کد خبر: ۲۷۱۲۴۲
تاریخ انتشار:
موضوعی که فرهادسیمین آنرا شرح و بسط داده است؛

نقدی بر تئوری محذوریت "ولی"

استناد غلط برخی از افراد به روایات و نتیجه ای که از آن می‌گیرند مبنی بر اینکه " نباید منتظر امر 'ولی' باشیم چه بسا ولی بنا به مصالحی سکوت کرده و به صورت صریح نظر خود را بیان ننموده است پس باید شخصاً اقدام کرد" فرهاد سیمین را بر آن داشته تا به صورتی مبسوط این معضل را که در بسیاری از موارد خاطر ولی را نیز مکدر نموده است بررسی و نقد کند...

گروه سیاسی: استناد غلط برخی از افراد به روایات و نتیجه ای که از آن می‌گیرند مبنی بر اینکه " نباید منتظر امر 'ولی' باشیم چه بسا ولی بنا به مصالحی سکوت کرده و به صورت صریح نظر خود را بیان ننموده است پس باید شخصاً اقدام کرد" فرهاد سیمین را که پیش از این تجربه تحصیلات دانشگاهی را داشته و در ادامه به جرگه طالبان علم در حوزه علمیه پیوسته است بر آن داشته تا به صورتی مبسوط این معضل را که در بسیاری از موارد خاطر ولی را نیز مکدر نموده است بررسی و نقد کند؛ البته نگارنده سوالاتی را که به ذهن متبادر می‌شوند را بی پاسخ رها نکرده است و برای آنها به صورت مصداقی پاسخ و ادله قابل قبول می آورد.

نقدی بر تئوری محذوریت

به گزارش بولتن نیوز، متن یادداشت فرهاد سیمین که عنوان «نقدی بر تئوری محذوریت ولی» عنوان است، به شرح زیر است:

مدتی است قشری از دوستان حزب اللهی و دوستار انقلاب با استناد به روایتی که در ادامه خواهد آمد، اینطور نتیجه گرفته اند که "ما به عنوان سربازان 'ولایت' نباید منتظر امر 'ولی' باشیم بلکه چه بسا 'ولی' بنا به مصالحی، در مورد فلان موضوع یا فلان شخص، سکوت کرده و نظر صریح خود را اعلان نکند لذا بر ماست که زمینه را برای اعلان نظر ایشان فراهم کنیم و به قولی میدان مین را از جلوی پای ایشان باز نماییم."

به عنوان نمونه به دو مورد از نتایج این تفکر و دیدگاه می توان اشاره کرد:

اول. یکی از بزرگان حوزه، معتقد است باید با قرائن مختلف "اصل" نظر رهبری را کشف کرد آنجا که می گوید:

"فهمیدن نظرات مقام رهبری معظم انقلاب کار ساده‌ای نیست و باید از طریق قرائن و سخنان از اصل نظراتشان مطلع شد".

خبرگزاری مهر، ۱۶ مرداد ۱۳۸۶

دوم. یکی از روزنامه نگاران انقلاب، در پی اجازه رهبر انقلاب برای مذاکره با آمریکا پیرامون مسائل عراق در سال 86 ، ضمن مقاله ای نوشت:

"از دولت نهم انتظار می رود منویات اصلی آقا را به درستی دریابد و به عرصه ای که سمت و سوی فریب و رنگ و بوی سوءاستفاده آمریکایی ها از آن به مشام می رسد پای نگذارد. ممکن است آقا اجازه داده باشند [که با آمریکا مذاکره شود]، ولی باید حضرت ایشان از ژرفای قلب مبارک خویش راضی هم باشند. آیا راضی هستند؟"

30 اردیبهشت 86

اما به این دیدگاه چند اساسی اشکال وارد است:

نقدی بر تئوری محذوریت یکم. کشف نظر حقیقی "ولی" از عهده هر کسی بر نیامده و بنابراین ممکن است هر کسی از ظن خود اجتهادی کند و نتیجه ای حاصل کرده و مع الأسف مبنای اقدام و عمل قرار دهد. این موضوع به خودی خود می تواند جامعه و امت اسلامی را به سمت حرج و مرج و نوعی آنارشیسم ببرد. از باب مثال میتوان به حمله به کوی دانشگاه اشاره کرد که بدون اطلاع نهادهای انتظامی و حاکمیتی و به اسم دفاع از رهبری در سال های 78 و 88 توسط برخی افراد انجام گرفت که بعدها رهبر انقلاب، مورد دوم را تخلف و جنایت نامیده ( 4 شهریور 88 ) و در مورد اتفاق اول فرمودند: این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. 21 تیر 78

دوم. چه بسا اجتهاد افراد برای کشف نظر "ولی" خود موجب شود نظری که اصلا نظر ایشان نبوده ناخواسته به ایشان تحمیل گردد. به عبارت دیگر ایشان با عمل انجام شده روبرو شوند، به صورتی که از طرفی پیگیری آن، موجب ناراحتی و به نوعی نارضایتی "ولی" است و بازگشت از آن نیز غیر ممکن می باشد.

از این حیث، روایت زیر قابل تأمل است:

«زنى خدمت امام على(ع) آمده و گفت: اى امیرمؤمنان من زنا داده‏ام، مرا پاک کن... . حضرت به وى فرمود برو وضع حمل کن و پس از آن بیا تا پاکت کنم. پس از مدتى آن زن خدمت ایشان آمد در حالى که وضع حمل کرده بود و دوباره اقرار کرد... امیرالمومنین (ع) فرمود: فعلاً برو و فرزند خود را دو سال کامل شیر بده.

پس از دو سال آن زن برگشت و بار دیگر اقرار کرد... سپس حضرت فرمود: فعلاً برو و تربیت او را بر عهده بگیر، تا به طور مناسب خوردن و آشامیدن را فراگیرد و زمین نخورد و در چاه نیفتد. زن از نزد ایشان با گریه خارج شد و در راه با عمرو بن‏حریث مخزومى مواجه گردید. او گفت: چرا گریه مى‏کنى؟ آن زن ما وقع و دستور امیرالمومنین (ع) را برایش شرح داد. عمرو بن‏حریث گفت: به سوى على(ع) برگرد، من کفالت فرزندت را بر عهده مى‏گیرم. زن نیز برگشت و به على(ع) گفت: عمرو، فرزندم را کفالت می کند.

در این هنگام حضرت گفت: خدایا چهار اقرار ثابت شد، آن گاه در حالى که صورتش سرخ شده بود، با ناراحتى نگاهى به عمرو انداخت. عمرو وقتى این حالت را دید گفت: اى امیرمؤمنان من فکر مى‏کردم شما از این کارم خوشتان مى‏آید، پس متکفل امور فرزندش شده‏ام، اما حال که ناراحت هستید چنین کارى را نمى‏کنم. حضرت فرمود: حال که چهار اقرارش کامل شد این حرف را مى‏زنى؟؛ (یعنى خوب بود قبل از آن از من نظر مى‏خواستى آن گاه من نارضایتى خود را اعلام مى‏کردم، نه حالا که چهار اقرارش کامل شده و باید رجم شود.) سپس حضرت فرمود: حال سرپرستى آن کودک را با خوارى و ذلت بر عهده بگیر. سپس دستور داد تا آن زن را رجم کردند»

(شیخ حرّ عامل ره ، وسایل الشیعه، ج‏۱۸، ابواب حدالزنا، باب‏۱۶، ص‏۳۷۹، ح‏۱ )

سوم. واکنش و مخالفت بزرگان انقلاب در مورد این دیدگاه خود گواه دیگری است بر اشتباه بودن آن. فی المثل هنگامی که نظر مرحوم آیت الله مهدوی کنی طاب ثراه را در این مورد جویا شدیم این سیاستمدار صادق و یاران دیرینه امام و رهبری با تیز بینی خاص خود آن را مردود دانسته و فرمودند: "حرف بیخودی است".

چهارم. این دیدگاه دارای مفهومی است که صد درصد خلاف واقع و مروت است و آن اینکه در پیش فرض این دیدگاه، بطور کاملا ناخواسته شخصیتی 'ولی' اینگونه معرفی می‌شود: شخصی که شجاعت اظهار نظر ندارد و یا مبسوط الید نیست و همینطور نظرات علنی وی با نظرات غیر علنی و خصوصی، مغایر و حتی متناقض است یعنی ممکن است در علن به ناچار کسی را تأیید کند که در غیر علن وی ابدا مؤید او نیست.

نقدی بر تئوری محذوریت

این در حالی است که رهبری معظم انقلاب صریحا بیان فرموده اند:

مبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیره‌ای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم... نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگری غیر از آنچه که رهبری به صورت علنی و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه! همینی است که دارم میگویم. 31 مرداد 89

پنجم. یکی از اصلی ترین استنادات صاحبان این دیدگاه به روایتی است از بخشش یک مرتد توسط پیامبر اکرم( ص) که تفسیر شریف مجمع البيان ذیل آیه 93 سوره مبارکه انعام، شأن نزول آیه را عبدالله بن سعد بن أبي سرح ذکر کرده‌است شخصی که پیامبر اکرم (ص) قبلا دستوری مبنی بر کشتن وی صادر فرموده بودند.

ادامه روایت از قول تفسیر مجمع البیان:

(... و پیامبر (ص) خون او را مباح دانست. روز فتح مکه، عثمان وی را آورد در حالیکه دست او را گرفته بود و بر پیامبر (ص) که در مسجد نشسته بود وارد شد، عثمان گفت: "ای پیامبر (ص) از او در گذر و او را ببخش". پس پیامبر (ص) سکوت کرد عثمان دوباره سخن خود را بازگو کرد و پیامبر سکوت نمود. عثمان سخن خود را برای سومین بار تکرار کرد پس پیامبر (ص) فرمود: "بخشیدم، در اختیار تو باشد" هنگامی که عثمان رفت پیامبر (ص) به صحابه خود فرمود: " مگر نگفته بودم هر کس او را دید پس باید وی را بکشد!؟

" عبدالله بن بشر عرض کرد: "چشم من به شما بود ای رسول خدا که اشاره به من کنید تا وی را بکشم". پیامبر (ص) فرمود: "پیامبران به اشاره کسی را نمی کشند")

مجمع البيان، طبع مرتضوی، ج 4، ص 150

برداشت اشتباه و غلطی که از این روایت شده این است که پیامبر (ص) از گفتن حکم خود در مورد آن شخص محذور بوده و توقع داشته اند اصحاب خود دست به کار شده و حکم وی را کشف نموده، آن شخص را به قتل برسانند و منتظر حکم و سخن پیامبر (ص) نباشند!

اما این برداشت کاملا اشتباه است و قرینه آن، این جمله ی پیامبر (ص) که فرمود: "ﺃﻟﻢ ﺃﻗﻞ ﻣﻦ ﺭﺁﻩ ﻓﻠﻴﻘﺘﻠﻪ" (مگر نگفته بودم هر کس او را دید پس باید وی را بکشد!؟)

این جمله به این معناست که حکم پیامبر(ص) در مورد آن شخص قبلا بیان شده بود و در واقع اعتراض پیامبر (ص) به صحابه این نیست که چرا منتظر سخن من شده و اقدامی نکرده اند، بلکه اعتراض ایشان این است که چرا به دستوری که قبلا بیان شده بود و صحابه از آن آگاهی کامل داشتند ، بی توجهی شده است؟

در پایان باید دانست که وظیفه اصلی چیست؟ آیا باید نشست و تماشاچی بود و حرفی نزد و تحلیلی از حوادث واقعه نداشت؟ آیا باید منتظر باشیم تا "ولی" با استفاده از مقام فصل الخطابی خود حکمی صادر کند و پس از اعلام نظر ما تایید کنیم؟ بسان معما چو حل گشت آسان شود...

در این مورد نیز ذکر چند نکته لازم است:

اول. شکی نیست که هر انسان روشن ضمیری باید مطالعه کند، بیاندیشد و خود صاحب تحلیل باشد. مطالعه داشته باشد اما تحلیل او برای خود او باشد نه اینکه صرفا بازگو کننده تحلیل های ژورنالیستی سایت ها یا روزنامه ها و یا اشخاص موجه باشد.

رهبری معظم انقلاب در این باره به جوانان، توصیه فرمودند:

«معرفتهاتان را بالا ببرید. عزیزان من! سقف معرفت خودتان را، سایتهای سیاسی و اوراق روزنامه‌ها و پرسه زدن در سایتهای گوناگون قرار ندهید؛ سقف معرفت شما اینها نیست. سطح معرفت را بالا ببرید ». 16 مرداد 91


«دانشجو باید در زمینه‌‌ى مسائل گوناگون کشور، مسائل اجتماعى، مسائل اقتصادى، مسائل سیاسى، تحلیل در اختیار مردم بگذارد؛ یعنى مردم بایستى بتوانند از تحلیل دانشجویان بهره‌‌مند بشوند، استفاده کنند؛ قدرت تحلیل دانشجو باید این [طور] باشد. این‌‌هم متکى است به مطالعه؛ باید مطالعه کنند. این‌‌جور نباشد که نگاه دانشجو صرفاً نگاه احساسى [باشد]؛ داده‌‌هاى ذهنى شما فقط مسائل روزنامه‌‌اى نباشد؛ روى مسائل فکر کنید، مطالعه کنید، بحث کنید». 1 مرداد 93

دوم. الف. منتظر ماندن برای اعلان نظر "ولی" ممکن است کارها را با مشکل روبرو کند لذا برای تحلیل موضوعات مختلف نمی توان دست روی دست گذاشت و منتظر ماند که "ولی" اعلام نظر کند.

ب. از طرف دیگر، هیچ کس نمی تواند و در واقع حق ندارد از جانب "ولی" و از زبان وی حرفی بزند یا موضعی اتخاذ کند و بگوید در این مورد، نظر "ولی" چنین و چنان است. حال اینکه "ولی" در آن موضوع اظهار نظر نکرده است.

در مورد مسئله نخست رهبری معظم انقلاب در دیدار دانشجویان فرمودند:

«شما به‌‌عنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید، نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. این‌‌جور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى درباره‌‌ى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد». 1 مرداد 93

و در مورد مسئله دوم، دفتر ایشان در تاریخ 11 خرداد 90 اطلاعیه زیر را صادر نمود:

«بسمه تعالی

نقدی بر تئوری محذوریت با توجه به برخی اظهارات درخصوص تدابیر و بیانات و مواضع مقام معظّم رهبری مدظلّه‌العالی که حاوی مطالب خلاف واقع بوده و از راه‌های غیر موثق و غیر‌مستند در اختیار گویندگان آنها قرار گرفته است، ضمن تحذیر آقایان محترم از نقل این قبیل مطالب بی‌اساس، مؤکداً یادآوری می‌شود که اخبار مربوط به معظّم له صرفاً از مجاری رسمی انتشار می‌یابد و از رسانه‌ها (خبرگزاری‌ها، مطبوعات و سایت‌ها و …) انتظار می رود از درج مطالبی که به شیوه‌های دیگر منتشر می‌شود، جداً خودداری کنند».

سوم. در تحلیل ها و به تبع آن در اظهارنظرها باید از پیروی هوای نفس خود یا دیگران برحذر بود. تحلیل و تحقیق، به همان اندازه که به مطالعه و اطلاعات صحیح، موثق و بی عیب نیاز دارد به همان اندازه و بلکه بیشتر از آن نیاز به رعایت تقوا و اصل بی طرفی خواهد داشت.

رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند:

«به صحنه نگاه کنید، تصمیم‌‌گیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا؛ معیار، تقوا باشد. تقوا یعنى اسیر هواى نَفْس نشدن در جانب‌‌دارى و طرف‌‌دارى یا در مخالفت و معارضه، در انتقاد یا در تمجید؛ این را رعایت کنید». 1 مرداد 93

در پایان گروه سیاسی بولتن نیوز از نگارنده با دانش و سلیس القلم این یادداشت، فرهاد سیمین، به خاطر روشنگری و شرح و بسطی که در این موضوع مهم داشته اند تشکر می کند.

انتهای پیام/

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین