کد خبر: ۳۶۶۴۰۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
تاملی بر زندگی شهید میرقاسم میرحسینی

سردار سلیمانی: او یک مالک اشتر به تمام معنا بود

میرقاسم میرحسینی در مرداد۱۳۴۲ در روستایی صفدر بیک سیستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستایی جزینک شرکت کرد و در رشته کشاورزی قبول شد.
گروه فرهنگ مقاومت - میرقاسم میرحسینی در مرداد۱۳۴۲ در روستایی صفدر بیک سیستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستایی جزینک شرکت کرد و در رشته کشاورزی قبول شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار عضویت نیمه وقت در سپاه پاسداران زابل، به جمع گروه های جهادی شهر پیوست و در ساختن جاده ، پل و مسجد، هر چه در توان داشت به کار گرفت. در خرداد۱۳۶۰ به عضویت رسمی سپاه درآمد و پس از چند ماه کار در واحد پذیرش سپاه،ذچنان نبوغ و استعدادی از خود نشان داد که او را برای گذراندن دوره را در پادگان امام علی طی کند. همزمان با عملیات بیت المقدس به جبهه رفت و به عنوان معاون گردان برای آزادسازی خرمشهر تلاش کرد.



در سال ۱۳۶۲ و در بیست سالگی تصمیم گرفت ازدواج کند.

بخشی از کتاب دلاور مرد سیستان

به گزارش بولتن نیوز، هوا هنوز روشن نشده بود و باد ملایمی می وزید. بچه ها در سنگر ها مشغول استراحت بودند و اردوگاه در آرامش و سکوت بود.

علی که شب گذشته را نگهبانی داده بود و تازه پستش را تحویل داده بود به طرف سنگر می رفت تا بخوابد. هوا سرد بود. اورکتشدرا روی شانه صاف کرد. نگاهش به کارون افتاد و کسی را در آب دید. فکر کرد شاید در آب افتاده و نمی تواند خودش را بیرون بکشد. به سرعت به طرف رود دوید. وقتی نزدیک شد، میرقاسم را دید که در آب شنا می کند. از شدت سرما دندان هایش به هم می خورد و به سختی نفس می کشید.

علی با دیدن چنین صحنه ای، بیشتر سردش شد. اورکت را کامل به تن کرد و گفت: توی این سرما برای چی رفتی توی آب؟

میرقاسم جلو آمد و سلام کرد. دستش را به شاخه های خشک ساحل گرفت و خودش را از آب بیرون کشید. دندان هایش تریک تریک به هم می خوردند. موهای بدنش، سیخ شده بود و می لرزید.

علی، تند اورکت را در آورد و خواست روی شانه میرقاسم بیندازد که دستش را پس زد و گفت: خیس می شود. نیازی نیست.

علی اصرار کرد: فدای سرت داری یخ میزنی.

میرقاسم سر بالا انداخت و گفت: بپوش. هوا سرد است. یخ می کنی. الان می روم توی سنگر، لباسم را عوض می کنم.

به طرف سنگر فرماندهی به راه افتاد. علی دنبالش دوید و پرسید: تو این هوای سرد برای چی رفتی تو آب؟

میرقاسم، لبخند کمرنگی زد و گفت: قرار است امروز نیروها را برای تمرین شنا بفرستیم تو آب. خواستم قبل از این که بچه های مردم بروند توی آب سرد رودخانه، خودم ببینم سرما چه مزه ای دارد.

زد روی شانه علی و ادامه داد: مگر دیشب کمین نداشتی، برو استراحت کن!

علی که حرفی برای گفتن نداشت به طرف سنگر راه افتاد.


توسل سردار سلیمانی به شهید


سردار سلیمانی در زمان نبردهای سنگین با گروه داعش در عراق و به خصوص سوریه در پاسخ به این سوال که در این روزهای سنگین نبرد بیشترین توسل را به کدام شهید دارد، گفته است به شهید حاج قاسم میرحسینی، قائم مقام خودش در لشکر 41 ثارالله بیشترین توسل را دارد.

سردار سلیمانی به این شهید دوران دفاع مقدس بسیار علاقه مند بوده به گونه‌ای که پس از سالها هرگاه نزد وی نامی از شهید میرحسینی برده شود به شدت متحول و منقلب می شود.

شهید میرحسینی از شخصیت های استثنایی و کمتر شناخته شده دوران دفاع مقدس  است که  رهبر معظم انقلاب در تجلیل از این شهید بزرگوار فرموده اند: "شهید حاج قاسم میرحسینی که از سرداران لشکر  

ثارالله می‌باشد، از آن شخصیتهای استثنایی و جالب است که من مردم سیستان را اینگونه شناختم".



*سخنان خواندنی حاج قاسم سلیمانی درباره شهید میرحسینی

حاج قاسم سلیمانی در وصف شهید میرحسینی می‌گوید: قاسم میرحسینی ، بزرگ لشکر 41 ثارالله بود که واقعاً من امروز در هر مأموریتی جای خالی او را می‌بینم. شهید میرحسینی در بعد خودش در تمام صحنه جنگ تک بود. در مورد شهید میرحسینی هرچه بگویم احساس می‌کنم اصلاً نمی‌توانم حق او را ادا کنم. خیلی روح بزرگی داشت. یک مالک اشتر به‌تمام‌معنا بود. من نمی‌دانم مالک هم توی صحنه سخت محاصره جنگ مثل شهید میرحسینی بوده یا نبوده.

شهید میرحسینی فرمانده‌ای بود که همه ابعاد یک فرمانده اسلامی را با تعاریف اصیل آقا امیرالمومنین(ع) دارا بود. با معنویت ترین شخصیت لشکر ثارالله بود. صدای دل‌نشین آوای قرآن شهید میرحسینی را هر کس می‌شنید از خود بی‌خود می‌شد.

خداوند این توفیق را به من داد که تقریباً از عملیات والفجر یک تا این اواخر که خیلی هم بود در خدمت ایشان باشم. من واقعاً این را می‌گویم که در میان شهدای جنگ تحمیلی دوستان بسیاری داشتم ولی در عملیات مختلف هیچ‌کس را مانند ایشان ندیدم.

در عملیات کربلای 4 بچه‌ها خیلی نگران ایشان بودند. هیچ عملیاتی شهید میرحسینی بدون زخم از صحنه خارج نشد. از تمام عملیات زخمی بر بدن داشت. به بچه‌ها گفته بود توی عملیات کربلای 4 نترسید که من شهید نمی‌شوم.

قبل از عملیات کربلای پنج شبی داخل سنگر نشسته بودیم و باهم صحبت می‌کردیم. گفت: تیر به اینجای من خواهد خورد؛ و انگشتش را روی پیشانی‌اش گذاشت و همین‌طور هم شد؛ و بی‌سیم‌های لشکر ثارالله تا پایان جنگ دیگر صدای دل‌نشین و ارزشمند و پرمعرفت میرحسینی را نشنیدند. آن صدایی که برای همه بچه‌ها چه کرمانی، چه رفسنجانی، چه زرندی، چه سیرجانی، چه هرمزگانی و چه بلوچستانی امیدبخش بود. دلنواز بود و دوست‌داشتنی. آن صدا خاموش شد.

شهادت

بخشی از کتاب دلاور مرد سیستان

به صورت محمود که از لای پتو پیدا بود، نگاه کرد و لبخند زد. به حمید که کنارش ایستاده بود، گفت: اگر خدا بخواهد این طوری آدم را می زنند.

حمید با تعجب پرسید:چی؟

ناگهان گلوله ای آمد و پیشانی میرقاسم را سوراخ کرد. افتاد روی زمین. خون از پیشانی اش بیرون زد و رفت لای موهایش. حمید، محکم به سرش کوبید و فریاد زد. یکی که از دور این صحنه را دیده بود، با ناباوری به طرف شان دوید. خودش را روی بدنبی جان میرقاسم انداخت و گریه کرد. لحظه ای بلند شد، او را تکان داد و گفت: تو را به خدا بلند شو، حاجی!

باید باور می کردند که میرقاسم از پیش شان رفته است. باید باور می کردند که سیسیتان، دلاورمردش را برای همیشه از دست داده، اما مگر میشد؟!



وصیت نامه شهید

شاید مشیت حضرت داور بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم. به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوخته‌ام نه به بضاعت و توشه خویش.

بارخدایا یگانگی‌ات و اینکه شریک و همتائی برایت نیست و معبود واقعی هستی شهادت می‌دهم. بارخدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول توست شهادت می‌دهم. و به اینکه حضرت علی (ع)پیشوا و امام اول شیعیان است . و اینکه قیامت و محشر روز رستاخیز حق است شهادت می‌دهم . بارخدایا به اینکه نظام جمهوری به رهبری امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به ما تحمیل شده و امروز فرزندان برومند ملت ما ایثارگرانه از تمامیت ارضی، اسلامی، عقیدتی و مکتبی خود دفاع می‌کنند شهادت می‌دهم. شاید مشیت حضرت داور بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم. به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوخته‌ام نه به بضاعت و توشه خویش. خدا گواه است توشه‌ای ندارم. مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته ترین فرزندان این امت، قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود، بسیجیان که جز خدا نمی‌دیدند و جز طریقت خدائی نمی‌پویند و آن خالصانی که تکیه به حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق، اعمال و حالات خود را از آلودگی‌ها شسته‌اند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزئین کرده‌اند. آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع) دنیا را سه طلاقه کرده اند.


امام علی (علیه السّلام) میفرماید: لایرجون احد منکم إلا ربّه ولایخافن إلا ذنبه .{نهج البلاغه حکمت 82. هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد و جز از گناه خود نترسد.

منابع:

کتاب دلاور مرد سیستان
Khademoreza.blogfa.ir

Www.hamshahrionline.ir

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۶
0
0
چه شده که رزمکندگان آن دوران در این زمان اینقدر اسیر دنیا شدهاند و همه چیز را فراموش کرده ا ند
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین