماه هزار نفر را مي كشد فرق مي كند. علت اصلي مخالفت من با انقلاب جز هزار دليل فلسفي و اخلاقي و اجتماعي كه لازم نيست آنها را بگويم اين است كه انقلاب از نظر من در حال حاضر ممكن الوقوع نيست. من تمام تلاشم را براي افزايش فشار بر بدنه حكومت و گسترش شكاف در ميان حكومت مي كنم تا حكومت ضعيف تر شود. من با به خيابان رفتن يك ميليون نفر مخالف نيستم، اما اگر هزار نفر به خيابان بروند و پانصد نفرشان آسيب ببينند، از نظر من نه تنها ما كاري نكرده ايم، بلكه فقط نوميدي و ترس را بيشتر كرده ايم.

اين عنصر فرصت طلب مقيم بلژيك با تأييد بر اينكه هدف حوادث پس از انتخابات سكولاريسم و معارضه با ولايت فقيه بود، نوشت: اما تعريف من از سكولاريسم فرق مي كند. يك جنبش عاقل تلاش مي كند به جاي پرداخت هزينه، از طريق واسطه هاي سياسي از حكومت امتياز بگيرد. واسطه ها لازم نيست از جنس ما باشند يا حتي كاملاً مورد اعتماد ما باشند. آنها بايد شرايط حكومتي را كه ما از آن متنفريم در نظر بگيرند و هم شرايط مائي را كه حكومت به حد كشتن از ما نفرت دارد. نقش خاتمي و هاشمي در اين موقعيت معني دار مي شود. در حقيقت خاتمي يك واسطه است كه بايد براي ما امتياز بگيرد، و از جانب ما به حكومت قول بدهد. شايد بزرگترين اشكال جنبش اصلاحات، و نه دولت اصلاحات اين بود كه آقاي خاتمي در آن هم نقش رئيس گروه فشار را بازي مي كرد و هم از سوي ما براي چانه زني با حكومت مذاكره مي كرد. به همين دليل بود كه از سوي حكومت به همدستي با مخالفان متهم مي شد، وقتي خاتمي از جانب ما قولي مي دهد، ما لزومي ندارد از او حمايت كنيم، او وقتي كه از حكومت امتياز گرفت، ما بايد بپذيريم كه حاضريم در مقابل آن امتياز كوتاه بياييم. در صورتي كه ما در هنگام امتيازگيري به طرف خاتمي برويم، طبيعي است كه كفه معادله به نفع حكومت سنگيني مي كند. اتفاقاً افرادي كه در موقعيت ميانجي يا مياندار قرار مي گيرند، اصلاً نبايد در جريان جنبش هيچ حمايت مستقيم يا آشكاري از جنبش بكنند، وگرنه موقعيت خود را به عنوان ميانجي از دست مي دهند.

همكار روزنامه توقيف شده زن (وابسته به فائزه هاشمي) آنگاه با تفاوت قائل شدن ميان هاشمي و اطرافيانش نوشت: گفته اي كه «آرزوي همه اين بود كه كاشكي خاندان هاشمي دست از «مصلحت انديشي» مي كشيد و امروز كه ديگر تكليف همه معلوم است موضع خود را شفاف «تر» بيان مي كرد و مهم تر از آن گام عملي برمي داشت. ولي آيا تو تغيير رويه اي مي بيني؟». اگر منظورت از خانواده هاشمي، شخص اكبر هاشمي است كه در بيان جمله ات اشتباه مي كني، اما اگر منظورت از خانواده هاشمي، افرادي مانند «مهدي»، «فائزه»، «فاطمه»، «محسن» و «ياسر» فرزندان هاشمي، يا همسر هاشمي، يا «حسين مرعشي» برادر زن هاشمي يا «محمد» برادر هاشمي است كه آنان در چند سال گذشته موضع خودشان را نشان داده اند. در طول جنبش سبز كه من و تو بيرون ايران بوديم، شش عضو خانواده هاشمي در تظاهرات خياباني حضور داشتند، فحش خوردند، همسر مهدي كتك خورد و دستگير شد، فائزه و آنها نه تنها مصلحت انديشي نكردند بلكه با فاش ترين شكل، به فعاليت براي جنبش سبز پرداختند. مهدي هاشمي در حال حاضر تحت تعقيب حكومت ايران است و اتفاقاً بخاطر اينكه مي گويند او از عوامل فتنه است و درست هم مي گويند تحت تعقيب است.

وي مي افزايد: فائزه براي انتخاب خاتمي تلاش كرد كه لابد قبول داري كه اين اقدامي مفيد بود. بعد از اصلاحات، فائزه روزنامه زن را ايجاد كرد كه به دليل انتشار پيام فرح پهلوي توقيف شد و او در همه مراحل از روزنامه اش و نيروهاي آن حمايت كرد. در روزنامه فائزه هاشمي پنجاه شصت نفر فعاليت مي كردند، از جمله خانم شادي صدر، ابراهيم نبوي، اصغر رمضانپور، هنگامه شهيدي، همايون خيري، مهتاب رحيمي، كامليا انتخابي فرد و دهها نفر ديگر بودند كه بخشي از آنها امروز زنداني اند، بخشي در تبعيد هستند و بخشي ديگر تحت تعقيب... شخص آقاي هاشمي هم به گمان من مهم ترين كسي بود كه كشور را از موقعيت ايدئولوژيك دهه شصت بيرون آورد.

«ا-ن» همچنين با دفاع مجدد از سكولاريسم نوشت: اينكه برخي مخالفان دوست ندارند كه كسي از آيه قرآن استفاده كند، مسأله خودشان است. ولي مردم اكثر كشورهاي مسلمان نشين به قرآن احترام مي گذارند و در اين مورد براحتي كوتاه نمي آيند. در كشوري لائيك مانند تركيه صد سال بعد از آتاتورك و كشف حجاب و ممنوعيت كامل حجاب، تازه چند سال است كه زن نخست وزير روسري به سرش مي گذارد و تازه تعداد باحجاب هاي تركيه افزايش پيدا كرده اند. همين روند در ميان مسلمانان اروپا هم هست. آرش عزيز! بقول محسن نامجو جبر جغرافيايي را كاري نمي شود كرد، ما همسايه سوئيس و فرانسه و آلمان و هلند نيستيم، ما كشوري شيعه هستيم كه همسايه هايمان پاكستان، افغانستان، تركيه، آذربايجان، عراق و امارات است. ما مي توانيم سكولار بشويم و بايد بشويم، اما اگر آتاتورك هم صد سال قبل از آيه قرآن عبور كرده بود، بالاخره مردم تركيه مجبورش كردند كه برگردد.
... از نظر من جنبش سبز هيچ تعريف خاصي از نظر ايدئولوژيكي ندارد و فقط يك چيز نيست. جنبش سبز مذهبي نيست.
كيهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین