کد خبر: ۳۸۶۰۹۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/30 مرداد 95/

خداوند چهار چیز را در چهار چیز پنهان کرد

امام باقر ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت کرده‌اند که خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان کرد:رضایتش را در طاعتش پنهان کرد؛ سخط [خشم] خود را در معصیتش مخفی کرد؛ اجابتش را در دعا کردن مخفی داشت و ولیّ خود را در میان بندگانش پنهان کرد ...
و خداوند مانع به نتیجه رسیدن اعمال کافران شدگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 30 مرداد به آیه 28 سوره محمد پرداخته شده و در آن آمده است:

ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم‏‏            

سوره محمد (47) آیه 28        

ترجمه
آن [عذاب] از این روست که آنان از آنچه خدا را به خشم آورد، پیروی کردند؛ و خشنودی او را ناخوش داشتند؛ پس، اعمال [خوب] آنها را [هم] تباه ساخت.

نکات ترجمه

«أَسْخَطَ» فعل متعدی از ماده «سخط» می‌باشد؛ و سخط به لحاظ معنایی، در نقطه مقابل «رضا» (= رضایت، خشنودی) قرار دارد (کتاب العین5/ 78) و به معنای «غضب شدیدی است که غالبا همراه با عقوبت کردن است» (مفردات ألفاظ القرآن/ 403) و در تفاوت آن با «غضب» (= خشم) گفته‌اند که «سخط»‌ غالبا از موضع بالا نسبت به پایین به کار می‌رود،  اما «غضب» در مورد خشم هر یک از طرفین به کار برده می‌شود (الفروق في اللغة/123) در واقع، در زبان عربی، سخط در مقابل رضا، غضب در مقابل رحمت، و کراهت (ناخشنودی) در مقابل حب (دوست داشتن)  به کار می‌رود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم5/ 79-78)

«أحْبَطَ» فعل متعدی از ماده «حبط» است. اصل این ماده در مورد شتری به کار می‌رود که از خوردن شبدر دچار نفخ شکم و دل درد شدیدی شود و حالش وخیم شود و چه‌بسا بمیرد؛ و در مورد انسان به معنای فاسد و تباه شدن عمل به کار می‌رود (کتاب العین3/ 174؛ کتاب الجیم1/ 140؛ مفردات ألفاظ القرآن/ 217) تفاوت «حبط» عمل و «بطلان» عمل در این است که «حبط» در مورد نابودی کارهای خوب به کار می‌رود؛ و «باطل» مربوط به چیزی است که از ابتدا بد و پوچ باشد (هود/16، جلسه51، تدبر5). همچنین نقطه مقابل «حبط» عمل (تباه شدن کار خوب)، «تکفیر» عمل می‌باشد (محمد/2؛ زمر/35) که به معنای نابود شدن کار بد، و بلکه تبدیل شدنش به کار خوب است (الفروق في اللغة/ 232)

حدیث

1) از امام باقر درباره آیه‌ی «آن [عذاب] از این روست که آنان از آنچه خدا را به خشم آورد، پیروی کردند؛ و خشنودی او را ناخوش داشتند؛ پس، اعمال آنها را تباه ساخت» سوال کردند، فرمود: حضرت علی ع را ناخوش داشتند، در حالی که رضایت خدا و رضایت رسولش به علی ع بود، خداوند به ولایت او در روز بدر و روز حنین و در پای درخت خرما [= بیعت رضوان، فتح/18] و روز ترویه [در عرفات] فرمان داد و در مورد آن، بیست و دو آیه در حجی که [مشرکان] مانع ورود رسول خدا به مسجدالحرام شدند و در جحفه [از میقات‌های حج] و در [غدیر] خم نازل شد.

تأويل الآيات الظاهرة، ص569؛ مناقب آل أبي‌طالب ع، ج‏3، ص100؛ روضة الواعظين، ج‏1، ص106

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ قَالَ كَرِهُوا عَلِيّاً ع وَ كَانَ عَلِيٌّ رِضَا اللَّهِ وَ رِضَا رَسُولِهِ أَمَرَ اللَّهُ بِوَلَايَتِهِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ وَ بِبَطْنِ نَخْلَةٍ وَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ نَزَلَتْ فِيهِ اثْنَتَانِ وَ عِشْرُونَ آيَةً فِي الْحِجَّةِ الَّتِي صُدَّ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ بِالْجُحْفَةِ وَ بِخُمٍّ.

2) در حدیث زندیق [=کافر]ی که سوالاتی از امام صادق ع پرسید، آمده است:
پرسید: آیا خدا رضایت و سخط [خشم] دارد؟
فرمود:: بله، اما نه آن گونه که در مخلوقات است؛ چرا که آن رضایت [و خشم]ی که در مخلوقات است حالتی است که بر شخص وارد می‌شود و او را از حالتی به حالت دیگر منتقل می‌کند؛ چرا که مخلوق توخالی است و با اعضاء و جوارح کارش را انجام می‌دهد و مرکب از اشیایی است که در او راه دارند؛ در حالی که آفریدگار ما هیچ چیزی در او راه ندارد، چرا که او یگانه‌ای است که از حیث ذات و معنا هم یگانه است [= هیچ گونه کثرتی در او راه ندارد]؛ پس رضایتش ثوابی است که می‌دهد و ناخشنودیش عقابی است که می‌کند، بدون اینکه چیزی در او وارد شود و او را به هیجان آورد و از حالی به حال دیگر منتقل کند، که اینها صفت مخلوقات عاجز و نیازمند است.

الكافي، ج‏1، ص110؛ التوحید (للصدوق)، ص170

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي حَدِيثِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَكَانَ مِنْ سُؤَالِهِ أَنْ:
قَالَ لَهُ فَلَهُ رِضًا وَ سَخَطٌ؟
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَعَمْ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى مَا يُوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ الرِّضَا حَالٌ تَدْخُلُ عَلَيْهِ فَتَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ الْمَخْلُوقَ أَجْوَفُ مُعْتَمِلٌ مُرَكَّبٌ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لَا مَدْخَلَ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ وَاحِدِيُّ الذَّاتِ وَاحِدِيُّ الْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْ‏ءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ الْعَاجِزِينَ الْمُحْتَاجِينَ.

3) امام باقر ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت کرده‌اند:
خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان کرد:
-  رضایتش را در طاعتش پنهان کرد؛ پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار که چه‌بسا رضایتش در همان باشد و تو ندانی.
-  و سخط [خشم] خود را در معصیتش مخفی کرد؛ پس هیچ معصیتی را کوچک نشمار که چه‌بسا خشم او در همان باشد و تو ندانی.
-  و اجابتش را در دعا کردن مخفی داشت؛ پس هیچ دعایی را کوچک نشمار که چه‌بسا اجابت او در همان دعا باشد و تو ندانی.
-  و ولیّ خود را در میان بندگانش پنهان کرد؛ پس هیچ بنده‌ای از بندگان خدا را کوچک نشمار که چه‌بسا از اولیاءالله باشد و تو ندانی.

الخصال، ج‏1، ص209

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَةً فِي أَرْبَعَةٍ
أَخْفَى رِضَاهُ فِي طَاعَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
وَ أَخْفَى سَخَطَهُ فِي مَعْصِيَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِيَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
وَ أَخْفَى إِجَابَتَهُ فِي دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَ‏ شَيْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
وَ أَخْفَى وَلِيَّهُ فِي عِبَادِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ فَرُبَّمَا يَكُونُ وَلِيَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ.  

تدبر

 «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ ...»:
این آیه فلسفه عذاب را نشان می‌دهد: «عدم هماهنگی با حق و حقیقت».
چرا که می‌فرماید ریشه عذاب این است که خواسته‌ها و خوشایند و بدآیند خودشان را با خدا (که حق محض و حقیقت محض است) تنظیم نکردند: از آنچه مایه خشم خداست پیروی کردند و آنچه مورد رضایت خداست را خوش نداشتند.

 ‌ «...اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم»:
این آیه فلسفه حبط اعمال [پوچ و باطل شدن اعمال خوب کافران] را نشان می‌دهد: باز هم «عدم هماهنگی با حق و حقیقت».
کسی که خواسته‌ها و خوشایند و بدآیندهایش را با خدا تنظیم نکند، انگیزه‌ها و درواقع، پشتوانه عمل خودش را با حق و حقیقت منطبق نمی‌کند، پس عملش منطبق بر حقیقت نیست، پس حتی اگر عمل بظاهر خوبی هم داشته باشد، باطن و پشتوانه‌ای ندارد؛ لذا عملش حبط می‌شود؛ یعنی در قیامت معلوم می‌شود آن عمل بظاهر خوب، واقعا پوچ و باطل بوده است.

  «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ ...»:
کنار هم گذاشتن این آیات سوره محمد (ص) نشان می‌دهد که چگونه روابط انسان با خود، با دیگران، و با خدا، همگی در یک راستا می‌باشد و درواقع، رابطه با خود و با دیگران، پرتوی از رابطه انسان با خدای خود می‌باشد؛ و اگر هریک مشکل داشته باشد، بقیه هم مشکل‌دار خواهد بود:
در آیه 25 (جلسه151) از میل درونی آنها به بدی که شیطان با توجیه‌گری آنها را خوب جلوه می‌داد (الشیطان سوّل لهم)، سخن گفت (ارتباط با خود).
در آیه 26 (جلسه152) به ارتباطات همان افراد با کسانی که نسبت به تعالیم الهی ناخشنودند، اشاره کرد. (ارتباط با دیگران)
در این آیه درباره پیروی همان‌ها از موجبات خشم خدا و خوش نداشتن رضایت خدا بحث کرد. (ارتباط با خدا)

به تعبیر دیگر، در آیه 25، ریشه عقب‌گردشان را همان میل به بدی که با توجیه شیطان همراه شده دانست. در آیه 26 ریشه این وضعیت (عقب‌گرد ناشی از توجیه‌گری شیطان) را ارتباطات آنها با افراد مخالف تعالیم الهی معرفی کرد. در آیه 27 به اینکه این حال و اوضاعی که دنبالش هستند با رسیدن مرگ به هم می‌خورد و عذابشان شروع می‌شود پرداخت؛ و در آیه حاضر ریشه این عذاب و درواقع، ریشه کل آن وضعیتهای قبلی را، مشکل آنها در ارتباط با خدا دانست.

  «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ»:
چرا در مورد موضع آنها در قبال «سخطِ» (= خشمِ) خدا، تعبیر «پیروی کردن» را آورد، نه «خشنود بودن» را؟ یعنی با توجه به تقابل بین خشنودی و خشم (رضا و سخط)، چرا نفرمود: «از آنچه مایه خشم خداست خوششان می‌آمد» و فرمود «از آنچه مایه خشم خداست، پیروی می‌کردند»؟
الف. شاید از این باب است که انسان ممکن است از گناه (که مایه سخط خداست) خوشش بیاید، اما مادام که آن گناه را انجام نداده، گناهی برایش ثبت نمی‌شود (پیروی کردن، اقدام کردن است، نه صرف تمایل داشتن)
ب. شاید ...

«وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم»:
چرا در مورد موضع آنها در قبال رضایت خدا، تعبیر کراهت داشتن (ناخوشایند بودن) را به کار برد، و همانند عبارت قبلی آیه (اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ)، در اینجا نیز تعبیری همچون «پیروی نکردند» به کار نبرد؟
الف. شاید می‌خواهد به فلسفه حبط عمل اشاره کند؛ عمل زمانی واقعا خوب است که هم حُسن فعلی داشته باشد (خود آن عمل، کار خوبی باشد) و هم حُسن فاعلی داشته باشد (با انگیزه خوب انجام شده باشد، نه برای ریا و شهرت‌طلبی و فخرفروشی و ...)

حبط عمل، در مورد اعمالی است که خود آن عمل خوب است؛ اما انجام دهنده‌ی آن، حُسن فاعلی ندارد. کسی که از آنچه مایه رضایت خداست، بدش می‌آید، یعنی واقعا کار خوب را از آن جهت که خوب و منطبق بر حق و حقیقت (= رضایت خدا) است، انجام نداده است؛ لذاست که عملش حبط می‌شود و باطل و پوچ بودنش آشکار می‌گردد. (تدبر2)

ب. شاید از این جهت که مساله اقدام کردن را در عبارت قبل «اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ» به کار برد و دیگر نیازی به تکرار آن نبود، و اینجا می‌خواست اشاره کند که مشکل آنها فقط در این اقدام و عمل آنها نیست، بلکه در ریشه‌های گرایشی‌شان هم مشکل دارند.
ج. ...

« اتَّبَعُوا ... وَ كَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم»: اگرچه انسانها در انتخاب راه و روش [و علائق] خود آزادند، اما چاره‌ای جز پذیرش پیامدهای آن ندارند. (قرائتی، تفسیر نور9/ 94)
منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمد
|
Pakistan
|
۰۹:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
0
0
عالی بود.همین الان قصد داشتم که این آیایه را از اینترنت چک کنم و حفظ کنم که دیدم شانسکی شما پیرامون آن تفاسیر نورانی امام باقر علیه السلام را آورده اید.ممنون
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین