پایگاه حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای در نوشتاری تحت عنوان «رؤیای سرزمین من»، مشروح سخنان مجیدی در دیدار هنرمندان با رهبر انقلاب و رهنمودهای ایشان را منتشر کرده است.
مجید مجیدی كارگردان برجستهی سینما، دیروز مهمان ضیافت افطاری رهبر انقلاب با جمعی از هنرمندان عرصهی دفاع مقدس بود. او در این دیدار صمیمانه، با ارائهی نظرات خود، دوران دفاع مقدس را "رؤیاهای سرزمین من، سرزمین ایران" خواند و با انتقاد از برخی رفتارها در حوادث اخیر، دلیل آن را خلاء معنویت دانست. آنچه در زیر میخوانید متن كامل سخنان مجید مجیدی در این دیدار است:
رؤیای سرزمین من
من امروز تبركاً این جا آمدم و بهعنوان مهمان اینجا حضور پیدا كردم. من بههرحال توفیق حضور در كارهای دفاع مقدس را از نزدیك نداشتم و دورادور در سایهی دوستان عزیز فیلمساز خودم بودم. ولی طعم روزهای زیبای دوران دفاع مقدس، همهی ما را دلتنگ میكند. حالِ آن روزها ما را - خود من را- دچار یك افسردگی میكند كه بر ما چه گذشته؟ امروز بر ما چه میگذرد؟ دورانی كه پر از شور و شعف و مردانگی بود. دورانی كه كسی زور نمیزد، تلاش نمیكرد كه در صف اول باشد، همه برای صف آخر بودن تلاش میكردند. كسی تلاش كه نامش در تیتر اول بماند همه تلاش میكردند كه در تیترهای آخر بمانند. همه تلاش میكردند كه مخفیانه كاری را بكنند. شبانه، نیمهشب بلند شوند كه كسی آنها را نبیند كه كفشها را واكس میزدند و كفشها را جُفت میكردند و بسیاری از چیزهای زیادی كه خودِ عزیزان خاطرات آن را به زیبایی دیدند و شنیدند.
مردم عزیزی كه نداشتههای خودشان را تقسیم میكردند. یادم هست كه همهی شما بههرحال شاهد بودید و شنیدید. پیرزنی را یكبار در تلوویزیون دیدم؛ دو تا تخممرغش را آورده بود و میگفت كه اینها تمام داشتههای من است. بهراستی چه شده است! امروز آن روزهای زیبا كه من فكر میكنم كه اسمش را به جای جنگ دفاع مقدس، یعنی عنوان جنگ را برداریم، اسمش را بگذاریم "رؤیاهای سرزمین من، سرزمین ایران" رؤیاهایی كه شاید هیچوقت تكرار نشود. انگار كه جنگ واقعی الآن است؛ یعنی جنگی كه در آن خشونت است و جنگی كه در آن كینه است، الآن دارد اتفاق میافتد.
آن موقع ما در یك رویای بسیار زیبایی بهسر میبردیم كه پر از زیبایی بود، پر از طراوت بود، كسی، كسی را متهم نمیكرد، كسی به كسی تهمت نمیزد، كسی تلاش نمیكرد كه بیاید نفر اول بایستد. همدیگر را متهم نمیكردیم. چه بلایی به سر ما آمده، چه شده، ما امروز كجا ایستادیم؟ چرا این جور است؟ آقا ما همه دلتنگیم، آقا همه دلمان به تنگ آمده. آقا من حالم خوب نیست آقا. ما كجا میرویم؟ چرا به همچنین روزی افتادیم. چه كار میكنیم، همهچیز را داریم قطعه قطعه میكنیم، داریم تكهتكه میكنیم. پس آن رشادتها و ازخودگذشتگیها و آن ایثارها كجا رفته؟ كجا رفته كه ما هروقت پیروز میدان هستیم، سرمان را پایین بیاوریم و بگوییم ما پیروز نیستیم. مثل درختی كه بار بیشتری دارد، سرش را پایینتر میآورد. غرور ما را گرفته. فكر میكنیم از خودمان چیزی داریم. از خودمان چیزی نداریم. ما هرچه داریم متعلق به همین شهداست كه ما الآن اینجا ایستادیم.
هرچه داریم متعلق به همهی این عزیزان بود كه پایمردی كردند و برخاستند كه ما امروز ما داریم در عرصههای مختلف قدم میزنیم. چه شده، چه باوری داریم ما؟ به كجا رفتیم كه ما مدعی همهچیز شدیم. چرا مدعی همهچیز شدیم؟ آن دلاورمردانی كه بینام ماندند و تا امروز هم بینام ماندند، قهرمانهای واقعی ما آنها هستند. نه آنهایی امروز تحت هر عناوینی كه به آن بدهیم، ادعا میكنند. ببخشید حالم خوب نیست آقا. خیلی از فیلمسازها میخواستند امروز بیایند كه نیامدند. دلیل نیامدنشان نه بیحرمتی باشد، گفتند حالمان بد است. بیاییم آنجا بنشینیم كه چه؟ ما میخواهیم آقا را در فرصتی مناسب ببینیم و درد دل كنیم. حرفهایمان را با آقا بزنیم. بگوییم آقا حالمان بد است. بگوییم چه بلایی دارد سر ما میآید. همهچیزمان دارد از دست میرود. داشته و نداشتههامان دارد از بین میرود. كجا رفته آن باورها و اعتقادات و ایثارها و ازجان گذشتگیها؟ چرا همه همدیگر را متهم می كنیم؟ تلاش نمیكنیم تا فضا را به یك فضای روشنی و زیبایی ببریم. هیچكس حاضر نیست از حقی بگذرد؛ همهچیز یكطرفه است.
آقا اگر اجازه بدهید، میخواهم جسارتاً بگویم كه تلویزیون حق ندارد تصویر من را پخش كند. نه الآن بلكه هیچوقت دیگر راضی نیستم كه تلویزیون تصویر من را پخش كند. تلویزیونی كه مجید مجیدی را در لیست سیاه خودش میبرد، نه اینكه من كسی باشم. من هرچه دارم از انقلاب دارم و از خون شهدا دارم. هرچه كه دارم. چیزی كه ندارم، هیچ ادعایی هم ندارم. ولی كار به كجا میكشد. و اگر درایت شما و تدبیر خردمندانهی شما نبود، قطعاً این كار را میكردم. خودم آن لیست را با چشم خودم دیدم، بعد هم در جراید آمد.
ما داریم به كجا میرویم. من الآن راضی نیستم. من از همینجا میگویم كه تلویزیون حق ندارد بعد از این لااقل در مدیریت جدید، هیچ تصویری از من پخش بكند. برای اینكه این بیحرمتی است. ما این بیحرمتیها برای چه میكنیم؟ چرا به همین راحتی همه را داریم آزرده میكنیم. برگردیم به اصلمان. اصل ما كجاست؟ اصل ما انقلاب بوده، اصل ما جنگ بوده. همهی آن ضررهایی كه داریم میدهیم برای این است كه ما این اصل را فراموش كردیم.
ما زنده نكردیم دوران انقلاب را. ما نتوانستیم آن ارزشهای انقلاب را زنده كنیم. یك رُمان اساسی در حوزهی زمان انقلاب نتوانستیم - خودم را متهم میكنم، نمیخواهم به همه و مسؤولین بگویم- همهی ما مقصر بودیم. در حوزهی سینما و در حوزههای مختلف مخصوصاً در زمینههای انقلاب و دفاع مقدس كه آقای فراستی بخشهایی از آن را فرمودند در بحث مخاطب و غیره. آنها بهعنوان ذخایر، بهعنوان سوخت ذخیرهی ما كه باید میآمدند و پشتیبانی ما قرار میگرفتند كه نسلهای ما را هدایت میكردند كه ما امروز به این وضع نمیافتادیم. ما در این مدت هرچه خوردیم، از جیب خوردیم. معلوم است كه جامعهی ما به اینچنین وضعی میرسد، به همچنین وضع نامتعادلی میرسد كه بیاخاقی و بیاخلاق در جامع وارد میشود و همهچیز مجاز میشود.
خدای نكرده فضای دروغ، اتهام همهچیز مجاز میشود. من خدمت حضرتعالی گفتم كه فیلمی كه من ساخته بودم، سه بار تكذیب كردم كه خانمی كه در فیلم من بازی كرده هنرپیشه نیست. اما آنها گفتند كه هنرپیشه است. سه بار تكذیب كردم ولی دوباره در رسانههای رسمی گفتند كه از هنرپیشه استفاده كرده. من بهعنوان یك چیز كوچك عرض میكنم. البته دروغ كوچك و بزرگ ندارد. منتهی میخواهم عرض كنم كه ما برای چه به اینجا رسیدیم؟ برای اینكه تهی شدیم، خالی شدیم. برای اینكه از معنویت خالی شدیم. برای اینكه از آن ریشههای خومان جدا شدیم. چه آن ریشههایی كه متعلق به ساحت مقدس ائمهی اطهار است كه به هرحال ما معتقدیم كه این كشور متعلق به آقا امام زمان است. روز به روز از آن ارزشها و از آن معنویت متأسفانه فاصلههایی را گرفتیم. و همهچیز در حد شعار و سطح آمده. این بزرگترین آفتی كه گریبانگیر جامعهی ماست كه به شعارزدگی محض رسیدیم.
اما ما در آن دوران رؤیایی از این مسائل نداشتیم. همهچیز عیان بود و همهچیز، آن خلوص و معنویت را داشت. و من امیدوارم كه به لطف پروردگار و با توجه به خون شهدا و عزیزانی كه پشتوانهی این انقلاب بودند، خود مقام معظم رهبری و نفَس پاك مادران شهدا انشاءالله برگردیم به اصل خودمان و به آن باورهای اصیل برگردیم و انشاءالله دوباره ایرانی سربلند داشته باشیم؛ ایرانی سرفراز كه دوباره به آن روزهای پر از امید و نشاط برگردیم. والسلام علیكم و رحمةالله
پس از پایان صحبتهای مجید مجیدی، رهبر انقلاب ضمن تشكر از این كارگردان، رهنمودهایی را بیان فرمودند:
از بهشتهای باصفا غفلت نكنید
طیبالله انفاسكم آقای مجیدی، طیبالله انفاسكم. این روح لطیف آقای مجیدی كه بالأخره دیگر یك هنرمند هستند، روح لطیف و حساس. البته من این حرفها را از ایشان قبلاً هم شنیده بودم. دیده بودم اشك ریختن ایشان را از روی خلوص و علاقهمندی. اما من فقط یك تسلی میخواهم به ایشان بدهم آقای مجیدی عزیز. آن روزی كه روز دفاع مقدس بود كه شما اسمش را روز رؤیاها میگذارید كه درست هم هست، و این همه فضیلت برای آن روز ذكر میكنید كه همهاش هم درست است. همان روز هم - یادتان رفته شما- همینجور دعواها بود؛ خیال نكنید نبود.
اولاً اگر به حافظهتان مراجعه كنید، میبینید كه خیلی از این دعواها بود. من خودم جبهه بودم دیگر، در اهواز بودم، قبل از ریاستجمهوری. گاهی میآمدند از تهران، ما اول خیال میكردیم كه این تعبیر مخصوص ماست. میگفتیم كه این بوی عِفَن سیاست مركز را میآورند به این محیط معطر. بعد من دیدم در سال 63 و 64 و 65 كه دیگر من خودم رئیسجمهور بودم، آنوقت، دیدم در كتابچههای خاطرات بچهها مینویسند - الآن هم هست ثبت شده هست- اختلاف مرحله و سطح بین جبهه و شهر. شما ببینید مذمتهایی كه از شهر و از سیاست شهر و از تجمل شهر شده، در كتابهای خاطرات دفاع مقدس چقدر زیاد است. كأنّ آنوقت هم در كنار آن بهشت، جهنمهای كوچكی هم بود. الآن هم كنار این جهنمی كه شما با چشم هنرمندانهی خودتان مشاهده میكنید و با دل لطیف خودتان حس میكنید، در كنار این جهنم یك بهشتهای باصفایی وجود دارد. از آنها غفلت نكنید. (تكبیر حضار)
آقای مجیدی گفتند كه جامعه رفته به سمت شعار، شما هم شعار دادید، ثابت شد حرف ایشان. من میخواهم به دوستان بگویم كه ببینید خاصیت نگاه هنرمندانه همین است كه همین چیزهایی كه چشم معمولی نمیبیند، ببیند؛ چه زیبایی چه زشتی. و خاصیت دل لطیف هنرمند همین است كه شامهی حساسش خیلی از بوهای بد را كه خیلیها نمیشنوند، او بشنود و هشدار بدهد. اینها خوب است. اینها را من كاملاً تأیید میكنم. این اظهارات این دوستمان كه بعضی دوستان دیگر هم كه من از اینگونه اظهارات ازشان شنیدم، همیشه برای من دلنشین است. لكن نكتهای كه میخواهم بگویم این است كه مراقب باشید این نگاه بدبینانه شاید تا حدود زیادی هم واقعبینانه، این شما را مأیوس نكند. ما امروز كشورمان، جامعهی علمیمان، جامعهی صنعتیمان، جامعهی مدیرتیمان و جامعهی هنریمان احتیاج دارند به امید؛ به اینكه احساس بكنند كه میشود رفت و باید رفت و جای محكمی ایستادند. این را مراقب باشید كه لطمه نخورد.
از خود ایشان و دیگر برادرانی كه در هنر سینما كار میكنند توقع خیلی زیاد است، انتظارات زیاد است؛ باید هم به آن انتظارات عمل كنید. خود شما هم میدانید كه من چه انتظاراتی از شما دارم و بدانید كه میتوانید، والّا اگر با این نگاه انسان نگاه كند به جامعه كه بدیها و تلخیها را ببیند، شیرینیها و زیبایییها را در كنار آن نبیند، هیچ امیدی برای انسان باقی نمیماند. به این بخشِ حرف من معترضم. انشائالله موفق باشید.