کد خبر: ۳۶۲۷۲۳
تاریخ انتشار:

آقای فرهاد مجیدی این پسر منتظر شما است

جمعه کسل کننده در خانه علی بیداد می کرد، مادر در حیاط خانه رخت می شست و مهدی برادر کوچک علی دور حوض می گشت و رقص آرام ماهی ها را تماشا می کرد. پدر در مقابل آفتاب تند خرداد ماه با سگرمه های درهم لب ایوان نشسته ودر فکرفرو رفته بود.
به گزارش بولتن نیوز؛ناگهان  زنگ  در خانه به صدا  در آمد، دوست پدر علی بود، با خوشحالی گفت: کاری پیدا شده، تا آخر روز می توان  پول خوبی به  دست آورد. چشمان پدرعلی برق زد، زود  وسایلش را برداشت و رو به مادر گفت : انشالله شب با دستمزد خوبی می آیم  وهر چه لازم داری می خریم .  مادر لبخندی زد و رو به آسمان گفت: امید به خدا.
علی شتابان به سوی پدر دوید و خواست  او را  با  خود  ببرد. پدر در مقابل تمناهای کودکانه علی نتوانست مقاومت  کند واین گونه علی شاداب و خندان  بر ترک  موتورسیکلت زهوار دررفته پدر نشست و راهی شد، راهی شدنی که  نمی دانست چه مصیبتی در انتظاراوست.
پسرک سر از پا نمی شناخت که توانسته از شر جمعه دلگیر رها شود و دمی با  دوستان جدید درزمین خاکی کوچه پس کوچه های "مامازن” پاکدشت فوتبال بازی کند . ساعتی نگذشت ، پدر برای انجام کاری رفت و دوست  پدر، علی را  صدا  کرد  که  در گرفتن لوله سنگین و بلندی به  او کمک  کند .  غافل از اینکه دستان کوچک علی توانایی  گرفتن لوله را  ندارد  ، لوله  خم  شد  و با کابل لخت برق فشار قوی برخورد  کرد ، زمین لرزید و  فریاد علی از درد به آسمان رفت .
و این  گونه  شد  که علی هاتفی نوجوان 12 ساله  در یک جمعه سیاه دچار برق گرفتگی شدید  شد و  در عرض چند  دقیقه دو دستش تا شانه زغال و به چوبی خشک تبدیل شد و زندگی روی دیگر خود  را به این کودک معصوم نشان داد.
دو سه ساعتی طول کشید  تا علی را  از پاکدشت به بیمارستان شهید مطهری تهران منتقل کنند. علی یک هفته  در بخش مراقبت های ویژه بستری بود  و  پزشکان گمان می کردند با شرایطی که  او  دارد، هرگز زنده  نمی ماند، به همین دلیل به  خانواده  اش گفتند امکان زنده بودنش کم  است و برای انجام عمل باید صبر کنند . اما علی برای زندگی سخت جنگید ، مقاومت کرد و دوام آورد .غیر از دو دستش که به جزغاله ای سیاه  تبدیل شده بود، در ناحیه پاها و سر هم  دچار زخم های عمیقی شده بود  ، اما علی نشان داد قوی تر ازآن است و طاقت آورد و زنده ماند و پزشکان  او را  عمل کردند و افسوس که دو  دست  علی دیگر حتی یک رگ نداشت  که  خونی در آن  جریان یابد.  دو تکه چوب سیاه خشک کج و معوج که برای زنده  ماندن  علی باید  از شانه  قطع  می شدند .
دکترها  زنده ماندن  علی را  معجزه  می دانند،  بچه ای که  برق سه فاز حتی از سرش عبور کرده و  موهای او  را  سوزانده است ، اما  او زنده ماند و برای زندگی جنگید .
علی هاتفی اکنون  در کلاس سوم  راهنمایی مدرسه دانش آموزان استثنایی درس می خواند  اما هنوز به زندگی امیدوار است . پزشکان  گفته  اند  به  کمک فناوری های جدید  می توان  دو  دست  الکترونیک برای علی کار گذاشت تا او بتواند بتنهایی غدا بخورد، لباس بچوشد ، بند کفش هایش را ببندد و دستش را بر زانو بگیرد  و برخیزد.
خودش می گوید خیلی وقت ها  که تشنه و گرسنه است خجالت می کشد به  مادر و یا برادرش بگوید آب می خواهد  . می گوید تا آنجا که  توان داشته باشم  صبر می کنم  .
علی فقط یک آرزو دارد، روزی دو دست داشته باشد تا بتواند روی پای خودش بایستد.
علی عاشق فوتبال و استقلالی است.  فرهاد  مجیدی را خیلی دوست  دارد  و دوستدار صدای مرتضی پاشایی و علی صادقی است و می گوید دوست دارد  فرهاد  مجیدی را از نزدیک ببیند .
همه دلخوشی علی این است  که  نیکوکاران به کمکش بیایند و هزینه دو دست مصنوعی هوشمند او را تامین کنند .
به گفته پزشکان متخصص هزینه وارد کردن دو دست  مصنوعی برای علی و ادامه پروسه درمانش حدود 260 میلیون تومان تمام می شود  که  به  کمک نیکوکاران سخاوتمند تا کنون مبلغ 147 میلیون ان جمع شده است .
تیم پزشکان معالج علی می گویند از آنجا  که  علی در سن رشد  است، باید  برای اینکه شانه های علی عادت کنند دو دست سنگین مصنوعی را  تحمل نمایند، باید ابتدا دو دست مصنوعی ایرانی را که صرفا کارکرد زیبایی دارند، تا یک سال برای او  کار بگذارند و سپس در صورت تامین هزینه ، دو دست الکترونیک از خارج از کشور برایش وارد  کنند؛ دست هایی که  از ساعد متحرک  است و علی با  کمک  آنها  می تواند  کارهای حداقلی خودش را با آنها انجام دهد.
 
تلخ ترین صحنه زندگی علی نحوه تردد اوست که مجبور می شود برای اینکه ترک موتور پدرش سوار شود و به بیمارستان و مدرسه و …برود، با یک کش محکم  او را به کمر پدرش متصل  کنند و علی می گوید : این صحنه برایم خیلی دردناک است.
علی آرزو دارد دکتر شود، آن هم دکتر دست که بتواند بچه هایی که مثل خودش مشکل دارند را مجانی درمان  کند!
نکته قابل تامل در داستان تلخ زندگی علی این است  که اوبه خاطر کابل های ناایمن فشار قوی لخت دچار برق گرفتگی شده است؛ حادثه ای که  تکرار می شود و هر ساله  حوادث تلخی به همین  شکل رقم  می خورد  و شهروندان بسیاری قطع عضو و معلول می شوند. وزارت نیرو  در برابر چنین حوادث زجر آور و تلخی چه  تمهیداتی اندیشیده  است  و آیا در این  باره  نباید  خسارتی پرداخت  کند؟
شاید  اگر خانواده علی می دانستند و در این باره  اقدام  می کردند  می توانستند با  شکایت  از نهادها و سازمان های ذیربط دست کم دیه دستان علی را بگیرند و خرج درمانش کنند و او  حالا برای تامین سلامتی و خرید دو دست مصنوعی اینقدر در تنگنا نبود.
علی هاتفی قربانی یک حادثه است، حادثه هم خبر نمی کند ولی برای ادامه راحت تر زندگی باید  همه  دستان نداشته اش را بگیرند، هر کس به هر نحوی که  می تواند .شاید بیشترین کمک را  از نظر روحی همین آقا فرهاد مجیدی بتواند به علی بکند که  دوست دارد او را از نزدیک ببیند .
ناگهان  زنگ  در خانه به صدا  در آمد، دوست پدر علی بود، با خوشحالی گفت: کاری پیدا شده، تا آخر روز می توان  پول خوبی به  دست آورد. چشمان پدرعلی برق زد، زود  وسایلش را برداشت و رو به مادر گفت : انشالله شب با دستمزد خوبی می آیم  وهر چه لازم داری می خریم .  مادر لبخندی زد و رو به آسمان گفت: امید به خدا.
علی شتابان به سوی پدر دوید و خواست  او را  با  خود  ببرد. پدر در مقابل تمناهای کودکانه علی نتوانست مقاومت  کند واین گونه علی شاداب و خندان  بر ترک  موتورسیکلت زهوار دررفته پدر نشست و راهی شد، راهی شدنی که  نمی دانست چه مصیبتی در انتظاراوست.
پسرک سر از پا نمی شناخت که توانسته از شر جمعه دلگیر رها شود و دمی با  دوستان جدید درزمین خاکی کوچه پس کوچه های "مامازن” پاکدشت فوتبال بازی کند . ساعتی نگذشت ، پدر برای انجام کاری رفت و دوست  پدر، علی را  صدا  کرد  که  در گرفتن لوله سنگین و بلندی به  او کمک  کند .  غافل از اینکه دستان کوچک علی توانایی  گرفتن لوله را  ندارد  ، لوله  خم  شد  و با کابل لخت برق فشار قوی برخورد  کرد ، زمین لرزید و  فریاد علی از درد به آسمان رفت .
و این  گونه  شد  که علی هاتفی نوجوان 12 ساله  در یک جمعه سیاه دچار برق گرفتگی شدید  شد و  در عرض چند  دقیقه دو دستش تا شانه زغال و به چوبی خشک تبدیل شد و زندگی روی دیگر خود  را به این کودک معصوم نشان داد.
دو سه ساعتی طول کشید  تا علی را  از پاکدشت به بیمارستان شهید مطهری تهران منتقل کنند. علی یک هفته  در بخش مراقبت های ویژه بستری بود  و  پزشکان گمان می کردند با شرایطی که  او  دارد، هرگز زنده  نمی ماند، به همین دلیل به  خانواده  اش گفتند امکان زنده بودنش کم  است و برای انجام عمل باید صبر کنند . اما علی برای زندگی سخت جنگید ، مقاومت کرد و دوام آورد .غیر از دو دستش که به جزغاله ای سیاه  تبدیل شده بود، در ناحیه پاها و سر هم  دچار زخم های عمیقی شده بود  ، اما علی نشان داد قوی تر ازآن است و طاقت آورد و زنده ماند و پزشکان  او را  عمل کردند و افسوس که دو  دست  علی دیگر حتی یک رگ نداشت  که  خونی در آن  جریان یابد.  دو تکه چوب سیاه خشک کج و معوج که برای زنده  ماندن  علی باید  از شانه  قطع  می شدند .
دکترها  زنده ماندن  علی را  معجزه  می دانند،  بچه ای که  برق سه فاز حتی از سرش عبور کرده و  موهای او  را  سوزانده است ، اما  او زنده ماند و برای زندگی جنگید .
علی هاتفی اکنون  در کلاس سوم  راهنمایی مدرسه دانش آموزان استثنایی درس می خواند  اما هنوز به زندگی امیدوار است . پزشکان  گفته  اند  به  کمک فناوری های جدید  می توان  دو  دست  الکترونیک برای علی کار گذاشت تا او بتواند بتنهایی غدا بخورد، لباس بچوشد ، بند کفش هایش را ببندد و دستش را بر زانو بگیرد  و برخیزد.
خودش می گوید خیلی وقت ها  که تشنه و گرسنه است خجالت می کشد به  مادر و یا برادرش بگوید آب می خواهد  . می گوید تا آنجا که  توان داشته باشم  صبر می کنم  .
علی فقط یک آرزو دارد، روزی دو دست داشته باشد تا بتواند روی پای خودش بایستد.
علی عاشق فوتبال و استقلالی است.  فرهاد  مجیدی را خیلی دوست  دارد  و دوستدار صدای مرتضی پاشایی و علی صادقی است و می گوید دوست دارد  فرهاد  مجیدی را از نزدیک ببیند .
همه دلخوشی علی این است  که  نیکوکاران به کمکش بیایند و هزینه دو دست مصنوعی هوشمند او را تامین کنند .
به گفته پزشکان متخصص هزینه وارد کردن دو دست  مصنوعی برای علی و ادامه پروسه درمانش حدود 260 میلیون تومان تمام می شود  که  به  کمک نیکوکاران سخاوتمند تا کنون مبلغ 147 میلیون ان جمع شده است .
تیم پزشکان معالج علی می گویند از آنجا  که  علی در سن رشد  است، باید  برای اینکه شانه های علی عادت کنند دو دست سنگین مصنوعی را  تحمل نمایند، باید ابتدا دو دست مصنوعی ایرانی را که صرفا کارکرد زیبایی دارند، تا یک سال برای او  کار بگذارند و سپس در صورت تامین هزینه ، دو دست الکترونیک از خارج از کشور برایش وارد  کنند؛ دست هایی که  از ساعد متحرک  است و علی با  کمک  آنها  می تواند  کارهای حداقلی خودش را با آنها انجام دهد.
 
تلخ ترین صحنه زندگی علی نحوه تردد اوست که مجبور می شود برای اینکه ترک موتور پدرش سوار شود و به بیمارستان و مدرسه و …برود، با یک کش محکم  او را به کمر پدرش متصل  کنند و علی می گوید : این صحنه برایم خیلی دردناک است.
علی آرزو دارد دکتر شود، آن هم دکتر دست که بتواند بچه هایی که مثل خودش مشکل دارند را مجانی درمان  کند!
نکته قابل تامل در داستان تلخ زندگی علی این است  که اوبه خاطر کابل های ناایمن فشار قوی لخت دچار برق گرفتگی شده است؛ حادثه ای که  تکرار می شود و هر ساله  حوادث تلخی به همین  شکل رقم  می خورد  و شهروندان بسیاری قطع عضو و معلول می شوند. وزارت نیرو  در برابر چنین حوادث زجر آور و تلخی چه  تمهیداتی اندیشیده  است  و آیا در این  باره  نباید  خسارتی پرداخت  کند؟
شاید  اگر خانواده علی می دانستند و در این باره  اقدام  می کردند  می توانستند با  شکایت  از نهادها و سازمان های ذیربط دست کم دیه دستان علی را بگیرند و خرج درمانش کنند و او  حالا برای تامین سلامتی و خرید دو دست مصنوعی اینقدر در تنگنا نبود.
علی هاتفی قربانی یک حادثه است، حادثه هم خبر نمی کند ولی برای ادامه راحت تر زندگی باید  همه  دستان نداشته اش را بگیرند، هر کس به هر نحوی که  می تواند .شاید بیشترین کمک را  از نظر روحی همین آقا فرهاد مجیدی بتواند به علی بکند که  دوست دارد او را از نزدیک ببیند .

برای مشاهده مطالب ورزشی ما را در کانال بولتن ورزشی دنبال کنیدbultanvarzeshi@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین