کد خبر: ۱۶۷۴۴
تاریخ انتشار:

اعترافاتي که شنيده نشد

سيد حسين علوي*:سعيد حجاريان در اعتراف نامه خود ريشه عصيان اخير کودتاچيان وابسته به غرب را در دانشگاه نشان داد.

اين روزها ديگر شنيدن اخبار تکان دهنده از سقوط سياسيون و نخبگان آنچنان دچار وفور و فراواني گشته که بعضا در لابه‌لاي يکديگر دستخوش نسيان مي شوند. يکي مي گويد تقلب اسم رمز آشوب و کودتا بود. آن ديگري مي گويد سازمان سيا با اشراف کامل، پروژه کودتاي مخملي را هدايت استراتژيک و تاکتيکي مي کرده. ديگري مي گويد پول بي زباني که دانشجوي بي چاره با هزار مشقت جور کرده بود تا در دانشگاه آزاد تحصيل کند، از انبان هاي نامشروع و ستادهاي انتخاباتي و محافل کودتاي مخملي سر درآورده است. آن يکي فاش مي کند، کسي که هشت سال رييس جمهور بوده در سفري که با ويزاي ويژه جرج بوش به آمريکا داشته با شاه کليد انقلابهاي مخملي سازمان سيا ملاقاتهاي سرّي انجام داده است. اين يکي مي گويد اول آمريکا گفت تقلب شده بعد ما هم همين را گفتيم!
آن يکي مي گويد پسر هاشمي رفسنجاني با پول شويي و برداشت از بيت المال مسلمين مخارج حمله به دولت را تامين مي کرده است و ...
عجبا از اين روزگار! هر کدام از اعترافات تکان دهنده فوق آنچنان مهم است که در شرايط عادي مي توانست به تنهايي براي ماهها سوژه اخبار و تحليلهاي سياسي گردد.لکن در اين ترافيک برافتادن پرده ها ، گويا همه اين اخبار عادي شده و ديگر به سان تک‌خبرهاي جنجالي عمل نمي‌کنند. از اين رو شايد طبيعي باشد که به جز معدودي اعترافات تکان دهنده – خصوصا بخشهاي مربوط به جاسوسي اجانب و همدستي صدرنشينان مصون از قانون با آنها – مابقي اعترافات کمتر جلب توجه کنند.
اما به گمان نگارنده، در ميان تمام اقارير بازداشت شدگان کودتاي ناکام اخير بي شک آنچه مستحق توجه ويژه بود و حقش ادا نگشت، اعترافات دقيق، مستند و علمي آقاي سعيد حجاريان بود. يعني همان اعترافاتي که متاسفانه کليدي ترين بخشهاي آن در پخش تلويزيوني دادگاه سانسور گشت!
آنچه از اعترافات تئوريسين کودتاي نرم در سيما پخش شد و البته در مطبوعات نيز عمدتا برروي همان بخش مانور تحليلي داده شد، صرفا محدود به چند جمله سياسي خاص بود. مثل اينکه «مرتکب خطاهاي سهمگين شده ام. طلب بخشش مي کنم. از ناامني ها متنفرم. از جبهه منحرف مشارکت استعفا مي دهم و...»
اما حقيقت آن است که حجاريان تقريبا تمام اعترافات خود را به موضوع بسيار حساس و دقيقي غير از موارد فوق اختصاص داده بود و آنچه بارها از قول وي در رسانه ها نقل شد صرفا چند جمله حاشيه اي از متن اصلي اعترافات وي بود.
در حقيقت محور اعترافات حجاريان به موضوعي اختصاص يافته بود که اگر به دقت براي مردم تشريح مي شد شايد کار خيلي از دوستان و اصطلاحا «خوديها» به نوشتن اعتراف نامه مي انجاميد از اين رو بهترين راه ناديده گرفتن آن بود.
مغز متفکر اصلاحات آمريکايي که در مقاطع گوناگون وظيفه تبديل استراتژي‌هاي سازمان سيا به تاکتيکهاي عملياتي اصلاح طلبان را بر عهده داشت طي اقارير مهمي آدرس «کمينگاه شيطان» را به ملت داد.
او به درستي دادگاه محترم را به کانون انحرافات فاحش سالهاي اخير از اصول اسلام ناب محمدي (ص) رهنمون ساخت. حجاريان با بلند کردن انگشت اتهام به سوي "دانشگاه سکولار" ، آموزش افسار گسيخته و بي محاباي روشهاي "چگونه غرب‌زده شدن" در لفافه کلمه مقدس "علم" و تحت لواي علوم انساني مدرن را شاه کليد فساد عظيمي دانست که تنها يک نما از تجلي مهلک آن کودتاي ناکام اخير است.
اين روزها همه در پي مجازات عاملان اصلي کودتا، حق طلبانه فرياد دادخواهي سرداده اند. البته حق نيز چنين است که مقامات عالي رتبه و خاطيان دانه درشت به سزاي اعمالشان برسند اما بي گمان چنين کاري به رغم صحت و ضرورت انکار ناپذيرش چيزي بيش از يک مسکّن مقطعي نيست. نظام اسلامي اگر تک تک کودتاچيان را به اشدّ مجازات برساند بازهم نتوانسته ريشه کودتاهاي مبتني بر سکولاريسم را بخشکاند. به اين جملات حجاريان توجه کنيد:
«... با اينکه مکررا هشدار داده شده که علوم انساني با علوم دقيقه تفاوت دارد و بسياري از حربه هاي ايدئولوژيک [دشمن] در پوشش علوم انساني عرضه مي شوند، متاسفانه شاهديم به جاي دقت در کيفيت اين علوم هرساله بر کميت مراکز آموزش آن افزوده مي شود اوايل انقلاب تنها چهار پنج دانشگاه آنهم تا حد فوق ليسانس براي اين رشته ها دانشجويان محدودي تربيت مي کردند. اما امروزه در هر شهري دانشگاه دولتي و آزاد و پيام نور و خصوصي و ... تا مدارج بسيار بالا به تربيت دانشجو در اين رشته ها مشغولند، بدون آنکه به محتواي نادرست عرضه شده در اين رشته ها توجه کنند.»
حقيقت آن است که علوم انساني مدرن براي توليد و پرورش انسان جديد غربي ساخته شده‌اند؛موجودي که هر چند در ظاهر شبيه بني آدم است لکن به سبب ايمان به اينکه همه وجودش همين جسم مادي فاني است و فراتر از آن چيزي "قابل ا‌ثبات" نيست همواره مستعد عصيان در برابر خالق فرامادي است.
سعيد حجاريان در اعتراف نامه خود ريشه عصيان اخير کودتاچيان وابسته به غرب را در دانشگاه نشان داد. او که اکنون خود را جزء قربانيان نظام آموزشي سکولار علوم انساني يافته در ادامه چنين مي گويد:
«گرچه نظريات [علوم انساني مدرن] در قالبهاي تنگ علمي و غير علمي بيان شده است، اما به هنگام بسط و گسترش به خصوص در مرحله عملياتي شدن صدمات فراواني به بار مي آورد که يک نمونه اش را در جريان انتخابات دهم ديديم... البته اگر موضوع تنها يک نقيصه علمي بود قابل تحمل بود اما خطر آنجاست که نظريات علوم انساني حاوي حربه هاي ايدئولوژيک هستند و قادرند به استراتژي و تاکتيک تبديل شوند و در مقابل ايدئولوژي رسمي کشور صف آرايي سياسي کنند و آن را به چالش کشند.»
تئوريسين براندازي نرم انقلاب اسلامي با وقوف کامل به اين حقيقت تلخ که در طول سي ساله اخير با گسترش سوال برانگيز آموزش اين مدل فاسد از نگاه به انسان و مبداء و معاد و حيات و ممات، بدون ذره اي نقادي آن عملا انبوهي از عناصر پياده نظام سکولاريسم را تربيت کرده ايم ، در کلامي گزنده و تلخ ولي درست و غيرقابل انکار افزود : «شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مسئولان آموزش عالي کشور همه در اين انحراف مقصرند»
شنيدن اعترافات سعيد حجاريان براي نگارنده بسيار تلخ و درد آوربود. چه اينکه رمزگشايي امروز او از پروژه شيطاني کادر سازي براي دشمنان اسلام با بيت المال مسلمين مرا به ياد نهيبهاي مظلومانه سيد شهيدان اهل قلم در روزگار طعن و ريشخند همين جماعت سکولار بر او انداخت. آنجا که فرياد برآورده بود:
«اگر ما غايت تعليم و تربيت را رسيدن به کمال انساني بدانيم نظام آموزشي کنوني نه تنها نظامي متناسب و مطلوب نيست بلکه در اکثر موارد نتيجه اي معکوس دارد ... نظام آموزشي غربي محصول جدايي علم از دين است و بدين ترتيب براي اصلاح آن بايد مباني علوم را بار ديگر بر حقيقت عالم – يعني معتقدات ديني – بنا کرد... اکنون در همه جاي دنيا نظام تعليم و تربيت، تقليدي از مغرب زمين است و هيچکس حتي کوچکترين ترديدي در خود راه نمي دهد که مبدا اين سيستم آموزشي بر محور تکامل روح و اخلاق انساني پايه گذاري نشده باشد.» (1)
و اين دقيقا همان مطالبه ظريف مقام معظم رهبري مبني بر جنبش نرم افزاري براي توليد علم در حوزه علوم انساني است. همان مطالبه اي که طي ساليان اخير بارها مطرح شد و هربار هر کداممان با لطايف الحيلي از زير بار تحقق آن شانه خالي کرديم.
تا جايي که معظم له در ديدار اخيرشان با اساتيد دانشگاهي صراحتا فرمودند:
« حدود دو ميليون دانشجو از سه ميليون و نيم دانشجوي کشور در رشته هاي علوم انساني تحصيل مي کنند و اين مسئله نگران کننده است زيرا توانايي مراکز علمي و دانشگاهها در زمينه کار بومي و تحقيقات اسلامي در علوم انساني و همچنين تعداد اساتيد مبرّز و معتقد به جهان بيني اسلامي رشته هاي علوم انساني در حد اين تعداد دانشجو نيست. بسياري از علوم انساني مبتني بر فلسفه هايي است که مباني آنها ماديگري و بي اعتقادي به تعاليم الهي و اسلامي است و آموزش اين علوم موجب بي اعتقادي به تعاليم الهي و اسلامي مي شود و آموزش اين علوم انساني در دانشگاهها منجر به ترويج شکاکيت و ترديد در مباني ديني و اعتقادي خواهد شد. مراکز تصميم گيري اعم از دولت، مجلس، و شورايعالي انقلاب فرهنگي بايد اين موضوع را مورد توجه جدي قرار دهند.»(2)
وتلخي و گزندگي اعترافات حجاريان نيز دقيقا از همين روست. چه اينکه گويا حجاريان دردهاي دل مولا و سيد مرتضي را فهميده بوده و هنوز که هنوز است عده اي از دوستان غافل نفهميده اند.
وکلام آخر آنکه ؛ آنان که پس از سخنان حکيمانه اخير مقام معظم رهبري هنوز هم هواي مجاهده در راه «تخريب مسجد ضرار» در سر مي پرورانند را بسم الله! اين گوي و اين ميدان . دانشگاه را تا دير نشده کارخانه آدم سازي کنيد که جلاد بي ايمان در کمين است و بخواهد خون ما ريزد. پس فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو دراندازيم.
.....................................................................................
*سردبير گروه تحليل و تفسير خبر سازمان خبرگزاري جمهوري اسلامي(ايرنا)
(1) : توسعه و مباني تمدن غرب – سيد مرتضي آويني – ص 153 تا 176
(2) : در جمع اساتيد دانشگاه ها – 6/1388/8

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین