کد خبر: ۲۵۳۲۰۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
گفتگو با محسن ادیب استاد دانشگاه حلبجه در خصوص سلفیسم و داعش در منطقه

داعش فرزند شرعی سلفیسم می باشد بمعنای مخالفت با عقلانیت

او می گوید باید به ریشه های شکل گیری تفکر داعش بپردازیم تا بتوانیم تعریفی دقیق از آن و راهکاری دقیق برای حل فکری این بحران داشته باشیم. محسن ادیب که استاد دانشگاه حلبجه است را در سلیمانیه دیدیم و با او در خصوص داعش و ویژگیهایی داعش هم صحبت شدیم.
گروه سیاسی، محسن ادیب که استاد دانشگاه حلبجه است را در سلیمانیه دیدیم و با او در خصوص داعش و ویژگیهایی داعش هم صحبت شدیم.
به گزارش دفتر نمایندگی بولتن نیوز در اقلیم کردستان عراق، او نیز بسان سایر اندیشمندان کرد متاثر از فضای سیاسی و جنگی منطقه است، محسن ادیب یکی ازروزنامه نگارانی است که امروز در خصوص ریشه های داعش و اینکه چرا جامعه به سوی داعش رفت حرفهایی برای گفتن دارد، حرفهایی که ریشه در تاریخ دارد و بلای کنونی را در نتیجه مدرنیته نمی بیند، او می گوید باید به ریشه های شکل گیری تفکر داعش بپردازیم تا بتوانیم تعریفی دقیق از آن و راهکاری دقیق برای حل فکری این بحران داشته باشیم. محسن ادیب که استاد دانشگاه حلبجه است را در سلیمانیه دیدیم و با او در خصوص داعش و ویژگیهایی داعش هم صحبت شدیم.


گفتگو با محسن ادیب در خصوص سلفیسم و داعش در منطقه
1 – برای شروع بفرمایید تاریخ سلفیسم به کجا برمی گردد و چه ارتباطی بین سلفیسم و داعش وجود دارد؟
محسن ادیب : اگر بطور ریشه ای به تفکر داعش نگاهی بیاندازیم می بینیم داعش فرزند شرعی سلفیسم می باشد. اگر بخواهیم در مورد داعش حرف بزنیم باید در مورد سلفیسم حرف بزنیم، چرا که ریشه داعش به سلفیسم برمی گردد.تاریخ سلفیسم به احمد بن حنبل برمی گردد. او اولین نظریه پرداز سلفیسم بوده است، به معنایی دیگر حنبلیسم یعنی دشمنی با مخالفت با اهل عقیده و اهل رآی، مخالفت با عقلانیت. احمد بن حنبل در مقابل مامون درست می شود، می دانیم که مامون ریشه ایرانی دارد و مادرش فارس بوده است .بیشتر از این باید در مورد مامون بگوییم که از 13 سالگی والی خراسان بوده است، او در خراسان یک جنبه ایرانی و عقلانی را وارد حوزه کاری خود می کند، بطور کلی او تحت تاثیر فرهنگ ایرانی و فرهنگ کردی هم در این مجموعه بوده است.او وقتی خلیفه می شود تلاش می کند این عقلانیت شرقی را وارد دربار خلافت کند.از اینجاست که از مذهب معتزله حمایت و به دشمنی با سلفی ها می پردازد.احمد بن حنبل به عنوان یک چهره در مقابل این جریان ظاهر می شود.او به این دلیل با این تفکر مخالفت می کند که هم عقلانی است و هم تحت تاثیر فرهنگ غیر عربی است.از این روست که می بینیم این دو ویژگی تبدیل به خاصیت کل سلفی های می گردد که بعد از احمد بن حنبل به حیات خود ادامه می دهند.به اعتقاد من این رقابت قبل از اینکه یک رقابت و تنش دینی، عقایدی و مذهبی باشد یک رقابت و یک تنش بین دو فرهنگ، دو ملت و دو تمدن  است .حتی فراتر از این،  امین که برادر مامون بوده است و طرفدار اعراب بوده است در نتیجه موفق نمی شود و این مامون است که موفق و تفکر معتزله را بر منطقه حاکم می نماید.اینجاست که تنش ها شروع می شود و مذهب رسمی عباسی معتزله می گردد اما جهان عربی از عقلانیت بری است،  در نتیجه تفکر اهل حدیث بر جامعه عربی پیروز می شود و رفتارهایی بعد از پیروزی انجام می دهند که با آنچه امروز داعش انجام می دهد چندان تفاوتی ندارد.رفتارهایی با غیر مسلمانان در دوره «متوکل» و «قادر بلا» انجام می دهند که هیچ تفاوت شکلی و ماهوی با رفتار کنونیداعش با غیر مسلمانان ندارد.من در کتابم که در این مورد نوشته شده است به این نتیجه رسیده ام که مذهب تشیع قدیمی تر از مذهب اهل سنت است.بطور رسمی آنچه مذهب سنی  و اهل الجماعه نامیده می شود در دوره خلیفه متوکل رشد و توسعه پیدا می کند.و در دوره قادر بلا یا سده پنج هجری کاملا در منطقه نفوذ پیدا می کند و هدف آن هم این بوده است که به مقابله با دولتهای شیعه گرای غیر عرب بپردازد.
بدون شک بعد از احمد بن حنبل آنچه پرچم دار سلفیت می گردد ابن التیمیه است. این التیمیه 5 قرن بعد از احمد بن حنبل می آید. او زمانی می آید که غیرعرب در جهان اسلام حاکم هستند.از این رو ابن التیمیه به تفکر حنبلی گسترش داده و آن را توسعه می دهد.این تلاش تا بدانجا پیش می رود که آشکارا او از افضلیت عرب بر سایر ملتها می گوید.از این روست که می بینیم این التیمیه فتوای افضلیت عرب را بر سایر ملتها صادر می کند و این افضلیت از دیدگاه این التیمیه نه به این دلیل است که پیامبر عرب بوده است بلکه این به این دلیل برمی گردد که  اعراب در اساس و ریشه خود بر سایر ملتها افضل تر هستند.
از دیدگاه آنها عرب بودن سبب نزدیگی آنها به خداوند می شود. لذا می بینیم در سلفیت عروبیت و عداوت ریشه محکمی دارند.اتفاقا 5 قرن دیگر بعد از ابن التیمیه کسی بنام محمد بن عیدالوهاب می آید . او بسیار پرنفوذ می شود ودلیل موفقیت و تفاوت او با احمد بن حنبل و ابن التیمیه در این است که او در جزیره عربی به قدرت می رسد. اما ابن حنبل در بغداد درست می شود و در شهر نمی تواند موفق شود. هنوز در بغداد حنفی مذهب رسمی است این نشان می دهد که فرهنگ شهری تمی تواند فرهنگ بدوی را بپذیرد. این التیمیه هم در شام به قدرت می رسد که بافت تمدنی و شهری مصر و شام زمینه موفقیت ابن التیمیه را محدود می کند اما محمد ابن عبدالوهاب در سرزمین بادیه و عداوت قدرت می گیرد و بعدا مذهبی بنام وهابیت را شکل می دهد . وهابیت خود بدوی است و در یک منطقه بدوی شکل می گیرد لذا رشد و توسعه پیدا می کند تا جایی که می رود دولت درست کند..آنچه که امروز دولت عربستان سعودی نامیده می شود چیزی نیست جز یک دولت وهابی که از ائتلاف مجموعه ای از روسای عشایر تشکیل شده است. یعنی مجموعه ای شیوخ در خاندان آل سعود با سلفی ها ائتلافی را تشکیل می دهند که دولت عربستان نامیده می شود.آنها موفق می شوند چون هم بداوت وجود دارد و هم سلفیت . این دو تکمیل کننده همدیگر هستند و فرقی با همدیگر ندارند.
2- در بین این دو اسلام واقعی به کجا می رود و در کدام نهان خانه نهانش می کنند؟
محسن ادیب: برای اینک در مورد اسلام حرف بزنیم باید در مورد دین حرف بزنیم . دین 3 ستون اصلی دارد 1- روحانیت 2- اخلاقیات  3- شریعت . در حوزه روحی و اخلاقیات همه ادیان به نحوی مشترک هستند و اشتراکات زیادی دارند. من فکر نمی کنم در موضوع روحانیت و اخلاق حتی ملحدین  مشکلی و اختلاف نظری داشته باشند.در بخش روحانیت بدلیل اینکه عقل انسان محدود است لذا نمی توان متافیزیک و مسائل روحی را نادیده گرفت کما اینکه من به شخصه به این موضوع اعتقاد دارم.در بخش اخلاقی نیز همه ادیان بر مسائلی چون راستی و درستی و صداقت و ... تاکید می کنند که هیچ کدام از ما بعید است مشکلی با آن داشته باشیم.آنچه مشکل درست می کند شریعت است و اختلاف ادیان در شریعت است.
همه می دانیم که سلفیسم هیچ حسابی و ارزشی برای مسائل روحی قائل نیست  و بسان  عقل یک انسان بدوی با آن رفتار می کند. بخاطر همین هم آنها خداوند را (نعوذ بالله) بسان یک انسان قدرتمند که بازو و قدرت زیادی دارد می بینند، که دست دارد و چشم دارد و اما انسانی متفاوت از خود انسان که مخلوقش است می باشد.
در سلفیسم برای مسائل اخلاقی هم ارزشی تعیین نمی شود و این است که می بینیم در تفکر سلفیسم دزدی و غارت نه تنها محکوم نیست بلکه جای بسی افتخار است، یعنی بداوت این را می طلبد.سلفیسم روحانیت و اخلاقیات را رد کرده و از یک دیدگاه بدوی هم به شریعت می نگرند. از این روست که شریعت مقبول سلفی ها شریعتی است که با انفتاح و گشایش همخوانی ندارد .این شریعت هم دشمن هر نوع گشایش، خلاقیت و نوآوری است.این شریعت بدوی دشمن فعالیت حزبی ، هنر و هر آنچه تمدن نامیده می شود می باشد.
3 – تعریفی که برای شریعت می شود این است که شریعت برای ساماندهی امور روزمره زندگی انسانها آمده است از این دیدگاه اگر به شریعت بنگریم که شیعیان آن را قبول دارند چه تفاوتی می توان بین شریعت سلفیسم و شریعت مقبول سایر ادیان اسلام و بخصوص شیعیان وجود دارد؟
محسن ادیب : سلفیسم از یک دیدگاه بدوی و محدود شریعت را تعریف می کنند و از یک دیدگاه فرا تاریخی به آن می نگرند یعنی اسلام نه 14 قرن قبل بلکه 12 قرن قبل چگونه اجراء شده است همانگونه باید پیاد شود.آنها معتقد هستند نباید شریعت دچار تغییر و تحول گردد و باید همانگونه که بوده است پیاده و اجراء شود.
موضوع دیگری که سلفی ها را با سایر ادیان متمایز می کند این است که در نزد سلفی ها حدیث بسیار مهمتر از قرآن است.آنها مستقیم و غیر مستقیم به این اعتراف می کنند کما اینکه احمد بن حنبل بر این اعتقاد است که بدترین حدیث بهتر از قوی ترین عقیده و تفکر است .البته مقصود او ابو حنیفه نعمان است که یکی از قدیمی ترین مذاهب اهل سنت است .
.بسیاری از این احادیث هم در راستای منافع سیاسی تحریف شده و به پیامبر منتصب شده اند.این تحریف هم در راستای تطبیق بدوات با اسلام صورت گرفته است.نباید از یاد ببریم که اسلام علیرغم اینکه در سرزمین عربی ظهور می کند در بطن خود مجموعه غنی از زیبایی ها و مسائل مشترک با سایر ادیان دارد که در سلفیسم همه اینها وجود ندارند و مسائل اخلاقی و روحی دیگر جایی پیدا نمی کنند، به همین دلیل من معتقدم سلفیت ضربه محکمی بر خود دین اسلام وارد کرده است .اسلام ازاین رو وقتی با مجموعه ای زیبایی ها و اصول اولیه انسانی وارد عقل یک انسان بدوی می گردد به همان اندازه کوچک می گردد اما وقتی وارد عقل یک انسان ایرانی، مالزیایی و فارس و غیر انسان بدوی می گردد به همان اندازه شکوه و جمال و عظمت می یابد.و اینجاست که می توانیم مدعی بشویم سلفیسم تا آنجا که به روح و جوهره اسلام و دین ضربه وارد کرده است به آن خدمتی نکرده است.
4- در اهل سنت ما شافعی مذهب را هم داریم که به نسبت بقیه بازتر عمل می کند چرا  مذهب شافعی نتوانسته است مانع از گسترش روح سلفیسم که در معاضدت با اسلام است بگردد؟
محسن ادیب : حقیقت این است که بین مذاهب اهل سنت زیاد فرقی وجودندارد . احمد بن حنبل فقیه قوی نبوده است اما امام شافعی عالم بزرگتری بوده است اما فرق کجاست ؟ فرق اینجاست که  بدلیل اینکه احمد بن حنبل در دشمنی با غیر عرب بوده است اعراب آن را تبدیل به مذهب می کنند و آن را حمایت می کنند.بدلیل اینکه بعد از این که به عباسی ها و بداوت خدمت بزرگی می کند و دشمن شیعیان می گردد که آن موقع بزرگترین دشمن عباسی شیعیان بودند این مذهب بزرگتر می شود و تبدیل به جهان بینی اعراب علیه غیر عرب می شود و ترازوی سایر مذاهب و ادیان و از جمله حنفی و مالکی و شافعی هم می شود. به همین دلیل است که در این دوره که مذهب حنبلی مذهب حاکمیت است بسیاری از افرادی که شافعی مذهب یا حنفی مذهب هستند می کوشند خود را به حنبلی ها نزدیکتر نمایند.از این روست که می بینیم مذهب حنفی هم توسط برخی فقیهان تحریف می شود.به عنوان مثال در این دوره می بینیم عده ای از فقهاء میخواهند چنین نشان دهند که امام حنفی بسیار به احادیث تکیه می کرده است اما در اصل این چنین نبوده است .در دوره متوکل و قادر بلا برخی کوشیده اند مذهب رسمی دولت را قبول کنند یا اینکه خود را با آنها هماهنگ کنند.
5- در مصاحبه ای که با یکی از اسرای داعش داشتم می گفت بسیاری از اساتید شرعی ما کسانی بودند که از الازهر آمده بودند و ما را براساس احادیث آماده نبرد و کشت و کشتار می کردند.شنیدن چنین جمله ای برای محققی چون شما چه پیامی دارد؟
محسن ادیب: سخن گفتن در مورد الازهر ما را به ارتباط الازهر و عربستان سوق می دهد، ما گفتیم که سلفیسم در دولت عربستان سعودی برجسته می شود بعد از سده بیستم که در عربستان نفت پیدا می شود و عربستان بسیار ثروتمند می گردد این سرمایه بزرگ را هم درخدمت ترویج سلفیسم قرار می دهد. اولین کشوری که مورد هدف قرار می گیرد مصر است. در انتخاب مصر هم دلایل متعددی وجوددارد. اولین دلیل آن هم الازهر است. اگر واقعیت را بگوییم باید به این اشاره کنیم که الازهر ابتدا سلفی نبودند بلکه آنها از همان روزاول اشعری بودند. در نزد این التیمیه اشعری ها  و صوفی ها منحرف هستند. لذا می خواهند الازهر را هدف قرار دهند چون می دانند اگر الازهر وجود داشته باشد آنها از بین می روند.دومین دلیل این است که مصر کشور بزرگی است و سومین دلیل هم به فقیر بودن کشور مصر برمی گردد.
از این رو از آغاز سده چهل عربستان تلاش می کند مصر را به کنترل هیمنه خود درآورد و از آن زمان است که می بینیم الازهر مرکزیت خود را از دست می دهد و الازهر مرکزی برای رشد تفکر سلفیسم می شود.از این رو اگر بخواهیم دروسی را که در الازهر تدریس می شود با دروس دانشگاههای عربستان مقایسه کنیم هیچ فرقی نمی بینیم.از این رو به پاسخ سوال شما می رسم که بدلیل اینکه مردم مصر فقیر هستند و تحت تاثیر این جریان صدها مفتی پرورده می شوند و لذا طبیعی است که اساتید آنها مصری باشند.
6- با توجه به اشاره حضرتعالی مبنی بر ترویج تفکر سلفیسم در عربستان اما می بینیم کشوری چون آمریکا برای مبارزه با داعش و سلفیسم عربستان را به عنوان هم پیمان و عضو ائتلاف وارد بازی می کند این تناقض را که اگر باشد چگونه می توان تعریف نمود؟
محسن ادیب:  این یک موضوع سیاسی است . من در کتابم به این اشاره کرده ام که در اوایل سده بیستم گروهی تحت عنوان «اخوان » در عربستان درست می شود( این متفاوت به اخوانی های کنونی است ) اینها یک گروه تندرو بودند، اینها به آل سعود کمک شایانی می کنند، جهادی بودند و به آل سعود کمک می کنند تا عربستان سعودی را پاکسازی کنند اما شاه عبدالعزیز خود شخصا دستور نابودی آنها را صادر می کند و آنها را از بین می برد.چرا؟ چون آنها مخالف نقشه جدیدی بودند که انگلیس درصدد تحمیل آن بر منطقه بود، از این رو بین شاه عبدالعزیز و اخوان درگیری روی می دهد، اخوان عربستان اعتقادی به مرزها نداشتند همانگونه که اکنون می بینیم داعش اعتقادی به مرز ندارد .لذا در شرایطی که ملک عبدالعزیز سرگرم توافق با انگلیسی ها برای آینده منطقه است آنها مرزها را قبول نمی کنند و توسط شاه سعودیدر سال 1929 از بین می روند.از آن زمان توافقنامه مهمی بین عربستان و بریتانیا و بعدا بین عربستان  و آمریکا امضا می شود. شما فکر می کنید چه کسی مسئول پایین آوردن قیمت نفت است؟ کسی نیست جز عربستان سعودی و با هدف ضربه زدن به ایران و تمام دشمنان آمریکا انجام می شود. از سوی دیگر علیرغم تفکرات داعش که به آن اشاره شد نباید فراموش کنیم این تفکرات زمینه بهره برداری غرب و امریکا را از آن فراهم نموده است .همواره آمریکا و یا غرب در راستای منافع خود برای از بین بردن، تقویت و یا تضعیف گروههایی چون داعش اقدام کرده اند. در چهارچوب این منافع بلندمدت غرب وآمریکا ، عربستان سعودی به این گروهها کمک می کند.
7- در میان کردها و فرهنگ کردی می بینیم که تصوف قدمتی دیرینه دارد، شما نمی توانید شعرای شاعران کلاسیک کردی را بدون درک تصوف و عرفان درک کنید.ریشه های ضدیت تفکرات سلفی و داعش را با تصوف و عرفان در چه می بینید؟
محسن ادیب: من در ابتدا گفتم تفکر سلفی دشمن اصلی مسائل روحی است و انسان بدوی نمی تواند مسائل روحی را بپذیرد.دوم اینکه می دانیم عرفان سبب می شود یک مرکز واحد در دین وجود نداشته باشد و یک نفر با تحمل دوره های مختلف عرفانی به مقامات بالا برسد.ضمن اینکه عرفان بدلیل حاکمیت مسائل روحی کمتر با جزئیات به مسائل شریعت می پردازد. شریعت قرآنی را عرفان می پذیرد نه شریعت حدیث را که سلفیسم تنها مرجع می داند. نقطه مشترک تمام اسلامهای غیر عربی یک اسلام روحی و عرفانی است و همین هم سبب شده است که اسلام در میان جامعه و خانواده من مقبول باشد. یعنی اسلام موجوددر بطن خود مسائل روحی را قرار داده است که اسلام سلفی از آن تهی است .این اسلام یک ریشه عرفانی دارد. اسلام کردی باا سلام عربی متفاوت است . این مرتبط با اخلاقیات جامعه کردی است.  افراد مسلمان در جامعه ما افرادی روشنفکر و باز بودند، در کردستان عراق هم وقتی گروههای اسلامی در چهارچوب  اسلام سیاسی وارد منطقه شدند آنها دشمن اسلام خانواده من بودند .سلفیت آنقدر که دشمن یک فرد مسلمان است که سلفی نیست آنقدر دشمن سرسخت چپ ها و لائیک ها نیست .(هرچند اسلام سیاسی متاسفانه در اقلیم کردستان عراق نیز به سوی اسلام سلفی می رود که این بزرگترین ضعف اسلام سیاسی در کردستان عراق است ) لذا سلفی ها دشمن هر چهره دیگری از اسلام هستند. چون سلفی ها خطر را در یک لائیک و کافر نمی بینند بلکه در تفکرات باز و چهره زیبای اسلام می بینند. آنها یک چهره قبیح از بداوت هستند و خود را در اسلام مترقی  غریب و بیگانه می بینند و با آن دشمنی می کنند.هنوز اسلامی های سیاسی متمایل به سلفی کمترین رای را در میان مردم دارند چون اسلام کردی بداوت و قصاوت را نمی پذیرد.لذا وقتی سلفی ترویج می شود بداوت نیز در آن ترویج می شود و خطر اصلی اینجاست.
8- در اقلیم کردستان عراق در یک دوره احزاب حاکم برای مقابله با اسلام سیاسی به سلفی ها فرصت دادند در جامعه فعال شوند و این سبب شد مساجد و منبرها به کنترل این گروهها دربیاید، نقش گروههای کردی را در ترویج تفکر سلفی گری که به گفته شما داعش فرزند مشروع آن است چگونه است؟
محسن ادیب : نقش بسیار منفی داشتند .سلفی ها تنها در اقلیم کردستان حمایت نمی شوند بلکه در تمامی سیستم هایی که دیکتاتور و فاسد هستند مورد حمایت قرار می گیرند.

گفتگو با محسن ادیب در خصوص سلفیسم و داعش در منطقه
9- همه می گویند در ترکیه یک سیستم دمکراتیک حکمرانی می کند پس چگونه است داعش در کشوری چون ترکیه حمایت می شود؟ آیا ترکیه نیز یک سیستم فاسد و دیکتاتور دارد؟
محسن ادیب: این هم یک موضوع سیاسی است و باید بدانیم که سلفیسم در ترکیه جایگاهی ندارد ودر این کشور بسیار ضعیف می باشد .این درست است که در ترکیه یک حزب اسلامی حکمرانی می کند اما باید بدانیم که سلفیسم دراین کشور چندان قوی نیست و موضوع حمایت از داعش نیز در راستای منافع سیاسی حاکمیت مورد استفاده قرار می گیرد.باید بدانیم قرائت گروههای اسلامی چون اتحاد اسلامی و جماعت اسلامی و یا اخوان المسلمین  از دین و اسلام بسیار مطهر تر از قرائت سلفی ها از دین و اسلام است .می خواهم به این هم اشاره کنم که من در مطلبی نوشته ام: اسلامی ها اگر می خواهند تقویت شوند باید از تفکر سلفیسم دورتر شوند چون رفتن به این مسیر آنها را تضعیف می کند. اما در مورد حمایت گروههای کردی از سلفی ها در اقلیم کردستان عراق باید بگویم این حمایت با اهداف خاصی صورت می گیرد.
 1- با این هدف انجام می شود که گروههای اسلامی را در کردستان عراق تضعیف کنند.تفکر سلفی در خدمت حاکمان فاسد است چون در نزد هر سلفی هر رئیس جمهوری و یا رئیس اقلیم ولی امر مسلمین است و برخی از آنها حتی حرف زدن در مورد این روسا را غیر منطقی می دانند.یعنی تمام مکانیسم های جامعه مدرن را برای اعتراض کفر می دانند و چنین تفکری قطعا در راستای خدمت به حاکمان فاسد می باشد.
10- اینجا یک سوال پیش می اید که تفکر داعش در راستای نفی همه و تشکیل دولت اسلامی است لذا نمی تواند حتی حاکم فاسد را هم بپذیرد چون خود می خواهد به قدرت برسد.آیا این موضوع با بحثی که شما کردید تناقض ندارد؟
محسن ادیب : باید بگویم که سلفی ها اکنون مخالف داعش نیز هستند و این بیشتر در ظاهر است. باید بگویم که فرق این است که اعتقادات همان است و فقط داعش آن را اجرا می کند. از این رو حاکمان دیکتاتور از تفکرات سلفی حمایت می کنند چون به همه چیز کار دارند جز حاکمان که نزد آنها ولی امر مسلمین می باشند.در سلفی ها هم طیف های مختلف وجود دارد. این سلفیت دین سلطانها است و حاکمان کردی از این منظر به آنها کمک می کنند.
دلیل دیگر این است که در اقلیم کردستان عراق، انتقادات زیادی به حاکمیت وجود دارد و حاکمیت با حمایت از تفکرات سلفی گری زمینه های درگیری جامعه با سلفی ها را فراهم می کند و در این بین خود حاکم بلامنازع می شود.این نوعی بازی با آتش است. تقویت سلفی ها سبب تضعیف اسلامی ها نمی شود بلکه گفتم که تفکرات اسلامی ها معتدل تر است و اسلام آنها از اسلام سلفی ها مقبول تر است. برعکس باید بدانیم تقویت سلفی ها سبب بسته شدن اسلامی ها هم می شود و آنها را می ترساند که با تفکر بازتری برخورد کنند.من بحثی با یکی از دوستان اسلامی در مورد نقاب  برای زنان داشتم او می گفت:«نقاب را به این دلیل قبول دارد که حجاب را مقبول تر می کند»، این نشان می دهد که در سایه تقویت سلفی ها اسلامی ها هم مجبور می شوند محتاط تر شوند ازاین روست می بینیم که این نوع بازی بازی با آتش است. 
11- با توجه به آنچه که گفتید پس تقویت سلفی ها از سوی حاکمیت تاثیر مثبتی بر تقویت گروههای اسلامی داشته است. آیا این راتایید می کنید؟
محسن ادیب: بله، این درست است، چون دستکم سبب شده است گروههای اسلامی در نزد مردم نسبت به سلفی ها مقبول تر باشند. اما در تونس حزب نهضه موفق می شود چون با تفکر بازتری عمل می کند  و حقوق بشر و آزادیها را قبول را دارد. کما اینکه راشد الغنوشی می گوید:
: «باید در مورد شریعت حرف نزنیم چون جامعه تونسی را تقسیم می کند و اسلام برای جامعه تونس کافی است » در حالیکه شریعت ستون سلفی ها است . اما در مورد مصر دیدیم که آنها موفق نشدند چون براساس تاریخ مصر که به آن اشاره شد آنها تحت تاثیر سلفی گری هستند.
12- با احتساب این سخنان می توانیم این نتیجه گیری را داشته باشیم که عربستان به عنوان مهد سلفی گری سلفیسم را در مصر تقویت می کند و سبب می شود که بهار عربی در مصر بسان تونس موفق نشود؟
محسن ادیب : صدردصد همین طور است .عربستان با تقویت سلفی گری در مصر سبب شکست اخوانی ها در این کشور می شود چرا؟ چون اخوانی ها با سلفی ها اسلامی متفاوت هستند و در سطح بالاتر عربستان با تقویت سلفی گری نه تنها اخوان را شکست می دهند بلکه بهار عربی را متوقف می کنند.
13- در میان شیعیان ما این تندروی را مشاهده نمی کنیم یا دستکم حاکمیت شیعی مانع این کار می شود دلایل این کار شیعه را در چه می بینید؟
محسن ادیب: مهمترین دلیل به تفکر شیعه نسبت به احادیث برمی گردد که این همه احادیث را که صدها هزار هستند در اولویت قرار نمی دهد از این رو دین خود را از نوعی بن بست خشک می رهاند.دوم اینکه نباید از یاد ببریم فرهنگ شیعه گرایی در ایران رشد می کند کشوری که تمدن عظیم را پشتوانه خود دارد و طبیعی است شیعه از این تمدن هم بهره می برد.شیعه گرایی در مقابل ظلم و ستم اموی ها و عباسی ها سربرمی آورد و همیشه اپوزیسیون بوده است و اپوزیسیون بودن هم همیشه نیازمند یک تفکر باز بوده است و از این طریق توانسته است مردم را دور خود جمع کند.
15- ما به عنوان کردها در آستانه عید نوروز هستیم این جشن در تفکر سلفی گری چه جایگاهی دارد؟
محسن ادیب : بدون شک سلفی گری نه تنها برای جشن های ما ارزشی قائل نیست بلکه هویت ما را هم که غیر از عرب هستیم نمی پذیرد.سلفیت دشمن 3 چیز است 1- عقلانیت 2- غیر عرب 3- شیعه گرایی . فیلسوفان اسلام همه غیرعرب بوده اند و آنها نتوانسته اند فیلسوف و عالمی را تولید کنند .  کسانی چون ابن سینا و فارابی در نزد سلفی ها کافر هستند در حالیکه ما به آنها افتخار می کنیم . در نزد آنها همه اینها کفر هستند و باید از بین برده شوند. سلفیسم دشمن کرد و فارس و مراسم هایی ملی و تمدنی چون نوروز هستند و آن را نفی می کنند.
16- چند روز پیش موزه خانه موصل را با تبر ویران کردند این اقدام چه پیامی را می رساند؟
محسن ادیب : این نشان می دهد داعش تنها یک توان دارد و آن هم از بین بردن و نابود کردن است. در طول تاریخ ما رادیکالیهایی چون نازیسم  داریم که مردم را قربانی کرد اما آلمان را تبدیل به یک قطب اقتصادی کرد. پس آنها در اوج از بین بردن می توانند محصول داشته باشند. استالین مردم را می کشد . وقتی او می آید 20 درصد شوروی برق داشت اما وقتی استالین رفت بیش از 80 درصد مردم برق داشتند. داعش توان سازندگی ندارد . من از این رو با این تفکر برخی روشنفکران مخالفم که داعش تنها محصول مدرنیته است و من به شدت این را رد می کنم . داعش محصول مدرنیته نیست و از مدرنیته برای از بین بردن استفاده می کند. داعش در اقدامات خود دو کار انجام می دهد اول از همه به همه اقدامات خود نوعی صبغه دینی  می بخشد، یعنی وقتی کسی را سر می برند چنین نشان می دهند که بخاطر دین خدا این کار را می کنند.شهر را ویران می کند بخاطر خیر و رفتن به بهشت این کار را می کنند . داعش فقط می کشد و از بین می برد لذا تا داعش وجود داشته باشد جنگ نیز باقی خواهد ماند. داعشی ها می گویند «دوله قائمه یتمدد» این دولت چگونه ادامه پیدا می کند؟ طبیعی است با جنگ ادامه پیدا می کند.بخاطر همین آنها باید بجنگند وگرنه از بین می روند.
17- به سلفی گری و داعش پرداختیم، بخواهیم و نخواهیم تمدنی در منطقه وجوددارد راهکار برای جلوگیری از این نابودی چیست؟
محسن ادیب: راهکار زیاد است . اولین ابزار برجسته کردن یک دمکراسی واقعی است و اعتراف به دیگران است و 2- نشر دوست داشتن زندگی و  انسان دوستی است و 3- دشمنی نکردن با دین راهکار است. یکی از عواملی که سبب تندروی می شود  این است که به شکل ناشایستی با دین دشمنی می شود. دین نه تنها زیباست بلکه یک ضرورت است. عقل انسان محدود است و بخاطر همین به دین پناه می برد تا آخر دنیا دین باقی می ماند و نباید با دین دشمنی کرد ولی می توان فکر بدوی را محکوم کرد. من مخاللف کسانی هستم که دین را  د رهر نوعی رد می کنند و مبلغ الحاد و کفر هستند. به اعتقاد من ایمان مطلق و الحاد مطلق محکوم است .هر دو از عدم تفکر و نفی دیگری سرچشمه می گیرندو باید فرهنگ انسان دستی و نوع دوستی را نشر کنیم نه بخاطر اینکه مردم شایسته دوست داشتن هستند بلکه چون خودمان شایسته دوست داشتن هستیم. ما نباید دشمن کسی باشیم . ما شایسته این نیستیم دیگران را نفی کنیم و وجود دشمنی  خوشبختی را از جامعه می گیرد. خواستن خود و دیگر خواهی باید یکی شود . در این صورت است دوست داشتن مطلق شکل می گیرد، چرا با ترویج دوست داشتن مطلق داعش از بین می رود چون داعش نفرت مطلق را نشر می دهد.
18- در اقلیم در وزارت اوقاف بیش از 100 نفر به داعش پیوسته اند چگونه می توان دوست داشتن مطلق را در ریشه های جامعه ساری و جاری کرد؟
محسن ادیب : تنها راه،  انجام رفرم و اصلاحات دینی است .ما نیاز مبرم به اصلاحات دینی داریم دینی که باید پاسخگوی نیازهای عصر جدید باشد . اولین نقطه رفرم  هم قران نیست بلکه حدیث است باید در مورد حدیث کار کرد. و آن را اصلاح کرد. قرآن نکته قابل اتکاء در این بین است . مشکل دنیای اسلام را یعنی حدیث را باید حل کرد باید به منبع و سرچشمه اصلی قرآن رسید و باید با دیدی نوین به قرآن نگریست. مهم است دینداران قبل از مردم نگران آن باشند. رفرم دینی قبل از خدمت به جامعه به خود دین خدمت می کند .
محسن ادیب در یک نگاه : متولید 1973 ، فوق لیسانس حقوق ، دو لیسانس در تاریخ و حقوق دارد. استاد رشته حقوق در دانشگاه حلبجه است . از 93  و 94 کار می کند .  روزنامه نگار بوده است. 9 اثر چاپ شده دارد .آخرین کتابش « داعش فرزند شرعی سلفیسم از ابن حنبل به ابوبکر بغدادی » می باشد. 2 کتاب هم در حا ل چاپ دارد. در مورد رسانه و عدالت .کتابی هم  در مورد حاکمیت بین رسانه های دیدار ی و شنیداری برای چاپ آماده کرده است.

منبع: ماهنامۀ ریزان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Germany
|
۲۱:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۸
0
2
محسن ادیب استاد دانشگاه حلبجه :
داعش فرزند شرعی سلفیسم می باشد بمعنای مخالفت با عقلانیت...

جناب استاد هیچوقت از یک عمل شرعی یک شر و حاصل شیطانی نتیجه نمیشود.
داعش فرزند حقیقی ولی غیر شرعی سلفی ها با امیال نفسانی و شیطانیست.
زانیار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
0
0
مقاله ی خوبی است.
سلفی یک جریان نژادپرست عربی است.آنان صریحاً می گویند که «کورد» وجود خارجی نداره و این ها اهل سنت اند.
این در حالی است که بسیاری از مردم کورد در هر چهار کشور منطقه،پیرو مذاهب شیعه،علوی،یارسان و یا غیرمسلمان ایزدی هستند.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین