کد خبر: ۲۵۸۹۵۵
تاریخ انتشار:
بولتن سینما (27 اردیبهشت)؛

پرونده ویژه برای «من دیگو مارادونا هستم»، ماجرای پخش آگهی در «جم» و «ریور» و آخرین اخبار از «کن»

درحالی که ماجرای عدم حمایت «رسانه ملی» از فیلم های سینمایی به اوج خود رسیده و کار را به جایی رسانده که تهیه کنندگان برای جلوگیری از شکست اقتصادی، رو به دادن آگهی به شبکه های ماهواره ای همچون «جم» و «ریور» آورده اند، در پرونده ای ویژه ای فیلم موفق «من دیه گو مارادونا هستم» را بررسی خواهیم کرد و همزمان نگاهی خواهیم داشت به آخرین رویدادها و اخبار سینمای جهان از «کن» تا «هالیوود»
گروه سینما، سرانجام با گذشت 3 روز از برپایی بازار جشنواره‌ی فیلم کن،غرفه‌ی سینمای ایران برپا شد.

به گزارش بولتن نیوز، راه اندازی غرفه سینمای ایران در کن پس از دو روز، راه‌اندازی کمپین هنرمندان برای دعوت مردم به دیدن «من دیه گو مارادونا هستم»، آخرین وضعیت فروش فیلم های «در دنیای تو ساعت چند است؟» و «قصه ها» در اکران، نظر منتقدان درخصوص جشنواره فیلم کن و فیلم هایی که در آن به نمایش درآمد، نگاهی به وضعیت فروش فیلم «انتقام جویان: عصر آلترون ها»، نقش آفرینی «اوما تورمن» در فیلمی کمدی، ناگفته‌های «جواد نوروزبیگی» درباره توقف حمایت بانک‌ها از فیلم‌ها و تبلیغ در شبکه‌های «جم» و «ریور»، گفت و گویی با کارگردان و بازیگر فیلم «من دیه گومارادونا هستم» و همچنین نقدی بر این فیلم با عنوان «منم میشل پلاتینی هستم»، سرخط اخبار «بولتن سینما»ی امروز بیست و هفتم اردیبهشت ماه را به خود اختصاص می دهند.
غرفه سینمای ایران در کن سرانجام راه افتاد

غرفه‌ی سینمای ایران که طی دو روز برگزاری جشنواره فیلم کن در یک روند کم سابقه خالی بود و این اتفاق باعث بازتاب رسانه‌ای در شبکه‌های مجازی هم شده بود،سرانجام برپا شد.

بولتن سینما

طبق گزارش برخی ایرانی‌های حاضر در کن، موسسه رسانه‌های تصویری و بنیاد سینمایی فارابی از موسسات حاضر در غرفه سینمای ایران هستند که از فارابی کامیار محسنی و از موسسه رسانه‌های تصویرِی، علی حاجی قاسمی،الهه نوبخت،فهیمه پورقاسم در روز گذشته غرفه سینمای ایران را برپا کردند.

امیر اسفندیاری مدیر بخش بین‌الملل فارابی از غایبان اصلی غرفه است که پیش از این هر ساله حضور داشته است.

بنا بر این گزارش،عدم برپایی غرفه سینمای ایران در روزهای ابتدایی بازار کن بازتاب‌های مختلفی داشت از جمله یکی حاضران در کن با ارسال عکس در گروه «دنیای تصویر» وایبر در ذیل آن نوشته است:«اینجا غرفه سینمای ایران است، روز دوم جشنواره.محل استراحت و گپ و گفت بقیه غرفه‌دارن.هنوز اثری از ایرانی‌ها نیست.»

جشنواره فیلم کن تا 3 خرداد ماه برپاست.


راه‌اندازی کمپین هنرمندان برای دعوت مردم به دیدن «من دیه گو مارادونا هستم»

فاز اول کمپین خودجوش هنرمندان برای دعوت مردم به دیدن " فیلم من دیه گو مارادونا هستم" آغاز شد.

بولتن سینمافیلم سینمایی "من دیه گومارادونا هستم "آخرین اثر بهرام توکلی این روزها بر پرده سینماهای تهران و برخی سینماهای شهرستان نقش بسته،فیلمی پربازیگربا طنزی سیاه ،ریتمی دیوانه وار متکی بر میزانسن های چندلایه و شلوغ با لحظاتی کمیک که نامزد یازده سیمرغ جشنواره فیلم فجرشد و سیمرغ بهترین صدابرداری،بهترین بازیگر نقش مکمل مرد،دیپلم بهترین کارگردانی و سیمرغ ویژه هیات داوران را از مهمترین فستیوال سینمای ایران ربود.

اما با وجود تحسین اغلب منتقدان و اهالی سینما ،عدم اجازه پخش هرگونه تبلیغات محیطی در سطح شهر تهران به دلیل همزمانی با طرح شهر بدون تبلیغات توسط شهرداری و مواردی از این دست باعث شد تا جمعی از هنرمندان سینما و برخی از چهره های ورزشی در تیزری با عنوان کمپین خودجوش هنرمندان که  دست مایه ای  فانتزی دارد ، مردم را به دیدن این فیلم دعوت کنند.

 گفتنی است این تیزر به زودی در فضای مجازی به صورت گسترده منتشر می شود.

شایان ذکر است از روز شنبه مورخ 26 اردیبهشت نیز با پایان طرح شهر بدون تبلیغات ،برخی از بیلبوردهای این فیلم در سطح شهر تهران نصب شده است. 

در خلاصه داستان این فیلم آمده : تو می‌دونی من از چیه مارادونا خوشم می‌آد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی می‌کرد با همه وجودش بازی می‌کرد، پرواز می‌کرد، بازی نمی‌کرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین می‌ریخت جلوش ،د بکش همه چیزو ،تا تهش می‌رفت، خودشو لوس نمی‌کرد... همه‌اش برای این بود که واقعیت و رویا براش مرز نداشت، اگه هم داشت اون نمی‌تونست مرزشونو تشخیص بده

در این فیلم که تهیه کنندگی آن بر عهده جواد نوروزبیگی است ،گلاب  آدینه،سعیدآقاخانی،ویشکاآسایش، هومن سیدی،جمشیدهاشم پور،بابک حمیدیان،صابرابر،پانته آپناهی ها،مهساعلافر،علی استادی، سارابهرامی،سهی بانو ذوالقدر،میثاق زارع،محمدکارت،سجاد تابش و حامد ثابت ایفای نقش می کنند.

این فیلم تیزر ندارد / آخرین وضعیت گیشه

پخش‌کننده فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» خبر داد که این فیلم پس از 3 روز اکران همچنان هیچ تبلیغ تلویزیونی و محیطی ندارد.

بولتن سینما

سعید خانی در ادامه اظهار امیدواری کرد که مسئولین به این فیلم که تایید همه‌ی جریانات سیاسی را دارد،نگاه ویژه‌ای داشته باشند تا بلایی که بر سر فیلم «استراحت مطلق» آمد بر سر این فیلم نیاید.

وی سپس آمار فروش سه روزه‌ی این فیلم با بازی لیلا حاتمی و علی مصفا را در تهران با 17 سالن، 47 میلیون تومان اعلام کرد.

خانی همچنان از شروع اکران این فیلم در شهرهای مشهد، شیراز، گرگان، اهواز و رشت در هفته‌ی پیش رو خبر داد.

مدیرپخش و مجری طرح فیلم «استراحت مطلق» همچنین آمار فروش آخرین ساخته کاهانی را در تهران با 11 سالن نمایش،یک میلیارد و 295 میلیون تومان اعلام کرد و خبر داد که در شهرستان‌ها پس از 8 هفته اکران با 23 سالن نمایش 670 میلیون تومان فروخته است که در مجموع به فروش یک میلیارد و 965 میلیون تومان رسیده است.

«قصه‌ها» چقدر فروخت؟

امیر قطبی مدیرپخش «فیلمیران» درباره‌ی آخرین وضعیت فروش«قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد گفت: این فیلم در تهران تا پایان شب گذشته، پس از 10 روز نمایش و فقط در 12 سالن سینما به فروش 275 میلیون تومانی رسیده است.

به گفته‌ی او؛ سه سالن از این تعداد در این هفته اضافه شده است.

قطبی در ادامه به اکران دو،سه روزه‌ی فیلم «قصه‌ها» در شهرستان‌ها اشاره کرد و گفت:این فیلم در همین مدت زمان کوتاه با نمایش در حدود 30 سالن، فروشی نزدیک به 26 میلیون تومان داشته است.

قطبی درباره‌ی آخرین وضعیت فروش «ایران برگر» به عنوان فیلم اکران نوروزی توضیح داد: این فیلم تا پایان شب گذشته 25 اردیبهشت ماه، پس از 63 روز اکران در تهران با 30 سالن نمایش، دو میلیارد و 880 میلیون تومان و در شهرستان‌ها با 65 سالن یک میلیارد و 870 میلیون تومان فروش داشته است که در مجموع به فروش چهار میلیارد و 750 میلیون تومان رسیده است.

جواد نوروزبیگی هم آخرین وضعیت فروش «من دیه‌گو مارادونا هستم» را در تهران پس از حدود 15 روز نمایش در 20 سالن، 280 میلیون تومان و در شهرستان‌ها با 22 سالن پس از حدود 10 روز اکران،90 میلیون تومان اعلام کرد.

او همچنین خبر داد که نصب بیلبوردهای این فیلم هم از امروز آغاز شده است.

منتقدان در کن چه گفتند؟

آخر هفته ای که گذشت، جشنواره بین المللی فیلم کن ۲۰۱۵ هم آغاز شد. نگاهی انداخته ایم به تمامی فیلم هایی که تا این لحظه در فستیوال اکران شده اند و نظر منتقدان.

بولتن سینماتا این لحظه فیلم های مختلفی در جشنواره کن به نمایش در آمده اند. همان طور که مشاهده می فرمایید در ادامه آخرین نظرات منقدان را مرور می کنیم.

تمام قد ایستاده: فیلم افتتاحیه جشنواره بین المللی کن امسال، اثری ساده از کارگردانی فرانسوی است. امانوئله برکوت، کارگردان زن فرانسوی است که دومین فیلمش توانسته افتتاحیه زنانه ترین کن تاریخ را بر عهده گیرد. الین فیلم که اصلا زرق و برق دیگر فیلم های افتتاحیه کن در ادوار گذشته را ندارد با نظر نسبتا مثبت منتقدان مواجه شده. «تمام قد ایستاده» که در بخش مسابقه هم حضور ندارد از وبسایت IMDb نمره 7.8 از 10 را گرفته. پیتر بردشاو منتقد مشهور گاردین معتقد است اثر جدید امانوئله برکوت بسیار تحت تاثیر آثار برادران داردن است. نکته ای که در مورد این فیلم می توان اشاره کرد، اهمیت دیالوگ هاست. ظاهرا بخش اعظمی از داستان توسط دیالوگ جلو می رود که البته به ساختار فیلم هم ضربه زده. بردشاو در مطلب نسبتا مفصلش به بازی های اغراق شده «تمام قد ایستاده» هم خرده گرفته. همین طور جنبه های آموزشی و نصیحت گونه ساخته امانوئله برکوت به فیلم ضربه زده اما شاید بتوان بعد از افتتاحیه سال قبل با فیلم نه چندان قوی «گریس موناکو»، افتتاحیه امسال را یک پیشرفت برای ساکنان کوت دازور به حساب آورد. «تمام قد ایستاده» یک فیلم مثبت اجتماعی است که در حاشیه بخش رقابتی کن اکران شد. این فیلم به کارگردانی امانوئله برکوت ساخته شده و بازیگرانی چون کاترین دنوو، سارا فورستیه و بونویی مایمل در آن بازی می کنند.

قصه قصه ها: نخستین فیلمی که در بخش رقابتی جشنواره فیلم کن اکران شد، قصه قصه ها ساخته متیو گارونه، فیلمساز نام آشنای ایتالیایی بود. فیلمی با بازی سلما هایک، وینسنت کسل و جان سی. رایلی. این اثر که نخستین ساخته انگلیسی زبان گارونه محسوب می شود اصلا نتوانست با مخاطبین و منتقدین ارتباط بر قرار کند. به حدی که سینما بلند تیتر خود در مورد «قصه قصه ها» را این گونه انتخاب کرده: «قوی ترین فیلم حال به هم زن سال». کایل بیوکنن معتقد است ساخته جدید متیو گارونه برای بسیاری از مخاطبین نا مفهوم باقی بماند. چرا که خود فیلم هدفش را گم کرده و نمی تواند تا آخر آن را روشن کند.  این فیلم تاریخی فانتزی از روی اثری به نام «قصه قصه ها» نوشته جیامپباتیستا باسیل ساخته شده و جالب این که بودجه ای بیش از 14 میلیون دلار داشته که تقریبا برای یک اثر حاضر در بخش مسابقه جشنواره کن، کم سابقه است.

دریای درختان: گاس ون سنت یکی از سرشناس ترین فیلمسازان مستقل آمریکایی است. کارگردانی که آثاری چون «سرزمین موعود»، «فبل» و فیلم حساسیت بر انگیز «میلک» را در کارنامه اش دارد، امسال با «دریای درختان» به کن آمده. فیلمی با حضور بازیگران سرشناسی چون متیو مک کانهی، نائومی واتس و کن واتانابه. «هو کردن» فیلم ها سال ها است در جشنواره فیلم کن انجام می شود و اثراتش به روشنفکر نمایان داخلی در جشنواره فجر خودمان هم رسیده. اما تقریبا بی سابقه بوده که فیلم، هر چقدر هم که بد باشد، در اکران با حضور عواملش «هو» شود. به هر حال ادب هم حکم می کند کهاین اتفاق نیفتد. اما اکران خصوصی خبرنگاران همیشه پر حرف و حدیث بوده. این بار اما فیلم جدید آقای ون سنت، در همان اکران خصوصی مورد عنایت حضار قرار می گیرد تا نخستین حاشیه رسمی جشنواره کن با این فیلم سرشناس رقم بخورد. فیلمی که روی کاغذ به خاطر حضور متیو مک کانهی و سابقه درخشان این بازیگر اهل تگزاس، از شانس های جایزه بهترین بازیگری محسوب می شد. نکته جالب توجه این که به گزارش شاهدان عینی، در حین فیلم کسی از جایش بلند نشد و هو کردن در این شرایط کمی عجیب به نظر می رسد. اما شنیده می شود شاید به دلیل تحت تاثیر قرار دادن هیئت داوران این اتفاق رخ داده باشد.

خواهر کوچک ما: پیتر بردشاو به این فیلم آسایی چهار ستاره داده. فیلم هیروکاتزو کوریه دا، برای منتقدینی چون بردشاو یادآور خاطراتش از آثار کلاسیک ژاپنی بوده. فیلمی در مورد سه خواهر که در خانه آبا و اجدادیشان زندگی می کنند. چیزی که باعث شده منتقد گاردین به این فیلم 5 ستاره را ندهد، کمبود احساسات در فیلم است. بردشاو معتقد است استرس آمیزترین سکانس های فیلم هم شبیه بقیه سکانس ها جلو می رود. همین طور فیلم دست خودش را زود رو می کند. با این وجود بعد از نمایش آثاری با روابط عجیب و غریب، مثلث ها، مربع ها و مختلف الاضلاع های عشقی و بعضا آثار جنسی همجنسگرایانه، خلا فیلمی ساده، متمرکز روی زندگی یک خانواده و روابط سه خواهر حس می شد که با این فیلم ژاپنی تا حدودی بر طرف شد. جالب است بدانید این فیلم نامزد نخل طلا، از روی مانگایی با نام «خاطرات اومیماچی» ساخته شده است.

پسر سائول: تا اینجا بهترین فیلم جشنواره نام گرفته. اکرانش با تحسین های زیادی همراه بود و به نظر می رسد روز آخر هم دست خالی کن را ترک نکند. فیلمی از سینمای مجارستان که بعد از سال ها به همه یادآوری کرد، در بوداپست هنوز کارگردان پیدا می شود. البته شاید خیلی از این تحویل گرفتن ها به خاطر مضمون سیاسی آن و پرداختن به «هولوکاست» از دید یک سوزاننده اجساد در آشوویتس باشد با این حال پیتر بردشاو معتقد است با هر استانداردی «پسر سائول» یک فیلم فوق العاده است و به عنوان کار اول کارگردانش تحسین برانگیز است. او که حتی به فیلم 5 ستاره تمام داده می گوید در فیلم، صحنه هایی وجود دارد که کمتر شبیه شان را سینما دیده ایم. مخاطبان وبسایت IMDb هم به این اثر نمره قابل قبول 8 را داده اند. تمام فیلم با لنز 40 میلی متری فیلمبرداری شده و لوکیشن اصلیش هم شهر بوداپست مجارستان است. لازلو نمس کارگردان این فیلم 38 سال سن دارد و این نخستین فیلم بلند وی است.

لابستر: کمدی سیاه جدید یورگوس لانتیموس با کلی بازیگر صاحب نام به کن آمده. با چهره هایی مثل کالین فارل، ریچل وایز، لیا سیدو، بن ویشاو و جان سی. رایلی. جالب است که این هم نخستین فیلم انگلیسی زبان کارنامه کارگردان یونانیش است. داستان این فیلم روایتگر آینده ای نزدیک است. جایی که مردم باید طی حداکثر 45 روز یک همراه برای خودشان بیابند و الا تبدیل به حیوان شده و در جنگل رها می شوند. پیتر بردشاو با اختصاص فقط سه ستاره به این اثر، آن را پایین تر از «پسر سائول» و بالاتر از «مرد غیر منطقی» وودی آلن و «دریای درختان» گاس ون سنت قرار داده است.

«انتقام جویان» به «سریع و خشن ۷» می‌رسد

فیلم جدید «انتقام جویان» در بازار جهانی میلیاردی شد.

بولتن سینماشاید از قبل اکران خیلی ها منتظر دیدن این خبر روی خروجی خبرگزاری ها بودند. فروش فیلم «انتقام جویان: عصر آلترون ها» در سینماهای دنیا مرز یک میلیارد دلار را رد کرد. تا کنون از بین فیلم های ابر قهرمانی مارول فقط قسمت نخست همین فیلم، ساخته سال 2012 و «مرد آهنی 3» توانسته بودند به فروشی بالغ بر یک میلیارد دلار دست پیدا کنند. در مجموع هم این فیلم بیست و یکمین اثر در تاریخ سینماست که موفق به دست یابی به این رکورد شده.

«انتقام جویان: عصر آلترون ها» در خاک آمریکا هم 333 میلیون دلار فروش داشته و با 7 میلیون دلار دیگر می تواند رکورد «سریع و خشن 7» را بشکند و پر فروش ترین فیلم سال در آمریکا لقب گیرد. اما بعید است به این زودی به رکورد دنیای «سریع و خشن 7» برسد. این فیلم در دنیا بیش از یک میلیارد و چهارصد و هفتاد میلیون دلار فروش داشته و باید دید آیا «انتقام جویان: عصر آلترون ها» می تواند این رکورد را هم بشکند یا خیر. قسمت نخست «انتقام جویان» با فروش بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون دلاریش توانست رتبه سوم پر فروش ترین فیلم های تاریخ سینما را از آن خودش کند. باید دید آیا این موفقیت توسط «انتقام جویان: عصر آلترون ها» هم تکرار می شود؟

«انتقام جویان: عصر آلترون ها» از 15 می 2015 در سینماها اکران شده. کارگردان این فیلم جاس ویدون است و در آن ستاره هایی چون رابرت داونی جونیور، کریس ایوانز، مارک روفالو، اسکارلت جوهانسون، جرمی رنر، پل بتانی و... حضور دارند.


اوما تورمن در فیلمی کمدی بازی می کند

اوما تورمن در فیلمی کمدی با عنوان «بریتانیایی‌ها می‌آیند» بازی می‌کند.

این فیلم درباره یک زوج عجیب و غریب بریتانیایی است که به لس‌آنجلس پرواز می‌کنند‌ و طرحی برای دزدی جواهرات دارند.

بولتن سینما

در این فیلم کریستین چنووت نیز بازی می‌کند و جیمز اوکلی کارگردانی آن را برعهده دارد. او کارگردانی فیلم‌های دیگری از جمله «شیطان تو می‌دانی» با بازی رزاموند پایک و جنیفر لارنس را در کارنامه دارد. او قرار است در ماه جولای (تیر) فیلمبرداری این فیلم را شروع کند. فیلمنامه این فیلم با همکاری اوکلی و آلکس میکلیدس نوشته شده است.

فروش حقوق پخش بین‌المللی این فیلم در جشنواره کن شروع شده است.

در این فیلم اوما تورمن در نقش هریت بازی می‌کند. او با همسرش پیتر فاکس به لس آنجلس سفر می‌کند تا مجبور نباشند بدهی بزرگشان را که در یک بازی ناکام پوکر به یک گانگستر خیلی بدنام بالا آورده‌اند، بپردازند. با فشار این گانگستر، این زوج مجبور می‌شوند این پول را با سرقت یک جواهر به دست بیاورند.

بارنوم که اختیار فروش حقوق فیلم را در دست دارد از تورمن به عنوان یک بازیگر فوق‌العاده یاد کرد که امتحانش را در همه ژانرها پس داده و توانایی‌های کمدی عالی دارد و فیلمنامه فیلم را نیز عالی و سرگرم کننده خواند.

تورمن سال پیش به مناسبت بیستمین سالگرد فیلم «پالپ فیکشن» یا «قصه‌های عامه پسند» کوئنتین تارانتینو در کن حضور داشت. او آخرین بار در فیلم لارنس فون تریه «نیمفومانیاک- ۱» دیده شده بود. او به تازگی در فیلم «آدام جونز» در برابر بردلی کوپر بازی کرده و در یک مینی سریال تلویزیونی با عنوان «ضربه» نیز جلوی دوربین رفته است. 


ناگفته‌های نوروزبیگی درباره توقف حمایت بانک‌ها از فیلم‌ها و تبلیغ در شبکه‌های "جم" و "ریور" 

جواد نوروزبیگی معتقد است که همکاری نکردن صداوسیما با تهیه کنندگان سینما باعث رفتن آنها به سوی شبکه های ماهواره ای شده است.

بولتن سینما

جواد نوروزبیگی تاکنون بیش از ۲۰ فیلم سینمایی را تهیه و تولید کرده. او علاقه خاصی به همکاری با فیلمسازان جوان و فیلمسازان فیلم اولی دارد. اکران فیلم "من دیه گو مارا دونا هستم" بهانه‌ای شد برای گفتگو با او درباره وضعیت امینت سرمایه‌گذاری در سینما.

شما پیش از این با بهرام توکلی در ساخت "پرسه در مه" همکاری کرده بودید. به نظر می‌رسد این همکاری دوم در "من دیه گو مارادونا هستم" متفاوت بود؟

زمانی که من با بهرام توکلی صحبت کردم؛ گفتم ما باید فرم جدیدی از فیلمسازی را تجربه کنیم و باید توجه جدی به مخاطب عام داشته باشیم و فقط نمی‌شود برای مخاطب خاص فیلم ساخت. معتقد بودم باید همه گروه‌ها را به سینما برد لذا چند فیلمنامه را بررسی کردیم و فیلمنامه من دیه گو مارادونا هستم را پسندیدم و فیلم ساخته شد.

از ابتدا نیز اسم فیلم همین اسم بود؟

در ۴ ماه به این اسم رسیدیم. اسم اول فیلم یک داستان خانوادگی بود اما بعد تغییر کرد و به "من دیه گو مارادونا هستم" رسیدیم. طرح کلی فیلمنامه خیلی خوب بود و به نوعی در ادامه فیلم‌های قبلی بهرام توکلی بود و فضای اجتماعی را نقد می‌کرد و در عین حال فضای مفرحی هم داشت.

آیا از اکران فیلم راضی هستید؟

شرایط اکران فیلم شرایط خوبی نیست. دوست داشتم فیلم در نوروز اکران شود. کارهای ابتدایی اکران را نیز کرده بودم اما شرایطی بوجود آمد و به توصیه دوستان در شورای صنفی نمایش پذیرفتم که فیلم در اکران دوم نوروز به نمایش دربیاید. هرچند فیلم‌های نوروز هم فروش خوبی نداشتند.

عامل اصلی افت فروش چیست؟

عوامل مختلفی دارد اما مهم‌ترین عامل تبلیغات است. هزینه‌های تبلیغات گران شده و از هزینه تولید بیشتر شده است. پیش از این هزینه تبلیغ یک فیلم  حدود ۵۰ الی ۶۰ میلیون تومان بود ولی امسال هزینه تبلیغ در کمترین حالت ۵۰۰ میلیون تومان است. مثلا پخش یک نوبت تیزر با تمام تخفیفات از تلویزیون ۵۰میلیون تومان هزینه دارد. به همین دلیل امروز خیلی‌ها نمی‌دانند فیلم من دیه گو مارادونا هستم واقعا اکران شده یا خیر؟ زیرا ما هزینه‌ای برای تبلیغات نداریم.

 علت پایین بودن فروش به جز عنصر تبلیغات چیست؟

 بعد از تبلیغات، نبود برنامه‌ریزی است. در سینمای ایران اصولا نمی‌توان برنامه‌ریزی و پیش‌بینی کرد زیرا دائم با شرایط جدید مواجه شده و غافلگیر می‌شویم. من سال قبل تصور می‌کردم دولت جدید تازه آمده و سال بعد یعنی سال ۹۴ فروش فیلم‌ها بهتر می‌شود اما ناگهان برعکس شد. اکران ضعیف‌تر شد. سال قبل فیلم "طبقه حساس" را اکران کردم که فروش خوبی داشت اما امسال فروش فیلم بسیار بد شده است

شما به همکاری خوب با بانک‌ها شهره هستید. نحوه حمایت بانک‌ها از فیلم‌ها چگونه است؟

همکاری بانک‌ها در سینما یک قصه پرغصه است. در ابتدا ما در یکی از بانک‌ها توانستیم یک تعریفی را نهادینه کنیم که بانک‌ها هزینه تبلیغاتشان  را متمرکز کنند در سینما، زیرا کلیه فضای تبلیغی یک فیلم در آن صورت در اختیار بانک قرار می‌گیرد. بانک هم از این طرح استقبال کرد و در چند فیلم سرمایه‌گذاری کرد که دو فیلم "من دیه گو مارداونا هستم" و "بهمن" از آن جمله بود. اما متاسفانه گروهی علیه این رفتار بانک موضع درستی نگرفتند و به بانک حمله کردند. بانک نیز حرف خود را پس گرفت زیرا می‌خواست به  سینما کمک کند و توقع داشت تشویق شود اما وقتی دید به‌جای آنکه تشویق شود بازخواست می‌شود، قرارداد بسیاری از کارگردان‌های مهم را حذف کرد و پولی که قرار بود در سینما خرج شود را در بخش‌های دیگر همچون هنر تجسمی یا ساخت تیزر هزینه کرد و سینما متضرر شد درحالی‌که بانک پیش از این افتخار می‌کرد مثلا فیلمی ساخته است که اسکار گرفته.

برای دو فیلم "من دیه گو مارادونا هستم" و "بهمن" بانک چقدر سرمایه‌گذاری کرد؟

کل هزینه تولید "من دیه گو مارادونا هستم" یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان بود که ۷۵ درصد را بانک تقبل کرد و ۲۵ درصد را خودم دادم. هزینه ساخت "بهمن" نیز یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان بود که 60 درصد بانک هزینه داد و 40 درصد برای من بود.

آیا بانک در روند ساخت فیلم و فیلمنامه دخالت می‌کرد؟

طبیعی است که حق بانک است که وقتی پولی می‌دهد دخالت کند اما هرگز این کار را نکرد حتی به ما تکلیف هم نکردند که مثلا یک صحنه از فیلم در بانک فیلمبرداری شود یا داستان فیلم به گونه‌ای به بانک ارتباط پیدا کند. زیرا کارشناس‌هایی همچون حسن بلخاری و افرادی آشنا به حوزه سینما و فیلمنامه در این بانک حضور داشتند. البته اینگونه نبود که هر فیلمنامه‌ای مورد استقبال بانک قرار بگیرد بلکه مثلا سال قبل حدود  ۱۰۰ فیلمنامه برای بانک ارسال شد و فقط حدود ۵ فیلمنامه تصویب شد.

سازمان‌های دیگر چطور در فیلم‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند؟

اگر سازمانی سفارشی بدهد که باید براساس سفارش آن‌ها فیلم بسازیم مثلا اگر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران یا بنیاد سینمایی فارابی سفارشی بدهد یا فیلمنامه‌ای را تصویب کند؛ باید براساس نظر آن‌ها فیلم بسازیم اما بانک اصلا اینگونه نبود. هدفش این بود که مثلا هزینه‌ای را که می‌خواست برای تبلیغات صرف کند در فیلم‌ها هزینه کند که متاسفانه با هجمه‌ای که به آنها شد؛ تصمیم‌شان عوض شد و در این میان سینما ضرر کرد. به همین دلیل تا امروز دو بانک که به‌صورت جدی وارد سینما شده بودند؛ کنار کشیدند.

بانک که نباید به خاطر دو خبر یا برخی فضاسازی‌ها از کار بزرگی مانند ساخت فیلم کنار بکشد؟

 من نمی‌توانم به‌جای مسولان بانک صحبت کنم اما تصور می‌کنم بسیاری از بانک‌ها به‌دلیل مسائل اقتصادی و همچنین اخباری که پیرامون فسادهای اقتصادی همچون اختلاس یا سایر موارد منتشر شده؛ تحت فشار هستند. به همین دلیل محافظه‌کار شده‌اند لذا سعی می‌کنند از فضا‌های اینگونه دوری کنند و هزینه خود را از سینما بیرون بکشند و همان هزینه  را صرف تبلیغات کنند. اما این روش امنیت سرمایه‌گذاری در سینما را مختل کرده و بسیاری از سرمایه‌گذاران برای سرمایه‌گذاری در سینما پا پس کشیده‌اند. همین مسئله باعث نگرانی سینماگران شده حتی شاید در جشنواره فیلم فجر نیز تاثیر بگذارد.

 آیاصداوسیما برای تبلیغات فیلم‌ها همکاری می‌کند؟

صداوسیما بدلیل همکاری نکردن در پخش تبلیغات فیلم‌ها به سینما لطمه می‌زند درحالی‌که باید به سینما و سینماگران کمک کند. زیرا سینماگران به تلویزیون کمک بسیاری کرده‌اند اما امروز این رسانه تبلیغات ما را پخش نمی‌کند و ما را غیرمستقیم به سمت شبکه‌های خارجی مثل "جم" و "ریور" سوق می‌دهد. امروز رسما شبکه جم با یک رقم اندک فیلم‌ها را تبلیغ می‌کند. مثلا برای ۷۵ نوبت پخش تیزر یک فیلم فقط ۶ هزار دلار می‌گیرد(یعنی هر نوبت پخش فقط ۲۴۰ هزار تومان) خوب اگر این تبلیغ در ایران بشود؛ برای ما افتخار است اما متاسفانه تلویزیون به این مسائل اهمیتی نمی‌دهد.


همه سیاستمداران فیلم امیدوارکننده می‌خواهند

تماشاگر خیلی پیگیر فوتبال نیست اما او هم مانند بسیاری از مردم در حد معمول، این ورزش پر هیجان را دنبال می‌کند. با این حال سال گذشته نام «من دیه‌گو مارادونا هستم» را برای فیلم تازه‌اش انتخاب کرد؛ نامی که انتخاب آن از سوی بهرام توکلی غیرمنتظره می‌نمود.

بولتن سینما

خبرنگار سینمایی ما همزمان با اکران این فیلم، گفت‌وگویی با توکلی و سعید آقاخانی یکی از بازیگران این فیلم پر پرسوناژ انجام داده است.

هرچند بهرام توکلی در ذهن بسیاری از ما یک شخصیت کاملا جدی است و سعید آقاخانی هم به همان اندازه شوخ‌طبع به نظر می‌رسد، اما در این گفت‌وگو نه توکلی آنقدرها جدی بود و نه آقاخانی خیلی طنزآمیز برخورد می‌کرد.

هیچ‌کس از حرف زدن با من حال نمی‌کند!

هر دو کم‌حرف بودند؛ آقاخانی که حتی از توکلی هم کوتاه‌تر سخن می‌گفت، با لحنی طنزآمیز گفت: هیچ‌کس از حرف زدن با من حال نمی‌کند!

توکلی هم با همان لحن شوخ ادامه داد: برعکس، باید مدام به من تذکر بدهید که کم حرف بزنم!

هرچند مصاحبه ایسنا با این دو نفر به طور همزمان بود، اما گفت‌وگوها را در ادامه هم می‌آوریم تا خواندن آن برای مخاطبان سهل‌تر باشد.

به همین دلیل این گفت‌وگو هم مانند خود فیلم بخش‌بندی شده است. در اولین بخش سخنان بهرام توکلی (نویسنده و کارگردان فیلم) را می‌خوانیم و در بخش بعدی سخنان سعید آقاخانی (بازیگر) فیلم را.


همیشه نگاه کمیک را دوست داشتم

تماشاگران فیلم‌های توکلی با دیدن «من دیه‌گو ...» به‌خوبی متوجه تفاوت این فیلم با آثار قبلی او «پابرهنه در بهشت»، «اینجا بدون من»،«بیگانه»، «آسمان زرد کم عمق» و ... می‌شوند چون این فیلم اولین کار توکلی است که حال و هوای کمدی دارد.

توکلی درباره تفاوت فضای این فیلم با دیگر فیلم‌هایش توضیح داد: به انواع و گونه‌های مختلف سینمایی علاقه‌ دارم اما شرایط تولید در سینما به شکلی است که بسیاری از ایده‌ها امکان تولید پیدا نمی‌کنند. همچنانکه نسخه اولیه این فیلمنامه هم سه سال پیش نوشته شد، اما بعد از فراهم شدن شرایط تولیدش، بازنویسی شد.

وی اضافه کرد: من در دوره دانشجویی هم بیشتر تئاتر‌هایی که اجرا کردم‌ در فضای کمیک بود، همیشه این نگاه کمیک را دوست داشتم و منتظر فرصتی برای انجام کاری با این حال و هوا در سینما بودم.

اما این تنها تفاوت این فیلم با دیگر آثار توکلی نیست. بیشتر فیلم‌های قبلی او کم کاراکتر بوده‌اند و این اولین فیلم اوست که با تعداد پر شماری از بازیگران ساخته شده است.

قرار بود سرسامی را تصویر کنیم که از کنترل خارج شده

توکلی درباره این موضوع توضیح داد: این‌ها نگاه‌هایی است که از بیرون به فیلم می‌شود. من موقع نوشتن فیلم‌نامه به کم بودن یا زیاد بودن تعداد پرسوناژها توجهی ندارم.

این کارگردان سینما درباره سردرگم شدن بعضی از مخاطبان برای کشف روابط میان کاراکترهای داستان که ناشی از پرتعداد بودن پرسوناژهاست‌، گفت: به هر حال بعضی فیلم‌ها اقتضائاتی دارند و اقتضاء این قصه هم همین است که تعداد پرسوناژها زیاد باشد. ما قرار بود سرسامی را تصویر کنیم که از کنترل خارج شده. مهم این است که فیلمساز بتواند برمبنای اقتضاء قصه ویژگی‌های آن را به شکلی سامان دهد که محصول نهایی جذاب و لذت بخش باشد‌. اگر مجموع این ساماندهی به نتیجه رسیده که روش‌های آن مهم نیست،اگر هم به نتیجه نرسیده باز هم دلایلش اهمیت ندارد،به توان کم من بر می‌گردد.

پایان خوش ربطی به اعتراض نداشت!

توکلی درباره این نظریه که بعضی مخاطبان معتقدند این فیلم نوعی اعتراض به سیاستی است که به فیلمسازان دیکته شده تا فیلم‌های امیدبخش بسازند، ‌توضیح داد: در این فیلم درامی داریم که طی آن یک اتفاق خیلی کوچک، منجر به فاجعه‌ می‌شود. در حالیکه به طور طبیعی نباید چنین اتفاقی رخ دهد، اما این مسیر آن قدر پیچیده می‌شود که در پایان کار به فاجعه منتهی می‌شود. اگر بخواهیم فاجعه انتهایی این درام را خارج از مسیر طبیعی‌اش به شکل تحمیلی به یک پایان خوش تبدیل کنیم‌، طبیعتا نتیجه بی‌معنا و مسخره می‌شود و این موضوع، ربطی به اعتراض نداشت، بلکه بیشتر یک شوخی بود با پایان‌بندی خود درام.

همه سیاستمداران فیلم امیدوارکننده می‌خواهند

کارگردان «بیگانه» ادامه داد: این نوع سیاستگذاری مربوط به دوره اخیر یا آقای روحانی نیست‌، همه دوره‌ها به این شکل بوده است. تقریبا همه سیاستمداران به اقتضای شغل‌شان از هنرمندان می‌خواهند فیلم‌های امیدوار کننده بسازند و این اصلا عجیب نیست بلکه از منظر سیاستمداران درست است، چون آنان وظیفه هدایت کردن دارند و هنرمند وظیفه دقت کردن، بنابراین دیدگاهشان با هنرمندان کاملا متفاوت است.

توکلی در پاسخ به این پرسش که با این فیلم طیف گسترده‌تری از مخاطبان را جذب خواهد کرد، توضیح داد: هر فیلمسازی دوست دارد تماشاگران زیادی داشته ، اما خود من به همان اندازه هم دوست دارم این گسترش در راستای دغدغه‌های خودم باشد و جذب مخاطب را از راه مبتذل یا غیر فرهنگی‌اش دوست ندارم.

کارگردان «اینجا بدون من» یادآور شد: زمان نگارش قصه (من دیه‌گو ماردونا هستم) هرگز به واکنش‌ها فکر نمی‌کنم، بیشتر سعی می‌کنم شیوه‌ای برای روایت قصه مورد نظرم انتخاب ‌کنم. گاه محصول نهایی مورد اقبال هر دو گروه مخاطبان (مخاطبان گسترده‌تر و مخاطبان خاص‌تر) قرار می‌گیرد و گاه مورد اقبال هیچ کدام یا یکی از این گروه‌ها،این تقریبا برای هر فیلمسازی که در 9 سال شش فیلم بسازد، اتفاق می افتد.

فیلم «من دیه گو...» هرچند از یک فاجعه سخن می‌گوید، اما در لحظه لحظه‌ای آن نوعی سرخوشی و بازیگوشی جوانانه موج می‌زند و همین ویژگی برای تماشاگر فیلم دلپذیر است.

شیطنت در روایت

توکلی در پاسخ به این پرسش که این شیطنت و سرخوشی از ابتدا بوده یا در برخورد با بازیگرانی که هرکدام انرژی‌های خاصی با خود آورده‌اند شکل گرفته است‌، گفت: شیطنت در روایت کاری است که هم به طور عقلانی و هم ناخودآگاه درباره آن تصمیم می‌گیریم. در این رهگذر می‌کوشیم راه‌های کمتر پیموده شده(در سینمای ایران) را برویم که البته ریسک دارد و رندی هم در آن هست. در ادبیات معمولا شیطنت در روایت است، اما انرژی فیلم متفاوت است. همان طور که خودتان گفتید به جز ماجرای بازیگوشی روایی، محصول تجمیع انرژی گروه هم هست و محدود به کارگردان نیست. این فیلم با تیم دیگری قطعا فیلم دیگری می‌شد.

پاسخی متناقض اما واقعی

این کارگردان در توضیح بیشتر این پرسش افزود: از آغاز بازی‌ها و شیطنت‌های روایی، جزو ایده‌هایم بود که در طول بازنویسی و اجرا تشدید شد. اما انرژی فیلم محصول انرژی کل گروه بود که همراه بودند فقط هم بازیگران نبودند، بلکه عوامل پشت صحنه مثلا گروه فیلمبرداری خیلی موثر بود اینکه فیلمبردار شما بخوبی جنس پلان‌های چیده شده را اجرا کند، خیلی مهم است تا اینکه فیلمبرداری داشته باشید که به این سختی تن ندهد و ناچار شوید خیلی محدودتر و محتاطانه‌تر ایده‌های‌تان را اجرا کنید.

او ادامه داد: بنابراین نبود احتیاط در روایت، خوشبختانه با همراهی گروه روبه رو شد و همه کوشیدند موانع را برطرف کنند. این فیلم چنین کار گروهی‌ای را نیاز داشت.

توکلی در پاسخ به پرسشی دیگر درباره دشواری فیلم‌های شلوغ و پر پرسوناژ در مقایسه با فیلم‌های کم پرسوناژتر توضیح داد: کارگردانی دو ساحت مختلف دارد‌؛ نکات فنی و تصمیمات آرتیستیک(هنری). از این منظر فیلم‌های شلوغ خیلی راحت‌تر هستند، اما از نظر فنی دشوارترند و عکس این در فیلم‌های خلوت است.‌ چون در آنها تصمیمات آرتیستیک‌، خیلی دشوارتر است و در مقابل، نکات فنی خیلی آسان‌تر.

کارگردان «آسمان زرد کم عمق» تصریح کرد: در فیلم‌های پر پرسوناژ به دلیل شلوغی، معایب کار کمتر دیده می‌شود ولی نکات فنی مثلا یکدستی دکوپاژ‌، تسلط به کار دوربین، انتخاب نوع میزانسن و حفظ یکدستی فضای بصری دشوار است. در کارهای خلوت، برای تصمیمات آرتیستیک، باید ذهن خلاق‌تری داشته باشید چون امکانات کمی دارید و باید نتایج متنوع‌تری بگیرید ولی اجرای فنی‌اش بسیار آسان‌تر است. بنابراین این پرسش پاسخ متناقضی دارد، ولی واقعیت همین است.

وقتی آقاخانی، توکلی را غافلگیر کرد

توکلی در ادامه درباره انتخاب سعید آقاخانی و اینکه این بازیگر چندمین گزینه‌اش برای نقش نویسنده بوده است، گفت: اصولا زمان طولانی برای انتخاب گزینه‌ها نداشتیم ولی انتخاب ایشان، پیشنهاد سهیل بیرقی دستیار و برنامه‌ریزم بود. بسیاری تصور می‌کردند این انتخاب به دلیل بازی ایشان در فیلم «خداحافظی طولانی» بوده است، در حالیکه هنوز آن فیلم در حال فیلمبرداری بود که تمرین ما شروع شد.

این کارگردان هم که مانند بسیاری از تماشاگران از بازی متفاوت آقاخانی غافلگیر شده بود، یادآور شد: در همان یکی دو جلسه اول تمرین‌ها با وجهی از ایشان که قبلا ندیده بودم‌، روبه رو شدم و آن را بسیار جذاب یافتم.

وی اضافه کرد: در طول اجرا انگیزه و تلاش ایشان برایم خیلی جالب بود چون معمولا بازیگران حرفه‌ای که به مدت طولانی درگیر کار هستند،‌ گاه اعتماد به نفس کاذبی پیدا می‌کنند که بعضی اوقات سبب می‌شود خیلی برای اجرا انرژی نگذارند، اما ایشان خیلی با انرژی و انگیزه کار می‌کرد و این برای کارگردان خیلی جالب است.

کارگردان شبیه میزبان است

کارگردان «پابرهنه در بهشت» معتقد است: کارگردان شبیه میزبانی است که پنجاه شصت نفر میهمان دعوت کرده است. هرچند همه این افراد کار‌شان را انجام می‌دهند اما ناخودآگاه نگاهشان به کارگردان طوری است که میهمان او هستند و اگر قرار است اتفاق خوبی بیفتد‌، اوست که باید این اتفاق را رقم بزند. بنابراین اگر کارگردان با عده‌ای میهمان بی‌انگیزه روبه رو شود که نسبت به هر تلاشی، بی تفاوت باشند، طبیعتا دلسرد می‌شود، اما وقتی مدام با واکنش بازیگران روبه رو می‌شود ، که این واکنش هرگز به معنای تایید نیست، بلکه اگر با بازیگری روبه رو شود که هر پیشنهادی را نمی‌پذیرد، بیشتر لذت می‌برد چون فکر می‌کند بازیگری است که ایده دارد و به نقش‌اش فکر کرده است. مجموع این انگیزه‌، کارگردان را در این میهمانی دو سه ماهه سرپا نگه می‌دارد. آقای آقاخانی یکی از کسانی بود که در طول اجرا با انگیزه‌اش‌،کمک حال بود.

همیشه دوست داشتم تئاتر کار کنم

بهرام توکلی دانش آموخته تئاتر است اما تاکنون تئاتری اجرا نکرده است. پرسش بعدی ایسنا هم این بود که آیا دوست دارد در تئاتر هم کارگردانی کند؟ که او پاسخ داد: در دوران دانشجویی از فضای حرفه‌ای تئاتر دور شدم. در همان دوره تئاترهای دانشجویی کار کردم ولی چون به فضای ساخت فیلم‌های کوتاه آمدم و در اواخر تحصیلم‌، اولین فیلم سینمایی‌ام را هم ساختم، همه انرژی‌ام صرف سینما شد با این حال همیشه دوست داشتم تئاتر کار کنم. بسیاری از همکلاسی‌هایم هنرمندان حرفه‌ای تئاتر شدند و وقتی آثارشان را می‌بینم، ترغیب می‌شوم که من هم نمایشی اجرا کنم، اما فرصتش پیش نیامده ولی انگیزه‌ش همیشه بوده ...

یک تماشاگر معمولی فوتبال هستم

برای تماشاگران فیلم‌های بهرام توکلی، نام فیلم تازه او غیر منتظره بود. شاید چون به شخصیت او نمی‌آید که خیلی اهل فوتبال باشد. هرچند او کارکتری را انتخاب کرده که فراتر از یک فوتبالیست در جهان مطرح است.

توکلی در پاسخ به آخرین پرسش ما با لحنی طنزآمیز توضیح داد: خیلی اهل فوتبال نیستم اما خیلی هم با آن بیگانه نیستم. یک تماشاگر معمولی فوتبال هستم. البته «دیه‌گو مارادونا» دیگر یک آیکن جهانی است و به ایشان به وجه فوتبالی‌اش اشاره نشده.


سعید اقاخانی بازیگر نقش نویسنده سال گذشته در دو فیلم «خداحافظی طولانی» کار فرزاد موتمن و «من دیه گومارادونا هستم» کار بهرام توکلی حضور غیر منتظره‌ای داشت، او نشان داد اگر نقش خوبی داشته باشد، می‌تواند بخش دیگری از توانمندی‌هایش را نشان دهد.

فکر کنم مادرم خیلی دعا کرده بود‌

توکلی با لحنی طنز گفت: آقای آقاخانی پارسال همه را غافلگیر کرد، امسال خودش غافلگیر می‌شود.

آقاخانی هم با همان لحن شوخ در ادامه این سخن گفت: اتفاقات پارسال برای خودم هم عجیب بود. فکر می‌کردم خدایا چه شده کسانی که دوستشان دارم، در یک مدت زمان کوتاه پیشنهاد همکاری داده‌اند‌! فکر کنم مادرم خیلی دعا کرده بود‌!

او درباره بازی‌اش در فیلم «من دیه گو مارادونا هستم» ادامه داد: خیلی دوست داشتم قدری جدی‌تر در سینما فعالیت کنم، اما امکانش پیش نمی‌آمد. قبلا هم فیلم «این جا بدون من» آقای توکلی را دیده بودم و خیلی آن را دوست داشتم و وقتی پیشنهاد بازی‌ام در فیلم «من دیه گو...» مطرح شد‌، خیلی استقبال کردم.

90 درصد بازیگران‌مان جای که باید باشند،قرار نگرفته‌اند

این بازیگر در پاسخ به این پرسش که سینمای ما چقدر به بازیگران اجازه دست زدن به تجربه‌های تازه را می‌دهد، توضیح داد: نود درصد بازیگران فعال سینمای ما بازیگران خوبی هستند اما جایی که باید، قرار نگرفته‌اند و این هم به دلیل نبود فیلمنامه و نقش خوب است. اگر نقش خوب وجود داشته باشد و بازیگر مناسبی برایش انتخاب شود‌، آن بازیگر بازی خوبی خواهد داشت.

او که در فیلم توکلی نقش نویسنده را بازی می‌کند، درباره ویژگی‌ها و جذابیت‌های این کاراکتر گفت: خیلی از من دور و برایم بسیار سخت بود. سعی می‌کردم براساس فیلمنامه و آنچه کارگردان می‌خواهد،‌ عمل کنم. با این حال اوایل کار کمی گیج بودم.

آقاخانی همکاری با توکلی را جذاب توصیف کرد و افزود: هر روز با اتفاق جدیدی روبه رو می‌شدیم و تغییراتی در کار و در روابط آدم‌ها رخ می‌داد که برایم بسیار جالب بود، اما در عین حال آن قدر سر صحنه همه چیز پیچیده شده بود که اصلا نمی‌توانستم پیش‌بینی کنم نتیجه چه می‌شود ولی خوشبختانه اتفاق خوبی افتاد و من خود حاصل کار را دوست داشتم.

وی با ابراز خرسندی از همکاری با توکلی اضافه کرد: «من دیه گو مارادونا هستم» از این نظر برایم جالب است که با وجود فیلمنامه ، مدام تغییراتی در کار داشتیم. یک متن حفظ شده آماده را اجرا نمی‌کردیم بلکه هر روز دوست داشتم بدانم چه اتفاقات تازه‌ای خواهیم داشت. نمی‌توانستم از پیش برای خودم تعیین کنم که چگونه کار کنم. شاید بخشی از این طراوت و شیطنتی که می‌گویید‌، به همین موضوع مربوط می‌شود.

آقاخانی که پیش‌تر هم تجربه حضور در آثار شلوغ و پر پرسوناژ را داشته است، افزود: اغلب کارهای قبلی‌ام چنین بودند. صحنه‌های شلوغ سخت است. تازه مخاطب فقط جلوی دوربین را می‌بیند، اما پشت صحنه هم سختی‌های زیادی هست. به همین دلیل برای کارگردان، هماهنگ کردن کل گروه برای رسیدن نتیجه مطلوب، واقعا سخت است.

وی درباره پیش‌بینی مخاطبان فیلم توضیح داد: فکر می‌کنم این فیلم مخاطبان خوبی داشته باشد. البته فیلم «اینجا بدون من» هم تماشاگران زیادی داشت، ولی چون این فیلم حال و هوای کمدی دارد، احتمال می‌دهم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.

به عنوان آخرین پرسش از سعید آقاخانی پرسیدیم فکر می‌کنید با توجه به اتفاقات سال گذشته، امسال چه اتفاقی برایتان می‌افتد که توضیح داد: نمی‌دانم. نمی‌توان پیش بینی کرد. بخصوص در کشور ما خیلی نمی‌توان برنامه‌ریزی کرد چون دسته بندی سینمای ما با کشورهای دیگر خیلی متفاوت است. به همین دلیل بیشتر به خدا توکل می‌کنیم. خیلی دوست دارم بیشتر کارهای کمدی انجام دهم اما دو کاری که سال گذشته پیش آمد،‌ برای خودم خیلی جالب بود و بدم نمی‌آید دوباره چنین تجربیاتی هم داشته باشم.

منم «میشل پلاتینی» هستم!

«من دیگو مارادونا هستم» جدیدترین ساخته بهرام توکلی، اثری است متفاوت به آثار پیشین این کارگردان خلاق. به زعم بسیاری اثر تازه توکلی فیلمی است پست‌مدرن و در این یادداشت ابعاد این مساله مورد بررسی قرار گرفته است.

بولتن سینما«من دیگو مارادونا هستم» قرار است فیلمی پست‌مدرن باشد. چیزی شبیه آثار گای ریچی منهای خشونت و یا رُی اندرسون منهای فضای سردش. جدا از شکل روایت فیلم و شخصیت‌پردازی که از فرم‌های رایج سینمای پست‌مدرن تبعیت می‌کند، دست‌مایه دیگری است که «دیگو...» را به سمت پست‌مدرنیسم سوق می‌دهد: «اثر پروانه‌ای».

اثر پروانه‌ای نظریه شناخته شده‌ای است که تعریف ساده‌اش تبدیل به عبارتی رایج شده است: اگر در برزیل پروانه‌ای بال بزند، در آمریکا طوفان خواهد شد. البته نظریه اثر پروانه‌ای بخش کوچکی از نظریه‌ی دیگر تحت عنوان «نظریه آشوب» است. بطور خلاصه باید گفت نظریه آشوب در مقابل نگاه نیوتونی به فیزیک شکل می‌گیرد که در پی آن فیزیکدانان آشوب فرمول‌سازی هر رویداد فیزیکی را رد می‌کنند و با نگاه دترمینستی نیوتون مخالفت می‌ورزند. از نگاه فیزیکدان آشوب در یک فرایند از نقطه A به نقطه B، اتفاقاتی رخ می‌دهد که نه قابل پیش‌بینی است و نه قابل محاسبه. یکی از ساده‌ترین مسائل فیزیکی مدنظر فیزیکدانان آشوب، موضوع اصطکاک است که هنوز حل ناشده باقی مانده است. نظریه آشوب در دنیای دراماتیک نیز هواداران خودش را دارد و در اینجا باید از تام استوپارد نام برد که نظریه آشوب را وارد عرصه دراماتیک کرد.

علاوه بر نظریه آشوب برخی از نظریه‌های متفکران پست‌مدرن بود در شکل‌گیری نگاه پست‌مدرن در جهان دراماتیک تاثیرگذار بودند که می‌توان به نام دو فیلسوف فرانسوی‌زبان فرانسوا لیوتار و ژان بودریار اشاره کرد.

لیوتار در کتاب «وضعیت پست‌مدرن» با نقد فراروایت‌ها به عنوان برساخته‌های علمی - منتج از مدرنیته - به بحث درباره خرده روایت‌ها و ارزشگذاری آنها در جهان پست‌مدرن پرداخت. در واقع لیوتار با برساخته خواندن فراروایت‌ها،‌ مشروعیت آنها را زیر سوال برد و بخشی که تا دیروز ناسازه خوانده می‌شد را برجسته کرد.

بودریار نیز با حمله به نظام مصرفی جهان غرب، ادبیات علمی - تخیلی را برآمده از نوعی اعتراض ادبی به مدرنیته دانست که در آن نویسنده یا هنرمند پست‌مدرن با تمرکز بر علم - به عنوان نماد مدرنیته - آن را به سخره می‌گیرد تا روایت خود را نقل کند. روایت نویسنده پست‌مدرن براساس همان المان‌های جهان مدرنیته است؛ ولی نوع برخورد یا شکل بازی زبانی انتخابی روایت اصلی را مخدوش و منحرف می‎‌کند.

با چنین مقدمه‌ای به سراغ «دیگو...» بهرام توکلی می‌رویم:

1- «دیگو ...» بر پایه نظریه آشوب شکل می‌گیرد: در جام‌جهانی 86 دیگو مارادونا با دست گلی می‌زند که در نهایت در جایی دیگر،‌نویسنده‌ای در یک کارخانه متروکه آتش می‌گیرد. به نظر می‌رسد ربط دادن دو رویداد کاملاً نامربوط به یکدیگر می‌تواند محملی برای رشد داستانی براساس نظریه آشوب باشد. نقاط A و B ماجرا نیز مشخص است و جالب است که این دو نقطه با مثال ساده ابتدایی در مقدمه نیز شباهت‌هایی دارد. دست مارادونا همسان با بال پروانه و بلبشوی نهایی همسان با طوفان در آمریکاست.

اما به صرف این همپوشانی نمی‌توان اثر توکلی را تبعیت صرف از نظریه آشوب دانست. علت این ادعا در آن است که برخلاف نظریه آشوب که در آن رخدادهای میان نقاط A و B مجهول است، در اثر توکلی هیچ رخداد مجهولی وجود ندارد و در انتهای فیلم دلایل ارتباط میان گل خطای مارادونا با کلیت اثر معلوم می‌شود؛ یعنی بازگشت به همان سنت کلاسیک و وجود گره‌گشایی. البته توکلی با انتخاب رخدادهای نهایی که همه چیز گویا ختم به خیر می‌شود قصد شکستن فرم کلاسیک دارد؛ ولی این مساله نیز نمی‌تواند پیرو نظریه آشوب باشد.

2- نگاه لیوتاری به روایت در «دیگو...» به خوبی دیده می‌شود. اگر تعریف ساده لیوتار درباره فراروایت و خرده روایت را مدنظر قرار دهیم می‌توان ادعا کرد که «دیگو...» مجموعه‌ای از خرده روایت‌هاست و همه چیز در راستای شکستن قالب یک روایت منسجم است. به همین دلیل است که فیلم فصل‌بندی می‌شود و همانند آثار ادبی پست‌مدرن آمریکایی - مشخصاً آمریکایی - اثر قطعه قطعه شده است و در مسیر فراداستان شدن پیش می‌رود. اگر راوی این فیلم - نویسنده - را هدف قرار دهیم که به هیچ وجه راوی اثر نیست؛ سعی بر فراداستان بودن «دیگو...» بارزتر می‌شود.

ولی اثر باز از جای لطمه می‌خورد که در مورد نظریه آشوب لطمه می‌خورد و آن هم تعریف دقیق فراروایت در تاویل لیوتاری است. اصل مهم فراروایت نفوذ دانش بر آن است و با مدنظر قرار دادن این مساله توکلی کدام دانش - ترجمه کلمه Science - را هدف‌گذاری می‌کند که فراروایتش را خرد کند؟

به ذهن نگارنده چیزی خطور نمی‌کند. حتی اگر ساز و کارهای اجتماعی در قالب خانواده را به عنوان یک فراروایت مدنظر قرار دهیم، تصویر موجود چیزی دور از واقعیت نیست؛ تنها برخی شخصیت‌ها بواسطه جنس شخصیت‌پردازی اثر - که قصد دارد از سنت پست‌مدرن تبعیت کند - قابل تامل هستند که آن هم ظاهری پارودیک به خود می‌گیرد.

پس از منظر لیوتار نمی‌توان فیلمنامه - به سبب آنکه نمی‌توان این مساله را روی فرم تصویری اثر بسط داد - «دیگو...» را اثری پست‌مدرن خواند.

3- وقتی به بودریار می‌رسیم، با توجه به مباحث مطرح شده قضیه ساده‌تر می‌شود که با نبود وجوه علمی در اثر صحبت از بودریار جایز نیست. اگر ملاک را هم براساس نگاه جامعه مصرفی بودریار بگذاریم در این فیلم ملاک‌های بودریاری - بر پایه نقد وی رساله ارباب و رعیت هگل - نیز وجود ندارد؛ هر چند در فیلم دو طبقه متفاوت اجتماعی به تصویر کشیده می‌شود ولی به هیچ عنوان ملاک کار قرار نمی‌گیرد.

البته برخی رویدادهای فیلم را می‌توان از ساحت بودریار پست‌مدرن دانست و مشخصاً سکانسی که بابک حمیدی با عروسک بادی صحبت و با شلیک خیالی عروسک را سوراخ می‌کند یا صحنه بهبودی خاله در بیمارستان؛ ولی این رویدادها تعمیم‌پذیر نیستند.

4- حال اینکه اثر توکلی فیلم پست‌مدرن است یا نه را باید ابتدا خود وی پاسخ دهد؛ لیکن براساس آنچه در حوزه نقد ادبی درباره پست‌مدرنیسم در اختیار داریم، از سه منظر فوق نمی‌توان فیلمنامه توکلی را از منظر روایت پست‌مدرن دانست. درباره فرم نیز باید تصریح کرد جریان پست‌مدرنیسم یک مکتب واحد و منسجم نیست که بتوان براساس یک فرمول اثری را پست‌مدرن دانست و باید تکرار کرد که جریان پست‌مدرنیسم علیه فرمالیسم رایج آن زمان در قالب ساختارگرایی - مشخصاً نظریه‌پردازانی چون لوی-استراوس و تودوروف - شکل گرفت.

در انتها باید گفت جا دارد این فیلم از منظر دریدا نیز بررسی شود که بتوان به این سوال پرسش داد که آیا نظام‌های دوتایی موجود در «دیگو...» در راستای مرکززدایی معنا هست یا خیر؟

پی‌نوشت: علت انتخاب عنوان این یادداشت اشاره به رقابت مارادونا و پلاتینی در دهه هشتاد دارد.

انتهای پیام/

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین