کد خبر: ۱۶۹۴۲۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:

زردی ایران کی به سرخی خواهد گرائید!

واقعا کدام پدر یا مادر حاضر است ، فرزندش خواننده ی کتاب های پلید ر. اعتمادی باشد.

گروه فرهنگی - هنر عوام زده و زرد نویسی نمودی از مهندسی افکار در نظام سلطه است که منجر به سبک اندیشی ؛ کم عمقی و بوجود آمدن کالای مصرفی یک بار مصرف گسترده در بازار فرهنگ همچون بازار کالا میگردد.

به گزارش بولتن نیوز، اقتصاد آزاد فرهنگ متناسب خود را مي‌طلبد و اقتصاد آزاد دست دوم نيز فرهنگي دست دوم را نياز دارد. هنر دم دستي و عامه پسند از شاخص‌هاي تفكر نظم‌ها‌ي تحت سلطه است. كالا‌هاي فرهنگي كوچه بازاري با محتواي فاقد عمق و غنا ؛ محصولات فرهنگي سبكي هستند كه براي تربيت جامعه سبك وآماده براي تسليم طراحي و خلق مي‌شوند. آنچه كه ما درسينما ؛ تئاتر و موسيقي و... امروزه مشاهده مي‌كنيم نمودي از فرهنگ مصرفي و كالاي فاقد ارزش و يك بار مصرف است.

یک روز صداهایی که از نت های پریشان و از ذهن هایی آلوده برمی خیزند نام سمفونی خلیج فارس را به یدک می کشند و جامعه ساده نگر بدون داشتن طعم هنر عمیق و غنی به این نوا با دیده تعجب و بهت می نگرد و روز دیگر " آبی عشق " رنگی کشف نشدنی اسم گذاری می شود؛ آن وقتی که فیلم " آبی گرم ترین رنگ " در نهایت شرم آوری بهترین فیلم اسکار شناخته می گردد.

عرفان و فرهیختگی آنقدر در " ایران" نزول می یابد که نمود آن به رجبعلی اعتمادی می رسد.

سال ها پیش پیرمردی در روزنامه نیویورک تایمز نوشته بود؛ چه کسی قبول می کند این پسره یعنی بازیگر فیلم بازگشت از کوهستان بروک بک که اسکار برده بود ، دامادش باشد ؛ حال واقعا کدام پدر یا مادر حاضر است ، فرزندش خواننده ی کتاب های پلید ر. اعتمادی باشد.
***
در اولين روز دي ماه سال 90، صفحات "شوك" روزنامه ايران كه در لوگويش بسيار هات معرفي شده است مصاحبه‌اي را با "ر اعتمادي" منتشر ساخت. اسم رجب علي اعتمادي تنها يادآور فرار از خانه، عشق‌هاي آنچناني، برهنگي و اروتيك‌نويسي سخيفي است كه به همراه پرويز قاضي سعيد و چند كارگزار انحطاط اخلاقي در نشرياتي همچون اطلاعات جوانان؛ دختران پسران و زن روز رواج مي‌يافت. اين نشريات كپي مجلات زرد امروزي بودند كه صراحت كلام مستهجن و پرده‌دري فوق‌العاده بي‌پرده‌اي را در بين جوانان و به انحطاط راندن آنان اعمال مي‌داشتند.
چاپ اين مصاحبه با توجه به مسير زرد اين بخش از روزنامه ايران و همچنین حاکمیت جریان انحرافی چندان تعجب‌آور نبود. اما حقوق جامعه و خواننده و حقوق هر نويسنده متعهد با انتشار اين مصاحبه در معرض تعدي قرار مي‌گرفت.


اما روزنامه ایران برای بار چندم به رجب علی اعتمادی می پردازد ، روزنامه پنج شنبه 28 شهریور 92 و در دوران حاکمیت جریان اعتدال بر این روزنامه ایران ؛ خبر از مصاحبه با نویسنده شهیر دارد؛ ر. اعتمادی بار دیگر در روزنامه ایران حاضر می شود و !!!

قرار است صفحه "کافه" ایران در روز آخرین شنبه شهریور پذیرای او باشد.

***


الهياري از اعضاي كانون نويسندگان كه ارتباط مستمر و طولاني با نشريات آن زمان داشت در مورد "ر. اعتمادي" مي‌نويسد: رجبعلي اعتمادي سردبير مجله جوانان اطلاعات هفتگي بود اين مجله، فعال‌ترين نشريه اختصاصي جوانان بود كه پشتيباني وسيع دولت و كمك مالي بهائيان و به صورت اعطاي آگهي‌هاي بزرگ يك يا دو صفحه‌اي به صورت عكس يا "پرتره"هاي چهار رنگ و يا رپرتاژ آگهي‌هاي گران قيمت كه توسط شركت‌ها و كارخانه‌ها و بازرگانان و كلان سرمايه‌داران بهايي در اختيار آن قرار مي‌گرفت، هر هفته با تيراژي افزون بر يكصدهزار نسخه به عنوان يكي از نشريات اقماري و زير مجموعه موسسه اطلاعات چاپ و در سراسر ايران ـ حتي دورترين روستاها ـ توزيع مي‌شد.
مهمترين هدف اين مجله، رواج ابتذال و "از خود بيگانگي" در ميان نسل جوان بود و مسئولان آن هر هفته مي‌كوشيدند تا با چاپ مطالبي دور از اخلاق و داستان‌هاي عاشقانه مبتذل و چاپ تصاوير سكسي از هنرپيشگان خارجي و رقاصان و خوانندگان، نوجوانان و جوانان ايراني را به ورطه فساد و انحطاط اخلاقي بكشند.
... او از آغاز فعاليت در كانال 3 تلويزيون كه به عنوان نخستين فرستنده تلويزيوني ايران با سرمايه "شركت امناء" ـ مركز موقوفات و فعاليت‌هاي اقتصادي بهائيان ـ و يكي از كلان سرمايه‌داران بهايي به نام حبيب ثابت ايجاد شد، مورد حمايت همه جانبه بهائيان قرار داشت و هر هفته يك برنامه ويژه درباره رويدادها و مسائل سياسي ايران و جهان تهيه و شخصا اجرا مي‌كرد. از آنجا كه كليه كاركنان اين فرستنده از بالاترين مقام، يعني مدير و سرپرست تا پايين‌ترين رده‌هاي شغلي، نظير كارگران خدمات، همگي بهايي و بهايي‌زاده بودند و معمولا به هيچ مسلمان و غير بهايي در اين فرستنده كاري ارجاع نمي‌كردند، همكاري "ر-اعتمادي" با تلويزيون كانال 3 شائبه بهايي بودن او را در اذهان تقويت مي‌كرد. البته اين همكاري دو طرفه بود و "رجبعلي اعتمادي" نيز از بهائيان در تهيه و توليد مطالب مجله جوانان سود مي‌برد. به عنوان مثال يكي از پرطرفدارترين مطالب مجله جوانان، صفحات "فتورمان" بود كه يك داستان را به صورت نوعي فيلمنامه تنظيم مي‌كردند و از صحنه‌هاي مختلف آن عكس مي‌گرفتند و هر هفته قسمتي از اين داستان را كه در قالب 30 تا 40 فريم عكس در آمده بود، در چهار يا پنج صفحه مجله چاپ مي‌كردند.
بيشتر بازيگران فتورمان‌هاي مجله جوانان، بهايي بودند و... كه سرشناس‌ترين آنها عبارت بودند از: پروين سلطاني، عباس سلطاني، پرويز پرپين، فريدون طهوري، رويا زيبا حالت و پروين پرپين.
سعيد لقايي كه خود بهائي بود، در انتشار مجله جوانان نقش مهمي داشت. او هفته‌اي يك يا دو بار با "ر. اعتمادي" به صورت تنها و محرمانه ملاقات مي‌كرد و هر هفته مطالبي را كه بخش فرهنگي "شوراي اجراي امري" به او داده بودند، براي چاپ به اعتمادي مي‌داد. آن دو اكثرا در بار هتل لوزان يا بار آبان با هم ديدار و گفتگو مي‌كردند. يك شب ستار لقايي در بار هتل لوزان و به هنگام خداحافظي با صدايي بلند، به رجبعلي اعتمادي، سردبير مجله جوانان گفت:
"امروز يك اسلايد چهار رنگ از عهديه [خواننده بهايي راديو و فيلم‌هاي فارسي] برايت فرستادم. آن اسلايد را در همين شماره بر روي جلد چاپ كن و صورت حساب آن را به نام شركت امنا صادر كن تا چك آن را برايت بفرستم..."
هفته بعد مجله جوانان در حالي كه عكس رنگي عهديه، خواننده راديو و هنرپيشه فيلم‌هاي فارسي بر روي جلد آن بود انتشار يافت. در اين عكس، عهديه گردنبندي به گردن داشت كه بر روي پلاك آن كلمه "اسم اعظم" كه آرم و علامت جهاني بهائيان است، به وضوح ديده مي‌شد. با ديدن اين آرم از علت اصرار لقايي براي چاپ فوري اين عكس مطلع شدم.
ذكر اين نكته ضروري است كه چاپ اين عكس موجب جنجال در تهران شد، عده‌اي از مردم مسلمان به ساختمان روزنامه اطلاعات حمله كردند و شيشه‌هاي آن را شكستند و رجبعلي اعتمادي تهديد به قتل شد. اما رژيم پهلوي در آن زمان، به اين نوع اعتراضات اعتنا نمي‌كرد. البته بعدها مردم انتقام خود را از اعتمادي گرفتند و كاركنان مسلمان روزنامه اطلاعات در نخستين روزهاي پيروزي انقلاب، او را به عنوان عنصر پاكسازي شده از اطلاعات اخراج كردند و زماني كه وي با هدف اعتراض به محل روزنامه اطلاعات آمد، بازداشت و تحويل دادستاني انقلاب دادند.
***
عناويني كه در صفحات "شوك" مي‌توان يافت پاورقي‌هائي با حال و هواي مجله دختران و پسران و اطلاعات جوانان و مطالبي همچون ارتباط سياه خانم معلم‌ها با پسر‌هاي دانش‌آموز و ارتباط‌هاي جنسي نامشروع و ترويج فرهنگ سخيف با نقد سبك آن و يا مطالبي تيره از قتل و كشت و كشتار و مردان با دو همسر و یا ارتباط های جنسی ضربدری و.... ارائه آنچه كه يك صفحه حوادث روزنامه ايران براي آن ناكافي شده است.


***


ترويح فرهنگ زرد و سطح پائين و سبك براي لايه‌هاي مختلف اجتماع در مجاورت خود نيازمند تربيت و تقويت به اصطلاح نخبه‌گان حاكم بر آنان را نيز دارد، روشي آشنا براي مردم ما كه سال‌ها تحت سيطره فرهنگي هفته‌نامه‌هائي همچون زن روز و اطلاعات جوانان و دختران پسران و روشنفكرنمائي‌هاي فردوسي و بولتن‌هاي اتتشارات وابسته به سفارت امريكا همچون فرانكلين بودند.
والتر ليپمان، متفكر و نويسنده آمريكايي در كتاب "افكار عمومي" توده‌ها را به يك "حيوان بزرگ" و يك "گله سردرگم" تشبيه نمود كه بايد توسط طبقه حاكم هدايت گردند. وي نخبگان حاكم را چنين توصيف نمود: "يك طبقه متخصص كه داراي منافعي فراتر از يك محدوده خاص هستند." اين طبقه متشكل از كارشناسان، متخصصين و بوروكرات‌ها است.
از نظر ليپمان، كارشناسان، كه اغلب با عنوان "نخبگان" خوانده مي‌شوند، ماشين‌هاي دانشي هستند كه نقصان اوليه دموكراسي يعني آرمان غيرممكن "شهروند همه فن حريف" را با حيله دور مي‌زنند. "گله سرگردان" پر سر و صدا و غران نيز كاركرد خود را دارد: آنها بايد "تماشاچيان علاقه‌مند اقدامات" باشند يعني در آنها مشاركتي نداشته باشند. مشاركت وظيفه "فرد مسؤوليت‌پذير" است كه يك شهروند عادي نيست.
بنابراين، رسانه‌هاي جمعي و تبليغات ابزاري هستند كه بايد از جانب نخبگان براي حكومت بر عامه، بدون به كار بردن اجبار فيزيكي، به كار روند. يكي از مفاهيم مهم مورد استفاده ليپمان عبارت از "توليد رضايت" است كه به طور خلاصه يعني مديريت و كنترل افكار عمومي به نحوي كه پذيراي برنامه‌هاي نخبگان باشد. ليپمان بر اين اعتقاد است كه توده مردم صلاحيت لازم براي استدلال و اتخاذ تصميمات در مورد مسائل مهم را ندارد.


***

روزنامه ایران چهارشنبه خبر از کنسرت خلیج فارس می دهد ؛ محتوا چیست؛ مهم نیست! کدامین شوق برای خلیج فارس وقتی که ثروت ملی و تامین اجتماعی در پس پرده سرمایه گذاری یک بانک با هزینه بیت المال در پس آن باشد؟

یا آنکه آیدین فرح در فکر جوانان است و..... در دوران حاکمیت انحطاط و انحراف، هنرمندان و نویسندگان و موزیسین های بسیاری به کنار رانده شده اند ، ارکستر سمفونیک تهران با تحقیر هنرمندان موسیقی به محل دلالی برای مافیای موسیقی مبدل گردید و در نهایت این ارکستر و سایر گروه­های هنری مانند ارکستر ملی با هدایت فرهاد فخرالدینی و ارکستر مجلسی جوانان تهران به رهبری بهروز وحیدی آذر توسط انجمن ها و دفاتر موسیقی به انحلال کشانیده شدند.

پس جای تعجب نداشت که شهرام ناظری نیز در صدد یافتن مدیر و معاون هنری واقعی برای ارشاد می گشت.

اما ریشه های جریان انحرافی همچنان در ممانعت از رشد فرهنگ غنی در جامعه اند، پس چه بهتر برای آنان که نویسندگان این مرز و بوم" ر. اعتمادی " و نقاش های آن اعضای دفاتر فرح و موزیسین ها نیز مطربین بین المللی باشند.

اما دیگر به نظر نمی رسد عوام فریبی و عوام زدگی بتوانند در دوران خردورزیکاری چندان پیش برند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
0
2
تقریبا" تمام کتابخوانهای حرفه ای در عمر خود دوره هائی از مطالعه کتب بسیار متفاوت را خوانده اند حتی کتابهای ر- اعتمادی و در نهایت به یک رویه کتابخوانی رسیده اند که بیشتر انتخابهایشان را در یک مسیر قرار می دهد صرف وجود کتابهای مبتذل مانند وجود میکروب یک واقعیت است با این فرق که ایجاد محیط استریل فرهنگی غیر ممکن است شاید بهتر باشد بجای برخورد حذفی که برای جوان ایجاد حرص می کند برای ارائه بیشتر و با کیفیت کتب مفید و ارزانتر راهکار مفیدتری باشد
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۱
0
0
بنده در دوران قبل از انقلاب و در سنین نوجوانی داستانهای ر-اعتمادی و قاضی سعید را می خواندم و بخاطر جو فرهنگی آن روز به خواندن آنها عادت کرده بودم اما امروز به هیچ وجه حاضر نیستم ببینم دخترم در خانه داستانهائی از این دست را در روزنامه و یا اینترنت بخواند و خودم هم الآن از اینکه آن روزها این داستانها را خوانده ام بشدت پشیمانم زیرا داستانهای آنها همه ساختگی و بر مبنای رویا های دست نیافتنی و برانگیختن احساسات نوجوانان استوار بودند و در عوض جیب نویسندگان و ناشران را پر میکردند
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین