کد خبر: ۲۶۵۷۶۳
تاریخ انتشار:
نقدی به فیلم «طلای سیاه» اثری موهوم در زمینه مهدویت و آل‌سعود

رخساره رسوایی!

رخساره رسوایی!مرتضی اسماعیل‌دوست: فیلم «طلای سیاه» ساخته «ژان ژاک آنو»، فیلمساز مطرح فرانسوی در ابتدا با تمرکز بر ایجاد شبه‌جزیره عربستان و جایگاه کشف نفت به عنوان عاملی در جهت ثروت‌اندوزی و تقابل قبایل شکل می‌گیرد اما با گذر از این مرحله و در رجوع به پرده دوم از فیلمنامه، رویه‌ای زیرپوستی از تلاش مشترک تهیه‌کنندگان عرب و سازندگان غربی مبنی بر شبهه‌افکنی در مساله مهم مهدویت عیان می‌شود که هر کدام از موارد فوق نیاز به رهیافتی تحلیلی از پیوند کنشی سیاسی و واکنشی سینمایی خواهد بود. با نگاهی سینمایی به فیلم ‌«طلای سیاه» و با وجود حضور کارگردانی شناخته‌شده چون ژان ژاک آنو، کاستی‌هایی را در این زمینه می‌توان برشمرد. فیلم «طلای سیاه» با طلوع تصویری زیبا در حالی که دوربین در حال حرکت است آغاز می‌شود که از این نماهای خوش آب و رنگ با وجود شرایط مناسبی که لوکیشن صحرا در اختیار تصویرسازان قرار داده است، در طول فیلم بسیار نشان می‌توان گرفت که در کنار موسیقی آهنگساز پرآوازه‌ای چون جیمز هورنر، توجه ابتدایی تماشاگری مصرف‌گرا را جلب می‌کند و این بهانه مناسبی برای سازندگان عربی چون قطر و تونس و عوامل فنی غربی بوده که نگاه ایدئولوژیک خود را درباره زیست اعراب و نقش منجی‌گرایانه یارانی از طایفه عرب در خلال داستانی عاشقانه بگنجانند.  
در سکانس‌های ابتدایی فیلم و براساس زمینه‌ای رقم خورده از پیش داستان، به طور گذرا به قصه درگیری قبایل نصیب و عمار بر سر سرزمینی با نام «منطقه زرد» می‌رسیم که با شکست عمار و سرسپردگی فرزندان رؤسای قبایل به قوم مقابل و با تنظیم پیمان‌نامه صلح، شرایطی آرام بر منطقه حکمفرما می‌شود، اما دیری نمی‌پاید که با ورود هواپیمای انگلیسی و اثبات نفتخیز بودن منطقه و پیچش عطر اسکناس بر مشام سلاطین قبایل، آتش خشم و کینه و عصیان همراه با رقص شعله‌های نفت به هوا برمی‌خیزد و عواملی غربی در فیلم به عنوان رهنمایان خوشبختی برای عرب‌نشینان بدوی و تبدیل آنها به مردمانی متمدن قلمداد می‌شود تا پیش‌آگاهی لازم برای حلقه به گوشی اعراب توسط سران غرب در طول تاریخی هویدا شود! فیلم «طلای سیاه» از رمان «جنوب قلب» به قلم هانس روش، نویسنده آلمانی- سوییسی اقتباس شده است که به وضعیت شبه‌جزیره عربستان در اوایل قرن بیستم و دورانی تازه از کشف طلای سیاه می‌پردازد، آنجا که در قلب تاریخ نیز استخراج نفت توسط کمپانی‌های غربی آغازیدن گرفت تا در گذر زمان سرزمین سعودی با توجه به بیشترین ذخایر نفت جهان و ثروت فراوان ناشى از تولید و صدور آن بتواند امیال سردمداران صهیونیست را با نفوذ به کشورهای منطقه فراهم کند و شرایطی غیرمنطبق با قابلیت‌هاى جمعیتی، اقتصادی، علمى و پیشینه فرهنگى و تاریخى خود به‌دست آورد.

رخساره رسوایی!

اما سرمایه‌گذاری تهیه‌کنندگان عرب در فیلم «طلای سیاه» که با حضور کارگردان «دشمن پشت دروازه‌ها» و نقش‌آفرینی بازیگران مطرح هالیوودی چون آنتونیو باندراس و طاهر رحیم همراه بوده است، نشان از مفاهیم اساسی‌تری از تخاصم قبایل در جهت ثروت‌اندوزی یا دلبستگی هندی‌وار پسری از قبیله عمار با نام آئودا و لیلا از قبیله نصیب دارد. شوک ناگهانی زنده شدن آئورا در جنگ قبیله‌ای که به طرز کاملا سطحی و در متن روایتی پریشان‌حال و ساختاری بی‌هویت در فیلم جان یافته است و تبدیل شدن این جوان به پرچمدار قیامی مردمی علیه ظلم که با فریادهای مهدی(!) و پینه‌دوزی نویسنده به جریان معرفتی مهدویت(!) دوخته شده است، اثر مخدوش، هذیان‌گوی و گسسته در اجرای «طلای سیاه» را به شمایلی دروغ‌پرداز و انحراف‌گرا می‌رساند تا ادامه‌دهنده الگویی وارونه از نماد اصیل موعودگرایی باشد که به‌عنوان عنصری نجات‌بخش در حرکت فردی و اجتماعی مسلمین محسوب می‌شود. نگره‌ای موهوم در باور دینی غربی‌ها که بارها در ژانرهای مختلف سینمایی به‌عنوان معرکه‌ای مخدوش به تصویر درآمده تا همراه با نگاهی خصومت‌آمیز نسبت به وجوه راستین اسلام و مسیر برحق مهدویت، سرمایه‌گذاری‌هایی بسیار در راه شبهه‌افکنی یا همسان‌نمایی منجیان غربی در شمایلی سینمایی صورت یابد. ایجاد وهم‌انگیزی در اصالت مفاهیم آخرالزمانی چنان برای غرب مهم بوده که با تدوین قالبی صهیونیستی برای نگره موعودگرایی به دنبال ترویج یک زنجیره جعلی باشد و از طریق هالیوود و رسانه‌هایی چند لایه آن را در قالب‌های مختلف فکری به سرزمین‌های دنیا صادر کند. در فیلم «طلای سیاه» با پیوند مالی تهیه‌کنندگان غربی و عربی، اثری در جهت سردمداری اعراب در راستای رسالتی گرانقدر صورت می‌گیرد و این پیشقراولی که با تصاویری اگزجره و بازی‌هایی تصنعی، ترکیب همراه‌کننده‌ای بر مفاهیم دروغ‌افکن فیلم دارد، «طلای سیاه» را به ابزاری ساختگی در جهت امیال قدرت‌خواهانه آل‌سعود تبدیل کرده که در دورانی آشکار، شمشیر خونین خود را در جهت خواسته‌هایی سلطنت‌طلبانه به قلب تاریخ نشان داده است. اگرچه فیلم «طلای سیاه» عناوینی تخیلی را برای بن‌مایه داستانی‌اش قرار داده اما با کمی ردیابی می‌توان نشانه‌های زیست قبایل عمار و نصیب را در تعریف امروزی عربی تمدن‌گرا دانست که با همین
برچسب نمایی برای خود، هرگونه فسادی را در مثلث شومی از اضلاع وهابیت، سعودیت و مادیت گنجانده تا از این مسیرهای اعتقادی، سیاسی و اقتصادی، جنایت‌های بسیار به دفترخانه وقایعی وحشی‌گرایانه به ثبت رسد.

رخساره رسوایی!

ژان ژاک‌آنو در فیلم «طلای سیاه» سعی داشته تا صحنه‌هایی همراستا با فیلم تاریخی «لورنس عربستان» را در همسان‌نمایی عناصری در تصویر، کارگردانی و موسیقی بیافریند و در این مسیر گاه چنان جنون حماسه‌سازی می‌یابد که گویی در جهت درخشش بیش از حد تصاویر، رنگ را روی صحنه پاشیده است! فیلمنامه سردرگم، روایتی رها شده در دل اتفاقاتی بی‌منطق، عدم وحدت رویه در تمرکز به هسته‌ای واحد با توجه به خرده‌روایت‌هایی گسسته و موارد بسیاری که در ساختار سینمایی فیلم می‌توان برشمرد، «طلای سیاه» را در زمره اثری خارج از قابلیت نقدی هنری قرار می‌دهد و قلم را به ردپای گام‌هایی هدایت می‌کند که در آن سیاست‌زدگی، شعارنمایی و ارجاع روایت به رویه‌ای هدفمند از وارونه‌نمایی واقعیت سوق دارد. فیلمی که بخش قابل توجهی از سرمایه‌اش را «طارق بن عمار»، تهیه‌کننده تونسی به عهده داشته که نشریه لوپوئن فرانسوی لقب «خان ارتباطات» جهان را به او داده است، شخصی که آثار مطرحی مانند «هانیبال برمی‌خیزد» و «جنگ ستارگان» را تولید کرده و با «طلای سیاه» به دنبال آن است تا در قبال هزینه‌هایی گسترده به تحریف مفاهیم دینی بپردازد و رونمایی از رخساری زیبا از عربی غربال‌یافته از تمدن غرب را صورت دهد! همان طور که در سکانس انتهایی علاوه بر همپیمانی آئودا، شخصیت‌ محوری فیلم با شرکت‌های غربی به ترویج سیمایی متفاوت از رخسار اسلامی آمریکایی می‌رسیم تا نمایشی منفور از تلقی ناقص دین و آیینی راستین هویدا شود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین