کد خبر: ۳۶۸۹۷۹
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/12 تیر 95/

سفیه با زیردستش خشن؛ و به مافوقش بله‌قربان‌گو است

کسانی که بیش از همه سزاوارند که آرزوی حلیم و بردبار شدن همه مردم را داشته باشند افراد سفیه هستند که نیاز دارند مردم از سفاهت آنان اغماض کنند ...
و خداوند مانع به نتیجه رسیدن اعمال کافران شدگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 12 تیر به آیه 13 سوره بقره پرداخته شده و در آن آمده است:

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا
يَعْلَمُون‏       

سوره بقره (2) آیه 13

ترجمه

و هنگامی که بدیشان گفته شود: «ایمان بیاورید همان گونه که مردم ایمان آوردند»، گویند: «آیا ایمان بیاوریم آن گونه که سفیهان ایمان آوردند؟!» هشدار! که آنانند که خود سفیه‌اند ولی نمی‌دانند.

 نکات ترجمه‌ای و نحوی

«السُّفَهاءُ» جمع «سفیه» است که صفت مشبهه از ماده «سفه» می‌باشد که بر «خِفّت» (سبکسری) و «سخافت» (سخیف و مبتذل بودن) دلالت می‌کند (معجم المقاييس اللغة3/ 79) و چون صفت مشبهه است دلالت بر ثبات این صفت در شخص می‌کند: به کسی که یکبار رفتار سفیهانه‌ای از او سر بزند، «سفیه» گفته نمی‌شود. این تعبیر در قرآن کریم، هم در مورد کم‌خردی نسبت به امور و معاملات دنیایی مطرح شده [که در ادبیات فقهی نیز سفیه به همین معنا رایج است] و هم در مورد کم‌خردی در امور دینی و اخروی [که نمونه‌اش همین آیه است] (مفردات ألفاظ القرآن/414)؛ و به مناسبتِ همین معنای «خفت»، گاه در معنای «جهل و نادانی» هم به کار می‌رود (لسان العرب13/ 498). بسیاری آن را نقطه مقابل «حلم» (بردباری ناشی از دوراندیشی) معرفی کرده‌اند (كتاب العين4/ 9؛ معجم المقاييس اللغة3/ 79؛ المحيط في اللغة3/ 416 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏5/ 147)  و در حدیث جنود عقل و جهل هم این دو (حلم و سفه) در مقابل هم دانسته شده (الکافی1/ 21) که در این صورت معادل فارسی مناسب برای آن «کوته‌بینی» است.

«إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»  وقوع «الـ» بر روی السفهاء (که خبر برای «هُم» است) دلالت بر حصر می‌کند؛ یعنی سفیه واقعی فقط همین‌ها هستند.

حدیث

1) و روي عن الإمام السبط التقي أبي محمد الحسن بن علي:قِيلَ فَمَا السَّفَهُ‏ قَالَ اتِّبَاعُ الدُّنَاةِ وَ مُصَاحَبَةُ الْغُوَاةِ.
تحف العقول، ص226 ؛ معاني الأخبار، ص247

از امام حسن مجتبی سوال شد «سفاهت چیست؟»فرمودند پیروی کردن از افراد پست و هم‌صحبتی با گمراهان.

2) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي غُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ السَّفَهَ خُلُقُ لَئِيمٍ يَسْتَطِيلُ عَلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ‏  وَ يَخْضَعُ لِمَنْ [هُوَ] فَوْقَهُ.
الكافي، ج‏2، ص322

از امام صادق ع روایت شده است: سفاهت خلق و خوی پستی است: [این است که شخص] نسبت به مادون خود گردن‌فرازی و زورگویی کند، و در قبال مافوق خود خاضع و فروتن باشد.

3) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... ‏مَنْ كَافَأَ السَّفِيهَ بِالسَّفَهِ فَقَدْ رَضِيَ بِمَا أَتَى إِلَيْهِ حَيْثُ احْتَذَى مِثَالَهُ‏ .
الكافي، ج‏2، ص322

از امام صادق ع روایت شده است که: ... کسی که در مقابل سفیه، با سفاهت مقابله به مثل کند، به سفاهتی که در حقش شده، رضایت داده است؛ زیرا که خودش هم همان کار را کرده است.

4) سِلَاحُ الْجَهْلِ السَّفَهُ‏
غرر الحكم و درر الكلم4/ 127  

از امیرالمومنین ع روایت شده است: سلاح جهل، سفاهت است
[یعنی وقتی بخواهند افراد را در جهل نگهدارند، بهترین ابزارش این است که آنان را به سفاهت و کم‌خردی و ضعف در تحلیل بکشانند؛ همان کاری که تخصص رسانه‌های جمعی مدرن است]

5) حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ: إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِأَنْ يَتَمَنَّى لِلنَّاسِ الْغِنَى الْبُخَلَاءُ لِأَنَّ النَّاسَ إِذَا اسْتَغْنَوْا كَفُّوا عَنْ أَمْوَالِهِمْ
وَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِأَنْ يَتَمَنَّى لِلنَّاسِ الصَّلَاحَ أَهْلُ الْعُيُوبِ لِأَنَّ النَّاسَ إِذَا صَلَحُوا كَفُّوا عَنْ تَتَبُّعِ عُيُوبِهِمْ
وَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِأَنْ يَتَمَنَّى لِلنَّاسِ الْحِلْمَ أَهْلُ السَّفَهِ‏ الَّذِينَ يَحْتَاجُونَ أَنْ يُعْفَى عَنْ سَفَهِهِمْ
فَأَصْبَحَ أَهْلُ الْبُخْلِ يَتَمَنَّوْنَ فَقْرَ النَّاسِ وَ أَصْبَحَ أَهْلُ الْعُيُوبِ يَتَمَنَّوْنَ مَعَايِبَ النَّاسِ وَ أَصْبَحَ أَهْلُ السَّفَهِ‏ يَتَمَنَّوْنَ سَفَهَ النَّاسِ وَ فِي الْفَقْرِ الْحَاجَةُ إِلَى الْبَخِيلِ وَ فِي الْفَسَادِ طَلَبُ عَوْرَةِ أَهْلِ الْعُيُوبِ وَ فِي السَّفَهِ‏ الْمُكَافَاةُ بِالذُّنُوبِ.
الأمالي( للصدوق)، ص387 ؛ الكافي، ج‏8، ص170

از امام صادق ع روایت شده است: کسانی که بیش از همه سزاوارند که آرزوی ثروتمند شدن همه مردم را داشته باشند افراد بخیل هستند! زیرا مردم وقتی ثروتمند شوند، دیگر سراغ اموال اینها نمی‌آیند [دیگر کسی از آنها پولی طلب نمی‌کند]؛ و کسانی که بیش از همه سزاوارند که آرزوی خوب و صالح شدن همه مردم را داشته باشند افراد دارای عیب هستند! زیرا مردم وقتی صالح شوند در تتبع و جستجوی عیوب مردم دست برمی‌دارند؛ و کسانی که بیش از همه سزاوارند که آرزوی حلیم و بردبار شدن همه مردم را داشته باشند افراد سفیه هستند که نیاز دارند مردم از سفاهت آنان اغماض کنند؛ در حالی که افراد بخیل آرزوی فقیر شدن مردم را دارند؛ و افراد دارای عیب، آرزو می‌کنند که همه دارای عیب باشند؛ و افراد سفیه آرزو دارند که همه مردم سفیه شوند؛ در حالی که اگر فقر باشد، نیاز بردن نزد بخیلان؛ و اگر فساد باشد، جستجوی از نقطه‌ضعف‌های افراد معیوب؛ و اگر سفاهت باشد، مقابله به مثل کردن با گناه، پیش می‌آید.

تدبر

با توجه به دسته‌بندی سه‌گانه‌ای که در ابتدای سوره بقره انجام شده و دو گروه نخست مشخصا متقین و کافران هستند، اغلب مفسران بر اساس اوصاف گروه سوم (که این آیه هم یکی از اوصاف آنهاست) آنان را همان منافقان دانسته‌اند.

«... آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ ...»: آنان صریحا ایمان مردم را ایمان سفیهانه می‌خوانند و خود را فرهیخته و لذا برتر از مردم عادی قلمداد می‌کنند. این تعبیر هم نشان می‌دهد که تحقير مؤمنان، از شيوه‏هاى منافقان است؛ و هم حکایت از روحيه خودبرتربينىِ آنان دارد (قرائتی، تفسير نور1/ 59)

«إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»: آقای قرائتی برداشت خود از این عبارت را در تفسير نور(1/ 59) چنین نوشته‌اند: «بايد غرور متكبرانه منافق، شكسته وبا آن مقابله به مثل شود.» همین مطلب را در یکی از سخنرانی‌هایشان به تعبیری بسیار ساده و رسا چنین توضیح دادند: «آنها می‌گویند مومنان سفیه‌اند، خدا هم می‌گوید: سفیه، خودِ خودِ خودتی!»

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ
.
«...قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ ...»: حقیقت سفیه بودن و شاخصه‌ی کم‌خردی و کوته‌بینی چیست؟

قرآن از تقابل دو تحلیل، و درواقع، تقابل دو مدل محاسباتی  سخن می‌گوید: آنان مردم مومن را ابله و کوته‌بین می‌دانند، و خداوند آنها را حقیقتا تنها افراد کم‌خرد و کوته‌بین می‌شمرد؛ این تعبیر حصر در واقع می‌خواهد بگوید اگرچه برخی مردمِ به‌ظاهر سفیه (دارای بهره‌هوشی پایین) هم وجود دارند، اما سفاهت اصلی، سفاهت اینانی است که مومنان را سفیه می‌دانند.

اما چرا هریک از اینها دیگری را سفیه می‌شمرد؟

به خاطر دو سبک زندگی متفاوتشان: مردم مومن، چون خداوند و وعده‌های او را باور دارند، زندگی خود را بر اساس وعده‌های غیبی او (مطلبی که در چند آیه قبل - بقره/3 -، به عنوان شاخص اصلی گروه مقابل، مطرح شد) تنظیم می‌کنند؛ اما اینها چون ایمانشان ظاهری و بی‌ریشه است (بقره/8) زندگی خود را بر اساس محاسبات ظاهری تنظیم می‌کنند. آنگاه، از منظر محاسبات ظاهری دنیوی، قدرتمندان و دنیامداران را جدی نگرفتن، کم‌خردی و کوته‌بینی است؛ و از منظر محاسبات الهی، غیر خدا را جدی گرفتن، کوته‌بینی و ابلهی است.

اما آیا جدای از نگاه درون‌دینی هم می‌توان بررسی کرد که کدام دیدگاه درست است؟

در کلمه سفاهت نوعی پستی و حقارت نهفته است و باید دید کدام از این دو دیدگاه چنین لازمه‌ای دارد؟
حدیث2 در اینجا رهگشاست: سفیه با مادون خود، خشن؛ و به مافوق خود، بله‌قربان‌گو است.

اکنون صرف نظر از قضاوت درباره حقانیت محاسبات دنیوی و الهی، می‌توان قضاوت کرد که واقعا زندگی بر اساس محاسبات ظاهری چنین روحیه‌ای ایجاد می‌کند یا زندگی بر اساس محاسبات الهی؟

«...قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ ...»: در هریک از این دو گروه که باشیم، جای انکار ندارد که سفاهت با جهالت گره خورده است و سلاح جهل، سفاهت است (حدیث4). درواقع، کسانی که می‌خواهند افراد را در جهل نگهدارند، بهترین ابزارش این است که آنان را به سفاهت بکشانند؛ و مهمترین ویژگی که شخص را در سفاهت نگه می‌دارد این است که:
«نداند، و نداند که نداند.»
پس کسی که «نمی‌داند»، تا وقتی که توجه دارد که «نمی‌داند»، دچار سفاهت نمی‌شود؛ اما همین که دچار این توهم شود که «می‌داند» ورودش در وادی سفاهت آغاز می‌شود. و این همان کاری که است که تخصص رسانه‌های ارتباطی مدرن است؛ یعنی با ریختن انبوهی از اطلاعات مهم و غیرمهم بر سر افراد، مانع تفکر جدی افراد می‌شوند و درعین‌حال به آنها القا می‌کنند که «شما خیلی می‌دانید»؛ در حالی که مخاطبانشان واقعا چیزی نمی‌دانند، مگر آنچه صاحبان این رسانه‌ها به آنها القا کرده باشند؛ و وقتی این سفاهت حاصل شد، آنگاه اگر واقعیتِ جلوی چشم آنان هم انکار شود، این افرادِ به سفاهت کشیده شده، قبول می‌کنند.

در خصوص اینکه چرا در قرآن کریم در مواردی «تبعیت از اکثریت مردم» را مذمت می‌کند اما در این آیه «ایمان آوردن همانند مردم» را می‌ستاید و حتی ملاک قرار می‌دهد، نکته تخصصی‌ای وجود داشت که با فضای اختصار تلگرام  مناسبت ندارد. لذا در وبلاگ گذاشتم و علاقمندان به آنجا مراجعه کنند در لینک زیر، تدبر 6
http://yekayehqurandarrooz.parsiblog.com/Posts/105

انتهای پیام/
منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین