* * *
آرمان/عبدالحسن برزيده: اتفاقات
خوب و بد جشنواره نتيجه انتخاب دبير است
عبدالحسن برزيده كارگردان سينما تاكيد دارد اتفاقات خوب و بد هر جشنوارهاي نتيجه انتخاب دبير آن است و همچنين معتقد است سليقهاي دانستن داوري شانه خالي كردن از مسئوليت است. عبدالحسن برزيده كارگردان سينما در گفتوگو با مهر با اشاره به نياز به بررسي نتيجه داوريها در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر گفت: پيش از هر چيز بايد به مساله انتخاب دبير يك جشنواره اشاره كرد زيرا دبير جشنواره در يك رخداد فرهنگي و هنري مانند جشنواره فيلم فجر نقش بسيار مهمي دارد. در واقع دبير ميتواند تاثير فوقالعادهاي در همه جنبههاي برگزاري يك جشنواره داشته باشد و درست و غلط رخدادهاي بعدي كه در يك جشنواره شكل ميگيرد از لحظهاي كه يك دبير براي جشنواره انتخاب ميشود، رقم ميخورد. وي ادامه داد: يعني يك جشنواره خوب و موفق نتيجه انتخاب دبير خوب است يا برعكس. گاهي ممكن است دبير در انتخاب داوران دخالتي نداشته باشد و به عنوان مثال رئيس سازمان سينمايي داوران جشنواره مورد نظر را انتخاب كند كه البته چنين مسالهاي كمتر رخ ميدهد. اگر يك دبير، داوران خود را بد انتخاب كند با مشكلاتي در جشنواره مواجه ميشويم؛ چراكه تركيب داوران در ميزان رضايت از نتايج جشنواره بسيار تعيينكننده است. اين را هم بايد بگويم كه محدوديت تعداد داورها شرايطي را فراهم ميكند كه سليقه بر انتخاب فيلمها حكمفرما شود و همه فكر ميكنند كه اگر به جاي يك گروه، گروه ديگري براي داوري انتخاب ميشد حتما نتيجه داوري بسيار متفاوت بود.
داور بیشتر، لابی کمتر
كارگردان فيلم سينمايي «دكل» توضيح داد: معتقدم تعداد داورها بايد زياد باشد تا بتوان سليقههاي مختلفي در هيات داوري قرار دارد و لابي و هماهنگيهاي پشت پرده در اين زمينه كم شود. يكي ديگر از مسائلي كه در انتخاب داوران جشنواره فيلم فجر وجود دارد، مساله تنوع در تفكر داوران است كه البته اين به معناي تناقض و متضاد بودن آدمهاي انتخاب شده در اين بخش نيست كه البته نمونه آن در جشنواره فيلم فجر امسال ديده شده است. وي بيان كرد: از نظر من تركيب هيات داوران اين دوره از جشنواره تركيب مناسبي نبود. براساس شناختي كه نسبت به داوران اين دوره از جشنواره دارم ميتوانم بگويم كه داوران براي رسيدن به نتيجه نهايي با مشكلاتي مواجه بودند و بحثهاي سختي را پشت سر گذاشته اند. تركيب داوران سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر، يك تركيب كاملا متنافر بود كه همديگر را دفع ميكردند به همين دليل تركيب مناسبي براي جشنواره نبود. برزيده با تاكيد بر اينكه نتيجه داوريها در شرايطي كه انتخاب داورها اشتباه باشد هميشه جاي اعتراض دارد، بيان كرد: زماني كه داوري به تعدادي سليقه محدود ميشود، نتيجه داوريها هميشه با اعتراض مواجه ميشود، البته اين مساله سال گذشته هم وجود داشت و مثلا من نسبت به اتفاقاتي كه براي فيلمم افتاد اعتراض داشتم و هنوز هم دارم و نسبت به اعتراض خود دليل هم دارم. وي ادامه داد: در هنگام اعتراض به داوريها دو مساله كلي وجود دارد؛ اول اينكه داورها سواد لازم را نداشته باشند يا اينكه براي انتخاب برخي از فيلمها تباني كنند. مورد اول را كه هم خود داوران و هم سينماگران قبول ندارند، چراكه يك نفر كه براي داوري جشنواره فيلم فجر انتخاب ميشود به خوبي ميتواند تشخيص دهد كه كارگرداني، بازي و ديگر موارد مورد قضاوت يك فيلم چگونه است. ميماند مورد دوم كه آن را هم صد در صد داوران قبول نميكنند و در نهايت مساله سليقه به ميان ميآيد.
داوری سلیقهای نمیشود
كارگردان «روايت سه گانه» توضيح داد: اين هم يك جواب غلط است كه در مقابل اعتراضها يك داور بگويد كه اين سليقه ما بوده است. اين از نظر من به نوعي شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت انتخاب فيلمهاست. افرادي كه در حوزه داوري قرار ميگيرند نميتوانند چندان از سليقه خود پيروي كنند، چرا كه يك فيلم علاوه بر داستان و ژانري كه دارد، كارگرداني، دكوپاژ، فيلمبرداري و ديگر موارد اختصاصي را دارد؛ مواردي كه دست به دست هم ميدهد تا بتوان يك فيلم خوب يا بد داشت. وي با اشاره به اينكه يك داور نبايد مشكلات و مراودات شخصي خود را در داوري وارد كند، بيان كرد: چند روز پيش با يكي از داوران اين دوره از جشنواره در جايي بوديم كه داشت با يكي از افرادي كه نسبت به داوري او اعتراض كرده بود، صحبت ميكرد و ميگفت من تمام سعي خود را كردم تا فلان مساله ديده شود. اين مساله نشان ميدهد كه داوران ما ناخودآگاه جانبدارانه نسبت به فيلمها داوري ميكنند. كارگردان «مزار شريف» تاكيد كرد: از نظر من بايد كم روييها را كنار گذاشت و داوريهاي يك جشنواره بطور تخصصي مورد ارزيابي قرار گيرد. البته اينكه در برخي از مطبوعات ميگويند يك كارگردان چون آدم خوبي است و فيلمهاي خوبي ساخته است حتما بايد در جشنواره جايزه بگيرد از نظر من اشتباه است. گاهي يك كارگردان در جديدترين تجربه خود ممكن است نتوانسته باشد سليقه مخاطب را جلب كند.
همهچیز به دبیر ختم میشود
وي توضيح داد: نخستين اعمال نظر دبير يك جشنواره در بخش داوري، درست زماني است كه داوران آن جشنواره را انتخاب ميكند به همين دليل دبير در انتخابهايي كه بعدا در جشنواره صورت ميگيرد، نقش داشته باشد. دبير جشنواره بعد از انتخاب داوران ميتواند به آنها توضيح دهد كه هدف و سياست جشنواره در اين دوره چه چيز است و چه مواردي براي او از اهميت بالايي برخوردار است.
آرمان/ سينما تنها
تجارت نيست
خسرو سينايي گفت: من با سينماي بدنه و سينماي گيشه مخالف نيستم اما نبايد خودمان را به اين محدود كنيم كه دائم به دنبال آن باشيم كه چه فيلمي بسازيم كه چقدر بفروشد زيرا سينما تنها تجارت نيست بلكه يك پديده فرهنگي است. به گزارش فارس، نشست نقد و بررسي فيلم سينمايي جزيره رنگين به كارگرداني خسرو سينايي با حضور كارگردان، جواد طوسي منتقد، احمد نادعليان هنرمند هنرهاي تجسمي و محيطي و علي زادمهر مجري كارشناس يكشنبه 2 اسفند در پرديس سينمايي چارسو برگزار شد. خسرو سينايي با تشكر از نادعيان كه اجازه داد بخشي از فعاليتهايش در اين فيلم به نمايش درآيد گفت: در اين فيلم بازيگران محلي جزيره هرمز حضور داشتند كه با وجود آنكه بازيگر نيستند اما خوب ظاهر شدند. وي با اشاره به بيش از نيم قرن فعاليتش در سينما گفت: من بعد از 50 سال فعاليت در سينما امروز ميتوانم به خودم اجازه بدهم كه به سينما پيشنهاد بدهم زيرا سينماي ما امروز وارد يك حركت دوراني شده است. سينايي ادامه داد: سينما ابزاري است كه هر شخصيت و هر فردي ميتواند آن را در قالب رسانه و يا هنر استفاده كند. امروز ما در سينما و در كشور آدمها و استعدادهاي زيادي داريم اما متاسفانه كليت سينما به اين امر توجه ندارد و فقط به يك سري از افراد و چهرههاي معروف سينمايي توجه ميشود و براي آنها پولهاي زيادي خرج ميشود و استعدادهاي ديگر ميسوزند. كارگردان «عروس آتش» با انتقاد از وضعيت امروز سينما گفت: نتيجه عملكرد در سينماي ما امروز تصويري است كه در فيلمها ميبينيم و در آنها فقط داستان چند نفر روايت ميشود كه در تهران با ماشين همديگر را تعقيب ميكنند. سينايي با اشاره به اينكه در سرزمين وسيع ايران جوانهاي بااستعدادي وجود دارند گفت: متاسفانه اين استعدادها و اين وسعت در فيلمهاي ما ديده نميشود و فقط به چند ستاره توجه ميشود. البته من با ستارهسازي مخالف نيستم. اما بايد به استعدادها بيشتر توجه شود. كارگردان «جزيره رنگين »با اشاره به اينكه نمايش اين فيلم در جشنوارههاي مختلف باعث شد تا نگاه مخاطبان خارجي به ايران و جزيره هرمز مثبت شود گفت: اگر رسانههاي خارجي دوست دارند ايران را به شكل ديگري نشان دهند به خودشان مربوط است و اين ما هستيم كه بايد تصوير درست و واقعي از ايران را نشان بدهيم. وي بر لزوم گفتوگو تاكيد كرد و افزود: جزيره رنگين ميخواهد بگويد اينكه دايم باهم دعوا و مشاجره كنيم سودي ندارد بلكه بايد باهم بنشينيم و تنگ نظريها و حسادتها را كنار بگذاريم و گفتوگو كنيم. سينايي با يادي از زاون قوكاسيان گفت: روزي زاون تعدادي فيلم تجربي از اتريش براي من آورد و من و چند نفر از دوستانم با ديدن اين فيلمها متوجه شديم كه چه فيلمهاي جديدي را با تجربههاي جديد ميتوان ساخت و فيلمسازي فقط شيوه كلاسيك نيست. وي افزود: ساخت فيلم به شكل مستند- داستاني راهي است كه امروز بسياري از فيلمسازان اروپايي تجربه ميكنند و من نيز آدم نا آرامي هستم و از تكرار خودم خوشم نميآيد و به دنبال تجربههاي جديد هستم. كارگردان فيلم «دستگاه» با اشاره به اينكه تجارت در سينما اصلا بد نيست گفت: ما دائم در سينما به دنبال نوشدن هستيم و به اين نو شدن نياز داريم به همين دليل شايد فيلم بعدي من كاملا يك فيلم داستاني باشد. سينايي خودش را اهل ريسك دانست و افزود: ريسك در سينما هميشه حرف جديدي با خود به همراه دارد اما كساني كه در سينما ريسك ميكنند هميشه با مخالفت و حمله مواجه ميشوند نمونه عملي اين حرف سهراب شهيد ثالث است كه در زمان نمايش بعضي فيلمهايش مخاطبان عليه وي در سينما شعار ميدادند و صندليهاي سينما را پاره ميكردند اما امروز همه از شهيد ثالث تقدير و تجليل ميكنند. وي افزود: من با سينماي بدنه و سينماي گيشه مخالف نيستم اما نبايد خودمان را به اين محدود كنيم كه دايم به دنبال آن باشيم كه چه فيلمي بسازيم كه چقدر بفروشد زيرا سينما تنها تجارت نيست بلكه يك پديده فرهنگي است و جامعه ما بيش از هرچيز به فرهنگ و شناخت خود نياز دارد. سينايي در پاسخ به اين سوال كه چرا نادعليان خودش در فيلم بازي نكرد و مهدي احمدي به جاي وي نقش آفريني كرد پاسخ داد: حضور نادعليان در نقش خودش فيلم را تبديل به يك مستند خوب ميكرد اما من ميخواستم يك فيلم مستند – داستاني بسازم هرچند شايد اين امكان به وجود آيد كه يك مستند جداگانه درباره نادعليان بسازم. وي ادامه داد: من هرچه در سينما ياد گرفتم از سينماي مستند آموختم و سينماي مستند به ما ميآموزد كه اگر فضايي را نميشناسيم ابتدا درباره آن تحقيق و پژوهش كنيم و به ما ياد ميدهد كه ساختن فضاي باورپذير با فضاي مستند تفاوت دارد. مجتبي راعي كارگردان سينما نيز با تجليل از فيلم جزيره رنگين گفت: من شاگرد استاد سينايي بودم و امروز فيلم خوبي از ايشان ديدم. فيلم جزيره رنگين نشان ميدهد كه كارگردان آن و كساني كه در ساخت فيلم حضور داشتند ايران را بسيار دوست دارند. جواد طوسي منتقد سينما نيز طي سخناني گفت: سينايي يك نگاه فرهنگي دارد كه اين نگاه نياز به پرداختي سماجت آميز و دغدغه مند دارد. سينايي به دنبال بيان يك نگاه فرهنگي، آييني و نمايشي با يك زبان اصيل است و در اين راه دنبال يك تكثرگرايي است. وي ادامه داد: سينايي در فيلم جزيره رنگين پيشنهاد ميدهد و پيشنهاد وي براي دستيابي به يك پيوند فرهنگي است كه با درخود نگريستن به وجود ميآيد. طوسي با اشاره به نگاه تاويلپذيريسينايي در جزيره رنگين گفت: وي در اين فيلم بدون آنكه دچار روشنفكري از جنبه منفي آن و يا كليشههايي همچون سياه نمايي شود پيشنهادات فرهنگي و اجتماعي خوبي ميدهد كه نتيجه آن عوض كردن رفتارها از ناهنجاري به هنجار است. احمد نادعليان نيز كه فيلم جزيره رنگين بر اساس بخشي از فعاليتهاي وي ساخته شده گفت: آشنايي من با سينايي از طريق همسر ايشان بود و گيزلا وارگا سينايي نخستين فردي بود كه خسرو سينايي را به جزيره هرمز آورد. وي ادامه داد: هميشه اعتقاد داشتم كه اگر فيلم مستند و يا سينمايي از روي يك اتفاق واقعي ساخته ميشود 50 الي 60 درصد فيلم بر اساس اتفاق واقعي است و 40 درصد ساخته و پرداخته ذهن فيلمساز است. نادعليان افزود: قرار نبود فيلم جزيره رنگين يك مستند باشد اما من فيلم را دوست دارم و سينايي به صورت خردنگر و كلان نگر فعاليتهاي من را بهانهاي براي ارجاع به مسائل مهمتر قرار داده است. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا در فيلم جزيره رنگين بازي نكرده گفت: من نقش خودم را در زندگي ميتوانم بازي كنم و استعداد بازيگري در فيلم را حتي به جاي نقش خودم ندارم.
آرمان/50
سال از عمرم را پاي اين هنر گذاشتم
سينما براي شخصي مثل من كه نزديك به پنجاه سال عمر و زندگي خود را پاي اين هنر گذاشتهام، اميدواركننده نيست. سيروس گرجستاني بازيگر سينما و تلويزيون در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره فضاي سينما در سالهاي اخير تصريح كرد: فضاي كنوني سينما را دوست ندارم. به نظر من سينما اميدواركننده نيست. براي شخصی مثل من كه نزديك به پنجاه سال عمر و زندگي خود را پاي اين هنر گذاشتهام و كارم اين است، اميدواركننده نيست. وي در ادامه بيان كرد: تهيهكنندگان براي برگشت سرمايه خود مجبور ميشوند كه از چهرههاي سوپراستاري كه گيشه دارد استفاده كند. من در ميان بازيگران قديمي، افرادي را ميشناسم كه با وجود اينكه سالها در اين عرصه فعاليت كردهاند و عمرشان را گذاشتند و با اينكه سالها زندگيشان از اين راه گذشته است، بيكارند و مسئولان از آنها غافلند. اين بازيگر با اشاره به تكرارشدن برخي از بازيگران در پروژههاي سينمايي گفت: اگر محصول توليد يك سال سينماي ايران را مشاهده كنيد، ميبينيد كه 10تا 12بازيگر در نقشها تكرار ميشوند. در سينماي كشوري كه نزديك به 80 ميليون جمعيت دارد، اصلا درست و منطقي نيست كه 12 بازيگر نقشها را به دست بگيرند و سينما را بچرخانند. فيلمسازان، چه كارگردانان و چه تهيهكنندگان بايد از چهرههاي قديمي سينما هم در آثارشان استفاده كنند. نمونه موفق آن بازي گرفتن از استاد علي نصيريان در سريال «شهرزاد» است كه آنقدر خوب و باورپذير بازي كرده كه نميتوان تصورش را كرد. پس ميتوان به بازيگران قديمي و پيشكسوت هم بازي داد و فيلم جذاب و مخاطبپسندي ارائه كرد. من هم با اينكه سنم بالارفته اما انرژي دارم. وقتي در«ناردون» بازي ميكرديم جوانهايي كه در فيلم بودند، به انرژي و توانايي من پي بردند و از اينكه در سرماي هوا به رودخانه سرد پا گذاشتم تعجب ميكردند. وي با انتقاد نسبت به بي اعتنايي مسئولان فرهنگي و سينمايي كشور به مسائل و مشكلات اين عرصه تصريح كرد: سالها به دستاندركاران يادآوري كرديم كه به فكر سينما و فيلمها باشند اما نبودند. دليلش اين است كه هر مسئولي كه به مقامي منصوب ميشود نميخواهد ميز و جايگاهش را از دست بدهد. اگر آدمهايي كه در عرصه فرهنگ و هنر كشور هستند دلسوز سينما و هنردوست باشند، بايد به اين فكر كنند كه سينما هنر كشور است. هنر يك كشور، فرهنگ آن و فرهنگ يك كشور، تمدن آن است. وقتي در داخل كشور به فرهنگ و هنر آن بي اعتنايي شود، فراتر از مرزها، نميتواند ادعايي كند و روي آن حساب نميشود. من هميشه به فكر فردا هستم؛ به اين فكر هستم كه سينماي ما بايد جان تازه بگيرد، بايد روح و خون تازهاي به آن دميده و تزريق شود. گرجستاني همچنين با اشاره به ناكارآمد بودن خانه سينما براي اهالي سينما اظهار داشت: سينماي ما شرايطي دارد كه اصلا نميتواني روي آن حساب كني. از همان اول هم نتوانستند كاري كنند كه سينماي ما در جهان مطرح باشد. من سوال دارم كه چرا ميگويند خانه سينما و نميگويند سنديكاي هنرمندان؟ من پيشنهاد دادم كه براي بستن قرارداد سينمايي بين تهيهكننده و بازيگران يك فرم ثابت و يكسان در خانه سينما نوشته شود و در تمام دفاتر سينمايي تكثير شود. چون در هر دفتر سينمايي يك فرم مجزا و ناهماهنگ وجود دارد و نحوه قراردادها متفاوت است. وي با اشاره به حضور مجدد در عرصه سينما گفت: فيلم «ناردون» اثر موفق فريدون حسن پور، فيلم بسيار پرزحمت و پرتلاشي بود كه اگر در جشنواره حضور پيدا ميكرد اميدوار بوديم جوايز متعددي را دريافت كند. اين اثر حرفها براي گفتن داشت و بهطور قطع از فيلمهاي موفق جشنواره فيلم فجر ميشد. گرجستاني با انتقاد از انتخاب نشدن اين فيلم براي حضور در جمع آثار جشنواره فيلم فجر، اظهار داشت: نميدانم راي هيات انتخاب به چه صورت بود و با اين فيلم چهكار كردند؟ وقتي در طول جشنواره برنامه «هفت» شبكه سوم سيما را تماشا ميكردم به نكاتي درباره جشنواره فيلم فجر پي بردم. گرجستاني با بيان اين مطلب عنوان كرد: جلسات نقد و بررسي فيلمها را كه در برنامه «هفت» ديدم متوجه شدم كه فضاي جشنواره به چه صورت بوده و فهميدم كه اگر حتي «ناردون» براي حضور در جشنواره انتخاب هم ميشد، جايزهاي دريافت نميكرد. نه به اين دليل كه فيلمهاي ديگر از «ناردون» بهتر باشند، بلكه به دليل نگاههايي كه بر جشنواره حاكم است. آدم وقتي نتيجه جشنواره را مرور ميكند و قضاوتها و داوريها را ميبيند، نظرش درباره خيلي چيزها عوض ميشود. وي در پاسخ به اين پرسش كه پس از بازي در«ناردون» پيشنهاد ديگري را پذيرفته يا نه، بيان كرد: نه. پس از «ناردون» پيشنهاد ديگري را نپذيرفتم. انتخاب نشدن «ناردون» براي جشنواره نااميدمان كرد. اميدوارم فرصت حضور در جشنواره بينالملل فيلم فجر پيش بيايد تا در آنجا ديده شود و جوايزي كه استحقاق آنها را دارد دريافت كند. اما اميدوارم ديگر از اين به بعد فقط فكرهاي خوب كنيم و افكار منفي و بد را از خود دور كنيم. اين بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون درباره ارتباط سينماييها با هم اظهار كرد: گاهي وقتي از خيابان شريعتي عبور ميكنم همكاران و دوستاني كه چهل سال است ميشناسم را ميبينم. فقط به يك سلام و عليك اكتفا و عبور ميكنند. دوستاني كه بارها در پروژههايي با هم مسافرت رفتيم و نان و نمك همديگر را خوردهايم و با هم رفاقت داشتیم.
ابتکار/چرا دبیر جدید جشنواره موسیقی فجر حکم نگرفت؟
سی و یکمین جشنوارهی موسیقی فجر در حالی شامگاه یکم اسفندماه به خط پایانی رسید که معاون امور هنری وزیر ارشاد به دبیر دورهی سی و دوم این جشنواره حکمی نداد.
طی سالهای اخیر در جشنوارهی موسیقی فجر رسم بر این بوده که همزمان با پایان هر دوره از جشنواره همانشب دبیر سال بعد حکم اجرایی خود را از سوی معاون وزیر دریافت کند تا تیم اجرایی جشنوارهی سال بعد با کمترین تعللی کار خود را آغاز کنند، حکمی که چند سال پیاپی در شبهای اختتامیهی جشنوارههای موسیقی فجر به حسن ریاحی اهدا میشد.اتفاقا حکم دبیری سی و یکمین جشنوارهی موسیقی فجر هم در شب اختتامیهی جشنوارهی سیام برای حسن ریاحی صادر شد اما ورق طور دیگری برگشت و از میانهی راه زمام امور جشنوارهی سی و یکم (امسال) به دست حمیدرضا نوربخش (رییس جشنواره) افتاد و ریاحی عملا به حاشیه رانده شد و در تصمیمگیریهای جشنوارهی سی و یکم نقش چندان پررنگی نداشت.وقتی خبرنگاری در نشست رسانهای از نوربخش دربارهی نقش حسن ریاحی در سی و یکمین جشنوارهی موسیقی فجر پرسید، او پاسخ داد: «هر سال وقتی به روزهای پایانی جشنواره نزدیک میشویم، دبیر سال آینده هم مشخص میشود که خیلی اتفاق خوبی هست. امسال هم قرار شد دکتر ریاحی این مسئولیت را ادامه دهد. بحثهایی هم داشتهایم. زمانی که طرحهای ما ارائه شد، آقای ریاحی دبیر بودند، در حالیکه ما امسال تغییر ساختار داشتیم. در ساختار جدید و سال آینده دبیر جشنواره نخواهیم داشت. طبق روال فستیوالهای دنیا، جشنوارهی فجر هم از این پس فقط یک مدیر خواهد داشت. بقیهی مجموعهها هم زیر نظر این مدیر تعریف میشوند.»او همچنین گفته بود: «در این سالها کار دبیر صرفا مسائل فنی بوده اما همهی امور را بخش اجرایی پوشش میداد. یعنی شخصی به اسم دبیر اجرایی همهی کارها را یکتنه انجام میداد. اگر فقط یک مدیر داشته باشیم، صفر تا صد را برنامهریزی میکند و حوزههایی را مشخص میکند. البته یک شورای سیاستگذاری داریم که رییس این شورا معاون امور هنری وزارت ارشاد است و رییس دفتر موسیقی هم قائممقام او خواهد بود.»اگر به سخنان نوربخش استناد کنیم، نتیجه این است که از این پس شخصی به عنوان دبیر جشنوارهی موسیقی فجر از سوی معاون وزیر ارشاد حکم نخواهد گرفت و از این پس این جشنواره تنها یک مدیر خواهد داشت؛ اما این مدیر جشنواره هم تا کنون حکمی از سوی علی مرادخانی دریافت نکرده است.به نظر میرسد که علی مرادخانی هنوز به جمعبندی لازم برای تعیین مدیر یا دبیر سی و دومین جشنوارهی موسیقی فجر نرسیده است یا شاید هم او صلاح دیده حاشیههایی که گریبان جشنوارهی امسال را گرفت کمی فروکش کنند و کمی دیرتر حکم جدید خود را اعلام کند.
اعتماد/گفتوگو با اوژن حقيقي، دبير جايزه فرشته
هنوز كمتجربه هستيم
دومين دوره جايزه فرشته در دو بخش داستان كوتاه و عكس برگزار ميشود. بعد از برگزاري نخستين دوره جايزه فرشته كه سال گذشته در بخش داستان كوتاه برگزار شد و با معرفي برگزيدگانش در خردادماه امسال به كار خود خاتمه داد، دومين دوره اين جايزه با اضافه شدن بخش عكس از نخستين روز ديماه كار خود را آغاز كرد. دومين دوره جايزه فرشته با موضوع «محله كودكي» برگزار ميشود. «موضوع نخستين دوره اين جايزه «دهه ٦٠» بود. اوژن حقيقي، دبير دومين دوره جايزه فرشته است. با او درباره اين جايزه گفتوگو كرديم.
ايده نامگذاري اين جايزه با نام «فرشته» از كجا ميآيد؟
در سال ٩٣ در گير و دار چاپ كتابي بودم و دريافتم كه براي جواناني كه اول راه هستند و اثر چاپ شدهاي ندارند ارتباط با ناشران و قرارداد بستن در خصوص نشر كتابشان چقدر مشكل است. البته اين ناشي از يك سيكل معيوب است؛ گران بودن كاغذ، پايين بودن سرانه كتابخواني و... سبب ميشود كه ناشران ترجيح دهند با نويسندگان شناخته شدهتر كار كنند تا آثار
چاپ شده فروش بروند. بر همين اساس اين صنعت روز به روز مهجورتر ميشود و باعث ميشود كه جوانان با استعداد نيز پشت خط بمانند. ايده اوليه جايزه فرشته، از اينجا شكل گرفت و فكر كردم كه بتوانيم يك مسابقه و در حقيقت جايزه داستان كوتاه برگزار كنيم كه براي جوانان باشد، براي آنهايي كه پشت خط ماندهاند اما با استعداد هستند. در تابستان سال ٩٣ بعد از صحبت اوليه با چند نفر از دوستان در شهر كتاب فرشته سعي كردم كه، يك هيات سياستگذاري و موسس كنار هم جمع كنم كه خوش فكر و هم فكر و با تجربه باشند. نخستين جلسات نيز همان زمان برگزار و طرح اوليه ريخته و بسط و گسترش داده شد و جايزه فرشته در شهر كتاب فرشته متولد شد.
چرا در قالب شهر كتاب تعريف شد؟
جايزه فرشته در شهر كتاب متولد شده وما در شهركتاب فرشته بدون در نظر گرفتن مسائل اقتصادي يا استفاده مالي موفق به گرد هم آوردن گروهي همدل براي بهتر انجام شدن اين برنامه شديم. به هر حال از اين طريق و با اين عنوان ميتوانستيم افراد بيشتري را نيز جذب كنيم. ايده نام فرشته نير به خاطر شهركتاب فرشته به ذهنمان رسيد. تصميم گرفته شد كه اين جايزه براي جوانان و متولدين بهمن ١٣٥٧ به بعد و تم جايزه فرشته نوستالژيك و اجتماعي باشد. در اين جلسات تصميم بر اين شد كه جايزه فرشته بايد بدون هيچ گونه گرايش سياسي باشد.
ميزان استقبال از شهرستانها چقدر بود؟
وقتي موضوع انتخاب شد، تصميم بر اين گرفته شد كه شهرستانها نيز بتوانند به راحتي شركت داشته باشند. به همين سبب ما كلا دبيرخانه جايزه فرشته را مجازي تعريف كرديم. در واقع نيازي به حضور فيزيكي نبود. همهچيز به صورت آنلاين انجام ميگرفت. در ميان آثار رسيده تقريبا نيمي از آنها از شهرستانها رسيده بود. از آنجايي كه در دوره اول تبليغات درستي صورت نگرفت من به شخصه بسيار نگران بودم كه تعداد شركتكنندهها كم باشد ولي كاملا بر عكس تعداد زيادي شركت كردند و نصف شركتكنندگان از شهرستان بودند.
دوره دوم مسابقه در دو بخش عكس و داستان اتفاق افتاده. اين سوژه عكس از محله كودكي از كجا ميآيد؟
هيات سياستگذاري و موسس متشكل از ابراهيم حقيقي، امير اثباتي، نادر داودي، بهرنگ تنكابني، آرش صادقي، سيد صالح بهشتي و خود من است كه به عنوان دبيرانتخاب شدم. در همان زمان بحث بر اين بود كه چه موضوعي را در نظر بگيريم كه اجتماعي باشد و در عين نوستالژيك بودن، خيلي هم از موضوع دوره اول دور نشود و در نهايت با رايگيري اعضا، محله كودكي انتخاب شد كه هم فضاي اجتماعي درستي دارد هم به دهه ٦٠ نزديك است. يكي از نگرانيهاي من اين بود كه خيلي از محلههاي كودكي ما ديگر وجود خارجي ندارند، چراكه با ساخت و سازها بافت شهري تغيير كرده است. اما بعد به اين نتيجه رسيديم كه اين اتفاقا ميتواند چالش خوبي باشد، به هرحال هنر نياز به خلاقيت دارد.
نقاط ضعف دوره اول چه بود؟
دوره اول بود و طبيعتا كم تجربه بوديم، بهشدت محدوديت مادي داشتيم همانند همين دوره. تقريبا ميتوان گفت تنها جايزه خصوصي داستان در داخل كشور هستيم كه با گروه انتخاب و داوري بسيار حرفهاي كتابهاي چاپ نشده را بررسي ميكنيم.
زمان اختتاميه دوره دوم چه تاريخي است؟
اميدواريم اختتاميه هفته آخر ارديبهشتماه باشد. البته اين امر يكي از نقاط ضعف ما است كه مقصر هم ما نيستيم. از آنجا كه تمام مدت به دنبال اسپانسر هستيم و ممكن است اين زمان تغيير كند.
اطلاعات/برگزاری یادمان مرحوم دکتر سیدمحمدصادق طباطبایی در شهرکتاب
نشست "ایام صادق” (یادمان دکتر سید محمد صادق طباطبایی) از سوی شهر کتاب، با همکاری موسسه امام موسی صدر و با حضور اصحاب فرهنگ و سیاست به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر سیدمحمدصادق طباطبایی عصر دیروز در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ما، دکتر علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مراسم با اشاره به ویژگیهای مرحوم طباطبایی ، اعتدال و میانه روی در تمام امور و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و زندگی شخصی را، مشی او برشمرد.
عضو کابینه دولت یازدهم همچنین با اشاره به مهم بودن نقش سید طباطبایی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ابراز امیدواری کرد که ادامهدهنده راه اعتدالی که او دنبال میکرد، باشیم.
جنتی در ادامه سخنان خود به ذکر خاطراتی از زنده یاد طباطبایی اشاره کرد و افزود: وی و همسرش برخلاف سفر بعضی از ایرانی ها به اروپا، بسیار مقید به اصول اسلامی بوده و از این نظر زبانزد خاص و عام بودند .
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه همچنین به آثار و کتب باقی مانده از زنده یاد طباطبایی اشاره و ابراز امیدواری کرد که با کمک خانواده وی این کتابها در سطح وسیعتری منتشر شوند چراکه این آثار گنجینههای قابل استفادهای برای جامعه بوده و خاطرات طباطبایی با امام (ره) می تواند در ادامه راه وی برای جوانان الگوی خوبی باشد. جنتی در بخش دیگری از سخنان خود به نخستین آشنایی خود با سید صادق طباطبایی اشاره و افزود: وی دبیر بینالمللی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا بود و در اعتصاب غذای سال ۱۳۵۶ روحانیون مبارز نجف و دانشجویان مقیم اروپا نقش مهمی را برای برپایی اعتصاب غذا در کلیسای سن مری پاریس ایفا کرد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مشغله کاری خود هم اشاره کرد و گفت: متاسفانه چند سالی است ارتباطم با آقای طباطبایی کم شده بود اما در سه سال اخیر چند بار به وزارتخانه آمد و طرحهای خوبی را ارائه کرد اما مشخص بود که ایشان از تنگی نفس رنج می برد.
مهدی فیروزان، مدیرعامل شهر کتاب نیز در این نشست دلایل برگزاری این مجلس را چنین برشمرد: این مجلس بزرگداشت هر جایی می توانست برگزار شود اما چرا در شهر کتاب برگزار می شود. این صرفا یک علاقه نیست. شهر کتاب به چیزهایی می اندیشد که مصداق آن دکتر طباطبایی بود. به همین دلیل از این دیدگاه برگزاری این مجلس یک وظیفه است. فعالیتهای شهر کتاب را اگر خلاصه کنیم می گوییم توسعه فردی و اجتماعی. توسعه امری نیست که تعطیل بردار باشد و وکالت پذیر باشد. توسعه یک ضرورت است برای یک موجودی که قدرت اندیشه و فکر و آزادی دارد.
وی افزود: آنچه که امروز ما به عنوان ایران به آن نیازمندیم توسعه فردی و اجتماعی است. توسعه مصداقهایی را لازم دارد که بسیار هم نیستند و دکتر صادق طباطبایی یکی از آنها بود.زندگی دکتر طباطبایی را که بررسی کنیم وقتی که ایشان به تشویق دایی شان به خارج از ایران می روند یک کنجکاوی برای آموختن باعث این هجرت می شود و در طول سالهایی که در آلمان هستند برای یادگیری توسعه است و این روند ادامه پیدا میکند و در ترجمه و تالیف و فعالیتهای دیگر ادامه می دهد. غزاله طباطبایی، دختر مرحوم دکتر صادق طباطبایی، از دیگر سخنرانان این یادمان بود که درباره کارهای تحقیقاتی و علمی پدرش صحبت کرد. وی گفت: پدر در هیجده سالگی به آلمان میرود و رشته شیمی را انتخاب کرد. فوق لیسانس شیمی گرفت و در بیوشیمی به اخذ مدرک دکتری نایل شد.. حدود پنجاه سال پیش این رشته بسیار جوان بود و پدر در لابراتوار یکی از استادان مشهور آلمانی تحقیق می کرد و در این مسیر تحقیقات خود را ادامه داد. وی افزود: پشتکار و همت صفات بسیار بارز در کارهای علمی و تحقیقاتی است و تنها استعداد کافی نیست بلکه زحمت و کنجکاوی هم لازم است. فرد کنجکاو می خواهد از مرزهای فعلی عبور کند. پدر تمامی این استعدادها را داشت و همین باعث موفقیت او شد. او به کارهای دیگر اعم از سیاسی و اجتماعی هم روی آورد اما همواره به کارهای علمی و تحقیقاتی علاقه مند بود و پشتکار داشت.
لوریس چکناواریان، موسیقیدان، در این مراسم با اشاره به این نکته که درباره کسی که دریاچه نبود بلکه اقیانوسی بود سخن می گوید ، گفت: طباطبایی اقیانوسی بود که یکی از جزایر آن موسیقی بود. گاهی که ایشان را میدیدم واقعا فکر میکردم ایشان رنگین کمانی است که رنگهای مختلفی دارد. وقتی که با ایشان آشنا شدم درمورد سمفونی ۹ بتهون صحبتی با هم داشتیم. ایشان درمورد این سمفونی چیزهایی گفتند که بدون اغراق نمیدانستم.
وی افزود: طباطبایی اطلاعات خیلی خوبی در حوزه موسیقی داشت ما با هم صحبت میکردیم .او از حوزههای دیگر سخن میگفت اما من فقط موسیقی را میفهمیدم. ایشان شخصیتی دوست داشتنی بود که میتوانستیم ساعتها با هم صحبت کنیم. او پیانیست خیلی خوبی هم بود.
سید محمود دعایی نیز در این مراسم به بیان خاطراتی در باره شخصیت مرحوم طباطبایی و خاندان ایشان پرداخت.
دکتر محمد مهدی جعفری، استاد دانشگاه شیراز، دیگر سخنران این مراسم بود. وی گفت: نخستین بار که ایشان را در آلمان دیدم ، یکی از همشهریان ما کتاب صبرا و شتیلا را ترجمه کرده و از دکتر طباطبایی خواسته بود که مقدمه ای برای این کتاب بنویسد که ایشان به علت بیماری که داشتند این کار را به بنده محول کردند و من مقدمه را نوشتم و خدمت ایشان فرستادم که دکتر طباطبایی تصحیحهای خوب و قابل توجه ای به مقدمه وارد کردند. وی افزود: ایشان یک انسان میانه رو معتدل بود و من هر وقت ایشان را می دیدم ، این خصلت میانه روی و حرکت در جاده وسط را به عینه می دیدم.
مهندس حسین کاشفی نیز در این مراسم به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی دکتر طباطبایی اشاراتی داشت. سپس حجتالاسلام دکتر محمد مقدم در سخنان کوتاهی به شخصت اخلاقی مرحوم طباطبایی اشاره کرد و گفت : معمولا در یادمانهای افراد بر نکات مثبت زندگی آنها تاکید می شود و شخصیت مرحوم طباطبایی چند وجهی بود که می توانیم به وجوه علمی، هنری، سیاسی، دینی و غیره اشاره کنیم. اما من شخصا ایشان را آقا صادق میدانم. من در آقا صادق چیزی را دیدم که عاشق آن بعد وجودیاش شدم.
وی افزود: ما آدمها همیشه در تناقض و تضاد بین شخصیتی که هستیم و شخصیتی که از ما ساخته شده قرار گرفته ایم. من چیزی هستم اما شرایط بیرونی و روابط و مناسبات از من چیز دیگری ساخته است. بسیار می بینیم افرادی را که در یک تناقض به سر می برند. صادق از تناقض عبور کرد و می توانست به گونه ای دیگر عمل کند و لباس بپوشد و رفتار کند و به جاهایی برسد و کارهایی بکند. او این کارها را نکرد چون فرد صادقی بود. او این تناقض را در وجود خودش از بین برد. اگر به چیزی اعتقاد داشت پای آن می ایستاد.
حجتالاسلام دکتر مقدم گفت: ایشان از همان اوایل انقلاب تفکر و اندیشهای داشت و میتوانست مانند بسیاری از افراد دیگر چهره عوض کند و در عرصه قدرت بماند اما این کار را نکرد و به آنچه باور داشت وفاداری خودش را نشان داد.
دکتر مهدی مهتدی نیز در این مراسم گفت : در ابتدای انقلاب سئوالهای بسیاری درباره ایدئولوژی انقلاب پرسیده می شد و لازم بود کسی اینها را توضیح دهد. با شهید چمران تماس گرفتیم قرار شد که دکتر صادق بیایند و ایشان در این راه فعالیت داشتند و در سوریه و لبنان در راه انقلاب بسیار تلاش کردند. مرحوم حافظ اسد بسیار علاقمند به دکتر طباطبایی بود. ملاقاتهایی که ایشان با روحانیون شیعی و سنی و مسیحی داشتند و توضیحاتی که درباره انقلاب ارائه می کردند و اصطلاحاتی به کار می بردند – و تا به حال به کار برده نشده بود – برای خود من بسیار جذاب بود. وقتی ایشان برای روحانیون مسیحی انقلاب را تشریح می کرد ، آنها عاشق این انقلاب می شدند. سپیده طباطبایی، برادرزاده مرحوم طباطبایی، آخرین سخنران این مراسم بود که در وصف عموی بزرگوار خود گفت: من در جایگاهی نیستم که در حضور شما سخن بگویم و ثانیا در جایگاهی هم نیستم که از طرف فرد فاضل و وارستهای مانند پدرم سخن بگویم و آخر اینکه باز هم در جایگاهی نیستم که درباره فرد بزرگی مثل دکتر طباطبایی صحبت کنم. درمورد جامعیت شخصیت علمی، سیاسی، اجتماعی و هنری ایشان صحبت زیاد شد و چیزی که بیشتر به ذهن من میرسد درمورد ایشان بگویم این است که چنین جامعیتی چند پیش شرط دارد یکی اینکه تلاقی خون اصیلی که در ایشان وجود داشت و جوهرهای که از طرف خداوند در ایشان بود و دیگری پشتکار مثال زدنی ایشان بود که به شکل خستگی ناپذیر واقعا همیشه در حال تلاش و مطالعه و تحقیق بود. مسئله دیگری که بستر اصلی برای شکوفایی این همه توانمندی در وجود ایشان شد ، این بود که ایشان با خودشان و با دنیای اطرافشان در صلح کامل بودند .در آشتی کامل بودند و این اصلا به معنی قبول منفعلانه شرایط نیست به معنی پذیرش آگاهانه آن است که خودش، هم مقدمه تحول خواهی و ایجاد توانمندی تغییر است و هم تمایل به اصلاح را ایجاد می کند و در کنار اینها شور و اشتیاق و عشق وصف ناپذیری که به زندگی داشتند و عشق وصف ناپذیری که به انسان و همنوع داشتند و شاید نماد خیلی بارزی از عشق و تلاششان برای نشان دادن حقیقت چه در راستای علمی و چه در راستای سیاسی و محیط پیرامونی خودشان بود. واقعا از دست دادن چنین کسی هم در درجه اول برای خانواده و هم برای جامعه ضایعه بزرگی بود. من حقیقتا درد نبودنشان را بعد از این یک سال احساس می کنم.
به توصیه ایشان در رشته شیمی تحصیل کردم . به خاطر دارم در تراس منزل ایشان داشتند از شیمی آلی برایم می گفتند .بعد از صحبتشان از گلهای یاس که در تراس بود برای من چیدند و در مشت من ریختند و من آنها را نگاه داشتم و چند وقت پیش داشتم فکر می کردم که ای کاش تا وقتی که این گلها هنوز عطر داشتند و خشک نشده بودند آنها را بیشتر می بوییدم. به قول امیر هوشنگ ابتهاج؛ می رسد روزی که بی هم می شویم ر یک به یک از جمع هم کم می شویم ر می رسد روزی که ما در خاطرات ر موجب خندیدن و غم می شویم ر گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق ر می رسد روزی که بی هم می شویم.
ایران/در جلسه مشترک کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی و معاونت هنری وزارت ارشاد صورت گرفت
تدوین سند موسیقی و معماری کشور
جلسه کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی با بررسی مسائل هنری و جشنوارههای فجر با حضور معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با مدیران و دبیران جشنوارههای فجر در مؤسسه فرهنگی، هنری صبا؛ محل برگزاری هشتمین جشنواره بین الملی هنرهای تجسمی فجر برگزار شد.
در این جلسه محمد حسین ایمانی خوشخو؛ رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعضای کمیسیون، علی مرادخانی؛ معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیران کل هنرهای تجسمی و نمایشی، سرپرست دفتر موسیقی، دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس و دبیر سی و چهارمین جشنوارههای بینالمللی تئاترفجر، دبیر هشتمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر و مدیر و دبیر سی و یکمین جشنواره موسیقی فجر حضور داشتند.
محمد حسین ایمانی خوشخو؛ رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در این جلسه گفت: کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیش از سه سال فعالیت و با تکیه بر جایگاه قانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی کمکی برای مجموعههای اجرایی فرهنگ و هنر و حلقه ارتباطی بین هنر و تصمیم گیران شورای عالی به عنوان عالی ترین مرجع فرهنگی کشور است. با تشکیل کمیسیون هنر و معماری جایگاه هنر در شورای عالی انقلاب فرهنگی جدی تر شد و در کمیسیون مباحثی برای رفع نیازها و خلأهای قانونی طرح و بررسی میشود و در اختیار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار میگیرد تا اعضای شورا با آگاهی و اشراف بیشتری تصمیمگیری کنند.
ایمانی خوشخو افزود: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت هنری وزارت ارشاد میتوانند از ظرفیتهای شورای عالی انقلاب فرهنگی بیشتر استفاده کنند و با توجه به مشغلههای مجلس شورای اسلامی برای پرداختن به موضوع هنر، میتوان از ظرفیتهای قانونگذاری شورای عالی انقلاب فرهنگی استفاده کرد. چنانکه بسیاری از قوانین فعلی حوزه هنر مانند سیاستهای هنرهای نمایشی، ارزشیابی هنرمندان کشور و مؤسسه هنرمندان پیشکسوت نیز مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند. بنابراین با هماهنگی و مشورت کمیسیون هنر و معماری و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتوان نیازهای قانونی وزارت ارشاد را از طریق این کمیسیون مرتفع کرد.
رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به تهیه و تدوین سند معماری و موسیقی در این کمیسیون گفت: سند معماری با بررسیهای کارشناسی و استفاده از نظرات استادان و معماران تهیه شده است و برای بررسی و تصویب در آینده نزدیک به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه میشود. همچنین سند موسیقی برای برطرف کردن مسائل موسیقی و فراهم کردن یک سند قانونی بالادستی برای صیانت از موسیقی و جلوگیری از برخوردهای سلیقهای با این هنر با استفاده از نظرات هنرمندان و کارشناسان تهیه شده و مراحل نهایی را میگذراند و مشورتهای لازم برای تدوین نهایی این سند با معاونت هنری نیز انجام میشود تا پس از تکمیل، سند برای تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شود.
ایران/آهنگساز نابینا، از تجربه کار با بانوی آواز کلاسیک ایران میگوید
میشود در دنیای موسیقی چیزی فراتر از یک نوازنده صرف بود
از ویژگیهای قابل ستایش جشنوارههای هنری فجر یکی هم این است که جوانانی که ایدههای نو در سر دارند، میتوانند فارغ از درد سرهای رایج ورود به فضای حرفهای بازار، بستری برای ارائه خلاقیتشان بیابند. به گزارش «ایران»، آنچه در کنسرت پری زنگنه، بانوی بیبدیل آواز کلاسیک ایران در جشنواره موسیقی فجر امسال رقم خورد، گواهی است بر این مدعا. تعاملی میان نمایندگان سه نسل مختلف موسیقی، شبی به یاد ماندنی را برای علاقهمندان موسیقی پری زنگنه رقم زد. زنگنه، در جایگاه خوانندهای خاطرهساز از نسل پیشکسوت، با همراهی ارکستر مهرنوا، که نازلی بخشایش، از موزیسینهای شناخته شده بازار امروز سرپرستی آن را به عهده دارد روی صحنه قرار گرفت و این دو، در جایگاه دو چهره حرفهای عرصه موسیقی، تنظیم قطعات و رنگبندی ارکستر را به عهده حمید اردوخانی، آهنگساز نابینای جوانی گذاشتند که به تازگی، از فضای آکادمیک، وارد عرصه تولید موسیقی شده است.
اردوخانی، که از بدو تولد نابینا بوده و حالا بیست و شش ساله است، درباره ورودش به دنیای موسیقی میگوید: «حالا تقریباً بیست سال از نخستین باری که ویولون را به دستم دادند میگذرد. اشتیاق بیحد من به موسیقی و پیوند خانوادگیمان با بهمن حبیبزاده، از نوازندگان پیشکسوت ویولون، زندگی مرا به این ساز جادویی گره زد. چهار سال در محضر حبیبزاده کسب تجربه کردم و از ده سالگی، با ردیفهایسازی ایرانی آشنا شدم و مسیر تازهای را در فراگیری ویولون آغاز کردم.» آهنگسازی، پیشه آدمهای خلاق و در عین حال ماجراجو است. اردوخانی هم از آن دسته افراد است. او از رادیو، به عنوان یکی از ابزارهایی که حافظه شنیداریش را تکمیل کرده یاد میکند و میگوید: «نوجوان که بودم، هنوز میشد رد پای آثار فاخر موسیقایی را در رادیو پیدا کرد. شنیدن این آثار، این حس را در من تقویت کرد که میشود در دنیای موسیقی، چیزی فراتر از یک نوازنده صرف بود. با همان تفکر ابتدایی، ملودی میساختم و ملودیهایم را با آنچه از رادیو میشنیدم مقایسه میکردم. احساس میکردم قطعهای که ساختهام، نسبت به آنچه میشنوم ناقص است. بتدریج، در تجربیاتم با هارمونی و کنترپوئن آشنا شدم و توانستم آثار کاملتری خلق کنم. با فراهم شدن امکان دسترسی نابینایان به رایانه و به طریق اولی نرمافزارهای نتنویسی و آهنگسازی، با وجود تمام دشواریهایی که وجود داشت، موسیقی را به عنوان رشته تحصیلی دانشگاهی برگزیدم و روند یادگیریام را در فضای آکادمیک دنبال کردم.»
اردوخانی، ضمن قدردانی از اعتماد نازلی بخشایش به او به عنوان یک آهنگساز جوان، درباره تنظیم قطعات کنسرت اخیر میگوید: «شش قطعه کلاسیک و شش قطعه محلی، قطعاتی بود که قرار بود پری زنگنه در این کنسرت اجرا کند. قطعات کلاسیک در قالب تریو و برای پیانو، ویلنسل و فلوت تنظیم شده بود و در تنظیم این قطعات، ضمن رعایت اصل وفاداری به پارتیتور اصلی، سعی شده بود تنظیمها به گونهای باشند که دامنه وسیعی از مخاطبان بتوانند از آنها لذت ببرند. در تنظیم قطعات محلی، سه نوازنده تار، کمانچه و تنبک هم به همراهی نوازندگان سازهای کلاسیک در ارکستر گنجانده شده بود. در تنظیم قطعات محلی، تمام تلاش ما بر این نکته استوار بود که ضمن بهرهگیری از المانهای موسیقی کلاسیک، بتوانیم قطعات را به گونهای اجرا کنیم که ویژگیهای موسیقی محلی هم بدرستی شنیده شود.»
اردوخانی این روزها درگیر آمادهسازی قطعهای است که بر اساس یکی از تِمهای قدیمی موسیقی آذری و با محوریت تار آذربایجانی و ارکستر بزرگ، برای صدای «اسفندیار قرهباغی»، از خوانندگان نامآشنا و با سابقه موسیقی کلاسیک نوشته است. این آهنگساز درباره دشواریهای نوشتن برای ارکستر بزرگ میگوید: «شرایط برای کسانی که قطعاتی را برای ارکسترهای بزرگ مینویسند بیاندازه فرساینده است. هزینههای ضبط این نوع قطعات بسیار بالا است و بیشتر آهنگسازان از پس تأمین این هزینهها بر نمیآیند.»
ایران/گزارشی از تئاترهایی که این روزها در تماشاخانه های پایتخت روی صحنه هستند
وقتی تئاتر بعد از تحویل سال نو خود جان میگیرد
این روزها در سالنهای مختلف شهر، نمایشهای بسیاری با حضور بازیگران و کارگردانان باسابقه تئاتر به روی صحنه است. تا چندسال پیش از این، از نگاه بسیاری از هنرمندان و اهالی تئاتر، روزهای بعد از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر پس از یک کوران فشرده تئاتری 12 روزه که از آن به عنوان سال تحویل تئاتر کشور نیز یاد میشود و همچنین زمان اندکی که تا فرارسیدن تعطیلات نوروز مانده، به عنوان روزهای راکد تئاتر و سالنهای نمایش یاد میشد و در واقع کمتر کارگردانی تمایل داشت نمایش خود را در چنین روزهایی به صحنه ببرد؛ اما خوشبختانه با رشد کمی و کیفی هنر نمایش به علاوه آثار با کیفیت اجرا شده در سالهای اخیر در کنار بیشتر شدن و جدی شدن مخاطبان تئاتر نسبت به سالهای دورتر به تدریج این مسأله برای هنرمندان تئاتر به صورت دیگری درآمد و بسیاری از تئاتریها بخصوص هنرمندان پیشکسوت و باسابقه تئاتر تصمیم گرفتند با تمام سختیهای موجود در چنین روزهایی که سالنهای تئاتر خلوتتر از دیگر روزهای سال بود، آثار خود را برای مخاطبان تئاتر به صحنه ببرند.
بر این اساس این روزها مجموعه تئاتر شهر و سایر تالارهای نمایشی پایتخت همراه با حضور کارگردانان مطرح عرصه تئاتر و چهرههای شناخته شده بازیگری، آثار قابل توجهی را روی صحنه دارند. در این روزها کارگردانان حرفهای و مطرحی همچون فرهاد آئیش با نمایش «چمدان»، نادر برهانی مرند با نمایش «در خواب دیگران»، محسن حسینی با نمایش «دیوان شرقی غربی»، حسین کیانی با نمایش «مضحکه شبیه قتل»، در کنار جوانان تازه نفس تئاتری، آثارشان را در سالنهای مختلف پایتخت اجرا میکنند.
همچنین بازیگران شناخته شده تئاتر در کنار چهرههای سینمایی که برخی نیز سابقه طولانی در عرصه تئاتر و برخی دیگر چندمین تجربه تئاتری خود را پشت سر میگذارند بر صحنههای تئاتر هنرنمایی میکنند که میتوان از میان آنها به پانتهآ بهرام، صابر ابر، شقایق فراهانی، رویا نونهالی، حمیدرضا آذرنگ، مائده طهماسبی، رامین ناصرنصیر، الهام کردا، شبنم فرشادجو، حمیدرضا نعیمی، علی سرابی، داریوش موفق، فرزین محدث و فریدون محرابی اشاره کرد.
با این مقدمه مروری میکنیم بر 10 نمایش که این روزها با کارگردانی و حضور چهرههای سینمایی و تئاتری روی صحنه هستند. نمایش «چمدان» که با دو نمایشنامه به نویسندگی فرهاد آئیش و کوبوآبه نویسنده ژاپنی به کارگردانی فرهاد آئیش اجرا میشود از 20 بهمن ماه اجرای عمومی خود را در سالن اصلی تئاتر شهر آغاز کرده است و تا 10 اسفندماه در همین سالن هر شب ساعت 19:30 میزبان علاقهمندان تئاتر است.
نمایش «دیوان غربی-شرقی» به نویسندگی و کارگردانی محسن حسینی از 15 بهمن ماه تا 23 اسفندماه هر روز ساعت 19:30 به مدت 70 دقیقه در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه می رود. رویا نونهالی، مروارید مهر، الناز تاریخی، فاطمه صارمی، لیدا فتح الهی، سپیده صیفوری، آرام خلخالی، لیلا جنیدی، مرجان صادقی، روجا جعفریان و محسن حسینی بازیگران این نمایش هستند. نمایش «کوپن» نوشته سپیده خمسهنژاد به کارگردانی سیدجواد روشن از 16 بهمن ماه تا 16 اسفندماه هر روز ساعت 17:30 به مدت 85 دقیقه در سالن سایه تئاتر شهر روی صحنه می رود. فهیمه امن زاده، مرضیه صدرایی، مسعود میرطاهری و خیام وقار کاشانی بازیگران این نمایش هستند. نمایش «در خواب دیگران» به نویسندگی و کارگردانی نادر برهانی مرند از 15 بهمن ماه تا 8 اسفندماه ساعت 20 به مدت 90 دقیقه در تالار شمس (اقدسیه) روی صحنه می رود. حمیدرضا آذرنگ، پانته آ بهرام، علی سرابی و فریدون محرابی بازیگران این نمایش هستند. نمایش «مالی سویینی»به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی از 15 بهمن ماه ساعت 20:30 به مدت 70 دقیقه در سالن استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر میزبان علاقهمندان تئاتر است. صابر ابر، عباس جمالی و الهام کردا بازیگران این نمایش هستند. نمایش «کوچه برلن» نوشته محمد چرمشیر با طراحی و کارگردانی سجاد افشاریان و با بازی مرتضی درویشزاده فرد از 21 بهمن تا 28 اسفندماه ساعت 18 در سالن ارغنون روی صحنه می رود. نمایش «داستان های میان رودان» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس از 13 بهمن ماه تا 28 اسفندماه ساعت 19:30 به مدت 90 دقیقه در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می رود.
جام جم/گفتوگو با کامبیز درمبخش، کاریکاتوریست
ایرانیها بیشتر از خارجیها اثر هنری میخرند
کامبیز درمبخش، کاریکاتوریست و گرافیست پیشکسوت کشورمان روزهای شلوغی دارد. پشت سر هم به صورت گروهی و انفرادی نمایشگاه برگزار میکند. همین امسال پنج نمایشگاه داشته، هنوز این نمایشگاهها تمام نشده، از حالا به فکر نمایشگاههای سال آینده است.
با او گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم؛ گفتوگویی که در آن درم بخش معتقد است استقبال از هنر در ایران بیشتر از خارج از کشور است.
از کارهای جدیدتان چهخبر؟
در حال حاضر یک نمایشگاه دستهجمعی در گالری ثالث برپاست که در آن چند اثر دارم. چند نمایشگاه دستهجمعی دیگر هم دارم. البته نمایشگاه انفرادی من در گالری سیحون بود که تمام شد.
در مجموع پنج نمایشگاه انفرادی امسال داشتم که یکی از آنها در نیویورک بود. چند جا هم داور هستم و چند کتاب هم در دست نشر دارم.
فکر کنم نمایشگاهی که به آن اشاره کردید همزمان با افتتاحیه گالری ثالث است.
بله. نمایشگاه دسته جمعی است که من سه کار بزرگ در آن دارم. البته یک نمایشگاه دیگر هم در گالری سیحون شماره یک دارم که 50 درصد عوایدش صرف امور خیریه میشود. این نمایشگاه اواسط اسفند افتتاح میشود. همزمان اثری هم فروخته میشود برای سرطانیها. برای سال بعد هم مشغول جمعآوری کارها هستم.
اردیبهشت هم در پاریس نمایشگاهی برپا کردید.
آن نمایشگاه مربوط به اردیبهشت پارسال بود، یعنی سال 93. امسال نیویورک بودم، اما سال بعد در خانه فرهنگ ایران در پاریس نمایشگاه خواهم داشت. پاییز سال آینده هم یک نمایشگاه بزرگ گالری در آرت سنتر 2 دارم.
با این همه نمایشگاه آیا فرصت میکنید اثر خلق کنید؟
من کارم فقط همین است و مشغولم.
شما هم در داخل و هم در خارج از کشور نمایشگاههای زیادی برگزار کردید، به نظرتان استقبال از آثار هنری کجا بیشتر است؟
در ایران خیلی بیشتر است؛ چون خارجیها سالهاست این مسائل را پشتسر گذاشتهاند، ولی در ایران هنوز این مسائل جذاب، دیدنی و جالب است. به هر حال حرکت خوبی شروع شده که مردم به هنر علاقه نشان میدهند. مثلا در ایران آدمهای معمولی هم کار هنری میخرند، اما در خارج بندرت این اتفاق میافتد، مگر کلکسیونرها. اینجا مردم عادی هم از نمایشگاهها استقبال میکنند. این نشان میدهد اتفاق خوبی رخ داده است.
در ضمن در گالریگردیها میبینیم برای یک نمایشگاه ممکن است هزار نفر بازدید داشته باشند، اما در خارج تعداد افرادی که از گالریها دیدن میکنند به 50 نفر هم نمیرسد. چون از این مسائل عبور کردهاند. هنرمندان جوان و مردم در ایران از هنر استقبال میکنند. من خودم که این مسائل را دنبال میکنم متعجب میشوم از این همه جوان با استعداد و علاقهمند. باید آنها را حمایت کرد؛
هم به لحاظ مالی و هم روحی. چون آن چیزی که در نهایت میماند فرهنگ و هنر ایران است.
جوان/VOD و IPTV وطني؛ تلاش براي جذب مشتري از فضاي مجازي
لاکپشتهاي ارشاد و تلويزيون از يوزپلنگهای خارجی جا میمانند
همزمان با اينکه راهاندازي سرويسهاي VOD و IPTV در گير و دار بوروکراسي اداري و تغيير مديريتها و چندين مسئله ريز و درشت ديگر تا به حال به نتيجه نرسيده، بالا رفتن سرعت دسترسي به اينترنت در داخل کشور، بستر مناسبي براي سايتهاي خصوصي به وجود آورده که خدمات دانلود و مشاهده فيلم و ويدئو را در اختيار علاقهمندان قرار دهند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
همزمان با اينکه راهاندازي سرويسهاي VOD و IPTV در گير و دار بوروکراسي اداري و تغيير مديريتها و چندين مسئله ريز و درشت ديگر تا به حال به نتيجه نرسيده، بالا رفتن سرعت دسترسي به اينترنت در داخل کشور، بستر مناسبي براي سايتهاي خصوصي به وجود آورده که خدمات دانلود و مشاهده فيلم و ويدئو را در اختيار علاقهمندان قرار دهند. اين روزها حتي شنيده ميشود سايتهاي بزرگ خارجي نيز بدشان نميآيد در ايران فعاليت داشته باشند. با اين وجود اصرار بر راهاندازي سامانههاي هزينهبري مانند IPTV توجيه اقتصادي خود را از دست داده است.
IPTV چيست؟
کافي است نام فيلم مورد نظرتان را در موتور جستوجوي گوگل سرچ کنيد و در کنار نام فيلم به فارسي کلمه «دانلود» را تايپ کنيد. در کسري از ثانيه چندين سايت که امکان دانلود فيلم مورد نظرتان را ايجاد کردهاند، در دسترستان قرار خواهد گرفت. فيلمهاي زبان اصلي، دوبله، با زيرنويس، سانسور شده، سانسور نشده، سهبعدي، کيفيت SD، HD و در چندين فرمت تصويري که انتخابهاي متنوعي را براي کساني که به جستوجو پرداختهاند، مهيا ميکند. در اين شرايط حتي ميتوان با تهيه VPN ارزانقيمت به مجموعه ويدئوهاي «يوتيوب» دسترسي پيدا کرد و از ميليونها ويدئوي ايراني و خارجي استفاده کرد. فضاي رقابتياي که اينترنت به وجود آورده است، بيرحمانه انحصارهاي دولتي را از بين برده و بازنده اصلي اين بازي صداوسيماست که مدتها به دليل انحصار در تأمين برنامه و پخش، هيچ رقيبي را براي خود متصور نبود. IPTV مخفف Internet Protocol Television شبکهاي تلويزيوني بر بستر اينترنت است. در اين تکنولوژي مخاطب توانايي انتخاب برنامه، ضبط (دانلود) و جستوجوي برنامه مورد علاقهاش را دارد. به اين روش بيننده صرفاً دريافتکننده برنامه پخششده نيست و ميتواند در تعامل با شبکه، آنچه را دوست دارد، ببيند. تقريباً از اواسط دهه 80 شمسي بود که صحبت از راهاندازي اين سرويس با همکاري مشترک مخابرات و صداوسيما مطرح شد؛ پروژهاي که با وجود پيگيريها هنوز به سرانجام نرسيده است! البته وزارت ارشاد نيز سالهاست که با داشتن «مؤسسه رسانههاي تصويري» نقش تأمينکننده محتوا براي سايتهاي غير قانوني دانلود فيلم و سريال را در داخل کشور بازي کرده است و اين روزها با سرمايهگذاري در راهاندازي «VOD» مشخص نيست که محتواي اين سامانه تا چه حد از دسترس سايتهاي غيرمجاز دور خواهد ماند.
واي اگر مستر کارت بيايد!
Video On Demand که ترجمه تحتالفظياش «ويدئوي درخواستي» ميشود. تقريباً همان چيزي است که سايتهاي دانلود فيلم ارائه ميدهند. در داخل کشورمان نيز چند سايت دانلود فيلم البته به صورت غيرمجاز فعاليت دارند که افراد با پرداخت حق عضويت ميتوانند فيلمهاي موجود در آنها را دانلود کنند، در خواست فيلم کنند و از فيلمهايي که سايت در آينده نزديک روي خروجي خود قرار ميدهد، اطلاع پيدا کنند. همين کار سالهاست در سايتهاي خارجي نيز انجام ميشود. با اين تفاوت که ايرانيها به دليل تحريم و دسترسي نداشتن به مبادلات ارز بين بانکي به اين راحتيها نميتوانستند هزينه خريد اکانت را به دست آورند. مشکلي که اکنون با دسترسي به کارتهاي اعتباري بينالمللي مانند مستر کارت، در حال رفع شدن است. درآمدزايي از طريق فروش اکانت عضويت در سايت، مهمترين دليل رونق داشتن راهاندازي اين سايتها است. البته مدتي است نام يکي از مهمترين سايتهاي دانلود فيلم براي فعاليت در ايران به گوش ميرسد. نتفليکس«netflix» شرکتي امريکايي با مديريت چند مليتي است که سايت آن با داشتن 70 ميليون مشترک، سي و هفتمين سايت پربازديد جهان است و گفته ميشود قرار است به ايرانيها هم خدمات دهد. شايعه حضور نتفليکس بعد از مذاکرات هستهاي بر سر زبانها افتاد. البته اين سايت رقباي جديای مانند «HULU» و «آمازون» دارد که هر کدام خدمات مشابهي مانند آنچه وزارت ارشاد به دنبال راهاندازي آن در ايران است، ارائه ميکنند. تنها مزيتي که VOD ارشاد ميتواند در رقابت با غولهايي مانند نت فليکس داشته باشد، اين است که دسترسي به کارتهاي اعتباري خارجي در کشورمان هنوز فراگير نشده است. موردي که با توجه به رفع تحريم بانکهاي ايراني خيلي زود برطرف شود.
IPTV تلويزيون شايد وقتي ديگر!
اما تلويزيون با IPTV چه کار ميکند؟ توليد محتوا براي شبکه تعاملي تلويزيون که حتي زمان تقريبي براي راهاندازي آن عنوان نشده يا اگر عنوان شده هيچ کس آن را جدي نگرفته است، کاري سخت به شمار ميرود. تا پيش از اين قرار بود آرشيو توليدات صداوسيما (فيلمها و سريالهاي توليد شده در سالهاي اخير) از طريق IPTV در اختيار مشترکان اين سرويس قرار بگيرد. اين ايده از همان اول شکست خورده بود، زيرا شبکه «تماشا» که به صورت رايگان سريال تکراري پخش ميکرد به دليل بيمخاطبي تعطيل شد. بعد از آن صحبت از توليد محتوا توسط شرکتهاي خصوصي شد. واگذاري تهيه و توليد محتوا IPTV از سوي دکتر اخوان، معاون سابق به بخش خصوصي اعتراضهايي را به وجود آورد که در نهايت با استعفاي اخوان و صدور حکم سرپرستي معاونت فني صداوسيما به نام رضا عليدادي، دکتر سرافراز باز هم بر راهاندازي IPTV به عنوان يکي از خواستههايش از عليدادي پافشاري کرد. پيگيري راهاندازي شبکه تعاملي در حالي که صداوسيما مجبور شده بخشي از نيروهاي انسانياش را به دليل بيپولي تعديل کند و حتي قيد انتشارات سروش را نيز بزند، نشاندهنده چشمداشت سرافزار به درآمد احتمالي است که IPTV ميتواند براي سازمان به ارمغان بياورد. آخرين باري که صحبت از حق اشتراک شبکه تعاملي سخن به ميان آورده شد، رقم 15 هزار تومان آبونمان ماهانه بيان شده بود. با اين رقم هزار و 600 فيلم و سريالي قرار است در IPTV براي مشاهده و دانلود در اختيار مشترک قرار گیرد. اين رقم به ظاهر پايين در مقايسه با اکانت سه ماهه يک سايت ايراني که حدود 10هزار تومان قيمت دارد، بسيار بالاست. يا حتي اکانت نتفليکس که حدود 34 هزار تومان است و در عوض آرشيوش بسيار غني است. صداوسيما و وزارت ارشاد همکاري مشترک در راهاندازي VOD و IPTV را رد کردهاند و هر کدام به صورت جداگانه در حال کار روي پروژههاي خود هستند. اين در حالي است که سايتهاي ايراني حتي فيلمها را با دوبلههاي اختصاصي ارائه و بهروزترين فيلمهاي سينماي جهان را با کيفيت بسيار خوبي منتشر ميکنند. به نظر ميرسد يک وزارتخانه و يک سازمان بزرگ به نام صداوسيما باز هم به دليل کند بودن و توانايي نداشتن در همراهي با تکنولوژي، از قافله سايتهاي اينترنتي و اپليکیشنهاي موبايلي که قابليت مشاهده و دانلود فيلم دارند، عقب افتادهاند، اما هيچ کدام حاضر نيستند اين مسئله را قبول کنند. شايد هم در نظر آنها درآمد بيش از 5 ميليارد دلار در سال نت فليکس هدفي در دسترس است که ميتوانند به آن نائل شوند.
جوان/از حذف رنگينپوستان تا کمک هزينه ۶هزار دلاري جراحي پلاستيک!
تلاش اسکار براي مقابله با تحريم مراسم
آکادمي علوم و هنرهاي سينمايي اسكار به منظور مقابله با تحريم مراسم امسال از سوي برخي از چهرههاي سرشناس هاليوود، تصميم دارد تا يک بسته هديه به ارزش ۲۳۲ هزار دلار به نامزدهاي اين دوره از جوايز اعطا کند.
نویسنده : بهنام صدقي
به گزارش «جوان»، چندي پيش بود كه اسكار 2016 با حركت عجيب آكادمي اسكار در بخش اعلام نامزدهاي بخشهاي مهم روبهرو شده بود، اما در ميان اسامي بخش بازيگري و كارگرداني نامي از هنرمندان رنگينپوست به چشم نميخورد و اين امر موجب اعتراض برخي از هنرمندان رنگينپوست سرشناس هاليوود و رئيس آكادمي اسكار و تهديد آنها به تحريم مراسم اسكار شده بود. آكادمي اسكار معمولاً طي چندين سال اخير پيوسته نام رنگينپوستان را در فهرست نامزدهاي خود در بخشهاي متفاوت گنجانده است، اما اسكار 2016 شاهد اتفاقي است كه موجب ناراحتي بسياري از چهرههاي مطرح هاليوود شده و عملاً اين روزهاي سينماي امريكا را دچار تشنج و بحث كرده است. در حاليکه تنها چند روز ديگر تا برگزاري هشتاد و هشتمين مراسم اسکار باقي مانده و از مدتها قبل با اعلام اسامي نامزدهاي اين دوره از جوايز، تعدادي از چهرههاي سرشناس هاليوود دست به تحريم مراسم امسال زدهاند، آکادمي تمام تلاش خود را ميکند تا هر طور شده، با اين مشکل مقابله کند. در حالي که اين اعتراضها به نبود حتي يک بازيگر سياهپوست در چهار بخش بازيگران نقش اول و مکمل جوايز اسکار طي دو سال پياپي صورت گرفته است، آکادمي علوم و هنرهاي سينمايي اعلام کرده که امسال يک بسته هديه ۲۳۲ هزار دلاري به نامزدهاي اسکار اعطا خواهد شد.
بنا بر اين گزارش، اين بسته هديه اگرچه سالهاي قبل نيز به نامزدها تعلق ميگرفته ولي ارزش بسته امسال نسبت به سال گذشته بيش از ۴۰ درصد افزايش يافته است. در بسته امسال از پرواز فرستکلاس در توري ۱۰ روزه به تل آويو و سفر ۱۵ روزه به ژاپن گرفته تا کمک هزينه ۶ هزار دلاري جراحي پلاستيک و درمانهاي مختلف با ليزر در بهترين مرکز ليزر و جراحي امريکا به چشم ميخورد. همچنين آکادمي علوم و هنرهاي سينمايي امسال تدابير امنيتي را افزايش داده است. به گونهاي که از ساعت ۱۰ بعدازظهر يکشنبه آينده تا شش صبح يکم مارس خيابانهاي منتهي به بلوار هاليوود به صورت بسته باقي خواهند ماند. براساس اخبار رسانهها و خبرگزاري ها، هشتاد و هشتمين مراسم اعطاي جوايز اسکار نيز ۲۸ فوريه برگزار خواهد شد. با اين تفاسير قرار ندادن نام رنگينپوستان در فهرست نامزدهاي جوايز اسكار يكي از نشانههاي رفتارهاي نژادپرستانه اسكار امسال است و همچنين تلاش اسكار براي مقابله با اين كار و اعطا بسته هديه و خدمات ديگر نيز جاي بسي تعجب دارد.
حمایت/برنده نوبل ادبیات علیه اسرائیل
«ماریو بارگاس یوسا» نویسنده پرویی برنده نوبل ادبیات همراه با 24 نویسنده دیگر کتابی درباره اشغال سرزمین فلسطین به دست رژیم اشغالگر اسرائیل مینویسد. به گزارش ایسنا، 25 چهره ادبی از جمله ماریو بارگاس یوسا هفته آینده به مناسبت سالگرد اشغال خاک فلسطین توسط صهیونیستها، راهی سرزمینهای اشغالی میشوند تا کتابی را دراینباره به نگارش درآورند. این نویسندگان با حمایت سازمانهای مردمنهاد و فعالان ضد اشغال فلسطین یک هفته را در این منطقه سپری میکنند و سپس دستبهقلم میشوند تا بر اساس مشاهدات و تجربیات خود بهصورت مشترک کتابی دراینباره منتشر کنند. این کتاب توسط «آیلت والدمن» و «مایکل چابون» ویرایش میشود و سال 2017 میلادی در پنجاهمین سالگرد اشغال این سرزمین، از سوی انتشارات «هارپر کالینز» روانه بازار خواهد شد. کتاب مشترک این 25 نویسنده به هفت زبان برگردانده خواهد شد. به گزارش هرالد تریبیون آمریکای لاتین، «هاری کونزرو» انگلیسی هندی، «ژرالدین بروکس» نویسنده استرالیایی برنده جایزه پولیتزر، «دیو اگرز» آمریکایی و «تاییه سلاسی» نویسنده انگلیسی نیجریهای از دیگر چهرههایی هستند که در کنار یوسا با این پروژه همکاری میکنند.
روزان/حضور ایران در بیست و یکمین نمایشگاه کتاب عمان
روزان نیوز- ایران در بیست و یکمین دوره نمایشگاه کتاب عمان شرکت میکند.
موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران برای دومین سال متوالی در بیست و یکمین دوره نمایشگاه کتاب عمان شرکت میکند.
بیست و یکمین دوره نمایشگاه کتاب عمان از تاریخ ۵ تا ۱۵ اسفند ماه به مدت ۱۱ روز با حضور ایران و سایر ناشران خارجی درمسقط برگزار میشود. موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران به نمایندگی از نشر جمهوری اسلامی ایران با توجه به اشتراکات و رشد جریان تبادل فرهنگی میان دو ملت در سه دهه قبل میکوشد با برگزاری برنامههای فرهنگی و ادبی دردومین دوره از حضور خود در این نمایشگاه موجبات ارتقاء سطح روابط نویسندگان و ناشران دو کشور را فراهم آورد.
سال گذشته کشور عمان به عنوان مهمان ویژه دربیست و هشتمین دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران حضورداشت. از این رو گسترش روابط فرهنگی میان دو نمایشگاه تهران و مسقط از اولویت دو کشور است.
از برنامههای ایران در این دوره از نمایشگاه میتوان به معرفی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، دعوت از ناشران برای حضوردراین نمایشگاه، عرضه و نمایش بیش از۴۰۰ عنوان کتاب درموضوعات ادبیات، هنر، ایرانشناسی، کودک و نوجوان و... به زبانهای فارسی، انگلیسی و عربی و معرفی وضعیت نشر کشورمان درقالب یک کتاب به زبان عربی مشتمل بر آمار نشر درایران، مراجع نشر، معرفی ناشران فعال، موسسات و انجمن و آژانسهای ادبی مرتبط با نشر اشاره کرد.
موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران در این نمایشگاه مذاکره برای فروش رایت کتابهای عرضه شده در غرفه ایران را دردستورکارخود قرارداده است.
از دیگر برنامههای پیشبینی شده دراین نمایشگاه میتوان به برگزاری روز ایران، برگزاری نشستهای ادبی و دیگر برنامههای جنبی درروزهای نمایشگاه اشاره نمود.
بیست و یکمین دوره نمایشگاه کتاب عمان از تاریخ ۵ تا ۱۵ اسفند ماه به مدت ۱۱روز درمسقط برگزار میشود.
روزان/حمایت هنرمندان از لیست اصلاحطلبان+عکس
روزان نیوز- هنرمندان و سینماگران از لیست اصلاحطلبان در انتخاب مجلس حمایت کردند.
با آغاز فعالیتهای انتخاباتی نامزدهای مجلس دهم شورای اسلامی، هنرمندان و سینماگران نیز فعالانه در تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کردهاند. به گزارش ایلنا، علاوه بر حضور برخی از هنرمندان همچون مهرداد فرید کارگردان سینما، ابراهیم داروغهزاده مدیر فرهنگی و کارشناس سینما، محمود عزیزی بازیگر سینما و تاتر به عنوان نامزد انتخابات، برخی دیگر از هنرمندان نیز رسما اعلام کردهاند که در انتخابات پیش رو شرکت میکنند و از مردم نیز تقاضا کردند تا در این انتخابات فعالانه حضور پیدا کنند و سرنوشت خود را تایید کنند.
حتی گروهی از آنها علاوه بر تبلیغ عمومی برای شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی از یک گروه و جریان خاص که غالبا جریان اصلاح طلبی است؛ حمایت کردهاند. هنرمندان و نویسندگان که امکان فعالیت تبلیغاتی در صداوسیما و رسانههای رسمی را ندارند؛ در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی حضور پررنگی دارند و با تشکیل گروهی به نام ۷ در ۷ صفحاتی را در اینستاگرام و گروههای را در تلگرام راهاندازی کردهاند.
تاکنون هنرمندانی همچون کیومرثپور احمد، ترانه علیدوستی، حسین پاکدل، مهناز افشار، لیلی رشیدی، الهام کردا، امیر جعفری، ریما رامین فر، آزاده صمدی، حمید فرخنژاد، پیمان قاسمخانی، امیر مهدی ژوله، رضا کیانیان، احمدپور نجاتی و بهاران بنیاحمدی بهصورت آشکار حمایت خود را از شرکت در انتخابات اعلام کردهاند و برخی آنها مطالبی را نوشتهاند. رخشان بنیاعتماد، او با انتشار پیام تصویری از لیست اصلاحطلبان در انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی حمایت کرد.
بنی اعتماد نوشت: «ما رای میدهیم چون هستیم، با شرکت در انتخابات مانع میشویم نمانیدگان غیرواقعی به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کنند رای دادن ما نه گفتن به انحصارطلبی است و از نمایندگان واقعی زنان حمایت میکنیم. هر رای نماد مطالبات پاسخ نگرفته ملت است.»
حمایت هنرمندان از لیست اصلاحطلبان ترانه علیدوستی، بازیگر، در حمایت از اصلاحطلبان لیست رای به این ائتلاف را در صفحه اینستا گرامش منتشر کرد. کیومرث پوراحمد کارگردان فیلم سینمایی کفشهایم کو و قصههای مجید با انتشار عکسی؛ در حمایت از کمپین دو میلیون رای نوشته است: برای اینکه روز و روزگاری بهتری داشته باشیم، یک بار راه خشونت را رفتیم، به ترکستان بود، الان هم که سوریه و لیبی و... پیش چشمانمان است به گمانم فقط یک راه میماند همین، صندوق رای. مهناز افشار نیز در تویتر خود نوشت: با تمام آنچه که مشخص است و... من میدانم بهتر است که ....من به لیست اصلاحطلبان رای میدهم و امیدوارم آنچه که نباید، نشود.
احمد پورنجاتی نویسنده و از مدیران سابق صداوسیما نیز نوشته است: یادمان باشد که رای ندادن به هر تعداد از لیست اصلاحطلبان به مفهوم فرصت دادن به همان تعداد کاندیدای جناح رقیب است و نه محدود به انتخاب گزینشی ما. در واقع کسی که به هر تعداد کاندیدا رای نمیدهد به گونهای غیرمستقیم به تعدادی از لیست جناح رقیب رای داده است. پس من به عنوان یک شهروند به تمام کاندیداهای لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رای میدهم تا تاثیرگذار باشم و نه تنها رای داده باشم. حمید فرخنژاد و پیمان قاسمخانی نیز با انتشار فیلمی کوتاه رسما اعلام کردند که به محمدرضا عارف و لیست مورد حمایت وی رای میدهند.
حسین پاکدل هم در صفحه شخصیاش نوشته: من به فهرست اصلاحطلبان "لیست امید" ائتلاف فراگیر اصلاحطلبان و حامیان دولت رای میدهم. حضور ما تاثیر دارد. بسیار هم تاثیر دارد. نمیشود بیتفاوت باشیم و بی حضور و بعد متوقع باشیم و معترض. افراطیون سیری ناپذیر، در حرف و عمل، سخت برای عصبانی کردن اکثریت میکویند تا به قهر کشاندن قشر عظیم و موثر، نمایندگانی مطیع از جنس و شکل خود با حداقل آرا بر کرسیها بنشانند تا با غلبه بر ارکان کشور مشروعیت بخرند. الهام کردا نیز نوشته است: با اعتماد به لیست اصلاحطلبان رای میدهم.حضور هنرمندان در انتخابات رضا کیانیان نیز نوشت: دستاورد امروز ما نتیجه انتخاب دیروزمان است. کسى را مقصر ندانیم... اگر راى من و تو تاثیرى در انتخابات نداشت، چرا گروه گروه را رد صلاحیت میکنند که مبادا انتخاب شوند؟ با وجود همه زیر و بمهاى اجتماعى و دوز و کلکهایى که مىشناسیم، راى ما تاثیرگذار است.
محمدرضا شعبانعلی نویسندهٔ کتاب اصول و فنون مذاکره نیز نوشته است :«برخی میگویند ما رأی نمیدهیم... تا با دولت و حکومت مخالفت کرده باشیم. واقعیت این است که رأی ندادن به آقای X یا Y، به معنای مخالفت با نظام نیست؛ بلکه به معنای حمایت از آقای Z است که رأیهای ثابتی دارد و شیوهٔ برنده شدنش، نه با ترغیب مردم و جذب رأی، که با مأیوس کردن مردم و «دفع رأی» است. تمام کسانی که در این انتخابات به بهانهٔ لج کردن و تحریم کردن دولت و نظام و… رأی نمیدهند، در واقع رأی دادهاند و در تعیین سرنوشت خود مشارکت کردهاند. پس ژستهای روشنفکرانه نگیرید و نگویید: من به هیچکس رأی نمیدهم. شما از هماکنون رأی خود را به نفع آقای Z به صندوق انداختهاید؛ حتی قبل از اینکه ساعات رسمی انتخابات آغاز شود.
هنگامه قاضیانی بازیگر سینما و تئاتر، امیر جعفری بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون، بهاران بنیاحمدی، آزاده صمدی و لیلی رشیدی بازیگر نیز در پستهای جداگانه با انتشار تصاویری از خود نوشتند که: من با اعتماد رای میدهم. آنها از لیست اصلاحطلبان در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حمایت کردهاند.
سیاست روز/تمسخر «سبک زندگی اسلامی» با ارائه تصویری پلید و ابله از یک خانواده مسلمان مذهبی!
فحاشي يك فيلمساز در يك کوچهي بینام
شاید برایتان تعجبآور باشد اگر بدانید هالیوود با وجود اکثریت دینی مسیحیان در امریکا، اصولاً دربارۀ حضرت عیسی(ع) فیلم نمیسازد و برای آن حضرت، تبلیغ نمیکند. لذا آن دسته از فیلمهای امریکایی که دربارۀ حضرت عیسی(ع) ساخته شده و یا مسیحیت را تبلیغ کردهاند با بودجۀ واتیکان یا سایر نهادهای کلیسایی در خارج از استودیوهای هالیوود ساخته شدهاند. یا به عنوان مثال فیلمی مانند مصائب مسیح (۲۰۰۴) ساخته مل گیبسون با علاقه شخصی کارگردانش و با بودجۀ او در اروپا ساخته شد و اگر فیلمی مانند آخرین وسوسۀ مسیح (۱۹۸۸) به کارگردانی اسکورسیزی توسط کمپانی یونیورسال تولید ميشود با عقاید رایج مسیحیان معارض است.
علت، واضح است. استودیوهای هالیوود در تملک یهودیان صهيونيست است و آنها، حضرت عیسی(ع) را به پیامبری قبول ندارند. به همین دلیل اجازه نمیدهند با سرمایۀ آنها فیلمی دربارۀ آن حضرت ساخته شود. مالکان یهودی هالیوود در عوض، صدها فیلم علیه این پیامبر عظیم القدر و مادر مکرمهاش(س) و همچنین در استهزاء مسیحیان تولید کردهاند. قصد ما این است که اشاره کنیم چگونه این الگو، خواسته یا ناخواسته در فیلم «کوچۀ بینام» نیز استفاده شده است.
هالیوود چگونه مسیحیان را تمسخر میکند؟
یک روش هالیوودی برای تمسخر مسیحیان اینگونه است که فیلمساز، فساد گسترده و عمیق یک خانواده، محله یا جامعه را نشان میدهد و سپس به تماشاگران خاطرنشان میکند که این افراد، «مسیحی» هستند. لذا مخاطب به طور ناخودآگاه نتیجه میگیرد که فساد مذکور، از عقاید دینی مسیحیان سرچشمه گرفته است. اما جالب توجه است که در اغلب فیلمها، این دو موضوع هیچ دخلی به هم ندارند. به عبارت دیگر، هیچ رابطهای میان الهیات مسیحی و خطای شخصیتهای فیلم و فساد آنها وجود ندارد.
به عنوان نمونه ميتوان به دو فيلمي كه در سال۲۰۰۰ تولید شدهاند اشاره كرد. «هدیه/ سام ریمی (۲۰۰۰) The Gift» يكي از همين فيلمهاست. فيلم ديگر « میتوانی روی من حساب کنی/ کنيت لونِرگان (۲۰۰۰) You Can Count on Me» است. جالب اینکه فیلم دوم از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شده است!
آنچه در این فیلمها مشترک است، فساد گسترده و پلیدیِ همه شخصیتها است. به طوریکه هیچ امیدی به آینده و اصلاح این خانوادهها یا جوامع دیده نمیشود. با تماشای این فیلمها مخاطب به طور ناخودآگاه جرم و فساد موجود در فیلم را ناشی از مسیحیت میداند. اما حائز اهمیت است که لااقل فساد مسیحیت، نظاممند نیست. و این کاملاً بر خلاف روش رهبران یهودی است که از سال ۱۷۱۷ میلادی فراماسونری را رسماً بنیاد نهادند و از اواخر قرن نوزدهم برای تباهی مردم جهان، برنامههای نظاممند چیدهاند. (پروتکلهای دانشوران صهیون را بخوانید).
یک جامعه سیاه مذهبی!!
هاتف علیمردانی نویسنده و کارگردان کوچه بینام، با استفاده از عوامل حرفهای سینمای ایران توانسته فضای فیلمش را بسیار واقعنما درآورد. به طوری که عموم مخاطبان تصور میکنند که در حال تماشای یک فیلم مستند هستند. لذا وقتی جناب فیلمساز در پایان ضربه اساسی خود را وارد میآورد عموم مخاطبان احساس استبعاد نمیکنند و آن را میپذیرند. اما واقعنمایی فیلم مرهون فیلمنامه، لوکیشن فیلم، فیلمبرداریِ محمود کلاری، طراحی هنریِ اصغر نژادایمانی، و بازیهای خوب فرهاد اصلانی، فرشته صدر عرفایی و باران کوثری است.
کوچۀ بینام، روایت دیگری از نمایشنامه اشباح نوشته هنریک ایبسن (۱۸۸۱) است که سال گذشته جناب مهرجویی اقتباسی وفادارانه از آن ساخت و حتی همان نامش را نیز تغییر نداد. تفاوت نمایش اشباح با کوچه بینام، در این است که در آنجا یک پدر اشرافیِ دائم الخمر به کلفت خانهاش تجاوز میکند و بیست سال بعد پسر او عاشق آن دختر نامشروع میشود، ولی در کوچه بینام، این خطا از یک پدر مذهبی طبقه فرودست سرمیزند. حاج مهدی (فرهاد اصلانی) در نقش این پدر، دختر عمهاش فروغ (پانتهآ بهرام) را عقد موقت کرده و وقتی همسرش احترام سادات (فرشته صدر عرفایی) بعد از یک سال از اغماء خارج میشود ازدواج آنها نیز پایان میپذیرد. و چون فروغ باردار است حاج مهدی، شاگرد مغازهاش حیدر را وامیدارد تا با او ازدواج کند و اکنون حمید (محمدرضا غفاری)، عاشق نصیبه (ملیسا ذاکری) دختر کوچک حاج مهدی شده؛ یک عشق ممنوعه!
الگوبرداری از تمسخر شدن مسیحیان
سخن اصلی ما در این مقال آن است که فیلمساز همچون الگوی هالیوودی فوق الذکر، یک خانوادۀ مسلمان را معرفی میکند که همۀ شخصیتهایش پلید یا ابله هستند. اما جالب توجه است که حاج مهدی و زنش در فیلم، دائماً در حال ذکر گفتن و حفظ ظواهر مذهبیاند. گویا جناب فیلمساز تعهد داده که هر چند دقیقه یک بار این موضوع را به مخاطبانش تذکر بدهد که شما در حال تماشای سبک زندگی اسلامی هستید!
واقعاً نمیتوان تشخیص داد که موضوع این فیلم، چیست و یا شخصیت اصلی آن، کدام است. فیلم، هیچ خط مشخصی را دنبال نمیکند مگر استهزاء همۀ شخصیتها. فیلمساز، مخاطب را مخصوصاً به شخصیت حاج مهدی، علاقهمند میکند و در آخر ضربۀ اساسی خود را از همین ناحیه میزند. او به طور غیرمعقول، یک راز خانوادگی را در شخصیت حاج مهدی مخفی کرده تا در انتها آن را باز کند و مخاطب را مثلاً به این نتیجه برساند که خانوادههای مذهبی در حال اضمحلال هستند!
در اینجا شخصیتهای اصلی فیلم را مرور میکنیم:
۱ـ حاج مهدی (فرهاد اصلانی) در مدت اغمای زنش، با فروغ (پانتهآ بهرام) ازدواج موقت کرده است تا او برای دخترانش دایگی کند. اما پس از به هوش آمدن زن، فروغ را در وقت بارداری طلاق داده است!
۲ـ احترام سادات (فرشته صدر عرفایی) همسر حاج مهدی، سادهلوح و حتی ابله تصویر شده است. او به محدثه میگوید که پدر شما در تمام دوران یک سالۀ اغماء، بر بالین من بود. اما پدر این مدت با فروغ ازدواج کرده بوده! محدثه در پشت بام، از او اعتراف میگیرد که در جوانی عاشق پسر خالهاش بوده است.
۳ـ فاطمه (ستاره پسیانی) دختر بزرگ خانواده که چادری هم هست، در هنگام ازدواج دوم پدرش هشت ساله بوده و قاعدتاً به راز پدرش آگاه است. لذا میتوان استنباط کرد که اقامت در خانۀ دوم پدر، مزد سکوت او بوده است. محدثه نیز در نزاعش با فاطمه، تأکید دارد که شوهرت داماد سرخانه شده و تو نمیتوانی زندگیات را مدیریت کنی. چون شوهرت در خفا با زنان دیگر رابطه دارد.
۴ـ محدثه (باران کوثری) بدنامترین شخصیت فیلم است که با یک مرد زندار (امیر آقایی) مراوده دارد. ولی از قضا پرداخت فیلمساز به گونهای است که مخاطب از او خوشش بیاید!
۵ـ نصیبه (ملیسا ذاکری) دختر کوچک خانواده با حمید رابطه دارد و حتی اوست که تلفن محل کار جدید حمید را به مادرش میدهد. او عاشق برادر ناتنی خودش شده است.
۶ـ فروغ (پانتهآ بهرام) اولاً ابله است. اما بعد از اتفاقی که برای حمید میافتد، به مرض جنون نیز مبتلا میشود.
۷ـ ذاکران مجلس زنانه در مسجد، به طور کاملاً اتفاقی(!) کریه المنظر، شرور و حتی مشمئزکننده از آب درآمدهاند. جالب توجه اینکه فائزه عزیزخانی در فیلم «روز مبادا» (۱۳۹۳) نیز به طور کاملاً اتفاقی! این موضوع را رعایت کرده است؛ فیلمی که جایزه بهترین فیلم هنر و تجربه را در سال گذشته دریافت کرد!
سخن پایانی در این بخش، همان یادآوری فوق الذکر است که فیلمساز یک خانواده مذهبی را چطور تصویر میکند که هیچ شخصیت خوب و سالمی در آن یافت نمیشود. آقای منصور لشکری قوچانی تهیه کنندۀ محترم این فیلم، عقیده دارد که فیلمساز در نمای پایانی فیلم، حاج مهدی را به بهشت برده است! این البته سخن گزافی است. زیرا همین نمای غیرمتعارف پایانی نیز بر استهزاء فیلمساز دلالت دارد که مسلمانان با این افعال و کردار، خودشان را در بهشت خداوند میبینند!
مگر زن باردار را میتوان عقد کرد؟!
جناب فیلمساز در خصوص ازدواج حاج مهدی و فروغ، مرتکب دو خطای شرعی فاحش شده است:
اولاً دختر باکره را نمیتوان بدون اذن پدرش، در عقد موقت آورد. اما چون کسی به جز فروغ و حاج مهدی به راز این ازدواج آگاه نیست پس میتوان فهمید که پدر فروغ هم از این ازدواج بیاطلاع بوده است. فیلمساز اما با انتخاب یک سوپراستار (پانتهآ بهرام) در نقش فروغ، بر تباه شدن زندگی او و خطای حاج مهدی تأکید بیشتری میکند.
ثانیاً در وقت بارداری زن، ازدواج و طلاق واقع نمیشود. زنان بعد از طلاق باید عدّه نگه دارند و برای مدتی ازدواج نکنند. عدّه زن در ازدواج دائم، سه طُهر است و در ازدواج موقت، دو طُهر. این موضوع در آیه ۲۲۸ سوره بقره آمده و در قانون مدنی نیز مدوّن شده است.
حکمت نگه داشتن عدّه آن است که معلوم شود آیا زن مطلّقه، باردار است یا نه. چنانچه باردار بود عدّۀ او، تا وضع حمل خواهد بود و او تا وضع حمل نمیتواند ازدواج کند. متأسفانه نسب حمید در این خانوادۀ مذهبی، گم شده و او پدر واقعی خود را نمیشناسد. حاج مهدی اعتراف میکند که وقتی فهمیده که فروغ باردار است او را به عقد حیدر درآورده است! (حیدر البته چندی بعد میمیرد). به همین دلیل است که هیچکس نمیداند حمید، فرزند حاج مهدی است. مضافاً که عقد فروغ و حیدر نیز به طور شرعی واقع نشده و از ابتدا باطل بوده است!
حدیثی از معصومین(ع) به این مضمون نقل است که نگه داشتن عدّه برای آن است که نسبها گم نشود. اما چطور است که در این فیلم، نسب در یک خانوادۀ مذهبی گم میشود!؟ به عبارت دیگر باید پرسید چرا این خانواده شدیداً مذهبی انتخاب شدهاند و اگر مذهبی هستند چرا این شرعیات واضح در آن رعایت نمیشود!؟ چرا کارگردان مکرراً بر اعمال مذهبی و دعا و نماز و ذکر و صلوات این خانواده تأکید دارد؟ این خطاهای کارگردان، آیا سهوی است یا عمدی؟ متأسفانه باید بگویم که راقم ابداً به جناب علیمردانی خوشبین نیست. زیرا ایشان در فیلم به خاطر پونه (۱۳۹۱) نیز بر خلاف شرع، از خیانت زن به بهانه اعتیاد شوهر حمایت میکرد. ساختۀ قبلی ایشان، مردن به وقت شهریور (۱۳۹۲) نیز فیلمِ مفتضحی بود. در فیلم امسال او (هفت ماهگی) نیز حتی یک شخصیت سالم دیده نمیشد.
از خطای جناب تهیه کنندۀ کوچۀ بینام و اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش نیز نباید به سادگی گذشت. زیرا آنها با شناخت شرعیات میتوانستند از بروز این خطای واضح در فیلم جلوگیری کنند.
درباره خودمان
راقم، فیلم کوچه بینام را چند نوبت تماشا کرده است. در هر نوبت به عمق فجایع فیلم بیشتر آگاه شدم و مخالفتم با این فیلم جدیتر شد. اما عجیب اینکه اغلب افراد مذهبی، از فیلم خوششان آمده است. به نظرم میرسد که آنها با خوشبینی غالبی که در واقع عطای خداوند به مؤمنان است به این فیلم نگاه کردهاند. چنانکه سال گذشته، این فیلم توانست رتبۀ سوم آرای مردمی جشنواره فجر را از آن خود کند. به هر حال، از مردم عادی نمیتوان انتظار داشت که کارشناس دین و فرهنگ باشند. آنها در هیات کلی خویش، به خیر و نیکی گرایش دارند و آنچه ایشان در این فیلم پسندیدهاند وجه غالب فیلم است که تصویرگر زندگی یک خانوادۀ سنتی است، چیزی که در این سالها رو به فراموشی گذاشته است.
مقصود بنده آن دسته از مسلمانان اهل فرهنگ هستند که شرعیات نخواندهاند و شاید خود را بینیاز از آن میدانند اما به طور مطلق در خصوص همه چیز نظر میدهند. آنها چرا این فیلم ضددین را یک فیلم خوب مذهبی پنداشتهاند!؟ شورای پروانه ساخت و نمایش در وزارت ارشاد چه کارهاند؟ (سينماپرس)
شرق/گفتوگو با مانی حقیقی، کارگردان «اژدها وارد میشود»
قصهگوی کلاسیک هستم
آرش مدرسی
فیلم «اژدها وارد میشود» آخرین ساخته مانی حقیقی بود که در بخش مسابقه جشنواره برلین به نمایش درآمد و توجه خیلیها را به خود جلب کرد. اما از همان ابتدا پیدا بود که هیأت داوران آن را مستحق کسب جایزه ندانسته است؛ موضوعی که معلوم نیست چقدر برای حقیقی حائز اهمیت بوده باشد. روز نمایش فیلم او در جشنواره، در طبقه چهارم کاخ جشنواره برلین با او همکلام شدیم. مطابق رسم جشنواره برلین مصاحبه بهطور مشترک با چند نفر دیگر برگزار میشد که البته هیچیک به زبان فارسی نمینویسند تا اختصاصیبودن مصاحبه «شرق» حفظ شود. سه روزنامهنگار حاضر دیگر از کانادا، ترکیه و لهستان بودند و به نظر میرسید هر سه علاقهای خاص به فیلم حقیقی دارند و از سؤالهایشان برمیآمد که توجهی خاص به آن کردهاند. به علت حضور آنها گفتوگو به زبان انگلیسی انجام شد. حقیقی بسیار صمیمانه پاسخ ما را داد و البته با خبرنگار «شرق» و خبرنگار کانادایی (امیر گنجوی که ایرانیتبار است) به فارسی خوشوبش میکرد. وقتی خبرنگار لهستانی کمی دیر آمد، به احترام او گفتوگو را از اول آغاز کرد. در میان فیلمهای پرشمار «جشنوارهای» که پر از ادا و افاده هستند، صحبت با حقیقی یادآور این است که او بیش از هرچیز فیلمسازی، عاشق سینما و قصهگویی است. هنرمندان معمولا دوست دارند اثرشان روی پای خودش بایستد اما دیدار از نزدیک با حقیقی باعث میشود فیلمهای او را جور دیگری دوست داشته باشیم.
در دنیایی که واقعیت مجازی بیداد میکند و همهچیز را گرفته، فیلم شما ظاهرا دارد حرفی در این زمینه میزند. از آنجا که زمینه فلسفه هم دارید، آیا فیلم قصد زیرسؤالبردن این اوضاع را هم دارد؟
به نظرم همینطور است. امیدوارم همینطور باشد. چون فیلم درواقع اینطور عمل میکند که با این ادعا آغاز میشود که هرچه میبینید حقیقت دارد و عملا دارید یک فیلم مستند یا مستند داستانی یا چنین چیزی میبینید. گفتهای روی صفحه میآید که این حرف را میزند. بعد کارشناسان را داریم و آدمهای واقعی که مدعی هستند این اتفاقها واقعا برایشان افتاده. یعنی این میخ را میکوبیم که این فیلم روایت واقعیت است. اما بعد فیلم هرچقدر بیشتروبیشتر غیرواقعی میشود بیننده به این فکر میافتد که امکان ندارد ماجرا حقیقت داشته باشد. امید این است که مخاطب شروع به شک میکند که آیا واقعا فیلمساز با او صادق بوده یا نه. در پایان به این تنش میرسیم که آیا این اصلا فیلم مستند است یا بهکلی خیالی است. یا شاید نیمهواقعی است یعنی بنیانی در واقعیت داشته اما بعد چیزهای دیگری با غلو به آن اضافه شده؟ همین باعث میشود به این سؤال فکر کنیم که واقعا چقدر میشود به آن چیزی که بهعنوان حقیقت به ما میدهند اعتماد کنیم.
این فیلم متعلق به سنت فیلمسازی ایرانی نیست. یعنی فیلم سنتی ایرانی نیست. الهامهایتان برای آنچه بودند؟ (سؤال خبرنگار ترکیه)
البته که متعلق به سنت سینمای ایرانی آنطوری که در جشنوارهها ارائه میشود نیست اما سینمای ایران بسیار متنوعتر از آن است. شاید بهطورکلی در ایران هم جدید باشد. احتمالا همینطور است. به نظرم این لابد برمیگردد به متفاوتبودن پیشینه خود من. الهام فیلم از منابع مختلفی میآید. این فکر ۱۵ یا ۲۰ سال پیش به ذهن من رسید. در سلمانی نشسته بودم و منتظر اصلاح موهایم بودم و خبری را در روزنامه خواندم که راجع به کشف مار بزرگی در گورستانی صحرایی بود. مار همانجا زندگی میکرد و مردم محل پیدایش کرده بودند و بعد یک پرش ژنتیکی داشت و به حیوان بزرگی تبدیل شده بود. در سلمانی نشسته بودم و این خبر را میخواندم و از خودم میپرسیدم که آخر این مار در قبرستان چه میکرده و اینجا بود که تخیلم سر به دیوانگی زد. گفتم لابد داشته جسد آدمها را میخورده و اصلا شاید به خاطر همین کار زمینلرزه شود و خلاصه در این فکرها بودم که داستانی در ذهنم شکل گرفت. این داستان مدتهای مدید با من باقی ماند. نمیدانستم باید با آن چهکار کنم. به نظر میرسید یا فیلم علمی - تخیلی است یا یک نوع «فیلم ب» یا فیلمی با موضوع زامبیها. مدت زیادی طول کشید تا فیلم بدل به این چیزی شد که میبینید. در طول راه خیلی اتفاقها افتاد. مهمترینش این بود که به این نتیجه رسیدم که نباید داستان خطی سادهای راجع به سه نفر بگویم که بهدنبال دلیل زمینلرزه هستند. فکر کردم باید دو خط داستانی داشته باشیم. یکی دنبال این است که ببیند چه بلایی بر سر این سه نفر آمده و یکی راجع به این سه نفر است که میکوشند ببینند چه اتفاقی در گورستان افتاده. وقتی این دو داستان را کنار هم آوردم فهمیدم میشود این فیلم را ساخت.
در «پذیرایی ساده» هم میبینیم که شما سبک داستانگویی غیرسنتی یا حتی پستمدرنی دارید اما همچنان بسیار علاقهمند به قصهگویی هستید. برخلاف خیلی از فیلمها که در جشنوارهها میبینیم که انگار قصهگویی در آنها تابو شده و بیشتر بعضی تصاویر زیبا را کنار هم جمع میکنند. شما چگونه این سازش را انجام میدهید؟
حقه کار من دقیقا همینجاست. سینمای هنری حوصله من را بهشدت سر میبرد. اصلا هیچ علاقهای به آن ندارم. به نظرم ادا و افاده است. سالهاست هیچچیزی به من اضافه نکرده. البته آثار هو شیائو شین، هانکه یا بلاتار را دوست دارم و اینها هم همه فیلمهای هنری هستند. اما اینها فیلمهای محشری هستند. بقیه فیلمهای آنسبکی، یعنی بقیه ۹۹درصدشان، واقعا حوصلهام را سر میبرند. دلیلش هم این است که فیلمساز تصور کرده همینکه من آمدم و در سالن سینما نشستم و دارم به فیلم نگاه میکنم کافی است. هیچ مسئولیتی ندارد که بالاخره میهمانی آمده و باید سرگرمش کرد! این قضیه در ضمن مربوط به زندگی در تهران که خود شما هم بودهاید و میدانید، میشود. این مسئله برای من خیلی مهم است. تهران مشکلات عظیمی در زمینه ترافیک دارد. برای سفر از نقطه الف به نقطه ب باید خیلی تلاش کرد؛ چون کلی ترافیک، تنش و آلودگی شدید هست و خلاصه سفری در کار است و اگر آدم بخواهد به «نقطه ب» برود و این نقطه سینما باشد، ای کاش که فیلم خوبی باشد چون آدم این همه بدبختی از سر گذرانده. من که فیلم میسازم به این فکر میکنم و سعی میکنم فیلمی بسازم که ارزش از ترافیک ردشدن را داشته باشد تا مردم که فیلم را دیدند، بگویند شکر خدا، میارزید. تجربه دیگرم هم مربوط به رفتن به جشنواره میشود. جوانتر که بودم در تورنتو زندگی میکردم و به جشنواره تورنتو میرفتم. قضیه مربوط به دهه ٨٠ است که هنوز اینترنت نبود و باید صف میایستادی. ماه سپتامبر بود و هوا بد نبود. یکی از بهترین تجربههایم صفایستادن برای بلیت فیلم در جشنواره و آشنایی با بقیه مردم بود. جماعت بزرگی از کسانی که بلیت میخریدند و میفروختند و مدام از این صحبت میکردند که فلان فیلم را دیدی و از فلان فیلم خوشت آمد یا نه. فوقالعاده بود! بعضی مواقع از دیدن خود فیلم هم بیشتر خوش میگذشت. برای همین همیشه دوست داشتم فیلمهایی بسازم که چنین جوی ایجاد کنند که اگر مردم صف ایستادند، حرفهای جالبی برای زدن داشته باشند.
خلاصه در پاسخ به سؤال شما، من همیشه میکوشم یک ساختار ساده سهپردهای داشته باشم؛ یعنی مشکلی هست و مشکل را باید حل کرد. به سمت حل مشکل حرکت میکنیم و حالا یا حلش میکنیم یا نه و داستان همین است و همین بلافاصله به ایجاد علاقه در مخاطب میانجامد. حداقل مردم میدانند داستان فیلم راجع به چی است و به کجا میرود. بعد حول این خط ساده من میتوانم خیلی کارهای دیگر هم انجام دهم که باعث شود شما بگویید پستمدرن است یا چه و چه، اما من واقعا قصهگوی کلاسیکی هستم.
صحبت از این شد که شما با خیلی کارگردانهای ایرانی تفاوت دارید. از طرفی کارتان شباهتهایی به امثال شهرام مکری و هومن سیدی دارد؛ چون با ژانر کار میکنید. میخواستم راجع به سانسور بپرسم؛ چون نمیتوانید خیلی از تصاویر رایج در ژانرها را نشان دهید. چگونه این توازن را ایجاد میکنید؟ آیا این مسئله یا مشکلی جدی برای شما بوده است؟
برای شخص من نبوده است. من نمیگویم مشکل سانسور در ایران نداریم، معلوم است که داریم، اما من خوششانسی آوردهام. البته باید در اصلاح حرف شما بگویم که من بیشتر از اینکه درگیر ژانر باشم درگیر مخلوطکردن ژانرها با یکدیگر هستم؛ یعنی دنبال ساختن داستان پلیسی یا کارآگاهی نیستم، بلکه عناصری از اینها را میگیرم و با فیلمهای وسترن یا علمی و تخیلی مخلوط میکنم و در نتیجه دیگر ژانری در کار نیست و مخلوط است. مشکل من با سانسور هم ربطی به این پیدا نمیکند. مشکل من این است که همه فیلمهای من را استعارهای یا نمادین یا کنایهای میبینند. به نظر خودم که فیلمهایم چنین نیستند! اما این تصور وجود دارد؛ یعنی مشکل من این است که میروم اداره ممیزی و توضیح میدهم که این فیلم آن چیزی که فکر میکنید نیست؛ یعنی باید به آنها ثابت کنم اگر جور دیگری فیلم را ببینند، به نتیجه دیگری میرسند و این پارانویا که من دارم مخفیانه یک حرفی میزنم، اشتباه است. معمولا هم در این توضیح موفقم.
فیلم استفاده قویای از موسیقی میکند. خواستم بپرسم که برایتان چه جایگاهی دارد؟
موسیقی برای من هنگام نوشتن فیلمنامه خیلی مهم است. منظورم این نیست که لزوما هنگام نوشتن به موسیقی گوش میدهم، اما مدام به این فکر میکنم که چه نوع موسیقیاي داشته باشم. یکی از چیزهای اصلی که به من کمک میکند بفهمم ریتم فیلم باید چطور باشد و تصاویر آن چگونه باشند، همین موسیقی است. به دلایلی که برای خودم هم روشن نیست و انگار در ناخودآگاه ذهنم بود، از اول میدانستم میخواهم موسیقی این فیلم در مایههای هاوس و ریو و موسیقی نمایش و امثالهم باشد و با همین ایده فیلمنامه را نوشتم. بعد رفتم پیش کریستوف رضاعی، [آهنگساز فیلم] که قبلا هم دو بار با او کار کردم و طبیعتا او میگفت باید از سازهای محلی استفاده کنیم و من بهشدت مخالف بودم؛ چون این فیلمی تاریخی نبود. فیلمی بود که داشت وانمود میکرد فیلم تاریخی است. این بود که به این سازش رسیدیم که موسیقی «ریو» میسازیم، اما با استفاده از سازهای جنوب ایران. باید توجه داشته باشید که این دو سنت موسیقی شباهتهای بسیاری دارند و این را در فیلم ثابت میکنیم.
ساخت موسیقی خیلی طول کشید. آهنگساز سه، چهار ماه نمیدانست چه میخواهد و من هم خیلی چیزها را رد کردم. آخرش او را با گروه «ناین اینچ نیلز» [گروه راک آمریکایی] آشنا کردم و گفت تازه فهمیدم چه میخواهی.
برخلاف خیلی فیلمها، شخصیتهای بد شما ظاهرالصلاحاند و شخصیتهای مثبت کراوات...
اتفاقی است. آن شخصیت منفی اصلا با همان ترکیب آمد سر تست لباس، چون قبلش در نمایشی بازی میکرد و چون هنوز دو، سه شب اجرا داشت نمیتوانست ریشش را بزند. وقتی به او کلاه و کت و شلوار و عینک زدیم و عکسهای تستش را نگاه کردیم، دیدیم خیلی عجیب و غریب شده و خوشمان آمد. کراوات کارآگاه هم که طبیعی است؛ چون قیافه او شبیه کارآگاههای فیلم نوآر است و باید کراوات داشته باشد.
در فیلمبرداری صحنههای پیش از انقلاب چه چالشهایی داشتید؟ میبینیم که بیشتر صحنهها در صحراست؟
خوب داشتیم فیلمی تاریخی میساختیم و بودجهمان خیلی پایین بود و چارهای نداشتیم، جز اینکه بزنیم به دل صحرا؛ چون آنجا تغییر نمیکند. (با خنده). البته نمیگویم فیلم را به این خاطر در صحرا گذاشتیم، اما خوب خیلی کمک میکند که فیلم راجع به سه نفر در دل صحرا است. درامهای تاریخی معمولا از طراحی بد لباس رنج میبرند، اما وقتی فقط سه، چهار کاراکتر داشته باشی، میتوان تمرکز کرد و کار را به ثمر رساند. توجه داشته باشید که طراح صحنه و لباس سالها پیش از نوشتن فیلمنامه به این فیلم پیوستند. دو سال قبل از هرگونه کار پیشتولید، با من کار میکردند. من خیلی کارها را در فیلم به خاطر آنها انجام دادم؛ مثلا میخواستند فیلم در زمستان بگذرد تا شخصیت بتواند آن بارانی گلدار را بپوشد. من هم گفتم باشد و نگاه کردیم به رویدادهای زمستان ۱۹۶۵ و این بود که رسیدیم به ترور نخستوزیر؛ یعنی اصلا به خاطر همان بارانی گلدار، ترور را در فیلم گذاشتیم. آدم وقتی با تیم خودش کار میکند در طول زمان به آنها خیلی اعتماد میکند و خوب با آنها آشنا میشود و نتیجه اینکه وقتی طراح صحنه و لباس من میگویند فلان بارانی گلدار را میخواهیم، همه کاری میکنم تا به آن برسند و جواب هم میدهد.
به نظر میرسد از «ت مثل تقلب» اورسن ولز هم الهام گرفتهاید؟
بله، بسیار زیاد. هم آن فیلم و هم تمام «ماکیومنتاری»ها (مستندهای کمدی یا طنز). منتهی فرقش این است که آن فیلمها معمولا خودشان را به عنوان «مایکومنتاری» معرفی میکنند، اما من میخواستم فیلمی بسازم که معلوم نباشد. آیا مستند است یا ماکیومنتاری است؟
چه شد که از صدای علی مصفا در فیلم استفاده کردید؟
صدای کارآگاه که طبیعتا صدای خودش است. غیر از او باید دو دوبلور انتخاب میکردیم. یکی راوی کتاب؛ انتخاب دوبلور او برمیگردد به خاطرههای خیلی قدیمی خودم. او همان کسی است که در جشنواره فیلم کودک قبل از انقلاب که من در کودکی به آن میرفتم، اعلامیهها را میخواند؛ آقای منوچهر انور. صدای بسیار تکاندهندهای دارد و من همیشه آن را با سینما تداعی کردهام. این بود که رفتم و او را که الان ۸۵ سالش است پیدا کردم و دیدم هنوز هم همان صدای عمیق و فوقالعاده را دارد. دیگر صداپیشه مربوط به فردی است که خاطرات را میخواند. اول خودم خواندم و دیدم جواب نمیدهد؛ چون نمیتوانستم بین خودم و صدا فاصله بگذارم و يكسره فکر میکردم خراب شده. پس به فکر فرد دیگری بودم. علی دوست خوب من است و همانجا نشسته بود و از او خواستم بخواند و وقتی خواند و خوب شد از همان استفاده کردیم.
فرهیختگان/گفتوگو با خسرو سینایی درباره فیلم «جزیره رنگین»
یک فیلم سینمایی باید باورکردنی باشد
خسرو سینایی هنرمندی زاده شهر ساری است که بیشتر علاقهمند به نواحی جنوب ایران است. بیشتر آثار مهم او در شهرهای جنوب به تصویر درآمدهاند و رویکردی مثبت و عاشقانه به گوشه گوشه خاک ایران را در تصاویر او رویت میکنیم. سینایی در خارج از کشور هم چهرهای شناخته شده است و با ساخت آثاری در مورد کشور لهستان بارها توسط رئیسجمهوری این کشور مورد تحسین قرار گرفته است؛ مخصوصا فیلم «مرثیه گمشده» که شمایی از مهاجران جنگ جهانی کشور لهستان بود. کارگردان «هیولای درون» در دهه ۵۰ فیلمهای کوتاه با فرمهای متفاوت تولید کرد و در دهه ۷۰ به سمت فیلمهای داستانی مانند «عروس آتش» (۱۳۷۸) رفت که بهشدت مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. موضوعهایی که او انتخاب میکند از عمق یک منطقه یا یک اقلیم است که در روزگار مدرن کنونی دیگر موضوعیت ندارند و تبدیل به معضلی اساسی شدهاند. اما او یکباره به آغوش «مدرنیسم» نمیغلتد؛ بلکه رویکردی «انساندوستانه» و «آرتیستیک» به زندگی مردم ایران دارد. کارگردان «گفتوگو با سایه» همیشه از آثار «آپارتمانی» و «ملودرام» دوری کرده است و دوربین- قلم خود را به سوی اجتماع هدف قرار میدهد و نظرگاهی «مستند- داستانی» را در پیش میگیرد. فیلم «جزیره رنگین»، که به هرمز در جنوبیترین نقطه ایران میپردازد، ما را با زندگی «پرترهگون» دکتر نادعلیان و همسرش بین مردم بومی این منطقه آشنا میکند. در حاشیه پخش فیلم و نشست آن با خسرو سینایی به گفتوگو نشستهام.
جواد طوسی، منتقد سینما در نشست نقد و بررسی فیلم شما گفت که در این اثر با «پیشنهادی» از سوی فیلمساز روبهرو هستیم.
من خیلی خوشحالم که چنین سخنانی را از سوی جواد طوسی شنیدهام. به نظرم دیگر پس از ۵۰ سال کار مداوم هنری به خودم میتوانم جرات بدهم تا در آثارم پیشنهاد بدهم. حالا به هر دلیلی این پیشنهاد میتواند مثبت عمل کند و گاهی اوقات منجر به چیز دیگری شود. سینما را به صورت یک ابزار و رسانه ببینید. بسیاری از نویسندگان و سینماگران به دنبال قصه و داستان افتادهاند و سینمای ما نیز در دوران عجیبی است. من هم این ابزار را مانند قلم در دست میگیرم و آنچه را در ذهنم هست، تولید میکنم. همانطور که قبلا گفتهام در سالهای دور شروع به ساخت آثار متفاوت کوتاه و تجربی کردم. در سینمای ما مشکلی که وجود دارد این است که پولهای بسیاری را خرج افرادی میکنیم که شاید چهرهشان خریدار دارد. اما ایران کشور کوچکی نیست. بنابراین باید به مردم نواحی مختلف ایران از منظر ساختاری توجه کرد. من با حداقل بودجه این فیلم را تولید کردم و خوشحالم از اینکه این فیلم در جشنوارههای مختلف نمایش داده شده است و خیلی از مخاطبان آن هم تصمیم گرفتهاند به ایران سفر کنند. به نظرم با نمایش این فیلم به آنچه میخواستم رسیدهام. ایران سرزمین پهناوری است که جوانان با استعداد و آثار مهمی دارد که در آثار سینمایی ما غایب هستند.
وطندوستی و مهر به میهن در جای جای فیلم نشان داده شده و همین امر باعث میشود این فیلم را مخاطبان فرهنگهای مختلف تماشا کنند.
به شهرهای مختلف سفر کرده و جوانان متفاوتی را دیدهام که همیشه از من میپرسند ما میخواهیم بیاییم تهران تا از این گمگشتگی و فراموشی که دچارش شدهایم رهایی یابیم. اما پاسخ من همیشه این است که در شهر خود بمانید و در همان منطقه دست به تولید آثار هنری بزنید. سینما الان به دلیل رشد تکنولوژی و دوربینهای ارزانقیمت در دسترس همه قرار دارد و ما به راحتی میتوانیم فیلم خود را تولید کنیم. من با کمترین هزینه ممکن فیلم جزیره رنگین را ساخته و هدفی جزء توجه به این نواحی و مردم این مناطق نداشتهام. ایران این همه استعداد دارد که ما باید از آن بهره بگیریم. خیلیها به من گفتهاند سینایی تو چه زمانی میخواهی یک فیلمساز حرفهای بشوی و من هم میگویم امیدوارم هیچگاه حرفهای نشوم.
خط سیر فیلمسازی و هنر شما کاملا مشخص است؛ یک رویکرد
«positive» (مثبت)، «practical» (کاربردی) و در عین حال خوشبینانه. این نگاه امیدوارانه هم به ایران معطوف است و هم به شیوه فیلمسازی شما برمیگردد. درست است؟
همیشه گفتهام از سینمای مستند بسیار آموختهام. آنهایی که به نفعشان نبود عیب و ایراداتی به من وارد کردهاند مبنیبر اینکه سینایی فقط بلد است مستند بسازد. من همیشه میگویم این همه فیلم داستانی تاکنون ساختهام. متوجه منظورم هستید؟ حتی فیلمهای کوتاه داستانی هم ساختهام. بسیاری از فیلمهایم به خوبی توسط مخاطبان دیده نشده است. متاسفانه این اتفاق افتاده است.
ولی باز میگویم از مستند خیلی آموختهام. مثلا «ساختار» را از همین هنر یاد گرفتهام. بهشدت بر این ساختار تاکید میکنم، چرا؟ شما وقتی فیلم داستانی میسازید اگر قصه جذاب و پر و پیمانی را انتخاب کرده و بازیگرانی کاربلد و حرفهای داشته باشید، میتوانید به راحتی بیننده را گول بزنید و او را در یک دنیای خیالی و واهی وارد کنید. مخاطب هم با خود میگوید چه فیلم خوبی بود. بنابراین تماشاگر دیگر کاستیهای داستان و ایده شما را متوجه نمیشود و معضلات ساختار را درنمییابد. حالا چرا میگویم سینمای مستند به من بسیار آموخت؟ برای اینکه گاهی شما در ساخت یک فیلم مستند نه با داستانی مواجه هستید و نه شخصیت و بازیگر جذابی دارید و نه چیزی که با آن تماشاگر را گول بزنید؛ ولی باید کاری کنید که بیننده شما روی صندلی بنشیند. شما باید بهعنوان فیلمساز گریبان تماشاگر را بگیرید و او را در سالن نگه دارید. من همیشه در سالن اکران فیلمهای خودم مینشینم و نگاه میکنم چند نفر بیرون میروند. اگر افراد کمی از سالن خارج شوند یا اصلا کسی خارج نشود، آن وقت است که احساس میکنم موفق شدهام. درواقع این امر برای من ارضا کننده است. پس به دنبال آرتیستبازی و فریبکاری نرفتهام. نگاه کردهام. به دنبال این نیستم کسی به هیجان بیاید و هورا بکشد. نه اصلا چنین چیزی را دنبال نکردهام. ولی مخاطب باید با من در دیدن فیلم همراه شود و اثر مرا تا انتها تماشا کند. متوجه منظورم میشوید؟
اما فارغ از مبحث «محتوا» در آثار شما چیزی که برای من بهشدت مورد توجه است شیوه پژوهش است. یک نگاه خاصی نسبت به موضوعات خود دارید. این اتفاق از پژوهش شما آغاز میشود و در کار با دوربین رخ برمیکشد. گویا ایدهای را که روی آن تمرکز کردهاید کاملا میشناسید و نزد خود آن را ورز دادهاید.
حالا بگذارید اینگونه بگویم که در فیلم «عروس آتش» یا در «کوچههای عشق» توانستهام تصاویر مثبتی از مردم جنوب و فضاهای جنوب ایران به تصویر بکشم. خیلی از شمالیها هم از من گله کردهاند که چرا در مورد شمال فیلم نمیسازم و جنوب را سوژه فیلمسازی کردهام. اما جنوبیها وقتی مرا میبینند میگویند چگونه آداب و رسوم ما را اینقدر خوب به تصویر کشیدهای و چگونه اینقدر خوب آنها را بلد بودهای؟ اما من این آداب و رسوم را بلد نبودهام. باز باید تکرار کنم که این موارد را از سینمای مستند یاد گرفتهام که اگر قرار است به فضایی بپردازم ولی آن فضا را نمیشناسم باید خیلی خوب روی آن تحقیق کنم. من همیشه مشاوران خوبی در این زمینه داشته و اطلاعات فرهنگی خوبی از آنها گرفتهام.
این بحث بسیار خوبی است که مطرح کردهاید. حتی شده از من پرسیدهاند نوع دمپایی و چگونگی پوشیدن آن را چطور توانستی به این دقیقی به تصویر بکشی؟ من این موارد را بلد نبودهام؛ اما نگاه کرده و دست به پژوهش زدهام. حتی مثلا به شکل گذاشتن قاشق چای خوری در لیوان چایی توجه کردهام. زیرا اگر بیرون از لیوان باشد یک معنی دارد و اگر درون آن باشد معنای دیگری دارد. خیلی وقتها که به من میگویند فیلم شما فضای مستند دارد خندهام میگیرد؛ چراکه توجه نمیکنند فیلم دارای فضایی باورکردنی است. یعنی به شکلی ساخته شده که مردم آن نواحی هم آن را باور کنند. چشم من از مستند آموخته است که چگونه یک فیلم را باورکردنی بسازم؛ یک فیلم سینمایی باید
باورکردنی باشد.
قدس/تالار مولوی بعد از پنج سال تعطیلی به صحنه اجراها برگشت
آیا تئاتر دانشگاهی دوباره جان میگیرد؟
قدس آنلاین/ آی سان نوروزی : اگر تماشاگر تئاتر باشید و به تئاتر علاقه داشته باشید، حتماً تالار نمایش خیابان ۱۶آذر را که درست در مقابل دانشگاه تهران قرار گرفته است میشناسید. تالاری که البته بیشتر از تماشاگران هنرمندان و دانشجویان تئاتر از آن خاطره دارند و آن را به عنوان سالن نمایشی که میزبان آثار دانشگاهی و عمدتاً نمایشهای نو و تجربی بوده است میشناسند.
شاید خیلیها هنوز هم روزهای شلوغ تالار مولوی در زمان اجراهای پرمخاطب آن در دهههای شصت و هفتاد و همچنین روزهای بسیار شلوغ تالار هنرمندان جوان تئاتر در روزهای برگزاری جشنوارههای دانشجویی، فجر و... را به خاطر داشته باشند.
روزهایی که همه تئاتریها با حسرت از آن یاد میکنند و حالا نزدیک به یک دهه است که همه آرزوی بازگشت به آن روزها را دارند. این تالار نخستین بار ۴۷سال پیش، یعنی سال۱۳۴۷ تحت نظر اداره فعالیتهای فوق برنامه دانشگاه تهران و به سرپرستی پری صابری ایجاد شد. صابری محل فعلی تالار را که یکی از انبارهای مخروبه دانشگاه بود، با تغییر کاربری به تالار مولوی تبدیل کرد. فعالیت این تالار به صورت رسمی با اجرای نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» به کارگردانی حمید سمندریان (پدر تئاتر نوین ایران) در دی ماه ۱۳۵۱ آغاز شد.
تالار مولوی یکی از سالنهای نمایش تهران است و در خیابان ۱۶آذر در قلب شهر تهران و مرکزیترین نقطه آن (نزدیکی میدان انقلاب) قرار دارد. این تالار از هنگام تأسیس تاکنون میزبان نمایشهای تأثیرگذار بسیاری بوده است و بیشتر به نمایشهای موج نو و تئاتر تجربی اختصاص دارد.
از تعطیلی تا تغییر مدیریت
اول تابستان سال89 تالار مولوی که قدمتی 38ساله داشت و تئاتر دانشگاهی کشور بود، در نیمههای شب توسط مأموران انتظامات دانشگاه تهران پلمب شد. روی در تالار نوشته شده بود: «ورود ممنوع، این ساختمان پلمب شد». آخرین روزهای خوش تالار مولوی به اوایل سال88 برمیگردد. زمانی که مهدی مکاری بعد از سالها مدیریت این مجموعه و در شرایطی که این تالار یکی از مهمترین تالارهای نمایش شهر بود در میانه اختلافات جهاد دانشگاهی با رئیس دانشگاه تهران بر سر مدیریت این تالار برکنار شد. تالار مولوی اواسط تیر ماه سال89 در پی همین اختلافات پلمب شد و روزهای سیاه مهمترین مرکز تئاتری دانشگاهیان دقیقاً از همین زمان شروع شد.
تالار مولوی آن زمان با اینکه در محل معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران قرار داشت اما تحت مدیریت جهاد دانشگاهی بود. این تعطیلی کار را به جایی کشاند که هنرمندان و دانشجویان تئاتر اقدام به برگزاری تحصن در اعتراض به پلمب تالار کردند. بهانههایی زیادی درباره این پلمب شدن و رفع پلمپ در آن سالها منتشر شد، اما همه چیز حکایت از آن داشت که اختلاف در مورد مالکیت و مدیریت مجموعه تالار مولوی دلیل اصلی تعطیلی تالاری است که تا همین چند هفته پیش هم به طول انجامید.
رئیس وقت دانشگاه تهران معتقد بود که تالار مولوی پس از 30سال اداره شدن زیر نظر جهاد دانشگاهی تهران، باید به طور مستقیم و زیر نظر دانشگاه تهران مدیریت شود. همین اختلافات و تغییر مدیریت مهمترین تالار دانشگاهی کشور را پنج سال در خاموشی و سکوت فرو برد.
سالهای خاموش با درهای باز
بعد از اعتراض هنرمندان و رفع پلمب، دلیل اصلی تعطیلی تالار مولوی هیچگاه ذکر نشد، اما بلافاصله مسؤولیت تالار مولوی از جهاد دانشگاهی به امور فرهنگی دانشگاه تهران انتقال پیدا کرد. مهدی مکاری برکنار و سعید اسدی از طرف دانشگاه تهران به عنوان مدیر این مرکز تئاتری منصوب شد. روزهای شلوغ و پر رفت و آمد و اجراهای پرتماشاگر تالار مولوی بلافاصله و در مدت زمان کوتاه چند ماهه فراموش شد و خاموشی و سکوت جای آن را گرفت. تالار مولوی دیگر با این تغییرات روزهای متفاوتی را تجربه میکرد.
در طول دوره مدیریت سعید اسدی تالار به بهانه بازسازی هم مدت شش ماه تعطیل شد و مهمتر از همه اینکه حتی پس از تعطیلی چند ماهه و بازگشایی مجدد این تالار مهم تئاتری شهر رفته رفته در حال پاک شدن از حافظه تئاتریها بود.
مولوی رونق پیدا میکند؟
اواخر بهمن ماه سال92 و همزمان با نزدیکتر شدن سعید اسدی مدیر تالار مولوی به دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر، او از مدیریت تالار مولوی استعفا داد و چندی بعد امیرحسین حریری به عنوان مدیر جدید تالار مولوی معرفی شد.
حریری بلافاصله پس از آمدن به مرکز تئاتر مولوی بازسازی و تجهیز این تالار را در دستور کار قرار داد.
تالار مولوی در مدت زمان نزدیک به دو سال تحت بازسازی و تجهیز قرار گرفت و تقریبا میتوان گفت که دوباره سازی شد.
غیر از اسکلت فلزی ساختمان و چهار دیوار اطراف آن باقی ساختمان تخریب و از نو ساخته شد.
سالنهای اصلی و کوچک تالار با همان شکل پیشین خود باقی ماند اما ارتفاع آن افزایش پیدا کرد. اتاق فرمان سالن کوچک تالار و افزایش اتاقهای گریم و تعویض لباس از دیگر تغییرات تالار بود. تنها کارگاهی که در قسمت انتهایی مجموعه قرار داشت تخریب و تبدیل به پلاتو تمرین شد و تجهیزات فنی نورپردازی و صوتی تالار هم به روز شدند. در واقع در طول این دو سال تالار مولوی از یک تالار قدیمی به یک سالن مجهز و به روز و یکی از مجهزترین تالارهای شهر تهران تبدیل شده است.
تالار مولوی بعد از چندین و چند سال تعطیلی، خاموشی و بازسازی، بالاخره 28دی ماه سالجاری به عنوان مرکز تئاتر دانشگاهی کشور و دبیرخانه دائمی جشنواره تئاتر دانشگاهی بازگشایی شد.
این روزها تالار مولوی با توجه به مرکزیت آن در شهر و نیز سابقه و امکانات و تجهیزاتی که دارد یکی از مهمترین انتخابهای هنرمندان تئاتر است.
اما اینکه باز هم به مهمترین و اصلیترین انتخاب هنرمندان تئاتر و تماشاگران و بویژه دانشجویان و دانشگاهیان تبدیل میشود یا نه به مدیریت و نحوه اداره این تالار بستگی دارد.
امروز هنرمندان تئاتر بعد از حدود پنج سال باز هم امیدوارند که تالار مولوی به روزهای خوب گذشته بازگردد.
مردم
سالاری/ليلا حاتمي: «رگ خواب» درباره زني است که دچار فروپاشي ميشود
ليلا حاتمي که نقش محوري فيلم «رگ خواب» را بازي ميکند، گفت: نقش زني را بازي ميکنم که براي همه ما آشناست و ماجراي او مربوط به جامعه خاصي نميشود بلکه در تمام جوامع وجود دارد. به گزارش ايسنا، اين بازيگر در آخرين ساعتهاي فيلمبرداري فيلم «رگ خواب» کار جديد حميد نعمتالله درباره حضورش در اين فيلم توضيح داد: به کارهاي آقاي نعمتالله بسيار علاقهمندم و هميشه مشتاق همکاري با ايشان هستم. از آنجا که نقش «مينا» در فيلم ايشان نقش بسيار قشنگي بود، برايم واضح بود که بخواهم با ايشان همکاري کنم.
حاتمي درباره ما به ازاهاي بيروني اين نقش گفت: اين نقش برايم بسيار آشنا و ملموس بود و هيچ چيز دور از ذهني درباره آن وجود نداشت بنابراين ما براساس سناريو پيش رفتيم و نيازمند تحقيق و پژوهش هم نبوديم.
بازيگر فيلمهاي «دوران عاشقي»، «چهل سالگي» و «ليلا» اضافه کرد: فيلم «رگ خواب» درباره زني است که دچار فروپاشي ميشود. من براي بازي کردن در اين فيلم به جامعه خودمان و ديگر جوامع خيلي فکر نکردم بلکه به نظرم رسيد داستان اين فيلم درباره مسئلهاي طبيعي است که در تمام جوامع ما به ازا دارد.
حاتمي درباره گزيده کار بودنش هم گفت: از همين مصاحبه مشخص است که بسيار وسواسي هستم و در پذيرش کارهايم همين دقت را دارم.
او در پاسخ به اين پرسش که يک کارگردان بايد چه ويژگيهايي داشته باشد تا با او همکاري کند؟ توضيح داد: پيش آمده با کارگرداني کار کنم که معيارهاي مورد نظر مرا نداشته است. آنچه برايم مهم است اين است که آن کارگردان انگيزه داشته باشد و دلش بخواهد فيلم بسازد.
ليلا حاتمي که پيش از اين در فيلم «بيپولي» کار ديگري از حميد نعمتالله بازي کرده بود، درباره تفاوت اين دو فيلم گفت: تفاوتها را از خلاصه داستانهاي فيلم ميتوان فهميد و لازم نيست من به اين پرسش پاسخ بدهم.
او در اين گفتوگو که به صورت جمعي و با حضور چند تن از خبرنگاران انجام ، از بعضي پرسشها مانند اينکه «آيا از زمان نگارش فيلمنامه، قرار بوده نقش مينا را او بازي کند؟ يا اينکه آيا اين نقش منفي است يا تفاوت فيلم «رگ خواب» و «بي پولي» گلايهمند شد و گفت: من نبايد به اين پرسشها پاسخ بدهم. شما مسائلي فرا متن يا پرسشهايي را مطرح ميکنيد که من نبايد به آن پاسخ بدهم و ديگران بايد پاسخگوي آنها باشند.
فيلم «رگ خواب» جديدترين کار حميد نعمتالله است که بخشهاي پاياني آن در لوکيشني در ميدان هفتحوض فيلمبرداري ميشود. فيلمبرداري اين فيلم سوم اسفند يا نهايتا امروز چهارم اسفندماه به پايان ميرسد.
در خلاصه داستان اين فيلم آمده «رگ خواب» درباره زني است که در برخورد با ديگران دچار اضمحلال ميشود. گروه سازنده ترجيح دادهاند اطلاعات بيشتري درباره داستان اين فيلم اعلام نکنند.
وطن امروز/تأملی بر فاصله سریالهای ایرانی از تفکر اسلامی
انحراف معیار
اگر تاملی بر بسیاری از سریالهای تولیدشده در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی داشته باشیم، به فاصله آشکار نگاهی که در این آثار وجود دارد با تفکر عمیق اسلامی و ایرانی پی میبریم. تفکری دور از حقیقت وجودی معنویت و نگاهی برآمده از ذات مردمان این سرزمین که متاسفانه به سطحی از لایههای پنهان مانده دیدگاهی غیراسلامی تنزل یافته است. شاید عجیب باشد بیان این نکته که بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی ما که نگاهی به ظاهر در راستای معرفت دارند، در لایههای زیرین خود پنداری خلاف نگاهی چنین ارزشمند را طی میکنند و حتی میتوان با صراحت عنوان کرد رویه در پیش گرفته شده از سوی آنها به شکلی ناآگاهانه تمایل به نگرههای مارکسیستی دارد. برای رفع هرگونه سوءتعبیر باید کمی به نقد این ادعا پرداخت. از دوران سینمای گذشته به یاد داریم در آثاری به ظاهر لوطیمسلک شاهد ترویج نوعی از خشونت بودیم و در آن آثار، قهرمان فیلمها که معمولا هم جنوب شهری بودند، در جهت نگاه داش مشدیوار(!) خود با چاقویی ضامندار به مقابله با توطئهها و دردسرها میپرداختند. تولید انواع «قیصرها» در بطن چنین نگاهی رخ داد و تعبیری به ظاهر در دفاع از ناموسپرستی هم ضمیمه آن شد و متاسفانه این نگاه که ادامه در سیمای فیلمسازش داشت در ادامه سینمای وی و پس از انقلاب تا هنوز هم ریشه دارد و دوستان و شیفتگان دیروز و امروزش هم به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه ره به این مقصود بردهاند که خلق پرسوناژهایی با سیمای قیصری و تولید روایاتی از تقابل طبقات فرودست و فرادست میتواند موجب جذب مخاطب شود! اما این مسیر خارج از نگاه رئوفانه و همراه با رحمت و مهر الهی و خاتم پیامبرانش است، چرا که بارها در اسلام زیبامنش تاکید بر نگاهی متفکرانه و تدبیری هوشمندانه و پاسخی همراه با عطوفت اسلامی شده است و برخلاف سینمای رایج هالیوود که خشونت به همراه مسائل جنسی به عنوان رکن اصلی آن شناخته میشود، در دین و آیین ما و براساس توصیه بزرگان نگاه و رفتاری همراه با طمانینه و اخلاقی حسنه توصیه شده است. به وضوح روشن است که سالهاست سودای غربیها ارائه چهرهای وارونه از اسلام حقیقی همراه با خشونت بوده و ساخت این چهره دروغین از دینی که مظهر اخلاقگرایی است به اشکال مختلف چه به صورت تولید فیلمهای فریبنده در کارخانه هالیوودسازی و چه پرورش گروهکهایی با نشان تقلبی اسلام مانند القاعده و داعش توسط غربیها خود را نمایان کرده است و اگر نویسنده و فیلمساز ما هم به شکلی ناآگاهانه در بستر قلمنگاری و کارگردانی بخواهد راهحل خشونتگرایی را شکل بخشد، در واقع در زمین دشمن دغلباز بازی کرده است. روشن است که سالها شاهد تولید انواع نگرههای منحرفانه از اسلام ناب محمدی(ص) به اشکال مختلف از سوی معارضان، منحرفان و برخی خواص بودهایم و هر کدام از روشهای مسموم از لیبرالیسم اسلامی تا مارکسیسم اسلامی به شکلی گسترده در حوزه اندیشه خطرات خود را در اذهان عمومی به جا گذاشتهاند و متاسفانه به دلایل مختلف این نوع نگاههای دور از ریشه اسلامیت سالهاست که در آثار تصویری نیز خود را نشان میدهد. آثار فیلمسازی که بعدها با افتخار خود را جزو کفار خواند، روزگاری بهعنوان مظهر و نماد فیلمسازی به شیوه اسلامی تبلیغ میشد و هواخواهان و حمایتگران بسیاری را به سوی خود کشانده بود اما این آثار ریشه در نگاههایی غیر از اسلام حقیقی داشت و آن نوع نمایش تقابلگرایانه طبقاتی در آثار محسن مخملباف که نماد آن در تیتراژ فیلم «عروسی خوبان» با نمایش علامت بنز به تصویر درآمد! ریشه در تئوری توطئه مارکسیسم داشته است، جایی که طبقات کارگر جهت احقاق حق خود باید دستان خود را به سمت گلوی هر گونه سرمایهداری به خون درآورند! تئوری تضاد در ابتدا واکنشی بود به کارکردگرایی ساختاری اما در ادامه ریشههایش را در نظریه مارکسیستی و اندیشه زیمل در زمینه تضاد اجتماعی یافتند. در واقع یکی از خدمات عمده نظریه تضاد هموارتر کردن زمینه برای نظریههایی بوده که به افکار مارکس وفادارترند و مخاطبان فراوانی را در جامعهشناسی به خود جلب کردهاند. نظریههای تضاد به تمرکز ثروت و قدرت در دست عدهای معدود از افراد جامعه و پیامدهای آن نظر دارد و چاره را تنها در حذف طبقه اجتماعی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید از طریق انقلاب اجتماعی میداند؛ مسیری کاملا دورافتاده از منطق و منش اسلامی که ضمن برخورد با هرگونه مالاندوزی و طمعورزی و ثروتطلبی، مسیرهایی غیر از خونریزی را مطرح میکند. اما در بسیاری از سریالهای ایرانی شاهد هستیم کاراکترهای آشنای اینگونه آثار به دنبال رسیدن به حق خود از طریقی ناهموار با ریشههای اسلامی اقدام میکنند و بدیهی است ترویج خشونتگرایی از طریق بازتاب گسترده تلویزیون در سیطره رفتاری مردم بسیار خطرناک خواهد بود و اثرات آن را به شکلی گسترده در سطح شهر و با انواع درگیریها بین مردم شاهد هستیم. این در حالی است که پیام راستین مسلمانان در جهت منادی صلح، مهربانی و اسلام دین مهرورزی به شمار میآید. از طرفی اگر نگاهی به بسیاری از ساختههای تولیدی سینما و تلویزیون داشته باشیم، شاهد خواهیم بود بسیاری از نگرهها و زیباییهای نهفته در دین اسلام مانند انفاق، گذشت، صداقت، راستی و بیریایی جلوهای در آنها نمییابد و موجب دورماندگی از توجه مخاطب میشود. از طرفی انحرافات آشکار تاریخی و اخلاقی در آثار به ظاهر تاریخی ما مشاهده میشود که گاه چنان دور از تصور واقعگرایانه در پرداخت قرار میگیرد که حتی ژانر اثر را به شمایلی کمدی تغییر میدهد! و در فضای اجتماعی بساط شوخی کاربران را با انواع اشتباهات اجرای کار فراهم میکند. امید است در انتخاب آثار و نحوه نگارش و نوع تولید آثار تلویزیونی و سینمایی توجه بیشتری صورت گیرد تا خدای ناخواسته موجبات انحراف در نگره مخاطبان بویژه نسل جوان آماده برای پذیرش را فراهم نکنیم و زمان ارزشمند مردم را ضایع نگردانیم.
وطن امروز/کارگردان مجموعه تلویزیونی «غیرعلنی»: حرف اصلی این سریال تأکید بر حضور در انتخابات است
کارگردان مجموعه تلویزیونی «غیرعلنی» گفت: حرف اصلی سریال «غیرعلنی» این است که مشارکت در انتخابات بهتر از عدم مشارکت در این امر است. به گزارش فارس، مهرداد خوشبخت، کارگردان سریال «غیرعلنی» گفت: سریال «غیرعلنی» متن و فضای مفرحی برایم داشت که خوب هم تعریف میشد و جزو علایقم بود. از طرفی به این دلیل که مدتی در تلویزیون سریال نساختم، دوست داشتم تا اثری را کارگردانی کنم که مخاطب هم آن را دوست داشته باشد و همه اینها با حضور تهیهکنندهای مثل رضا جودی در سریال «غیرعلنی» فراهم شد. وی افزود: خوشبختانه آقای سرافراز، مدیر جدید سازمان صداوسیما به همراه مدیران سایر بخشها در این مدت یکساله از حضور تهیهکنندههای خوبی استفاده میکنند و فضا را بازتر کردهاند که این موضوع برای ما هم بهتر شده، چراکه کار به دست کاردان سپرده شده است. این کارگردان درباره حساسیتهایی که در ساخت آثار انتخاباتی وجود دارد، نیز گفت: شوخی با انتخابات در این سریال نیز به نسبت سایر کارها زیادتر است. مهمترین بخشی که در این زمینه ما را کمک کرد،وجود سناریوی آماده بود که چندین بار مورد بازنویسی قرار گرفت و مورد تایید ناظران و شورای تلویزیون و گروه تولید بود و اگر نظری داشتیم قبل از شروع تولید کار مطرح کردیم. خوشبخت در ادامه با اشاره به اینکه ما در این سریال هیچ جناحبندیای نخواهیم دید، افزود: در «غیرعلنی» هیچگونه جناحبندی دیده نمیشود. ممکن است نشانههایی سمبلیک در سریال ببینیم اما در کل اثری بیطرف است و در کنار اینکه بستری عاشقانه و اجتماعی دارد، به کلیت انتخابات میپردازد. این کارگردان ادامه داد: حرف اصلی این سریال این است که مشارکت در انتخابات بهتر از عدم مشارکت در این امر است و اصلا حرف بدی نیست. فردی که دوست دارد سلیقه فردی را در مجلس تغییر دهد، قاعدتا باید به کاندیداهایی رای دهد که به سلیقه او نزدیکتر هستند. کارگردان سریال «شهر دقیانوس» ادامه داد: حرف بعدی ما این است که مردم نباید فریب وعدههای دروغین برخی کاندیداها را بخورند و مردم باید بدانند برای مثال فلان نماینده، نماینده خوب و قابل اطمینانی نیست و به دلیل عدم آگاهی یا اینکه برای جمعآوری رای دست به تبلیغات اینچنینی میزند. وی درباره مشخص نبودن فضایی که داستان در آن روایت میشود، نیز گفت: ما در قصه شهرستانی بدون نام را به مخاطب نشان میدهیم، به این دلیل که قصه ما نمیتوانست در تهران بگذرد، چرا که میخواستیم رقابت محدودی بین چند کاندیدا را نشان دهیم و به دلیل عدم باورپذیری نمیشد این اتفاق در تهران بیفتد. این کارگردان درباره انتخاب لوکیشن نیز گفت: عموما برای فضای لوکیشنهایمان منطقه غرب را ترجیح دادیم و اغلب سکانسهایمان را در شهرک آزادی ضبط کردیم که خانههای کوتاهی دارد و به همین دلیل به سبک خانهسازی در شهرستانها نزدیکتر است و به این ترتیب بازسازی شهرستان در تهران برایمان صورت گرفت. از طرفی معضل بزرگی که در سریالسازی با آن مواجه هستیم، ترافیک است و ما نیز برای انتخاب لوکیشنها و حتی عوامل گروه تولید به سمت افرادی رفتیم که خانههایشان در محدوده غرب تهران است تا برای ایاب و ذهاب زمان زیادی را در ترافیک نمانند. وی درباره استقبال مخاطب از این سریال نیز بیان داشت: با توجه به اینکه زمانی که «غیرعلنی» پخش میشود، مقارن با دوره جدید انتخابات مجلس خبرگان است و مردم با سوژه به روز مواجه میشوند، فکر نمیکنم سریال بدی باشد و برایشان جالب است که چه اتفاقی خواهد افتاد. وی درباره مهاجرت برخی کارگردانان به شبکههای ماهوارهای گفت: به عقیده من این موضوع مشکل افرادی که به شبکههایی مثل جم میروند،نیست بلکه مشکل از سمت مسؤولان ما است که یا به مهاجرت این افراد علاقهمندند یا اینکه به این مساله بیتوجه هستند. اصلا نمیخواهم این افراد را درجهبندی کنم اما هر هنرمندی که از کشور میرود در حقیقت سرمایه ما از دست خواهد رفت و مسؤولان باید این سرمایهها را حفظ کنند. اگر حتی روزی این افراد بخواهند به کشور بازگردند باید تشویقشان کنیم تا شبکههای بیگانه به راحتی نتوانند سرمایههای کشور ما را در اختیار بگیرند. سریال «غیرعلنی» به کارگردانی مهرداد خوشبخت و تهیهکنندگی رضا جودی این شبها از شبکه 2 سیما روی آنتن میرود.
وطن امروز/برگزاری اولین نمایشگاه لباس با موضوع دفاعمقدس
توجه به مفاهیمی ارزنده
برپایی اولین نمایشگاه لباس با موضوع دفاعمقدس حرکت جالبی است که در گالری شماره 2 فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود. مینا افروزی، طراح لباس خوشفکری است که به همراه دوستانش اولین نمایشگاه لباس با موضوع دفاعمقدس را برپا کرده است. این طراح جوان معتقد است طراحان لباس در 5-4 سال اخیر سلیقه مردم را ارتقا دادهاند و به همین دلیل تولیدیها دیگر نمیتوانند لباسهای قبلی را تولید و عرضه کنند، چرا که فروش نمیروند. این طراح لباس درباره برگزاری اولین نمایشگاه لباس با موضوع دفاعمقدس گفت: ما زمانی میتوانیم هنرمان را نشان بدهیم که به سمت لباس موضوعدار برویم. ما مفاهیم هنری در کشور زیاد داریم و باید این مفاهیم را به صنعت لباس بیاوریم تا بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. مثلا قدمت صنعت طراحی و تولید لباس اروپا از ما خیلی بیشتر است و صنعت لباس آنها خیلی بیشتر مورد توجه است اما اروپاییها خیلی کمتر از ما المان و مفهوم هنری دارند که بخواهند در تولیدات خود از آنها استفاده کنند. ما زمانی میتوانیم با آنها رقابت داشته باشیم که از مفاهیم ایرانی - اسلامی در تولید لباسهایمان استفاده کنیم. مسؤول اولین نمایشگاه لباس دفاعمقدس قصد دارد هر ساله در سالگرد آغاز عملیات والفجر 8 این نمایشگاه را برگزار کند و از سایر همکاران خود میخواهد که در برپایی هر ساله این نمایشگاه به او بپیوندند. افروزی در این باره افزود: 8 سال دفاعمقدس از دید همه دنیا یک جنگ بود و از دید ما دفاعمقدس. ما روی مفاهیم دفاعمقدس کار کردیم. من در این نمایشگاه نمیخواستم یک جنگ را نشان بدهم بلکه نشان دادن مظلومیت و جنگی که به ما تحمیل شد هدف من بود. او اهداف و انگیزههای خود از برپایی این نمایشگاه را در یک جمله جمعبندی میکند: مهمترین هدفم از برپایی این نمایشگاه این بود که دولتمردان ببینند نسل بعد از جنگ به مفاهیم دفاعمقدس به دید ارزش مینگرند؛ اگر که کلیشه نباشد. اولین نمایشگاه لباس دفاعمقدس از 28 بهمن آغاز شده و تا 4 اسفندماه از ساعت 10 تا 18 در فرهنگسرای نیاوران پذیرای علاقهمندان است. در این نمایشگاه که حدود 40 لباس با هدف استفاده از المانها و مفاهیم جنگ تحمیلى طراحی شده با بررسى نگاه نسل پس از جنگ به این مفاهیم و با توجه به برقراری ارتباط مؤثر با مخاطب از هیچ پیام مستقیمی استفاده نشده و تنها یکسری رنگ و نشانههای دوران جنگ تحمیلی چون نوار قرمزی که رزمندگان بر پیشانی خود میبستند یا چکمههای گلی مورد توجه قرار گرفته است.
وطن امروز/سریالهای تلویزیونی به جشنواره مقاومت پیوستند
سریالهای تلویزیونی به بخش مسابقه سینمای ایران چهاردهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت اضافه شدند. بنا به تصویب شورای سیاستگذاری جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت؛ سریالهای تلویزیونی به ساختار رقابتهای بخش سینمای ایران این رویداد سینمایی اضافه شدند. از این رو همه سریالهای تلویزیونی همسو با موضوعات جشنواره که از سال ۱۳۸۹ به بعد پخش شده باشند میتوانند در این بخش شرکت کنند.
چهاردهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت با موضوعاتی چون نقش انقلاب اسلامی و دفاعمقدس در احیای هویت ایرانی- اسلامی، تلاش مسلمانان در احیای هویت اصیل اسلامی برای مقابله با اسلامهراسی و ایرانهراسی، نقش همبستگی و انسجام اسلامی در حمایت از مقاومت و بیداری اسلامی در منطقه و جهان، نقش اقتصاد مقاومتی در شکست تحریمهای اقتصادی و سیاسی دشمنان انقلاب اسلامی، تبیین اندیشههای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، نقش جانبازان، آزادگان و خانواده شهدا در حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و دفاعمقدس، افشای نقش آمریکا، صهیونیسم و وهابیت در هتک حرمت مسلمانان و دیگر ادیان توحیدی، پرداختن به شهدای ترور و شهدای هستهای در راستای افشای چهره حقوق بشر آمریکایی، نقش بسیج در پیشرفت علمی، فرهنگی و سازندگی کشور، نقش مردم در مقابله با تروریسم، فتنه، فرقهگرایی و گروههای انحرافی و منافقین، نقش مردم غزه، لبنان، سوریه، عراق و یمن در مقابله با صهیونیسم و استکبار جهانی و اندیشههای تکفیری، نقش هالیوود در ترویج خشونت، تروریسم و فرقهسازی برای مقابله با ادیان توحیدی، نقش سبک زندگی ایرانی- اسلامی در مقابله با جنگ نرم و رسانههای استکباری، جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در سالمسازی جامعه بویژه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب و افشای فاجعه منا، سال آینده همزمان با هفته گرامیداشت دفاعمقدس از ۴ تا ۷ مهرماه در کشور برگزار میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com