کد خبر: ۲۵۶۸۲۹
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار:
32 سال جستجوی یک پدر برای پیداکردن فرزندش ادامه دارد؛

معمای 32ساله ناپدیدشدن نوزادی در بیمارستانی در تهران (+ویدئو و اسناد)

آزمايشات DNA روی استخوان‌های يك نوزاد پرده از راز 30 ساله‌ای برداشت كه در آن نوزاد پسر ربوده و فروخته‌شده است. پدر اين نوزاد كه شنيده بود وی در بيمارستان مرده است وقتی ماجرای فروش 45 نوزاد در بيمارستان‌های تهران فاش شد به جست‌وجوی گمشده‌اش پرداخت و با نبش قبر و آزمايشات علمی مطمئن شد كه پسرش زنده است.
معمای 32 ساله ناپدیدشدن نوزادی در بیمارستان (+ویدئو و اسناد)
گروه اجتماعی، در تیرماه سال 1392، درست 30 سال پس از ناپدید شدن نوزادی در بیمارستان «سجاد» تهران، روزنامه ایران با انتشار گزارشی درخصوص این فاجعه باورنکردنی، پرده از ماجرایی برداشت که جامعه پزشکی کشور را در معرض انتقادات شدیدی قرار داد.

به گزارش بولتن نیوز، در آن برهه زمانی ماجرای ناپدید شدن نوزادی در بیمارستان «سجاد» درحالی به رسانه ها و روزنامه های کثیرالانتشار راه یافت که پدر این نوزاد همچنان پس از 30 سال امیدوارانه به دنبال پیدا کردن فرزندش بود؛ نوزادی که حالا می توانست جوانی 30 ساله باشد و حال این پدر زجرکشیده پس از نبش قبری که در تمام این مدت گمان می رفت محل دفن نوزاد است و انجام آزامایشات دی‌ان‌ای بر روی استخوان های مدفون که نشان می داد، این استخوان ها نمی توانند، استخوان های فرزندش باشد، تنها یک چیز می دانست: فرزندش برخلاف ادعای پزشکان زنده و سالم است!

چند ماه بعد از انتشار آن گزارش، ماجرا بار دیگر در فضای مجازی رسانه ای نیز پیگیری شد و این بار این پدر زجرکشیده با تهیه ویدئویی از خود و شرح ماجرا و قرار دادن این ویدئو در یوتیوب امیدوار است تا شاید سرنخی از فرزندش بیابد.

معمای 32 ساله ناپدیدشدن نوزادی در بیمارستان (+ویدئو و اسناد)«فاضل هاشمی»، پدری که حالا پس از 32 سال دوری از فرزندش، اقدام به تهیه این ویدئو نموده می گوید: پیگیری‌های چند ده ساله ما که به دنبال یافتن نوزاد گم شده ام از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده‌ام، موجب شکل‌گیری فیلمی شده که ‌نکات عجیبی دارد؛ فیلمی که به تازگی در برخی سایت‌های اشتراک ویدئو مثل یوتیوپ بارگذاری شده و حکایتی در آن روایت می‌شود که در تهران، پایتخت کشورمان رخ داده، ولی کمتر کسی از آن با خبر شده است.

آنچه قرار است برای شما حکایت کنیم، شرح ماجرای دردناکی است که نمی‌دانم برای چند خانواده دیگر مثل من هم تکرار شده و به سکوت و فراموشی پیوند خورده است؛ اما عجیب‌تر آنکه در این نمونه پیگیری شده هم به رغم افشای واقعیاتی تلخ، به تعلیقی منجر شده که قاضی رسیدگی کننده به پرونده به آن تحمیل کرده است، وگرنه همه ارکان ماجرا برای پیگیری، به نظر تمام و کمال مهیاست.

ماجرا از دی ماه سال 63 و در بیمارستان سجاد تهران آغاز می‌شود؛ جایی که مادر بارداری برای وضع حمل به این بیمارستان می‌رود و در زایمانی طبیعی، نوزاد سالمی (محمد) به دنیا می‌آورد که گویا به چشم برخی پزشکان و دست‌اندرکاران بیمارستان، طعمه‌ای دندان گیر دیده می‌شده است.

وقت آن رسیده بود که اقوام مطلع شوند، ولی نگهداری مادر در یک طبقه و مراقبت از نوزاد در طبقه‌ای دیگر، پیام شومی داشته که آن زمان از درک اینجانب دور بوده است؛ جدا کردن مادر و نوزاد از یکدیگر به بهانه مراقبت از نوزاد که معنای آن امروز آشکار می‌شود.

گواهی ولادت حکایت از آن دارد که نوزادی در کمال ‌سلامت متولد شده، ولی تشخیص پزشک (خانم دكتر طباطبایی) بر آن بوده که چند روز در بیمارستان بماند و مادر، بدون آنکه به نوزاد شیر داده باشد، مرخص شود.

اسنادی که نشان دهنده سلامت جسمی نوزاد است
اسنادی که نشان دهنده سلامت جسمی نوزاد است
اسنادی که نشان دهنده سلامت جسمی نوزاد است

سه روز به ملاقات اینجانب از نوزاد می‌گذرد تا اینکه روز چهارم، وقتی اینجانب برای ترخیص فرزندم مراجعه کردم، اثری از پسرم در بخش نمی‌یابم. پرس‌وجو از پرستاران خبر دردناکی به همراه دارد؛ خبری که پزشک(دكتر محمد أزغندی) این گونه شرح داده: «فرزند شما عقب مانده ذهنی و قلبی بوده و فوت شده است؛ اگر زنده می‌ماند، گرفتار می‌شدید. این اتفاق به نفع شما بوده و نگران فرزندان بعدی خود نباشید که آن‌ها با نقص متولد نمی شوند.

بدین ترتیب نه جسد نوزاد را به اینجانب نشان می‌دهند و نه سندی دال بر عقب مانده بودنش ارائه می‌دهند و به صرف سخنان تلخ دکتر، ماجرا باورپذیر می‌شوم؛ ما به سخنان پزشکان اطمینان کرد ایم و با چنان حسن نظری برخورد می‌کردیم که بعد‌ها مایه پشیمانی‌مان می‌شود.

اما مگر می‌شود فرزند سالم را بعد از 3 روز با برچسب «بیمار بود»، مرده فرض کرد و هیچ ابهامی نداشت؟ بدین ترتیب گوشه‌ای از ذهن من و مادرنوزاد به این پرسش‌ها مشغول بود تا اینکه بعد‌ها با خواندن خبر دزدی برخی نوزادان در بعضی بیمارستان‌های تهران، ابهامات دیگر هم بر پرسش‌های قبلیمان افزوده شد؛ مثل این ابهام که چرا بیمارستان برای نگهداری و مراقبت از نوزاد بیمار به مدت سه روز، وجهی از ایشان نخواسته است؟

11 سال از آن خبر تلخ گذشته بود که دل مشغولی‌ها به این ماجرا و سوالات متعدد شکل گرفته، عزمان را جزم کرده و پرونده‌ای گشودام که متهمان جدی‌‌ هم به خود می‌دیدم؛ اما پیگیری قضایی به سادگی از کنار ایشان گذشت و نتوانست نقش چندان کارآمدی در رمز‌گشایی ماجرا داشته باشد.

وقتی آشکار شد که اطلاعات ثبت شده در بایگانی بیمارستان، مدرکی مبنی بر فوت نوزاد را شامل نمی‌شود، ظنی متوجه برخی از دست اندرکاران بیمارستان شد که شکایت قضایی را کلید زد.

پیرو آن، استعلام از بهشت زهرا به اعلامیه فوتی رسید که پر بود از ابهام؛ تاریخ آن هشت روز پس از زمانی بود که خبر فوت را به اینجانب داده بودند و البته تاریخ فوت نوزاد هم در آن درج نشده بود؟ جدای آن، اثری از نام پدر و مادر و جنسیت نوزاد فوت شده هم در آن نبود و جز یک امضا، جای ‌امضاهایِ لازم دیگر در آن خالی مانده بود.

بر پایه این اعلامیه، محل دفن پیکر نوزاد جایی بود که مدارک بهشت زهرا، حکایت از اختصاص آن به نوزاد متوفی دیگری داشت که البته آن نوزاد در بیمارستان سجاد به دنیا آمده و جان باخته بود؛ به نظر برخی ابهام ماجرا روشن شده بود، ولی رأی دادگاه، بر برائت بیمارستان از اتهام وارده قرار گرفت و تنها بر پیچیدگی‌های ماجرا افزود.

با شکایت بردن اینجانب به دادستان کل کشور، اعتراض دادستان رقم خورد و موجب شد پای وزارت بهداشت وقت به ماجرا باز شود؛ هرچند سرانجام اتفاق خاصی رقم نخورد، الا اینکه آشکار شد که نواقص زیادی متوجه پرونده تشکیل شده برای نوزاد در بیمارستان است و البته در مدارک و اوراق پرونده، جای امضای پزشک معالج هم خالی مانده است؟

زمان به پیگیری طولانیِ قضایی می‌گذرد تا اینکه در سال 74، اینجانب تقاضای نبش قبر را تسلیم مقامات قضایی کرده ام و با مخالفت همراه می‌شود. این تقاضا بار دیگر در سال 87 و بعد از پیگیری‌های دیگری تکرار شده و سرانجام با موافقت قاضی همراه می‌شود. گویا وقت آن رسیده که پس از دریافت مجوز شرعی، این اقدام از یکی از مراجع، نبش قبر شده و بخش دیگری از اسرار این پرونده رمزگشایی شود؟

مدارک بهشت زهرا حکایت از آن داشت که باید باقی مانده اجساد دو نوزاد در قبر یافت شود اما نبش قبر چیز دیگری نشان داد؛ تنها یک نوزاد در آن محل دفن شده بود که آن هم نوزاد گم شده نبود. این را تیم آزمایشگاهی حاضر در محل نبش قبر با استفاده از اندازه استخوان‌های یافت شده ثابت می‌کند اما حیف که آن زمان آزمایشگاه قادر به رمزگشایی ژنتیکی نبود.

پیشرفت آزمایشگاه با دقت متصدیان در نگهداری از نمونه‌های برداشته شده از نبش قبر پس از چند سال، این مشکل را هم از سر راه برداشت تا بالاخره به تازگی ثابت شود که نوزاد دفن شده در آن قبر، نوزاد گم شده ام و مادر رنج کشیده نیست؛ هرچند بهتر است به جای نوزاد گم شده، از پسری سخن بگوییم که نمی‌دانیم چگونه و کجا بزرگ شده اما اگر اتفاق خاصی رخ نداده باشد، اکنون باید مردی سی ساله باشد.

اندازه استخوان‌های کشف شده در نبش قبر نشان می‌دهد که به کودکی سه روزه تعلق ندارند
نتیجه آزمایش دی ان ای که ثابت می کند استخوان های کشف شده در نبش قبر، متعلق به نوزاد گم شده نیستند

با این کشف، معما‌ها یکی پس از دیگری حل می‌شوند تا پرونده پس از این همه سال تغییر عنوان داده و «سرقت نوزاد» نام بگیرد؛ اما بناگاه قاضی رسیدگی کننده به پرونده در زمان حال، آن را مشمول گذر زمان تشخیص داده و مختومه اعلامش می‌کند؛ بی‌آنکه به قدر لحظه‌ای به خود تردید راه دهد که مگر می‌شود از کنار چنین داستان طولانی مدت و حل نشده‌ای به سادگی گذشت و فراموش کرد ‌چه رنجی بر شاکیان این پرونده گذشته است؟

اگر بدانیم ‌یکی از پزشکان درگیر در ماجرا که در ایران ساکن است در احضار به پلیس آگاهی گفته: «ممکن است نوزاد جا به جا شده باشد اما از آن بی‌اطلاعم و تنها خبر فوت را داده‌ام‌» و علاوه بر آن بشنویم که این خانواده نوزاد گم شده مان بعد از عبور سخت از شوک خبری که نیمه جانمان کرده بود، صاحب فرزندان سالمی شده‌ایم، همه چیز به این پرسش ختم می‌شود که چرا دستگاه قضا پیگیری پرونده را‌‌ رها کرده و حاضر نیست به آن رسیدگی کند؟

معمای 32 ساله ناپدیدشدن نوزادی در بیمارستان (+ویدئو و اسناد)
 در اعلامیه فوت ابهامات فراوانی وجود دارد و یکی از ابهامات بزرگ آن، درج نام خانوادگی نوزاد است؛ این درحالی است که نوزاد را به نام پدر و مادر می‌شناسند و این قسمت ها در این اعلامیه خالی مانده است.

می‌خواهم فرزندم را پیدا کنم؛ اگر این اتفاق بیفتد، شکایتی ندارم. تنها می‌خواهم فرزندم را بار دیگر ببینم و به همین انگیزه تلاش دارم از رسانه‌ها کمک بگیرم تا رد و نشانی از او پیدا کنم. شنیده‌ام که در آن روزگار جنگ، برخی باند‌ها در بعضی بیمارستان‌ها امثال پسر من را می‌دزدیده‌اند و اغلب به کسانی می‌فروختند که ساکن ایران نبودند. شاید پسرم امروز هر جایی از جهان سکونت داشته باشد؛ شاید ازدواج کرده ‌و فرزند هم داشته باشد اما دوست دارم ببینمش و به او بگویم که برای یافتنش به هر دری زده‌ام.



شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۵
مهدوی
|
Germany
|
۲۳:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
1
11
دستگاه قضائی کشور است باید وارد عمل شود
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
0
7
بیخود نیست بعضیها اینقدر حساسند که حتی یه فیلم طنز را هم بر نمیتابند !
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
0
5
باید آن پزشک که البته شرم دارم نام پزشک را برای این نوع افراد به کار ببرم.باید آن خانم به اصطلاح دکتر را محاکمه می کردند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
6
1
پيدا نكني بهتره
الان توي ناز و نعمت زندگي ميكنه
پيداش كني اول بدبختيه
سارا
|
United States of America
|
۱۶:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۹
1
3
جامعه پزشکی و دستگاه قضایی باید دراین زمینه اقدام کنند وگرنه سوالهای زیادی مطرح میشود ۰
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۹
کدوم جامعه پزشکی؟ همون جامعه پزشکی که تحمل حتی شوخی سریال تلویزیونی را ندارد و خود را دارای مقام عصمت می داند!
Maryam
|
Iraq
|
۰۱:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۲
0
1
چقدر غمگين بود ،،خداالهي بهتون كمك كنه،،خيلي سخته
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۲
0
0
دقیقا عین همین اتفاق آبان ماه سال 1363 در همین بیمارستان سجاد برای مادر من هم افتاده و دقیقا عین همین حرفها هم به پدر و مادر من در اون سال گفته شده با این تفاوت که نوزاد دختر بوده ما هم مدت دو سال هست که پیگیر این ماجرا هستیم
محمد
|
United States of America
|
۱۶:۲۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۷
0
0
سلام پدر جان ما قبلن کمی حرف زدیم و قرار شد تست بگیری ایدی شمارو من نتونستم پیدا کنم الان تلفن همراه تهیه کردم و امدم ۰۹۰۳۴۵۵۲۵۱۰ مرسی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۴
0
0
خدا ازشون نگذره چه خانواده‌هایی رو از دیدن فرزندشون محروم کردن ...واقعا به چه بهایی ؟؟؟؟پزشک نه حیوان
محمدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۹ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۱
0
0
سلام منم تازه فهمیدم که خانوادم اصلی نیستن وفقط بزرگم کردن الان پسر ۳۸ ساله هستم خیلی دوست دارم خانوادم پیدا بکنم
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین