کد خبر: ۳۲۲۶۳۹
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 26 دی 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

***



آرمان/برخي کارگردانان با موسيقي رابطه آگاهانه‌تري دارند 
حسين عليزاده پنجشنبه شب در برنامه «ساعت ۲۵» به بيان ديدگاه‌هايش درباره موسيقي فيلم پرداخت. به گزارش تسنيم، شايد مهم‌ترين بخش اين برنامه مربوط به پخش صحبت‌هاي حسين عليزاده درباره موسيقي فيلم بود. برنامه «ساعت25» در قسمت‌هاي اخيرش بخشي را به موسيقي فيلم اختصاص داده تا به اين ژانر از موسيقي بيشتر بپردازد. شايد حسين عليزاده بهترين انتخاب براي صحبت كردن درباره موسيقي فيلم باشد، چرا كه او سابقه درخشاني در اين باره دارد و در كارنامه او آهنگسازي فيلم‌ها و سريال‌هايي ديده مي‌شود كه هر كدام از نظر موسيقي جايگاهي مهم در موسيقي فيلم دارند. عليزاده در صحبت‌هايش به سابقه موسيقي فيلم در ايران اشاره كرد و گفت: موسيقي فيلم نسبت به دوران گذشته پيشرفت كرده است. در گذشته اصلا مقوله‌اي به نام موسيقي فيلم در ايران وجود نداشت. معمولا براي فيلم‌ها موسيقي‌هايي انتخاب مي‌شد. اما بعدها از فيلم «گاو» و «قيصر» ساختن موسيقي براي فيلم‌ها آغاز شد. بعد از انقلاب موسيقي فيلم جدي‌تر شد. آهنگساز فيلم «دل‌شدگان» با اشاره به مساله تقليد در موسيقي فيلم، تاكيد كرد: البته در اين زمينه مقدار زيادي از آثار تقليدي از كار در مي‌آيد كه علتش هم كارگردانان هستند. كارگردانان معمولا نمونه‌هاي خارجي را به آهنگسازان نشان مي‌دهند و از آنان انتظاري مشابه را دارند، البته آهنگساز مي‌تواند قبول نكند؛ همانطور كه من هيچ‌وقت چنين چيزي را قبول نكردم. عليزاده به مساله‌ آگاهي اهالي سينما از موسيقي پرداخت و گفت: مساله خوب و بد بودن يا درست انتخاب شدن موسيقي براي فيلم‌ها به آگاهي اهالي سينما از موسيقي بستگي دارد. در اين زمينه اگر هماهنگي موسيقي با فيلم مد نظر باشد، اهالي سينما سليقه و آگاهي لازم را دارند. گاهي كارگردان ممكن است كسي مانند خسرو سينايي باشد كه خودش موزيسين هم هست. برخي از كارگردانان با موسيقي رابطه آگاهانه‌تري دارند؛ در عين حال بيشتر اهالي سينما تخصص لازم را در زمينه موسيقي ندارند. اين آهنگساز درباره انتخاب بهترين موسيقي فيلم در جشنواره‌ها، تاكيد كرد: گاهي اعتراض‌هايي مي‌كنند كه چرا فلان موسيقي به عنوان بهترين انتخاب شده است. گاهي ممكن است فيلمي موفق باشد اما موسيقي خوبي نداشته باشد و برعكس؛ ممكن است فيلم خوب نباشد اما موسيقي خوبي داشته باشد. بايد قبول كرد كه هيات منصفه هيچ سفارشي را نپذيرفته است.

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1392/1/22/245599_741.jpg

وي ادامه داد: زماني كه در خانه موسيقي مي‌خواستند براي مسابقه‌اي برخي آثار را داوري كنند، من پيشنهاد دادم كه سي‌دي‌ها و آثار بدون نام در اختيار داوران قرار گيرد تا جهت دهي به ذهن داور نداشته باشد. البته برخي از آثار حتي بدون نام هم قابل تشخيص‌اند كه صاحب اثر كيست. عليزاده تاكيد كرد: وقتي موسيقي فيلمي جايزه مي‌گيرد و قضاوت مي‌شود به اين معني نيست كه آن اثر برترين است. آن اثر در آن سال و بنا به شرايطي كه در آن زمان هست و بنا به تشخيص نفراتي كه در آن هيات داوري بوده‌اند، انتخاب شده است. گاهي فيلمي اصلا اكران نمي‌شود يا در جشنواره‌ها شركت نمي‌كند. چندين فيلم را خود من آهنگسازي كرده‌ام كه هرگز در جشنواره فيلم فجر شركت نكرده‌اند. در مساله موسيقي فيلم هم من معتقدم كه هيات ژوري مي‌تواند نگاهي خاص داشته باشد. وي ادامه داد: خودم هميشه سعي كرده‌ام آثارم در زمينه موسيقي فيلم خوب باشند. پيش آمده كه آهنگسازي فيلمي را انجام داده‌ام اما فيلم خوب از آب در نيامده و كار من هم ديده نشده است. به هر حال حضور در سينما يك كار گروهي است و در نهايت نتيجه كار جمعي ديده مي‌شود. عليزاده درباره المان‌هاي جديد در حوزه موسيقي فيلم گفت: موسيقي تنها ملودي‌ها نيست. وقتي در فيلمي صداي باد مي‌آيد، آن هم موسيقي است. در بسياري از موارد كارگردان به صورت آگاهانه موسيقي را به شكل ديگري يعني به شكل صداسازي در فيلم مي‌بيند. اين مقوله مدرن و جالبي است. اين حق كارگردان است كه به صورت آگاهانه موسيقي را انتخاب كند يا نكند. وي ادامه داد: ‌گاهي پيش آمده فيلم را به زور موسيقي نگاه داشته‌اند. گاهي هم پيش آمده كه موسيقي در فيلم جايي نداشته مگر در مواردي بسيار جزئي. خيلي از موارد با من تماس گرفته‌اند كه موسيقي شما بايد در فلان فيلم باشد كه البته من هيچ‌وقت چنين پيشنهادهايي را نپذيرفته‌ام. عليزاده با تاكيد بر تجسم موسيقي از سوي كارگردان، گفت: كارگردان زماني كه قلم را روي كاغذ گذاشته و فيلمش را تجسم كرده؛ يا صداي موسيقي را در همان لحظه شنيده يا اينكه بعدها موسيقي به عنوان يك رنگ و لعاب وارد فيلم شده است. آهنگساز موسيقي فيلم «ملكه» با اشاره به حضورش در لوكيشن‌هاي اين فيلم درباره تاثير اين كار، گفت: براي حضور در لوكيشن فيلم «ملكه» به آبادان رفتم. از اينكه فيلم با نگاهي واقع بينانانه جبهه و جنگ را فارغ از نگاهي كليشه‌اي و شعارزدگي نمايش مي‌داد، به وجد آمدم. وقتي شروع به تجسم و نوشتن موسيقي كردم من به آهنگر (كارگردان فيلم) تبديل شدم (عليزاده در اينجا مي‌خندد و مي‌گويد كه منظورش آقاي آهنگر يعني كارگردان فيلم «ملكه» است نه شغل آهنگري) و او هم بعد از اينكه موسيقي ساخته شد و در هنگام مونتاژ، به عليزاده تبديل شد. آنجا بود كه اتفاق‌هاي خوبي رخ داد. وي تاكيد كرد: خيلي مهم است كه در ساخت فيلم آهنگساز از عوامل ساخت فيلم محسوب شود. آهنگساز موسيقي متن سريال «زيرتيغ» درباره اين تجربه‌اش، گفت: در سريال زيرتيغ من سر لوكيشن‌ها مي‌رفتم. با آقاي هنرمند (كارگردان سريال زيرتيغ) كه مي‌نشستيم در مانيتور بازيگران را مي‌ديدم و در عين حال كه جلوی ما بازي مي‌كردند؛ قصه را باور مي‌كرديم. در چنين وضعيتي است كه پيوند درستي رخ مي‌دهد و نتيجه كار هم قابل توجه مي‌شود، البته من نمي‌گويم كه كار من خيلي خيلي عالي بود اما معتقدم در چنين وضعيتي كاري درخور ساخته مي‌شود. عليزاده صحبت‌هايش را با توصيه‌اي به مسئولان تلويزيون به پايان برد و گفت: اميدوارم جعبه جادويي با لنز وايدتري (باز‌تري) به مسائل بپردازد؛ نه با نشان دادن من، بلكه با پرداختن به مسائلي كه درباره آن سخن گفتم.

آرمان/خیلی از برنامه‌هاي تلويزيون تقليدی است
بسياري بر اين باورند كه مجريان تلويزيوني قديم بسيار موفق‌تر و محبوب‌تر از برخي از مجريان امروز تلويزيون هستند. به همين دليل ایسنا، با گيتي خامنه كه از مجريان قديمي تلويزيون در گروه سني كودك و نوجوان است به گفت‌وگو پرداخته است. خامنه درباره نخستين حضور خود در تلويزيون به عنوان مجري به بيان خاطره‌اي پرداخت و گفت: يك اتفاق مبارك باعث شد تا من وارد اين فضا شوم، دنياي من وسيع‌تر شود، ارتباطات‌هايم گسترده‌تر و دوستان فوق‌العاده عزيز، دلسوز و مهرباني پيدا كنم؛ من آنقدر از محبت مردم سرشارم كه آرزو دارم تا زماني كه زنده‌ام، اين ميزان محبت و عشق را با مردم تقسيم كنم. او با اشاره به هاشم محمدزاده سخنانش را اينگونه ادامه داد: اتفاقي كه باعث شد من وارد اين حيطه شوم، به لطف و محبت يك انسان برمي‌گردد؛ انساني كه در نگاه اول شايد به نظر مي‌آمد از نظر ظاهر با مردم عادي متفاوت است؛ اين انسان تاثيرگذار در زندگي من دچار نقصي جسماني بود و به ظاهرناتوان‌تر از آدم‌هايي با ظاهري كامل و بي‌نقص، ولي در واقع او انسان بسيار توانمندي بود؛ آنقدر كه توانست توانمندي‌هاي قابل پرورش يك نوجوان را تشخيص دهد و در زندگي او تغييري اساسي ايجاد كند. من اينجا ياد و اداي احترامي مي‌كنم به آقاي هاشم محمدزاده كه به مدرسه ما آمدند و من را انتخاب كردند و باعث شدند اينگونه زندگي كاري من تا امروز رقم بخورد؛ ايشان امروز در قيد حيات نيستند ولي كوچك‌ترين خدمت اين انسان به من اين بود كه باور كنم، من هم مي‌توانم جزئي از تغييرات كوچك و بزرگ زندگي ديگران باشم.

http://images.khabaronline.ir/Images/news/Larg_Pic/14-11-1391/IMAGE634955042307818235.jpg

خامنه درباره اعتقاد برخي از مخاطبان تلويزيوني مبني بر اينكه مجريان امروز تلويزيوني از نظر دانش و نحوه اجرا با مجريان قديمي تلويزيون قابل مقايسه نيستند، اظهار كرد: تاكنون در رابطه با مقوله گذشته و امروز مجريان تلويزيوني خيلي صحبت شده است؛ به نظرم هم آن زمان نقاط ضعفي وجود داشت كه مي‌بايست روي آنها كار شود و هم امروز نقاط منفي وجود دارد كه بايد روي آنها كار شود؛ هر دو زمان نقاط مثبتي دارند كه نبايد از آنها غافل شد. اين مجري تلويزيون در ادامه سخنانش به طرح اين پرسش‌ها پرداخت: مثلا من گاهي اوقات با مشاهده و مقايسه آزادي و اختياراتي كه در اعمال روش و عملكرد به بعضي از مجريان داده مي‌شود، با خودم فكر مي‌كنم اگر تنها بخش كوچكي از اين امكان و مجوز در زمان گذشته به مجريان داده مي‌شد، چه نتايجي حاصل مي‌شد؟ آيا اصلا در آن زمان اين شيوه‌ها حتي درباره آقايان كه بالطبع از آزادي و اختيارات بسيارگسترده‌تري بهره مي‌برند مورد اقبال و پذيرش مخاطب قرار مي‌گرفت يا نه؟

شناخت مخاطب و نيازهايش
خامنه كه معتقد است «زمان مقايسه گذشته است» در اين زمينه اظهار كرد: هر ميزان خوبي، بدي، نكات مثبت و منفي كه در هر كدام از مقاطع وجود داشته، تا حدي مرتبط با تغييرات و خاستگاه زماني آن دوره و تا حد قابل توجهي در رابطه با شيوه عملكرد ماست كه اين شيوه با در نظر گرفتن تمام نقاط مثبت و منفي‌اش بايد هدف اصلي ما باشد. او شناخت مخاطبان و نياز‌هاي آنها را نخستين و مهم‌ترين موضوع براي ساخت برنامه‌هاي تلويزيوني برشمرد و با اشاره به برنامه‌هايي كه براي قشر كودك جامعه ساخته مي‌شوند، ادامه داد: نكته اساسي و بارز اين است كه امروز نيازمندي فعلي ما چيست، خواسته بچه‌ها و انتظاراتشان چيست و چطور بايد به آنها پاسخ داد. به نظر مي‌آيد ما در هر مقطعي اگر بخواهيم در رابطه با امكاناتي همانند تلويزيون، راديو، نشريات و بسياري ديگر از زبان‌هاي ويژه ارتباطات كه از هنر بهره مي‌برند، استفاده كنيم، در وهله اول بايد مخاطب را خوب بشناسيم؛ چراكه بسياري از نقايص و كمبودهاي برنامه‌هاي تلويزيون ناشي از عدم شناخت درست، كامل و جامع از مخاطب است. تا زماني كه مخاطبان و نيازهاي آنها را نشناسيم، قاعدتا نمي‌توانيم درست براي آنها برنامه‌سازي كنيم. خامنه درباره شناخت وسايل ارتباطي كه براي ساخت برنامه‌هاي تلويزيوني از آنها بهره مي‌برند، توضيح داد: من فكر مي‌كنم اگر برنامه‌سازان مخاطبان خود و امكانات بي‌شمار وسايل ارتباطي را به درستي بشناسند، حرفي براي گفتن داشته باشند، به جهت مالي تأمين، از حمايت دست‌اندركاران بهره‌مند باشند، از شوق و اشتياق كافي براي برنامه‌سازي بهره‌مند باشند و فقط از سر اجبار و نياز به اين كار روي نياورده باشند، قاعدتا كار از وجوه مثبتي برخوردار خواهد بود. اين مجري تلويزيوني با بيان اينكه اخيرا بسياري از كارهايي كه در تلويزيون مي‌بينيم كپي و تقليد است، يادآور شد: متاسفانه برخي از برنامه‌ها از آثاري كپي مي‌شوند كه خودشان هم به نوعي كپي از برنامه‌هاي نقاط ديگر دنيا به حساب مي‌آيند؛ بايد اين نكته را در نظر گرفت كه خيلي از اين نمونه‌هايي كه برنامه‌سازان ما از آنها الگوبرداري مي‌كنند، اصلا موفق نبودند و از طرفي خاستگاه‌شان با فرهنگ و نياز مردم ما كاملا متفاوت است. او ادامه داد: براي همين زماني كه برنامه‌اي ساخته مي‌شود كه به لحاظ فرهنگي كاملا با آن چيزي كه مردم به آن نياز دارند، متفاوت است، به هيچ‌وجه پاسخگوي نيازهاي فرهنگي و اجتماعي آنها نخواهد بود؛ اين نوع برنامه‌سازي خيلي از مخاطبان، به‌ويژه آسيب‌پذيرترين قشر يعني كودكان و نوجوانان را دچار يك سري تضادها مي‌كند. اين مجري با سابقه تلويزيون خاطرنشان كرد: آموختن از داشته‌ها و كرده‌هاي ديگران و الهام بخش بودن آثار هنري هنرمندان براي ديگر هنرمندان، هميشه و در همه دوران‌ها متداول و گاه بسيار موفق و كارساز بوده است؛ اما اين تاثيرپذيري لزوما به معناي دنباله‌روي بي‌چون و چرا كار آنها، بدون بهره‌گيري از قوه خلاقه و شناخت جامع مخاطباني كه براي آنها برنامه‌سازي مي‌كنيم، نيست.

http://shohadayeiran.com/files/fa/news/1392/12/8/15126_257.jpg

امروز بچه‌ها دچار تضاد‌هاي فراوان هستند
خامنه معتقد است: «امروز بچه‌ها دچار تضادهاي فراوان هستند كه به نوعي ناشي از نگرش متفاوت و رفتارهاي ضد و نقيض بزرگ‌ترها در خانواده، اجتماع و مدرسه است؛ ما بايد به آنها كمك كنيم كه به يك هماهنگي، آرامش و نقطه نظر واحدي دست پيدا كنيم.» او متذكر شد: در زمينه استفاده درست از ايده‌ها و نوآوري‌هاي دنيا و خلق آثار موفق هم، مثل همه رويكردهاي معمول، نيازمند حفظ تعادل و دوري از افراط و تفريط هستيم؛ به عنوان مثال، زماني كه از دنيا و بعضي از ديدگاه‌هاي موفق دنيا بي‌بهره و بي‌خبر باشيم، محكوم به تجربه اين تجربيات از نو هستيم؛ يعني در واقع تجربه كردن موضوعاتي كه سابقا ديگران آن را تجربه كرده‌اند، با تمام فراز و فرودهايش، در زمان‌هاي كه زمان يكي از ارزشمندترين ثروت‌هاي نوع بشر است. مجري برنامه «بچه‌هاي ديروز» با بيان اينكه آنهايي كه از تجربيات بزرگان خودشان بهره نمي‌برند، محكوم به تكرار خطاها هستند، افزود: براي اينكه در واقع از اين خطاها درس نگرفتند و همين موضوع به شكل جزئي در محدوده برنامه‌سازي تلويزيون نيز مصداق پيدا مي‌كند. اينكه ما چقدر با دنياي اطرافمان ارتباط برقرار مي‌كنيم و چطور از بين دستاوردهايي كه دنيا در اختيار ما قرار داده است، گزينش مي‌كنيم از جمله اين نكات بي‌نهايت مهم و تاثيرگذار است.

http://kanoonnews.ir/Images/News/Larg_Pic/5-9-1389/IMAGE634263709437031250.JPG

بايدهاي برنامه‌سازي براي كودكان
او با بيان اينكه كسب دانش و آگاهي در زمينه كار براي كودكان، يك بايد قوي وجداني و اخلاقي است، افزود: در واقع عدم وجود كسب آگاهي و مهارت انتخاب درست يك برنامه براي تماشا همانند ساخت برنامه براي اين گروه سني بدون داشتن آگاهي، پشت پا زدن به يك اصل اخلاقي و وجداني مهم است. براي اين انتخاب ما نيازمند در نظر داشتن يك بايد قوي وجداني اخلاقي هستيم؛ چراكه حتي انتخاب يك برنامه تلويزيوني براي تماشاي كودكان هم مي‌تواند تبعات بزرگي در پي داشته باشد. مساله اين است كه افراد چه ميزان براي يك زندگي موفق و سالم در دنياي گسترده و پيچيده امروز كه سرشار از انتخاب‌هاست، توانمند هستند. كسب مهارت‌هاي فردي و اجتماعي زندگي براي اينكه يك انسان بدون نياز به نظارت‌هاي بيروني، خودش آنقدر توان، قدرت و اطلاعات داشته باشد كه بتواند سره را از ناسره تشخيص دهد.

آرمان/حسين نوش‌آبادي:
امسال جشنواره فجرپربار خواهد بود
سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: با تدابير و مجموعه اقدامات در نظر گرفته شده، پيش بيني ما اين است كه پربارترين و باشكوه‌ترين دوره جشنواره فيلم فجر امسال رقم خواهد خورد. حسين نوش آبادي درگفت وگو با ايرنا افزود: تدابيرخوبي براي ارائه فيلم‌هاي جشنواره انديشيده شده و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز سينماهاي متعددي در نظر گرفته كه مردم با كمبود سالن سينما مواجه نشوند. وي اظهاركرد: علاوه بر 30 سينمايي كه در تهران فيلم‌هاي جشنواره را عرضه و نمايش مي‌دهند، همزمان فيلم‌هاي جشنواره در بسياري از استان‌هاي كشور نمايش داده خواهند شد. معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با اشاره به اينكه براي نخستين بار كاخ مردمي جشنواره با حضور مردم در كنار تهيه‌كنندگان، توليدكنندگان و فيلمسازان قرار داده شده است، گفت: بر اين باوريم كه اين اقدام مي‌تواند ارتباط مردم را با هنرمندان تقويت كند. نوش‌آبادي خاطرنشان كرد: بخش رسانه‌اي اين دوره جشنواره نيزمانند دوره‌هاي قبلي در تالار برج ميلاد در نظر گرفته شده است. معاون حقوقي، پارلماني و امور استان‌هاي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با بيان اينكه امسال براي جشنواره فيلم فجر 94برنامه‌هاي ويژه‌اي را تدارك ديده‌ايم، ابراز اميدواري كرد كه اين دوره از جشنواره موجب رضايت مخاطبان را جلب كند. نوش‌آبادي همچنين با يادآوري اينكه برگزاري بخش بين‌المللي جشنواره نيز به ارديبهشت ماه 95 موكول شده است، گفت: براساس تشخيص مسئولان ذيربط بخش ملي جشنواره را منفك كرده‌اند تا در دهه مبارك فجر شاهد ارائه فيلم‌هاي داخلي و ملي خودمان باشيم. به گفته نوش آبادي در بخش بين‌الملل جشنواره نيز شاهد اكران فيلم‌هاي خارجي و بين‌المللي خواهيم بود كه بر سياست‌ها و معيارهاي فرهنگي جمهوري اسلامي تهيه شده باشند.

http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2015/02/768326.jpg
سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دربخش ديگري از اين گفت وگو خاطرنشان كرد: براي سي و چهارمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر امسال 27 سالن در 14 سينما در 8 هزار و 434 صندلي در نظر گرفته شده است. نوش آبادي با تشريح آثار سينمايي رسيده به اين دوره جشنواره فيلم گفت: در بخش نگاه نو (فيلم اولي ها) 34 اثر ثبت نام كردند كه در نهايت 11 اثر انتخاب شدند و دربخش سوداي سيمرغ 66 فيلم كه درنهايت 22 اثر توسط هيات داوران براي حضور در جشنواره انتخاب شدند. نوش آبادي همچنين فيلم‌هاي انيميشن را 7 اثر و بخش مستند را از 85 اثر رسيده كه 76 اثر بازبيني و مورد سنجش قرار گرفته كه درباره آنها در هفته جاري اطلاع‌رساني خواهد شد. به گفته وي، در بخش هنر و تجربه نيز 74 اثر حضور يافته‌اند. سخنگوي وزارت ارشاد گفت: آغاز جشنواره و مراسم افتتاحيه 12 بهمن در تالار وحدت و اختتاحيه 22 بهمن در برج ميلاد خواهد بود.

ابتکار/هیچ فیلمی به جشنواره‌ی فجر اضافه نمی‌شود
مدیر دبیرخانه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر گفت: ظرفیت آثار بخش‌های مختلف جشنواره فیلم فجر تغییری نخواهد کرد و هیچ فیلمی به هیچ بخشی اضافه نخواهد شد.به گزارش ایسنا، سیمون سیمونیان درباره فیلم‌های رسیده به دفتر دبیرخانه جشنواره عنوان کرد: هیچ فیلمی در بخش‌های مختلف جشنواره کم یا زیاد نخواهد شد.وی افزود: تنها بعضی از فیلم‌ها در حال طی کردن آخرین مراحل فنی خود هستند تا نسخه DCP شان را تحویل دبیرخانه دهند و چنانچه نسخه نهایی اثری در زمان مقرر به دبیرخانه نرسد، درباره جابجایی اثری دیگر تصمیم‌گیری می‌شود اما تاکید می کنم ظرفیت بخش های مختلف جشنواره تغییری نخواهد کرد.سیمونیان یادآور شد: واحد پشتیبانی فنی جشنواره در حال پیگیری آخرین وضعیت آماده سازی فیلم‌هاست و بخش پشتیبانی فنی با جدیت در حال هماهنگی با استودیوهای فنی هستند و تلاش شبانه روزی برای تحویل نسخه های نهایی ادامه دارد.سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به دبیری محمد حیدری 12 تا 22 بهمن برگزار می‌شود.محمد حیدری دبیر جشنواره‌ی فیلم فجر هم چندی قبل در یک گفت‌وگو کوتاه با ایسنا تاکید کرده بود که هیچ فیلمی به جشنواره اضافه نمی‌شود.

ابتکار/در پی دعوت یا «احضار» برخی سینماگران به دادسرای فرهنگ و رسانه؛
سینما سرگردان میان ماهواره و تلویزیون
موضوع دعوت یا به تعبیری «احضار» تهیه‌کنندگان سینما به دادسرای فرهنگ و رسانه که پیش بینی می‌شود برای تبلیغ فیلم‌های سینمایی از ماهواره باشد، ظرف یکی دو روز گذشته به موضوع داغ رسانه‌‌ها تبدیل شده است.در حالی که سینماگران برای برگزاری مهم‌ترین رویداد سینمایی‌شان یعنی برگزاری جشنواره‌ی فیلم فجر آماده می‌شوند، این موضوع و اساسا پخش تیزرهای فیلم‌ها در ماهواره و محدودیت پخش در تلویزیون، یکی از موضوعات و اخبار داغ شده است.
به گزارش ایسنا؛ از سوی دیگر، تلویزیون رسما اعلام کرده است که به شرطی تیزر فیلم‌ها را پخش‌ می‌کند که تبلیغات ماهواره‌ای نداشته باشند، این در حالی است که به دلیل محدودیت‌های که گاها تلویزیون برای پخش تیزرهای برخی فیلم‌ها بوجود می‌آورد، برخی دست‌اندرکاران آن فیلم‌ها ترجیح بدهند،تیزرهایشان از ماهواره پخش شود تا از تلویزیون و صراحتا برخی تهیه‌کنندگان اعلام کردند که پخش تیزرهای فیلم‌ها از ماهواره‌ها، باعث فروش بیشتر فیلم‌ها شده است.همچنین برخی دیگر اذعان دارند که برخی شبکه‌های ماهواره‌ای تیزرها را رایگان و بدون اطلاع آنها پخش می‌کنند.از سوی دیگر سازمان سینمایی هم اردیبهشت ماه امسال در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که پخش تیزرهای سینمایی در شبکه‌های ماهواره‌ای غیر مجاز منع قانونی دارد و دفاتری که مغایر ضوابط و مقررات اعلام شده عمل کنند، باید در برابر اقدام خود پاسخگو باشند.
وقتی سازمان سینمایی واکنش نشان می‌دهد

hemat-khahi (9 of 43).jpg

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی هم گفت: سازمان سینمایی پیگیر مسئله دعوت تهیه کنندگان به دادگاه فرهنگ و رسانه است.حبیب ایل بیگی روز 25 دی ماه اعلام کرد: دکتر حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی در پی این خبر پیگیر موضوع شده و در گفت‌وگو با مسوولان قضایی کشور به عنوان نهاد صیانت کننده از عرصه فرهنگ و هنر از کم و کیف این موضوع مطلع شد.معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی اضافه کرد:با توجه به تعامل بسیار خوب بین سازمان سینمایی و قوه محترم قضاییه این مسئله از سوی رییس سازمان پیگیری شد. هیچ تردیدی در عزم راسخ قوه قضاییه بر حفظ کرامت و صیانت از هنرمندان کشور به عنوان سرمایه‌های بی بدیل اجتماعی وجود ندارد. دعوت یاد شده تنها جهت بررسی، آگاهی بخشی و صیانت از اهالی سینماست و بر خلاف آنچه در رسانه‌ها آمده جنبه سلبی و احضاریه ندارد.ایل بیگی ادامه داد: در هفته‌های گذشته در دفتر اینجانب با حضور مدیر کل تبلیغات وزارت ارشاد و دبیر شورای عالی تهیه کنندگان، رییس کانون پخش کنندگان فیلم ، محمد رضا فرجی مدیرکل سینمای حرفه‌ای و مشاور حقوقی سازمان جلسه ای را در این باره داشتیم و نامه های رسیده درباره پخش آگهی از شبکه‌های ماهواره‌ای را بررسی کردیم و نقطه نظرات در این جلسه مورد ارزیابی قرار گرفت.معاون ارزشیابی سازمان سینمایی تصریح کرد: تهیه کنندگان و پخش کنندگان از این ماجرا اعلام برائت کرده و خواستار برخورد با این شبکه‌های ماهواره‌ای که اقدام به پخش تبلیغات آثارشان می کنند.
خبری از احضاریه نیست، دعوت شدیم
در ادامه خبرنگار سینمایی با سیدجمال ساداتیان تماس گرفت؛ او با تاکید بر اینکه برای جلسه در دادسرای مطبوعات و رسانه به صورت تلفنی دعوت شده است، گفت: هیچ صورت جلسه و موضوعی برای این دعوت مطرح نشده و آنچه درباره تبلیغات ماهواره‌ای گفته می‌شود بیشتر گمانه‌زنی مطبوعاتی است.تهیه‌کننده فیلم «جامه‌دران»، بیان کرد: برای روز شنبه (26 دی ماه) برای حضور در دادسرای مطبوعات رسانه دعوت شده‌ام که این دعوت به صورت تلفنی و با احترام انجام شده است و خبری از احضاریه نیست. اما اینکه این جلسه به چه دلیل قرار است برگزار شود، را هنوز نمی‌دانم.او در پاسخ به اینکه به نظر می‌رسد با توجه به گمانه‌زنی‌های مطرح شده به دلیل پخش تبلیغات فیلمش در شبکه‌های ماهواره‌ای به این جلسه دعوت شده است،خاطرنشان کرد: واقعیت این است که بعضی فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها نمایش داده می‌شوند و بعضی دیگر هم برای ایرانیان خارج از کشور اکران می‌شوند. سوال اینجاست که در این شرایط چه ابزار تبلیغاتی را باید برای این تماشاگران استفاده کرد و تبلیغات از چه مرجعی باید صورت گیرد؟
تلویزیون تصویر دو بازیگر ما را حذف کرد
ساداتیان با بیان اینکه هفته گذشته برخی عوامل فیلم «جامه‌دران» پس از نمایش فیلم برای تماشاگران خارجی از طریق اینترنت و اسکایپ با تماشاگران ارتباط برقرار کردند، تصریح کرد: باید برای تبلیغ این فیلم‌ها در کشورهای خارجی سازوکاری ایجاد شود و نمی‌دانم چرا زیرساخت‌ها به گونه‌ای است که خروجی لازم و رضایت‌بخش به دست نمی‌آید.وی یادآور شد: درباره فیلم «جامه‌دران» مسئله این است که تلویزیون ایران تیزر این فیلم را پخش کرد اما در روز سوم اعلام کرد که باید تصویر و اسم دو بازیگر (پگاه آهنگرانی و باران کوثری) از تیزر حذف شود، در حالی که این دو بازیگر هویت فیلم من هستند و نمی‌دانم اگر حذف شوند، مخاطب باید چه چیزی را ببیند چون از طریق تصویر همین دو بازیگر است که تماشاگر می‌تواند متوجه شود با چطور فیلمی روبرو می‌شود.او ادامه داد: با این حال با وجود اینکه معلوم نیست وقتی اسم دو شخصیت اصلی یک فیلم حذف شود چطور تبلیغاتی قرار است صورت گیرد، تصویر آن‌ها را حذف کردیم اما باز هم آنونس فیلم از تلویزیون پخش نشد. پس در این شرایط ببینید که یک تهیه‌کننده وقتی بودجه‌ای را برای ساخت فیلمی صرف کرده است با چه ابزاری باید آن را تبلیغ کند.این تهیه‌کننده سینما با بیان اینکه فیلم‌هایی که با بودجه دولتی ساخته می‌شوند وضعیت متفاوتی دارند، گفت: تهیه‌کنندگان بخش خصوصی باید بتوانند به نحوی فیلم خود را تبلیغ کنند تا هزینه‌های صرف شده را برگردانند و وقتی امکان تبلیغات از آن‌ها گرفته می‌شود، اعتراض می‌شود که چرا به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای هجوم می‌برند.

http://images.khabaronline.ir/images/2016/1/position50/15-12-27-94519television-media-coverage1.jpg

چندگانگی موجود در تصمیم‌گیری
ساداتیان با تاکید بر اینکه تبلیغات فیلم او در شبکه‌های ماهواره‌ای به دلیل اکران «جامه‌دران» در خارج از کشور بوده است، اظهار کرد: چندگانگی‌های موجود در تصمیم‌گیری مشکلاتی را بوجود می‌آورد چرا که معلوم نیست وقتی یک بازیگری از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به رسمیت شناخته می‌شود چطور تلویزیون او را به رسمیت نمی‌شناسد. اصلا چطور می‌شود وقتی یک موضوع توسط حاکمیت رسمی است باید این چنین دوگانگی وجود داشته باشد که از سوی دستگاه دیگری به رسمیت شناخته نشود.یکی از تهیه‌کنندگان نیز که ترجیح داد نامش اعلام نشود و در نشست فردا حضور خواهد داشت، هم پیش بینی کرد به دلیل اینکه طیف تهیه‌کنندگانی که به نشست فردا دعوت شده‌اند، همگی بر پرده فیلم دارند، احتمال می‌رود این نشست برای تیزرهای ماهواره‌ای باشد.

ابتکار/تغییر نامحسوس در گیشه‌ی سینما
در هفته گذشته فقط فیلم سینمایی نقش و نگار به اکران اضافه شد و تغییر خاص دیگری در فیلم‌های در حال اکران رخ نداد.
«خبر خاصی نیست» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مرتضی شایسته که از حضور بازیگرانی هم‌چون رضا کیانیان، افسانه بایگان، رویا تیموریان و امیرحسین آرمان بهره برده است و به جز سینما هویزه مشهد سالن دیگری در شهرستان‌ها را در اختیار ندارد؛ پس از یک هفته اکران تنها 21میلیون فروش داشته که میانگین فروش روزانه این فیلمِ تجاری را باید حدود 3 میلیون تومان تخمین زد.«آدم باش» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مجید جوانمرد و با بازی اکبر عبدی، امین حیایی و نیوشا ضیغمی نیز که در شرایطی مشابه از نظر تجاری بودن، زمان اکران و تعداد سالن با «خبر خاصی نیست» قرار دارد؛ بیش از سه برابر این فیلم فروش داشته است.«شکاف» ساخته کیارش اسدی‌زاده و «بوفالو» به کارگردانی کاوه سجادی حسینی نیز فیلم هایی هستند که دو هفته اکران خود را پرکرده‌اند. این دو فیلم ازحال‌وهوایی متفاوت برخوردارند و این تفاوت در آمار فروش‌شان هم مشهود است.«شکاف» با بازی پارسا پیروزفر، سحر دولتشاهی، بابک حمیدیان و هانیه توسلی به دلیل فرم و محتوایش توانایی ارتباط با مخاطب گسترده‌تری را دارد و فروشی حدود 200 میلیون تومان را ثبت کرده است.

http://static0.ilna.ir/thumbnail/q2DBG2QRrTbK/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXER0AlR2tO6tGk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyKHKqcl5RKZIl3xeVOpt9jw,/20.jpg

فیلم دیگر با نام «بوفالو» با بازی پرویز پرستویی، سهیلا گلستانی و هومن سیدی در ساختاری متفاوت‌تر ساخته شده و دایره مخاطبانش نیز تنگ‌تر است. فروش این فیلم که مخاطبان خاص برای تماشایش به سینما می‌روند تاکنون 25 میلیون تومان بوده است.«پی 22» به کارگردانی حسین قاسمی‌جامی پس از سه هفته 100 میلیون تومان فروش داشته است. «در مدت معلوم» ساخته وحید امیرخانی پس از یک ماه اکران فروش خود را به یک میلیارد و 165 میلیون تومان رسانده است. «حکایت عاشقی» ساخته احمد رمضان‌زاده باوجود حضور بهرام رادان در گیشه ناکام بوده و بعد از حدود 4 هفته فروش 77 میلیون تومانی داشته است. «شیفت شب» به کارگردانی نیکی کریمی، «این سیب هم برای تو» ساخته سیروس الوند و «ناهید» آیدا پناهنده هم‌زمان اکران خود را آغاز کردند که در این میان فیلمِ نیکی کریمی با فروش یک میلیارد و سی میلیونی موفق‌تر و «ناهید» با 328 میلیون تومان فروش ضعیف‌تر عمل کرده است. فیلم سیروس الوند نیز پس از هفت هفته اکران 577 میلیون تومان فروش داشته است. «جامه‌دران» حمیدرضا قطبی نیز پس از دو ماه یک میلیارد و 120 میلیون تومان فروخته است.انیمیشن «شاهزاده روم» به کارگردانی هادی محمدیان پس از هفتاد روز نمایش همچنان تخت گاز می‌فروشد و میزان بلیت‌فروشی خود را به سه میلیارد و 163 میلیون تومان رسانده است.فیلم «محمد رسول‌الله» سالن‌هایی را در پردیس‌های مهم پایتخت در اختیار دارد و میان شهرستان‌‌ها نیز اصفهان، اراک، تبریز، مشهد، قم، گرگان و کرج همچنان در حال نمایش آن هستند. فروش این فیلم پس از نزدیک به پنج ماه 14 میلیارد و 116 میلیون تومان بوده است.«نقش نگار» ساخته علی عطشانی و «تتل و راز صندوقچه» به کاگردانی وحید گلستان که با مشارکت وزارت آموزش و پروش و بنیاد سینمایی فارابی در ژانر کودک ساخته شده نیز از روز گذشته اکران خود را آغاز کردند.

اعتماد/نخستين جلسه نقد و بررسي عملكرد خانه موسيقي برگزار شد
نوربخش: هر اتفاق موسيقايي كه در اين مملكت مي‌افتد، به ما ربط دارد
اعتماد|نخستين جلسه نقد و بررسي عملكرد خانه موسيقي
در حالي چهارشنبه ۲۳ دي‌ماه در تالار اجتماعات خانه موسيقي و با حضور حميدرضا مديرعامل خانه موسيقي و مشاوران حقوقي اين نهاد برگزار شد كه تنها سه منتقد اين نهاد در جلسه حاضر بودند. حميدرضا نوربخش در ابتداي اين جلسه توضيح داد: «در ۱۵ سال گذشته شاهد تغييرات زيادي در خانه موسيقي بوده‌ايم و اگر هم افرادي طي اين مدت مانده‌اند، حضورشان در يك سازوكار ديپلماتيك اتفاق افتاده است؛ بنابراين ما به هيچ عنوان بحثي تحت عنوان انتصاب نداشته‌ايم و همه آنچه كه در تركيب هيات‌مديره اتفاق افتاده مطابق اساسنامه انتخابات صورت گرفته است. بنابراين اين ديدگاه نبايد وجود داشته باشد كه خانه موسيقي ملك شخصي ما است. » كامبيز نوروزي كارشناس مسائل حقوقي هم كه پيش از اين در جلسات گفتمان ضرب اصول شركت كرده بود در اين جلسه با اشاره به اينكه ‌چرا اتفاق‌هايي را كه پيرامون خانه موسيقي افتاده منفي ارزيابي مي‌كنيم توضيح داد: «به هر حال بالاخره عده‌اي انتقاد دارند و به نظرم برآيند همه اين اتفاقات مثبت است. متاسفانه اختلافات و انتقادات گاهي با زبان تند و برنده بيان مي‌شود. اما تحت هيچ شرايطي نبايد توهين كنيم. حساسيت‌هاي ايجاد شده پيرامون خانه موسيقي اتفاق مثبتي است. ضمنا روابط يكدست عامرانه هم وجود ندارد كه كسي نتواند حرف بزند. من فارغ از ماهيت و صحت و سقم اين گفته‌ها و شنيده‌ها، اين اتفاقات را مثبت ارزيابي مي‌كنم. در شرايط‌ اينچنيني معمولا دو طرف سهمي از حقيقت دارند و هر يك از طرفين بهره‌اي از حقيقت نزدشان است. اما در اين ميان قاعده‌اي وجود دارد كه مي‌گويد اين مسائل بايد در قالب اخلاق و حقوق حل شود و نبايد از اين دو چارچوب خارج شويم. » به گفته نوروزي در موسسات دولتي و خصوصي قاعده به اين شكل است كه هيات‌مديره بايد با برگزاري مجمع عمومي انتخاب شوند و ماده ۱۳۶ قانون تجارت در اين باره بسيار صريح است كه تا انتخاب هيات‌مديره جديد، هيات‌مديره فعلي معتبر و باقي است، بدون اينكه كاري با چرايي عدم برگزاري انتخابات داشته باشيم. اين قاعده قانوني است و مديراني كه نام‌شان در روزنامه رسمي ياد شده، اعمال‌شان تا زمان انتخاب هيات‌مديره جديد قانوني است.

http://www.delgarm.com/images/newsread/1393/01/20/pV1397028603.jpg

در ادامه اين نشست مديرعامل خانه موسيقي با اشاره به اينكه انتخابات ما از اسفند آغاز مي‌شود توضيح داد: «در تمام اين سال‌ها انتخابات خانه موسيقي از زمان شروع انتخابات كانون‌ها تا به هيات‌مديره برسد يك پروسه زماني سه ماه يا حداقل دو ماهه داشته است. ما ۹ كانون داريم و ۹ كانون بايد مجموعه عمومي تشكيل بدهد و انتخابات برگزار كند. اكثر اين كانون‌ها در نوبت اول به حدنصاب قانوني نمي‌رسند طبيعتا به نوبت دوم مي‌روند كه خودش طبق قانون يك پروسه زماني ۱۵ تا ۲۰ روزه دارد.»
بخش عمده‌اي از اين نشست به سوالات رسانه‌ها در مورد حاشيه‌هاي پيش آمده در طول ماه‌هاي اخير اختصاص داشت. محمدرضا نوربخش در پاسخ به سوالي در مورد پذيرش مسووليت رياست جشنواره موسيقي فجر و شائبه دخالت خانه موسيقي در اين رويداد گفت: «هر اتفاق موسيقايي كه در اين مملكت مي‌افتد، به ما ربط دارد و اين موضوعي است كه بنده به آن اعتقاد كامل دارم چرا كه بر اين باورم در هر كجايي كه مي‌خواهد تخصصي به موسيقي پرداخته شود، به ما ربط پيدا مي‌كند. ما هنرمندان صنفي و تخصصي موسيقي هستيم و وظيفه‌مان است كه دخالت كنيم. اما من سوالي دارم؛ چرا جشنواره موسيقي جوان از جشنواره موسيقي فجر تفكيك شد؟ مگر من و برخي از اعضاي شوراي عالي در جشنواره جوان نبوديم؟ چرا آن زمان سخن از دخالت‌هاي خانه موسيقي نبود؟ امثال بنده اين اعتقاد را داريم كه خانه موسيقي بايد طوري حركت كند كه سال‌هاي آينده نيز جشنواره به‌طور كامل توسط اين نهاد برگزار شود و اين خانه موسيقي باشد كه همه اتفاقات موسيقي را سامان بدهد. » شروين مهاجر يكي ديگر از منتقدان خانه موسيقي با قرائت بيانه اخير ١٦٧ نفر از منتقدان خانه موسيقي با اشاره به مصاحبه اخير حسين عليزاده با اين محتوا كه «خانه‌اي كه نمي‌تواند ممنوعيت رييس شوراي عالي‌اش را پيگيري كند، حال چطور مي‌خواهد حقوق ديگر اعضايش را پيگيري كند» از نوربخش خواست تا در اين مورد توضيح دهد. نوربخش در پاسخ به اين پرسش گفت: «موضوع ممنوع‌الكاري رييس شوراي‌عالي خانه موسيقي را بنده بيش از هر فرد ديگري پيگيري كردم، حتي در جلسه‌اي كه هنرمندان با رييس‌جمهور داشتند بنده اين موضوع را مطرح كردم كه ابعاد وسيعي هم به خود گرفت به‌طوري كه خيلي منتقدان به بنده اعلام كردند كه آيا اينجا خانه موسيقي است يا خانه محمدرضا شجريان؟ جالب اينكه امروز دوباره به اين نكته اشاره مي‌كنند كه چرا بنده پيگير موضوع نيستم. »

اطلاعات/کتاب «کامو، آرمان سادگی» نقد و بررسی شد
ایریس رادیش گفت: آلبر کامو از معدود نویسندگان بسیار بزرگی است که در سراسر جهان، خوانندگان خود را یافته است.
به گزارش مهر، کتابفروشی آینده در چهل و سومین جلسه پنجشنبه‌های خود این هفته میزبان «ایریس رادیش» منتقد برجسته آلمانی بود تا به همراه مهشید میرمعزی و دکتر سعید فیروزآبادی به بحث و بررسی کتاب «کامو، آرمان سادگی» بپردازند که مهشید میرمعزی آن را به فارسی ترجمه کرده و نشر ثالث نیز آن را به چاپ رسانده است.

در ابتدای این برنامه علی دهباشی مدیرمسئول فصلنامه بخارا سخنان کوتاهی درباره ایریس رادیش و کتابش ارائه کرد. سپس وابسته فرهنگی سفارت آلمان، یوستوس کمپر در سخنانی گفت: خانم رادیش از جمله ۱۰منتقد ادبی برتر آلمان است و از سال ۹۰با نشریه فرانکفورتر کارش را آغاز کرد و شناخته شد و از سال ۲۰۱۳هم با روزنامه سایت همکاری می‌کند.
‌سپس مهشید میرمعزی مترجم کتاب «کامو، آرمان سادگی» به شرحی مختصر درباره کتاب پرداخت و گفت : رادیش که از منتقدان بسیار سرشناس ادبی است، به مناسبت صدمین سالروز تولد کامو، ما را همراه خود به سفری جذاب می‌برد. از بلکور، منطقۀ فقیرنشین الجزایر که کامو در آن جا کنار مادر خاموش خود بزرگ می‌شود تا پاریس خاکستری که تحت اشغال آلمانی‌ها، اخلاقیات این اگزیستانسیالیست جوان را به مبارزه می‌طلبد. سارتر که رقیب او و فردی مشهور است، کامو را که ضد فاشیسم، ضد کمونیسم و اروپایی است، با تحقیر «پسر خیابانی الجزایری» می‌خواند. پس از این توضیح، ایریس رادیش از هدف خود برای نگارش این کتاب سخن گفت: آلبر کامو از معدود نویسندگان بسیار بزرگی است که در سراسر جهان، خوانندگان خود را یافته است. زیرا صدای او تا امروز هم زنده و رها از هر گونه رسوب‌های ایدئولوژیکی و شرایط زمانی باقی مانده است. بسیار خوشحالم که این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است. همچنین آرزو می‌کنم که ترجمه کتاب باعث شود این نویسنده بزرگ کلاسیک فرانسوی، از نو کشف شود.

ایران/گفت‌و‌گو با اولریش مارزلف، ایران‌شناس و رئیس انجمن قصه شناسی دانشگاه گوتینگن آلمان
40 سال زندگی در دنیای داستان‌های عامیانه ایرانی
درباره نقش «قصه‌گو» در قصه‌های ایرانی، چیز زیادی نمی‌دانیم
حمیدرضا محمدی
هر که سر در قصه‌های عامیانه ایرانی دارد، دور از انتظار است که بی نیاز از رجوع به پژوهش‌های او باشد. او که یک قصه‌پژوه آلمانی است نزدیک به 40 سال است در این‌باره می‌نویسد. اگرچه خود معترف است هیچ‌گاه این داستان‌ها را به شکل میدانی مورد کند و کاو قرار نداده، اما به هر روی اهالی ادبیات و مردم‌شناسی او را به‌خوبی می‌شناسند و آثار منتشرشده‌اش در ایران چون «توپوزقلی میرزا»، «نوش‌آفرین گوهرتاج» و «مشدی گلین خانم» او مورد توجه بسیار است. «اولریش مارزلف» (Ulrich Marzolph) که اکنون 63 سال دارد، فارسی را خوب می‌داند و خوب صحبت می‌کند. تحصیلات خود را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد آغاز کرد و سپس در رشته شرق‌شناسی از دانشگاه کلن آلمان دکترای خود را اخذ کرد. آخرین اثر او که پژوهشی سترگ به حساب می‌آید، «دایرئ المعارف قصه» است که در 14 جلد و با 3600 مدخل، در آکادمی علوم دانشگاه گوتینگن آلمان به طبع رسیده است. افزون بر این، تحقیق روی کتاب‌های مصور چاپ سنگی فارسی و با محتوای داستانی (کتاب «تصویر‌سازی در چاپ‌های سنگی ایران») و قصه هزار و یک شب (کتاب «دایرئ المعارف هزار و یک شب»)، بخش دیگری از کارهایی است که وی انجام داده است. گفت و گویی که در ادامه می‌خوانید، در خانه هنرمندان ایران به انجام رسید.
ë آقای مارزلف! جهت ورود به بحث، بسیار مایلم بدانم شما چگونه با زبان فارسی و ایران آشنا شدید؟
من در سال 1953 میلادی در شهر دورماگِن نزدیک کلن آلمان متولد شدم. سال 1971 دبیرستانم تمام شد و سه سال کم‌وبیش مسافرت‌های طولانی به مشرق زمین داشتم و در آخر به ژاپن رفتم و چندهفته‌ای در آنجا بودم. سفر دومم این بار به سراسر اروپا بود و مقصد سفر سومم به آفریقای غربی بود. البته بعد از این گردش‌ها «فی طلب العلم» تصمیم گرفتم که اگر خواستم کار انسانی انجام دهم به دانشگاه بروم و به فرهنگ بشریت خدمت کنم. رشته‌ موردعلاقه‌ام یعنی خاورشناسی را برگزیدم که مهم‌ترین استاد من مرحوم عبدالجواد فلاطوری باعث شد که قبل از انقلاب من به دانشگاه فردوسی مشهد برای درس خواندن بروم و بعد شیفته فرهنگ مردم ایران شدم.
ë نخستین مواجهه شما با داستان‌های عامیانه ایرانی چگونه بود؟

http://www.ana.ir/Media/Image/1394/02/20/635668561046848147.jpg

آن زمان که در دانشگاه فردوسی مشهد دانشجو بودم، روزهای اوج انقلاب بود و طبیعتاً بیشتر اوقات دانشگاه بسته بود. پس به ناچار، زیاد به سفر می‌رفتم. در همین اثنا، می‌دیدم که کتابفروش‌ها در تهران، پارچه‌ای کنار خیابان پهن کرده بودند و در آنجا کتابچه‌های کوچک از قبیل چهل‌طوطی و حسین کرد و... می‌فروختند. قبلاً ما در دانشگاه با متون تاریخی کار داشتیم که نه فقط خواندن آن دشوار بود بلکه فهمیدن و تحلیل آنها هم دشوار بود اما حالا که با متن‌های مردمی آشنا شده بودم، اتفاقاً کم‌وبیش می‌توانستم بخوانم و بفهمم. متوجه شدم که مفهوم و موضوع متون مردمی در ایران از داستان‌های اروپایی و خصوصاً آلمان خیلی دور نیست و حتی موضوع تقریباً یکی بود. از آن به بعد به سراغ این حوزه رفتم تا با قصه‌ها آشنا شوم و بیشتر بفهمم که فرهنگ مشترک ما چگونه است.
ë در ابتدا، پژوهش روی کدام داستان را شروع کردید؟ به نظرم با «مشدی گلین خانم» بود؟
خیر، آن بعدتر بود. نخستین ورق را در مورد ملانصرالدین و شوخی‌های ملانصرالدین نوشتم، دومی مربوط به رساله فوق‌لیسانس‌ام بود که درباره «چهل ‌طوطی» نوشتم و سپس در رساله دکترا هم درباره «طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی» بود.
ë استاد راهنمایتان چه کسی بود؟
عبدالجواد فلاطوری. البته وقتی‌ رساله دکتری را می‌نوشتم در بحبوحه انقلاب _و البته کمی بعد از انقلاب_ بود. در آن زمان، دسترسی به اسناد کشور برای ما ناممکن بود و من هیچ دسترسی نداشتم. پس مجبور شدم یک کتاب را از کتابخانه آلمان به دست آورم و برخی دیگر از منابع موردنیازم را از کتابخانه‌های انگلستان و فرانسه. پس به‌جاهای مختلف اروپا مسافرت کردم؛ ریتنبورگ، بروکسل و... که خوشبختانه در این زمان، هم با «الول ساتن» (Elwell Sutton) آشنا شدم.
ë او به عنوان یک ایران شناس انگلیسی هم روی داستان‌های عامیانه کار می‌کرد؟
بله، او تا اندازه‌ای مقالات و سخنرانی‌های کوتاه در مورد قصه‌های عامیانه فارسی داشت و معمولاً تنها ارجاعی که برایم می‌داد به مجموعه‌ای منتشر نشده بود و از آن‌جهت که من می‌دانستم او یک مجموعه منتشر نشده دارد، تماس گرفتم و پیغام گذاشتم تا آنکه بالاخره به ادینبورگ در اسکاتلند رفتم. او به من خیلی مهربانانه کمک کرد و اسناد منتشر نشده بسیاری را در دسترس من قرار داد که این شامل قصه‌های مشدی گلین بود که خودش به شکل دستنویس ثبت کرده بود. غیر از آن هم یک مجموعه منتشر نشده داشت که آن را هم با ضبط‌ صوت، ضبط کرده بود که به من داد و می‌توانستم از آن استفاده کنم. این مهم‌ترین سندهای من برای استفاده در رساله دکتر‌ایم بود. البته بعداً خیلی کوشش کردم که آن را به دست دوستان دیگر خصوصاً پژوهشگران و دانشجویان هم برسانم. در سال‌های بعد با کمک یک همکار ایرانی در آلمان و با همکاری دوست ارجمندم سید احمد وکیلیان (مدیر فصلنامه فرهنگ مردم) تحت عنوان «مشدی گلین خانم» تهیه و در ایران منتشر کردیم قصه‌های مشدی گلین خانم که امروزه باعث افتخار ماست، اکنون بیش از 20 سال است که در بازار کتاب دردسترس است و سال آینده به چاپ دهم می‌رسد.
ë «توپوزقلی میرزا» و «نوش آفرینِ ‌گوهرتاج» را بعداً کارکردید؟
این بخشی بود از اسناد دستنویس الول ساتن که او با ضبط‌صوت، ضبط کرده بود دو بخش داشت؛ یکی قصه‌های منطقه وَفس در اراک که در چارچوب یک برنامه پژوهشی دونالد استیلو،زبان شناس امریکایی منتشر کرده و کتاب به نام «قصه‌های وَفسی» بیرون‌‌ آمده است. بقیه را آقای وکیلیان با همکاری همسرش زهره زنگنه منتشر کرده که کلمه به کلمه خیلی نزدیک به همان ارائه و تعریف شفاهی نوشتند و به نام «توپوزقلی میرزا» از سوی انتشارات ثالث منتشر شد. کتاب‌ قصه‌های رفصی تاکنون در ایران منتشر نشده اما به زبان انگلیسی در بازار موجود است. این قصه‌های جمع‌آوری‌شده از طرف الول ساتن بود. اما اسناد خیلی بیشتری وجود دارد که من تا به‌حال کار میدانی انجام ندادم که شاید این کار برای من نیست. پژوهشگران ایرانی خیلی بهتر دسترسی به مردم اینجا دارند. من مثلاً سالی یک هفته یا دو هفته فرصت دارم که به ایران بیایم و فرصت نکردم کار میدانی انجام دهم. در نتیجه بیشتر از کتاب‌های منتشر شده در ایران استفاده می‌کنم و با دوستان ایرانی مشورت می‌کنم و تا اندازه امکان هم کمک می‌کنم.
ë با ایرج افشار هم در این مدت ارتباط داشتید؟
حتماً. ایشان بزرگ‌ترین منبع کتاب‌شناسی ادبیات و تاریخ در ایران بود و خیلی صمیمانه به من کمک کرد و تا وقتی‌که در قید حیات بود، هر بار که به ایران می‌آمدم، با ایشان جلسه داشتم و ایشان میانجی بود تا در مجموعه کتاب‌های قصه‌های تاریخی ایران همکاری داشته باشم. این مجموعه درباره کتاب‌های داستانی قدیم بود که توسط مهران افشاری چاپ می‌شود که در این دوره، مرحوم افشار هم دست‌اندرکار بود.
ë زبان فارسی و ادبیات ایرانی چه رمزی دارد و چه قدر برایتان جذابیت دارد که سال‌هاست در این حوزه کار می‌کنید و پژوهش انجام می‌دهید؟
رمز که نمی‌شود گفت اما به این مسأله توجه کنید که چطور فرهنگ‌های مختلف را با هم مقایسه می‌کنیم. اما اعتراف می‌کنم که اگر قسمت من نبود، شاید امروز روی کتاب‌های عربی یا چینی کار می‌کردم. به‌واقع در اختیار من نبود. بلکه وقتی به ایران آمدم دیدم که فرهنگ اینجا برایم به قدری جالب و جذاب است که می‌خواهم روی آن کار کنم. پس جهت زندگی‌ام تغییر کرد و به این نتیجه رسیدم که می‌خواهم کار انجام دهم و ادامه بدهم و ماندم.
ë در حال حاضر روی چه چیزی کار می‌کنید؟

http://www.ibna.ir/images/docs/000222/n00222041-t.jpg

الآن چند برنامه دارم که یکی از آنها در زمینه کتاب‌های چاپ شده در دوران قاجار خصوصاً کتاب‌های چاپ سنگی است. برنامه پژوهشی که با همکاری یکی از دانشجویانم به‌نام رکسانا زنهاری که اکنون دکترای خود را گرفته و همکار شدیم، در آلمان انجام می‌دهیم و بنا است تا تمام تصویرهای چاپ سنگی از طرف مهم‌ترین استاد آن زمان به‌نام میرزا علی‌قلی خویی بررسی و شناسایی کنیم که در ایران کم‌وبیش شناخته شده است که این یک برنامه وسیع است و چند سال طول می‌کشد.
ë یعنی می‌خواهید چاپ سنگی همه داستان‌ها را منتشر کنید؟
خیر، فقط با تصویر کار داریم ولی می‌خواهم همه تصاویر خویی را دوباره در قالب مجموعه چاپ کنیم.
ë تا جایی که اطلاع دارم، تصاویر کتاب‌های چاپ سنگی جزو موضوعاتی است که در ده سال گذشته موردعلاقه پژوهشگران قرار گرفته است.
بله. در واقع از زمانی که کتاب «تصویرسازی داستانی در کتاب‌های چاپ سنگی فارسی» به زبان انگلیسی منتشر شد، این گرایش خیلی افزایش پیدا کرد. البته پیش ‌از این هم پژوهش‌هایی مثل کار سعید نفیسی درباره کتاب‌های مصور چاپ سنگی منتشر شد یا استادان دیگری که به عنوان پژوهشگران کلاسیک طبقه‌بندی می‌شوند و به‌عنوان منبع استفاده می‌شوند، ولی بعد از انتشار این کتاب در سال 2001 ـ که آن سال هم برنده جایزه کتاب سال جمهوری ایران شد ـ، پژوهش‌ها سامان‌یافته‌تر شد و آن به سبب ویژگی منحصر به فرد این کتاب بود که کمتر مورد توجه قرار گرفته بود. این کتاب سعی می‌کند تصویرسازی‌های چاپ سنگی را به‌ شکلی طبقه‌بندی کند. در انتهای کتاب یک فهرست مهمی منتشر می‌شود که تقریباً تمام کتاب‌های مصور چاپ سنگی شناسایی شده تا آن زمان را معرفی می‌کند که این خودش یک تصویر کلی از آن چیزی است که در دوران قاجار اتفاق افتاده است. آقای علی بوذری در پژوهشی که در سال 1389 انجام داد، نشان داد که از زمان انتشار این کتاب، پژوهش در این زمینه خاصه تصاویر کتاب‌های چاپ سنگی، سرعت بسیاری پیدا کرده است. اکنون همین پژوهش‌های جدید باعث شده تا ما خیلی از تکه‌های پازلی را که برای تاریخ چاپ داشتیم و برایمان مبهم بوده یا اطلاعاتی که داشتیم نادرست بود، بیشتر شناخته شود. برای مثال ما نمی‌دانستیم نخستین کتاب چاپ سنگی چه زمانی چاپ شده و مشخصاتش چه بوده است که حالا آغاز چاپ سنگی در ایران مشخص شده است یا اینکه در همین زمینه، همیشه تصور بر این بود که نخستین کتاب چاپ سنگی مصور، «لیلی و مجنون مکتبی» به سال 1259 قمری است. البته این اثر، هنوز جایگاه خود را به‌عنوان نخستین کتاب مصور داستانی حفظ کرده ولی ما می‌دانیم که پیش از آن هم یک کتاب در سال 1252 منتشر شده که مصور اما غیرداستانی با موضوع نشان‌های سلطنتی در دوره محمدشاه قاجار بوده است.
ë در طبقه‌بندی داستان‌های عامیانه که شما روی آن کار کردید، چه عناصری مهم است؟ و اگر کسی بخواهد در این باره پژوهش کند، چه نکاتی بارزتر است؟
طبقه‌بندی یک سیستم بین‌المللی است که من آن را ابداع یا پیشنهاد نکردم ولی در حدود 10 سال پیش از توسط «آنتی آرنه»؛ فولکلوریست فنلاندی پیشنهاد شد. در دوره‌ای خصوصاً قرن نوزدهم، در سراسر اروپا قصه‌های عامیانه را زیاد جمع‌آوری کردند که در این میان، حتی پیش می‌آمد که متوجه شدند آرشیو در اختیارشان، شامل 10 هزار یا بیشتر از آن، قصه‌های عامیانه است. پس باید سیستمی می‌داشتیم تا قصه‌ها را هر چه زودتر تشخیص دهیم و در آن آرشیو پیدا کنیم. این پژوهشگر این سیستم را ایجاد کرد که البته او هم متوجه بود که قصه‌های بین‌المللی وجود دارد ولی به معانی مختلف. به بیان دیگر بین‌المللی نه به این معنا که در سراسر دنیا تمام قصه‌ها یکسان هستند اما می‌توان گفت یک سنت هند و اروپایی وجود دارد که قصه‌ها از هندوستان گرفته تا اروپا تقریباً یکسان هستند. البته ایران در بین هندوستان و اروپا مهم‌ترین کشور است. این را بدانید که قصه‌ها هیچ گاه حرکت نمی‌کنند ولی همیشه در سینه و ذهن قصه‌گو و راوی حرکت می‌کنند. در نتیجه ایران به عنوان یک محل عبور، نقش مهمی در گسترش قصه‌های هندی داشته است.
ë یعنی قصه‌های عربی و ترکی هم در این مجموعه قرار می‌گیرند؟

http://media.isna.ir/content/1431437234459_hamidreza%20dastjerdi%20-10.JPG/4

تا اندازه‌ای ولی قصه‌های ترکی و قصه‌های به اصطلاح سامی که شامل یهودی و عربی ـ یا هر چیزی که ریشه اسلامی داشته باشد ـ خصوصیات دیگری دارند. دیدگاه قصه‌های هند و اروپایی، دیدگاه مشخصی است چون دو عنصر عامل در دنیا وجود دارد که یکی عنصر خوب و دیگری عنصر بد است و آنها همیشه در جنگ‌اند و انسان همیشه تحت تأثیر آنها هست. عنصر عامل در همه قصه‌های هند و اروپایی وجود دارد. در این سیستم، آنتی آرنه آن موقع گفت که ما تعداد مشخصی قصه‌ داریم و سیستمی پیشنهاد کرد که برای هر یک از قصه‌های مشهور سنت شفاهی هند و اروپایی یک شماره پیشنهاد کنیم و گفت از شماره اول تا ۲۹۹ قصه های حیوانات، از ۳۰۰ تا ۷۴۹ قصه‌های جادویی یا سحرآمیز، از ۷۵۰ تا ۸۴۹ قصه‌های مذهبی و مربوط به اولیا، از ۸۵۰ تا ۹۹۹ قصه‌های واقعی یعنی نوول، از ۱۰۰۰ تا ۱۱۹۹ قصه های دیو ابله، از ۱۲۰۰ تا ۱۹۹۹ شوخی‌ها، از ۲۰۰۰ تا ۲۱۹۹ قصه‌های زنجیره ای مثل موش دم بریده و از ۲۲۰۰ تا 2500 سایر قصه ها باشند. اکنون که من قصه‌های عامیانه آلمان یا اروپا را تدریس می‌کنم هر شماره‌ای که می‌گویم فوراً دانشجویان متوجه می‌شوند که منظور، کدام داستان است. به‌عنوان‌مثال می‌گویم قصه 123 که برای شما معنی ندارد ولی وقتی وارد شدید متوجه می‌شوید که مراد من، قصه «شنگول و منگول» است. با آن کدهای بین‌المللی و طبقه‌بندی قصه‌ها که برای هر یکی از کشورهای دنیا درست کرده‌اند، می‌توان دسترسی پیدا کرد و میان ادبیات شفاهی فلان منطقه و مناطق دیگر مقایسه کرد.
ë یعنی شماره 123، صد یک نشانه است، بیست یک نشانه و سه نشانه‌ای دیگر است؟
خیر، 123 شماره‌ای است که برای قصه شنگول و منگول گذاشته‌اند که در بخش حیوانات وجود دارد و یک بخش کوچک‌تر نیز دارد که در مورد قصه‌های حیوانات اهلی است. بخش‌های دیگر هم هست که مثلاً یک بخش درباره حیوانات درنده است. این طبقه‌بندی خیلی مشخص است و من هرگاه قصه‌ای از آلمان یا فرانسه یا ایران یا یونان را ببینم، با این شماره به اسناد منتشر شده یا حفظ شده در مرکز اسناد ادبیات عامیانه فلان کشور می‌رسم.
ë لالایی‌ها هم در این بخش‌ها قرار می‌گیرد؟
خیر، لالایی‌ها چیستان‌ها یا اسطوره‌ها بخشی دیگر است و این سیستم مربوط به ادبیات عامیانه به‌عنوان «افسانه» است.
ë این داستان‌ها اول شخص است یا سوم شخص؟ یک نفر تعریف می‌کند یا یک نفر خودش در جریان داستان قرار دارد؟
معمولاً سوم شخص است که فلان شاهزاده بود یا فلان تاجر بود ولی درباره خودشان تعریف نمی‌کنند.
ë چرا داستانی مثل شنگول و منگول که هزاران سال است سینه‌ به ‌سینه می‌چرخد، هنوز در بین مردم رواج دارد؟
زیرا به لحاظ مضمون جالب است و هم از نظر اندرز که پنهان هم نبوده و نسبتاً واضح است ولی این اندرز، تحلیل نمی‌خواهد و بچه‌ها که گوش می‌دهند، فوراً متوجه می‌شوند که باید حرف بزرگان را گوش دهند. مادر چیزی نمی‌گوید بلکه داستان را خود بچه متوجه می‌شود و قصه، خودش اندرز می‌دهد که ما از این داستان‌ها در ایران و سراسر دنیا زیاد داریم. البته باید گفت برای من که یک پژوهشگر بین‌المللی هستم، یک نکته که برای فهمیدن جایگاه قصه در بین مردم خیلی اهمیت دارد آن است که ما تا به ‌حال از قصه‌های مختلف دنیا جلوه‌های زیادی دیده ایم که تنها متن قصه را چاپ کرده اند. ما قصه‌های فارسی زیادی داریم ولی آنچه در بیشتر کتاب‌ها ناقص است، این است که هیچ اطلاعی راجع به قصه‌گو نداریم، هیچ اطلاعی راجع به معنی فلان قصه برای فلان قصه‌گو نداریم. بیشتر اوقات نمی‌دانیم قصه‌گو، قصه را از کجا یاد گرفته است. اهمیت قصه برای محیط زندگی فلان شخص چه بوده است. پس اگر اجازه دهید برای پژوهشگران آینده پیشنهاد می‌کنم بیشتر این مسأله را در ذهن داشته باشند و بیشتر وقت بگذارند تا اطلاعات بیشتری درباره محیط‌زیست قصه‌ها به دست آورده شود.
ë از هند تا اروپا داستان‌های عامیانه‌ای است که برخی عناصرشان ثابت است و بسته به اینکه در چه کشوری سینه‌به‌سینه گشته‌اند، شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند. آیا می‌توان آنها را باهم تطبیق داد؟

http://media.isna.ir/content/1431437232197_hamidreza%20dastjerdi%20-6.JPG/4

بله حتماً. برای مثال در مورد همان داستان شنگول و منگول، می‌دانیم در پژوهش‌های تاریخی در قصه‌های عامیانه، قدیمی‌ترین متنی که در دست داریم وابسته به قرن پنجم میلادی است. البته فشرده قصه است و متن طولانی هنوز نیست. آن متن تاریخی که در دست داریم بزی است که وقتی از بچه‌هایش جدا می‌شود می‌گوید وقتی من نیستم در را باز نکنید مبادا گرگ بیاید. اما در هر حال می‌توانیم حدس بزنیم که قصه آنقدر خلاصه است که بعدها باید کمی به آن اضافه کنیم تا شنوندگان بیشتر متوجه شوند. مادر می‌گوید مبادا گرگ بیاید پس گرگ باید بیاید تا یک حادثه هم اتفاق بیفتد. اینکه خیلی جالب است در بیشتر کشورهای اروپایی بیشتر از هفت بزغاله وجود دارد. زیرا عدد هفت یکی از اعداد مهم که بیشتر با معنی کمال به کار برده می شود که البته این عدد کمال، اعداد سه و چهل هم هستند. طبیعتاً چهل بزغاله کمی زیاد است ازاین‌جهت در بیشتر کشورهای خاورمیانه عدد سه را به کار می‌برند و آنچه در روایت‌های ایرانی جذاب است اسم بزغاله‌ها است که یکی از آنها شنگول به معنی شادی، منگول که هم شبیه شنگول است و هم پول معنی می‌دهد و سوم که خیلی کوچک است حبه انگور است که در خاورمیانه به کار می‌رود و همین قصه در اروپا هم هست که با عدد هفت به کار می‌رود.
ë الآن در کدام دانشگاه درس می‌دهید؟
الآن در دانشگاه گوتینگن هستم. در آنجا کار اصلی من، انتشار دایرئ ‌المعارف قصه‌ها است که این دانشنامه، راجع به مسائل مربوط به قصه شناسی بین‌المللی ـ و نه فقط خاورمیانه ـ است که البته به زبان آلمانی منتشر شده است.
ë در چند جلد؟
در حال حاضر دوره دانشنامه با چهارده جلد تمام شده است که خوشبختانه در ایران هم می‌توانند از آن استفاده کنند. در سال‌های پیش کوشش کردم و یک نسخه به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران هدیه کردم که دانشجویان هم بتوانند استفاده کنند.
 
نگاهی موشکافانه به پژوهش‌های «اولریش مارزلف»
آلمانیِ ایرانی
 علی بوذری
پژوهشگر قصه‌های عامیانه
پروفسور اولریش مارزلف، قصه‌شناس، محقق ارشد دایره‌المعارف قصه و استاد شرق‌شناسی دانشگاه گوتینگن، یکی از ایران‌شناسان برجسته‌ای است که عمری را بر سر معرفی فرهنگ و هنر ایران به جهانیان بذل کرده و همواره پرچم ایران را در محافل علمی خاورشناسان اروپایی و امریکایی به اهتزاز درآورده است.  زمینه‌های پژوهشی مارزلف را می‌توان در شاخه‌های زیر خلاصه کرد:
الف. قصه‌های فارسی: یکی از پژوهش‎های مهم و تأثیرگذار مارزلف کتابی با عنوان طب‍ق‍ه‌ب‍ن‍دی‌ ق‍ص‍ه‌ه‍ای‌ ایرانی‌ با ترجمه زنده‌یاد‌ ک‍ی‍ک‍اووس‌ ج‍ه‍ان‍داری‌ (سروش: 1371، چاپ دوم: 1391) است. او بر پایه 153 قصه ایرانی این کتاب را تألیف و داستان‌ها را بر اساس دسته‌بندی موضوعی که از ابداع‌های آنتی آرنه، فولکلورشناس فنلاندی و استیث تامسون، فولکلورشناس امریکایی است، طبقه‌بندی کرده است.  علاوه بر این، وی قصه‌های دیگر فارسی را در قالب کتاب‌هایی چون توپوزقلی میرزا با همکاری سیداحمد وکیلیان و زهره زنگنه (ثالث، 1386) اخبارنامه با همکاری پگاه خدیش (چشمه، 1391) و نوش‌آفرین گوهرتاج (به‌نگار، 1392) تصحیح کرده است.
یکی از طرح‌های اصلی مارزلف پژوهش بر داستان‌های هزارویک شب است. گرچه در ایران آثار او در این زمینه کمتر منتشر شده‌اند ولی همین تألیفات باعث شده تا مارزلف در سطح جهانی به عنوان یکی از متخصصان شاخص در زمینه قصه‌های هزارویک شب شناخته شود. از مهم‌ترین آثار او در این موضوع کتابArabian Nights Encyclopedia است که توسط نشر ABC-CLIO در سال جهانی هزارویک شب، یعنی سال 2004، منتشر شده است. این کتاب سال‌ها پیش توسط شهروز مهاجر ترجمه شده ولی افسوس که تاکنون این فرصت را نیافته تا به زیور طبع آراسته شود.

http://media.isna.ir/content/1431437233710_hamidreza+dastjerdi+-8.JPG/4

با این حال جای خوشبختی است که در اسفند امسال اُلریش مارزلف میهمان همایش و نمایشگاه تصویرگری «170 سال کتابخوانی با هزارویک شب» است و می‌توان در این زمینه از نظرات و آرای او سود جست. این همایش و نمایشگاه توسط خانه کتاب و انجمن تصویرگران ایران برگزار می‌شود.
ب. تصویرسازی کتاب‌های چاپ سنگی فارسی: گرچه پژوهش‌ها در باب هنر تصویرگری در کتاب‌های چاپ سنگی با پژوهش‌های پراکنده‌ای در حدود هفتاد سال پیش آغاز شد (نگاه کنید به: مآخذشناسی کتاب‌های چاپ سربی و سنگی، علی بوذری و محمد آزادی، کتابدار، 1390) ولی این پژوهش‌ها هرگز ساختارمند، بسنده و عمیق نبوده‌اند. باید اذعان داشت که پژوهش‌های روشمند و همه‌جانبه با انتشار مقالات و کتاب‌های اُلریش مارزلف آغاز شد.   از سال 1990، مارزلف طی یک پروژه 10 ساله، پژوهش سترگ و وسیعی بر تصویرسازی کتاب‌های چاپ سنگی فارسی آغاز کرد؛ مانند هر طرح دیگری، وی در ابتدا به جست‌و‌جو و یافتن منابع و اطلاعات پرداخت و توانست بیش از دوازده هزار تصویر چاپ سنگی کتاب‌های فارسی را بازیابی کند. این پژوهش بر پایه مجموعه 34 کتابخانه (9 مجموعه در ایران و 25 مجموعه در اروپا و امریکا) و تحقیق بر بیش از 140 نسخه چاپ سنگی مصور شکل گرفته بود. حاصل تحقیقات او در قالب کتابی با عنوان Narrative illustration in Persian Books در سال 2001 توسط انتشارات Brill و سال‌ها بعد، یعنی 1390، در تهران و به زبان فارسی با عنوان تصویرسازی داستانی در کتاب‌های چاپ سنگی فارسی با ترجمه شهروز مهاجر منتشر شد. او که برای تدوین این کتاب سال‌های زیادی وقت صرف کرده و رنج سفر و تحقیق در کتابخانه‌های گوناگون را به خود هموار کرده است، توانست کتاب مرجعی تدوین کند که تا سال‌ها کتاب مقدس و راهنمای و شیفتگان تصاویر چاپ سنگی خواهد بود. اهمیت کتاب به دلیل توجه به قصه‌ها، تجمیع و ساماندهی پژوهش‌های پیشین، دسترسی نامحدود به مجموعه‌های داخلی و خارجی و تدوین فهرست جامع است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های این کتاب، نه بدنه پژوهشی آن، بلکه منابع (به ترتیب الفبای عنوان و براساس سال انتشار) است. در این بخش، تمام کتاب‌های شناسایی شده مصور تا آن زمان با اشاره به محل نگهداری و کد بازیابی ثبت شده است. این فهرست نقشه راه پژوهش در باب کتاب‌های چاپ سنگی مصور است و نشان می‌دهد که از هر کتاب چند نسخه مصور در اقصی نقاط دنیا پراکنده است. پیش از طبع ترجمه فارسی این کتاب، او کتاب دیگری با عنوان آلبوم شاهنامه با همکاری محمد هادی محمدی توسط نشر چیستا منتشر کرد. این کتاب با دو مقدمه به قلم محمدهادی محمدی، «حکیم فردوسی، نماد پایداری و پویایی فرهنگ ایران» و اُلریش مارزلف، «شاهنامه در نسخه‌های مصورچاپ سنگی»، آغاز می‌شود و سپس بر اساس تصاویر شش شاهنامه فارسی (دو چاپ هند 1262ق. /1846م. ، 1266ق. /1849م. و چهار چاپ ایران 67-1265ق. /50-1848م. ، 1275ق. /1858م. ، 1307ق. /1889م. ، 1316ق. /1898م. و 22-1319ق. /04-1901م. ) شکل گرفته است. به این ترتیب که در ابتدای هر فصل چکیده‌ای از داستان شاهنامه به قلم محمدی و پس از آن تصاویر مرتبط با آن داستان از شش چاپ مذکور آمده است.
کتاب فوق‌الذکر منبع الهام کتاب‎های بسیار و مشوق پژوهشگران زیادی در این حوزه بود. از جمله پژوهش‌هایی که براساس این کتاب شکل گرفت می‌توان به کتاب‌های تصاویر شاهنامه فردوسی به روایت میرزا علی‌قلی خویی از هاجر صمدی و نعمت لاله‌ای (مؤسسه ترجمه و نشر آثار هنری (متن)، 1388)، قضای بی‌زوال: نگاهی تطبیقی به تصاویر چاپ سنگی پیامبر(ص) (دستان، 1389 و چهل طوفان: بررسی تصاویر چاپ سنگی طوفان‌البکاء فی مقاتل‌الشهدا (کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ‏‏۱۳۹0) هر دو از نگارنده، اخبارنامه از پگاه خدیش (چشمه، 1391) و عجایب‌المخلوقات قزوینی در تصاویر چاپ سنگی علی قلی خویی از ارکیده ترابی (چاپ و نشر نظر‏‏، ‏۱۳۹3) اشاره کرد.

http://media.isna.ir/content/1431437225957_hamidreza%20dastjerdi%20-3.JPG/4

پژوهش‌های مارزلف بر جهتدهی پژوهش‌های بعدی ایرانیان در دو حوزه قصه‌شناسی و تصاویر چاپ سنگی تأثیر قطعی و غیرقابل انکاری گذارده و مشخصاً تحقیقات بر تصاویر کتاب‌های چاپ سنگی را احیا کرده است. علاوه بر این تسلط او به زبان فارسی، علاقه او به آداب و سنن ایرانی و ارتباط دوستانه و صمیمانه با پژوهشگران ایرانی، که بر پایه تبادلات علمی شکل گرفته، باعث شده تا او در میان همتایان اروپایی و امریکایی خود به فردی شاخص و تأثیرگذار بدل شود.  بی‌تردید آماده‌سازی بستری برای حضور پژوهشگران و مستشرقانی از این دست در محافل علمی ایران، در قالب برگزاری همایش و ترجمه و چاپ آثار ایشان باعث خواهد شد تا محققان ایران بیش از پیش با آرا و افکار ایران‌شناسان، آثار تازه چاپ و شیوه‎‌های باب روز پژوهش در دنیا آشنا شده و بر غنای علمی و آکادمیک بررسی‌های ایرانی افزوده شود.


ایران/یک مطالعه موردی درباره مفاهیم اجتماعی، سیاسی و مذهبی در سکه‌ها
سکه‌های سلاطین تابلوی هویتی ایرانیان
مهدی مؤمنی نورآبادی
مدرس دانشگاه
با مطالعه و بررسی سکه‌ها در طول تاریخ می‌توان دریافت که سکه نقشی فراتر از یک وسیله و ابزار مبادلات اقتصادی داشته است. با کمی دقت مفاهیم مذهبی، سیاسی و اجتماعی سکه‌ها به چشم می‌خورد. با یک تحقیق ساده در نقوش و خطوط سکه‌ها می‌توان دریافت که این عناصر دارای پیام و مفاهیم اجتماعی، سیاسی و بالاخص مذهبی بوده‌اند که این پیچیدگی در ملل شرقی بخصوص در ایران به وضوح قابل مشاهده است. در ایران با بررسی سکه‌های تاریخی این بازتاب‌ها به شکل درخشانی مخصوصاً از زمان ساسانیان به بعد به‌چشم می‌خورد.  با روی کار آمدن سلسله ساسانیان- نزدیک به چهار قرن و نیم- این بازتاب در سکه‌ها بخوبی مشهود است. در این دوران نقش آتشدان و آتشکده که یکی از نمادهای آیین زرتشت است به چشم می‌خورد که این مسأله نشان دهنده پیوند ساسانیان با آیین زرتشت است. با ورود اسلام به ایران در دهه‌های اولیه قرن اول هجری سکه‌هایی که هنوز دارای نقش شاهان ساسانی و تصویر آتشکده بودند، رایج بوده و فقط در حاشیه این سکه‌ها واژه‌های مقدس و قرآنی- اسلامی نقش بسته است. این واژه‌ها«بسم الله و ربی الله» و به خط کوفی بوده است. این روند تا زمان عبدالملک بن مروان(85-65) ادامه می‌یابد و در این زمان نخستین سکه طلا(دینار) و نقره(درهم) با شیوه هویت و مفهوم اسلامی ضرب گردید.گفته می‌شود این سکه‌ها با کمک فکری حضرت امام محمد باقر(ع) ضرب شده است. طرح سکه‌های جدید حرکتی بزرگ به شمار می‌رفت؛ زیرا در این سکه هیچگونه تصویر شعار، تمثیل یا نمادی که نشان دهنده شکوه و جلال خلیفه اموی باشد در آن به چشم نمی‌خورد و علاوه بر آن بازتاب کاملاً دینی و ستایش خداوند یکتا کاملاً مشهود بود. روی این سکه سوره اخلاص و در حاشیه آن آیه 33 سوره توبه و آیه 9 سوره صف و عبارت «لا اله الا الله وحده لا شریک له» به خط کوفی نقش گردید که همگی دلالت بر کلمه و مظهر توحید است.از زمان حکومت امویان سکه‌های اسلامی هویت خاص خود را پیدا کرد و بعداً در حکومت عباسیان آیات دیگری از قرآن به همراه نام خلیفه عباسی بر روی سکه‌ها نقش می‌بندد.
(آیه‌هایی نظیر انما ولیکم الله... که از آن در جهت انتساب خود به پیامبر اسلام بهره گیرند)

http://www.sekeha.com/images/Siglos_Silver_Darius_I.jpg

با حمله مغولان به ایران و استقرار حکومت مغولان در ایران این اقوام وحشی و بیابانگرد کم کم مجبور شدند به شعائر اسلامی و فرهنگ ایرانی احترام بگذارند و حتی در زمان سلطان محمد خدابنده با گرویدن او به مذهب شیعه ما برای نخستین بار شاهد نقش بستن نام 14 معصوم(ع) و عبارت «علی ولی الله» بر روی سکه‌های ایرانی هستیم. البته ناگفته نماند که سربداران(788-736ه) قبل از صفویه تنها سلسله محلی در ایران بودند که مذهب شیعه را به عنوان ایدئولوژی فکری خود انتخاب کرد و در راه بسط و گسترش آن کوشیدند.
تقریباً طی هزار سال سکه‌های ضرب گردیده حاوی آیات یا قسمتی از آیات قرآن کریم بوده است که انتخاب این آیه‌های قرآن بر اساس فلسفه و نگاه ایدئولوژیک حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی آن دوران (حکام و زمامداران) بوده است. به اجمال برخی از این آیات به شرح ذیل است:
سوره اخلاص(112)
آیه 33 سوره توبه
آیه 9 سوره صف(لا اله الا الله وحده لا شریک له)
آیه 23 سوره شوری(قل لا اسئلکم علیه)
آیه 26 سوره آل عمران(قل اللهم مالک الملک)
آیه اول و دوم سوره فتح
و نظایر آن
در اوایل قرن دهم هجری دولت صفوی را شاه اسماعیل تأسیس  و اعلام مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور حکومت مرکزی و قدرتمندی را بنیان نهاد. در این دوران ما شاهد تغییر بنیادین در حوزه ضرب سکه در ایران هستیم. نقش بستن نام پادشاهان صفوی و القاب و جملات در وصف ارادت و وابستگی آنان به خاندان نبوت و امامت از ویژگی‌های سکه‌های این دوران است.
نکته بسیار مهم در این دوران تغییر بسیار معنادار نقوش و هویت سکه‌های صفوی است. در عصر صفوی روی سکه‌های صفوی نام و القاب شاهان به صورت جملات و کلمات و حتی اشعاری که ارادت و وابستگی آنان را به ائمه اطهار و امامان شیعه می‌رساند نقش بست. همچنین ما شاهد یک ابداع بسیار مهم هویتی تاریخی- فرهنگی در این عصر هستیم و آن استفاده از اشعار فارسی و با رسم‌الخط نسخ و بعداً نستعلیق هستیم.
اشعاری نظیر:
- زمشرق تا به مغرب گر امام است / علی و آل او ما را تمام است(اسماعیل ثانی)
- سکه مهر علی را تا زدم بر نقد جان/ گشت از فضل خدا محکوم فرمانم جهان(سلیمان صفوی)
- از بهر خیر این سکه را کلب علی، عباس زد(شاه عباس صفوی)
- گشت صاحب سکه از توفیق رب المشرقین / در جهان کلب امیرالمؤمنین، سلطان حسین(سلطان حسین صفوی)
-‌ سکه زدطهماسب ثانی بر زر کامل عیار/ لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار(تهماسب دوم)
همچنین در پشت سکه‌های صفوی جمله شهادتین  «علی ولی الله» و در برخی موارد نام 12 امام نقش بسته است. با حمله افغان‌ها به ایران و تصرف اصفهان به دست آنها در محرم 1135 ابتدا محمود افغان و سپس اشرف افغان به سلطنت رسیدند. با روی کار آمدن این دو حاکم سنی مذهب تغییر اساسی در کلمات و عبارات سکه‌ها به‌وجود آمد. محمود افغان در ابتدا شعری را که در آن به خلفای راشدین اشاره دارد ضرب کرد.
از الطاف شاه اشرف حق شعار/ به زر نقش شد سکه چاپار
و سپس با این بهانه که سکه‌ها در دست اهل رد (کافرین) بر جلاله(نام خداوند) گناه می‌باشد، برای دوری جستن از هر نوع ایرادی از سوی علما و شیعیان، زیرکانه شهادتین را هم از سکه‌ها حذف کرد:
http://www.sekeha.com/images/detailed/0/iran-coin-nader-shahe-afshar-ropi-.jpg
دست رد بر جلاله بود گناه/ دادتغییر سکه اشرف شاه
این تغییر که با ضرب اسامی خلفای راشدین(ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع)) بر روی سکه‌ها پس ازدو قرن حکومت شیعه مذهب صفویه زده شد، نکته بسیار مهم از لحاظ تقابل مذهبی در این مقطع تاریخی است. حکومت افغان‌ها در ایران که با خونریزی و بیداد فراوان همراه بود توسط نادر شاه افشار پایان یافت. سال جلوس نادر(1148ه) به ماده تاریخ با نوشته «الخیر فی ما وقع=1148» بر سکه‌ها نقش بست.
ذکر این نکته قابل تأمل است که نادر با توجه به سیاست‌های خاص مذهبی خویش که در جهت رفع اختلاف شیعه و سنی بود ابتدا دستور به حذف شهادتین و اسامی ائمه داد و به جای آن از عبارت «خلدالله ملکه» که مورد قبول شیعه و اهل سنت بود استفاده شد.
- هست سلطان بر سلاطین جهان/ شاه شاهان نادر صاحبقران(نادر شاه افشار)
-نگین دولت دین رفته بود چون از جا/ به نام نادر ایران قرارداد خدا
-سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان/ نادر ایران زمین و خسرو گیتی ستان
جالب توجه اینکه برای نخستین بار نام ایران بر روی سکه‌های افشاریان و نادر نقش بست که به عقیده نویسنده تا قبل از آن سابقه نداشته است(با توجه به تحقیقات بنده تاکنون قبل از سکه نادرشاه افشار هیچ پادشاهی نام ایران را بر روی سکه‌ها بکار نبرده است).
پس از نادرشاه سایر حاکمان افشاریه(عادل شاه، ابراهیم، شاهرخ) مجدداً از اشعار مذهبی و عبارات در جهت اثبات ارادت به خاندان نبوت و امامت را در سکه‌ها بکار نبردند.
-زبعد نادر دوران، عدالت سکه بر زر شد/به نام شاه دین، سلطان علی، عالم منور شد(عادل شاه)
-ز فیض حضرت باری و سرنوشت قضا/ رواج یافت به زر سکه امام رضا(ابراهیم افشار)
-‌ سکه زد در جهان به حکم خدا/ شاهرخ کلب آستان رضا(شاهرخ)
پس از پادشاهان افشار و با روی کارآمدن زندیه نوع خاص و منحصر به فردی ضرب گردید چرا که کریم خان زند(1193-1163ه) در طول دوره نسبتاً طولانی خود عنوان شاهی را برای خود نپذیرفت و عنوان(وکیل الرعایا) را برای خود انتخاب کرد.
بر سکه‌های عهد وی شعار و عبارت یا کریم به صورت جناس(نام کریم خان زند و لقب خداوند) دیده می‌شود که در ضمن ذکر نام کریم خان از حضرت باری تعالی مدد و کمک خواسته و در دیگر روی سکه بیت زیر همراه با نام مقدس حضرت صاحب الزمان آورده شده:
شد آفتاب و ماه زر و سیم در جهان/ از سکه امام به حق صاحب الزمان
پس از زندیه و با روی کار آمدن قاجار تغییرات ویژه‌ای در سکه‌های ایران زمین به وجود آمد. در اواسط حکومت این سلسله و در دوران ناصرالدین شاه برای نخستین بار ضرب سکه به‌صورت ماشینی رایج و برای نخستین بار پس از اسلام عکس پادشاه قاجار (فتحعلی شاه) بر روی سکه‌ها نقش بسته شد. نکته قابل تأمل در سکه‌های عهدقاجار محل ضرب سکه با القاب خاص و منسوب به آن شهر بود که بر سکه‌ها نقش بسته است. در جدول بالا برخی از این القاب که از لحاظ تاریخی جای تأمل و بررسی ویژه دارد را می‌بینید (فهرست القاب ضرابخانه‌ها)

http://www.sekeha.com/images/electrum-Lydian.jpg

در این یادداشت کوتاه سعی گردید تا با نگاهی بسیار اجمالی و گذرا با استناد به اهمیت و جایگاه علم سکه شناسی، برخی از زوایای تاریخ سیاسی،اجتماعی و مذهبی کشور عزیزمان را بررسی کنیم.

ایران/علی جنتی در سفر به رشت مطرح کرد
گشایش فرهنگی با اجرای برجام
بسیاری از کتاب‌ها در گذشته به دلایل واهی توقیف شده بودند
اشتباه، لکه سیاه نشود
علی جنتی در حاشیه سفر خود به گیلان در رشت درباره صدور مجوز برای برگزاری کنسرت «پرواز همای» پس از سال‌ها، اظهار کرد: وقتی کسی در جایی اشتباه می‌کند قرار نیست این اشتباه به عنوان لکه سیاه در پرونده او ثبت شود به طوری که نباید به این آدم نگاه کرد، اشتباه هنرمندان مشروط بر اینکه در خدمت انقلاب و نظام باشند قابل گذشت است. وی با بیان اینکه افرادی در گذشته اشتباهاتی داشتند که اکنون متحول شده اند، افزود: فیلم‌های گذشته برخی بازیگران که امروز جزو شخصیت‌های پیشکسوت و برجسته‌ای هستند بسیار خراب بود اما هنر انقلاب این بود که آنها را به خدمت نظام درآورد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: برگزاری کنسرت پرواز مشکلی ندارد و می‌تواند در تهران و گیلان و استان‌های دیگر برنامه خود را اجرا کند.

آخر هفته‌ای که گذشت، برای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران و اهالی فرهنگ استان گیلان، روزهای پر کاری بود؛ روزهایی که علی جنتی با سفر به رشت، هم در جمع اصحاب رسانه و اهالی فرهنگ گیلان حاضر شد و هم چند طرح مهم فرهنگی را در این استان افتتاح کرد؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در طول این سفر، درباره چند موضوع مهم هم سخن گفت؛ در یکی از این اظهار‌نظرها، او تأکید کرد که اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بر آینده زیرساخت‌های فرهنگی کشور نیز تأثیرگذار است و گشایش صورت خواهد گرفت.
علی جنتی عصر پنجشنبه در حاشیه بازدید از پروژه ملی تالار مرکزی رشت در جمع خبرنگاران افزود: متأسفانه در زمان حاضر به دلیل تنگناهای مالی، پیشرفت زیرساخت‌های فرهنگی کشور به کندی شکل می‌گیرد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار امیدواری کرد: با اجرای برجام و گشایش هایی که در پی آن ایجاد خواهد شد، سال آینده می توان طرح‌های نیمه تمام را به سرانجام رساند.
http://media.mehrnews.com/d/2015/01/31/3/773421.jpg?ts=1450406489765
جنتی تالار مرکزی رشت را یکی از تالارهای منحصر به‌فرد در کشور توصیف و اضافه کرد: خوشبختانه این پروژه در آستانه تکمیل است و بجز تالار موسیقی که رفع موانع آن چند ماه به طول خواهد انجامید، قسمت‌های عمده تالار برای افتتاح در دهه فجر امسال آماده است.
جنتی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه مراجع عظام در دیدارهایی که در قم داشتیم از رویکرد ما اظهار رضایت کرده‌اند، در مورد فیلم رستاخیز تأکید کرد: این فیلم تنها نیاز به یک اصلاحیه دارد و آن، پوشاندن چهره حضرت ابوالفضل(ع) بگونه‌ای است که کاملاً مشخص نباشد.
وی ادامه داد: هر فرد که این نقش را بازی کند، هیچگاه نمی‌تواند نمادی از حضرت ابوالفضل(ع) و یا حضرت علی اکبر(ع) باشد بنابراین ما حتی در مورد غیرمعصومین هم باید رعایت کنیم که چهره آنان حتی الامکان شفاف نباشد. همچنین علی جنتی در پاویون فرودگاه سردارجنگل رشت اظهار کرد: سیاست دولت، بحث آزادی بیان است چه در محیط‌های دانشگاهی و سخنرانی‌ها و از هر طرف باید فضا باز باشد، برای اینکه افراد بتوانند سخن خود را بگویند. وی ادامه داد: در حوزه کتاب نیز به همین ترتیب، بسیاری از کتاب هایی که در گذشته به دلایل واهی توقیف شده بودند، در دولت یازدهم، مجوز چاپ گرفتند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در رابطه با حج نیز گفت: فعلاً در این بخش، در وضعیت قطع رابطه هستیم، قبلاً هم عمره مفرده را تعطیل کرده بودیم ولی اتفاق‌های اخیر، مزید بر علت شد. جنتی اضافه کرد: تا برگزاری حج تمتع زمان زیادی داریم و باید منتظر بمانیم که نوع رابطه با عربستان به کجا می‌رسد و باید شرایط تغییر کند و روابط تلطیف شود تا امکان اعزام حاجیان باشد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار کرد: ولی فعلاً در زمان حاضر، قصد نداریم حج انجام شود.دیدار با محمدعلی نجفی استاندار گیلان و آیت‌الله زین العابدین قربانی نماینده ولی فقیه در استان گیلان از جمله برنامه‌های جنتی در سفر به استان گیلان بود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین با حضور در آرامگاه میرزا کوچک خان جنگلی در سلیمانداراب رشت، به او ادای احترام کرد.

ایران/در نشست نقد و بررسی خانه موسیقی مطرح شد
همه پاسخ های یک مدیرعامل به انتقادها
حمیدرضا نوربخش می‌گوید: افرادی که تا امروز در خانه موسیقی به عنوان اعضای شورای عالی، هیأت مدیره و مدیرعامل آمده‌اند نخواسته‌اند از خانه موسیقی نامی بگیرند و اعتبارشان را برای خانه موسیقی هزینه کرده‌اند.
به گزارش «ایران»، در ابتدای این جلسه که با حضور محمد سریر (رئیس هیأت مدیره خانه)، کامبیز نوروزی (حقوقدان) و کاوه رضوانی (مشاور حقوقی خانه موسیقی) برگزار شد مدیرعامل خانه موسیقی در خصوص نقد‌هایی که در مورد فعالیت‌های خانه موسیقی انجام گرفته اظهار کرد: ما فکر می‌کنیم همه اعضای خانه موسیقی و همه کسانی که در عرصه هنر و رسانه فعالیت می‌کنند اعضای یک خانواده بزرگ هستند و به هیچ وجه به دنبال توهین یا کوچک شمردن کسی نبوده و نیستیم و اگر چنین تلقی‌ای صورت گرفته من از همه عذر می‌خواهم.
وی افزود: اینجا مجموعه‌ای به نام خانه موسیقی است و در مقطعی کسانی به عنوان نماینده می‌آیند و مسئولیت را می‌پذیرند و انجام می‌دهند و باز دوستان دیگری می‌آیند و نباید این نگاه را داشته باشیم که کسانی یک نهاد را از آن خود می‌دانند یا می‌خواهند آن را مصادره کنند و این را بارها گفته‌ام که وقتی نهادی تشکیل شده تمام اعتبارش را از یکسری نام‌ها به دست آورده و هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند.
در ادامه کامبیز نوروزی کارشناس مسائل حقوقی با طرح این سؤال که ‌چرا اتفاق‌هایی را که پیرامون خانه موسیقی افتاده منفی می‌بینیم؟ ‌گفت: به هر حال عده‌ای انتقاد دارند و به نظرم برآیند همه این اتفاقات مثبت است. اساساً این نهاد صنفی نه تنها یک نهاد صنفی جوان، بلکه یک نهاد کودک است زیرا اساساً عمر نهادهای صنفی فرهنگی هنری در ایران از ۱۰ تا 15 سال بیشتر تجاوز نمی‌کند. بنابراین اعلان حضور صنف و اخذ اوصاف صنفی در این مشاغل، جدید است.
http://cinemapress.ir/old/larg_pic/12-4-1389/IMAGE634137661134687500.jpg?ts=
وی در ادامه پیرامون موضوع غیر قانونی بودن حضور اعضای هیأت مدیره و شورای عالی خانه موسیقی توضیح داد: در مؤسسات دولتی و خصوصی قاعده به این شکل است که هیأت مدیره باید با برگزاری مجمع عمومی انتخاب شوند و ماده ۱۳۶ قانون تجارت در این باره بسیار صریح است که تا انتخاب هیأت مدیره جدید، هیأت مدیره فعلی معتبر و باقی است، بدون اینکه کاری با چرایی برگزار نشدن انتخابات داشته باشیم. این قاعده قانونی است و مدیرانی که نامشان در روزنامه رسمی یاد شده، اعمالشان تا زمان انتخاب هیأت مدیره جدید قانونی است.
رضوانی مشاور حقوقی خانه موسیقی هم در ادامه صحبت‌های نوروزی بیان کرد: بنده همه نامه‌هایی را که تاکنون در مورد خانه موسیقی منتشر شده خوانده‌ام. در صفحه سوم نامه‌ای که به تازگی منتشر شده آمده است: «هیأت مدیره و شورای عالی خانه موسیقی هر دو غیرقانونی‌اند و مدت‌هاست دوره‌ قانونی آنها به سررسیده و حداقل حسن نیات این افراد بازتابی جز استعفای مکتوب نمی‌تواند داشته باشد.» که در یک پاراگراف چهار خطی چهار بار کلمه غیر قانونی به کار رفته و متعاقب آن خواسته‌اند که هیأت مدیره و شورای عالی استعفا بدهند. البته همان طور که آقای نوروزی فرمودند ما در ماده ۱۳۶ قانون تجارت به صراحت داریم، که اگر به هر دلیلی انتخابات برگزار نشود و اصلاً فرض ما هم بر این است که هیأت مدیره اصلاً با برگزار نکردن انتخابات تخلف کرده است، اما با این حال شخصیت حقوقی هیأت مدیره تا زمان انتخابات جدید قانونی است. بنابراین هیأت مدیره و شورای فعلی خانه موسیقی قانونی‌اند. این مسائل نشان می‌دهد که ما انگار در انتقادات کمتر درگیر مسائل حقوقی شده‌ایم. در حالی که یک نگاه ساده به ماده ۱۳۶ قانون، ما را کاملاً مطلع می‌کند که با هیأت مدیره قانونی طرف هستیم.
نوربخش در پاسخ به سؤالی در خصوص مصاحبه اخیر حسین علیزاده با این محتوا که «خانه‌ای که نمی‌تواند ممنوعیت رئیس شورای عالی‌اش را پیگیری کند، حال چطور می‌خواهد حقوق دیگر اعضایش را پیگیری کند» گفت: این موضوع را بنده بیش از هر فرد دیگری پیگیری کردم، حتی در جلسه‌ای که هنرمندان با رئیس جمهوری داشتند بنده این موضوع را مطرح کردم که ابعاد وسیعی هم به خود گرفت، به طوری که خیلی از منتقدان به بنده اعلام کردند که آیا اینجا خانه موسیقی است یا خانه محمدرضا شجریان؟ و جالب اینکه امروز دوباره به این نکته اشاره می‌کنند که چرا بنده پیگیر موضوع نیستم.

جام جم/تحلیلی بر اظهارات مهمان برنامه «آئینه خانه»
تگرگ«شهاب» بر سر معمای شاه
«من حتی انتقاد جدی به سریال معمای شاه دارم. تو خانواده‌ام به بچه‌هام می‌گویم نبینن. چرا؟ به خاطر همین روابط. یک خانمی توی ساختمانی تنهاست. مثلا اون آقای فلانی دوست محمدرضا پهلوی می‌ره تو کاخ این. خب این که یک مردی با یه زنی یه زنی با یه مردی این با فارسی‌وان چه فرقی می‌کنه؟! بعد واقعا خداوکیلی فکر می‌کنید اینارو نشون بدید، مردم می‌گن وای‌وای اینا چقدر بد بودن؟ گریم‌های اغراق‌آمیز، چهره‌ها برن بیان داستان کند و لَخته.»
 تصویر تگرگ«شهاب» بر سر معمای شاه
این جملات بخشی از صحبت‌های «شهاب مرادی» در برنامه تلویزیونی«آئینه خانه» روز سه شنبه 22 آذر از شبکه دوی سیماست؛ برنامه‌ای که در آن معمای شاه به تحریف تاریخ، نمایش محمدرضا شاه به‌عنوان فردی همجنس‌باز، نمایش غیر واقعی روحانیت و عدم نمایش زندگی واقعی مردم متهم و در نهایت با عباراتی همچون: «حیف پول، حیف وقت مردم» شهاب باران شد!
سریال تلویزیونی معمای شاه این روزها یکی از محصولات خبرساز تلویزیون است و بر همین اساس، محل بحث و اظهارنظرهای مختلفی است.
دست‌اندرکاران سریال نیز در فضای مجازی، عرصه‌هایی همچون سایت رسمی ایجاد کرده‌اند تا خود در درجه اول شنونده این اظهارنظرها و انتقادها باشند و در ادامه مسیر ساخت و آماده‌سازی سریال از آن بهره ببرند.
http://static0.bornanews.ir/thumbnail/ykv9pEo0HTAd/zKlnR2CgDMts54GkxMYEj8fvMMUiCETIT3Il7Z8QJ7YCZYBL8OGb1tkXRmfG0ZrOzG4dCpLzLSmmrKvCe4wUThPpu2UzZh6n/1136269-7844-b.jpg
در چنین فضایی شهاب مرادی که این روزها وجهه‌ای «سلبریتی گونه» هم کسب کرده، با بهره‌گیری از «اصل غافل‌گیری»، در میانه برنامه‌ای تلویزیونی با موضوع فضای مجازی، ناگهان به معمای شاه می‌تازد و اظهارنظرهایی کم‌سابقه را مطرح می‌کند که شنونده دانا و فهیم را به سادگی یاد ضرب المثل معروف عربی «خالِفْ تُـعْرَف» می‌اندازد! اظهارنظری که بخش‌های مختلف آن کمترین ارتباطی با یکدیگر ندارد و بر پایه «زیر سؤال بردن همه چیز» و «زدن حرف‌های نامتعارف» استوار است.
مرادی در شرایطی معمای شاه را با سریال‌های ماهواره‌ای مقایسه می‌کند که آنچه از شبکه‌های داخلی پخش می‌شود، با هر درجه از ضعف و کاستی محصول کار برنامه‌ساز ایرانی است و به همین دلیل ساده، قابل مقایسه با آثار مخرب ماهواره‌ای نیست البته این سؤال هم مطرح است که چرا ایشان باید دعوت رسانه‌ای را که چنین محصول شبه‌داری پخش و هم‌ردیف شبکه‌های ماهواره‌ای معاند است، اجابت می‌کند و در ساحت آن حضور می‌یابد؟! شاید رسانه فقط زمانی طیب، طاهر و خالی از ایراد است که تصویر ایشان را نمایش می‌دهد و در سایر موارد نیاز به «تأمل» دارد!
حاج آقا مرادی به‌واسطه حضور و همراهی در چند پروژه سینمایی و تلویزیونی در مقام مشاور، باید با قواعد این حرفه آشنا شده باشند و بدانند قاعده درام با سخنرانی متفاوت است. در سخنرانی می‌توان از میانه بحثی با موضوع شبکه‌های مجازی و سد زدن در مقابل آنها، وارد بحث شیرین و کلیک خور «مخالفت با معمای شاه» شد، اما در درام باید برای ورود و خروج هر شخصیتی به داستان، زمینه‌سازی کرد. ضمن آن که همیشه لزومی به نمایش تمام شخصیت‌ها نیست و صرفا باید شخصیت‌هایی که دارای اکت و عمل داستانی و دراماتیک هستند، انتخاب شوند.
معمای شاه در بخش روحانیت به‌واسطه نمایش مؤثر شخصیت‌هایی همچون: شهید نواب صفوی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید محلاتی، آیت‌الله کاشانی و... دست پُری دارد و چهره مؤثر این جریان در پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت‌های مردمی را به نمایش می‌گذارد.
البته با توجه به اعتراض این کارشناس تلویزیونی به نحوه روایت داستان، شاید بد نباشد یکی از قسمت‌های سریال را آنالیز و با توجه به دانش تاریخی که به‌واسطه مطالعه 500 کتاب به دست آورده‌اند؛ آن قسمت را بازنویسی و عنوان فیلمنامه به دست سازندگان برسانند تا دست‌اندرکاران این سریال بدانند چگونه باید فیلمنامه‌ای را به صورت جذاب و غیر کنُد! برای تلویزیون روایت کنند.
توصیه ایشان به فرزندانشان نیز بسیار قابل احترام است. آنچه در فضای مجازی درباره زندگی خصوصی آقای مرادی وجود دارد، نشان‌دهنده این مسأله است که فرزندانشان هنوز سن و سال اندکی دارند و صلاح نیست تا ساعت 23 جمعه شب بیدار بمانند و با تماشای سریال، از درس و مدرسه روز بعد بمانند.
بخش مهمی از شهرت و محبوبیت این فرد به‌واسطه حضور در تلویزیون فراهم‌شده که البته مسأله تازه‌ای نیست و تلویزیون بارها چنین فرصتی را در اختیار افراد مختلف قرار داده است.
ایشان به‌عنوان شخصیتی حقیقی می‌توانند با تمام محصولات این رسانه مخالف باشند، اما با توجه به شأن و جایگاه ایشان، انتظار این است که برای مخالفت با هر اثری، حداقل آن را به‌طور کامل «تماشا» کنند و صرفا به «اظهارنظرهای تلگرامی» بسنده ننمایند.
http://pendar.news/wp-content/uploads/2016/01/Moamayeshah-500x670.jpg
بخش عمده‌ای از جمله‌های مطرح از سوی ایشان، برای اهل رسانه آشناست و دقیقا همان جمله‌هایی است که در هفته‌های اخیر در شبکه‌های مجازی دست‌به‌دست می‌شود و مثلا سازندگان متهم می‌شوند به نمایش محمدرضا پهلوی در قالب فردی همجنس‌باز! حال‌آن که صحنه‌ای در سریال نیست که دلالت بر این امر داشته باشد و ایشان به‌عنوان عالم فضای مجازی، نیک می‌دانند هرچه در فضای مجازی منتشر می‌شود، «درست و قابل استناد» نیست و اگر رویکرد وی به چنین فضایی، با رفتار توده عامی جامعه تفاوت نداشته باشد، دیگر چه اعتمادی می‌توان به اظهارنظرهای دیگرشان کرد؟ شرکت در مسابقه «تاختن به معمای شاه» و «تبدیل‌شدن به چهره شیرین و خبرساز» فی‌النفسه ایرادی ندارد و محبوبیت کسب‌شده از این راه نیز گوارای وجود منتقدان و مخالفان، اما این چه مغلطه‌ای است که برای مخالفت با هر چیزی، باید تا حد ممکن آن را کریه و مستهجن نشان دهیم؟! عبارتی مانند «من این سریال را نمی‌پسندم و دوست ندارم و ندیدم» چه ایرادی دارد که برای ادای حق مطلب باید آن را هم‌ردیف سریال‌های ماهواره‌ای معرفی کرد؟! اگر مخاطب بخواهد درباره شخصیت اظهارنظر کننده به قضاوت برسد، نتیجه چه خواهد بود؟ آیا چنین اظهارنظرهایی مصداق تهمت نیست؟ و آیا می‌توان در چنین اظهارنظرهای یکطرفه و جنجال‌آفرین نشانی از خیرخواهی و نقد سازنده دید؟

جام جم/معاون خبر رسانه ملی اعلام کرد:
افزایش 65 درصدی مخاطبان خبر صداوسیما
معاون خبر رسانه ملی گفت: این افزایش در بین نخبگان و فرهیختگان نشان از رویکردهای جدید خبری صداوسیما است.
 تصویر افزایش 65 درصدی مخاطبان خبر صداوسیما
به گزارش جام جم سیما ، دکتر پیمان جبلی در نشست مدیران پژوهشی صداوسیما در مشهد گفت: بر اساس نظرسنجی های جدید مرکز پژوهش های این سازمان آمار مخاطبان بخش های خبری صدا و سیما در بین مردم و نخبگان جامعه به 65 درصد رسیده است که نشان از رویکردهای جدید خبری صدا و سیما است.
وی با اشاره به اهمیت نقش پزوهش و نظرسنجی ها در تولیدات رسانه ای، افزود: در آستانه انتخابات اگر تحلیل درستی از انتخابات وجود نداشته باشد رسانه ملی نمی تواند به وظیفه خود در موضوع انتخابات به خوبی عمل کند.
جبلی با تاکید بر حساسیت انتخابات پیش رو، گفت: دعوت مردم برای مشارکت گسترده در انتخابات و ترغیب به رقابت سالم برای حفظ آبروی ملی از اهداف و رویکردهای صدا و سیما در انتخابات است.
معاون خبر رسانه ملی تبیین انتخابات آگاهانه، معرفی راه های نفوذ دشمن، بیان شاخص های نماینده اصلح و حفظ آرامش و ثبات در جامعه را از دیگر رویکردهای صدا و سیما در انتخابات پیش رو اعلام کرد.

جوان/دلار‌هاي آل‌سعود، همكاري تركيه و بازيگري «GEM»
«GEM» صداهاوسيما‌ها را بازي مي‌دهد
ايجاد شهرك سينمايي با سرمايه‌گذاري عربستان سعودي و توليد چند سريال بيگ پروداكشن تنها بخشي از فعاليت‌هايي است كه «GEM» در حال نقش‌آفريني در آنهاست؛ شبكه‌اي كه با جذب نيرو از سينماي ايران و استخدام دوبلورهاي ايراني، اين بار محصولات تصويري‌اش را به صورت اختصاصي توليد مي‌كند.
نویسنده : محمدصادق عابديني 
ايجاد شهرك سينمايي با سرمايه‌گذاري عربستان سعودي و توليد چند سريال بيگ پروداكشن تنها بخشي از فعاليت‌هايي است كه «GEM» در حال نقش‌آفريني در آنهاست؛ شبكه‌اي كه با جذب نيرو از سينماي ايران و استخدام دوبلورهاي ايراني، اين بار محصولات تصويري‌اش را به صورت اختصاصي توليد مي‌كند. اين اقدامات در حالي است كه وزارت ارشاد فعلاً در حال متقاعد كردن تهيه‌كنندگان سينما براي پخش نكردن تيزرهايشان از اين شبكه و ديگر شبكه‌هاي ماهواره‌اي است. 
اگر فعاليت شبكه «GEM» را صرفاً در جذب چند بازيگر درجه چندم سينما و همكاري كارگردان‌هاي كم كار شده تلويزيون براي ساخت سريال بدانيم، بايد گفت كه از يك كوه يخ صرفاً به يك‌دهم از آن‌كه بيرون از آب است توجه كرده‌ايم. عربستان سعودي بر بذل توجه به اين شبكه ماهواره‌اي در حال تبديل «GEM» به غولي است كه مي‌تواند تايتانيك وزارت ارشاد و صدا‌و‌سيما را به دردسر بيندازد. 
  
http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/10/26/139410260935501306910744.jpg
آل‌سعود براي «GEM» پول خرج مي‌كند
در حالي كه شبكه‌هاي فارسي زبان لس‌آنجلسي هميشه كاسه گدايي‌شان دراز است و از هر دريافت اعانه و صدقه استقبال مي‌كنند، شبكه «GEM» آنقدر پولدار است كه بتواند شبكه‌هاي تخصصي راه‌اندازي كند، سريال بسازد و فيلم دوبله كند. اينها را بگذاريد در كنار سرمايه‌گذاري برادران كريميان در مالزي. مديران شبكه‌اي كه مدت‌ها در ايران دفتر داشتند و هم‌اكنون نيز رابط‌هايي قوي براي جذب اهالي سينما دارند. فعاليت‌هاي اين شبكه آنقدر نسبت به ديگر شبكه‌هاي فارسي زبان متفاوت‌تر و حرفه‌اي‌تر است كه هر وقت سخن از تأثيرات سوء‌ شبكه‌هاي ماهواره‌اي به ميان مي‌آيد، اولين شبكه‌اي كه از آن به عنوان از بين برنده بنيان‌هاي خانواده نام برده مي‌شود، «GEM» است؛ شبكه‌اي كه سريال‌هاي تركي را دوبله مي‌كند و حالا خودش به عنوان سازنده سريال‌هاي فارسي چهار سريال را توليد كرده است. «GEM» در تركيه و مالزي فعال است و حساب‌هاي مالي آن در بانك‌هاي مالزي است.
سيدمحمدهادي رضوي، سرمايه‌گذار سريال شهرزاد از دامگذاري اين شبكه براي جذب چهره از بين ايرانياني كه به تركيه رفته‌اند، خبر مي‌دهد و مي‌گويد: تورهاي ارزان‌قيمت، گاهي دختران زيبا را گير مي‌آورند و مي‌گويند ما براي بازيگري با شما مصاحبه كنيم. جالب است كه در اينستاگرام خيلي از دختران جوان، آنها اعلام مي‌كنند كه آمادگي داريم كه بازيگر شويم و اگر كمي زمينه فساد را داشته باشند خيلي راحت گول مي‌خورند، اينها اين بستر را فراهم كرده‌اند. به گفته اين فعال حوزه سينما، «پارسال نزديك 200 ميليون يورو هزينه شبكه GEM بوده است»، رقمي كه عربستان در تأمين آن نقش كليدي داشته است. 
   
ساخت شهرك سينمايي در تركيه و تاجيكستان
در ادامه تمايز بيشتر «GEM» با ديگر شبكه‌هاي فارسي زبان، شنيده مي‌شود اين شبكه قصد ايجاد دو شهرك سينمايي را در كشورهاي تركيه و تاجيكستان دارد. ساخت شهرك سينمايي به سرمايه‌گذاري چندجانبه‌اي نياز دارد كه قطعاً به تنهايي از عهده مؤسسات تجاري تحت مالكيت كريميان بر نمي‌آيد. در عوض وقتي پاي پول‌هاي عربستان و همكاري كشورهايي كه قرار است شهرك‌هاي سينمايي در آنها ساخته شود، به ميان مي‌آيد، ديگر ساخت شهرك كار سخت و نشدني به نظر نمي‌رسد.  اولين اهدافي كه پس از ايجاد اين شهرك‌ها در دستور كار «GEM» قرار مي‌گيرد توليد پنج سريال بيگ پروداكشن يا همان «فاخر» است. مجموعه‌هاي تلويزيوني كه گفته مي‌شود تعدادي از آنها تاريخي و درباره انقلاب مشروطه‌اند! خبر همكاري بيش از 100 هنرمند ايراني را مي‌توان زمينه‌ساز توليد اين سريال‌ها دانست. 
   
دام «GEM» براي هنرمندان دوبله ايران
چند سال پيش بود كه دستگيري عوامل مركز دوبله‌اي كه به صورت زيرزميني فيلم و انيميشن دوبله و در اختيار شبكه‌هاي ماهواره‌اي قرار مي‌داد، براي اولين بار همكاري بين برخي فعالان هنر دوبله در داخل كشور با شبكه‌هاي ماهواره‌اي از جمله «GEM» را مطرح كرد. بعد‌ها برخي از دوبلور‌هاي جوان به نقش برخي از مديران دوبلاژ در ايجاد همكاري با شبكه‌هاي ماهواره‌اي و دريافت سفارش از آن سوي آب‌ها براي دوبله‌هاي زيرزميني پرداختند، اما «GEM» دوبلاژ را به صورت جدي پيگيري و استوديو‌هاي دوبله در مالزي و تركيه راه‌اندازي كرده است. 
   
صداهايي كه براي نان وعده مالزي مي‌گيرند
در حالي كه اعلام همكاري چند بازيگر درجه چندم و كارگردان با «GEM» خبر‌ساز شده، خروج چندين هنرمند دوبله و همكاري آنها با اين شبكه ماهواره‌اي كمتر به چشم آمده و به جز چند گزارش درباره دوبله‌هاي زيرزميني و اعلام همكاري برخي از دوبلور‌ها با شبكه‌هاي ماهواره‌اي خبر چنداني درباره خروج هنرمندان دوبلاژ منتشر نشده است. 
شبكه«GEM» از جمله اولين شبكه‌هاي فارسي زبان بود كه سريال‌هاي تركي را با دوبله فارسي پخش كرد. اقدامي كه از سوي «فارسي‌1» نيز انجام شد اما به حرفه‌اي‌گري كاري «GEM» نبود. در ابتدا صداهاي كمتر شنيده شده‌اي مسئوليت دوبله‌ها را برعهده داشتند اما به مرور زمان دوبله‌هايي شنيده شد كه صداهاي آشنايي در ميان آنها بود، صداهايي كه سال‌ها در تلويزيون شنيده شده بودند!
«جوان» براي پيگيري مسئله همكاري دوبلورهاي ايراني با «GEM» به سراغ يكي از دوبلورهاي قديمي صداوسيما رفت كه پيشنهاد اغوا كننده «GEM» را نپذيرفته و از وضعيت نامطلوب همكارانش در مالزي و تركيه باخبر است. بنا به درخواست اين دوبلور نام وي محفوظ باقي مي‌ماند.
  
http://cdn.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/10/24/1429117_248.jpg
وضعيت بد اقتصادي دوبلورها و پيشنهاد «GEM»
دوبلور قديمي صداوسيما درباره اينكه چرا برخي از دوبلورهاي صداوسيما به همكاري با «GEM» تن مي‌دهند، مي‌گويد: متأسفانه وضعيت اقتصادي دوبلورها بسيار بد است.  خيلي از بچه‌ها بيكار هستند و خيلي‌هاي ديگر در طول هفته فقط يك روز كار مي‌كنند. زندگي خرج دارد و ما هم بايد امرار معاش كنيم. يكي از اصلي‌ترين دلايل اينكه دوبلورها مخصوصاً دوبلورهاي جوان به همكاري با «GEM» تن مي‌دهند همين وضعيت بد معيشتي است. 
اين دوبلور درباره روند جذب و انتخاب دوبلورها توسط «GEM» مي‌گويد: از طريق رابط كريميان در ايران دوبلورها انتخاب مي‌شوند. اين وظيفه را هم خود رابط به صورت مستقيم انجام نمي‌دهد بلكه «ج» كه خودش چند سالي است با«GEM» همكاري مي‌كند با دوبلورها ارتباط برقرار مي‌كند و متأسفانه خيلي‌ها هم گول مي‌خورند و مي‌روند. در نهايت هم از آنجا مانده و از اينجا رانده مي‌شوند. 
وي كه پيشنهاد «GEM» را رد كرده است، مي‌افزايد: به دوبلورها پيشنهاد حقوق بين 1500 تا 2500 رينگيت مالزي داده مي‌شود كه 5 ميليون توماني مي‌شود و البته وعده آپارتمان در يكي از برج‌هاي مجهز مالزي و دريافت اقامت در اين كشور، اما نصف حقوق ماهانه‌اي كه «GEM» به دوبلورها مي‌دهد براي اجاره آپارتمان مي‌رود.
كريميان براي پايين آوردن هزينه‌ها چند مهندس صدا را استخدام كرده كه به دوبلورها آموزش مي‌دهند و دوبلور مجبور است همه مراحل فني كار را خودش انجام دهد. از طرف ديگر آنها از ساعت 8 صبح تا 7 بعدازظهر در استوديو يك‌بند كار مي‌كنند. روش كار هم «اينكاسترو» است. يعني دوبلور مي‌آيد ديالوگش را در يك فيلم يا سريال مي‌گويد و به استوديوي كناري مي‌رود و دوبله ديگري را انجام مي‌دهد. در آخر هم خسته و كوفته به خانه برمي‌گردد. شرايط بد كاري در مالزي باعث شده چند نفر از دوبلور‌ها به ايران برگردند، اما ديگر صداوسيما حاضر به همكاري با آنها نيست و از آنجا مانده و از اينجا رانده مي‌شوند. وي مي‌افزايد: البته شنيده‌ام كه چند نفر از دوبلورها توانسته‌اند اقامت مالزي را بگيرند اما دولت مالزي شرايط كار را براي سايرين سخت كرده، به طوري كه «GEM» استوديويي در تركيه ايجاد كرده و دوبلورها را از مالزي به تركيه برده است. شرايط كار در تركيه بسيار سخت‌تر از مالزي است و همين باعث درگيري‌هايي بين دوبلور‌ها شده. يك بار نيز شهرداري به دليل فعاليت غيرمجاز استوديوي دوبله دفترشان را پلمب كرد كه گويا كريميان توانست با رايزني دوباره آن را باز كند. 
   
مجري جوان رابط كريميان
از اين دوبلور درباره رابط كريميان كه هماهنگي‌هاي پيوستن بازيگران و انتخاب دوبلورهاي را برعهده دارد پرسيديم. وي در پاسخ گفت: آقاي «ح» مجري جوان تلويزيون كه در صداوسيما بسيار فعال است رابط اصلي است، اما خودش به صورت مستقيم وارد مذاكره نمي‌شود. اين شخص حتي استوديوي مجهزي با پول كريميان در تهران ساخته و دوبله‌هاي اكثر فيلم‌هاي شبكه‌هاي تلويزيوني را در اين استوديو انجام مي‌دهد. وي مي‌افزايد: شك نكنيد كه بخشي از دوبله‌هاي «GEM» نيز در همين استوديو در همين تهران انجام مي‌شود. اين دوبلور قديمي با ابراز تعجب از فعاليت‌هاي اين مجري تلويزيوني و پشتگرمي‌اي كه دارد، مي‌گويد: حتي شنيده‌ام طرح برخي از سريال‌هايي كه «GEM» ساخته براساس پيشنهاد اين مجري بوده است. 

«GEM» و وزارت ارشاد!
در حالي كه شبكه ماهواره‌اي «GEM» حتي در داخل صداوسيما نيز نفوذ كرده و دوبلور‌هاي جوان را با وعده‌هاي جذاب به استخدام خود در مي‌آورد، در اين سو نيز تلاش‌هايي در حال انجام است كه شايد تا حدي از پيشرفت «GEM» جلوگيري شود. اولين اقدام را صداسيما انجام داد و تهديد كرد هنرمنداني كه با «GEM» همكاري كنند ديگر جايي در اين سازمان ندارند. تلويزيون نيز طرحي براي تبليغ فيلم‌هاي سينمايي ارائه كرده است كه در صورت تعهد تهيه‌كننده فيلم در پخش نشدن تيزر فيلم سينمايي‌اش از «GEM» و ديگر شبكه‌هاي ماهواره‌اي، تلويزيون فيلم را به صورت رايگان پخش خواهد كرد. وزارت ارشاد نيز وارد ماجرا شده و گفته مي‌شود طي روزهاي گذشته 10 نفر از تهيه‌كنندگان به دادسراي فرهنگ و رسانه دعوت شده‌اند، اما اين اقدامات در مقابل حجم وسيع فعاليت‌هاي «GEM» تا چه حد مي‌تواند مؤثر باشد؟!

جوان/انتقاد شهاب مرادي از معماي شاه و واكنش تلويزيون
لنگيدن چرخه نقد در سيما
نقد سریال معماي شاه در برنامه‌اي تلويزيوني و واكنش صداوسيما در قالب يك خبر به اين نقد، نشان داد هنوز جايگاه نقد و نقدپذيري در اين سازمان به درستي تبيين نشده است.
نویسنده : هادي عسگري
http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/94-10/26/635615917484216291.jpg
انتقاد تند حجت‌الاسلام شهاب مرادي از سريال معماي شاه، با واكنش تلويزيون همراه شد و در بخش خبري 20:30 آيتم صرفاً جهت اطلاع، مجري سخنان مرادي را با جملاتي استهزاگونه پاسخ داد. پخش سريال الف ويژه «معماي شاه» از شبكه اول سيما، نقد‌هاي زيادي را درباره محتواي سريال در پي داشته است. يكي از جديد ترين نقد‌هاي وارد شده به اين سريال را حجت‌الاسلام شهاب مرادي در برنامه زنده تلويزيوني بيان كرد و گفت: «من نمي‌گذارم بچه‌هايم اين سريال را ببينند، روابط زن و مرد در اين سريال چه فرقي با سريال‌هاي فارسي‌وان دارد؟ اين كارشناس فرهنگي در ادامه به ضعف اين سريال در نشان شاه پرداخت و در نهايت گفت: كسي با ديدن اين سريال درباره بد بودن شاه قانع مي‌شود؟ چرا چنين پولي بايد صرف چنين سريال بي‌تأثيري شود؟ آيا بهتر نبود دست‌اندركاران برنامه روي بحث‌هايي كه قرار است به صورت زنده پخش شود كمي بيشتر دقت مي‌كردند و از قبل در باره حرف‌هايي كه كارشناس مي‌خواهد بگويد هماهنگي مي‌شد تا مجموعه‌اي كه همه سازمان در خدمت تبليغ آن هستند مورد حمله سنگين شهاب مرادي قرار نگيرد؟»
شهاب مرادي شخصي نيست كه با صداوسيما و برنامه‌هاي آن بيگانه باشد بنابراين بهتر بود قبل از اينكه در برنامه‌اي تلويزيوني به اين شكل مهم‌ترين سريال چند سال اخير صداوسيما را به چالش بكشد اين انتقاد را به مديران سازمان مي‌گفت و شأن و جايگاه صداوسيما را در نظر بينندگاني كه جمعه شب‌ها اين سريال را دنبال مي‌كنند، حفظ مي‌كرد. مرادی كه خود سال‌ها سابقه مديريتي دارد بايد بهتر از سايرين درباره زمان و مكان نقد آگاهي داشته باشد. در نهايت نيز آيتم «صرفاً جهت اطلاع» كه بينندگان زيادي نيز دارد بهتر بود به جاي گارد گرفتن در برابر نقدي كه به عملكرد يك سريال وارد است و استهزاي منتقد، سعي مي‌كرد اگر پاسخي به شهاب مرادي دارد آن را مستدل بيان كند. متأسفانه پيش از اين نيز شاهد به كاربردن ادبيات سخيف در اين بخش بوده‌ايم كه با روح اخلاق‌مدار سازمان صداوسيما در تناقض است. قطعاً استهزاي يك كارشناس فرهنگي كه نقدي جدي بر سريال معماي شاه وارد كرده است نمي‌تواند ضعف‌هاي آشكار اين مجموعه تلويزيوني را پوشش دهد. هم‌اكنون اين سريال چه از نظر كارشناسان تاريخي و چه علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر داراي نقد‌هاي زيادي است كه در رسانه‌هاي مختلف به آن پرداخته شده و مي‌شود، اما راه پاسخگويي به نقد و مسئوليت‌پذيري در برابر منتقدان دلسوز چيزي نيست كه در «صرفاً جهت اطلاع» شاهد آن بوديم.

جوان/با توجه به اتمام زمان قانوني، دبيرخانه جشنواره فجر هيچ اثري را نمي‌پذيرد
اقدام مسئولانه و حرفه‌اي مديران جشنواره فجر
«هيچ فيلمي در بخش‌هاي مختلف جشنواره كم يا زياد نخواهد شد. تنها بعضي از فيلم‌ها در حال طي كردن آخرين مراحل فني خود هستند...
نویسنده : مصطفي محمدي 
«هيچ فيلمي در بخش‌هاي مختلف جشنواره كم يا زياد نخواهد شد. تنها بعضي از فيلم‌ها در حال طي كردن آخرين مراحل فني خود هستند تا نسخه‌ DCPشان را تحويل دبيرخانه دهند و چنانچه نسخه نهايي اثري در زمان مقرر به دبيرخانه نرسد درباره جابه‌جايي اثري ديگر تصميم گيري مي‌شود اما تأكيد مي‌كنم ظرفيت بخش‌هاي مختلف جشنواره تغييري نخواهد كرد. »
http://www.ana.ir/Media/Image/1394/09/23/635856896385325686.jpg
اين اظهارات سيمون سيمونيان، مدير دبيرخانه جشنواره فيلم فجر سي و چهارم پاياني بر همه گمانه‌زني‌ها و حدس و گمان‌هايي بود كه احتمال اجراي تئوري «حذف و اضافه» يا جايگزين كردن برخي از فيلم‌هاي آماده نشده پذيرفته در جشنواره با آثاري كه در جشنواره پذيرفته نشده بودند. با توجه به رعايت و تحفظ اصل «ريش سفيدي» يا «لابي‌گري» در بدنه اجرايي كشورمان كه سينما و جشنواره فجر نيز از آن بي‌بهره نبوده، بسياري از اهالي رسانه و برخي سابقه‌داران تجربه كردن و برپايي سينما و جشنواره، كوتاه آمدن يا به تعبيري بهتر، انعطاف و تدبير مسئولان جشنواره در راه دادن برخي آثار پشت در مانده را محتمل مي‌دانستند. چراكه در سال‌هاي گذشته و به تجربه، ديده بوديم كه دبير جشنواره در مقابل «تو بميري من بميرم»هاي واسطه‌گران خوشنام يا پرصولت و هيبت سينما چنين كاري را انجام دادند. امسال اما ظاهراً قصدي براي قانون شكني و تساهل و تسامح‌هاي مصلحت‌گونه مسئولان جشنواره وجود نداشته يا لااقل تا زمان اعلان اين اظهارات از سوي مدير دبيرخانه جشنواره وجود ندارد. هرچند سيمونيان در لابه‌لاي اظهاراتش با گفتن اينكه «چنانچه نسخه نهايي اثري در زمان مقرر به دبيرخانه نرسد درباره جابه‌جايي اثري ديگر تصميم‌گيري مي‌شود» احتمال تغييرات را به صفر نرسانده، اما تشخيص و پوزيشن رعايت قانون و مساوي بودن همه در برابر آن نكته‌اي است كه در اين اقدام مسئولان جشنواره فيلم فجر امسال قابل احصا و توجه است. اين موضع قانونمندانه دبير و مدير دبيرخانه جشنواره وقتي قابل تحسين است كه شنيده‌ها از لابي‌هاي متعدد و تلاش برخي سينماگران شناخته شده و سرشناس كشورمان كه قطعاً مخاطبان و مردم توقع توصيه آنها به مسئولان جشنواره براي ناديده گرفتن قانون از سوي آنها را ندارند، بيشتر از قبل خواهد شد. به هر حال برآيند اقدامات و نتيجه ظواهر اين است كه امسال جشنواره فيلم فجر با تفاوت‌هاي قابل تأملي نسبت به ديگر دوره‌ها برگزار گردد كه از جمله آنها حضور برخي آثار مخاطب‌پسند و جذاب از سينماگراني خبره و صاحب‌نام در كنار آثار آوانگارد و روبه جلو كارگردان‌هاي جوان و پرشور است.

جوان/آيا «آشغال‌هاي دوست‌داشتني» ارزش اين همه هزينه را دارد؟
برنامه سينمايي تلويزيون در خدمت روشنفكران
برنامه «سينماي ايران» كه چند وقتي است از شبكه 4 سيما پخش مي‌شود با دعوت از محسن اميريوسفي، كارگردان فيلم مسئله‌دار و مسئله‌ساز «آشغال‌هاي دوست‌داشتني» و جلوگيري از روي آنتن رفتن اين برنامه توسط مسئولان بالادستي مدير شبكه، باعث به وجود آمدن برخي حرف و حديث‌ها شده است.
نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي
http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/10/25/203638_170.jpg
نكته اينكه تحليل و بررسي دعوت از كارگردان فيلم موهن و دشمن شادكن «آشغال‌هاي دوست‌داشتني» كه سازندگانش با استفاده از تكنيك «وارونه‌نمايي» سعي كرده‌اند محتواي آن را در حمايت از فتنه 88 و نمايش مظلوم‌نمايانه از فتنه‌گران دكوپاژ نمايند، براي شركت در برنامه «سينماي ايران» مستلزم دقت بيشتر در احوالات كارگردان اين اثر و همچنين بررسي و تدقيق برخي حاشيه‌هاست كه موجب عدم اكران و حضور آن در چند دوره از جشنواره فيلم فجر است. كارگردان اين فيلم كه مبلغي قريب به يك ميليارد تومان از بنياد فارابي براي ساخت و توليد فيلم «آشغال‌هاي دوست‌داشتني» پيش‌خور كرده هر بار با تشبث به برخي ارتباطات و گعده‌هاي شبه‌روشنفكري در بدنه سينماي كشور كه سعي در هدايت و كاناليزه كردن برخي اخبار خاص و فضا دادن به آثار و سينماگراني كه در پازل آنها نقش‌آفريني مي‌كنند، دو، سه سال است كه در ايام برپايي جشنواره فيلم فجر مانور مظلوميت و ستمديدگي از سانسور و ... مي‌دهد. اميريوسفي كه تا به حال سه اثر توليدي‌اش جزو آثار توقيفي محسوب مي‌شوند با ساخت فيلم‌هايي با موضوعات و محتواي ملتهب و چرك نشان داده كه فيلمسازي را وسيله‌اي براي رسيدن به اهدافي خاص يا شايد نقش‌آفريني در مسيري تئوريزه شده جهت نوشتن و خواندن ديكته و انشايي دكوپاژ شده است. اين كارگردان كه هر سه اثر توليدي‌اش با توقيف و جنجال به همراه بوده و برخلاف مدعاهايش پول خوب و قابل توجهي از دولت به طور اعم يا بنياد فارابي و سازمان سينمايي به طور اخص، دريافت كرده؛ بعد از سه سال زنجه‌موره كردن در رسانه‌ها و برنامه‌هاي مختلف در كمال بدسليقگي و البته تعجب و تأمل از سوي يك برنامه سينمايي تلويزيون دعوت مي‌شود تا باز هم به پروژه «التهاب» در پوشش حق‌طلبي! دامن بزند؛ چرايي اينكه خبر دعوت از اين فيلمساز در آخرين لحظات روي آنتن رفتن برنامه منتشر شده و بلافاصله از سوي مسئولان بالادستي مديران شبكه 4 جلوي برنامه گرفته مي‌شود، موضوعي است كه حتماً مسئولان صداوسيما براي تنوير افكار عمومي به مخاطبان و مردم پاسخ خواهند داد و افراد خاطي را تنبيه مي‌كنند، اما موضوعي كه قدري جالب به نظر مي‌رسد هزينه‌هايي است كه وزارت ارشاد، تلويزيون و برخي بازيگران كم‌حاشيه آن مانند شهاب حسيني براي اين فيلم در حال پرداختن هستند!

حمایت/تجلیل از مقام شهدای شاعر و ادیب در همایش «ترنم پرواز» 
شهادت هنر مردان خداست
مراسم پاسداشت مقام شعرا و نویسندگان شهید، در قالب همایش تخصصی شعر و ادبیات کنگره سراسری ۲۰۰۰ شهید هنرمند و با عنوان «ترنم پرواز» در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
 ادبیات ما صاحب جهان‌بینی است
«محسن مومنی‌شریف»، رییس حوزه هنری  دراین مراسم با اشاره به این‌که این کنگره در حالی برگزار می‌شود که شهرهایمان دوباره شمیم روح‌بخش شهدا را گرفته است، اظهارکرد: هم شهیدانی که سال‌ها پیش در دفاع مقدس شهید شده‎اند و این روزها پیکر مقدسشان وارد کشور می‌شود و هم شهیدانی که برای دفاع از حرم مطهر اهل‌بیت (ع) به کشورهای دیگر رفته و شهید شده‎اند و پیکرهای مقدسشان این روزها در کشورمان تشییع می‌شود، مایه افتخار کشور هستند.
 این روزها را گرامی می‌داریم و امیدواریم خداوند توفیق دهد از این اتفاق معنوی که در کشور می‌افتد برای راه طولانی که در پیش است بهره بگیریم.
به گزارش خبرگزاری‌ها، وی با تشکر از سازمان بسیج مستضعفین و کسانی که در برگزاری این کنگره تلاش کردند، افزود: بخشی از شهدای عزیزی که در حوزه شعر و ادب فعال بوده‌اند، در این کنگره تجلیل می‌شوند اما علاوه بر آن‌ها، هنرمندان دیگری هم بودند و هستند که ضمن این‌که در میادین دفاع از کشور حضور داشتند، به‌وسیله ادبیات و هنر نیز حضورداشته و مردم را به دفاع از میهن تشویق می‌کردند. آن‌ها بعد از جنگ تحمیلی نیز به فعالیتشان ادامه دادند و امروز در حوزه ادبیات به‌جایی رسیده‌ایم که مقام معظم رهبری فرمودند شما کشور را از ادبیات وارداتی بی‌نیاز کردید.
وی خاطرنشان کرد: این‌که ادبیات ما صاحب جهان‌بینی است و از جایی وام گرفته نشده ، اتفاق بزرگی است که البته متأسفانه آن‌طور که شایسته است موردتوجه دانشگاهیان ما قرار نگرفته است و امیدواریم بیش از این به این موضوع توجه شود.
مؤمنی شریف اظهار کرد: تجارب کوتاه ما در ترجمه نشان می‌دهد آثاری که از این ادبیات به زبان‌های دیگر برگردانده شده، موردتوجه مردم در کشورهای دیگر دنیا قرارگرفته است. باید از کسانی که برای پدید آمدن چنین ادبیاتی زحمت‌کشیده‌اند یاد کنیم.
 رییس حوزه هنری ضمن بیان این‌که ادبا و نویسندگان، مروجان اندیشه هستند، هم افزود: جا دارد یادی از این جمله شاعر زنده‌یاد «سیدحسن حسینی» کنیم که گفت ما شهدایی هستیم که در بنیاد شهید پرونده نداریم. من هم می‌خواهم بگویم علاوه بر عزیزانی که در میدان نبرد به شهادت رسیده‌اند، چنین عزیزانی نیز ان‌شاءالله نزد خداوند اجر شهدا را دارند.
 وی با ادای احترام به شهیدان «یوسف ملک شامران، علیرضا شاهی، جعفربیگلو و احدی »گفت: نقش شهید احمد زارعی در پرورش شاعران بزرگ امروز غیرقابل‌انکار است، شهید مجید حداد عادل را کمتر به‌عنوان شاعر می‌شناسیم اما او در ساخته‌شدن بعضی از آهنگ‌های انقلابی با اشعار خودش و دیگران نقش بسیار مهمی داشت، در عرصه داستان نیز جا دارد به زنده‌یاد امیرحسین فردی و شهید حبیب غنی پور اشاره‌کنم که نقش بی‌بدیلی در شکل‌گیری ادبیات انقلاب اسلامی داشتند.
 رییس حوزه هنری همچنین به شهید سردار حاج مهدی صیاد طاهری که به‌تازگی به شهادت رسیده و در طول عمرش به فعالیت‌های فرهنگی نیز مشغول بود اشاره کرد و یاد او را گرامی داشت.

http://media.hemayatonline.ir/Original/1394/10/25/IMG20180492.jpg

 به تعداد شهدا، هنرمند شهید داریم
«علیرضا قزوه»، دبیر کنگره تخصصی شعر و ادبیات کنگره سراسری ۲۰۰۰ شهید هنرمند هم در سخنانی اظهار کرد: از من سؤال شد که چه تعداد هنرمند شهید داریم، پاسخ دادم به تعداد شهدا. اگر به این گفتار عمیق حضرت امام (ره) دقت کنیم که شهادت هنر مردان خداست و بدانیم که هنر آن‌ها گذشت از خویش است، می‌فهمیم که همه آن‌ها هنرمند هستند. گذشتن از خویش و به مقام والای شهادت رسیدن، هنر اصلی است و هنرهای دیگر عرضی محسوب می‌شود.
 وی با اشاره به این‌که در باغ شهادت بسته نیست، درباره شهید احمد زارعی نیز اظهار کرد: اولین کنگره شعرهای جنگ را شهید احمد زارعی برگزار کرد، او به حضور شاعران بسنده نمی‌کرد بلکه می‌گفت استادان بزرگ دانشگاه هم باید در چنین مراسمی حاضر باشند و لازم است که دانشگاه از ادبیات دفاع مقدس حمایت کند. اگر امروز ادبیات دفاع مقدس این‌طور بالنده شده و در دانشگاه نیز رساله‌های زیادی درباره شعر انقلاب و ادبیات دفاع مقدس می‌نویسند، معمار این تفکر احمد زارعی بود.
 قزوه با تأکید بر این‌که خاطرات زیادی از شهید زارعی دارد، تأکید کرد: امروز یک مکتب ادبی داریم و به آن می‌بالیم که آن را مدیون امثال احمد زارعی، استاد سبزواری، قاسم سروی و دیگرانی هستیم که در این کنگره از آن‌ها تجلیل می‌شود و خوشبختانه این کنگره، ادامه دارد و سال‌های بعد هم از چنین شهدایی سخن خواهیم گفت.

 راز علاقه شهدا به شعر حافظ
ادامه «علی موسوی گرمارودی» شاعر پیشکسوت و پژوهشگر برجسته ادبیات در این مراسم  گفت: همه بزرگان شهید از شهید مطهری گرفته تا دیگران همه به حافظ ارادت داشته‌اند؛ زیرا حافظ بیان قرآن است.
وی ادامه داد: حافظ هم که متأثر از قرآن است درباره شهید این‌گونه سروده است: «زیر شمشیر غمش رقص‌کنان خواهم رفت/ آنکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد». ضمیر متصلش در انتهای شمشیر به خدا برمی‌گردد و اگر کسی کل این غزل را بخواند نمی‌تواند مرجع ضمیری غیر از خداوند را در این بیت بیابد.

 تجليل از مقام شهداي شاعر و اديب در مراسم ترنم پرواز
در پایان مراسم تجلیل از «شعرای خادم الشهدا» با حضور خانواده‌های مرحوم ابوالفضل سپهر، مرحوم حبیب‌الله معلمی، مرحوم قاسم سروی‌ها، مرحوم نصرالله مردانی برگزار شد. پس‌ازاین بخش نوبت به تجلیل از شاعران خانواده شاهد رسید که در این بخش مرتضی امیری اسفندقه، هادی خورشاهیان و حمیدرضا حامدی مورد تجلیل قرار گرفتند. در پایان همچنین از استاد حمید سبزواری به‌عنوان پدر شعر انقلاب اسلامی و از فعال‌ترین شاعران حوزه ادبیات دفاع مقدس تجلیل شد.

رسالت/حضور بازيگران ايران در جم تي وي بخشي از پروژه نفوذ
معصومه طاهري
مدتي است  که اخبار جذب بازيگران ايراني در شبکه هاي ماهواره اي کم و بيش در رسانه ها منتشر مي شود. بازيگران نه چندان نام آشنا و معروفي که به ناگاه خبر رفتن آنها  باعث ديدن شدنشان در رسانه ها مي شود؛ البته در گذشته نيز شاهد مهاجرت برخي بازيگران از کشور بوده ايم و اتفاق تازه اي نيست، اما دعوتنامه هايي که اين اواخر، عده اي از هنرمندان از طريق فضاي مجازي و ايميل هاي شخصي از طرف اين شبکه ها دريافت مي کنند موجب شبهه دار شدن قضيه مي‌ شود و اينکه چه دست هاي پشت پرده اي در عرصه سينما و تلويزيون هستند که از چنين مهاجرت هايي سود مي برند و چه نيتي در سر دارند؟! بازيگراني که بعد از استفاده از رسانه ملي و امکانات داخلي براي مطرح شدن، به نظام و جامعه خود پشت کردند تا به قول خودشان در خارج از کشور بهتر عرض اندام کنند و آزادتر باشند. اين در حالي است  که متاسفانه زننده ترين رفتارها و پوشش ها مربوط به اهالي سينما و تلويزيون است ولي گويا آزادي بيشتري مي خواهند تا همين روسري را هم بردارند و در گفتار، رفتار و پوشش، رهاتر باشند! براي همين به راحتي گرفتار تور ماهيگيري شبکه هاي ضد اخلاقي و فرهنگي مي شوند.
حسين نوش ‌آبادي، سخنگوي وزارت ارشاد چندي پيش در پاسخ به اين پرسش که دليل و انگيزه بازيگران دست چندم براي بازي در سريال‌ هاي ماهواره ‌اي به ‌ويژه در شبکه جم چيست؟ گفته بود: متاسفانه گاهي شاهد اين نوع اتفاقات هستيم، اما هنرمنداني که در آثار سخيف شبکه‌ هاي ماهواره‌ اي بازي مي‌ کنند خيلي موقعيت مهمي در کشور ندارند و جزء هنرمندان رده پايين سينما و تلويزيون محسوب مي‌شوند. وي در ادامه افزود: اين افراد به دليل برداشت ‌هاي اشتباه از جامعه بيروني، جذب شبکه ‌هاي ماهواره ‌اي مي ‌شوند و فکر مي ‌کنند با حضور در اين شبکه‌ ها صاحب شهرت و موقعيت مي‌ شوند ؛ اما تجربه آنهايي که رفتند نشان مي‌ دهد سرابي بيش نيست و دامي براي جذب دختران و پسران جوان است تا آنها را از فرهنگ و هويت ملي‌ شان دور کنند و به بهانه‌هاي مختلف به ابتذال بکشانند. بازي در سريال‌هاي ماهواره‌اي جز بي ‌بند و باري، چيزي به‌ همراه ندارد.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/10/16/139410161140515036857184.jpg

در اين ميان شبکه ماهواره‌اي(جم GEM) که  با الگو گرفتن از فارسي وان سعي دارد مانند آن عمل کند و رويه آن شبکه را در نمايش سريال‌ ‌هاي کلمبيايي و آمريکايي دنبال کند، به‌ تازگي در حرکتي خزنده دعوت و جذب هنرمندان ايراني به ‌ويژه بازيگران را براي حضور در مجموعه‌ هاي توليدي در دستور کار قرار داده تا هر چه بيشتر به چشم ايرانيان نزديک شود و به استحاله فرهنگي و اخلاقي بپردازد. گروه تلويزيوني جم (GEM) سال 2006 پخش خود را به زبان فارسي و با شعار «جم همه شما را دوست دارد» آغاز کرد و توانست تعداد شبکه‌ هاي خود را به عدد 17 برساند به طوري که در حال حاضر 14 شبکه به زبان فارسي و سه شبکه به زبان‌هاي کردي، عربي و آذري دارد و کل اروپا، خاورميانه و شمال آفريقا را پوشش مي‌ دهد. جم، دفاتري در شهرهاي دبي، لندن، کوالالامپور و لس‌ آنجلس دارد و مالک آن سعيد کريميان است. از آنجا که پدر وي يکي از اعضاي گروهک منافقين بود، اواخر جنگ ايران و عراق و پيش از عمليات مرصاد همراه خانواده ‌اش به پادگان اشرف نقل مکان کرد. کريميان پس از کشته شدن پدر و مادرش در عمليات مرصاد، به سوئيس پناهنده شد. در سال 1377 به لس ‌آنجلس رفت و در راديو ضد انقلاب صداي ايران مشغول کار شد. وي همراه برادرش هادي بعد از يک سال و 9 ماه فعاليت در راديو صداي ايران، به سيماي آزادي (شبکه تلويزيوني منافقين) رفت و نزديک به چهار سال هم در اين شبکه معاند مشغول کار بود. سعيد کريميان سپس به فعاليت ‌هاي اقتصادي روي آورد و در ادامه با گسترش مناسبات خود شبکه جم را تاسيس کرد و با اقدامات مشکوک سياسي و اقتصادي خود بر تعداد شبکه‌ هايش افزود. خود اين موضوع يعني ماهيت تروريستي گردانندگان اين شبکه، آشکارا بيانگر اهداف و برنامه هاي آن است اما در اين بين رکود اقتصادي و وضعيت بد مالي تلويزيون، شايد مهم ترين علت وطن فروشي بازيگران دست چندمي است که به جم مي پيوندند. همان طورکه نوش آبادي نيز گفته اين نکته جالبي است که با وجود تلاش هاي بسيار زياد شبکه هاي ماهواره اي از جمله شبکه جم و پيشنهادهاي وسوسه کننده آنها حتي بازيگران درجه دوي ما نيز به اين جمع  نمي پيوندند که خود نشان دهنده  حضور ارزش ها 
در ميان بازيگران درجه يکي است که خود را مديون اين آب و خاک براي رشد و مطرح شدن مي دانند. اما در اين ميان، بازيگراني که بيشتر سياهي لشکر در برخي سريال ها بوده اند و کارگردانان درجه سومي همچون مهدي مظلومي نيز به بهانه هاي واهي جذب همکاري با اين شبکه معاند شده است؛ کارگرداني که سريال هايي مانند «بانکي ها»ي او با وجود هزينه هاي زياد نتوانست حتي بعد از چند بار تکرار ديده شود و سريال هاي ديگرش هم اگر کم و بيش برخي ديده شده اند، به خاطر حضور بازيگران مطرح و تواناي طنز کشور بود؛ هرچند او نيز سعي کرده پل هاي پشت سرش را  تماما خراب نکند اما با علم و آگاهي قبلي در ارتباط با  کار براي شبکه وابسته به سازمان منافقين، وارد اين حوزه شده و حتي در اين راستا به بهانه بين المللي بودن آثارش ارزش هايي مانند حجاب و عفت را زير سئوال برده  و اين امر بيانگر آن است که نهادهاي نظارتي بايد بيشتر از قبل وارد گود شوند.جالب است که بهانه افرادي مانند صدف طاهريان، وجود فساد در پشت صحنه سينما  و برخي سريال هاي مطرح بود، بهانه اي که البته 
تا حدودي صحت دارد اما براي حضور و فعاليت در شبکه هاي فاسد، عقلايي و منطقي نيست؛ شبکه هايي که افراد در آن جلوي چشم دوربين با ظاهر و پوششي نامتعارف مجبور به ايجاد روابط نامشروع و غير اخلاقي هستند.با همه اين اوصاف  به نظر مي رسد  با موج  تحريک ها و اغفال هايي که از سوي شبکه هاي وابسته به فرقه هاي ضاله اي همچون بهاييان و منافقين صورت مي گيرد، بايد راهکارهاي بنيادين اجرايي و عملياتي براي مقابله با اين  رويکرد انديشيد. حضور اين افراد  در چنين شبکه هاي فاسدي حتي به تهيه کنندگان و کارگردانان آثار ديگري که آنها در آن حضور داشته اند نيز ضربه مي زند. براي مثال رابعه اسکويي که شايعه  فرارش از کشور مطرح شده، از همين نمونه است. به نظر مي رسد شبکه هاي ماهواره اي سعي مي کنند با حضور بازيگران  نام آشناي وطني، خود را  به مردم ايران نزديک کنند و اين به آن معناست که آنها به اين امر معترفند که هيچ جايگاه مردمي در ايران ندارند، لذا با دعوت از بازيگران ايراني سعي مي کنند تا اين خلا را پر نمايند و رنگ و بوي وطني به کارهاي خود  بدهند و به نوعي پروژه نفوذ در عرصه فرهنگ و انديشه ايرانيان را تکميل کنند؛ يعني حرف ها و انديشه هاي نامانوس منافقين را از زبان چهره هاي رسانه اي شده به گوش مردم برسانند، کاري که بايد به طورجدي جلوي آن گرفته شود و با  توجه به مسئله نفوذ، بيش از پيش آن را  مورد توجه قرار داد.
* منبع: فرهنگ نيوز

رسالت/در حق فيلم هاي ارزشي، اجحاف مي شود
داوود حيدري تهيه کننده فيلم سينمايي «پي 22» همزمان با اکران فيلمش گفت: متأسفانه دست هاي پيدا و پنهان در سينماي کشور تمايلي ندارند تا فيلم هاي 
ارزشي توليد شود و به همين دليل، بدترين زمان اکران را به فيلم ارزشي ما اختصاص داده اند!

http://dl.nasimonline.ir/FileRepository/1394/09/17/IMG16533672.jpg

وي در گفتگو با خبرنگار سينماپرس افزود: من به هيچ عنوان از زمان اکران «پي 22» راضي نيستم و معتقدم که بهترين زمان براي اکران اين فيلم سينمايي، نوروز 94  يا در فصل تابستان بود؛ هرچند ما تلاش بسيار زيادي را براي اکران اين فيلم در اين دو زمان انجام داديم. اين تهيه کننده با بيان اينکه فصل زمستان، امتحانات مدارس و دانشگاه ها و نزديکي به ايام برگزاري جشنواره فيلم فجر مانع از ديده شدن اين اثر ارزشي است، اظهار داشت: متاسفانه طي سال هاي اخير در حق فيلم هاي ارزشي، اجحاف مي شود و اين در حالي است که مديران و مسئولين سينماي کشور مرتب شعار انجام کارهاي فرهنگي و انقلابي مي دهند اما در عمل کمترين اهميتي به اين فيلم ها نداده و بهترين زمان اکران را به فيلم هايي اختصاص مي دهند که کمترين همخواني با اهداف و آرمان ها و ارزش هاي انقلاب ندارند. حيدري ادامه داد: تمامي عوامل توليد فيلم سينمايي «پي 22» سه ماه تمام روي دريا با سختي هاي فراوان تنها با عشق به جمهوري اسلامي ايران و شهداي والامقام هشت سال دفاع مقدس، اين کار را به سرانجام رساندند اما متاسفانه کمترين اهميتي به زحمات آنها داده نشد و اين مسئله تنها به دليل حضور افرادي است که در برخي مراکز سينمايي رخنه کرده اند و نمي گذارند نه چنين فيلم هايي ساخته و نه به درستي پخش شوند.

رسالت/گفتگو با بهزاد خداويسي بازيگر و کارگردان تئاتر، تلويزيون و سينما
در سينما تکليف هيچ کس با خودش روشن نيست
ناهيد جعفرپور کامي
اشاره:
بهزاد خداويسي  در سال 1344 در تهران زاده شد. متاهل است و ليسانس بازيگري و کارگرداني تئاترخود را از دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران دريافت کرده و بعدها فوق ليسانس هم گرفت. او با فيلم "تحفه ها" وارد سينماي ايران شد و سپس با بازي در فيلم "ضيافت" به کارگرداني مسود کيميايي و در کنار بازيگران مشهور آن زمان همچون فريبرز عرب نيا و پارسا پيروزفر توجه بسياري را به خود جلب کرد. او بعدها به تلويزيون راه يافت و با بازي در سريال هايي همچون "سر نخ" و " روزگار جواني" به بازيگري محبوب در تلويزيون بدل شد به طوري که منتقدان او را بازيگري مي دانند که در تلويزيون موفق تر بوده است. آخرين اثر او تا به امروز سريال نوروزي "دوباره زندگي" بوده است. آنچه تقديم حضورتان مي شود، ماحصل گفتگو با اين هنرمند باسابقه و تواناست؛
* چرا بهزاد خداويسي، زياد اهل مصاحبه نيست؟
چون حرفهايي که مي زنم به گوش هيچ مسئولي نمي رسد. ما بازيگر شديم که اگر مشکلي پيش آمد، بگوييم. آيا چيزي غير اين است؟ اما متاسفانه اينجا کسي حرف مرا نمي شنود. پس چرا بايد مصاحبه کنم؟ حرفهايي که گفته مي شود و کسي پاسخگو نيست، بايد زده شود؟ به عقيده من بازيگر، همان بهتر که در خاموشي بمانم و کسي از من سراغي نگيرد.
* با ما مصاحبه مي کنيد؟
ان شاء لله که بتوانم تا آخرش.
* افتخار شروع سينمايي شما با چه کسي و در چه فيلمي بود؟
افتخار شروع سينمايي من با فيلم "تحفه ها" در سينماي ايران شروع شد و سپس بازي در فيلم "ضيافت" به کارگرداني مسعود کيميايي بود. با آدمهاي حسابي کار کرده ام. بزرگترين افتخارم اين است که با کيميايي کارم را شروع کرده ام. سينماي ما مثل مملکت مان با خيلي ها متفاوت و خاص است.
* شما با مجموعه تلويزيوني "سر نخ" که در سال 1375 بود، شناخته شديد. کار را چطور ديديد؟
سر نخ مجموعه‌ اي تلويزيوني بود به کارگرداني، نويسندگي و تهيه‌ کنندگي کيومرث پوراحمد، ساخته سال 1375 در ژانر پليسي و معمايي که از شبکه اول ايران پخش شد و بسيار مورد رضايت قرار گرفت. کاري که زياد ديده شد و به دل بينندگان نشست.
* چه چيزي‌ شما را وسوسه‌ کرد که‌ از ميان‌ اين‌ همه‌ رشته‌ هنري‌ به‌ بازيگري‌ بپردازيد؟
نمي ‌دانم‌ اول‌ کدام‌ بود؛ عشق‌ يا تصميم، وسوسه‌ يا تشويق؟ به‌ هر حال‌ کششي‌ عجيب‌ و غريب‌ اما شيرين‌ از کودکي‌ مرا وا مي ‌داشت‌ تا به‌ همه‌ بنگرم‌ و به‌ مسائل‌ اطرافم‌ دقت‌ داشته‌ باشم.

http://www.nightmelody.com/wp-content/uploads/2013/04/79341.jpg

* از شيوه‌ و تکنيکتان‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ يک‌ نقش‌ و ارائه‌ آن‌ برايمان‌ بگوييد؛
خداوند به‌ انسان‌ يک‌ زبان‌ داده‌ و دو گوش که‌ دو برابر آنچه‌ مي ‌گويد، بشنود. اين‌ جمله‌ برايم‌ مثل‌ کليد رمزگشاي‌ ناشناخته‌ هاي‌ يک‌ نقش‌ بوده است. به‌ نظر من، بازيگران‌ ساز و ابزار موسيقايي‌ هستند که‌ توسط‌ نت‌ که‌ همان‌ کاراکتر باشد مثل‌ زخمه ‌اي‌ بر ساز نواخته‌ مي ‌شوند تا نوايي‌ مقبول‌ و معقول‌ را به‌ گوش‌ مخاطب‌ برسانند. نمي‌دانم‌ چه‌ موقع‌ براي‌ سئوال‌ هاي‌ فراوان‌ و نامحدودم‌ پاسخي‌ پيدا خواهم‌ کرد؟ اما در زمينه‌ دستيابي‌، سعي‌ مي‌کنم‌ هميشه‌ نقش‌ و ابعاد وجودي‌ اش‌ 
را از زبان‌ شخصيت‌ هاي‌ ديگر متن‌ بيابم.
* بازي در صحنه تئاتر برايتان مشکل تر است يا مقابل دوربين؟
تحصيلات دانشگاهي ام در زمينه تئاتر است و بازيگري را با حضور در تئاتر و تنفس در حال و هواي آن شروع کردم. اما پاسخ‌ به‌ اين‌ سئوالتان‌ مثل‌ اين‌ است‌ که‌ از خود بپرسيم موقع‌ غذا خوردن‌ بيشتر لذت‌ مي ‌بريم‌ يا خوابيدن؟ چون‌ هر دو جزء نيازهاي‌ طبيعي‌ و حياتي‌ ما هستند و تفکيک‌ يا مقايسه‌ شان‌ دشوار است. در عين‌ حال‌ هر دو مي‌ توانند آدم‌ را سير و دلزده‌ کنند يا از فرط‌ احتياج‌ و کمبود، او را به‌ ويراني‌ بکشانند. به‌ هر حال‌ معمولاً خوردن‌ را به‌ خوابيدن‌ ترجيح‌ مي‌ دهم.
* در اين‌ عرصه‌ چه‌ چيزي‌ برايتان‌ خيلي‌ مهم‌ است؟
مهم‌ ترين‌ و زيباترين‌ فرض‌ برايم‌ اين‌ است‌ که‌ هر کسي‌ در اين‌ حرفه، به‌ اندازه‌ استعداد، توانايي، هوش‌ و لياقتش‌ به‌ جايگاهي‌ که‌ به‌ آن‌ تعلق‌ دارد، برسد.
* چقدر به‌ ماندگاري‌ فکر مي‌ کنيد و آيا اين‌ موضوع‌ از دغدغه‌ هايتان‌ هست؟
*بازيگري‌ برايم‌ مهم‌ است‌ و عاشقانه‌ دوستش‌ دارم. اما هنوز پاکباخته ‌اش‌ نشده ‌ام‌ تا به‌ خاطرش‌ قرباني‌ بدهم‌! بنابر اين‌ دغدغه‌ فکري ‌ام‌ درباره‌ آن‌ بايد‌ با ديدي‌ معقول‌ همراه‌ باشد. 
به‌ هر حال‌ دوستش‌ دارم‌ و مي‌ خواهم‌ در اين‌ حرفه‌ که‌ بند بند وجودم‌ با آن‌ عجين‌ شده‌، پيشرفت‌ کنم و براي‌ ماندگاري، بسيار‌ صبورم  .
* نظرتان‌ در باره‌ کلاس‌ هاي بازيگري که‌ تعدادشان‌ هم‌ کم‌ نيست،‌ چيست؟ واقعاً اين‌ کلاس‌ ها 
مي‌ توانند بازيگران‌ خوبي‌ پرورش‌ دهند؟
به‌ نظرم‌ مي ‌رسد تحصيلات‌ آکادميک‌، امري‌ لازم‌ است، اما هرگز نمي ‌تواند کافي‌ باشد؛ يعني‌ فردي‌ که‌ استعداد دروني‌ اش‌ در زمينه‌ بازيگري‌ از استعدادهاي‌ ديگرش‌ کمتر است‌ با بهترين‌ کلاس ‌ها و دانشگاه ‌ها در نهايت‌ مي ‌تواند يک‌ تئوريسين‌ چيره ‌دست‌ در زمينه‌ پژوهش‌ بازيگري‌ شود نه‌ يک‌ بازيگر خوب. همچنين‌ بازيگر مستعدي‌ که‌ تمايل‌ چنداني‌ به‌ مطالعه‌ کردن‌ ندارد، به‌ احتمال‌ زياد به‌ نابودي‌ کشيده‌ خواهد شد. بازيگر موفق‌ کسي‌ است‌ که‌ مي ‌کوشد نواقصش‌ را با مطالعه‌ رفع‌ کند.
* کداميک‌ از نقش‌ هايي‌ که‌ تا به‌ حال‌ بازي‌ 
کرده‌ ايد، به‌ ايده آل ‌هايتان‌ نزديک‌ بوده؟
راستش را بخواهيد، هيچ‌ کدام. من‌ بسيار کمال گرا هستم‌ و اين‌ خصلت‌ از عيوب‌ کنترل ‌ناپذير من‌ است. به‌ هر حال‌ هيچ‌ کدام‌ از کارهايم‌ را ايده آل‌ نمي‌ دانم.
* کار سينما، تلويزيون‌ و تئاتر از نظر شما چه‌ تفاوتي‌ دارند؟
هر سه‌ برايم‌ لذت بخشند.
* شما براي بهبود کيفيت کارتان چه مي کنيد؟
http://www.rahafun.com/wp-content/uploads/rahafun.com-behzad_khodaveisi-cover-8.jpg

سعي مي کنم به روز باشم و اتفاقات، اطلاعات و دانش کارم را دنبال مي کنم. اين به روز بودن از راه هاي متفاوت و البته مرسومي شکل مي گيرد. راه هايي مثل کتاب خواندن، مطالعه نشريات و فيلم ديدن که مخصوصاً براي اين آخري، خيلي زمان 
مي گذارم. فيلم ديدن و رمان خواندن تاثير
فوق العاده محسوسي روي کيفيت کار مي گذارند. وقتي شما رمان مي خوانيد، کاراکترها و ماجراهايشان را در ذهن تان تصويرسازي مي کنيد. همين طور مشاهده آدم ها و رفتار و واکنش هاي آنها مي تواند خيلي کمک کند، خصوصاً در تئاتر که متاسفانه من مدتي است از آن دور شده ام و خيلي دوست دارم يک کار خوب تئاتر انجام دهم.
* مهم ترين دغدغه شما اين روزها چيست؟
هميشه بخش عمده اي از ذهن من مشغول زندگي خصوصي ام است و اينطور نيست که هميشه صد در صد ذهنم درگير کار و بازي باشد. هر کسي به هر حال دلمشغولي ها و چيزهاي دوست داشتني غير از کار در زندگي اش دارد که آنها شايد مهم ترين 
دغدغه هايش هستند. فکر کردن به کسي که دوستش داري و دوستت دارد، حس خوبي است و خدا را بابت اين روزهاي خوب شکر مي کنم.
* در اغلب فيلم ها، شما را با نقش جدي ديده ايم. آيا در زندگي شخصي هم جدي هستيد؟
نه. قاعدتاً در نقش هايي که انتخاب مي شوم به خاطر شرايط ظاهري ام و آرام بودنم، انتخاب صورت مي گيرد. فکر مي کنم بايد فاصله اي بين بازيگرهايي که بازي هاي 
جدي مي کنند، وجود داشته باشد. همه جاي دنيا همين طوراست. مثلا مارلون براندو نقش هاي جدي و خاصي بازي کرده و وودي آلن هم کارهاي طنز 
مي کند. هر دوي آنها هم جايگاه خودشان را دارند. من فکر مي کنم از آن دسته بازيگراني هستم که کارهايي را که از لحاظ محتوايي و کاراکتري، کاراکتر محکمي باشند، بيشتر دوست دارم. ولي در زندگي خصوصي ام
آدمي انعطاف پذيرم.
* همچنان سعي داريد بازيگري و کارگرداني را به شکل موازي دنبال کنيد؟
کاملاً همين طور است.
* بنا براين موقع بازيگري بايد خيلي خوددار باشيد که ايده هاي کارگرداني تان را با صاحب اثر در ميان نگذاريد. همين طور است؟
من هيچ وقت وارد حيطه کارگرداني که بازيگرش هستم نمي شوم. آنچه براي من بازيگر اهميت دارد اين است که فيلمسازي، مرا براي بازي يکي از کاراکترهايش انتخاب کرده. حال بايد نهايت تلاش خود را در حيطه وظايفم انجام دهم و بعد نتيجه را تماشا کنم. قرار نيست خودم به دليل اينکه تجربه کارگرداني هم دارم اطلاعاتم را به رخ ديگري بکشم. اگر بنا بوده مشورتي در ميان باشد تنها درباره همان بازي و بازيگري ها صورت گرفته است.

http://biographyha.com/wp-content/uploads/2013/05/behzad-khodaveysi-biographyha-3.jpg

* به نظر شما تئاتر دچار مشکلاتي شبيه به سينما نيست؟
نه. اوضاع تئاتر بهتر از سينما و تلويزيون است. 
حد اقل در تئاتر مشخص است که با چه آدم هايي سر و کار داري. جوابت را مي دهند و مي داني که تکليفت روشن است. حسن نيت آدم هاي تئاتر، مسلم است. نه اينکه خداي نکرده سينما حسن نيت نداشته باشد، اما در سينما تکليف هيچ کس با خودش روشن نيست. 
بنا بر اين تکليف بازيگر را هم مشخص نمي کنند.
* در پايان نکته اي اگر باقي مانده، مي شنويم؛
بد نيست اشاره کنم به اينکه کاش معلوم بود در سيستم پخش سينماي ما چه خبر است. شنيده هايي هميشه وجود داشته که من هيچ وقت از آن سر در نياورده ام. 
به هر حال فيلم ما نسبت به ساير آثار، سينماهاي کمتري داشت اما با سانس هاي پر به نمايش درمي آمد. درباره فيلم هاي ما اين گونه نيست که سينمادار دوست داشته باشد آن را از روي پرده بيرون بياورد.

روزان/حواشی برگزاری کنسرت خواننده پاپ بعد از 5 سال قهر
روزان نیوز-حمید حامی خواننده پاپ بعد از ۵ سال دوباره به روی صحنه رفت.
حمید حامی خواننده پاپ بعد از ۵ سال دوباره در سالن میلاد محل دائمی نمایشگاه‌ها به روی صحنه رفت.
 سالن میلاد نمایشگاه بین المللی بیشتر از هر چیز  خاطره کنسرت های اواخر دهه 70 را به ذهن می آورد. آن روزهایی که موسیقی پاپ به شکل نوینش با چهره هایی مثل قاسم افشار،حسین زمان،مانی رهنما،علیرضا عصار ،خشایار اعتمادی و ... پا گرفته و با سیل مخاطبان روبرو بود.
سه شنبه 22 دی ماه یکی از خواننده های نسل دوم موسیقی پاپ در همین سالن نیمه نوستالژیک کنسرتی برگزار کرد. حمید حامی که 5 سال به خاطر دلخوری از فضای غالب بر موسیقی کشور و البته از دست رفتن بخشی از صدایش کنسرتی برگزار نکرده بود روی استیج رفت و با تیمی که رضا تاجبخش  هدایتش می کرد برایدوستدارانش برنامه ای اجرا کرد که خوب اما ناقص به نظر می‌رسید.
در همان لحظه ورود به سالن میلاد تصمیم عجیب مسوولان برگزاری کنسرت نشان می داد تیم برگزار کننده و میزبان این برنامه به اندازه ای که باید به مخاطبان خود اهمیت نداده اند .برای اولین بار بود که کنترل بلیت های  این برنامه در همان ورودی ساختمان با برپایی یک دالان برزنتی  انجام می شد؛اتفاقی که باعث شده بود صف طویلی بیرون از ساختمان تشکیل شود و در سرمای سخت دوستداران این خواننده تا لحظه ورود به دالان و سپس رسیدن به طبقه پنجم ساختمان از سرما به خود بلرزند.
شروع برنامه اما بزرگترین دهان کجی به مخاطبان این برنامه فرهنگی بود. درحالی که طبق اعلام مسوولان برگزاری کنسرت، این برنامه باید راس ساعت 21:45 دقیقه شروع می شد با معطلی زیاد پس از 45 دقیقه تاخیر آغاز شد و از آن سو ساعت 12:15 دقیقه  به پایان رسید تا چندین ترانه ماندگار و پرطرفدار حامی که او قول اجرایش را به طرفداران خود داده بود  اصلا اجرا نشود.
http://bultannews.com/files/fa/news/1394/2/23/359838_248.jpg
حامی جایی در میانه های برنامه اش  بعد از اینکه یکی از حاضران در سالن فریاد زد:« خدا بابک بیات را بیامرزد» گفت :« خیلی خوب بود اگر بابک بیات اینجا بود اما افسوس که نیست ...اما حتما کارهای او را اجرا خواهم کرد  و آن وقت حتما تشویش کنید».با این حال تا پایان برنامه حتی فرصت اجرای هیچ کدام  از کارهای زنده یاد بیات و آلبوم  «دو نیمه رویا» که به نوعی بهترین آلبوم حامی به حساب می آید، نشد  . عجیب اینکه وقتی حامی در پایان برنامه قصد اجرای ترانه خاطره انگیز «لیلای من کو؟» را داشت مسوولان سالن  به او اجازه ندادند این کار را اجرا کند.
در حالی که در زمان اجرای ترانه ماقبل این کار درهای سالن برای خروج حاضران باز شده بود – و این یعنی وقت تمام است -  هیچ کس از جایش تکان نمی خورد تا  کنسرت را با شنیدن یک کار خاطره انگیز ترک کند؛ اتفاقی که در تمام کنسرت ها مرسوم است . با این حال همان زمان به حامی اعلام کردند اداره اماکن اجازه نمی‌دهد برنامه بیشتر از این طولانی شود. حامی هم که خیلی خوب خودش را کنترل کرده بود با چهره ای خندان رو به مسوولان سالن کرد و گفت:« اماکن الان کجاست تا من با آنها حرف بزنم؟»
بعد از آن حامی با خواهش از مسوولان سالن درخواست کرد یک بیت از ترانه لیلا را بخواند که این اتفاق افتاد  اما وقتی کار به بیت دوم رسید میکروفن او قطع شد تا حامی  و دوستدارانش کاملا شوکه شوند .با این حال حاضران در سالن بقیه ترانه را پی گرفتند و همخوانی کردند و بعد از یکی دو بیت با تشویق‌های‌شان به این پرنامه پایان دادند اما عجیب آنجا بود که با  قطع میکروفن خواننده کنسرت، فرصت خداحافظی او با هوادارانش فراهم نشد.
به هر حال این برنامه جدا از این اتفاقات چند غافلگیری جالب داشت.مهمترین غافلگیری خود حامی بود.خواننده ای که بین اهالی موسیقی به چهره ای معترض  مشهور شده در این کنسرت نشان داد  به مردم نزدیک است .حامی که چند بار - از جمله  حین ترانه «گل مینا» که برای مادرش خوانده – اشک ریخت و احساساتی شد  بارها از همکاران ،اساتید و دوستان حاضرش در سالن با ذکر خاطره ای از آنها با احترام و به نیکی یاد کرد.
بیشتر ازهمه ناصر چشم آذر بود که حامی دو سه بار حین اجرای برنامه او را در آغوش گرفت  و در حین اجرای یکی از کارهای خواننده های دهه 50 بین فریبرز لاچینی و ناصر چشم آذر بر لبه استیج نشست و  این قطعه زیبا را اجرا کرد. بعد از این اجرا بود که حامی در ستایش از این دو آهنگساز برجسته گفت:« من از بهمن ماه پارسال قسم خورده ام که قسم نخورم اما قسم به جان مادرم که دور از اینجاست من تک تک سلول های این دو بزرگ را می پرستم.»
حامی در هنگام اجرای یکی از کارهایش فرزند برادر خود را در آغوش گرفت و بالای استیج آورد و بارها او را مورد نوازش قرار داد. او با گفتن اینکه ز زمان بهدنیا آمدن برادرازده‌اش تا 8 دی امسال هیچ کنسرتی برگزار نکرده بود به این نکته اشاره کرد که در  مقطعی که صدای او کاملا از بین رفته بود چند ساعت در روز از فرزند برادرش نگهداری می کرد. او  لذت فرزنددار شدن را  یکی از بهترین لذت های دنیا دانست و  بر علایقش نسبت به خانواده  تاکید کرد .
http://www.8pic.ir/images/28493850576586704498.jpg
این خواننده با تک نوازی پیانوی رضا تاجبخش شروع  به خواندن ترانه «پروانگی» کرد که دوست صمیمی اش نیما مسیحا  برای فیلم «دست های آلوده» اجرا کرده بود، اما در حالی که برخی تماشاگران خواستار روی استیج رفتن مسیحا و اجرای ترانه «پرواز ممنوع» دو نفره آنها بودند این اتفاق نیفتد.
مانی رهنما دیگر دوست حامی و از شاگردان زنده یاد بیات در سالن حضور نداشت .ر هنما که روز 28 دی ماه در تهران کنسرت خواهد داشت بر خلاف همیشه در این کنسرت حاضر نشده بود تا حامی در هنگام معرفی برادر مانی – که در گروه او گیتار می نواخت – بگوید :« برادر همون کسیه که امشب نیومد».
حامی که اخیرا با بابک جهانبخش را هم «یکی از خواننده هایی که مسلما مردم ایران خیلی بیشتر از من دوستش دارند و می‌شناسند ...» معرفی کرد.
از غافلگیری های کنسرت اخیر حامی اجرای دو نفره  یک کار شندیدنی با نوازنده پرکاشن گروهش علیرضا میرآقا بود.در این کار البته رضا تاجبخش هم به عنوان  نوازنده و خواننده و دو نفر دیگر را همراهی کرد اما اجرای دوئت حامی – میرآقا  مورد توجه مردم قرار گرفت.
حمید حامی که قبل از این کنسرت، روز 8 دی ماه هم در تالار وحدت بعد از 5 سال روی استیج رفته بود دو سه بار از فردی که باعث شد کارش را پی بگیرد و به عرصه خوانندگی برگردد تشکر کرد.و ی از بابک صحرایی ترانه سرای بیشتر کارهای اخیر ش که جزو صمیمی ترین دوستانش  به حساب می آید به عنوان همراهی یاد کرد که تا آخر عمر قطعا رهایش نخواهد کرد.
گفتنی است در گروه نوازندگان کنسرت حامی چهره هایی  مثل ناصر رحیمی( فلوت) ،کریم قربانی( ویولنسل) و ... حضور داشتند.

شرق/نظری به رویکردهای موسیقی امروز در گفت‌وگو با مسعود جاهد
موسیقی کنونی بیشتر یک موسیقی تجربی ا‌ست
فرزانه نکواصل: مسعود جاهد، آهنگ‌ساز و نوازنده نی، متولد پنجم آذر سال ١٣٤٢ در شهر قائمشهر، الفبای ساز نی را ابتدا بدون استاد آموخت و در سال ١٣٦٦ در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی نزد محمدعلی کیانی‌نژاد با تکنیک‌های نی آشنا شد و ردیف عبدالله‌خان دوامی را فراگرفت. سال ١٣٧٤ اولین آلبومش با نام «مهرگان» را با بابک شهرکی كه ارکستري برای نی و ویلن بود منتشر کرد. همچنین آثار زیادی را در زمینه تصنیف‌نوازی با دف و نی ارائه داد. هم‌زمان با این دوره در زمینه موسیقی بانوان با همسرش خانم شیدا فعالیت‌های مشترکی داشتند که ماحصل دو دهه همکاری، انتشار هفت آلبوم است. از مسعود جاهد در بخش آموزش، مجموعه ردیف نی برگرفته از ردیف عبدالله دوامی ضبط و منتشر شده و کتاب چهارجلدی «مشق نی» از آثار مکتوب وی در دست انتشار است. آخرین اثر جاهد «مرا به خورشید بسپار» است که شعرخوانی آوازگونه‌ای‌ است از مجموعه اشعار منیژه رفیعی به همراهی آوای نی كه در مرحله اخذ مجوز است. بیماری بانو شیدا بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با مسعود جاهد هرچند نه خودشان راضی می‌شدند دراین‌باره حرفی بزنند نه بانو شیدا و من به‌سختی ایشان را راضی کردم، چراکه این مشکل، مشکل همه هنرمندان است.

http://www.honaronline.ir/Image/News/2014/9/48840_635469826929637776_m.jpg

 حال که شما بخش اعظم این گرفتاری را پشت‌سر گذاشته‌اید، می‌دانیم حرف‌های شما به هیچ‌وجه جنبه شخصی ندارند. شما چطور در مقابل این بحران ایستادید؟ آیا همراهی و همدردی‌ای از جانب اهالی موسیقی داشتید؟
نمی‌دانم منظورتان از اهالی موسیقی چیست، اگر خانه موسیقی است که این تشکیلات فکر می‌کنم آن‌چنان بودجه‌ای در اختیار ندارد که به این موضوع اختصاص دهد یا شاید من از آن اطلاع ندارم. فقط می‌ماند صندوق هنرمندان که در این زمینه همکاری لازم را در حد امکان انجام داده‌اند اما متأسفانه آن هم مثل قطره‌ای‌ است در مقابل دریا. تماس‌هایی از بنیادهای خصوصی گرفته شده و پیشنهادات جزئی در حد تأمین دارو داده شده که به هیچ‌وجه شأن هنرمند در آن در نظر گرفته نشد که نپذیرفتم و اگر منظور شما شخص هنرمند است، باید بگویم هنرمند عزیز حسین علیشاپور در یک تصمیم کاملا شخصی و انسان‌گرایانه به همراه مهدی رستمی و محمدرضا شرایلی، کنسرتی حمایتی به نام شیدایی در تالار رودکی برگزار کردند، اما این می‌شود یک استثنا نه قاعده. سوءتفاهم نشود بحثی هم که پیش کشیدم به هیچ‌وجه فقط متوجه شیدا نیست، بلکه هشداری‌ است به جامعه موسیقی. دردی که ممکن است هر یک از ما به آن دچار شویم. در اینجا بحث فقط روی بیماری شیدا نیست و ممکن است برای هر هنرمندی پیش بیاید پس اگر دنبال راهکار عملی می‌گردیم، یکی از راهکارها، حمایت درون‌سازمانی است. ما در چنین مواقعی نباید به وزارت ارشاد و مرکز موسیقی چشم بدوزیم. انتظارمان در لحظه اول از مرکز، همکاری و همیاری است و بس. خانه موسیقی احتمالا امکان و توانایی چنین کنسرتی را ندارد و همین‌طور هم هست، اما از طریق شرکت‌های برگزار‌کننده کنسرت که تجربه این کار را دارند، می‌تواند اقدام کند. اگر خانه موسیقی پیشنهاد این حرکت را به تهیه‌کنندگان و کنسرت‌گذاران دهد، کسی نیست از این حرکت خیرخواهانه استقبال نکند.
 حال که مجال گفت‌وگو با شما را داشتم می‌خواهم وارد حیطه حرفه‌ای شما و سؤالات تخصصی شوم، لطفا درباره فعالیت‌های مشترک با بانو شیدا توضیح بفرمایید.
شروع فعالیت مشترک من و شیدا به اوایل دهه ٧٠ می‌رسد. در آن زمان اولین قدم را با تشکیل گروه بانوان به نام کرشمه برداشتیم. از تعدادی نوازندگان دانشجوي موسیقی دعوت کردیم برای برگزاری کنسرت ویژه بانوان. گرفتن مجوز و اجرای کنسرت در سالنی با تماشاگران خانم کار چندان ساده‌ای نبود. آغاز راه بود و حتی مرکز موسیقی و آقای مرادخانی، رئیس مرکز نیز تجربه‌ای دراین‌باره نداشتند. یادم می‌آید مجوز اولین کنسرت، چند ساعت مانده به اجرا و بدون هیچ تراکت و پوستر تبلیغاتی و بدون خبررسانی صادر شد. سال ٧٧ اولین اثر را با یک همخوانی بسیار بالا و غیرموسیقایی که بیشتر به یک همهمه گوش‌خراش و همسرایی شبیه بود، منتشر کردیم که به‌همین‌دلیل گیشه موفقی نداشت و استقبالی از آن نشد. در «کوچه‌های بی‌نشان»، کار دوم صدای همخوانی تقریبا بالانس و متعادل‌تر شده و قابل شنیدن بود. سال ٨٢ در فکر تو بودم، مجموعه تصانیف زیبا از علی‌اکبر شیدا را تنظیم و ضبط کردم. از اینجا به بعد، فرم و رنگ‌آمیزی ارکستر و نوع چیدمان و ارنج سازها و شکل تقسیم‌بندی سازها و حتی خواندن و نحوه اجرای شیدا هم با تغییراتی همراه بود. خواننده در این اثر کاملا یک روایت نو و اجرائی متفاوت با روایات گذشته را ارائه داد. پس از واکنش مثبت جامعه و استقبال مردم شکل و فرم کارمان مشخص شده و آثار دیگر به همین شکل تنظیم و تولید شد. در این راستا «پنجره باز می‌شود» و «خسته‌ام از این کویر» با فاصله دو سال بیرون می‌آیند. متأسفانه در «خسته‌ام از این کویر» از میزان صدای شیدا ایراد گرفتند و رسما با این اتهام ممنوع‌الکار و خانه‌نشین شدیم. از ٨٨ یعنی چهار سال دوران سکوت مطلق ماست بی‌هیچ فعالیتی. چهار سال سکوت برای یک هنرمند! شوربختانه هم‌زمان با ممنوعیت ما، بیماری شیدا شروع شد و شرایط سختی برای ما به وجود آمد. قبل از بیماری، سه آلبوم با نام‌های «زلف»، «مجنون»، «سرخوشان مست» ضبط کرده بودیم و متأسفانه چهار سال برای مجوز منتظر ماندیم که در دوره آقای روحانی مجوز صادر شد که اواخر ٩٣ از سوی شرکت ایرانگام منتشر شد.
 در زادگاه‌تان، مازندران‌، سازی هست به نام «لله‌وا». چقدر نغمات موسیقی مازندران در نی‌نوازی شما تأثیر داشته؟ آیا موسیقی نواحی مختلف می‌تواند در موسیقی دستگاهی کاربرد داشته باشد یا خیر؟
من نوازندگی نی را به‌صورت تجربی کار کردم. نحوه درآوردن صدای نی، صداسازی، انگشت‌گذاری و اتودهای اولیه را از روی نغمات مازندرانی تمرین می‌کردم. طبیعتا نواختن آواها و ترانه نواحی در ابتدای آموزش و یادگیری روی لهجه و جمله‌بندی یک هنرجو تأثیر منفی دارد و بیرون‌آمدن از آن لحن و گویش زمان‌بر و مشکل است. نی هفت‌بند اساسا یک ساز شهری و بهتر است بگویم ملی و فرانواحی ست. من برای برطرف‌کردن لهجه از روی سازم مدت‌ها از نواختن نغمات مازندرانی امتناع کردم و فقط آثار آقای کسایی و موسوی را موبه‌مو تقلید کردم. به‌همین‌دلیل به هنرجویان نی در شروع یادگیری‌شان، نغمات محلی را توصیه نمی‌کنم. متأسفانه حتی در کتاب‌های سازهای مضرابی این اشکال نیز وجود دارد. وجود تعدادی از نغمات محلی در کنار آثار ملی مشکلی ايجاد نمي‌كند درصورتی‌که در حاشیه باشد نه در متن. هنرجویان پس از یادگیری مطالب ردیف ایرادی نیست که با ملودی‌های محلی آشنا شوند؛ در آن‌صورت از این نغمات بهره می‌گیرند نه اینکه تحت‌الشعاع آن قرار بگیرند.

http://images.hamshahrionline.ir//images/2012/7/jahed-masoud.png

 ردیف موسیقی ایران بر مبنای ویژگی‌های ساز تار تنظیم ‌شده است. آیا به فکر افتاده‌اید که به‌جای ترجمه ردیف برای ساز نی، بتوانید براساس مشخصات ردیف، ردیفی مختص ساز نی و ویژگی‌های آن تنظیم و اجرا کنید؟
درست است؛ ردیف ما براساس پرده‌بندی تار تنظیم شده. چون اکثر ردیف‌دانان آن‌موقع از خانواده فراهانی گرفته تا سایرین تارنواز بودند و طبیعتا تکنیک‌های تار، ناخودآگاه در آن لحاظ شده ولی یک نوازنده با تجربه نی آگاهانه می‌تواند با تکنیک‌های خاص نی، مجموعه ردیف را اجرا کند. اجرای موبه‌موی «ردیف میرزا‌عبدالله» با اجرای تار برومند با رعایت تکنیک‌های تار، اصلا میسر نیست و حتما یک نوازنده نی باید شیوه و سلیقه خود را با قابلیت‌های مخصوص نی لحاظ کند. برگردان و ترجمه ردیف تار به نی، روشی است ممکن. آقای عندلیبی این کار را در «ردیف میرزاعبدالله» انجام دادند. من در جلد چهارم کتاب مشق نی که در دست انتشار است ردیف میرزاعبدالله را از روی کتاب ژان دورینگ برای نی نوشتم. ردیف نی از استاد حسن کسایی نیز موجود است که در آن تکنیک‌ها کاملا براساس شخصیت نی اجرا می‌شوند.
  چشم‌انداز موسیقی دستگاهی را چطور می‌بینید؟ موسیقی فاخر ما باز هم لطفی و کسایی و مشکاتیان و... خواهد داشت؟
موسیقی ناب یا دستگاهی یک موسیقی مانا و سیال و همیشه با زمان و مکان هماهنگ است. میرایی با ذات این موسیقی جور درنمی‌آید. فقط یک نکته یادمان نرود که موسیقی سنتی در دلش شاخه‌ها و درجات مختلف دارد. بخشی از آن مایل به عوام‌گرایی‌ است. هنرمندانی بودند و هستند که ردیف را آموختند و در کارشان به گیشه روی آوردند. روزمرگی دغدغه اصلی‌شان بود و هست. اگر منظورتان به آن بخش، یعنی هنر جدی و معناگراست، باید بگویم استحکام و مانایی یک پدیده هنری دوسویه است؛ هم اجتماع و هم هنرمند در خلق، پذیرش و تثبیت هنر جدی دخیل‌اند. وقتی بستر لازم براي اعتلای فکری و فرهنگی یک جامعه فراهم نباشد و گرایش کلی جامعه به سطحی‌نگری و لذت زودگدر و تفریحی غالب باشد، کار و صدای هنرمند اندیشمند دیده و شنیده نمی‌شود؛ همین‌طور بالعکس. هنرمند و جامعه حامی هم هستند. یک سویه نگاه‌کردن غلط است. به نظرم وضع کنونی موسیقی پادرهواست. ما در وضعیت پوست‌اندازی و ‌گذار هستیم. در دوره گذار تمام تاخت‌وتازها متوجه سنت است و هرچه نام سنت داشته باشد، متهم به واپس‌گرایی و واپس‌ماندگی است. درصورتی‌که موسیقی ما شناور و پویاست و صرفا در لفظ واژه سنت را یدک می‌کشد. ریشه عمیق تاریخی، پشت این جریان است و به‌آسانی فراموش نمی‌شود. تازه در این سال‌ها مدرنیسم آقایان را هم دیدیم. ته آن به بن‌بست رسیدند و دوباره در شکلی ضعیف‌تر آبشخور موسیقی ردیف شدند. این نسل که فعلا سوار ماجراست یک نسل گمراه ‌است و بی‌نام‌ونشان و ملعبه‌ای ا‌ست از فرهنگ‌های شبه‌هندی و... . مدام در حال تست‌زدن و تجربه‌کردن است و خروجی موفقی نداشته است. آثار گذشته را اگر کنار کارهای اخیر بگذاریم، موسیقی کنونی -نه جدید- حرفی برای گفتن ندارد. در رابطه با سؤال دومتان باید بگویم چهره‌های ممتاز و تأثیر‌گذار هنری از سر اتفاق متولد نمی‌شوند و رشد نمی‌کنند، بلکه فاکتورها و عوامل گوناگون در پیدایی آنان نقش دارند. درحال‌حاضر از اثری که باعث پرورش نوازندگان و آهنگ‌سازان توانمند و باریشه باشد خبری نیست. امروز با این اوضاع آشفته نباید منتظر ظهور مشکاتیانی دیگر در موسیقی باشیم. در ضمن، تحول چیزی نیست که سریعا اتفاق بیفتد و مستلزم پروسه طولانی‌تری ا‌ست. این کارهای ناشنونده موجود در فقسه‌های فروشگاه‌های موسیقی تحول نیست، فقط آب به هاونگ کوبیدن است. ردیف را اثر منجمد و ارتجاعی می‌پنداریم و بعد سراغ موسیقی‌های عجیب‌وغریب می‌رویم و از مخلوط آنها یک چیز عجیب‌وغریب‌تر و بی‌پایه و اساس خلق می‌کنیم و اسمش را می‌گذاریم تحول. ریتم‌های خانقاهی و صوفیانه را تحت نام اوزان موسیقی دستگاهی بخورد مردم می‌دهیم؛ چیزی که اساسا ربطی به ریشه موسیقی ما ندارد. به نظرم حجم زیاد این نوع موسیقی گوش‌ها را خراب کرده و هرچه خارج از آن ناخودآگاه خنثی و تکراری تلقی می‌شود. مسیر رسیدن به تحول چندان ساده نیست. این آفت کژراهه در میان سه تار و تارنوازان بیشتر از سایر سازهاست. سه‌تارنوازان ما بیشتر تحت‌تأثیر سیتار هندی‌اند تا شیوه بنیادین قدما. حفظ سنت و دستیابی به زبان نو نیاز به کار فکری دارد و این باید در دانشگاه به چالش کشیده شود. امروزه نوازندگان از سنت خیلی دور شدند و دچار یک بلاتکلیفی مفرط هستند. استادان دانشگاه وظیفه‌ای غیر از آموزش و انتقال منابع و مأخذ موسیقی دارند و آن دادن شناخت مفهوم تحول در هنر است. البته اگر خودشان به این علم آشنا باشند. در پایان به نظرم موسیقی کنونی بیشتر یک موسیقی تجربی است، نه موسیقی متحول.
 استاد کسایی را از دست دادیم؛ درواقع فردی که بهترین صدا را از نوازندگی ایشان شنیدیم و همچنین قوی‌ترین بداهه‌نوازی‌ها و اصولی‌ترین جواب آوازها را. اوضاع نی را بعد از ایشان چگونه می‌بینید؟

http://www.honaronline.ir/UserFiles/image/BOZORG/%D8%B4-%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D9%86%D8%B1%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7-%D9%861.jpg

کسایی در نی مرجع نی‌نوازان است. هیچ نی‌نوازی بدون مشق آثار کسایی نی‌نواز نمی‌شود. درست گفتید. استاد حسن کسایی بدون‌شک سرآمد نی‌نوازی‌ است. ما در واقع دو شیوه در نی بیشتر نداریم؛ سبک نایب اسدالله و سبک کسایی. البته استاد کسایی در بخش‌هایی از آثارش تحت ‌تأثیر نایب هم هست، اما کسایی تقریبا از هر آنچه در حد و توان ساز نی بوده استفاده کرد. تکنیک‌هایی که استاد در نی پیاده کرد، بی‌نظیر است و نغمات زیبایی آفرید. شیوه کسایی شیوه‌اي است مؤخذ که هر نی‌نوازی برای ارتقای سطح نوازندگی‌اش از آن پیروی می‌کند. پرونده کسایی قطور و پربار است؛ مثل یک دایره‌المعارف. نی‌نوازی نیست که برای یادگیری به سراغ آثار کسایی نرود. سونوریته ساز کسایی زیباست و نزدیک‌شدن به آن دشوار، اما لحن نوازندگی‌اش را خیلی‌ها تقلید می‌کنند؛ چیزی که خود ایشان نمی‌پسندید. تا حدودی تقلید را توصیه می‌کرد اما ماندن در آن را بی‌هنری می‌دانست. ذات هنر در کشف فضاهای تازه است، نه تقلید. تقلید در ابتدا لازمه کار است، ولی ادامه آن در سطحی ضعیف‌تر هنر محسوب نمی‌شود. ناگفته نماند کسایی مربوط به دورانی است که هم‌زمان با ایشان شاگردان مستقیم و غیرمستقیم‌شان استادان برجسته، محمد موسوی، حسن ناهید، کیانی‌نژاد، عندلیبی، فروهری و... در این حوزه نقش‌آفرینی خوبی داشتند و برای نی زحمات زیادی کشیدند. به‌جرئت بگویم نینوا، اجرای جمشید عندلیبی به‌تنهایی به اندازه آثار کسایی در معرفی و جذب نی در میان عامه مردم مؤثر بود و همچنین آثار استاد موسوی و دیگران. پس نی صرفا به کسایی خلاصه نشده است. در سه دهه سکوت استاد، شاگردان و نسل دوم نی فعالیت چشمگیری داشتند. کسایی بین نسل شنونده رادیویی دهه ٥٠ معروف بود. بعد از انقلاب و با تغییر یک نسل و خانه‌نشینی ایشان ما نمی‌توانیم حضور پرقدرت استاد محمد موسوی را نادیده بگیریم. محمدعلی کیانی‌نژاد در این وادی سبک نوازندگی‌اش سبکی کاملا جدا از سبک کسایی است. قصد من تأیید این سبک نیست، ضعیف یا قوی و درست یا نادرست‌بودنش به کنار، ولی راه و روش دیگری را ارائه دادند. به همین ترتیب آقای عندلیبی در نوازندگی بیشتر پیرو ردیف میرزاعبدالله است تا کسایی. من خودم در اولین آثار تکنوازی‌ام با استاد بیژن کامکار سراغ تصنیف‌نوازی رفتم؛ کاری که هیچ‌کس نکرده بود. این خلأ و فضای خالی، یعنی تصنیف‌نوازی با کارهایم پر شده است. در آثار کسایی و نسل دوم، تصنیف‌نوازی جایی ندارد و این روند تجربی قطعا در اشکال مختلف ادامه خواهد داشت البته اضافه‌کردن تکنیک‌های جدید کمی بعید است، تکنیکی غیر از کسایی. اینها که گفتم مربوط به یک دهه قبل است. درحال‌حاضر من به‌طور جدی کار جدیدی نمی‌بینم. اصلا نوازندگان فعال نیستند و بدون انگیزه منفعل و خانه‌نشین شده‌اند. مدت‌هاست حال نی خراب است. هیچ کاری از نی منتشر نشده. مردم ایران باور کنید ساز نی را از سایر سازها بیشتر دوست دارند و با احترام ویژه به آن نگاه می‌کنند. آلبوم‌های منتشرنشده دست استادان هست ولی به دلیل استقبال‌نشدن و سرمایه‌گذاری شرکت‌های موسیقی حاضر به انتشارش نیستند. با این اوضاع، نی دچار یک رخوت طولانی خواهد شد. راه برون‌رفت از این بحران بر دوش نسل جدید است. استادان زحماتشان را کشیدند. این رسالت را نسل امروز نی باید به دوش بکشد.
 مقوله «حال و آن» که از سوی استاد لطفی مطرح شد و استادان دیگر، هر کدام از واژه دیگری برای تعریف حس در نوازندگی استفاده می‌کردند، در روند زندگی هنری مسعود جاهد چه جایگاهی داشته و دارد؟
آن در یک لحظه پدید می‌آید و باعث خلق اثر می‌شود ولی حال، باعث شکوفایی آن اثر می‌شود و همراه با پشتوانه تئوریک تکمیل می‌شود و با احساسی درونی به اوج می‌رسد. هر دو به قول استاد لطفی، مکمل یک هنرمندند و هنرمندی با این ویژگی، هنرمندی طراز اول است و پویا. من به هر دو حالت وابسته‌ام و تلاشم رسیدن به آن مرحله است.

http://www.honaronline.ir/UserFiles/image/Bakhshizade/%D8%B4-%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D9%86%D8%B1%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7-%D9%86.jpg

  درباره کار آخری که انجام دادید کمی صحبت کنیم... .
این آلبوم اخیرا با توجه به شرایط سختی که داشتم شکل گرفت. از طرف خانم منیژه رفیعی به من پیشنهاد شد. ایشان خواستار ضبط اشعارشان با دکلمه و صدای من شدند. ابتدا یکه خوردم و زیر بار نرفتم و با اصرار و فاکتورها و دلایلی که آوردند، پذیرفتم و شروع به کار کردیم. اشعارش را مطالعه کردم؛ فرم و محتوای خاصی داشت، بیشتر اشعارش طولانی و وزن‌های پیش‌بینی‌نشده و کوتاه بلند داشت.
طبیعتا خواندنش هم سخت و دشوارتر از اشعار آشناست. در برداشت اول دکلمه انجام شد و به جای موسیقی انتخابی با نی، این سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین ساز بشر، دکلمه اشعار را در دستگاه ماهور همراهی کردم. در ماهور فضاهایی از ردیف میرزاعبدالله را اجرا کردم. نغمه‌های بکر سنتی در کنار واژه‌ها و مفاهیم شعر نو باعث خلق یک اثر تازه با پیوند و اشتراک سنت و مدرنیته شده. هرکدام با زبان خودشان روایت خاص خودشان را دارند و در میکس هم میزان صدای وکال و نی کاملا بالانس و هم‌تراز است. نی در اینجابرخلاف معمول، پس‌زمینه صدای انسان نیست بلکه به موازات آن با لحن و شیوه خاص تکمیل‌کننده آوای انسان شده، کاری که تا حالا در زمینه شعرخوانی، آن هم شعر نو انجام نشده است. ایده‌های تازه غیرقابل‌پیش‌بینی بود و در داخل استودیو به ذهنمان رسید مهم‌تر اینکه در هر شعر قسمت‌هایی از یک شعر را در گوشه‌های مختلف دستگاه ماهور در اوکتاو پایین نجوا و زمزمه کردم. تأکید می‌کنم نجوا نه آواز. نجوایی در یک گوشه مشخص. زمزمه این اشعار یک فضای صمیمی و ساده‌ای را رقم زده که هر شنونده‌ای با شنیدنش با آن زیر لب همراه می‌شود. این تجربه به‌نوعی به من ثابت کرده که گوشه‌های ردیف در همان گستره، امکان شعر نو را دارند. می‌ماند به تسلط و برداشت شخصی مجری کار. ترکیب شعر نو با آوای نی و نجوای یک شعر نو در قالب موسیقی دستگاهی، یک تجربه است و تا قبل انتشار و واکنش مخاطب جدی نیازی به توضیح بیشتر نیست. ضمنا دو تصنیف از روی این اشعار ساختم. یکی به همراه دف آقای فرزاد عندلیبی و دیگری بدون عنصر ریتم در ضرباهنگ ٦/٨ سنگین با چند نی حالتی مثل کوارتت اجرا کردم. داوری این کار را بگذاریم برعهده مخاطب آگاه پس از انتشار.

شهروند/مرا متهم به زد و بند کردند
عضو مستعفی بخش جایزه سی‌ویکمین جشنواره موسیقی فجر با انتقاد از تندروی برخی از منتقدان خانه موسیقی، از دلایل کناره‌گیری خود سخن گفت. شروین مهاجر درباره دلایل انصراف خود از داوری بخش جایزه سی‌ویکمین جشنواره موسیقی فجر به مهر گفت: بنده هیچ‌گاه نمی‌خواستم که به نفع گروه خاصی صحبت کنم کما این‌که در همان روزهای اولی که ماجرای نقد خانه موسیقی پیش آمد، بنده جزو منتقدانی بودم که به عملکرد این خانه انتقاد کردم اما متاسفانه در ادامه ماجرا مشاهده کردم که برخی از منتقدان در برخی از موارد تندروی کردند و باعث شدند که درهای گفت‌وگو بسته شود. او افزود: چون در بحث انصراف و کناره‌گیری من از داوری جشنواره موسیقی فجر مسأله فشار ازسوی منتقدان خانه موسیقی مطرح شد، لازم است بگویم بنده برای حضور استادانی چون داوود گنجه‌ای و اردشیر کامکار احترام ویژه‌ای قایل هستم و وقتی که با حضور این بزرگواران درجمع هیأت داوران مواجه شدم، به خودم افتخار کردم که می‌توانم درکنار این استادان ارجمند به داوری بپردازم.

http://media.mehrnews.com/d/2016/01/15/3/1968749.jpg

مهاجر با اشاره به این‌که بعد از نخستین جلسه هیأت داوران جشنواره همچنان از حضورش در این جمع راضی بوده است، بیان کرد: احساس می‌کردم حضورم درجمع هیأت داوران هیچ ارتباطی با ماجرای نقدم به خانه موسیقی ندارد، اما بعد از برگزاری نخستین جلسه برخی از منتقدان من را متهم به زدوبند با مدیران جشنواره کردند. من اعتقاد دارم باید درکنار احترام متقابلی که به یکدیگر داریم، کاری کنیم که جاده دوطرفه مسدود نشود اما گویا این مسأله چندان به مذاق دوستان خوش نیامد و بی‌مهری‌هایی در این حوزه به من شد که من را ناگزیر
به کناره‌گیری از هیأت داوران کرد.

شهروند/نشست مسئولان خانه موسیقی با منتقدان برگزار شد
گفتند اینجا خانه موسیقی است یا خانه شجریان
جلسه نقد و بررسی عملکرد خانه موسیقی با حضور حمیدرضا نوربخش، محمد سریر، هوشنگ کامکار، کامبیز نوروزی (حقوقدان) و مشاور حقوقی خانه موسیقی و جمعی از اصحاب رسانه چهارشنبه ٢٣ دی‌ماه درحالی برگزار شد که با وجود دعوت از منتقدان بسیاری از آنها در این جلسه حضور نداشتند.
به گزارش «شهروند» حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی با اشاره به این‌که طی ۱۵سال گذشته شاهد تغییرات زیادی در خانه موسیقی بوده‌ایم، گفت: اگر هم افرادی طی این مدت مانده‌اند، حضورشان در یک سازوکار دیپلماتیک اتفاق افتاده است و ما به هیچ عنوان «انتصاب» نداشته‌ایم و مطابق اساسنامه انتخابات صورت گرفته است. وقتی نهادی تشکیل شده است، این نهاد قطعا تمام اعتبارش را از یک‌سری «نام‌ها» می‌گیرد و نمی‌توان این موضوع را انکار کرد. از ابتدای تشکیل خانه موسیقی چه اعضای هیأت‌مدیره و چه شورای عالی، هیچ‌کدام نیامدند از خانه موسیقی نامی بگیرند. این افراد اعتبار اسم خودشان را برای خانه موسیقی هزینه کرده‌اند.
http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2014/11/704407.jpg

نوربخش در ادامه در پاسخ به سوال شروین مهاجر درباره لغو جلسه «گفتمان ضرب‌اصول»، عنوان کرد: ماه‌ها پیش از طریق رسانه‌ها متوجه شدیم که نخستین جلسه از گفتمان ضرب اصول قرار است با حضور منتقدانی برگزار شود. موضوع نقد عملکرد «۱۵ساله» خانه موسیقی برایم خیلی عجیب بود. در همین رابطه تماسی با معاون هنری سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران داشتم و از ایشان سوال کردم که ماجرای این جلسه چیست؟ بعد گفتند جلسه این‌چنینی قرار است در فرهنگسرای ارسباران برگزار شود. من تنها سوالی که مطرح کردم این بود: چرا نماینده‌ای از خانه موسیقی دعوت نشده است؟ ایشان هم گفتند درست است و من از دوستان خواهش می‌کنم در تاریخ دیگری و با حضور نماینده خانه موسیقی برگزار کنند. تنها خواسته ما این بود که نماینده خانه موسیقی حضور داشته باشد. این خواننده موسیقی سنتی ادامه داد: در ادامه هم که این جلسه در قلهک برگزار شد و باز از ما دعوت نشد. بعد دیدیم که دوستان منتقد می‌گویند که در صورت استعفا می‌توانیم بنشینیم و صحبت کنیم. این صحبت‌ها فقط فضا را مه‌آلود کرد. ما طی این مدت بار‌ها اعلام کردیم که درِ خانه موسیقی به روی همه باز است و در اینجا تریبون آزاد وجود دارد و هرکس هر نقدی دارد می‌تواند بیاید. مگر ما تا به حال جلوی حضور کسی را گرفته‌ایم که در جلسات هر ماه ما نیاید؟ متاسفانه من در برخی از این رفتار‌ها حسن‌ نیت ندیدم؛ البته که عده زیادی هم حسن‌ نیت داشتند.

شهروند/با وحید تاج به بهانه تور کنسرت‌ در شهرستان ها
مردم در شهرستان‌ها تشنه موسیقی سنتی هستند در مسیر موسیقی دلسرد و خسته نمی‌شوم
آزاده صالحی -  روزنامه نگار |  وحيد تاج يکي از خوانندگان جوان و خوش‌صدا در عرصه موسيقي اصيل ايراني است. او از ‌سال ١٣٧٠ به شکل رسمي وارد عرصه موسيقي شد و با فراگيري فنون ابتدايي،  موسيقي آوازي را نزد پدرش علي تاج آموخت. اين هنرمند داراي مدرک کارشناسي ارشد در رشته آهنگسازي است. تاج که يکي از شاگردان استاد محمدرضا شجريان به شمار مي‌رود تاکنون موفق به دريافت جوايز متعددي شده که کسب مقام نخست آواز از جشنواره موسيقي خوزستان در‌ سال ١٣٨٥، کسب مقام نخست از جشنواره موسيقي جوان در‌ سال ١٣٨٦، کسب مقام فستيوال بين‌المللي موسيقي در‌ سال ٢٠١٠ با قطعه «پارسي» برگرفته از شاهنامه،  کسب مقام نخست آواز جشنواره ملي ايران در‌ سال ١٣٨٩،  خواننده برتر جشن خانه موسيقي در‌ سال ١٣٩٠ و...  از اين جمله است.  از او همچنين تاکنون آلبوم‌هايي چون «سرسماع»،  «خانه غريب»،  «خاطره»،  «سازشبانگاهي»،  «از روزگار رنگ‌آميز» و...  نيز منتشر شده است.  تاج اخیرا کنسرت‌هایی را در شهرستان‌های مختلف کشور برگزار کرده، آنچه در پی می‌آید حاصل گفت‌وگوی ما با این هنرمند درباره دستاوردهای معنوی برگزاری کنسرت در شهرستان‌هاست،  هرچند در میانه گفت‌وگو بحث به دیگر مسائل در حیطه موسیقی نیز کشیده شد.
شما ازجمله هنرمندانی هستید که در سال‌های اخیر به برگزاری کنسرت‌های متعددی در اقصی نقاط کشور پرداخته‌اید، اگر ممکن است درباره دستاورد این کنسرت‌ها توضیح دهید؟
بی‌تردید شنیدن موسیقی برای مردمی که در شهرهایی به دور از پایتخت هستند از جذابیت‌های مخصوصی برخوردار است و این امکان را به آنها می‌دهد که از رهگذر برپایی کنسرت‌هایی که هنرمندان در وادی موسیقی اصیل ایرانی برگزار می‌کنند به شنیدن موسیقی خوب و کیفی بپردازند. اگر بخواهم به‌طور مشخص در این زمینه درباره تأثیر کنسرت‌هایی که تاکنون در شهرستان‌ها برگزار کرده‌ام، اشاره کنم باید بگویم، اشتیاق مخاطبان در اغلب شهرهایی که در آن‌جا کنسرت داده‌ایم، خوب بوده است. این نشان می‌دهد که مخاطبان زیادی برای شنیدن قطعات ناب موسیقی اصیل ایرانی گرایش دارند.  به شخصه سعی می‌کنم تا جایی که بتوانم در شهرهایی به جز تهران هم به برگزاری کنسرت بپردازم. اخیرا نیز تور کنسرت‌هایی را به همراه استاد اردشیر کامکار در شهرهای مختلفی چون کرمانشاه،  اصفهان، بوکان، سنندج، سقز، الشت و...  برگزار کردیم که بازخوردهای مطلوبی از سوی مخاطبان دریافت کردیم. استقبال مردم درشهرستان‌ها به هنرمندان موسیقی انگیزه برای ادامه فعالیت می‌دهد.  از این رو تصور می‌کنم کنسرت‌هایی که در سال‌های اخیر در شهرهای مختلف برگزار کرده‌ایم توانسته دستاورد خوبی داشته است.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/02/27/13940227144525193_PhotoL.jpg

برخی بر این باورند که مخاطبان موسیقی اصیل ایرانی محدود و تنها تعداد معدودی از مخاطبان هستند که با بینش و شناخت و اشراف به کنسرت‌های موسیقی سنتی می‌روند، نظر شما در این‌باره چیست؟
از نظر من حتی در سال‌های اخیر تعداد مخاطبان موسیقی سنتی و اصیل ایرانی افزایش هم یافته است،  همان‌طور که اشاره کردم به‌عنوان مثال در اغلب کنسرت‌هایی که تا امروز چه در تهران و چه شهرستان‌ها از سوی هنرمندان برگزار می‌شود می‌بینیم که استقبال عمومی مطلوب و راضی‌کننده بوده است، این نشان می‌دهد که گرایش مردم به موسیقی در قیاس با سال‌های گذشته افزایش پیدا کرده است.  البته طبیعی است که برای علاقه‌مند‌شدن و شناسایی زوایای پیدا و پنهان موسیقی فقط هنرمندان نمی‌توانند فعالیت کنند و در این زمینه، حمایت‌های سیاست‌گذاران فرهنگی نیز می‌تواند تأثیر زیادی در فرهنگ‌سازی این حیطه داشته باشد.  با این تفاسیر به اعتقاد من،  موسيقي اصيل ايراني دارد به راه خود ادامه مي‌دهد. برخی بر این باورند که وجود موسیقی پاپ است که باعث می‌شود اغلب مخاطبان به سمت‌وسوی این موسیقی گرایش پیدا کنند، اما من با این مسأله موافق نیستم و تصور می‌کنم رسالت موسيقي اصيل و پاپ از يکديگر متفاوت است. نبايد انتظار داشته باشيم وقتي يک کنسرت پاپ که مثلا در استاديوم برگزارمي شود و ٢هزار مخاطب هم دارد،  به همان نسبت کنسرت موسيقي سنتي نيز همين شرايط را داشته باشد. البته جز کنسرت استاد محمدرضا شجريان که فکر مي‌کنم اگر روزي اجازه برگزاري کنسرت داشته باشد و قرار باشد اين کنسرت در استاديوم صدهزار نفري آزادي برگزار شود،  بازهم عده‌اي پشت در مي‌مانند و به دليل محبوبيت ايشان،  بازهم اين مکان گسترده پاسخگوي تعداد دوستداران او نخواهد بود. زيرا او يک اسطوره بي‌بديل در موسيقي ما به شمار مي‌رود،  يا همين‌طور استاد شهرام ناظري. درمجموع شاید این‌طور بتوان نتیجه گرفت که درک و شناخت موسيقي سنتی به واسطه اشعاری که در آن استفاده می‌شود برای تعدادی از مخاطبان میسر است. می‌خواهم بگویم برای آن‌که مخاطب واقعی موسیقی سنتی بود باید پیش‌زمینه‌هایی در فرد وجود داشته باشد.
سوال بعدی من بازهم درباره مخاطبان موسیقی است، فکر می‌کنید بین مخاطبانی که در پایتخت زندگی می‌کنند و مخاطبانی که در شهرستان به دیدن کنسرت‌ها می‌روند، چه وجه افتراقی وجوددارد؟
خب! مخاطبان در شهرستان برای شنیدن آثار موسیقایی تشنه‌تر هستند،  شاید به این خاطر که تمام امکانات و برنامه‌های فرهنگی هنری همیشه در پایتخت متمرکز بوده و به آن شکلی که باید در شهرستان‌ها تمرکززدایی از این نظر صورت نگرفته است، البته در سال‌های اخیر این رویه بهبود یافته و مشاهده می‌کنیم که تعداد هنرمندانی که در شهرهای مختلف کشور به برپایی کنسرت می‌پردازند یا از رهگذر تجربه و تحصیلاتی که دارند به برپایی مسترکلاس می‌پردازند روز‌به‌روز افزایش می‌یابد که در نوع خود جای خوشبختی دارد. درعین حال واقعیت این است که هنوز مشکلاتی برای اجرای کنسرت در شهرستان‌ها وجود دارد که مانع از فعالیت گسترده هنرمندان در برخی از شهرها می‌شود. به عنوان مثال،  گاه برای اجرای کنسرت به دو شهری که در مجاورت هم قرارگرفته‌اند می‌رویم، ولی درکمال تعجب فقط برای اجرا در یکی از شهرها مجوز کنسرت به ما داده می‌شود و شهر دیگر به دلایلی که نمی‌دانم از برگزاری کنسرت محروم می‌شود. این مسأله درحالی اتفاق می‌افتد که شور و اشتیاق مردم برای شنیدن موسیقی اصیل ایرانی وصف ناشدنی است، امیدوارم در زمینه قانونگذاری و صدور مجوزها برای کنسرت در شهرهایی از این دست هم مشکلات مرتفع شوند، چراکه چنین رویه‌ای نشان از یک جور تضاد و دوگانگی در سیاست‌گذاری‌ها در عرصه صدور مجوز دارد.  یا مسأله دیگر در ارتباط با برپایی کنسرت در شهرستان‌ها نبود بستر مناسب برای اطلاع‌رسانی است، یعنی هنرمندان به آن شکلی که باید مجالی برای تبلیغ کنسرت‌های خود در شهرستان‌ها پیدا نمی‌کنند. طبیعی است که اگر شیوه اطلاع‌رسانی اصلاح شود تعداد مخاطبانی که به کنسرت‌های موسیقی اصیل می‌پیوندد به مراتب بیشتر هم خواهد شد.
شما درحالی به‌تازگی تور کنسرت‌های خود در شهرهای مختلف را برپا کردید که در سال‌های اخیر با مشکلاتی برای برگزاری کنسرت در شهرستان‌ها مواجه شدید که نمونه آن لغو برخی از کنسرت‌هایتان یا بروز رفتار نامناسب در شهرستان از سوی عده‌ای بود، با این حال بازهم دست از کار نکشیده‌اید و همچنان به فکر برگزاری کنسرت در شهرستان‌ها هستید، چه انگیزه‌ای باعث می‌شود فعالیت‌تان دراین زمینه را تداوم دهید؟
حقیقت این است که من همیشه عاشق مردم و کشورم هستم و هیچ چیز نمی‌تواند در کمرنگ کردن این عشق و علاقه نقش داشته باشد. از اینها گذشته هنرمندان همیشه در هر شاخه‌ای که باشند و با وجود محدودیت‌ها به فعالیت خود ادامه می‌دهند.  من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. مسأله این است که من در حیطه فعالیت خود هرگز توقف نکرده‌ام، همیشه سعی داشته‌ام فرازوفرودهای مسیر را پشت سر بگذارم اما نایستم.  درباره سوال شما هم باید بگویم وقتی چنین اتفاقاتی در جریان برگزاری کنسرت‌هایم می‌افتد، انرژی بیشتری پیدا می‌کنم تا به برنامه‌ریزی برای کنسرت بعدی بپردازم.

http://media.mehrnews.com/d/2015/01/26/4/766417.jpg?ts=1450406489765

این نشان می‌دهد که عوامل بازدارنده به شما برای حرکت انگیزه بیشتری می‌دهد؟
همین طور است،  این مسائل نه‌تنها مرا خسته و مأیوس نمی‌کند که باعث می‌شود در روند کاری‌ام به تولید بیشتری بپردازم.  به قول معروف خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست از کجا می‌آید این آوای دوست.  موسیقی غذای روح و یکی از اصلی‌ترین نیازهای مردم در جامعه است و امیدوارم هنرمندان بتوانند با ارایه آثار مطلوب و کیفی در ارتقای سطح شنیداری جامعه اثرگذار باشند. همان‌طور که تا امروز در این زمینه فعالیت‌های مثمرثمری صورت گرفته و نتایج خوبی هم درپی داشته است.
به نظر شما بهترین روشی که می‌تواند در برقراری پیوند دوباره میان مردم و موسیقی اصیل ایرانی برقرار شود، چیست؟ این سوال را از این جهت مطرح می‌کنم چون برخی معتقدند در سال‌های اخیر به دلایل مختلف گسست‌هایی در این زمینه بین مردم و موسیقی اصیل ایرانی ایجاد شده است؟
به نظر می‌رسد بخشی از این مسأله به دست سیاست‌گذاران فرهنگی مرتفع می‌شود و البته بخشی هم به رسالت هنرمندان در این مسیر بستگی دارد.  در سوالات پیشین شما هم به این مسأله اشاره کردم که هنرمندان تا جایی که در توان‌شان باشد در این زمینه تلاش کرده و می‌کنند.  واقعیت این است که هنر مانند رودخانه خروشانی است که پیش می‌رود و از حرکت باز نمی‌ایستد،  یعنی همیشه در جوشش است. تصور می‌کنم نقش رسانه‌ها به‌ویژه صداوسیما را نباید در پررنگ کردن موسیقی نادیده گرفت،  صداوسیما می‌تواند با پرداختن و معرفی آثار خوب موسیقایی در شناسایی زوایای این هنر اصیل و پرقدمت به مردم نقش زیادی داشته باشد،  حالا بماند که در سال‌های اخیر در این زمینه کمرنگ عمل کرده است.
کما این‌که برخی ازهنرمندان به این مسأله اشاره می‌کنند که آثار موسیقایی که درحال حاضر از رسانه‌ای مثل رادیو شنیده می‌شود، بی‌کیفیت است و به پخش آثار هنرمندان پیشکسوت به آن شکلی که باید مجالی برای شنیده شدن داده نمی‌شود، نظر شما دراین‌باره چیست؟
خب! در سال‌های نه‌چندان دور در تلویزیون برنامه‌های خوبی درباره موسیقی ساخته می‌شد، کارشناسان این وادی به آسیب‌شناسی مسائل و مشکلات موسیقی می‌پرداختند، از استادان زبده موسیقی دعوت می‌شد تا در این برنامه‌ها حضور یابند و در نهایت آثار خوب موسیقایی هم به قول شما مجالی برای شنیده‌شدن می‌یافتند، ولی آن برنامه‌ها ادامه نیافت. درحال حاضر همان مقدار آثار موسیقایی که از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود محدود به تصنیف و ترانه شده است و به نظر می‌رسد هیچ ارزشی برای گوش مخاطب وجود ندارد؛ آن هم مخاطبی که تمایل به شنیدن موسیقی اصیل ایرانی دارد.
یک سوال هم درباره شعر داشتم و آن این‌که هنرمندی که کلام آثارش برگرفته از شعر شاعرانی چون حافظ، مولانا،  اخوان،  شاملو و...  است خودش چقدر با ادبیات کلاسیک آشنایی دارد؟ درباره خود شما این مسأله چگونه است؟
فارغ از فعالیت موسیقی و خیلی پیشتر از آن‌که کارم را در این زمینه شروع کنم با ادبیات به‌ویژه ادبیات کلاسیک ایران مأنوس بوده‌ام و این پیوند بین من و شعر همیشه در جریان است،  به هرحال سعی می‌کنم اشعاری را برای اجرا انتخاب کنم که با حال‌وهوای جامعه امروز همخوانی داشته باشد تا بین من و مخاطبان در کنسرت‌ها با شنیدن این اشعار حس مشترک برقرار شود.
به نظر شما انتظارات هنرمندان موسیقی در دوره جدید محقق شده است؟
نمی‌خواهم مدام از ناامیدی‌ها بگویم، روی این اصل می‌گویم امیدوارم در بازه زمانی کوتاهی محقق شود. در عین حال همان‌طور که گفتم هنرمند درنهایت فعالیت خود را انجام می‌دهد،  به قولی نغمه‌ای می‌خواند و از این صحنه می‌رود،  آنچه اهمیت دارد این است که حتی در شرایط نامساعد هم با آثار ماندگاری در عرصه موسیقی مواجه می‌شویم و این مسأله ارزشمند است.
در حال حاضر می‌بینیم در برخی از کنسرت‌ها به بازخوانی قطعات هنرمندان گذشته (البته بیشتر بنا به درخواست مخاطبان در کنسرت‌ها) پرداخته می‌شود،  در این مسیر برخی بازخوانی آثار گذشتگان را مورد انتقاد قرار می‌دهند و نظرشان این است که هنرمندان معاصر باید شرایطی را فراهم کنند تا بتوانند مانند آثار گذشتگان کارهای ماندگاری ارایه دهند و برخی هم می‌گویند بازخواني قطعات دوره‌هاي گذشته باعث می‌شود خاطراتی که مردم از این آثار دارند به این وسیله تداعی و زنده شود،  نظر شما در این‌باره چیست؟
طبیعی است قطعاتي که در دهه‌هاي گذشته ساخته شده از جذابیت و المان‌های متعددی برخودار بوده است که متاسفانه در اغلب کارهای امروز به چشم نمی‌خورد. درواقع همیشه فکر می‌کنم قطعاتی که به وسیله هنرمندان دوره‌های گذشته خلق و در حافظه تاریخی مردم ما حک شده‌اند مثل شعر سعدی می‌مانند.
یعنی سهل و ممتنع هستند؟

http://www.deznn.com/wp-content/uploads/2013/01/vahid03.jpg

همین‌طور است، در عين اين‌که به ظاهر ساده مي‌آيند، پيچيدگي‌هايي هم دارند. در این ارتباط می‌توانم از آثار زنده‌یاد همایون خرم نام ببرم یا آثاری که به وسیله زنده یاد علی تجویدی، روح‌الله خالقی، جواد معروفی و... ساخته می‌شد و امروز همچنان در ذهن مردم زنده است، چون به قول شما از آن آهنگ‌ها خاطرات خوبی دارند. در عین حال اجرای این آثار توانمندی و اشراف مخصوص به خود را می‌طلبد، یعنی خواننده و نوازنده‌ای که به اجرای این قطعات می‌پردازد باید از تسلط کافی برخوردار باشد، ولی همان‌طور که اشاره کردم من به آینده موسیقی خوشبینم و تصور می‌کنم در آینده نزدیک شاهد رقم‌خوردن فصل تازه‌ای در این وادی خواهیم بود.  به‌ویژه در زمینه آهنگسازی، زیرا در شرایط کنونی آهنگسازان خوش‌قریحه‌ای فعالیت می‌کنند که قطعا می‌توانند در ترسیم چشم‌اندازی روشن برای موسیقی ما نقش بسزایی داشته باشند. از اينها گذشته،  ارتباط آهنگساز با شاعر و ترانه‌سرا خيلي مهم است و اميدوارم اين ارتباط به شکل گسترده‌تري ميان آهنگسازان و ترانه‌سرايان صورت بگيرد.  همان‌طور که در زمان قديم نيز به اين شکل بوده است، ولی به‌طورکلی در پاسخ به سوال شما باید بگویم چندان با بازخوانی قطعات گذشته موافق نیستم،  چراکه فکر می‌کنم لطف اين قطعات به همان شکلی است که در گذشته اجرا شده‌اند،  چون آن اثر به آن شکل در حافظه مردم ثبت شده است.  
 خاطرم هست در گفت‌وگویی که چند ‌سال پیش با کیوان ساکت داشتم به این مسأله اشاره می‌کرد که نوآوری یک نیاز است،  می‌خواستم در این ارتباط دیدگاه شما را هم نسبت به نوآوری در حیطه موسیقی بدانم؟
نوآوري در جریان گذشت زمان به وجود می‌آید، نه درباره موسیقی که درباره تمام شاخه‌های هنری به این شکل است. در کنار آن،  نقش عوامل اجتماعی و فردی هم در شکل‌گیری نوآوری مهم است.  در اين زمينه مي‌توانم به نيما اشاره کنم که نخستین‌بار شعرهايش با مخالفت و اعتراض شاعران سنتي مواجه شد، اما به مرور زمان اين اعتراضات فروکش کرد و ديگران به زواياي شعري که او مي‌گفت و مکتب نيما پي بردند. اصولا مولفه نوآوري اين‌گونه است که با گذشت زمان نزد جامعه جا مي‌افتد.
این را می‌دانم که درحال حاضر به آموزش آواز در آموزشگاه‌های موسیقی مشغولید و می‌دانم که تعداد زیادی از هنرجویان، جوانانی هستند که با اشتیاق به سمت موسیقی می‌آیند به امید این‌که روزی مشهور شوند، اصولا توصیه شما به این افراد که اتفاقا می‌خواهند یک‌شبه هم ره صدساله بروند، چیست؟ واقعا هرکسی که وارد عرصه موسیقی می‌شود، چه راهی را باید طی کند که چهره بشود و به شهرت برسد؟
همیشه به این مسأله اعتقاد داشته‌ام که باید بپذیریم هنر مقوله‌ای نیست که یک‌شبه بشود از آن نتیجه گرفت. با این حال تصور می‌کنم اگر هنرمندی مسیری را که در در نظر دارد به درستی طی کند می‌تواند به آنچه مدنظرش است، برسد.

قانون/سريال كوچ از سيما و سينما
گروه فرهنگ و هنر
ماجرای شبکه‌های ماهواره‌ای و حضور سينماگران و بازيگران ايراني د‌‌ر اين شبكه‌ها هرروز پيچيد‌‌ه‌تر مي‌شود‌‌ و ابعاد‌‌  وسيع‌تري به خود‌‌ مي‌گيرد‌‌ ،ماجرایی که معلوم نیست به کجا ختم می‌شود‌‌.انگار اين روزها گوش‌هاي صد‌‌او سيما و سينماي د‌‌اخل كشور به شبكه‌هاي خارج از كشور بود‌‌ه و هرروز منتظر خبر جد‌‌يد‌‌تري است تا از اين رسانه‌ها به گوش برسد‌‌. اتفاقي كه استارت آن با رفتن صد‌‌ف طاهريان آغاز و د‌‌ر اد‌‌امه با خبر پيوستن چکامه چمن ماه، مانی کسرائیان، رابعه اسکویی و حالا مهد‌‌ی مظلومی اد‌‌امه يافت. به نظر مي‌رسد‌‌ اين بحران تازه د‌‌ر سینما و تلویزیون ایران است  بحرانی که با کوچ عد‌‌ه ای از کارگرد‌‌ان‌ها، بازیگران و عوامل فنی ساخت فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی شروع شد‌‌ه و معلوم نیست چه سرانجامی پید‌‌ا می کند‌‌.
سینما و تلویزیون ایران د‌‌ر ظاهر ماجرا هیچ واکنشی به این اتفاق نشان نمی‌د‌‌هد‌‌ که چرا فلان کارگرد‌‌ان موفق تلویزیون سر از شبکه پربینند‌‌ه ماهواره‌ای - که رقیب سیما به حساب می‌آید‌‌- د‌‌ر آورد‌‌ه اما این ماجرا حتما نگاه‌هایی را متوجه آنها خواهد‌‌ کرد‌‌.
پس از حواشی  مربوط به پيوستن بازيگران ايراني به شبكه‌هاي تلويزيوني خارج از كشور و اتفاقات افتاد‌‌ه پيرامون آن ، موضوع د‌‌يگري كه د‌‌ر اين يكي، د‌‌و روز به صد‌‌راخبار مربوط به حواشي سينما و تلويزيون ايران آمد‌‌ه  بحث پخش تیزر تبلیغاتی بعضي از فیلم‌های سینمایی از شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان است. بر طبق اخبار رسيد‌‌ه د‌‌اد‌‌سرای فرهنگ و رسانه 10 تهیه‌کنند‌‌ه را به جهت چنین تبلیغاتی احضار کرد‌‌ه  است. قرار است آن ها امروز د‌‌ر اين د‌‌اد‌‌سرا حاضر شوند‌‌. پس از آنکه رسانه ملی از پخش تیزر تبلیغاتی بسیاری از فیلم‌های سینمایی د‌‌ر حال اکران د‌‌ر ایران خود‌‌د‌‌اري كرد‌‌،  تعد‌‌اد‌‌ي از تهیه‌کنند‌‌گان فیلم‌های سینمايی برای جبران خلارسانه‌ای، د‌‌ست به د‌‌امان برخی شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان شد‌‌ند‌‌؛ امری که همچون رفتار صد‌‌اوسیما قابل پذیرش نیست و مواجهه ناد‌‌رستی د‌‌ر مقابل تصمیم ناد‌‌رست صد‌‌اوسیما محسوب می‌شد‌‌.
د‌‌ر این میان، مسئولان صد‌‌اوسیما برای مقابله با این اتفاق، به جای اختصاص تبلیغات به فیلم‌های سینمایی کشورمان، فرم تعهد‌‌نامه‌ای را تنظیم کرد‌‌ند‌‌ که بر اساس این فرم هر تهیه‌کنند‌‌ه‌ای که برای فیلمش از تلویزیون آنونسی پخش شود‌‌، حق ند‌‌ارد‌‌ به شبکه‌های ماهواره‌ای تیزر تبلیغی د‌‌هد‌‌ و اگر چنین اتفاقی رقم بخورد‌‌، علاوه بر پرد‌‌اخت خسارت، تبلیغ فیلم‌های بعد‌‌ی او نیز از تلویزیون پخش نخواهد‌‌ شد‌‌؛ رویکرد‌‌ی که چند‌‌ان موثر نخواهد‌‌ بود‌‌، چرا که هم‌اکنون نیز آنونس اکثر فیلم‌ها پخش نمی‌شود‌‌.
واقعیت این است که بالاخره باید‌‌ فضایی برای تبلیغ 100 فیلم تولید‌‌ شد‌‌ه سینمای ایران د‌‌ر هر سال، وجود‌‌ د‌‌اشته باشد‌‌ و صد‌‌ا و سیما هم تا کنون، آن‌طور که باید‌‌ و شاید‌‌ از فیلم‌های روی پرد‌‌ه حمایت نکرد‌‌ه است. با این حساب، برخورد‌‌ با فیلمسازانی که تنها می خواهند‌‌ محلی برای تبلیغات خود‌‌ بیابند‌‌، راه د‌‌رستی برای برخورد‌‌ با موضوع نیست. 
  هزينه‌هاي تبليغ د‌‌ر سيماي ملي  عامل اصلي اين اتفاق است؟

http://mobna.com/wp-content/uploads/2015/12/7lr01fey.jpg

تهيه كنند‌‌ه جامه د‌‌ران به عنوان يكي از 10 تهيه‌كنند‌‌ه‌اي كه به د‌‌اد‌‌سرا احضار شد‌‌ه‌اند‌‌ د‌‌ر خصوص هزينه‌هاي تبليغ فيلم د‌‌رد‌‌اخل كشور د‌‌ر قياس با شبكه‌هاي ماهو‌اره‌اي هم توضيح د‌‌اد‌‌:«هزينه تبليغ د‌‌رصد‌‌او سيما اصلا قابل قياس با تبليغ د‌‌ر شبكه‌هاي ماهواره‌اي نيست. د‌‌رحالي ‌كه صد‌‌او سيما براي تبليغ آنونس چند‌‌د‌‌قيقه‌اي از يك فيلم طلب مبلغ گزافي مي‌كند‌‌ شبكه‌هاي خارج از كشور اين تبليغات را با هزينه بسيار كمتر و حتي د‌‌ر موارد‌‌ي رايگان براي يك فيلم انجام مي‌د‌‌هند‌‌ حال سوال اينجاست پخش كنند‌‌ه‌اي كه فيلمش چنين امكاني را براي تبليغ د‌‌ر شبكه‌اي مي‌يابد‌‌ كه از نظر مخاطب هم گسترد‌‌ه است ،  چرا نبايد‌‌ چنين كاري را انجام د‌‌هد‌‌؟ ضمن اینکه تبلیغات محیطی آن‌قد‌‌ر گران است که هیچ تهیه کنند‌‌ه‌ای توان پرد‌‌اخت آن را ند‌‌ارد‌‌. د‌‌ر چنین شرایطی باید‌‌ فکری به حال فیلم‌ها شود‌‌.» 
  برخورد‌‌ ميلي  سيماي ملي 
سياست برخورد‌‌ تلویزیون با همه فيلم‌ها يكسان نيست. و اين نهاد‌‌ همان برخورد‌‌ی را که د‌‌ر پخش تیزر فیلم‌هایی مثل «محمد‌‌ رسول‌ا...» و «شاهزاد‌‌ه روم» د‌‌ارد‌‌، با همه فیلم‌های روی پرد‌‌ه نمی کند‌‌. بقیه فیلم‌ها به این راحتی تیزرهای تلویزیونی نمی‌گیرند‌‌، به خصوص که این تصمیم کاملا سلیقه‌ای گرفته می‌شود‌‌ و قاعد‌‌ه خاصی هم برای انتخاب آن‌ها وجود‌‌ ند‌‌ارد‌‌. وقتی هم که بالاخره قرار بر پخش تیزر فیلمی از تلویزیون می‌شود‌‌، د‌‌ر بسیاری از موارد‌‌ تهیه کنند‌‌ه باید‌‌ از خیر ستاره‌هایی که صد‌‌ا و سیما حاضر به پخش کرد‌‌ن تصویر آن‌ها نیست، د‌‌ر تیزرش بگذرد‌‌. جمال ساد‌‌اتیان تهیه کنند‌‌ه «جامه‌د‌‌ران» و یکی از کسانی که به همین د‌‌لیل به د‌‌اد‌‌سرا احضار شد‌‌ه د‌‌ر اين خصوص به «قانون» گفت :«وقتی سه روز بعد‌‌ از پخش تیزرهای «جامه‌د‌‌ران» صد‌‌ا و سیما ابتد‌‌ا نسبت به حضور پگاه آهنگراني و باران كوثري د‌‌رآنونس‌هاي اين فيلم واكنش نشان د‌‌اد‌‌ و خواست كه قسمت هاي مربوط به اين بازيگران از تبليغ  فيلم‌ د‌‌رآورد‌‌ه شود‌‌.نمي‌د‌‌انم چطور مي‌شود‌‌ فيلمي را بد‌‌ون حضور د‌‌و بازيگر اصلي آن تبليغ كرد‌‌؟بعد‌‌ از آنكه ما با اين قضيه هم موافقت كرد‌‌يم و بخش هاي اين د‌‌وبازيگر را هم از آنونس تبليغاتي فيلم حذف كرد‌‌يم باز هم صد‌‌او سيما د‌‌راقد‌‌امي عجيب پخش تيزر اين فيلم از شبكه‌هاي خود‌‌ را متوقف كرد‌‌ وبنابراين د‌‌يگر چاره‌ای جز پخش تیزرهای فیلم د‌‌ر شبکه‌های ماهواره‌ای نماند‌‌ه بود‌‌. وقتی فیلمی اکران بین‌المللی د‌‌ارد‌‌ کجا باید‌‌ تبلیغ شود‌‌؟»
به نظر می رسد‌‌ صد‌‌ا و سیما هم به همین نتیجه رسید‌‌ه و این را می توان از اطلاعیه‌ای که به تازگی از سوی این سازمان منتشر شد‌‌ه به وضوح د‌‌ید‌‌، تلویزیون د‌‌ر این اطلاعیه از حل کرد‌‌ن مشکل تعرفه‌های این سازمان با پخش تیزرهای رایگان برای فیلم‌های سینمایی خبر د‌‌اد‌‌ه است. اتفاقی که مد‌‌تی است د‌‌ر شبکه‌های ماهواره‌ای می‌افتد‌‌ و اصلا برخی از شبکه‌ها بد‌‌ون د‌‌رخواست فیلمسازان نیز د‌‌ست به چنین کاری می‌زنند‌‌. البته صد‌‌اوسیما، پخش این تیزرهای رایگان را منوط به این شرط کرد‌‌ه که سازند‌‌ه نباید‌‌ تیزر فیلم خود‌‌ را برای پخش د‌‌ر اختیار شبکه‌های ماهواره‌ای غیر مجاز قرار د‌‌هد‌‌ و اگر این موضوع ثابت شود‌‌، باید‌‌ حق پخش این تیزر پرد‌‌اخت شود‌‌. اما معلوم نیست تلویزیون د‌‌ر مورد‌‌ سلیقه بسیار خاص و غیر قابل پیش بینی اش چه خواهد‌‌ کرد‌‌؟ آیا این شرایط برای همه فیلم ها اجرا می شود‌‌ یا فقط د‌‌ر مورد‌‌ فیلم هایی است که از مرحله تایید‌‌ مد‌‌یران برای پخش می گذرند‌‌؟
  شروع ماجرا از كي بود‌‌؟
ماجرای پخش تیزر فیلم های سینمایی د‌‌ر شبکه‌های ماهواره ای از اوایل امسال بالا گرفت. بهار امسال بود‌‌ که تیزر تبلیغاتی «استراحت مطلق»، پس از آنکه د‌‌ر صد‌‌اوسیما پخش نشد‌‌، به شبکه‌های ماهواره‌ای رفت و اتفاقا د‌‌ر فروش آن نیز تاثیر گذاشت. پس از آن هم با این‌که تیزر «ایران برگر» مسعود‌‌ جعفری جوزانی د‌‌ر تلویزیون نیز پخش می‌شد‌‌، د‌‌ر شبکه‌های ماهواره‌ای هم به نمایش د‌‌رآمد‌‌. همان روزها، حسین نوش‌آباد‌‌ی سخنگوی وزارت ارشاد‌‌، به این اتفاق واکنش نشان د‌‌اد‌‌ و پخش تیزر د‌‌ر شبکه‌های معاند‌‌ را غیر قانونی خواند‌‌ و حتی وعد‌‌ه برخورد‌‌ با هنرمند‌‌ان را د‌‌اد‌‌. غلامرضا موسوی د‌‌بیر هیات رئیسه شورای عالی تهیه‌کنند‌‌گان د‌‌ر گفت‌و‌گو با مهر، حرف های قابل تاملی د‌‌ر این باره زد‌‌ه است. به گفته او، پخش نکرد‌‌ن تیزر فیلم‌های روی پرد‌‌ه از تلویزیون ایران به رفع مشکل پخش تیزرهای سینمایی از شبکه‌های ماهواره ای کمک نمی‌کند‌‌ و شاید‌‌ حتی باعث می‌شود‌‌ تهیه‌کنند‌‌گان رسما تیزرهای خود‌‌ را به شبکه‌های ماهواره ای فارسی‌زبان بد‌‌هند‌‌ و از خیر پخش تیزر د‌‌ر تلویزیون بگذرند‌‌.»
  سازمان سينمايي به ماجرا ورود‌‌ پيد‌‌ا مي‌كند‌‌
انتشار خبر احضار برخی از تهیه کنند‌‌گان سینمای ایران به د‌‌اد‌‌سرای فرهنگ و رسانه که اولين بار سایت انتخاب مشروح آن را روی خروجی اش فرستاد‌‌، روابط عمومی سازمان سینمایی با انتشار خبری از پیگیری این سازمان د‌‌ر باره چند‌‌ و چون این احضار خبر د‌‌اد‌‌. معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی گفت: د‌‌کتر حجت‌ا... ایوبی، رئیس سازمان سینمایی پیگیر مسئله د‌‌عوت تهیه کنند‌‌گان به د‌‌اد‌‌گاه فرهنگ و رسانه است.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/6/4/393691_712.jpg

د‌‌کتر حجت ا... ایوبی، رئیس سازمان سینمایی د‌‌ر پی این خبر پیگیر موضوع شد‌‌ه و د‌‌ر گفت وگو با مسئولان قضایی کشور به عنوان نهاد‌‌ صیانت کنند‌‌ه از عرصه فرهنگ و هنر از کم و کیف این موضوع مطلع شد‌‌. وی یاد‌‌آور شد‌‌: رئیس سازمان سینمایی برای حل مسئله پیش آمد‌‌ه پیگیر امور است و د‌‌ر این راستا تعامل بسیار موثری با مسئولان محترم قضایی کشور انجام شد‌‌ه است. معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی اضافه کرد‌‌:با توجه به تعامل بسيار خوب بين سازمان سينمايي و قوه محترم قضاييه اين مسئله از سوي رئيس سازمان پيگيري شد‌‌. هيچ ترد‌‌يد‌‌ي د‌‌ر عزم راسخ قوه قضاييه بر حفظ كرامت و صيانت از هنرمند‌‌ان كشور به عنوان سرمايه هاي بي بد‌‌يل اجتماعي وجود‌‌ ند‌‌ارد‌‌. د‌‌عوت ياد‌‌ شد‌‌ه تنها جهت بررسي، آگاهي بخشي و صيانت از اهالي سينماست و بر خلاف آنچه د‌‌ر رسانه ها آمد‌‌ه جنبه سلبي و احضاريه ند‌‌ارد‌‌.
ایل بیگی اد‌‌امه د‌‌اد‌‌: د‌‌ر هفته های گذشته د‌‌ر د‌‌فتر اینجانب با حضور مد‌‌یر کل تبلیغات وزارت ارشاد‌‌ و د‌‌بیر شورای عالی تهیه کنند‌‌گان، رئیس کانون پخش‌کنند‌‌گان فیلم ، محمد‌‌ رضا فرجی مد‌‌یرکل سینمای حرفه ای و مشاور حقوقی سازمان جلسه ای را د‌‌راین‌باره د‌‌اشتیم و نامه های رسید‌‌ه د‌‌رباره پخش آگهی از شبکه های ماهواره ای را بررسی کرد‌‌یم و نقطه نظرات د‌‌ر این جلسه مورد‌‌ ارزیابی قرار گرفت. معاون ارزشیابی سازمان سینمایی تصریح کرد‌‌: تهیه کنند‌‌گان و پخش کنند‌‌گان از این ماجرا اعلام برائت کرد‌‌ه و خواستار برخورد‌‌ با این شبکه‌های ماهواره‌ای که اقد‌‌ام به پخش تبلیغات آثارشان می‌کنند‌‌. ایل بیگی تاکید‌‌ کرد‌‌: پخش آگهی از شبکه‌های ماهواره ای و نیت هایی که بعضا بد‌‌خواهان کشور برای هد‌‌ف قرار د‌‌اد‌‌ن سینما د‌‌ارند‌‌ مشخص است. وی با اشاره به برگزاری جلسه مشترک بین مسئولان محترم قضایی و تهیه کنند‌‌گان و پخش‌کنند‌‌گان د‌‌عوت شد‌‌ه و حضور خود‌‌ د‌‌ر این جلسه گفت: اینجانب نیز با توجه به تاکید‌‌ سازمان سینمایی برای رفع این مسئله د‌‌ر جلسه یاد‌‌ شد‌‌ه حضور خواهم د‌‌اشت.

قدس/«شاه رفت» را در خفا ساخت
قدس/ ایستگاه/ فرجام علوی : ۲۶ دی در تاریخ ایرانی ها روز ماندگاری است. در این روز، پهلوی دوم ایران را ترک کرد. این یک پیروزی بزرگ برای انقلابیون بود.
   داستان یک تیتر
در آن روزگار اما روزنامه اطلاعات تیتر جاودانه‌ای زد که کمتر کسی آن را فراموش می‌کند، تیتری با دو کلمه، ساده، روان اما محکم؛ "شاه رفت". سازنده تیتر، غلامحسین صالحیار، سردبیر وقت روزنامه اطلاعات بود. روزنامه اطلاعات که با تیتر «شاه رفت» منتشر شد، بسیاری از ایرانی ها چنان قطعیتی در آن تیتر یافتند که با خودشان گفتند، این "رفتن" مفهوم رفتن بی بازگشت را دارد. روزنامه اطلاعات تا ساعت هشت همان شب تجديد چاپ شد و هر نسخه يك توماني آن تا پنجاه تومان به فروش رفت.
 یک راز میان صالحیار و مژده بخش
محمد حیدری، روزنامه نگار پیشکسوت و از اعضای سردبیری روزنامه اطلاعات خاطره‌ای از تیتر «شاه رفت» روایت می‌کند. به گزارش ایسنا حیدری می‌گوید: همه ماروزنامه‌نگاران – بیش و کم- از دست کم ده روز پیش می‌دانستیم شاه از ایران می‌رود. زیرا تیمسار مقدم - آخرین رئیس ساواک- در جلسه‌ای که ما روزنامه نگاران را به شرکت در آن - در ساختمان مرکزی ساواک - فراخواند، موضوع را با قید این که نباید آن را منتشر یا بازگو کنیم، اعلام کرد.همین آگاهی سبب شد صالحیار وقت کافی داشته باشد که بوسیله آقای مژده بخش، مدیر فنی روزنامه و با گرفتن تضمین رازداری از بخش گراور سازی، آن تیتر بزرگ را به صورت گراور بسازد و در جایی پنهان کند. روز رفتن شاه- 26 دی-  دست کم هیأت سردبیری می‌دانست که تیتر اول روزنامه به این موضوع اختصاص دارد. هرچه به زمان تصمیم‌گیری برای انتخاب کلمات تیتر نزدیک‌تر می‌شدیم، صالحیار مرا بیشتر دنبال کارهای متفرقه‌ای که ربطی به من نداشت، می‌فرستاد. چند بار هم شاهد بودم در پاسخ به پرسش اعضای سردبیری در مورد مضمون تیتر اول، پاسخ‌هایی سردستی می‌داد. آن روز تنها روزی بود که من و دیگران از چگونگی بسته شدن صفحه اول روزنامه بی‌خبر بودیم. سرانجام خبر دار شدیم که چاپ شروع  شده و پس از چند دقیقه، نسخه‌هایی از آن به تحریریه آورده شد و در آن لحظه چشم ما به تیتر افتاد. گویا استدلال صالحيار براي قبولاندن تيتر به شوراي دبيران روزنامه چنین بوده كه هدف از نوشتن اين دو كلمه - با اين درشتي- اين است كه نظاميان اطمينان پیدا کنند كه شاه دیگر هرگز باز نمی گردد و با در نظر گرفتن پیامدهای كار، از تيراندازي به مردم خودداري كنند.

http://setarehnews.ir/images/2014/1/199350_674.jpg

 نگاهی به پیشینه صالحیار
صالحیار پیش از جنگ جهانى، وقتی که هنوز دبيرستان نمى رفت، کتاب «نبرد من» هيتلر را خواند. خودش سال‌ها بعد در مصاحبه ای با روزنامه شرق می‌گوید: «کتاب را که خواندم، فاشيست شدم و حسابى طرفدار هيتلر! اما سپس  با تفكر چپ آشنا شدم و به حزب توده راه پيدا كردم».  او همزمان با کودتای 28 مرداد، عضو شاخه جوانان توده بود. استالين که می‌میرد، گروه تئاتری که صالحیار نیز عضوش بود، به احترام مرگ استالین يك شب تعطيل می‌کنند. تا سال ۱۳۳۲ در حزب می‌ماند و وقتى که به گفته خودش می‌بیند، حزب توده براى پشتيبانى از مصدق و ایستادن رو در روی کودتا كوچك‌ترين اقدامى نمی کند، از حزب بيرون می‌آید.
  نظر سنجی از مشتریان
صالحیار دارای دکتری دانشکده حقوق و دانش آموخته نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران به سال 1335 بود. او تیراژ روزنامه اطلاعات را به مرز یک میلیون نزدیک کرد. وی درباره خاطرات روزنامه نگاری اش در جایی گفته است: يك روز تيتر اول را به محمدعلى كلى اختصاص دادم. او خيلى در نزد مردم محبوبيت داشت. روزى كه ارنست همينگوى مرد، من تيتر زدم: «ارنست همينگوى خودكشى كرد.» آقاى مسعودى كه صاحب روزنامه بود، آمد پيش من و گفت: اين ارنست «همين گو» چه كسى بود كه شما تيتر يك را به او داده‌ايد؟! من گفتم: یک نويسنده پرطرفدار بود، همه او را مى‌شناختند. «همين گو» هم نبود، همينگوى بود، جناب مسعودی!
صالحیار بارها گفته بود: ما اجناسی «ندید» و به انتخاب خودمان به مشتری می‌فروشیم، پس باید بکوشیم که این کالا مورد نیاز و خواست او باشد تا خودمان. بنابراین باید پیوسته از مخاطبان نظرسنجی کنیم تا بدانیم، چه مطالبی را می‌خواهند و چه مطالبی را نمی خواهند.
غلامحسین صالحیار، روزنامه نگار ایرانی در نوزدهم آذر 1382 به سن 71 سالگی در تهران درگذشت.

قدس/درباره انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم»
در مسیر بهتر شدن
قدس/ مهدی نصیری: شاهزاده روم جزو معدود انیمیشن‌های سینمای ایران است و از آنجا که از اولین تجربه‌ها در این حوزه به شمار می‌رود نباید آن را با معیارهای سختگیرانه و ایده‌آل مورد قضاوت و سنجش قرار داد. اما پس از تجربه دیدن آن و در مقایسه‌ای هر چند کلی و نادقیق با انیمیشن‌های روز دنیا، تفاوت‌های خود را نشان می‌دهند. یک مخاطب ایرانی علاقه‌مند به سینما احتمالاً پس از دیدن این انیمیشن سینمایی در دل آرزو می‌کند که این فاصله‌ها تا هر اندازه ممکن کمتر شود.
 شاهزاده روم برای چه گروه سنی از مخاطبان تولید شده است؟ هر چند مخاطبان انیمیشن‌های روز جهان را همه گروه‌های سنی تشکیل می‌دهند اما تقریباً تمام این انیمیشن‌ها برای گروه سنی مشخصی از مخاطبان ساخته شده‌اند. داستانی که شاهزاده روم در خط اصلی روایت مطرح می‌کند برای مخاطب بزرگسال، و اتفاقات و زد و خورد‌ها و دیگر شخصیت‌های حاشیه‌ای و فرعی مناسب مخاطب کودک و نوجوان است؛ مخاطب کودک به سختی می‌تواند با داستان و مسأله اصلی روایت ارتباط برقرار کند، پس به دنبال جذابیت‌هایی در فیلم می‌گردد که این جذابیت‌ها تنها در حاشیه و با افتادن‌ها و زد و خورد و دویدن بچه‌ها و... ایجاد می‌شود.
مخاطب چه کودک و نوجوان باشد و چه بزرگسال در یک اثر سینمایی به دنبال داستان و روایت رویدادهای داستانی است. این مسأله در دنیای نامحدود و گسترده انیمیشن انتظارات بیشتری را به وجود می‌آورد. مخاطب کودک و نوجوان از طرف دیگر به دنبال قهرمان است. قهرمانی که در معرض حوادث و رویدادهای داستانی اهمیت پیدا می‌کند و برای مخاطب مهم می‌شود، اما شاهزاده روم به جای عینیت‌ها بر مفاهیم ذهنی تمرکز دارد و به همین دلیل اگر چه محتوای ارزشمندی را مطرح می‌کند، اما در بیان این محتوای ارزشمند و مهم کم‌توان است و درواقع کاستی مهم آن محتوازدگی است.

http://pendar.news/wp-content/uploads/2015/11/786265.jpg

یکی از مهمترین ویژگی‌های انیمیشن‌های رنگی، شارپ و شفاف بودن رنگ‌ها و تنوع و زنده بودن آنهاست. مخاطب چه بزرگسال و چه کودک و نوجوان از دیدن دنیای تاریک و سرد و بی‌رنگ لذت نمی‌برد. بیشتر فضاهای فیلم فاقد شفافیت رنگ هستند و اغلب رنگ‌ها کدر و مات است. حرکت شخصیت‌های کارتونی هم به خوبی شبیه سازی نشده و آدم‌های فیلم کند و شکسته حرکت می‌کنند.
بعد از تصاویر زبان و گفتار در فیلم مهمترین مولفه ارتباط است که روایتگری می‌کند. زبان شاهزاده روم زبان کتاب است. اساساً زبان سال‌هاست در سینما و تئاتر و بویژه آثار تاریخی به اشتباه کتابی و ادبی مورد استفاده قرار می‌گیرد و بخشی از شخصیت‌پردازی را نیز از بین می‌برد. در این شرایط همه شخصیت‌ها مثل هم صحبت می‌کنند و فقط آهنگ و لحن بیان‌شان (و نه زبان آنها) با هم متفاوت است.
در سال‌های اخیر موجی از انیمیشن‌های موفق خارجی وارد بازار ایران شده و اتفاقاً مثل همه جای دنیا در ایران هم پرمخاطب بوده است. در این انیمیشن‌ها که اکثر آنها از الگوی مشخصی تبعیت می‌کنند، علاوه بر دارا بودن یک داستان مشخص با رویکرد محتوایی و آموزشی معلوم دارای قهرمان و شخصیت‌هایی با کارکردهای مختلف هستند. به عنوان مثال در آثار موفقی چون بالا، داستان اسباب‌بازی، عصر یخبندان، ماشین‌ها، هواپیماها،‌ شجاع، خانه، در جست‌وجوی نمو و... همواره یک شخصیت بامزه برای خلق کمدی و ایجاد خنده و تنوع وجود دارد که عمدتاً برای جذب مخاطب بزرگسال در داستان قرار داده شده‌اند. این انیمیشن‌ها همگی دارای بعد و ترکیب بندی، رنگ و شفافیت تصویری هستند و دنیایی که به نمایش می‌گذارند دنیایی زیبا و رنگی است که چشم نواز هم هست. زبان هم در همه این آثار زبان مخاطبان است و نه زبان کتابت و نوشتاری! بنابراین مخاطب کودک و بزرگسال شخصیت‌ها را حتی اگر مثل گلادیاتورهای روم متعلق به دو هزار سال پیش هم باشند می‌فهمد و زبان‌شان را درک می‌کند.


قدس/با‌ کارگردان«شاهزاده روم» درباره اضافه شدن «بخش انیمیشن» به جشنواره فجر
پویانمایی می‌تواند معجزه کند
قدس/ هنر/ صبا کریمی: پویانمایی یا انیمیشن یکی از گونه‌های جذاب فیلمسازی است که سن و سال نمی‌شناسد و هر کسی از هر قشر و با هر سن و سالی وقتی قسمتی از یک انیمیشن را می‌بیند ناخودآگاه به آن جذب شده و تماشایش می‌کند.
 خوشبختانه چند سالی است ساخت فیلم‌های پویانمایی پررونق‌تر شده و مخاطبان سینما هم آن را با علاقه بیشتری دنبال می‌کنند، ضمن این که کیفیت این گونه تولیدات هم ارتقای بیشتری یافته است. افزایش تعداد فیلم‌های پویانمایی ایرانی باعث شده برخی کارشناسان صنعت-هنر سینما پیشنهاد بدهند بخشی مجزا در جشنواره فیلم فجر به انیمیشن اختصاص یابد که دبیر جشنواره این پیشنهاد را پذیرفته است.
با‌هادی محمدیان کارگردان فیلم موفق «شاهزاده روم» در این‌باره گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/1/26/980506_418.jpg
 حتماً شنیده‌اید که بخش مستقلی برای فیلم‌های انیمیشن در جشنواره فیلم فجر اختصاص یافته که خبر خشنود کننده‌ای برای هنرمندان این عرصه است، نظر شما درباره این پیشنهاد چیست؟
خبر افزوده شدن بخش انیمیشن به سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فجر برای من هم خوشحال کننده بود، البته زمزمه‌های اختصاص چنین بخشی به انیمیشن از سال گذشته مطرح شد و قطعاً این اتفاق باعث می‌شود فضای سینمایی کشور و انیمیشن پویاتر شود و در نتیجه تعداد تولیدات و اکران آنها هم افزایش پیدا کند.
انیمیشن در اول راه است و اینکه در جشنواره معتبر فجر بخشی به آن اختصاص داده می‌شود اتفاق بسیار خوبی است.
در جشنواره‌های معتبر دنیا مانند اسکار هم بخش‌های مشخصی برای انیمیشن در نظر گرفته شده و هر سال تولیدات زیادی در این بخش به نمایش گذاشته می‌شود و به آن اهمیت بسیاری داده می‌شود که عموماً اکران جهانی موفقی هم دارند.
به نظرم این اتفاق در کشور ما نویدبخش این است که تولیدات بیشتری در این زمینه داشته باشیم و هر ساله علاوه بر جشنواره فجر اکران‌های بسیاری در طول سال داشته باشد و منجر به رونق سینمای ایران شود.
 نقش نهادهای دولتی در بهبود شرایط پویانمایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به عقیده من کسی که انیمیشن را به عنوان یک هنر- صنعت و تجارت می‌بیند باید بتواند چرخ آن را هم بچرخاند. شرکت‌های تجاری و بنگاه‌های خصوصی روی انیمیشن‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند و چون هزینه‌های ساخت انیمیشن بالاست کمک‌های دولتی زیادی هم به این بخش نمی‌شود.
وقتی تحرکی از سوی انیماتور صورت نگیرد قاعدتاً کسی هم روی انیمیشن سرمایه‌گذاری نمی‌کند. خوشبختانه مسؤولان فرهنگی نگاه خوبی به این مسأله دارند و وقتی هم این تحرک از سوی انیمیشن‌سازها شکل گرفت جامعه سینمایی کشور و بنیادهای خصوصی رفته رفته به سمت انیمیشن کشیده شدند.
این حرکت روز به روز در حال بهتر شدن است و بنگاه‌های خصوصی می‌دانند که با سرمایه‌گذاری روی انیمیشن پولشان هدر نمی‌رود و در نهایت با یک کار کیفی روبه‌رو هستند که برایشان بازگشت سرمایه هم خواهد داشت.
بنابراین چرخه درسـتی در حال
شکل گیری است و انیمیشن‌سازها هم باید به استقلال درستی در این حوزه دست پیدا کنند. در همین راستا حرکت جشنواره هم بسیار درست و هوشمندانه بوده است و این هم شکلی از حمایت معنوی است.
 به نظر می‌رسد فاصله انیمیشن ما با تولیدات جهانی زیاد باشد، چه راهکاری برای از بین بردن این فاصله وجود دارد؟
اتفاقاً من فکر می‌کنم فاصله ما با انیمیشن دنیا اصلاً زیاد نیست و ما فرق چندانی با آنها نداریم. در این حوزه توانمندی‌ها بسیار زیاد است و شاید توانمندی بالفعل آن گونه که باید وجود ندارد، اما توانمندی بالقوه فراوانی وجود دارد و مشکل هم به کمبود امکانات در این حوزه برمی‌گردد.
فکر می‌کنم ما با توجه به امکاناتی که داریم پروژه‌های بسیار خوبی تولید می‌کنیم و به نظرم فاصله بسیاری به لحاظ تکنولوژیک با انیمیشن روز دنیا نداریم بلکه حلقه مفقوده ما بحث مدیریتی است که در جمع کردن یک تیم انیمیشن به مشکل برمی‌خوریم و باید ماه‌ها یک تیم سر یک پروژه باشد.
بحث تأمین مالی تیم هم موضوع مهمی‌است که نباید آن را از نظر دورنگه داشت. امیدوارم این حمایت در بخش خصوصی بیشتر شود.
از آن‌جایی که انیمیشن در ابتدای راه است باید فضای کاری بهتری برایش فراهم شود و مورد حمایت بیشتری هم قرار بگیرد.
 آینده انیمیشن ایران را چگونه می‌بینید؟

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/11/19/13931119000020_PhotoL.jpg

معتقدم این دهه متعلق به انیمیشن است و فکر می‌کنم فضای سینمای ایران به سمتی در حال حرکت است که تا چند سال آینده حرف تازه‌ای برای مخاطبانش نخواهد داشت، چون ظرفیت سینمای واقع‌گرا در همین حد است.
بنابراین نباید از آن توقع معجزه داشته باشیم اما من فکر می‌کنم انیمیشن می‌تواند معجزه کند و با رعایت استانداردهای بین‌المللـی و اولویت قرار دادن کیفیت در تولید می‌تواند این راه را به درستی طی کند و در نهایت امیدوار به اکران‌های شایسته باشیم.
یکی از بزرگترین آرزوهای من در سینمای انیمیشن پیش فروش بلیت‌های فیلم از چند ماه قبل است که امیدوارم روزی به این نگاه برسیم.

قدس/گزارش مراسم افتتاحیه همایش شعر بسیج هنرمندان کشور
شیعیان را به اتحاد بخوان
قدس/ فرهنگ/ خلیل شفیعی همایش شعر بسیج هنرمندان کشور با حضور هفتاد شاعران مطرح ایران هفته گذشته در سالن شهید دستغیب حرم حضرت شاه چراغ(ع) شیراز برگزار شد. این مراسم با حضور آیت الله سیدعلی‌اصغر دستغیب تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی(ع) و دکترمنتظری رئیس سازمان بسیج هنرمندان ایران برگزار شد. آنچه می‌خوانید گزارشی از این نشست است.
 برنامه با تلاوت قرآن با صدای دلنشین سکاک، شاعر و مداح سرشناس شهرستان قزوین آغاز شد و سپس خانم فاضلی از شیراز با موضوع گفت‌وگوی امام رضا(ع) و برادر مکرم ایشان احمدبن موسی(ع) شعری خواند که بخشی از آن به شرح زیر بوده است:
... تلفیق فکر توست کنار غریبی‌ام
هارون من تویی که در این کیش و ماتها
با یک سپاه عشق به سمتم روان شدی
تکراری از حماسه ثبت ثبات‌ها .  
استادعباس براتی‌پور از پیشکسوتان شعر انقلاب با توسلی به امام زمان(عج) این شعر را خواند:
سوگند به زمزم و نمازت
بر زمزمه‌های سوز و سازت
بر ذکر رکوع و بر سجودت
بر حال قیام و بر قعودت
خشت از خم انتظار بردار
ما را ز خمار برون آر
ای روح دعا سلام مهدی
محبوب خدا سلام مهدی...    
در ادامه دکتر غلامرضا منتظری رئیس سازمان بسیج هنرمندان کشور به  بررسی ابعاد مختلف تأثیر شعر بر پیشبرد اهداف فرهنگی نظام پرداخت و گفت: نخستین هدف این همایش ایجاد ارتباط معنوی بیشتر در بین شاعران و هنرمندانی است که برای اعتلای این نظام سراپای وجودشان شوق و رغبت و علاقه است. سازمان بسیج هنرمندان آغوش خود را برای همه کسانی که دوستدار هنر متعهد این کشورند، گشوده است.
قرائت یک رباعی و یک مثنوی توسط احد ده بزرگی در مدح و منقبت حضرت شاهچراغ(ع) بخش دیگر این همایش بود:
اگرچه پای تا سر درد و داغم
جدا افتاده از گلهای باغم
از آن شادم که چون دلهای عاشق
به زیر سایه شاه چراغم
رضا اسماعیلی نیز رباعی‌هایی در مدح حضرت احمد بن موسی(ع) خواند:
ای دلشدگان نور! مولا اینجاست
عرفان نفسان! ظهور معنا اینجاست
دنبال کدام چشم سرگردانید؟
ای تشنه‌لبان عشق! دریا اینجاست...

1452683469779_shahcheraghshiraz543.jpg

پس از شعرهای مهدی جهاندار از شاعران اصفهانی و جلال محمدی شاعر توانمند تبریزی، حجت الاسلام انصاری‌نژاد یک رباعی و یک غزل به شاه چراغ تقدیم کرد و محمدکاظم کاظمی شاعر چیره‌دست افغان مقیم ایران شعری برای حضرت سلمان فارسی خواند:
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکار «نخواهد شد» بیاور «می‌شود»‌ها را
ببین کوروش همین‌جا خواب بیداری نمی‌بیند
به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را
تو را بانگ بلال از دور، سوی خویش می‌خواند
برای خسروان بگذار لحن باربدها را...    
محمد مرادی شاعر توانا و استاد دانشگاه ادبیات شیراز شعری تأثیرگذار در خصوص شهادت شیخ نمر باقر النمر سروده بود. او آخرین شاعر مراسم افتتاحیه، بود:
النمر باقر النمر برخیز باز هم خطبه جهاد بخوان
از غدیر، از غم علی بنویس، منکران را به اعتقاد بخوان
بغض خشکیده در گلوی حجاز روی دوشت عبا بیفکن و باز
سوره مؤمنون تلاوت کن، شیعیان را به اتحاد بخوان
جمع کن مردم عوامیه را سخره کن دولت معاویه را
یک نفس غیرت ابوذر شو ظالمان را به عدل و داد بخوان
ای تب روح تو غروب قطیف، ای همه خون مسلخ تو شریف
ناله‌ات را به چاه‌ها بسپار روضه‌ات را به گوش باد بخوان
 تولد شعر آیینی از روز غدیر
پس از پایان شعرخوانی مراسم افتتاحیه، آیت الله سیدعلی‌اصغر دستغیب تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی(ع) و نماینده مردم استان فارس در مجلس خبرگان به تاریخچه شعر آیینی در گذشته و دوران معاصر اشاره کرد و گفت: تحول درونی انسان به ویژه تحولات اجتماعی از آثار همین هنر شاخص است، برای انتقال حوادث و وقایع تاریخی از عمده‌ترین ابزار همین موضوع شعر است.

http://www.ion.ir/content/imgcache/114141/image_800_532.jpg

وی با اشاره به تأثیر شاعران آیینی در تاریخ اسلام با ذکر نمونه‌هایی از صدر اسلام گفت: شاید نخستین نمونه‌های شعر آیینی از زمان پیامبر اسلام(ص) اشعار حسّان بن ثابت چهره برجسته در تاریخ این گونه اشعار باشد و نخستین اثر مهم او در منابع تاریخی ما همان شعری است که برای واقعه غدیرخم سروده است.
آیت الله دستغیب سپس فرازهایی از شعر حسّان بن ثابت را برای حضار خواند و تأکید کرد: این اثر ارزشمند در حفظ این حادثه و واقعه مهم تاریخی بسیار مؤثر بود و پیامبر(ص) فرمودند: ای حسّان تو پیوسته مؤید به روح‌القدس هستی تا زمانی که ما را با زبان خود یاری می‌دهی، البته حسّان بعدها دچار تزلزل‌هایی شد که فراز دوم فرموده پیامبر(ص) آن را پیش‌بینی نموده بود.
وی با اشاره به شخصیت و آثار شاعرانی چون کمیت بن زید اسدی و  فرزدق اضافه کرد: یکی از عوامل موثر و نگهدارنده واقعه عظیم عاشورا شاعران هستند که در دوران مختلف پیوسته و لاینقطع این کار را ادامه دادند.
نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان، شاعران را در انقلاب اسلامی، بسیار تأثیرگذار خواند و گفت: در دوران دفاع مقدس نیز شعرهای حماسی برای رزمندگان اسلام تحرکی عجیب ایجاد می‌کرد و نقش اساسی و سازنده‌ای در روحیه عزیزان جبهه‌های حق علیه باطل داشت.
 دعا برای سلامتی استاد سبزواری
آیت‌الله دستغیب با آرزوی سلامتی برای شاعر انقلاب استاد حمید سبزواری گفت: آن شعر معروف ایشان، در خصوص فلسطین که به سرودی بسیار جذاب، جالب، محرک و مهیج تبدیل شد، از جمله آثار ماندگار است. برای سلامت ایشان و همه شاعران عزیز از کنار حرم مطهر حضرت شاه چراغ(ع) دعا می‌کنیم.
وی با تشکر از سازمان بسیج هنرمندان از شاعران حوزه شعر آیینی کشور خواست با مجموعه ادبی آستان مهر در حرم حضرت شاه چراغ(ع) که از نمونه‌های کم نظیر مجامع ادب آیینی کشور است، همکاری کنند.
همایش یادشده در دو مراسم دیگر در تالار حافظ و آرامگاه سعدی در دو روز متوالی ادامه یافت و شاعران دیگری چون مصطفی محدثی خراسانی، علیرضا قزوه، سیدعلی میرافضلی، سعید بیابانکی، زکریا اخلاقی، بیوک ملکی، مجید نظافت، دکتر کاوس حسن‌لی، عبدالحمید رحمانیان و طیبه نیکو در این مراسم شعرخوانی کردند.

قدس/ایران سریالی درباره انتفاضه دوم می‌سازد
نویسنده سریال «تابستان مدیترانه ای» با اشاره به جزییات داستان این سریال بیان کرد که موضوع سریال به پنج کشور مربوط می‌شود و قرارست از بازیگران خارجی در این مجموعه استفاده شود.
 به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر آرش گودرزی نویسنده فیلمنامه سریال «تابستان مدیترانه ای» درباره داستان این اثر که در مرکز گسترش فیلمنامه نویسی رسانه ملی نوشته شد، گفت: داستان این سریال مربوط به سال های ۱۹۹۹ و هنگام قرارداد اسلو تا سال های ۲۰۰۶ است یعنی زمانی که انتفاضه دوم شدت می گیرد و اولین بمباران غزه رخ می دهد.
وی با اشاره به خانواده ای که در این داستان محور قرار می گیرند، اظهار کرد: خانواده محوری این سریال مربوط به دختری به نام یافا هستند که در رام الله زندگی می کنند. ما سعی کردیم ماجرا را به شکلی بی طرفانه نگاه کنیم و قصه درباره رنجی است که رژیم صهیونیستی برای مردم آن منطقه ایجاد کرده است.
نویسنده سریال «تابستان مدیترانه ای» درباره مکان هایی که این داستان در آنها اتفاق می افتد، اظهار کرد: مکان ها در این سریال بسیار گسترده هستند و اثر در پنج کشور فلسطین، سوریه، لبنان، اردن و ترکیه می گذرد که من از میان آنها به سه کشور سفر کردم تا تحقیقاتی داشته باشیم و حتی با افراد محلی این کشورها مصاحبه هایی انجام شد. بسیاری از این داستان ها واقعی هستند و حتی بعضی از صاحب نظران حوزه های فرهنگی مثل برنامه سازانی در لبنان و یا چند تن از دوستان فیلمنامه نویس در ترکیه و همچنین افرادی از سایر کشورها فیلمنامه را خوانده و اصلاحاتی را برای آن ارایه کرده اند.

http://media.mehrnews.com/d/2016/01/15/3/1968737.jpg

گودرزی درباره زمانی که برای تحقیقات این سریال در کشورها سپری کرده است، عنوان کرد: تلاش ما به گونه ای بود که دوستانی که در این مناطق هستند وقتی فیلمنامه را خواندند احساس نکنند که یک خارجی آن را نوشته است بنابراین بیشتر از یک سال تحقیقات ما زمان برد. حدود یک ماه در سوریه، یک ماه در لبنان و یک ماه در ترکیه بودم و با افراد بومی گفتگو کردم.
این فیلمنامه نویس با اشاره به داستان این سریال توضیح داد: این سریال فضایی دانشگاهی دارد که بیشتر در سوریه دیده می شود و در انتها نیز به فضای تجاری ترکیه می رسیم. قرار است بازیگران بین المللی باشند و کار به صورت مشترک تولید شود و من تمام تلاش خود را کردم تا داستان به زندگی واقعی این افراد نزدیک باشد بنابراین با دانشجویان و حتی کسانیکه تجربه زندان های رژیم صهیونیستی را داشتند مصاحبه های زیادی کردم.
وی درباره دغدغه خود از نگارش این سریال عنوان کرد: دغدغه من این بود که وضعیت فلسطینی ها را نشان دهم و به مساله مذاکره ها و قرارداد اسلو هم پرداخته‌ام.
گودرزی در پایان به فضای داستان اشاره کرد و گفت: داستان سریال ابتدا بسیار پر حادثه بود و من هم جنبه های عاطفی به آن اضافه کردم و الان به نوعی یک درام عاشقانه و جنگی است و فکر می کنم، می تواند بعد از «مدار صفر درجه» حسن فتحی که آن هم در این فضا و ساختار و کار شده است یکی از آثار پربیننده باشد.
سریال «تابستان مدیترانه‌ای» به قلم آرش گودرزی در ۲۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای در مرکز گسترش فیلمنامه‌نویسی رسانه ملی به رشته تحریر درآمده است.

مردم سالاری/ جمشيد مشايخي:
 در عرصه سينما هيچ پيشرفتي وجود ندارد  
گروه فرهنگي- مرضيه آزادي: جمشيد مشايخي در خصوص وضعيت هنر در کشور، گفت: متاسفانه در عرصه هنر سينما هيچ پيشرفتي وجود ندارد و کانال‌هاي ماهواره‌اي وضعيت سينما و تلويزيون را بدتر از گذشته کرده‌اند.
اين بازيگر سينما و تلويزيون در گفت‌و‌گو با مردم‌سالاري اظهار داشت: کانال‌هاي ماهواره‌اي ترکيه‌اي با سريال‌هاي مبتذلي که به نمايش مي‌گذارند درصدد جذب هنرمندان ايراني به ترکيه‌اند که البته تاکنون نسبتا موفق شده‌اند و برخي از اين بازيگران، نويسندگان و غيره را جذب کشورشان کردند.
وي درباره دليل مهاجرت هنرمندان به کشورهاي ديگر گفت: دليل اساسي و عمده مهاجرت هنرمندان به کشورهاي همسايه و اروپايي اين است که هنرمندان نمي‌توانند و اجازه ندارند در کشور خودشان (ايران)‌، کارهاي مناسب و ارزشمندي انجام بدهند و به همين دليل است که به کشور‌هاي همسايه و به خصوص ترکيه مهاجرت مي‌کنند.
مشايخي در ادامه بيان کرد: هنرمندان از طريق نمايش واقعيت است که مي‌توانند مردم را با حقيقت آشنا کنند و بايد واقعيت را به مردم نشان دهند. ما (هنرمندان) بايد بتوانيم و اجازه داشته باشيم واقعيت را به نمايش بگذاريم و زماني که اين اجازه به ما داده نمي‌شود چگونه مي‌توانيم مردم را متوجه حقيقت کنيم؟
اين بازيگر سينما و تلويزيون درباره نقش اساسي سينما و تلويزيون، گفت: متاسفانه بزرگترين ناراحتي و مشکل ما هنرمندان، اين است که ما نمي‌توانيم حقيقت را به نمايش بگذاريم يا حتي درباره آنها مطالبي بنويسيم. اگر اين وضعيت تصنعي در سينما و تلويزيون ادامه پيدا کند يعني ما هنرمندان تظاهر کنيم حقيقتي در کشور وجود ندارد و همه چيز در سطح عالي و مطلوب است.

http://cdn.akairan.com/akairan/user/12/201552611344762a.jpg

وي در ادامه بيان کرد: ما خواهان اين هستيم که تمام مردم صادق و راستگو باشند ولي در حال حاضر اين صداقت در ميان مردم وجود ندارد. وظيفه هنرمندان است که دروغ و عواقب آن را به نمايش بگذارند که اين اقدام چه اثرات بدي مي‌تواند بر جامعه داشته باشد.
يا در مورد ديگر، ازدواج‌هايي است که زود به طلاق ختم مي‌شوند. به هر طريق مشکلاتي در جامعه وجود دارد که هنرمند بايد آن را نشان دهد، مردم را متاثر کند و به فکر فرو ببرد و نشان دهد که راه‌حل درست اين مشکلات چيست.
مشايخي به روند ترک هنرمندان از کشور اشاره کرد و گفت: زماني که هنرمند نمي‌تواند حرف و سخن خود را در داخل کشور بيان کند و همچنين پيشنهادهايي از کشورهاي ديگر با امکاناتي مثل خانه، ماشين و غيره به بازيگران و هنرمندان مي‌دهند، آنها مشتاق مي‌شوند که هنر خود را در کشورهاي ديگر به نمايش بگذارند.
وي در مورد سريال‌هاي تلويزيوني گفت: وضعيت سريال‌هاي تلويزيوني نيز بهتر از فيلم‌هاي سينمايي نيست و باند بازي در فيلم‌هاي سريالي نيز ديده مي‌شود و بازيگران و هنرمندان بايد جزو باند باشند تا بتوانند در داخل کشور کار کنند و من به شدت از باند بازي متنفرم، به اين علت که هنرمند واقعي نوکر کسي يا گروهي نيست و تنها بايد خدمتگذار ملت باشد. اين بازيگر سينما و تلويزيون با مقايسه سينماي امروز با گذشته گفت: سينماي دهه ما بسيار شرافتمند و آبرومندانه‌تر از سينمايي است که در حال حاضر وجود دارد. ما کارهايي تئاتري را اجرا کرديم که هم اکنون نمي‌توان آنها را اجرا کرد و آنها کارهاي بسيار باارزشي در تاريخ سينما و تئاتر بودند.


وطن امروز/گفت‌وگوی وطن امروز با فرزاد موتمن، نویسنده و کارگردان سینما
غم نان و تنگنای دل!
مرتضی اسماعیل دوست: آثار جشنواره سی‌وچهارم فیلم فجر در سودای رسیدن به «سیمرغ» آماده حضور می‌شوند و یکی از آثار راه‌یافته به این جشن سالانه، فیلم «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» ساخته فرزاد موتمن است. فیلمسازی که آثاری ماندگار چون «شب‌های روشن» و فیلم‌هایی بی‌سر و سامان! چون «پوپک و مش‌ماشاالله» را در کارنامه دارد. به بهانه اکران فیلم «سایه‌روشن» و اطلاع از جدیدترین ساخته این کارگردان با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
 با فیلم «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» در جشنواره سی‌وچهارم فیلم فجر حضور دارید. آخرین ساخته‌تان در چه مرحله‌ای قرار دارد؟
فیلمبرداری و مراحل فنی فیلم «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» انجام شده و تنها در مرحله تصحیح رنگ قرار دارد و امیدوارم حضور خوبی در جشنواره سی‌وچهارم فیلم فجر داشته باشیم.
 ایده و طرح فیلمنامه این کار چه مشخصاتی داشت که شما را علاقه‌مند به ساختش کرد؟ و در چه ژانر و موضوعی ساخته شده است؟
این فیلم بر مبنای ژانر پلیسی با پس‌زمینه اجتماعی ساخته شده است و در آن سعی کردم فضای متفاوتی از آثار گذشته‌ام را تجربه کنم. طرح و ایده فیلمنامه از امیر عربی بوده و زمانی که فیلمنامه را خواندم آنقدر جاذبه  هیجان‌انگیزی داشت که مرا ترغیب کرد آن را بسازم و بعد از اینکه وارد پروژه ساخت شدم، مایه‌های پلیسی فیلم پُررنگ‌تر شد.
 خلاصه داستانی از این فیلم را ارائه می‌کنید؟
این فیلم را می‌توان درامی جست‌وجوگرایانه نامید. برای معرفی خلاصه داستان فیلم فکر می‌کنم بیان یکی از سکانس‌ها می‌تواند معرف خوبی باشد که در آن آمده است: «صبح است. زنی سراسیمه وارد کلانتری می‌شود و به افسر نگهبان می‌‌گوید دخترش، سحر دیشب به خانه بازنگشته است».
 مختصات ژانر پلیسی چندان در سینمای ایران مورد توجه قرار نگرفته و چند فیلم ناموفق در این سال‌ها ماحصل کار بوده است. رویکرد شما در فیلم «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» چگونه است؟
این فیلم کاملا متفاوت از آثار گذشته سینمای ایران است و واقعا با تمام معنا یک درام پلیسی و ایرانی است. من تمام سعی خود را کردم وفادار به ژانر پلیسی باشم و تصویری واقعی و ملموس از پلیس ایرانی در این فیلم ارائه دهم.
 پس ایرانی بودن شخصیت در این فیلم برای‌تان مهم بود، چرا که در برخی فیلم‌ها با پلیسی گرته‌برداری‌شده از آثار غربی مواجه هستیم.
پلیسی که ما در فیلم ارائه می‌دهیم هیچ شباهتی با پلیس‌های غربی ندارد، به دنبال این بودیم تا کاراکتری آشنا برای مخاطب ایرانی بسازیم و امیدواریم چنین اتفاقی افتاده باشد.
http://dl.nasimonline.ir/FileRepository/archive/4-3-1390/IMAGE634419248133857617.jpg
 با توجه به اینکه علاقه‌مند به آثار کلاسیک سینما هستید، فیلمی را برای ساخت «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» مورد الهام قرار ندادید؟
حقیقتش اینچنین نبوده است. به دلیل اینکه بیشتر صحنه‌های فیلم درباره بازجویی است و بافتی اینچنینی دارد، بیشتر فیلم‌های مهم دادگاهی را برای فصل‌هایی که در فیلم نیاز داشتم، دیدم و در واقع برخی فیلم‌های قدیمی تاریخ سینما در این بخش را مرور کردم.
 به نظرتان دلیل غفلت سینمای ایران از آثار پلیسی و جنایی چه می‌تواند باشد؟ آیا این ژانر قابلیت همراهی طیف گسترده‌ای از مخاطبان ایرانی را دارد؟
به نظرم بشدت می‌تواند مورد توجه قرار گیرد و اگر در سینمای ایران به ژانر پلیسی توجه نشده است، به این دلیل بوده که ما ادبیات پلیسی و جنایی چندانی نداریم که مورد اقتباس برای اجرا قرار گیرد و پشتوانه روشنی برای استفاده نویسنده‌ها وجود ندارد در صورتی که در خارج از کشور ادبیاتی غنی در زمینه‌های پلیسی و جنایی موجود بوده و دست فیلمساز برای تولید باز است.
 با وجود اینکه در سال‌های مختلف شاهد قاتلان جنجالی و حوادث دردناکی در کشور بودیم!
باید این را دقت کنیم که با رشد جمعیت کشور و گسترش جامعه، میزان جرم و جنایت و اتفاقات جنایی به شکل وحشتناکی افزایش یافته است. شما خودتان مطبوعاتی هستید و اخبار روزمره را دنبال می‌کنید و می‌بینید چقدر حوادث دردآوری در نقاط مختلف کشور رخ می‌دهد. با وجودی که در کشور ما برخلاف کشورهای دیگر سازمان‌های مخوفی مانند یاکوزا و مافیا وجود ندارند اما شاهد قتل‌های فجیعی بودیم که عمدتا در فضای شهری اتفاق می‌افتد.
 یعنی فجایع در بستری اجتماعی روی می‌دهد؟
بله! در بستری اجتماعی و اغلب به دلایل اخلاقی و مالی صورت می‌گیرد. باید بیشتر به اینگونه اتفاقات در کشور حساس باشیم، چرا که با زندگی خانواده‌های ما در ارتباط خواهد بود. هر کدام از اتفاقات و جنایاتی که رخ می‌دهد می‌تواند منبع قابل توجهی برای نگارش فیلمنامه و ساخت فیلم باشد و حداقل تلنگری برای بررسی علل و عوامل حوادث به حساب آید.
  شاید محدودیت‌هایی که برای اجرای سکانس‌های خارجی آثار پلیسی و جنایی وجود دارد، مانعی برای رغبت فیلمسازان در ساخت اینگونه آثار شده است؟ شما برای تولید فیلم «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» با معضلاتی مواجه نشدید؟
مشکلی برای ساخت فیلم پیش نیامد و به راحتی در سطح شهر توانستیم فیلمبرداری کنیم، حتی یکی از لوکیشن‌های فیلم در اداره آگاهی بود که مسؤولان پلیس و موسسه ناجی هنر همکاری خوبی با عوامل فیلم داشتند تا بتوانیم در مکانی واقعی با شرایطی مطابق با داستان فیلمبرداری کنیم یعنی سکانس‌هایی را در کنار مردم و همراه با پلیسی واقعی ضبط کردیم که به ساختار فیلم خیلی کمک کرد. به نظرم شرایط فیلمبرداری، محدودیتی برای ساخت فیلم‌ها در ژانرهای مختلف نخواهد بود و ما در هر نقطه‌ای از شهر می‌توانیم فیلم بسازیم به طوری که اغلب سکانس‌های فیلم ما در جنوب تهران و مناطق شلوغ فیلمبرداری شد، مشکلی هم پیش نیامد و مردم همکاری خوبی داشتند.
 بازیگران این فیلم بر چه اساس و تابع چه خصوصیاتی انتخاب شدند؟
در واقع دو گونه بازیگر در این فیلم داریم که بخشی از آن مربوط به بازیگران کارکشته و باسابقه‌ای مانند فریبرز عرب‌نیا، سیامک صفری، آتیلا پسیانی و ژاله صامتی است و در کنار آنها تعداد بسیاری از بازیگران جوان مانند روشنک گرامی، امیرحسین فتحی، محمدرضا غفاری، علیرضا ثانی‌فر و بهاران بنی‌احمدی حضور دارند. در عین حال بازیگری مانند آناهیتا درگاهی را داریم که برای اولین بار جلوی دوربین ظاهر می‌شود.
 معمولا در آثار شما بازیگران جوان و ناشناخته بسیاری حضور یافته‌اند، چنانکه هانیه توسلی در زمان ساخت فیلم «شب‌های روشن» چهره چندان شناخته‌شده‌ای نبود. دلیل استفاده از این بازیگران ناشناخته در آثارتان چیست؟
به هر حال باید از چهره‌های جوان و برخی شاگردانم در آثارم استفاده کنم و همانطور که اشاره کردید در همه فیلم‌هایم چهره‌هایی حضور یافتند که بعدها شناخته شدند. برای نمونه می‌توانم از طناز طباطبایی در فیلم «صداها» نام ببرم. در فیلم «آخرین بار کِی سحر را دیدی؟» هم برای برخی نقش‌های کوچک از هنرجویان کلاس‌هایم استفاده کردم که ناشناخته هستند. آنها بالاخره باید از جایی شروع کنند و من به‌عنوان استادشان متعهد هستم از وجود استعدادهای مناسب در سینما استفاده کنم.
 حضور فریبرز عرب‌نیا در فیلم‌تان بعد از مدتی کم‌کاری قابل توجه خواهد بود.
خیلی خوشحال بودم که برای سومین بار بعد از فیلم‌های «هفت پرده» و «باج‌خور» با فریبرز عرب‌نیا کار خواهم کرد و این همکاری بعد از گذشت 12 سال شیرین بود. به نظرم فریبرز عرب‌نیا در فیلم جدیدم خیلی دیدنی است.
http://www.yjc.ir/files/fa/news/1391/8/25/530444_669.jpg
 بپردازیم به فیلم «سایه‌روشن» که پس از 2 سال به اکران درآمد. فیلمی که سویه‌های روانشناسانه و فلسفی در آن می‌توان یافت.
فیلم «سایه‌روشن» خیلی مورد توجه جامعه روانشناسان قرار گرفته است و چندی پیش سمیناری بود با حضور جمعی از روانشناسان بالینی که 2 رساله درباره روانکاوی شخصیت رامین در فیلم خوانده شد که برایم جالب بود و به جای حرف زدن کاملا گوش کردم و واقعا کلی یاد گرفتم و ابعادی از سایه‌های فیلم برایم روشن است. در واقع آن روانشناسان به من کمک کردند فیلم خودم را بهتر بشناسم!
 با توجه به اینکه شما را با آثاری عاشقانه به یاد می‌آورند، ساخت این نوع درام روانکاوانه دنباله‌ای از سلیقه شخصی شما بوده است؟
به هر حال دوست دارم سراغ ژانرهایی بروم که در سینمای ایران تجربه نمی‌شود. ما از دیرباز آثار شناخته‌شده سینمای جهان مانند «پیشخدمت»، «سه زن»، «چشماتو باز کن»، «نردبان جیکوب» و «بزرگراه گمشده» را که لحظاتی از آنها در فیلم «سایه‌روشن» دیده می‌شود در خاطر داشته و بسیار دوست داشتیم. البته «سایه‌روشن» به لحاظ کارگردانی آنقدر کار مشکلی بود که دوست ندارم دیگر چنین تجربه‌ای را تکرار کنم!
 در آثار چندلایه دیوید لینچ و کریستوفر نولان و در فیلم‌هایی مانند «جزیره شاتر» ساخته اسکورسیزی هم مرز باریکی میان واقعیت و توهم وجود دارد که دامنه‌ای گسترده از نظرگاه‌ها را به دنبال خود خواهد داشت.
بله! البته نگاهی که در فیلم «سایه‌روشن» وجود دارد خیلی رادیکال‌تر از آثاری مانند «سرآغاز» نولان است. شما ببینید در فیلم «سرآغاز» بالاخره یک خط داستانی می‌توان یافت که در فیلم «سایه‌روشن» کمتر وجود دارد و در این فیلم اصولا 2 لایه برداشتی می‌توان پیدا کرد که یکی لایه روایی است و دیگری مربوط به این می‌شود که شخصیت کلا دارد خواب می‌بیند.
 و مرز میان این خواب‌زدگی و واقع‌نمایی در فیلم «سایه‌روشن» کاملا در هم تنیده می‌شود.
همین طور است و ما در فیلم چندان نمی‌توانیم تشخیص دهیم که شخصیت در کجاها خواب می‌بیند و کجا در واقعیت به سر می‌برد؛ برای اینکه فیلم می‌خواهد به ما بگوید بسیاری از باورهایمان از زاویه نگاهی است که در آن قرار داریم در حالی که ممکن است واقعیت از منظر دیگران شکلی کاملا متفاوت داشته باشد. ما در این فیلم باید صحنه‌ها را طوری نشان می‌دادیم که در عین واقعی بودن همچون کابوسی برای مخاطب به نظر بیاید و این مساله در اجرا کار سختی بود.
 لوکیشن محدود و شکل هندسی فضای روایی و نوع میزانسن و نورپردازی سایه‌روشن‌وار در فیلم به القای حس وهم‌گرایانه اثر کمک کرده است.
بله! فضاسازی نقش برجسته‌ای در انتقال حس فیلم و شرایط روانی کاراکتر داشت و سعی ما در اجرا و فرمی که به کار بردیم بر همین مبنا بوده است. در فیلم «سایه‌روشن» زمان متوقف مانده و حتی هیچ ساعتی وجود ندارد. برای نمایش متوقف بودن زمان فیلم، لوکیشن ثابت مانده و شکلی از انجماد دارد و در این میان آکسسوارها تغییر می‌یابند. ما در فیلم می‌بینیم زمانی که میترا، زن خانه است با زمانی که سایه حضور دارد، شکلی متفاوت دارد. در این فیلم لوکیشن ثابت بوده و اشیا تغییر می‌یابند تا بتوانیم وارد فضای ذهنی پر از سوءتفاهم شخصیت شویم. مواردی که شما عنوان کردید براساس همین نگاه شکل گرفت.
 در فیلم از طریق نشانه‌هایی مشخص به دنبال هدایت مخاطب به سمتی از واقعیت یا خیال نبودید؟
واقعا در این فیلم نمی‌توان به هیچ قطعیتی از واقعیت یا خیال رسید و چنان در هم تنیده شده‌اند که تمایز آن ناممکن است. حرف نهایی در کلام رامین نمایان می‌شود که می‌گوید: « اهمیت یک قصه در حقیقتی نیست که افشا می‌کند بلکه در رمز و رازش است.» «سایه‌روشن»، فیلم رمز و راز است نه حقیقت، چرا که نمی‌توانیم به حقیقت دست یابیم.
 در فیلم شاهد این هستیم که شخصیت‌های پیرامون به دنبال تزریق حقیقت مورد نظر خود به ذهن  خاموش رامین هستند. از این مساله می‌توان تحلیلی از فرصت‌طلبی افراد برای مصادره رویدادها داشت!
بله، ما در فیلم 2 نوع رامین را می‌بینیم، یکی رامین پیش از سقوط است که شخصیتی کاملا قلدر، زورگو و نیز به دلیل نویسنده بودن بسیار باهوش و حاضرجواب است اما بخش متمایز این شخصیت وقتی است که دچار حادثه فراموشی شده است. در این شرایط تبدیل به کودکی می‌شود، چرا که اصولا اطلاعاتی ندارد و از این نظر کاملا رام شده دیگران است و برای همین رامین نام دارد. از این رو در دوران فراموشی این شخصیت، 2 زن با اطلاعاتی که دارند او را به هر طرفی که دوست دارند، می‌کشند.
 می‌توان از فیلم تعابیر فرامتنی فلسفی یا سیاسی مبنی بر سوءاستفاده از غفلت دیگران و قدرتخواهی نیز داشت؟
والله این مسائل را باید منتقدان و مخاطبان بیان کنند و من به همه جنبه‌های فرامتنی اثر نمی‌توانم آگاهی داشته باشم. در ابتدای فیلم، رامین جسدی است که در عین حال نشانه‌هایی از حیات هم در او دیده می‌شود! وقتی بلند می‌شود اولین دیالوگی که رو به آینه می‌گوید این است که «تو کی هستی؟» پس این فیلم دارای هویت است و هویت همان حقیقت است. رامین در ابتدا پرتاب شده و طبق روایت میترا کشته می‌شود، هر چند در روایت سایه کشته نشده است و این اختلاط نگاه‌هایی ذهنی است که می‌توان از آن تعابیر مختلفی داشت.
http://galleryphotos.ir/wp-content/uploads/2015/01/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%DB%8C-%D8%B7%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C-2.jpg
 در سال‌های اخیر سینمای ایران علاقه‌مند به تولید آثاری با پیش‌زمینه توهم‌گرایانه بوده است.فیلم‌هایی همچون «پله آخر»، «رخ دیوانه» و «اعترافات ذهن خطرناک من» از جمله آنها به شمار می‌آید. شما با «سایه‌روشن» روایتی رادیکال‌تر در این فضا صورت دادید؟
فیلم‌هایی مانند «رخ دیوانه» که با انتظارات مخاطبان بازی می‌کنند اما در نهایت به آنها جواب می‌دهند، به لحاظ تجاری می‌توانند مورد پسند قرار گیرند اما آثاری مانند «سایه‌روشن» با مخاطبان محدودتری ارتباط برقرار خواهند کرد البته مساله فوق بدین معنا نیست که تجربیاتی اینچنینی نداشته باشیم، چرا که باید مخاطب یاد بگیرد انواع فیلم‌ها از جمله آثار پیچیده را نگاه کند و در ذهن خود دوباره آنها را بسازد.
 آثاری که در سکانس‌های داخلی ساخته‌اید، برخلاف فیلم‌های دیگرتان مانند «پوپک و مش ماشاالله»، «بیداری» و «خداحافظی طولانی» موفق درآمده‌اند. با توجه به تبحری که در ساخت چنین فضاهای محدودی دارید، علاقه‌مند نیستید بیشتر سراغ ساخت اینگونه آثار بروید؟
به نظرم در فیلم «خداحافظی طولانی» هم فضای خوبی درآمده است. به هر حال هر فیلم اقتضای خاص خود را در شکل ارائه دارد. خودم دوست دارم تجربه ساخت فیلم در ژانرها و موضوعات مختلف را داشته باشم.
 دوست ندارید با توجه به اینکه آثار ماندگاری چون «شب‌های روشن» و «صداها» را در فضاهایی محصور بخوبی روایت کرده‌اید، بیشتر متمرکز به این نوع فیلم‌ها شوید؟
چرا، دوست دارم اما آنوقت بچه‌ام از گرسنگی خواهد مُرد!
 پس سلیقه شخصی‌تان اینگونه فیلم‌ها است؟
بله! غم نان اگر بگذارد! من به دنبال روح فیلم‌هایی هستم که بین سینمای کلاسیک و مدرن پُل می‌زنند و در حال رفت و آمد هستند. ترجیح من اینگونه آثار است.
 به اعتقاد بسیاری از افراد، دلیل توفیق سه‌گانه «هفت پرده»، «شب‌های روشن» و «صداها»، وجود نویسنده‌ای خلاق همچون سعید عقیقی بوده است.
آن 3 فیلم جزو بهترین فیلم‌هایم هستند اما من واقعا فیلم «سایه‌روشن» را در کنار آن فیلم‌ها قرار می‌دهم.
 آن آثار چقدر مرهون وجود فیلمنامه‌نویس خود هستند؟
همه فیلم‌هایم مرهون فیلمنامه‌های خود هستند.
 اما برخی فیلم‌های‌تان با اقبال منتقدان و مخاطبان مواجه نشدند.
اگر برخی آثارم بهتر بودند به دلیل فیلمنامه‌های موفق آنها بوده، اگر هم موفق نبودند باز به خاطر فیلمنامه‌های آنها بوده است و رابطه مستقیمی با اثر نهایی دارد.
 با توجه به آثار ارزنده‌ای که با قلم سعید عقیقی شکل گرفت، چرا این همکاری ادامه نیافت؟
واقعا نمی‌دانم چرا ادامه نیافت. به هر حال سعید از یک جایی، دیگر برای من ننوشت. این عدم همکاری مشکل من نبوده است.
 ایشان از نتیجه همکاری‌ها و ثمره آثار ساخته شده رضایت داشتند؟
واقعا مساله‌ای پیش نیامده بود. به نظرم سعید عقیقی هر 3 این فیلم‌ها را خیلی دوست دارد. به هر حال او از جایی تصمیم گرفت برایم ننویسد.

وطن امروز/حبیب‌الله بهمنی:
تولید فیلم‌های ارزشی
در اولویت قرار ندارد
حبیب‌الله بهمنی، کارگردان سینما گفت: فرمایشات مقام معظم رهبری در رابطه با مساله نفوذ فرهنگی و جنگ نرم فصل‌الخطاب سینماگران است و لذا باید به هر طریق حتی تولید فیلم‌های کم‌هزینه خواسته ایشان تحقق یابد تا راه نفوذ مسدود شود. به گزارش سینماپرس، کارگردان فیلم سینمایی «سیب و سلما» افزود: وقتی مقام معظم رهبری مسیر مقابله با نفوذ فرهنگی دشمنان را بخوبی برای آحاد مردم و مسؤولان ترسیم می‌کنند و راهکارهای جامعی در این رابطه ارائه می‌دهند دیگر داشتن عذر و بهانه‌های مختلف توسط هنرمندان و سینماگران و مدیران جایز نیست و همگی باید با توجه به دغدغه‌ها و فرمایشات ایشان گام در راهی بگذارند تا رسالت خود را به درستی انجام داده و توطئه‌های دشمنان را در نطفه خفه کنند. این فیلمساز در ادامه این گفت‌وگو با بیان اینکه یکی از عمده‌ترین مشکلات ما در سینمای کشور نادیده گرفتن نیروهای ارزشی در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است، اظهار داشت: بارها مشاهده شده است به این دسته از هنرمندان توجهی نمی‌شود و تولید فیلم‌های ارزشی دارای هیچ اولویتی نیست.
http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/92-08/13/IMAGE634610236543324861.jpg

وطن امروز/پرویز پرستویی:
 «بادیگارد» برای دفاع از نظام است
برای نخستین بار بخش‌هایی از فیلم «بادیگارد» ساخته جدید ابراهیم حاتمی‌کیا در گزارش بخش خبری ۲۰:۳۰ از شبکه 2 سیما پخش شد، این در حالی است که خبر، عکس و فیلم از آثار سینمایی حاتمی‌کیا، خیلی سخت به رسانه‌ها درز می‌کند و از این رو تصاویر پخش شده در بخش خبری 20:30 رونمایی از اولین تصاویر فیلم «بادیگارد» به حساب می‌آمد. در این گزارش پرویز پرستویی، بازیگر نقش «حیدر» در این فیلم درباره همکاری دوباره‌اش با حاتمی‌کیا گفت: «بادیگارد» تجربه بسیار شیرینی برای من بود. حیدر که در «بادیگارد» حضور دارد خود را بادیگارد نمی‌داند بلکه ایثارهایی که می‌کند و از همه چیز خود مثل همسر و فرزند خود می‌گذرد برای این است که وظیفه حفاظت را حراست از اعتقاد و ایمان خودش می‌داند. در یک جمله درباره نقش «حیدر» در این فیلم باید بگویم که او در نهایت دچار شک می‌شود و  این شک گره داستان «بادیگارد» است.  پرستویی با اشاره به اینکه این فیلم هیچ شباهت و ربطی به «آژانس شیشه‌ای» ندارد، گفت: دیالوگ شاخصی که در «بادیگارد» است دفاع کردن از نظام و شخصیت نظام است.  


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین