کد خبر: ۲۰۴۶۸۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
سوالاتی از «متروپل»؛ آخر ساخته ی مسعودکیمیایی

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!

فیلم خیلی عقب تر از این است که حتی بخواهیم به صورت جدی نقدی ساختاری و تحلیلی از آن ارائه دهیم. حتی به سختی می توان نام فیلم را روی آن بگذاریم. تا آن جا که از ابتدا تا انتهای فیلم این سوال برای مخاطب وجود دارد که چرا همه ی این سلسله ی بی معنی درحال وقوع است؟
چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!
گروه سینما و تلویزیون، مسعود کیمیایی امسال هفتم مرداد این تابستان 74ساله می شود و تا این سن کارنامه ی پرو پیمانی دارد! از اولین تجربه ­ی فیلم سازی­ اش، یعنی«بیگانه بیا» در سال 1347 تا کنون 29 فیلم در کارنامه دارد. از «قیصر» و «گوزن­ ها» تا «دندان مار» و «سلطان» و «سُرب» و نیز تا این چند فیلم­ اخیرش «رئیس»، «محاکمه در خیابان»، «جرم» و حتی فیلم آخرش «متروپل» همگی فیلم هایی اند که فارغ از جنبه کیفی، در یک نکته مشترکند: همگی کارهای کیمیایی اند.

به گزارش بولتن نیوز، درباره ی کیمیایی حرف زیاد است و نمی خواهم تکرار مکرراتِ استاداستاد و رنسانس سینمای ایران و ساندویچ و رفیق و سینما و فلان و فلان ببافم. آن چه فارغ از این یادگاری های ماندگار سینمایی باقی می ماند، آثار کیمایی است؛‌ چراکه راه بلاواسطه ­ی حرف زدن درباره او همان آثارش است و آخرین اثرش بهانه ای برای نوشتن درباره ی مسعود کیمیایی و «متروپل».

داستان فیلم؟ هیچ وقت تا به حال این سوال درباره ی کارهای کیمیایی چنین سخت جلوه نکرده بود که درباره ی این فیلم آخرش می کند. به راستی داستان «متروپل» چه بود؟ اصلاً حتی بعید می دانم فیلمنامه ای درکار بوده باشد: واقعاً کاری بس شگرف است، این فیلم!

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!

به راستی چگونه می توان اینقدر پرت و پلا بود؟ آن چنان بی ربط که حتی نتوانیم داستان فیلم را بدون غرزدن تعریف کنیم؟ اما سعی می کنم خلاصه ای ترتیب دهم: "زنی زخمی به نام »خاتون » (نقش او را مهناز افشار بازی می کند) از ناکجا به یک باره به سالن قدیمی سینما که به باشگاه بیلیارد تبدیل شده، پناه می برد و دو شریک و صاحب آن جا(پولاد کیمیایی و محمدرضا فروتن) او را پیدا می کنند و پس از مشورت و صحبت با یکدیگر سعی می کنند از این "خاتون خانم" در مقابل آدم هایی که این بلا را سرش آورده اند، دفاع کنند و داستان شروع می شود.

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!اساساً این فیلم مشکل بزرگی که دارد باورناپذیر بودنش است، کلاٌ "داستان" -به سختی می توان، داستان را به این کلاژ به هم پاشیده اطلاق نمود- به شکل کاملاً غیرمنطقی ای پیش می رود و منجر به باورناپذیر شدن ماجرا می شود. چرا این دو مرد پس از یافتن زن او را به بیمارستان نمی برند! چرا دیالوگ ها اینقدر نامفهوم است؟ چرا 20 دقیقه از شروع فیلم می گذرد و زن مجروح هنوز هم پخش زمین است؟ رابطه ی پادوی مغازه و خواهرش چرا این قدر غیر واقعی­ست که تا آخر فیلم هنوز هم از خود می پرسیم این دو که بودند؟ آیا واقعاً خواهر و برادرند؟ دغدغه ی صاحبان باشگاه بیلیارد چیست؟ ضرورت ان همه دیالوگ بی معنی که میا آن ها رد و بدل می شود از کجا می آید؟  چگونه جای پنهان شدن زن مجروح را پیدا می کنند؟ سر صحنه ی تصادف چگونه این گره باز می شود؟ اصلاً چرا همه ی این اتفاق ها می افتد؟ نمی دانم! اگر دنبال باگ های فیلمنامه ای باشیم که از اساس ذاتش زیرسوال است، قطعاً خودمان را مسخره کرده ایم! این آدم ها چرا دنبال او هستند؟ به این خاطر که خاتون همسر دوم پیرمردی پولدار است و پس از فوت پیرمرد فرزندی برای این زن باقی می گذارد؟!! همسر اول پیرمرد(شقایق فرهانی) به خاطر حسادت های زنانه و عقده های فروخورده اش، ازجمله ناتوانی اش برای آوردن فرزندی برای همسرش، سعی بر نابودی خاتون و پسرش دارد. در آخر هم شاهد دعوای دو مرد حامی خاتون با آدم های اجیر شده ی همسر اول مرد و دیالوگی تاریخی میان این دو زن و حل و فصل آبکی تمام مشکلات میان این دو هستیم.

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!

فیلم خیلی عقب تر از این است که حتی بخواهیم به صورت جدی نقدی ساختاری و تحلیلی از آن ارائه دهیم. حتی به سختی می توان نام فیلم را روی آن بگذاریم.

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!تا آن جا که از ابتدا تا انتهای فیلم این سوال برای مخاطب وجود دارد که چرا همه ی این سلسله ی بی معنی درحال وقوع است؟ نه بد و نه حتی خوب است! نه بر ضد اخلاقیات است و نه در دفاعش برآمده! نه جهانش مردانه و زن ستیز است و نه تلطیف شده و نگاهی برابر دارد! هیچ چیز نیست! نه چیزی می گوید و نه از چیزی دفاع می کند! به جرات می توانم بگویم در کارنامه ی کیمیایی بدترین است! خنده دار است یا شاید ریشخندی به کل جشنواره ی فجر و کل سینمای ایران است. فیلمی ناخواسته "زی" است.(زی مووی) ناخودآگاه خیلی چیزهاست! و نوشتن درباره ی چنین فیلم هایی خیلی سخت است.

همه ی آن چه که باعث می شدند از کیمیایی به عنوان یک مولف خاص، مولفی که مدافع خیلی از ارزش ها بود لذت ببریم، در این اثر وجود نداشتند. مشکلات فیلمنامه  را که کنار بگذاریم که به نظر من چیزی بیشتر از مشکل است و حتی می توان از نبودن فیلمنامه صحبت کرد. نکته ی بد دیگر فیلم بازی های افتضاح بازیگران است، مهناز افشار در بدترین لحظه های خودش قرار داشت! سکانس دعوا و لفاظی آخر فیلم ازجمله غیر واقعی ترین و بی سرو ته ترین سکانس های دعوای تاریخ سینمای ایران است؛ گریم های عجیب غریب و مسخره که در گریم شقایق فراهانی به اوج خود می رسد! جریان آن پای مصنوعی همسر پیرمرد خودش به تنهایی سوژه ی چندین صفحه بدگویی است! فیلم اگر پس از یافتن مهناز افشار بی پناه به هر سمت و سوی دیگری کشیده می شد، شاید نتیجه ی کار این قدر بد از آب در نمی آمد!

نوستالژی دوغ و موتورسواری

سکانس موتورسواری پولاد کیمیایی از خنده دار ترین قسمت های «متروپل» است! با هرگونه تفسیر مخالفم در این لحظه! فقط و فقط بیایید لحظه به لحظه ی فیلم را ببینیم و جلو برویم مخاطب، چه موجودی فرض گرفته شده؟ از تبدیل شدن سینما به سالن بیلیارد و میل عقیم شده ی پولاد کیمیایی برای موتورسوار شدن و رفیقش که نمی دانیم چرا می خواهد برود. به راستی او از چه چیز فرار می کند؟ دیالوگ هایی که میانشان رد و بدل می شود، زنی که برای نگه داشتن فرزندش از شر آدم های زن اول همسر مرحومش به این باشگاه پناه می برد، دعوا و جروبحث پایانی این دو زن، و از خیلی چیزهای دیگر که نگفتن شان هم مهم نیست، ما باید چه چیزی را دریابیم؟ یا کدام حس ظریف لذت درمان غلغلک شود؟ با کدام مفهوم انسانی یا اخلاقی ای مواجه شویم؟ از کدام نما و میزانسن لذت صرفاً زیبایی شناسانه (سوای هرچیزی) ببریم؟

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!

استاد! کدامشان استادانه بود؟ فیلم در اکرانش در جشنواره با تمسخر مخاطبان روبه رو شد که خوب غیر از این هم نمی شد. باید به خودمان و ساختار ذهنی افراد جامعه مان شک می کردیم!

چگونه می توان بدترین فیلم 93 بود؟!! «متروپل»!کیمیایی برای ساختن این فیلم به هیچ چیز فکر نکرده! گروهی را جمع کرده و برای "دلش" فیلم ساخته و نه برای نمایش در سالن های سینما؛ بلکه برای دورهم بودن و این حرف ها!

انتظار بررسی بیشتر و جدی تر از این اثر که ظاهر و باطن عیان است، را نداشته باشیم! اما خطاب به استادکیمیایی! شما برای ما تداعی کننده ی مفاهیمی خیلی بیشتر از این حرف ها هستید و خیلی زیاد این سینمای رنجور ما به شما مدیون است؛ هدف تنها این است که مسیری که در آن بهترین هستید را طی کنید و به جاده خاکی نزنید! هنوز هم یادمان هست کسی که «قیصر» را به  فرهنگ ایرانی هدیه داد. استاد، فقط بهترینت را به خاطر بسپار!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۳۱
0
2
یعنی شعور مخاطب رو بردن زیر سوال اصلا نفهمیدیم 2نفر اول فیلم چکارن چه ربطی داشتن واقعا افتضاح بود
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین