کد خبر: ۴۳۳۴۶۲
تاریخ انتشار:
خاطره ای به رنگ مقاومت در جمع لشکر فاطمیون؛

رنج مضاعفی که مدافعان حرم در نبرد تحمل می کردند

یکی از مدافعان حرم در خاطره ای از رنج مضاعفی که مدافعان حرم در نبرد حلب با اشرار و تروریست های داعش و جبهه النصره تحمل می کردند، می گوید و خاطر نشان می کند که علاوه بر زحمت و سختی مبارزه با این آدم نماهای وحشی تا دندان مسلح، رنج کمبود امکانات و مواد غذایی نیز بر آنها رفته است.
گروه فرهنگ مقاومت: یکی از مدافعان حرم در خاطره ای از رنج مضاعفی که مدافعان حرم در نبرد حلب با اشرار و تروریست های داعش و جبهه النصره تحمل می کردند، می گوید و خاطر نشان می کند که علاوه بر زحمت و سختی مبارزه با این آدم نماهای وحشی تا دندان مسلح، رنج کمبود امکانات و مواد غذایی نیز بر آنها رفته است.

رنج مضاعفی که مدافعان حرم در نبرد تحمل می کردند

به گزارش بولتن نیوز، متن این خاطره به شرح زیر است:

اخبار حلب را هر روز دنبال میکردم و شواهد گواه آن بود که خبرهای خوشی در راه است.
زمانی به حلب رسیدم که شهر آزاد شده بود و طنین شادی و سرور مردم در کوچه ها شنیده میشد.
رزمندگان فاطمیون خسته از عملیاتهای سنگین و خوشحال از آزادسازی شهر در غم از دست دادن همرزمانشان نشسته بودند.
با یک پرس‌وجو در میافتی که نیروی عمل کننده رزمندگان فاطمیون بودند و سهم قابل توجهی در آزادسازی حلب داشتند.
امروز سه هفته از آن روز میگذرد و دوباره به سراغ فاطمیون میروم...
دلیرمردانی که در هیچ میدانی پایشان نلرزیده، امروز در سنگرهای نمناک و مقرهای سرد بدنهایشان میلرزد و چشم از نگهبانی برنمیدارند!
حرفهای رزمنده های فاطمیون را درک نکردم تا اینکه شبی در خط کنارشان بودم.
آفتاب که غروب کرد سوز و سرما تاثیرش بیشتر شد، علی و محمد در یک تانکر آهنی سرپناهی برای خود آماده کرده بودند و مرا نیز در آن جای دادند.
وقتی میخواستند نوبتی سرپست بروند، پتویی را دور خود میپیچیدند. پرسیدم چرا کاپشن یا بادگیر ندارید؟ گفتند: آنقدر کم بود که به ما نرسید!
ساعت هنوز هفت نشده بود که شامشان رسید، چه شامی. تصور میکنم ارزش ظروف یکبار مصرفش از غذای درون آن بیشتر بود. دوتا سیب زمینی آبپز و یک تخم مرغ...
علی میگفت؛ سوخت نداریم و لباس گرم هم نداریم، حالا غذای ما هم کم شده و سیر نمیشویم.
ساعت هشت شب بود که سرما از لباسهای گرم من عبور کرد و به مغز استخوانم رسید و دیگر طاقت نیاوردم و از علی و محمد جدا شدم.
محمد در لحظه خداحافظی گفت؛ اگر توانستی صدای ما را به گوش مسئولین برسان...


انتهای پیام/
منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین