کد خبر: ۲۱۲۵۳۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
نقدی بر مقاله "نبرد دو پارادايم برای ايران و روشنفکران پساحقيقت" در گویا نیوز

روشنفکران ایران در طول 100 سال گذشته به آمریکا وغرب بی اعتماد بوده اند

اگر موضوع نفت و جایگاه ایران در خلیج فارس و کشورهای اسلامی نبود و قدرت و توان طبیعی و منطقه ای ایران نبود، قطعا فرقی برای غربی ها نمی کرد که ایران از نظر سیاسی چه دیدگاهی و چه جایگاهی داشته باشد و لذا این طرح سوال که 100 سال است در مورد روشنفکران ایرانی و نگاه ترجمه ای غربی یا شرقی آنها مطرح است ریشه در رفتار غرب دارد.
گروه سیاسی - سایت گويا نیوز در مقاله ای با عنوان "نبرد دو پارادايم برای ايران و روشنفکران پساحقيقت" به قلم رضا سياوشی، این پرسش را مطرح کرده که آرمان های نخبگان ایرانی چیست و آیا سوسياليسم و اسلام و آزادی قدس محور این آرمان هاست یا سرفرازی ايران و سربلندی و رفاه مردم "بالاترين آرمان سياسی" است؟


روشنفکران ایران در طول 100 سال گذشته به آمریکا وغرب بی اعتماد بوده اند



به گزارش بولتن نیوز، نویسنده  مدعی شده که به خاطر آشفتگی فکری در گفتمان اندیشه سیاسی چند دهه اخیر دو  پرسمان "ايران سازی" در مقابل "ايران پاشی"  و جايگاه ایران در هويت و خودآگاهی جمعی جريانات سياسی و روشنفکری مطرح است که سمت وسوی جریانات سیاسی و روشنفکری را مشخص می کند.
به عبارت دیگر، مقاله گویا نیوز،  يادآوری سخن مهندس بازرگان به امام خمينی است که «شما ايران را برای اسلام و ما اسلام را برای ايران می خواهيم» و این سوال را مطرح کرده که  آيا آرمانگرائی روشنفکران نسل انقلاب از "جنس" آرمانگرائی امام خمينی است يا مهندس بازرگان؟


گویا نیوز به این دسته بندی جريانات سياسی و روشنفکری ايران به گروه های چپ و راست و ملی و پادشاهی و ..، اشاره  و تاکید کرده که آيا ايران و ايرانيان برای آنها هدف هستند، يا تنها ابزار رسيدن به اهداف "والاتر" ديگر...؟
نویسنده نتیجه گرفته که تفکر چپ در دو نگرش که یکی به مسکو می نگرد و یکی به انديشه های عدالت جويانه برای سربلندی و رفاه و عزت زحمتکشان ايرانی و منافع ملی ایران است باهم فرق دارند. 
گویا نیوز سپس به نمونه ساده از تجلی دو ذهنيت در واکنش به بحران اوکراين پرداخته که عده ای از اقدام روسیه احساس قدرت کردند و واکنشی متناسب با همين "احساس قدرت" از خود بروز دادند. حسين شريعتمداری مدیرمسئول روزنامه کيهان در توصيف اين اقدام روسيه می نويسد: در اوکراين "دست قدرت خدا" از "آستين روسيه" بيرون آمد. همچنین دو مقاله در انتقاد به اين رويکرد، يکی در ايران با عنوان "چرا بعضی از رسانه های داخلی از روس ها هم روس تر شده اند" ( سايت خبر انلاین – مهدی ياورمنش ) و دومی در خارج با عنوان " انترناسيوناليسم پوتين محور" (سايت گويا – حميد فرخنده) منتشر شده اند.
نویسنده سپس این پرسش را مطرح کرده که چرا عده ای در داخل  و خارج کشور نسبت به این موضوع واکنش های یکسان نشان داده اند؟ و اگر به جای روسیه، آمریکا بخشی از خاک یک کشور را اشغال کند آیا همین واکنش و غرور و احساس قدرت را در این افراد می تواند دید یا خیر؟
 این دو دیدگاه، هيچ شباهت و خوانائی با هم ندارند. و دو برداشت متضاد از ايران ، از صف بندی های جهانی و جايگاه ايران در آن صف بندی ها ، از دوستان و دشمنان منطقه ای و جهانی ايران ارائه می دهند. آنها دو تعريف متضاد از منافع ملی و دو درک متفاوت از پيشرفت و توسعه دارند.
دو تعريف از دمکراسی و آزادی دارند. هر يک از اين دو "ذهنيت" و يا دو "پارادايم" ، وقايع تاريخ معاصر ايران را به گونه متفاوتی تفسير می کنند. نقطه عطف های تاريخی آنها متضاد يکديگرند؛ مثلا" قيام ۱۵ خرداد ۴۲ برای يک ذهنيت نقطه آغاز تاريخ نوين آنهاست ...
حاملين اين دو پارادايم بيش از يک صد سال است برای رقم زدن سرنوشت ايران با يکديگر در رقابت فشرده و زد و خورد تا حد مرگ و زندگی بوده اند
در جای دیگری نویسنده می گوید: محل نزاع در ايران، دست کم از انقلاب سفيد و قيام ۱۵ خرداد به اين سو، ديگر جدال "مدرنيته" با "سنت" نبوده است، بلکه تقابل "مدرنيته" با نوعی "شبه مدرنيته" بوده که در اينجا "ديفرميته" نامگذاری می شود.
گویانیوزسعی کرده با اشاره به موارد متعدد تاریخی و عملکردشخصیت های سیاسی و حوزه اندیشه سیاسی، این تبادل و درگیری و نزاع روشنفکران را مورد بررسی قرار دهد و در نهایت آنها را دیفرمیته و سیاه و سرخ معرفی کند.

اما آن چه نویسنده گویانیوز کمتر به آن پرداخته، دلیل این روند تاریخی و اختلاف دو دیدگاه است.
واقعیت این است که روشنفکران ایرانی هر گاه تصمیم گرفته اند که در راستای منافع ملی کاری کنند اتفاقا این غرب و آمریکا بوده که باعث نابودی و دلسردی و افسردگی آنها شده است و در دوره های مختلف تاریخی، این بی اعتمادی روشنفکران به آمریکا و انگلیس کاملا مشهود بوده و هست.



روشنفکران ایران در طول 100 سال گذشته به آمریکا وغرب بی اعتماد بوده اند

 
در نتیجه در کنار دیدگاه های ترجمه ای از شرق و غرب و تفاوت واکنش آنها به اتفاقات و حوادث تاریخی، باید به این نکته توجه داشت که بی اعتمادی و دلسردی و رفتار استعمارگرایانه آمریکا وانگلیس، دلیل بسیاری از این وقایع بوده است.
وقتی ظلم و استعمار و زورگویی از سوی غرب اتفاق می افتد، طبیعی است که جریان های فکری رو به سوی دیگری می کنند و در این مسیر قرائت شرقی، روسی، بومی و... را شاهد بوده ایم.
بهترین عملکرد و رفتار، که در ذات خود قدرت و برتری نسبت به بقیه داشته دیدگاه های مبتنی بر فرهنگ ایرانی اسلامی و ملی و استقلال طلبانه است که در تمام طول تاریخ معاصر و در انقلاب اسلامی، برتری خود را نشان داده است.
ودلیل قوام و دوام و قدرت آن نیز همین موضوع است که کمترین وابستگی را به دیدگاه های سیاسی دیگر نقاط جهان دارد.
و لذادلیل رویگردانی روشنفکران ایرانی از آمریکا و غرب، همین نگاه جاه طلبانه، زورگویی و تحقیر‌آمیز آمریکاست و به همین خاطر است که واکنش روشنفکر سیاسی ایران نسبت به اشغال یک سرزمین توسط آمریکا و روسیه کاملا متفاوت است. زیرا روسیه در عملکرد خود، قابل اعتمادتر از آمریکا بوده است.
همچنین احساس ضد ظلم و ضد غربی و ضد استکباری و ضد استعماری، احساس تکیه بر توان داخلی وملی و منطقه ای و... مسائلی نیست که بتوان آنها را ساده تحلیل کرد.
اشتباه نویسنده این است که تصور می کند اگر قرائت آزادی و دموکراسی به سبک آمریکایی جایگزین قرائت اسلامی و شرقی و روسی شود، مشکل حل می شود!
اما شواهد تاریخی از دوره پهلوی دوم نشان می دهد که از دهه 1320 تا 1350، باوجود توجه حکومت و بسیاری از سمبل های زندگی مصرفی و دانشگاهی و روشنفکری به آمریکا و غرب، بازهم قدرت های غربی کمترین حس اعتماد رادر ایرانیان ایجاد کرده اند و به خاطر اثرگذاری بر بازار نفت، حتی دولت های قبل از انقلاب نیز خطر بی اعتمادی غرب را احساس می کردند و نمونه آن نهضت ملی شدن صنعت نفت و مسائل پس از آن بود که تلاش و توان ایرانیان برای حرکت های ملی و مردم سالاری را به بن بست کشاند.

ضمن اینکه باید توجه داشت که موضع گرفتن و واکنش به نفت روسیه نیز به معنای اعتماد و پذیرش واقعیت تاریخی نیست بلکه میزان غلظت اعتماد و عدم اعتماد در هر موردی متفاوت است.
نکته دیگر این است که نویسنده به اشتباه تصور می کند که اگر روشنفکر ایرانی امروز راه غرب و آزادی ولیبرالیزم رادر پیش گیرد، وضعیت بهتری خواهد داشت و جایگاه ایران را تقویت خواهد کرد.
اما سرنوشت بسیاری از افراد و روشنفکرانی که به  خاطر راحتی و زندگی و کسب وکار خود راهی غرب شدند تا از ظواهر سرمایه داری بهره ببرند و خدمت آنها به دستگاه های غربی به خوبی نشان می دهد که پس از مدتی دریافتند که این ایده راهگشای منافع ملی و رشد ایرانیان نبوده است. آنها مثل یک ماشین در خدمت آمریکا و انگلیس و غرب بوده اند و دائم به ترجمه نظریان به بن بست رسیده غرب مشغول شده اند.
عده ای در آن سوی جهان اتفاقا به منتقدان سرسخت آمریکا و لیبرالیسم و آزادی به سبک غربی تبدیل شده اند و خوب درک کرده اند که رای مردم و صندوق و دموکراسی سرنوشت ساز نیست بلکه رسانه ها و لابی ها موثرتر هستند.
در نتیجه این نسخه که در کشورهای غربی نتیجه نداده قطعا برای جهان سوم نیز جوابگو نیست. و دموکراسی وآزادی واقعی احترام به ذات حقیقی بشر در پرتو تعالیم دینی و آسمانی است که هدایتگر بشر است.
آن چه نویسنده به عنوان جایگاه ایران یا کشورهای دیگر در جهان امروز مطرح می کند، نمره ای است که غربی ها به کشورها می دهند.
زیرا در جهانی با این همه مشکلات و تضاد، مسائل محیط زیستی, مشکل آب  و الودگی، مصرف زدگی و افسردگی و اضمحلال اخلاق و... چه امتیازی می توان به آمریکا و نهادهای بین المللی ساخته آمریکا داد و مگر آنها مشکل خود را حل کرده اند که حالا جایگاه برای کشوری مثل ایران تعیین می کنند؟
وقتی آمریکا و شورای امنیت و... خود به مشکلات جهان تبدیل شده اند و آن را افزایش می دهند، چگونه می توان انتظار داشت که راه و رسم و دیدگاه سیاسی آنها راهگشای ملت ایران باشد؟

در نتیجه باید توجه داشت که این ایده های غربی نه مبتنی بر منافع ملی است و نه جایگاه کشورها را ارتقا می دهد؟ و سوالی که در این رابطه مطرح است این است که برخی کشورها با اقتصادی ضعیف تر از آلمان و انگلیس و آمریکا، با وجود پیروی از غرب چه جایگاهی در جهان دارند و کشوری مثل یونان و اسپانیا، یا چین و آمریکای جنوبی و آفریقا، چه جایگاهی کسب کرده اند که ایران از آن عقب افتاده است؟
اگر موضوع نفت و جایگاه ایران در خلیج فارس و کشورهای اسلامی نبود و قدرت و توان طبیعی و منطقه ای ایران نبود، قطعا فرقی برای آنها نمی کرد که ایران از نظر سیاسی چه دیدگاهی داشته باشد و لذا این طرح سوال که 100 سال است در مورد روشنفکران ایرانی و نگاه ترجمه ای غربی یا شرقی آنها مطرح است و همچنان ادامه دارد ریشه در رفتار غرب و کشورهای غربی دارد.
تازمانی که آنها می خواهند مانند ایلات اطراف ایران و مغول و... ایران را اشغال کنند و منافع کسب کنند چنین تعارضی ادامه دارد و منافع ملی  و جایگاه ایران در جهان با نگاه نویسنده گویا نیوز تحقق نمی یابد و دلیل آن واکنش طبیعی همه روشنفکران ایرانی چه مذهبی و چه چپ به این نحوه رفتار استعمارگرایانه غربی است و لذا امروز و بعد از انقلاب اسلامی سال 57،‌ فرصتی ایجاد شده که ایرانیان و روشنفکران مفهوم فرهنگ ایرانی اسلامی و منافع ملی درایران اسلامی را تجربه کنندو با استقلال خود دستاوردهای بهتری نسبت به قبل داشته باشند و از مظلوم در جهان در مقابل ظالم حمایت کنند و در منازعات کشورها نیز جانب کسانی را بگیرند که به ایده ایرانیان نزدیک تر است.
لازم است که نویسنده گویانیوز پاسخ دهد که باکدام دیدگاه ایران سازی ممکن است و در کدام دوره تاریخی فرصت چنین اتفاقی رخ داده است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۳:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۴
0
0
بعضی از روشنفکران که در بست مخلص امریکا وانگلیس بودند بابا پس قراردادهای استعماری رو کی امضا می کرد ؟؟؟
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین