کد خبر: ۱۹۸۵۱۱
تاریخ انتشار:
به مناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم / 2

عَلَم هایی که آوینی برافراشت

آوینی همان گونه که خود گفته، سراسر در «جهاد» و «حرکت» در مسیر خدا خلاصه شده است و به همین علت است که او عَلَم کارهایی را بلند می کرد که در انقلاب اسلامی بر زمین مانده بود و متولی نداشت...

گروه فرهنگ و هنر: اگر چه همه شهدا به لحاظ شأن و منزلت دارای مقام رفیعی در نزد خداوند هستند اما برخی از آنها به سبب اقدامات و کارهایی که انجام داده اند تبدیل به «قله» و «اسطوره» در جامعه شده اند.

به گزارش بولتن نیوز، شهیدهمت و شهیدان باکری و خرازی و بروجردی و باقری و... را می توان شهدای دفاع مقدس دانست که تبدیل به اسطوره های جاودان برای جامعه مان شده اند. در سال های اخیر نیز، شهیدتهرانی مقدم را می توان یکی از آن اسطوره ها دانست. گرچه تهرانی مقدم تا زمانی که زنده بود، کسی نمی دانست که پدرموشکی ایران است و چه خدمات بزرگی را برای کشور انجام داده است، اما بلافاصله بعد از شهادتش، تبدیل به نماد و قلّه مقاومت و خودباوری شد. شهیدان هسته ای نیز همین گونه اند.

«سید مرتضی آوینی» را نیز می بایست جزء چنین شهدایی دانست. کسی که رهبر انقلاب به وی لقب«سید شهیدان اهل قلم» را داده است. آوینی اگر چه از در دوران دفاع مقدس حضور داشت و وظیفه ثبت و ضبط آن چه بر سربازان خمینی در جنگ آمده بود را بر عهده داشت، اما توفیق شهادت را نداشت. اما گویا زنده ماندن وی نیز جزء مقدرات الهی بود که آوینی بماند و همچنان راوی روایت فتح باشد. به همین علت بود زمانی که شنید رهبر انقلاب گفته است باید برنامه روایت فتح ادامه پیدا کند، عزمش را جزم کرد و قسمت های جدید روایت فتح را آماده کرد.

پر بیراه نیست اگر بگوییم آوینی نیز جزء «رویش»های انقلاب اسلامی بوده است وگرنه آنچنان که خود روایت کرده، پیش از انقلاب در مسیر دیگری قرار داشت. او خود در مورد خودش چنین می گوید:

«من هم سالهای سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را -بی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب فلانی چه کتاب هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد.»...

قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. اگر چه چیزی – اعم از کتاب یا مقاله – به چاپ نرسانده‌ام. با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و .... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم.»

به همین علت بود که وی با آنکه دارای مدرک فوق لیسانس مهندسی معماری بود، اما با شروع انقلاب اسلامی ترجیح می دهد به جهاد سازندگی رفته و برای خدا «بیل» بزند اگر چه تقدیر الهی او را در مسیر دیگری برد:

«با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورت‌های موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی که پیش از ما بوسیله کارکنان خود سازمان صدا وسیما تأسیس شده بود،  مشغول به کار شدیم. یکی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی» بود که فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از کانادا آمده بود. او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند. تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم.»

و این چنین بود که آوینی، راوی روایت فتح و روایت انقلاب اسلامی می شود. انقلاب اسلامی و به خصوص رهبر حکیم آن امام خمینی، آنچنان تأثیری بر آوینی گذاشته بود که او خود را ذوب در امام می دید. به همین علت بود که بعد از شنیدن خبر فوت امام، آوینی دچار انقلاب روحی شده و این خبر را باور نداشت. بعدها آوینی در مقاله ای با عنوان «داغ بی تسلی»، مکنونات قلبی خود در فراق امام را بر کاغذ آورده و این چنین نوشت که:

«ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در وجود خود معنا می کرد، همه «ماتَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند، مصداق حدیث «لو لاک» اند و غایت الغایات وجود... و حق است اگر با رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز، خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریاها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان می شد.

ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ماندند تا مقصود خمینی«ره» محقق شود، آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا حقیقت وجود او را در جهان تحقق بخشد. آخر انسان هایی چون او که یک فرد نیستند، یک امت اند و یک تاریخ.»

با همه این ها اما آوینی دارای چنان بصیرت و درایتی بود که مانند برخی از افراد، انقلاب بی امام را تمام شده نداند و تصور نکند که دیگر امیدی به آینده نیست. به همین علت، آوینی جزء اولین اهالی فرهنگ و هنری است که دست بیعت با خلف صالح امام داده و در نامه ای که سرشار از شور و شعور و ولایت پذیری است به رهبر انقلاب چنین می نویسد:

«بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر(عج) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای أیدكم‌الله تعالی بتأییداته ‌الخالصه.

سلام علیكم و رحمة‌الله و بركاته.

امتثال امر، فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی‌گذارد لذا حقیر مستقیماً با استمداد از فضل بی‌منتهای رب‌العالمین وارد در اصل مطلب می‌شوم بعد از عرض این مختصر كه:

ما با حضرتعالی به‌عنوان وصیّ امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت كرده‌ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده‌ایم؛ همان‌گونه كه پیش از این درباره‌ی امام امت(ره) بوده‌ایم و بسیارند هنوز جوانانی كه عشق به اسلام و شوق رضوان حق، آنان را در میدان انقلاب نگه داشته است؛ با همان شوری كه پیش از این داشته‌اند‌.‌ خدا شاهد است كه این سخن از سر كمال و صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است كه در تمام این هشت سال بار جنگ را بر شانه‌های ستبر خویش كشیدند. ما به جهاد فی سبیل‌الله عشق می‌ورزیم و این امری است فراتر از یك انجام وظیفه‌ی‌ خشك و بی‌روح. این سخن یك فرد نیست؛‌ دست جماعتی عظیم است كه به‌سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت كند.‌ بسیارند كسانی كه می‌دانند شمشیر زدن در ركاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است كه شمشیر زدن در ركاب حضرت حجت(عج) و نه تنها آماده،‌ كه مشتاق بذل جان هستند. سرِ ما و فرمان شما.

كمترین مطیع شما

سید مرتضی آوینی»

باری، زندگی آوینی همانگونه که خود گفته، سراسر در «جهاد» و «حرکت» در مسیر خدا خلاصه شده است و به همین علت است که او عَلَم کارهایی را بلند می کرد که در انقلاب اسلامی بر زمین مانده بود و متولی نداشت. ورود به حوزه سینما و نگاشتن ممتد مقالات سینمایی، انتشار نشریه «سوره»، نقد احوالات جریان روشنفکری، نقد مبانی توسعه و تمدن غرب و امثالهم، همه جزء کارهایی بود که تا آن روزها در بدنه فرهنگی جریان نیروهای انقلاب اسلامی، جایگاهی نداشت، اما آوینی این علم ها را برافراشته کرد و همین هم شد که وی تبدیل به اسطوره و قله نیروهای انقلابی شد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین