کد خبر: ۴۹۲۷۰۵
تاریخ انتشار:
در بسته بیست و چهارم خردادماه 96 بخوانید؛

بولتن سینما و تلویزیون: این پیکان/ ابراهیم تنهاست

بولتن سینما و تلویزیون امروز حاوی مطالبی از جمله شهرزاد درنت‌فلیکس، تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران، ٢١ حکم در یک روز، «چرا... برای اینکه...» آماده اجرا می‌شود، همراه با فیلم‌های شبکه های سیما در تعطیلات آخر هفته و ...است.
بولتن سینما و تلویزیون: تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران/ ٢١ حکم در یک روزگروه سینما و تلویزیون: اخبار حوزه سینما و تلویزیون نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.
 
به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 24 خرداد ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید. 

شهرزاد درنت‌فلیکس




مشروح اخبار


شهرزاد درنت‌فلیکس

فصل دوم سریال موفق «شهرزاد»، پس از حواشی بسیاری که در زمان ساخت برایش به وجود آمد، چند روز آینده  وارد بازار خواهد شد. خبرهای حاشیه‌ای مختلفی از وضعیت سریال منتشر می‌شد که همچنان ادامه دارد و در تازه‌ترین و غیرقضایی‌ترین آن‌ها، خبرهایی از حضور شهرزاد در بزرگ‌ترین وب‌سایت پخش فیلم و سریال جهان یعنی «نت‌فلیکس» به گوش می‌رسد.
 
شهرزاد درنت‌فلیکس

یک داستان نت‌فلیکس
در ابتدا لازم است درباره «نت‌فلیکس» توضیحاتی بدهیم. این شبکه که از بهترین نمونه‌های استفاده تجاری از فناوری و بستر آی‌تی در جهان است، در سال 1997 در آمریکا تأسیس شد تا فیلم کرایه‌ای عرضه کند، مدیران این تجارت کوچک، اما اهل فناوری بودند و سعی کردند خدمات خود را با استفاده از این بستر متفاوت کنند. مؤسسان در ابتدا روش‌های سنتی کرایه فیلم را کنار زدند و مدل‌های جدیدی برای مخاطبان خود در نظر گرفتند. بعد سراغ اینترنت رفتند و کرایه فیلم‌ها را از طریق ایمیل انجام می‌دادند. با رشد حداقلی کار، سرمایه‌ای وارد مجموعه کردند و توانستند در این صنعت نامی برای خود دست‌وپا کنند. از اینجا به بعد نت‌فلیکس تلاش کرد با توسعه فناوری پیش برود و خود را با سرعت گسترش اینترنت هم‌تراز کند، در نتیجه این استارت آپ در حال حاضر بزرگ‌ترین شبکه تولید و عرضه فیلم و سریال در جهان است.

خداحافظی با شبکه‌های تلویزیونی
نت‌فلیکس در واقع یک تولیدکننده و توزیع‌کننده عظیم فیلم و سریال است. در گذشته نه‌چندان دور، مردم علاقه‌مند برای تماشای فیلم‌های سینمایی به سالن‌های سینما می‌رفتند یا نسخه خانگی آن را کرایه یا خرید می‌کردند. سریال‌ها هم مقصدی جز شبکه‌های تلویزیونی نداشتند. سینما از آنجا که رسانه متفاوتی نسبت به تلویزیون است همچنان و با قدرت به کار خود ادامه می‌دهد و مخاطبان خود را حفظ کرده است. اما اگر انحصار پخش برنامه‌های مختلف مانند سریال‌ها از تلویزیون گرفته شود، چه اتفاقی برای شبکه‌های تلویزیونی می‌افتد؟ جعبه جادو دیگر منحصر به شبکه‌های کابلی و ماهواره‌ای نیست و هر کسی که به تلفن‌های هوشمند و شبکه اینترنت دسترسی داشته باشد جادوی تلویزیون را با خود همراه کرده است. نتیجه پایان این انحصار، کاهش شدید مخاطبان شبکه‌های تلویزیونی و به خصوص شبکه‌های کابلی است که برای دقیقه دقیقه پخش برنامه‌های خود، از مخاطب حق شارژ طلب می‌کنند! و از طرفی هزینه‌های هنگفت از برندهای تجاری برای تبلیغات دریافت می‌کنند. تصور کنید مخاطب بتواند با کمترین دردسر برنامه مورد علاقه خود را در هر وضعیت و موقعیتی با هزینه کم از اینترنت دریافت و تماشا کند. آیا کسی به روشن کردن تلویزیون و محدود شدن به زمان‌های پخش آن تمایل خواهد داشت؟

شهرزاد و نت‌فلیکس
شهرزاد موفق‌ترین سریال نمایش داده شده در شبکه خانگی در عمر کوتاه این صنعت در ایران است. فصل اول به لطف خط داستانی هیجان‌انگیز و استفاده از بازیگرهای شناخته‌شده سینما با اقبال بسیار خوب مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. فصل دوم شهرزاد گرچه با حاشیه‌های زیاد تولید شد اما در نهایت به سرانجام رسید و تا چند روز دیگر طبق برنامه، به صورت هفتگی عرضه خواهد شد. مسعود امامی تهیه‌کننده فیلم در سفری به کانادا و در دانشگاه تورنتو از فراهم شدن امکان پخش شهرزاد از طریق شبکه نت‌فلیکس خبر داد: «شهرزاد در مدیوم جدید و قابل دسترس همگانی، طی قرارداد سایت نت‌فلیکس با پخش‌کننده جهانی، عرضه خواهد شد و امیدواریم راه سریال‌های ایرانی را برای جهانی شدن باز کند.» حضور در نت‌فلیکس به این شکل است که مجموعه‌های مختلف خود را به این شبکه توزیع معرفی می‌کنند، اگر کیفیت و استانداردهای لازم وجود داشته باشد، طرفین طی قراردادی تفاهم می‌کنند و مجموعه در فهرست مجموعه‌های قابل خرید وب‌سایت افزوده می‌شود.

دلایل موفقیت
تعداد زیاد ایرانی‌های خارج از کشور که به هر اتفاق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داخل کشور واکنش نشان می‌دهند، تماشای یکی از محبوب‌ترین مجموعه‌های چند سال اخیر را از دست نخواهند داد. برای مهاجران نسل اول که اکنون دوران کهنسالی را سپری می‌کنند، شهرزاد حال و هوای دوران جوانی شان است. برای نسل‌های بعدی که احتمالاً نشانه‌های کمتری از ایرانی بودن دارند، شهرزاد نمادی از زندگی پدران و مادران و حتی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های آن‌هاست. برای تازه مهاجران هم، امکان دانلود سریال از نت‌فلیکس می‌تواند التیام‌بخش درد غربت باشد.
در کنار مخاطب ایرانی خارج از کشور، مخاطب بین‌المللی احتمالاً مهم ترین مشتری شهرزاد در نت‌فلیکس است. مخاطبی که با صدها و هزاران عنوان فیلم و سریال مختلف روبه‌رو است و مختار است از میان همه آن‌ها یکی را انتخاب کند. برای این مخاطب، مجموعه‌ای جذاب است که تبلیغات بیشتری داشته باشد یا یکی از عوامل آن را پیشتر در پروژه موفقی دیده باشد. درباره شهرزاد حضور شهاب حسینی و ترانه علیدوستی می‌تواند این جذابیت را ایجاد کند. حضور این دو در فیلم «فروشنده» اثر اصغر فرهادی احتمال موفقیت مجموعه را در عرصه بین‌المللی کمی بیشتر می‌کند. رسانه‌های خارجی نیز به لطف خبرنگاران ایرانی خود با پوشش نسبی اخبار شهرزاد می‌توانند 100 میلیون مخاطب نت‌فلیکس را به تماشای این مجموعه ترغیب کنند.

دلایل ناکامی
سایت نت‌فلیکس در ایران فیلتر است و گذشته از آن، پرداخت‌های آنلاین بین‌المللی در ایران هنوز چندان مرسوم نیست. البته مخاطب نت‌فلیکس هم ایرانی‌های حاضر در کشور نیستند. اما همان‌طور که دیگر مجموعه‌های نت‌فلیکس و سایر شبکه‌های بین‌المللی با ساعتی اختلاف در سایت‌های مختلف دانلود غیرقانونی ایرانی قرار می‌گیرند، شهرزاد هم در صورت انتشار در این شبکه‌ها، خیلی سریع به صورت غیرمجاز در سایت‌های مختلف قابل دانلود خواهد بود.
دانلود غیرمجاز و بدون صرف هزینه از همان ابتدا از مهم ترین مشکلات سریال‌های شبکه خانگی بود. این مشکل با پرداخت درصد مشخصی به سایت‌های دانلود رایگان و نظارت بیشتر تا حدودی رفع شده است. برای مثال در جریان انتشار سریال «عاشقانه» در هفته‌های اخیر، بیشتر سایت‌های دانلود لینک دانلودی غیررایگان قرار داده‌اند و از مخاطبان خواسته‌اند با صرف حداقل هزینه، به تولید ملی احترام بگذارند! این لینک مخاطب را به سایت اصلی وصل می‌کند و سایت واسط درصدی را به عنوان بازاریابی دریافت می‌کند. این اتفاق قطعاً برای فصل دوم شهرزاد هم اتفاق خواهد افتاد اما اگر عرضه بین‌المللی وجود داشته باشد راه‌های متنوع و مختلف بیشتری در اختیار مخاطب علاقه‌مندی که عادت به پرداخت هزینه برای تماشای سریال ندارد فراهم می‌کند! برای نمونه می‌توان به انتشار گسترده فیلم‌های اصغر فرهادی در وب‌سایت‌های دانلود فیلم اشاره کرد، در حالی که دیگر فیلم‌های موفق ایرانی که انتشار گسترده بین‌المللی نداشته است نرخ دانلود کمتری داشته‌اند.

سابقه عجیب آسپرین
این اولین باری نیست که خبر حضور یک مجموعه ایرانی در امپراتوری نت‌فلیکس منتشر می‌شود. پیشتر مجموعه کمتر دیده شده «آسپرین» به کارگردانی فرهاد نجفی مدعی شده بود که نت‌فلیکس مجموعه را خریداری کرده است و به‌زودی نسخه دوبله آن به انگلیسی از این شبکه منتشر می‌شود و علاوه بر آن سریال به 36 زبان دیگر هم در حال زیرنویس شدن است! کمی بعد عوامل آسپرین توضیح دادند که خبر نادرست بوده و نت‌فلیکس نه خریدار بلکه توزیع‌کننده مجموعه است. با این حال، بیش از شش ماه از پایان فصل اول آسپرین گذشته و هنوز خبر رسمی از انتشار سریال در وب‌سایت‌های رسمی و بین‌المللی وجود ندارد.

کدام شهرزاد؟
حضور یک مجموعه تلویزیونی در نت‌فلیکس گرچه امر محیرالعقولی نیست اما به نظر می‌رسد این اتفاق اقدامی رو به جلو برای صنعت نمایش خانگی ایران در راه دستیابی به مخاطب بین‌المللی باشد. اما کدام شهرزاد قرار است از نت‌فلیکس منتشر شود؟ از آنجا که در بیشتر موارد نت‌فلیکس تمام قسمت‌های یک فصل از سریال را به طور همزمان منتشر می‌کند و چون مخاطب بین‌المللی هنوز فصل اول را ندیده، فصل نخست روی این وب‌سایت منتشر خواهد شد. به گفته تهیه‌کننده، برای نمایش بین‌المللی و همزمان فصل دوم فعلاً قرار است به صورت سنتی و کمی غیرحرفه‌ای، دو سینما در کانادا اجاره شود تا به صورت هفتگی این سریال برای مخاطبان ایرانی در این کشور نمایش داده شود.
اینکه حضور شهرزاد در نت‌فلیکس باز هم یک حرکت تبلیغاتی است یا یک حرکت واقعی برای دستیابی به مخاطب بیشتر، به کمی تحمل بیشتر نیاز دارد. با این حال در صورت انتشار یا انتشار نیافتن شهرزاد در نت‌فلیکس، با توجه به بازار خوب و میلیونی ایران و ایرانیان به نظر می‌رسد پیش از آن که مجموعه‌های ایرانی از این شبکه پخش شوند مجموعه‌های خارجی با دوبله فارسی راه خود را در این شبکه باز کنند. موضوعی که مدیران نت‌فلیکس پیشتر نسبت به آن ابراز علاقه کرده‌اند.


پیکان، به‌مثابه آینه جامعه معاصر ایران

سهراب دریابندری، از کودکی «مشقِ تماشا» کرده؛ شاید از همان هفت‌سالگی که پدرش، نجف دریابندری، دوربین کوچک ۱۱۰ canonn را دستش داد تا لحظاتی از واقعه‌ای خانوادگی را ثبت کند، او به این باور رسید که باید با دقت «به همه‌چیز» تماشا کرد؛ حتی به روزمره‌ترین چیزها...؛ و ثبت‌ کرد و ثبت ‌کرد و ثبت‌ کرد تا جایی که پس از ترک تحصیل در دوره دبیرستان، وقتی هم‌سن‌وسالانش پشت کنکور بودند یا ورود خود به دانشگاه را جشن می‌گرفتند، اولین نمایشگاه عکس خود را به طور مشترک با رعنا دبیری، به تشویق بهرام دبیری و ابراهیم حقیقی در گالری سیحون برگزار کند. سپس راه عکاسی را سال‌ها ادامه داد و در خانه پدر و مادرش - نجف دریابندری و فهیمه راستکار- در جایی که از همان کودکی او، آثار نقاشانی مثل هوشنگ پزشک‌نیا را روی دیوار داشت، در دورهمی‌های روز جمعه و دیگر معاشرت‌ها، برایش بستری مفیدتر از هر دانشگاهی ایجاد شد و از دوستان خانوادگی‌شان همچون منوچهر انور و بیژن مفید، آموخت و آموخت و آموخت، چنان‌که خود را از تحصیل در دانشگاه بی‌نیاز دید.

پیکان، به‌مثابه آینه جامعه معاصر ایران

مدام عکاسی کرد تا گذرش به مستندسازی هم افتاد و همراه با شاهین آرمین به بررسی جامعه‌شناختی یک اتومبیل  در تاریخ معاصر ایران پرداخت و حاصل کار، مستند پرتره «این پیکان» شد که این روزها در گروه هنر و تجربه نمایش داده می‌شود؛ مستندی که شاید بارزترین ویژگی‌اش، خارج‌کردن پیکان، از وضعیت کالاوارگی و بازنمایی آن توأم با تشخصی انسانی و تاریخ‌ساز است و می‌توان یک‌جورهایی آن را نماد نوعی سوبژکتیویته جمعی ایرانی تلقی کرد.
در این مستند، پیکان درواقع روایتی از تاریخ معاصرِ جامعه ایران است و همچون آینه‌ای عمل می‌کند که بازنمای زندگی شهری‌شده و ملتهب ایرانی است.
با سهراب دریابندری به بهانه اکران «این پیکان»، درباره این فیلم و مسیری که او در حیات هنری خودش با تجربه انواع ژانرهای عکاسی (عکاسی تئاتر، تبلیغاتی، صنعتی و بیش از همه مستند) طی کرده و در نهایت به سینما رسیده، گفت‌وگو کردیم.

‌چه شد که پیکان سوژه شما شد و تصمیم گرفتید درباره این اتومبیل محبوب و قدیمی مستند «این پیکان» را بسازید؟
مدتی قبل از این، روی پروژه‌ای کار می‌کردم که بیشتر به مقوله کوچ و اینها مربوط می‌شد. به‌طورکلی مسئله امکان تحرک یا به قول خارجی‌ها «موبیلیتی» برای من از آنجا به وجود آمده بود. اینکه مردم یک جامعه تا چه اندازه‌ای در سطح کشور خودشان یا جهان متحرک باشند و استراتژی آنها برای زندگی به قول معروف تا چه اندازه‌ای یک‌جانشینی یا برعکس کوچنده و متحرک باشد مسئله بسیار مهمی است. ما ایرانی‌ها، هم از نظر پراکندگی در جهان بسیار کوچنده هستیم، هم از نظر تاریخی عشایر‌مان مهم و در نوع خودشان بسیار پیشرفته هستند. وقتی که متوجه شدم شاهین که خودش یک ایرانی ساکن آمریکا بود، به دنبال کار درباره پیکان است، فکر کردم این رابطه برای من بسیار جذاب است. چون هم شاهین درواقع یک مهاجر ایرانی بود و هم به نظرم رسید پیکان تا چه حدی در تحرک‌بخشیدن به جامعه ایران در دوران جدید مؤثر بوده. شاهین هم تحقیق خیلی خوبی کرده و اطلاعات خیلی خوبی گردآوری کرده بود. دیگر بهانه‌ای برای انجام‌ندادن کار وجود نداشت.

‌چه شد که شما و آقای شاهین آرمین مشترکا این مستند را کارگردانی کردید؟
خب شاهین غیر از تحقیق، از قبل، کار‌هایی برای یک مستند درباره پیکان کرده بود و ظاهرا آن پروژه با شکست مواجه شده بود. دلش می‌خواست به هر قیمتی شده یک کاری انجام شود. من هم در ابتدا می‌گفتم اگر می‌خواهی کار درست انجام شود باید خودت فیلم را بسازی، اما شاهین تجربه کار فیلم نداشت. به‌هرحال آرام‌آرام به این نتیجه رسیدیم که باید با هم این کار را انجام بدهیم. برای این کار چند ماه خودمان را توی کارگاه حبس کردیم و روزی ١٣ ،١٤ ساعت کار می‌کردیم؛ یعنی بیشتر حرف می‌زدیم و من می‌‌نوشتم. من باید همه تحقیق شاهین را یاد می‌گرفتم و بالاخره همه‌چیز را با هم مرتب کردیم و یک ساختار درست‌وحسابی به وجود آمد. در حقیقت ماجرای زندگی پیکان به سه قسمت اصلی تقسیم شد؛ پیکان به‌عنوان ماشین روز که گاهی هم بهش تازه‌عروس می‌گفتیم، پیکان به‌عنوان الاغ بار‌کش و عصای دست مردم و پیکان به‌عنوان یاد و خاطره. البته پیکان یک دوره کوتاه هم بعد از جنگ داشت که مردم از دستش خسته شده بودند. می‌شود گفت دوره طول‌کشیدنش بود. بقیه اطلاعات مربوط به تاریخ پیدایش پیکان و این‌‌جور چیز‌ها را هم به این ساختار وصل کردیم.

‌رفتن سراغ سوژه‌ای مثل پیکان که هواداران زیادی دارد، کار را سخت می‌کند و شما باید طوری به سوژه بپردازید که به هواداران آن بر نخورد. این موضوع حین ساخت این مستند، کارتان را دشوار نمی‌کرد؟
این تنها سختی ماجرا نبود. مسئله اصلی برای ما این بود که ما درباره چیزی صحبت می‌کردیم که مردم فکر می‌کردند آن را خیلی خوب می‌شناسند، ولی مردم در حقیقت چیز زیادی درباره این ماشین که از کجا آمده و چطور طراحی شده و ... نداشتند. بنابراین ما مجبور بودیم داستان را از حدود صد سال پیش در انگلیس آغاز کنیم. اطلاعات کافی وجود نداشت و در نتیجه انواع خرافات جای خالی این اطلاعات را پر کرده بود. به‌طورکلی این خاصیت وجود دارد که وقتی مردم اطلاعات درست نداشته باشند با تخیل و انبساط شدید اطلاعات کمی که دارند فضا را پر می‌کنند. این اشکال هم از همان سال اول تولید پیکان به وجود آمده بود که اطلاعات درستی به مردم نداده بودند. بعدا هم کسی به فکرش نیفتاده بود.
به‌هرحال این سخت‌ترین قسمت ماجرا بود. البته ما به‌خاطر اینکه صدای مخالفان پیکان در فیلم شنیده می‌شود، مورد انتقاد دوستداران پیکان هستیم؛ اما این هم واقعیت است، پیکان از دید خیلی‌ها نماد و نمونه همه بدبختی‌ها و مصیبت‌ها بود. کاریش نمی‌شد کرد، باید صدای آنها هم شنیده می‌شد.

‌در تحقیقات میدانی‌ای که در پروسه ساخت این مستند داشتید جالب‌ترین چیزی که در باره پیکان با آن مواجه شدید چه بود؟
تحقیق شاهین خیلی زود‌تر شروع شده بود. تحقیق درباره پیکان ماجرای پیچیده‌ای دارد و در حقیقت هنوز هم ادامه دارد؛ اما برای من نگاه‌کردن به عکس‌های انقلاب خیلی جذاب بود، شاید بهترین قسمت کار بود. در حدود پنج، شش ‌هزار عکس را تماشا کردم تا حدود شش یا هفت عکس را انتخاب کردم که کار عکاس فرانسوی، میشل سِتبون بود. برای تهیه آن عکس‌ها هم با آقای سِتبون تماس گرفتیم و ماجرايی داشت تا بالاخره اجازه استفاده از عکس‌ها را خریدیم. به‌هرحال عکس‌ها خیلی جالب بودند و می‌توانستم توی ذهن خودم حرکات عکاس‌ها را در سطح خیابان‌های شهر تصور کنم. گاهی متوجه می‌شدم عکاس با چه سرعتی در شهر جابه‌جا می‌شده است.

‌اصلی‌ترین فعالیت هنری شما عکاسی است، چطور شد که پس از سال‌ها عکاسی، به مستندسازی گریز زدید؟
عکاسی همیشه به‌نوعی در زندگی من وجود داشته؛ اما مستند‌سازی هم برای من خیلی چیز جدیدی نیست. در حقیقت من عکاسی را هم از یک آدم سینمایی یاد گرفتم، آقای احمد پناهی. خیلی وقت پیش، با به‌وجودآمدن دیجیتال ویدئو شروع کردم به آزمایش و ساختن فیلم‌های ویدئویی مختلف و تدوین و این‌جور چیز‌ها. قبل از اینکه اولین کار مستند خودم را که حدود ١٣ سال پیش بود بسازم، چند تا فیلم تدوین کردم. خیلی وقت‌ها با سازمان‌ها و مراجع مختلف‌ کار می‌کردم؛ اما این فیلم‌ها هیچ‌وقت روی پرده نیامدند، در واقع مصرف‌شان این نبود؛ یکی از فیلم‌هایی که تدوین کردم کار دوستم آقای محمدرضا اجاقی است، به نام «عَلَم واچینی». برای خودم فیلم جالبی است اما خیلی اقبال نداشت.

‌پیشینه‌تان در عکاسی، چقدر به مستندسازی‌تان کمک کرد؟
در آن زمان اعتقاد رایج این بود که راه سینما از عکاسی می‌گذرد. من هم کار عکاسی را در یک جایی شروع کردم که فیلم‌بردار‌ها و عکاس‌های قدیمی سینما و تلویزیون در آنجا بودند و خیلی از آنها چیز یاد گرفتم؛ اما فکر کنم مهم‌ترین درسی که گرفتم این بود که هیچ‌چیزی بی‌ارزش نیست. عکاسی به آدم یاد می‌دهد به جزئیات دقت کند. نباید هیچ‌چیزی را نا‌دیده گرفت؛ مثل همین پیکان. خیلی‌ها به ما گفتند کارتان بیهوده است. به نظرشان پیکان موجود قابل توجهی نبود؛ اما رابطه من با پیکان از خیلی وقت پیش، از همان موقعی که عکاسی را شروع کردم بیشتر درباره شکل و قیافه‌اش بود. به نظرم شکل عجیبی داشت. باید این را هم اضافه کنم که با وجود اینکه بیشتر کار‌های این فیلم را من و شاهین انجام دادیم، اینکه بلد بودم خودم فیلم‌برداری کنم خیلی مهم بود.

‌باز هم مستند خواهید ساخت؟ ادامه راه با چه سوژه‌هایی برایتان رقم خواهد خورد؟
حتما سعی خواهم کرد باز هم مستند بسازم. به‌هرحال مسئله تحرک و جابه‌جایی هنوز هم برای من جذاب است. این را مدیون همان پروژه قبلی هستم که هیچ‌وقت تمام نشد؛ اما با توجه به تجربه‌هایی که با میراث فرهنگی دارم این‌هم برایم اهمیت دارد. میراث فرهنگی کشور ما ثروت بی‌کرانی است که به این زودی‌ها حد و اندازه‌اش معلوم نخواهد شد. هم میزان و مقیاس آن شگفت‌آور است، هم در وضعیت کنونی می‌تواند خیلی به ما کمک کند. آن‌قدر کارِ انجام‌نشده زیاد است که در مقابلش احساس حقارت می‌کنم.

‌کارگردانی دونفره چطور تجربه‌ای بود؟ باز هم به همین منوال کار را ادامه خواهید داد؟
کار با شاهین، برای من اثبات این موضوع بود که کار گروهی در ایران امکان‌پذیر است. به‌طورکلی ما در این زمینه مردم خوش‌نامی نیستیم، حداقل از نظر خود ما ایرانی‌ها. کار گروهی احتیاج به روش‌ها و ملزوماتی دارد که ما خیلی با آنها آشنایی نداریم. به‌هرحال گذشته از اینکه انجام‌دادن این کار چه اندازه برای دو نفر سخت بود، مجاورت با آدمی که تجربه سال‌ها کار مهندسی جدی داشته جالب بود. مهندس‌ها نگاه مخصوصی به قضایا دارند که همیشه مقوله ساختار و برنامه‌ریزی در آن اهمیت دارد. ما بارها و بارها جا عوض کردیم؛ گاهی شاهین به‌عنوان کارگردان با فیلم‌بردارش صحبت می‌کرد، گاهی من به‌عنوان کارگردان با محقق یا نویسنده پروژه طرف می‌شدم. خیلی نقش عوض کردیم و این نقش‌عوض‌کردن‌ها چیزهای خیلی زیادی به ما یاد داد. باید خیلی حرف می‌زدیم. ساعت‌ها حرف زدیم و همه‌چیز را با حرف‌زدن و صرف وقت حل کردیم.

‌شما چند سال در خارج از ایران زندگی و تحصیل کردید. چه شد که به ایران بازگشتید، درس را رها کردید تا اینجا کار کنید؟
نه، درس را در آمریکا رها نکردم. درس را بعد از مدتی در ایران رها کردم. در آمریکا که بودم احساس می‌کردم جای من در ایران است. مسائل و مشکلات جامعه آمریکا برایم اهمیت نداشت؛ اما مدرسه و تحصیل در آمریکا خیلی در من اثر گذاشت. در همان مدت کوتاه خواه‌نا‌خواه یک‌مقدار آمریکایی شدم، اما هیچ‌وقت آمریکا برایم مهم نمی‌شد. احساس می‌کردم آمریکا به من ربطی ندارد. بعد از اینکه به ایران آمدم، مدرسه خیلی جای خسته‌کننده‌ای بود. از احترام و منزلتی که در آمریکا به‌عنوان شاگرد داشتم دیگر خبری نبود. درس‌ها هم سخت‌تر بود و هم معلوم نبود چیز‌هایی که یاد می‌گرفتیم به چه کاری می‌آمد. یعنی مثلا در حد خیلی بالایی شیمی درس می‌دادند، ولی معلوم نبود این فرمول‌ها را کجا و چطور باید به کار گرفت. باید همه‌چیز را حفظ می‌کردیم. از ما انتظار نمی‌رفت که خودمان فکر کنیم، در واقع شاید برعکس بود.

‌شما فرزند نجف دریابندری و فهیمه راستکار هستید. متأثر از تخصص حرفه‌ای هر دوِ این افراد هم ترجمه می‌کنید و هم فعالیت سینمایی دارید. فرزند این دو نفر بودن برای شما چه موقعیتی را رقم زد که شما نیز در امتداد مسیر این دو، راه خودتان را یافتید؟
نجف و فهیمه، هر دو آدم‌هایی بودند که زندگیشان از کار خودشان، یعنی ترجمه، نوشتن، تئاتر، سینما و این چیز‌ها تأمین شده. از این نظر هر دو حرفه‌ای بودند. این کار‌ها برایشان تفریح و سرگرمی نبوده. تأمین زندگی از این راه و درعین‌حال حفظ دیدگاه مستقل خودشان، حداقل در آن زمان کار آسانی نبوده. با وجود اینکه دو نفر تا این حد در این راه موفق بودند، تا مدت‌ها وقتی به کسی می‌گفتم عکاس هستم، می‌گفت: «خب، اما شغلت چیه؟»؛ یعنی این چیز‌ها حتی در حدود ٢٠ سال پیش هم از نظر اغلب مردم شغل محسوب نمی‌شد یا اگر هم محسوب می‌شد، به قول معروف شغل نان و آب‌داری نبود. بنابراین شاید بشود گفت جریان و فضای اجتماعی ما علیه ما بود؛ اما وقتی تا این اندازه با کتاب و نقاشی و موسیقی تماس داشتی، دیگر رها‌کردنش کار ساده‌ای نیست. بهترین راه هم برای اینکه تماس خودت را حفظ کنی، این است که اینها را برای خودت به‌عنوان حرفه انتخاب کنی. در‌این‌صورت، حرفه تو این خواهد بود که عکس و کتاب و نقاشی و موسیقی و اینها دور‌و‌برت باشند.
در ضمن مادر و پدر من با توجه به حرفه‌ای‌بودنشان، برای خودشان مستقل بودند. فهیمه، فهیمه بود و نجف هم نجف بود. با هم در مسائل حرفه‌ای و به‌ویژه تصمیم‌های مهم اختلاف نظر داشتند. با‌وجود‌این باید به‌عنوان یک زوج زندگی می‌کردند. این هم کار ساده‌ای نیست، بنابراین در خانه ما نوعی استقلال و آزادی عملی و فکری حکمفرما بود. غیر از این اصلا نمی‌شد زندگی کرد. هرکسی برای خودش اعتقاداتی داشت. من از این نظر هم خیلی خوش‌شانس بودم که پدر و مادرم هر دو اهل معاشرت با بقیه بودند و خیلی فرصت‌ها برای من به وجود آمد تا از بهترین‌ها، چیز یاد بگیرم که البته خیلی هم کم‌کاری و تنبلی کردم. قدر خیلی‌ها را ندانستم؛ اما به‌هرحال به ناچار خیلی چیز‌ها را یاد گرفتم و به نظرم این باعث شد که من هم مثل بقیه توان شناکردن در جهت خلاف جریان را پیدا کنم. این شد که توانستم تا حدی نسبت به جوّ حاکم بی‌اعتنا باشم و به کاری که دوست داشتم، برسم.

‌مهم‌ترین یادگار فهیمه راستکار و نجف دریابندری در جهان‌بینی شما، چه در زندگی و چه در کار هنری و ادبی چه بوده است؟
در یک کلام، عشق! فکر می‌کنم اگر به کار هر دو آنها و خیلی از آدم‌های هم‌ترازشان خوب نگاه کنید، خواهید دید که منشأ نیروی بزرگ و پشتیبان اصلی آنها عشق بوده. درست است که منشأ خود به خود وجود دارد؛ اما دوست‌داشتن و محبت هم مثل خیلی چیز‌ها یادگرفتن می‌خواهد. به نظرم آنها عاشق مردم و عاشق کار بودند و این عاشقی را هم بلد بودند. این یادگار هم برای من تنها نیست؛ اما من هم یادگاری بهتر از این ندارم و احساس می‌کنم با همه مردم شریک هستم.

‌بسیاری از فرزندان بزرگان از اینکه هویت‌شان به مادر و پدرشان نسبت داده شود، می‌گریزند و مایل‌اند از زیر سایه آن اسامی بیرون بیایند. برخورد شما با «فرزند نجف دریابندری و فهیمه راستکار» خطاب‌شدن چگونه است؟
بله، گاهی این هست؛ اما من همیشه میانه خوبی با هر دو آنها داشتم. گاهی با هم اختلاف داشتیم. گاهی هم دلم می‌خواهد درباره مسئله‌اي با کسی صحبت کنم؛ اما علاقه آن كس به پدر و مادر مانع می‌شود؛ باید صبر کنم و جواب سؤال‌هایشان را بدهم. در واقع خیلی وقت‌ها من از توجه آدم‌ها به حاشیه رانده می‌شوم. حتی وقتی من و آن آدم با هم تنها هستیم. گاهی هم از آنها خوششان نمی‌آید، من هم باید تاوانش را بدهم. اشکالی ندارد، اگر بتوانم این کار را می‌کنم. گاهی هم به نظرشان من فرزند خوبی نیستم. فکر می‌کنند به اندازه پدر و مادرم آدم‌حسابی نیستم. در واقع گاهی خودم هم همین فکر را می‌کنم. یادم هست که یک بار در مدرسه، یکی از معلم‌ها به همکلاسی و رفیقم می‌گفت: «خاک بر سرت که با این رفاقت می‌کنی!» یعنی من را می‌گفت. خب، اینها بود و هنوز هم هست؛ اما من پدر و مادرم را دوست دارم، صحبت درباره آنها برای من هم جذاب است.

‌و نهایتا اینکه وضعیت این روزهای نجف دریابندری چگونه است؟
نجف در خانه است و یک برنامه نسبتا منظمی را دنبال می‌کند. خب، اگر بگویم وضعش خیلی خوب است، درست نیست؛ اما چه کار می‌شود کرد؟ به‌هر‌حال زندگی‌اش نسبت به شرایط کیفیت بدی ندارد. خیلی ناراضی نیستم. دوستانش به او سر می‌زنند و گاهی کتابی را ورق می‌زند و گاهی هم به تلویزیون با صدای بسته نگاه می‌کند که البته این کار را از قدیم می‌کرد. می‌گفت: «تصویرش خوبه؛ اما حرف‌هاش به درد نمی‌خوره».


تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران

 «حرف سينماگران در سينما بايد حرف روز باشد و يکي از مهم‌ترين حرف‌هاي کشور ما موضوع سوريه است. شما نگاه  کنيد جلوي در ورودي همين سالن براي حفظ امنيت، گيت اشعه ايکس گذاشته‌اند، داعش هم به کشور ما نزديک شده و مرزهاي کشورمان را نيز به گيت اشعه ايکس مجهز کرده‌ايم و اميدوارم فيلمسازهاي ما متوجه اين موضوع شوند و فيلم‌هاي خود را متوجه وضعيت خاص کشور کنند.»
 
تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران

اينها سخنان ابراهيم حاتمي‌کياست که يک سال و نيم پيش در حاشيه نمايش فيلم «باديگارد» در جريان برگزاري جشنواره فيلم فجر از زبان وي مطرح شده است؛ سخناني که علي‌القاعده انتظار مي‌رود از زبان يکي از مديران سينمايي که اختيار بودجه‌هاي نجومي سينما را در دست دارد مطرح مي‌شد، ولي نشد. آن روزها تقريباً هيچ سينماگر و فيلمساز مطرحي حرف‌هاي حاتمي‌کيا را جدي نگرفت، حتي برخي کنايه‌وار نوشتند اگر خيلي سوريه را دوست داري چرا به آنجا نمي‌روي تا به فيض شهادت برسي.
 
اين جمله را درباره حاتمي‌کيا زياد گفته‌اند و شايد تکراري باشد که او مرد زمانه خويش است، خودش بارها بر اين موضوع تأکيد و همواره سعي کرده از زمان خودش عقب نماند، حتي اگر چمران را مي‌سازد با موضوع روز پيوند دارد، در اوج مذاکرات ايران با غرب در فيلم چمران مسئله مذاکره با دشمن را مطرح مي‌کند، مسئله امام امت و نقش او در مذاکره را، شمايل شهيد اصغر وصالي را با مخلوطي از عقلانيت و انقلابي‌گري درمي‌آميزد و کاراکتري ماندگار از يک بسيجي عاشق امام در سينماي ايران ارائه مي‌دهد.
 
حاتمي‌کيا در سينماي دفاع مقدس ايران هم نسبت به ساير فيلمسازان اين ژانر نگاه دقيق‌تر و واضح‌تر و نزديک‌تري از بسيجيان و رزمندگان ارائه مي‌داد، شايد قليلي از افراد نگاه شهودي او را نمي‌پسنديدند، ولي شمايلي که او از بسيجي‌ها در آثارش به تصوير مي‌کشيد بيش از همه به واقعيت و ماهيت اين قشر نزديک بود.
 
او نوعي فهم و آگاهي شهودي براي رزمندگان قائل بود که اين مسئله بيش از همه در اثر ماندگار «مهاجر» جلوه‌گر شد، آنجا که کاراکتر اصلي فيلم با چشم‌هاي بسته و گوش سپردن به نداي درون، هواپيماي شناسايي را هدايت مي‌کرد.
 
حاتمي‌کيا در طول دوران پرفراز و نشيب فيلمسازي‌اش به نقطه‌اي رسيده که واقعيت انقلاب اسلامي را شهود کرده است، او ديگر خوب مي‌داند که مثلاً جشنواره دولتي فجر انقلاب اسلامي مي‌تواند به راحتي در کوران مذاکرات هسته‌اي «باديگارد» او را ناديده بگيرد و برايش دليل‌تراشي کند و کسي هم نباشد که در عرصه هنر براي اين بي‌انصافي سينه سپر کند و حق موضوع را در کلام ادا کند. آنطور که مثلاً خودش براي فيلمي چون «شيار 143» واکنش نشان داد و آن را از محاق بي‌توجهي بيرون آورد و به صدر نشاند کسي نيست که در سينماي ايران همتراز نام خود او باشد و جانانه از او دفاع کند. 
  
عشق بازي با مدافعان حرم
او جزو معدود سينماگراني است که از دل جنگ به وادي هنر راه يافته است، اگرچه مي‌گويد هيچ‌گاه در جنگ جرئت اسلحه دست گرفتن را نداشته، اما اين دليل نمي‌شود که جنگيدن را بلد نباشد، براي همين است که سه دهه بعد سردار سليماني در عين حال که خود را سرباز اسلام و ايران مي‌نامد از او با عنوان سردار هنر ايران ياد مي‌کند. گويي که يک مرد مبارزه را تنها يک اهل مبارزه مي‌فهمد ولاغير. حاتمي‌کيا حالا خوب مي‌داند که در عرصه سينما مردي تنهاست و فقط آنها که اهل مبارزه هستند موقعيت او و ارزش او را درک مي‌کنند. در بحبوحه جشنواره فيلم فجر نامه سردار سليماني قوت قلب خوبي براي او بود: «برادرم از طعنه‌ها و سرزنش‌ها نهراسيد و به سيمرغ‌هاي دنيوي هم فکر نکنيد و اين راه را ادامه دهيد. سيمرغ شما وجدان‌هاي بيدار شده بر اثر اين حقيقت ارزشمند ارائه شده و اشک‌هاي غلتاني است که بر گونه‌ها جاري ساختيد.»
 
همين دلبري‌هاي قاسم سليماني بود که او را به سوريه برد و پايش را بند کرد، در جريان جشنواره فيلم فجر وقتي بي‌انصافي‌ها را مي‌ديد، مي‌گفت دارم به سوريه مي‌روم، همان موقع مي‌شد فهميد که جذبه مدافعان حرم او را به سوي خود مي‌کشد، همان زمان در گفت‌و‌گو با خبرنگاران از خطر داعش لب مرزهاي ايران سخن مي‌گفت و نصب گيت اشعه ايکس در برج ميلاد را نشانه‌اي مي‌دانست که سينماي ايران نبايد به آن بي‌اعتنا باشد، آن روزها که حاتمي‌کيا درباره اهميت خطر داعش و لزوم ورود فيلمسازها به اين مسئله سخن مي‌گفت، شايد هيچ سينماگري فکرش را هم نمي‌کرد که کمتر از دو سال بعد داعش طي چند ساعت در تهران نزديک به 20 نفر را آن هم در يکي از مکان‌هايي که علي‌القاعده بايد امن‌ترين جاها باشد به شهادت برساند: «اميدوارم فيلمسازهاي ما متوجه اين موضوع شوند و فيلم‌هاي خود را متوجه وضعيت خاص کشور کنند.»
  
خواب خرگوشي سينماي ايران
حاتمي‌کيا حالا در حال ساخت فيلمي درباره موضوع تکفيري‌ها و ماجراي سوريه با نام به وقت شام است، در حالي‌که سينماي ايران همچنان در خواب خرگوشي به سر مي‌برد و بودجه‌ها براي ساختن فيلم‌هاي ضدايراني هزينه مي‌شود. همين روزها در انگلستان و آلمان هفته‌هاي فيلم ايراني برگزار مي‌شود و آثاري از ايران به نمايش درمي‌آيند که صداي برگزارکنندگان غربي‌اش را هم درآورده است؛ آثاري که آنچنان تلخ و سياه و چرک بوده‌اند که وب‌سايت «دويچه‌وله» (راديو صداي آلمان) هم از آنها با عنوان «تلخ و پردرد، پر از فاجعه خانوادگي، ملال‌انگيز، خشن و مازوخيستي و با پايان مصيبت و ماتم» ياد کرده است، آثاري که ماحصل عملکرد مديران سينمايي است و اغلب با بودجه‌هاي دولتي ساخته شده‌اند.
 
در اين وضعيت سينماي حاتمي‌کيا در ميان کج‌راهه سينماي ايران حکم الماس را دارد، سينمايي که بيش از همه منطبق بر منافع ملي است، شايد اگر سينماي ايران به طور طبيعي خود را موظف مي‌ديد تا بودجه‌ها را به سمت سوژه‌هايي چون معضل تکفيري‌ها هدايت کند و از دل وظيفه‌شناسي سازمان سينمايي آثاري درخور بيرون مي‌آمد و جوان‌هايي لايق از دل مدرسه به اصطلاح ملي سينما رخ مي‌نمود، ابراهيم حاتمي‌کيا بخشي از وقت و عمرش را به موضوعات ديگر مبتلابه جامعه چون سبک زندگي، عدالت اجتماعي، روابط خانواده، اقتصاد مقاومتي و صدها موضوع ديگر اختصاص مي‌داد، اما افسوس که ابراهيم حاتمي‌کيا يکي است و سينماي ايران همچنان به راه انحرافي خود براي درخشيدن در جشنواره‌هاي کفر ادامه مي‌دهد. 


نگاه «هزارداستان» به سوژه‌ها امیدبخش است/ چند تفاوت با «ماه عسل»

مریم نوابی نژاد درباره بازخوردهای برنامه «هزارداستان» که عصرها از شبکه نسیم روی آنتن می رود، گفت: تفکر ما  این بود که اگر برنامه اصل باشد جای خود را باز می کند و نیازی نیست خود را به آب و آتش بزنیم که این اتفاق هم رخ داد و خوشبختانه با اینکه ما تبلیغی در فضای مجازی نداشتیم این برنامه دیده شد.

نگاه «هزارداستان» به سوژه‌ها امیدبخش است/ چند تفاوت با «ماه عسل»

وی که یکی از کارگردانان این برنامه است درباره سوژه های این مجموعه یادآور شد: ما مسیری را در برنامه طی می کنیم و دعوت از سوژه ها صرفا به دلیل ارتباط با موضوع نیست. به طور مثال در برنامه ای که سروش صحت آن را اجرا کرد ما از امید به زندگی گفتیم. از امید به زندگی زنی که سرطان می گیرد و فرزندانش به او امید می دهند، گرفته تا فردی که به پایان خط می رسد و به خود شلیک می کند و بعد راهش را دوباره پیدا می کند تا کسی که فلج مادرزاد است و سخت ترین کار را انتخاب کرده و با دستانش از قله ها بالا می رود. 

ما در سوژه های خود یک جریان را دنبال می کنیم

نوابی نژاد که پیش از این سوژه یابی «ماه عسل» را هم بر عهده داشته است، اضافه کرد: ما در سوژه های خود یک جریان را دنبال می کنیم و اینگونه نیست که فقط چند فرد که سرطان دارند در برنامه از تجربه های خود بگویند بلکه این سوژه ها تجربه هایی دارند که در راستای یک هدف است و امیدهای مختلفی را در برابر مخاطب قرار می دهند. ممکن است هر یک از ما خدایی ناکرده در آینده در معرض یک بیماری باشیم و احتمال دارد هر کسی بنا به شرایط، خود را جای یک نفر از افراد درگیر با این موضوع بگذارد و به همین دلیل ما این طیف از افراد را داریم.

کارگردان «هزارداستان» با اشاره به یکی از شب های برنامه توضیح داد: در شبی که رضا رفیع اجرای برنامه را بر عهده داشت ما مشاغل مربوط به مرگ و زندگی را در برنامه مطرح کردیم و مهمانان با این محور دعوت شدند. یک راننده آمبولانس، پرستار اتاق نوزادان نارس، گل فروش و مباشر بهشت زهرا(س) مهمان برنامه بوند و از زندگی و خاطرات خود گفتند اما همین خاطرات بیشتر جنبه شیرین و بامزه بودن داشت. حتی راننده آمبولانس از موقعیت های ترسناک زندگیش با خنده صحبت می کرد و اینکه به طور مثال یک بار مجبور شده کنار دو نفر از اعدامی هایی که سوار کرده است، بخوابد.

نگاه طنز و مفرح به شغلی که ممکن است دیگران بترسند

وی ادامه داد: این نگاه طنز و مفرح به شغل افراد رویکرد ماست و ممکن است به طور مثال هر کسی شغل آن راننده آمبولانس را از دور ببینید بترسد و یا تعجب کند و بگوید این آمبولانس مرگ است اما ما وضعیت دیگری را نشان می دهیم. ممکن است در این راستا داستان پردازی هم داشته باشیم تا اتفاقا برنامه متنوع هم باشد.

نوابی نژاد درباره رویکرد دعوت از هنرمندان به جای مجریان با توجه به اینکه گاهی هنرمندان تخصص لازم برای ورود یا پرداخت بحث ندارند، یادآور شد: این کار برای تنوع برنامه است و چون برای مخاطب بامزه است از هنرمندان بهره گرفتیم. حتی بازخوردهای مخاطبان درباره نحوه اجرای هنرمندان نیز جالب است و این مقایسه کردن میان شان تنوع بیشتری را فراهم می کند.

وی که در تیم اتاق فکر برنامه های مختلف تلویزیونی از جمله «خندوانه» بوده است، درباره اجرای برنامه های اجتماعی عنوان کرد: برنامه های اجتماعی که با این ساختار جلو می رود در بهترین حالت می تواند «ماه عسل» شود که یک برنامه در این حوزه به برند تبدیل شده است پس ما برای تفاوت با برنامه های اجتماعی نیاز به اتفاقات و رویکردهای جدید از جمله مجری داشتیم. برنامه ها دو دسته هستند یا هنرمندان مهمان برنامه می شوند که می بینیم امروز هنرمندان از برنامه ای به برنامه دیگر می روند و یا برنامه های اجتماعی که مردم را دعوت می کند.

«هزارداستان» شادی و غم را با هم دارد

نوابی نژاد درباره مقایسه های «هزارداستان» با «ماه عسل» علی رغم تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، بیان کرد: سوژه های اجتماعی به اندازه آدم ها زیاد و دائم در حال نو شدن هستند. هرکسی هم می تواند سراغ این سوژه ها برود اما به شرط تازگی، جذابیت و رویکردهای متفاوت. یعنی می توان حرفی از غم و شادی را با هم بیان کرد.

وی ادامه داد: ما زاویه دوربین خود را چرخانده ایم و آن را به شبکه نسیم نزدیک کردیم. «هزارداستان» هم نشاط دارد و هم از تنوع نگاه در سوژه ها برخوردار است و با توجه به اینکه در هر قسمت سه داستان تعریف می کنیم ۹۰ سوژه در برنامه داشتیم.

نوابی نژاد در پایان گفت: ما دوست داشتیم قصه های ما با ریتم تند تعریف شود و مخاطبی که امروز درگیر درگیر خبرها و فیلم های کوتاه در فضای مجازی است قصه های ما را بشنود. خدا را شکر برنامه هم بسیار دیده شد به طور مثال روز اول بچه های سندروم دان به برنامه آمدند و بعد از آن رییس انجمن شان به من زنگ زد و بیان کرد که چند فوتبالیست با او تماس گرفته اند و دوست داشته اند در کنار این بچه ها باشند و اتفاقاتی مثل این زیاد رخ داده است.


٢١ حکم در یک روز

 عمر حضور رئیس سازمان سینمایی در وزارت ارشاد به چند ماه نرسیده؛ این مقام، انجام وعده‌های روزهای نخست  ورودش را آغاز کرده است. بعد از رفع توقیف چند فیلم که از میان آنها مادر قلب اتمی روی پرده آمده و زادبوم همزمان اکرانش مشخص شده؛ ظاهرا این‌بار محمدمهدی حیدریان به فکر همدل و هم‌جهت کردن زیرمجموعه‌اش با هدف شدت و سرعت بخشیدن به انجام وعده‌هایش افتاده است. کلید خوردن تغییرات وسیع و پرتعداد مدیران میانی سازمان سینمایی را فقط و فقط با این دید می‌توان تحلیل کرد.

٢١ حکم در یک روز

رئیس سازمان سینمایی که مدت‌هاست وعده‌های بلندپروازانه‌ای در زمینه سینما می‌دهد، روز گذشته در نخستین  قدم برای تسهیل و تسریع روند رسیدن به افق‌های مدنظرش سونامی عظیمی ایجاد کرد و مدیریت زیرمجموعه‌های مهمی را در سازمان سینمایی تغییر داد. تغییراتی که با توجه به شدت و گستردگی‌شان و این حقیقت که در یک روز ٢١ میز را با تلاطم مواجه کرده، می‌تواند خبر از اتفاقات و تصمیمات تازه‌ای در روزها و ماه‌های آینده‌ داشته باشد.

در واقع می‌توان گفت بنا به اخبار منتشر شده از تغییرات مدیران سازمان سینمایی، بیشتر شنیده‌های یکی، دو هفته اخیر درباره عزل و نصب‌های حتمی سازمان به واقعیت بدل شد و در مهمترین جایگزینی صورت‌گرفته، حبیب ایل‌بیگی که صحبت‌هایی درباره اختلافش با حیدریان شنیده می‌شد، از معاونت نظارت و ارزشیابی رفت و ابراهیم داروغه‌زاده جایگزین او شد. ایل‌بیگی نیز به‌عنوان قائم‌مقام بنیاد سینمایی فارابی به گفته حیدریان با هدف استقرار سازمان‌های تولید و راه‌اندازی معاونت یا بخش اقتصادی یعنی تامین سرمایه‌های مورد نیاز برای سینما، بخش کودک و استقرار و تجدید برنامه و تعریف سازمان سینمای کودک نقل مکان کرد.

داروغه‌زاده همان مدیری است که در دولت دهم مدیرعامل موسسه رسانه‌های تصویری بود و ‌سال ٩٢ نیز از معاونت فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی استعفا کرده بود. محمدمهدی حیدریان در جلسه شورای معاونان و مدیران سازمان سینمایی در زمان اعلام این تغییر، البته کمترین اشاره‌ای به اختلافاتش با ایل‌بیگی نکرد:   حبیب ایل‌بیگی از دوستان باسابقه‌ای است که در طول این سال‌ها با فاصله و بی‌فاصله با ما همکاری داشته است و در این مدت حملات، ناجوانمردی‌ها و بی‌انصافی‌های زیادی در حق وی شد، اما او از سینما دفاع و در بسیاری از جاها از سینما مراقبت کرد. همان‌طور که مطلع هستید معاونت ارزشیابی و نظارت همیشه باید مواظب باشد، زیرا جای حساسی است که محصول کار و فرآیند تولید در سینمای حرفه‌ای در آن تبلور پیدا می‌کند و جایی است که باید بسیار با سینما رفاقت کند. به‌هرحال دکتر داروغه‌زاده را با وجود این‌که وی انجام کار را به خاطر جنس آن به سختی پذیرفتند، انتخاب کردیم. همه ما باید به ایشان کمک کنیم تا در این امر از توانایی ایشان استفاده کنیم زیرا صیانت و حراست از چهره تصویری بخش فرهنگ، ایجاد تعادل، تنظیم بازار و مراقبت از جریان نیروی انسانی همه در این حوزه قرار دارد. همچنین تدوین و اتخاذ و نگارش سیاست‌ها در این‌جا شکل می‌گیرد و در این حوزه حاکمیت انتظاراتی دارد که باید به آنها واقف باشیم. باید با تعاملات به فهم مشترکی برسیم.

ایل‌بیگی البته تنها قربانی شتاب حیدریان برای رسیدن به روزهایی بهتر در سینما نبود. در همین جلسه مهدی یزدانی نیز حکم مدیرعاملی موسسه رسانه‌های تصویری را دریافت کرد و به عبارت بهتر فعالیت مصطفی ابطحی در این موسسه به پایان رسید. در بخشی از حکم حیدریان به ماموریت ایجاد تعامل مهدی یزدانی در همراهی با نهضت تولید محتوا و تقویت نمایش خانگی، توسعه فعالیت سامانه VOD، ایجاد بازارهای جدید مکمل داخلی و خارجی و... اشاره شده است. محمدمهدی حیدریان در این‌باره گفت: مهدی یزدانی که از دوستان باسابقه ما  در رسانه‌های تصویری بود، به‌عنوان مدیرعامل این موسسه انتخاب شده است. کاری که دکتر مصطفی ابطحی در موسسه رسانه‌های تصویری انجام می‌داد درست بود، اما انتظارات ما با توجه به رویکرد جدیدمان خیلی بیشتر بود، لذا شرح وظیفه‌ای جدید نوشته شد. رئیس سازمان سینمایی درباره انتظاراتش از این موسسه خاطرنشان کرد: بازارهای جدید و موجود، صیانت از مال و اموال و دارایی و حقوق مولفان و سرمایه‌گذاران حوزه تصویر از مهمترین ماموریت‌های موسسه رسانه‌های تصویری است و سر و سامان دادن و تنوع‌بخشی و البته افزایش کمی محصولات حوزه نمایش خانگی از وظایف جدی موسسه است.

در دو حکم دیگر نیز حیدریان با تقدیر از نصرت‌الله مرادی، رمضانعلی حیدری خلیلی را به‌عنوان معاون توسعه مدیریت و منابع منصوب کرد و البته محمود اربابی نیز به‌عنوان معاون توسعه فناوری و مطالعات سینمایی منصوب شد تا ماموریت تامین نیازهای آموزشی و پژوهشی سینمای ایران را در کنار ماموریت‌های مهم دیگر به سرانجام برساند. حیدریان درباره تغییر انجام شده در توسعه مدیریت و منابع نیز گفت: ابتدا قصد داشتیم از نصرت‌الله مرادی در همین جایی که حضور داشت کمک بگیریم، اما نظر وزیر بر تغییر بود. وی در ستاد اقتصادی سازمان و هم به‌عنوان مشاور در کنار ما حضور دارند و رمضانعلی حیدری خلیلی به جای وی مستقر می‌شود. امیدواریم  با این تغییر به سازماندهی مورد نظرمان در سازمان برسیم.

در دیگر احکام صادر شده سیدرضا میرکریمی به‌عنوان عضو هیأت امنای موسسه رسانه‌های تصویری، مدرسه ملی سینما و مشاور امور بین‌الملل انتخاب شد. علیرضا تابش به‌عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی برای دو‌سال آینده در مقامش ابقا شد و همچنین عضو هیأت امنای مدرسه ملی سینما نیز شد. حیدریان همزمان با ابقای تابش در ساختار فارابی گفت: فارابی متناسب با نیازهای جدید حرکت می‌کند و اگر پوست انداختن آن مانند سینما نشود مانند سایر پدیده‌ها که نمی‌توانند خود را بازتولید کنند به نتیجه نمی‌رسد. به همین دلیل حبیب ایل‌بیگی را با مشورت‌هایی که داشتیم به‌عنوان قائم‌مقام در بنیاد سینمایی فارابی انتخاب کردیم. علاوه بر این تغییرات، منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما نیز به‌عنوان عضو هیأت امنای موسسه رسانه‌های تصویری و مدرسه ملی سینما انتخاب شد و محمد اربابی نیز به‌عنوان معاون توسعه فناوری و مطالعات سینمایی و عضو هیأت امنای مدرسه ملی سینما وظایف مهمی گردن گرفت.

این همه تغییرات وسیع و گسترده در سازمان سینمایی درحالی صورت می‌گیرد که تا زمان معرفی وزیر جدید برای کرسی وزارت ارشاد و کسب رأی اعتماد از مجلس کمتر از سه ماه فرصت باقی است. در شرایطی که به‌طور قطع به یقین هنوز مشخص نیست آیا سیدرضا صالحی امیری بار دیگر حوزه ریاست فرهنگ و ارشاد اسلامی را از آن خود خواهد کرد یا خیر؛ باید دید ایجاد چنین سونامی تغییراتی می‌تواند سازمان سینمایی را بهتر به‌سوی اهدافش رهنمون کند یا این‌که بهتر بود حیدریان این تغییرات را سه ماه دیگر به انجام می‌رساند؟ زمان به این پرسش پاسخ خواهد داد.


«چرا... برای اینکه...» آماده اجرا می‌شود/ بداهه‌گویی در تلویزیون

اردلان شجاع کاوه و الیزا اورامی زوج هنرمندی که این روزها با برنامه «نیلوفرانه» به عنوان مجری در شبکه «شما» حضور  دارند درباره فعالیت های اخیرشان و حضور دوباره در عرصه تئاتر با خبرنگار مهر صحبت کردند.

«چرا... برای اینکه...» آماده اجرا می‌شود/ بداهه‌گویی در تلویزیون

اورامی در ابتدا درباره فعالیت های تئاتری اش به خبرنگار مهر گفت: مدتی است که مشغول تمرین نمایش «چرا... برای اینکه...» هستیم. نویسنده این اثر خودم هستم و قرار است اردلان شجاع کاوه کارگردانی آن را برعهده داشته باشد. این اثر نمایشی مسایل اجتماعی را مطرح می کند و روایت زندگی فرد میانسالی است که برای فرار از تنهایی پرستاری را استخدام می کند و پرستار متوجه مشکلاتی در زندگی این فرد می شود ...

وی افزود: خسرو شهراز، من و آرزو روشناس بازیگران این نمایش هستیم. این اثر نمایشی قرار بود سال ۹۳ با نام «ماهی قرمز» در جشنواره تئاتر فجر به صحنه برود اما ترجیح دادیم در موقعیتی بهتر کار را برای اجرا آماده کنیم. در حال حاضر نمایشنامه قبلی بازنویسی مجدد شده و من نزدیک به ۲ سال روی متن کار کردم به همین دلیل نمایشنامه برای اجرا پخته تر و روانشناسی شخصیتی در آن پررنگ تر شده است.

شجاع کاوه نیز درباره کارگردانی این اثر نمایشی توضیح داد: هنوز مکان اجرا مشخص نشده است البته طی صحبت هایی که داشته ایم به زودی سالن مورد نظر معلوم خواهد شد اما به احتمال زیاد کار اواخر تابستان روی صحنه خواهد رفت. نمایشنامه «چرا...برای اینکه...» در بستری واقع گرایانه روایت می شود اما ظرفیت شیوه پردازی نیز دارد. تا زمان اجرا هنوز فرصت زیادی باقی مانده است و شیوه اجرایی کار در تمرین ها شکل خواهد گرفت.

این هنرمند یادآور شد: نمایش، هنری زنده است و در هر شب از اجرا نکاتی به کار اضافه یا کسر خواهد شد که البته این امر بستگی به ظرفیت و خلاقیت بازیگران هم دارد. امیدوارم با توجه به شیوه پردازی که در کار وجود دارد این خلاقیت ها به چشم مخاطب هم خوش بیاید. در حال حاضر این نمایش به صورت شخصی آماده می شود اما امیدورام در ادامه بتوانیم از فردی کاربلد برای تولید و تهیه کنندگی کار دعوت کنیم.

این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون درباره اولین تجربه کارگردانی اش بیان کرد: در کنار عزیزانم مسئولیت کارگردانی «چرا...برای اینکه...» را پذیرفتم و سعی می کنم گروه را ترغیب کنم به اصل ماجرا تا به یاری هم، مخاطبان را هم به دیدن اثر جذب کنیم. خوبی کار این است که در این نشست های قبل از اجرا سعی می کنیم به کمک هم شخص بازی را بشناسیم و در فضای خیالی مان  نمایش را جلو ببریم. تا چه مقبول افتد.

وی ادامه داد: نکته دیگر نیز این است که معتقدم تئاتر بسیار خودجوش و دلی است و اگر موظف باشم کاری را انجام دهم، راضی نخواهم شد. در اجرای یک اثر نمایشی اعتقاد به تشکیل اتاق فکر و مشورت دارم بنابراین ترجیح می دهم زمانی اجرایی را به صحنه ببرم که آن کار از انسجام لازم برخوردار باشد.

شجاع کاوه درباره اجرای برنامه «نیلوفرانه» که این روزها از شبکه «شما» پخش می شود نیز عنوان کرد: با برنامه «نیلوفرانه» بعد از سال ها به تلویزیون بازگشتم و در کنار همسرم اجرای برنامه را برعهده دارم. «نیلوفرانه» هر روز از ساعت ۱۸ تا ۱۹ پخش می شود که در بستر یک برنامه خانوادگی سعی در جذب مخاطبان به فضای سبک زندگی ایرانی اسلامی دارد و از آیتم های مختلفی تشکیل شده است. در این برنامه مسایل روز جامعه از زبان من و الیزا اورامی با تکنیک تازه ای که تا به حال کمتر در تلویزیون تجربه شده، بیان می شود.

وی ادامه داد: البته این برنامه آیتم های دیگری هم دارد اما در واقع مجریان اصلی کار ما دو نفر هستیم و کلا این برنامه اثری گفتگومحور است. چون ما زن و شوهر هستیم طبیعتا در اجرا نزدیکی بیشتری با هم داریم و راحت تر با هم ارتباط برقرار می کنیم. در این برنامه ما از تکنیک بداهه گویی استفاده می کنیم. البته موضوع هر برنامه از قبل مشخص است اما بدون تمرین قبلی جلو دوربین می رویم و با هم صحبت می کنیم.

اورامی نیز درباره تجربه اجرای یک برنامه تلویزیونی گفت: من تا امروز به عنوان دوبلور، مدیر دوبلاژ و بازیگر فعالیت می کردم و برنامه «نیلوفرانه» اولین برنامه تلویزیونی است که در آن جلوی دوربین می روم. دعوت کارگردان و نویسنده این برنامه از ما به دلیل پیشینه تئاتری و البته زوج بودن ما بود. به دلیل اینکه ما زوج هستیم ارتباطمان در اجرا و صمیمیتی که با هم داریم از لحاظ شرعی مانعی ندارد به همین دلیل می توانیم راحت تر با مخاطب ارتباط برقرار کنیم.

وی در پایان صحبت هایش متذکر شد: گروه تولید این برنامه بیشتر در زمینه ساخت مستند فعالیت داشته اند. منصور صالحی کارگردان، رامین مشکین مقدم نویسنده و مشاور کارگردان و امیر عباس ذبیحی تهیه کننده این برنامه است. «نیلوفرانه» تلاش دارد تا با ایجاد فضایی خانوادگی و جذاب  مخاطبان را به خود جذب کند.


همراه با فیلم‌های شبکه های سیما در تعطیلات آخر هفته

اطلاعات فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی و انیمیشن به شرح زیر است:

همراه با فیلم‌های شبکه های سیما در تعطیلات آخر هفتهشبکه یک سیما
فیلم تلویزیونی «سکوت خدا» به کارگردانی راما قویدل، جمعه 26 خرداد حدود ساعت 10:20 از شبکه یک پخش می شود.

در خلاصه داستان فیلم با بازی پروانه معصومی، مهسا کرامتی و بهناز جعفری آمده است: رعنا پرستار سالمندان است و اهل کربلا است و پرستاری زنی را که در بازگشت از مدینه بیمار شده می پذیرد. به مرور وابستگی بین این دو ایجاد می شود و دختر خانواده به رعنا حسودی می کند و از برادرش می خواهد که او را بیرون کند و...
****
فیلم تلویزیونی «حبیب» به کارگردانی «داریوش یاری»، جمعه 26 خردادماه ساعت 16 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد.

در این فیلم با بازی حمید فرخ‌نژاد و آشا محرابی خواهید دید: جوانی به نام حبیب، برای رسیدن به ثروت، با آدم‌های ناشناس وارد معامله می‌شود. شخصی به‌نام فرهاد از او می‌خواهد که یک کامیون حامل عتیقه‌جات را به‌مقصد برساند. او در راه دستگیر شده و متوجه می‌شود که زیر عتیقه‌ها 2 تن هروئین جاسازی شده است. حبیب به زندان می‌افتد و حکم اعدامش صادر می‌شود. او منتظر اجرای حکمش است که همسرش به ملاقاتش می‌آید و خبر می‌دهد که باردار است. حبیب که سال‌ها در عشق داشتن یک فرزند بوده؛ ناگهان جان دوباره‌ای می‌گیرد. او در زندان می‌شنود که اگر قرآن را به طور کامل حفظ کند در جرمش تخفیف قائل شده و از اعدام عفو می‌شود....

شبکه دو سیما
فیلم سینمایی «امروز» به کارگردانی «رضا میرکریمی»، جمعه 26 خردادماه ساعت 17:30 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد.

خلاصه داستان فیلم در مورد یونس راننده‌ای با سابقه است که در انتهای یک روز کاری زن جوان بارداری را که وضعیت نگران کننده‌ای دارد، به بیمارستان می‌رساند. او از وضعیت زن جوان خبر ندارد اما پزشک و پرستار و حتی نگهبان بیمارستان به علت وضعیت وخیم زن، او را مورد هجمه و قضاوت قرار می‌دهند. زن باردار به‌سختی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و همه با تصور اینکه یونس شوهر اوست، به او حمله می‌کنند. اما یونس سکوت می‌کند. یونس که دلش برای زن سوخته برای او دست گل می‌خرد....
پرویز پرستویی، سهیلا گلستانی و شبنم مقدمی بازیگران این فیلم هستند.

شبکه سه سیما

فیلم تلویزیونی «سپیده» به کارگردانی «حسین آقا هرندی»، پنج‌شنبه 25 خردادماه ساعت 10 از شبکه سه سیما پخش می‌شود.

فیلم داستان دختری به‌نام مریم را روایت می‌کند. مریم دختر کارخانه‌دار متمول پس از هشت سال به ایران بازمی‌گردد در حالی‌که مشکلات دیرینه‌ای نسبت به برادر ناتنی‌ خود دارد.

بهناز جعفری، هومن برق‌نورد، کوروش سلیمانی و مونا بیگی بازیگران این فیلم هستند.
****
فیلم تلویزیونی «خداحافظ رفیق» به کارگردانی «بهزاد بهزادپور»، جمعه 26 خردادماه ساعت 10 به روی آنتن شبکه سه سیما می‌رود.

خلاصه داستان این فیلم سه اپیزودی از این قرار است که: اپیزود اول درباره جانبازی شیمیایی است که همسرش او را ترک کرده است؛ او با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار ملاقات دارد....

اپیزود دوم: گروهی فیلم ساز در حال تهیه مستندی از تفحص پیکر شهدا هستند و در این بین، با دو نوجوان مصاحبه می‌کنند که بعدا معلوم می‌شود آنها خودشان جزو شهدا هستند....

اپیزود سوم هم به داستان دختری می‌پردازد که پدرش در جبهه شهید شده ولی او هنوز امید به بازگشت او دارد، هر روز از صحرا گل می‌چیند و به رزمندگانی که عازم جبهه هستند هدیه می‌دهد....

کاوه خداشناس، کاوه مهدی، بابک اسلامی، فرهاد نعمت زاده و داوود شاعری از جمله بازیگران این فیلم هستند.

شبکه چهار سیما

فیلم سینمایی «آواز غروب» به کارگردانی «ترنس دیویس»، پنج‌شنبه 25 خردادماه ساعت 20:30 از شبکه چهار سیما روی آنتن می‌رود.

داستان فیلم حول محور دختر یک کشاورز اسکاتلندی می‌چرخد. او زیر نظر یک پدر سختگیر بزرگ شده است. مادر دختر فوت می‌کند و برادرش نیز برای کار مجبور می‌شود خانه را ترک کند. دختر حالا باید با استقامت از پدر پیر و بیمارش نیز مراقبت کند تا اینکه پدر نیز فوت می‌کند. پس از دشواری‌های گذشته یکی از پسرهای جوان دهکده به خواستگاری او می‌آید و آنها با کمک همسایه ازدواج می‌کنند. زن با تلخی‌های گذشته با تمام تلاش خود روزهای زندگی مشترکش را به جلو می‌برد و صاحب فرزندی می‌شود. اما این‌بار جنگ شروع می‌شود و شوهر او بر خلاف نظر زن، چاره‌ای ندارد که به جنگ اعزام شود....

در این فیلم سینمایی پیتر مولان و مارک بونار نقش‌آفرینی کرده‌اند.
****
فیلم سینمایی «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» به کارگردانی «ابراهیم ابراهیمیان»، جمعه 26 خردادماه ساعت 21:30 از شبکه چهار روی آنتن می‌رود.

در این فیلم با بازی صابر ابر و نازنین بیاتی خواهید دید: طاها و ریحان مدتی است به‌خاطر یک آگهی در روزنامه مشغول مراقبت از پیرمردی به‌نام منوچهر آصف هستند. پیرمرد می‌میرد و طاها می‌ترسد که تنها دختر پیرمرد را که خارج از کشور است؛ مطلع سازد؛ زیرا ممکن است که دختر دستمزد او را پرداخت نکند. اما ناگهان سر و کله دختر پیدا می‌شود و معلوم می‌شود دختر سفر نبوده بلکه از ترس طلبکارها پنهان شده است! او حالا از طاها می‌خواهد جنازه پدرش را چند روز دیگر در خانه نگه دارد تا او بتواند سند خانه را به‌نام خودش منتقل کند. طاها به اصرار نامزدش ریحان قبول می‌کند اما چند روز دیگر آگهی تسلیت پیرمرد در روزنامه چاپ می‌شود بدون اینکه کسی بداند چه کسی این آگهی تسلیت را چاپ کرده است...!

شبکه پنج سیما

فیلم سینمایی «نوری در میان اقیانوس» به کارگردانی «درک سیانفرانس»، جمعه 26 خردادماه ساعت 13:30 از شبکه پنج پخش می‌شود.

در این فیلم با بازی مایکل فاسبندر و آلیشیا ویکندر خواهید دید: تام نگهبان فانوس دریایی است که با دختری به‌نام ایزابل آشنا شده و ازدواج می‌کند. ایزابل دوبار باردار می‌شود اما هربار بچه‌اش را از دست می‌دهد و از این بابت بی‌نهایت غمگین است تا اینکه تام یک قایق که یک مرد در آن مرده و یک دختر بچه که زنده است پیدا می‌کند و دختر را به خانه می‌برند و او را بزرگ می‌کنند. چند سال بعد مادر دختر پیدا شده و بچه را از آنها می‌گیرد و تام را هم به زندان محکوم می‌نمایند! ایزابل سال‌ها بعد می‌میرد و دختر در حالی‌که فززندی دارد به دیدن تام می‌آید.

شبکه شما

فیلم تلویزیونی «دریادلان» به کارگردانی «سامان سالور»، جمعه 26 خردادماه ساعت 13:30 از شبکـه شما پخش خواهد شد.

موضوع این فیلم، داستان زندگی غواص زنجانی است که در یکی از عملیات‌ دفاع مقدس شیمیایی و جانباز می‌شود و بعد از آن نمی‌تواند به آب دست بزند به طوری که وقتی قطره‌ای آب به بدن وی ریخته می‌شود، بدنش تاول می‌زند.
سمیرا حسن پور، پرویز فلاحی پور، مهدی صباغی و محمد مختاری بازیگران این فیلم هستند.

شبکه کودک

انیمیشن سینمایی «فرمانروایان مقدس ـ حضرت داوود (ع) و جالوت» به کارگردانی «امیرمحمد دهستانی»، پنج‌شنبه 25 خردادماه ساعت 14 از شبکـه کودک پخش خواهد شد.

در این انیمیشن خواهیم دید: سپاه بنی‌اسرائیل به فرماندهی تالوت به جنگ با کنعانیان می‌رود که فرماندهی‌ آنها با جالوت است. تالوت از بنی‌اسرائیل می‌خواهد که به فرمان خدا مقدار کمی از آب بنوشند ولی ایشان توجه نمی‌کنند و همین نافرمانی سبب سستی آنها در جنگ می‌شود. حضرت داوود علیه‌السلام که فرمان الهی را اطاعت کرده است در جنگ شرکت می‌کند و با فلاخن جالوت را به هلاکت می‌رساند و بنی‌اسرائیل پیروز می‌شوند.
****
انیمیشن سینمایی «فرمانروایان مقدس ـ فرمانروایی حضرت داوود (ع)» به کارگردانی «امیرمحمد دهستانی»، جمعه 26 خردادماه ساعت 14 از شبکـه کودک پخش خواهد شد.
این قسمت از مجموعه فرمانروایان مقدس در مورد فرمانروایی حضرت داوود (ع) است.

شبکه امید

فیلم سینمایی «خدا جیرجیرک ها را دوست دارد» به کارگردانی «مجید اسماعیلی»، جمعه 26 خرداد ماه ساعت 9:30 از شبکه امید پخش خواهد شد.

در خلاصه داستان فیلم آمده است: حسن پسربچه بازیگوشی است که با شیطنت‌هایش دردسرهایی ایجاد می‌کند. وقتی او به طور اتفاقی به مسجد می‌رود میکروفون مسجد او را جذب می‌کند. او تمام تلاشش را می‌کند تا مکبّر مسجد باشد و برای این کار در یک رقابت با دوستانش قرار می‌گیرد.

در این فیلم سینمایی؛ مهدی مهاجری، سیروس همتی، علیرضا استادی، حمیده مقدس‌زاده و محمدرضا افشاری هنرنمایی کرده‌اند.

شبکه افق

فیلم سینمایی «حقیقت محض» به کارگردانی «رود لوری»، جمعه 26 خردادماه ساعت 10 از شبکه افق پخش خواهد شد.

در این فیلم خواهید دید: راشِل خبرنگار یکی از روزنامه های پرتیراژ آمریکاست که به طور نامعلومی از معمای ترور رئیس‌جمهور آمریکا با خبر میشود. طبق گفته ناِساِی سیا و مقامات رسمی آمریکا، ترور رئیس جمهور برنامه دولت ونزوئلا بوده است. در نتیجه و به‌تلافی این داستان، آمریکا حمله گسترده هوایی به چند شهر مهم و مراکز اقتصادی ونزوئلا انجام می‌دهد....

کیت بکینسال، مت دیلون و آنجلا بازت در فیلم سینمایی «حقیقت محض» بازی کرده‌اند.
****
فیلم سینمایی «روباه» به کارگردانی «بهروز افخمی»، جمعه 26 خردادماه ساعت 19 از شبکه افق پخش خواهد شد.

در این فیلم با بازی حمید گودرزی و مرجان شیرمحمدی خواهید دید: یک مامور اسرائیلی برای دور جدید ترور دانشمندان اتمی به ایران فرستاده می‌شود. این مامور ورزیده تنها کار می‌کند و از همکاری آدم‌های فریب خورده استفاده می‌کند که تا آخرین لحظه از ماموریت خود خبر ندارند. یک موتور سوار مسافرکش در دام او می‌افتد و نادانسته برای ترور تعلیم می‌بیند....

شبکه نمایش

فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی «بدون ذره‌ای تردید»، «مادر من» و «راز چشم‌هایش» پنج‌شنبه 25 خردادماه ساعت 11، 17:15، 21 از شبکه نمایش روی آنتن می‌رود.
****
فیلم‌های سینمایی ‌و تلویزیونی «نامه‌هایی به خدا»، «دیوار شمالی» و «افسانه درخت» جمعه 26 خردادماه ساعت 11، 15: 17 و 21 از شبکه نمایش پخش می‌شود.


ترامپ «استفن کینگ» را بلاک کرد

«واشنگتن پست» نوشت: «ترامپ»، «استفن کینگ» را در توییترش بلاک کرد اما «جی.کی. رولینگ» به نجاتش آمد.

ترامپ «استفن کینگ» را بلاک کرد

بلاک شدن توسط «دونالد ترامپ» هزینه زیادی ندارد؛ کافی است شما جوکی توهین‌آمیز یا یکGif  خنده‌دار درباره او منتشر کنید. بلاک شدن توسط رئیس‌جمهور جدید آمریکا به نشان افتخاری برای کاربران توییتر تبدیل شده که یکی از مشهورترین آن‌ها «استفن کینگ» جنایی‌نویس سرشناس آمریکایی است.

«کینگ» از منتقدان سرسخت «ترامپ» است که پیش‌تر اعلام کرده بود ترس بزرگ او، رئیس‌جمهور شدن «ترامپ» است. او طی ماه‌های گذشته با پست‌های طنزگونه و خلاقانه تا می‌توانسته به «ترامپ» و خانواده‌اش تاخته و در نتیجه از سوی رئیس‌جمهور کشورش بلاک شده است.

اما او در این مسیر تنها نمانده و «جی.کی. رولینگ» نویسنده انگلیسی رمان‌های «هری پاتر» که او هم از منتقدان فعال سیاست‌های «ترامپ» است، به کمکش آمده است.

روز گذشته «کینگ» که نویسنده رمان‌های معروفی چون «مسیر سبز» و «رستگاری در شائوشنک» است، توییت کرد: «ترامپ من را بلاک و از خواندن توییت‌هایش منع کرده. شاید مجبور شوم خودم را بکشم.»

او اخیرا در توییتر خود درباره «ایوانکا ترامپ» نوشته بود: «اگر ایوانکا ترامپ هم مثل بعضی از ما در مزرعه روستایی بزرگ می‌شد، می‌فهمید که پدرش دقیقا دارد هرچه را کاشته شده درو می‌کند.»

اما بعد از بلاک شدن «کینگ» خیلی طول نکشید که «رولینگ» هم وارد ماجرا شد و خطاب به همکار آمریکایی‌اش، توییت کرد: «من هنوز دسترسی دارم. پست‌هایش را برایت دایرکت می‌کنم.»

نویسنده «برج تاریک» از جمله چهره‌هایی بود که به شدت با روی کار آمدن «ترامپ» جمهوری‌خواه مخالف بود و بارها در پست‌های توییتری‌اش به او تاخته است. او اکتبر سال گذشته، ‌پیش از انتخابات نوشت: «جدیدترین داستان ترسناک من: روزی روزگاری مردی بود به نام دونالد ترامپ که می‌خواست رئیس‌جمهور شود. بعضی از مردم هم می‌خواستند او در انتخابات پیروز شود.»

او همچنین در واکنش به قانون ضدمهاجران مسلمانی که «ترامپ» اوایل دوران ریاست‌جمهوری خود وضع کرد و جنجال‌های بسیاری به پا کرد، نوشت: «ولگردی را تصور کنید که در مخزن گاز یک ماشین گران‌قیمت و خوب، شکر می‌ریزد. «ترامپ» همان ولگرد است و آمریکا، ‌آن ماشین.»

«دونالد ترامپ» تاکنون بسیاری را در توییتر خود بلاک کرده و این مساله برای برخی از کاربران توییتر حکم مدال موفقیت را دارد. با این حال بعضی هم از این جریان ناراحت می‌شوند و در فضای مجازی واکنش نشان می‌دهند. یکی از این نمونه‌ها صفحه «VoteVets» است که به بیش از ۵۰۰ هزار سرباز باسابقه‌، خانواده‌ها و حامیان آن‌ها تعلق دارد. این گروه قانون ضدمهاجر و ضدمسلمان را که «ترامپ» وضع کرده بود، کاری «خلاف قانون اساسی و اخلاقیات» که امنیت ملی را به خطر می‌اندازد، خواند و همین مساله باعث شد از سوی «ترامپ» بلاک شود.

بعد از این اتفاق «VoteVets» توییت کرد: «فرمانده کل قوا می‌تواند VoteVets@ را که صدای ۵۰۰ هزار کهنه‌سرباز و خانواده‌های آن‌هاست،  بلاک کند اما ما ساکت نخواهیم شد.»

پس از این جریان «تد لیو» نماینده دموکرات مجلس ایالات متحده آمریکا در توییتر خود از این که «ترامپ» تمایل ندارد صدای بیش از ۵۰۰ هزار کهنه‌سرباز کشورش را بشنود، ابراز تاسف کرد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین