اين سخن خاتمي درواقع پاسخ به ابهامات و پرسشهايي است كه در ذهن بسياري وجود دارد. اين كه چه عاملي باعث شد تا او وارد اين ميدان سخت شود؟ آيا حب قدرت و شهرت و جاهطلبي، خاتمي را اسير اين راه كرده است؟ آيا شرايط را به او و به نفع او ارزيابي كرده و او را تحت فشار قرار دادهاند؟ چرا با وجود چهرههاي جديد در ميان دوم خرداديها، او دوباره به ميدان آمده است؟ و دهها ابهام و سوال ديگر.
اگرچه از ماهها پيش از اعلام رسمي داوطلبي سيدمحمد خاتمي براي انتخابات رياست جمهوري دهم، حرف و حديثهاي بسياري نقل قول محافل بويژه رسانهها شده بود، اما با اعلام رسمي در روز 20 بهمن ماه و اين گفته خاتمي كه ما همه نسبت به كشور و سرنوشت آن احساس تعهد ميكنيم و حق و وظيفه خود ميدانيم كه در عرصه انتخابات حضور داشته باشيم، اين مسائل جديتر شد.
طرفداران نزديك وي بويژه در مجمع روحانيون مبارز، مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب سعي كردند از همان آغاز اعلام رسمي خاتمي براي حضور در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري، جنگ رواني را عليه رقبا آغاز كنند تا شايد از همين ابتدا، روحيه رقبا را ضعيف و توجه افكار عمومي را به خود جلب كنند و با ايجاد تحرك در جامعه، بر دامنه تبليغات خود بيفزايند.
اما واقعيت آن است كه خاتمي در راهي كه انتخاب كرده با مشكلات و چالشهاي بسياري مواجه است؛ چنان كه خود او در اظهاراتي به اين سختي راه اذعان كرده است. او گفته: «بنده در موقعيتي قرار گرفتم كه بهرغم ميل باطني و احتمال مشكلات بزرگي كه پيش خواهد آمد، تسليم نظر جمع شدم و اعلام رسمي داوطلبي كردم و البته پناه به خدا ميبرم و خدا خود ميداند ذرهاي انگيزه قدرت، عنوان و شهرت نداشتهام.»
اين سخن خاتمي درواقع پاسخ به ابهامات و پرسشهايي است كه در ذهن بسياري وجود دارد. اين كه چه عاملي باعث شد تا او وارد اين ميدان سخت شود؟ آيا حب قدرت و شهرت و جاهطلبي، خاتمي را اسير اين راه كرده است؟ آيا شرايط را به او و به نفع او ارزيابي كرده و او را تحت فشار قرار دادهاند؟ چرا با وجود چهرههاي جديد در ميان دوم خرداديها، او دوباره به ميدان آمده است؟ و دهها ابهام و سوال ديگر.
بالاخره او اكنون وارد اين عرصه شده است. شايد هم آن گونه كه برخي تحليل ميكنند خاتمي حلقه اول سناريوي اصلاح طلبان است و در ادامه جايش را به بازيگر ديگري ميدهد كه اگر اين فرض درست باشد، بازهم بازنده اوست، زيرا هزينه اين كار براي او كه چهره و شخصيتي مهم و بينالمللي به حساب ميآيد، بسيار سنگين است و تبعات بدي براي او به دنبال دارد. حتي براساس قانون هزينه و فايده هم نميارزد كه خاتمي چنين خطر بزرگي كند.
سناريوسازيها، تخريبهاي احتمالي و دهها مساله ديگر باعث بالا رفتن هزينهها ميشود و دامنه آن دامن دوم خرداديها را خواهد گرفت. با اين حال او اكنون داوطلب رسمي انتخابات رياست جمهوري دهم است. بااين فرض، آن گونه كه خود او نيز عنوان كرده بايد گفت با چالشهاي بسياري مواجه است.
اعتماد طرفداران سابق؟
اولين چالش پيشروي خاتمي مشكل در كسب اعتماد طرفداران سابق است.او نهتنها با اعتراضات بسياري در ميان طرفداران سابقش مواجه است، بلكه ياران ديروز، رقيب امروز او شدهاند.
افرادي مانند كرباسچي، محمد هاشمي و حتي كروبي كه در سال 76 محور اصلي در ستاد خاتمي بودند اكنون مقابل خاتمي قرار گرفتهاند. بتازگي كروبي در سخناني در جمع اعضاي حزبش يعني اعتماد ملي، چنين گفته: «اما نكتهاي كه بايد به آن توجه شود فضاي جديدي است كه در حال شكلگيري است. اتفاقاتي كه جز تندي و تخريب ثمره ديگري ندارد در حال رخ دادن است. اخبار گسترده و حيرتآوري هم به گوش ميرسد و اگر اين روند مشكوك ادامه پيدا كند، نميدانم به كجا منتهي ميشود، ولي به نظر ميرسد نگرانكننده است و تاثيرات منفياي در ادامه كار وارد خواهد كرد. اگر از همان ابتدا ميگذاشتند كار خود را دنبال كنيم، اكنون شاهد اين مسائل نبوديم. ما به هيچ وجه قصد ورود به مباحث تنشزا را نداريم، اما به نظر ميرسد قضايايي كه اكنون در حال رخ دادن است، در ادامه همان تحولات 4 سال پيش است و اگر لازم باشد بموقع مسائلي را كه در حال رخ دادن است، كامل باز خواهم كرد.»
علاوه بر اين، ياران سابقي كه به شيوههاي مختلف درصدد ساختن چهرهاي فوقالعاده از خاتمي بودند اكنون در محافل و مطبوعات اذعان ميكنند كاش خاتمي نميآمد و حتي برخي مديران سابق خاتمي هم سخن از تقدم عبدالله نوري به ميان ميآورند و ميگويند در صورت حضور او، از وي حمايت ميكنند بنابراين براي خاتمي اولين چالش و شايد هم اساسيترين آنها، جلب نظر ياران خود است، مشكلي كه نشان از نبود انسجام دروني براي حضور بيروني و فعاليت محكم در صحنه رقابت است.
قطعا چنين روندي، مصداق اين شعر معروف است: «من از بيگانگان هرگز ننالم / كه هرچه كرد با ما آشنا كرد»
تفاوت جدي فضاي جامعه با سال 76
بتازگي محققان دانشگاه مينهسوتاي آمريكا تحقيقي انجام دادهاند و در بررسي انتخابات آمريكا بويژه شرايط اوباما و خانم هيلاري كلينتون به اين نتيجه رسيدهاند كه پيروزي سياستمداران در انتخابات علاوه بر محتواي سخنان آنها به زمان هم بستگي دارد.
براساس اين گزارش، آكشاي رائو و همكارانش درخصوص موفقيت باراك اوباما، نامزد رياست جمهوري آمريكا بر هيلاري كلينتون، رقيب دموكراتش گفتهاند: اوباما در سخنان خود بيشتر روي مفاهيم انتزاعي از قبيل اميد، اصلاحات و عدالت تاكيد داشت، در حالي كه هيلاري كلينتون برعكس، بيشترين توجه را به مشكلات مشخصي از جمله جنگ عراق، وضعيت اقتصادي و اصلاح سيستم بهداشتي معطوف كرده بود. جالب آن كه سياستمداران به خاطر توجه نكردن به جزييات، اوباما را مورد انتقاد قرار ميدادند، حال آن كه رايدهندگان از وي حمايت كردند.
اين نكته بخوبي روشن ميكند كه جامعه امروز با گفتمانهاي ديروز و ديروزها به حركت درنخواهد آمد و لذا با آنها هم قابل اداره نيست. از سوي ديگر، شكل دادن گفتمان جديد هم مستلزم داشتن زمان، ايده و حرف نو و شناخت دقيق ابعاد مختلف جامعه است، بنابراين شرايط فعلي كاملا متفاوت با گذشته است. نكتهاي كه از نظر خاتمي هم دور نمانده است.
او در اظهاراتي گفته: «در سال 76 تجربهاي داشتيم و اكنون كه ميخواهيم در سال 88 عمل كنيم، نبايد از ياد ببريم، اين دو مرحله با يكديگر تفاوت دارند و اگر آن الگوها و ذهنيتها و روشها را تكرار بكنيم، معلوم نيست به نتيجه مطلوب برسيم. ذهن جامعه ما متفاوت با ذهن ديروز، مسائل امروز متفاوت با مسائل ديروز و منطقه و جهان امروز با منطقه و جهان آن روز فرق كرده است.»
مهمتر از اين، درك درست داشتن از تفاوتهاست. چيزي كه در جامعه پيچيده ايران كار سادهاي نيست. اتفاقا در ادامه تحقيق صورت گرفته از سوي دانشگاه مينهسوتاي آمريكا مثال جالبي مطرح شده است.
در اين تحقيق آمده: «مبارزه انتخاباتي مانند برنامهريزي براي مرخصي است، يعني همانطور كه انسان در زمان مرخصي ابتدا بايد به نحوه گذران تعطيلات، زيبايي محيط و ديگر مفاهيم انتزاعي توجه كند و سپس به مسائل جدي يعني وسيله نقليه و محل اسكان بپردازد، يك نامزد انتخاباتي هم بايد ابتدا روي مسائل انتزاعي تمركز كند و با نزديك شدن به موعد انتخابات به مسائل عملي و جدي بپردازد.»
نكتهاي كه به نظر ميرسد آقاي خاتمي وقت كافي براي آن نداشته است و در ادامه نيز به دليل بروز مسائل بسياري، نخواهد توانست به آن بينديشد و برنامهريزي كند.
خاتمي هم خاتمي سال 76 نيست
صرفنظر از اين كه خاتمي پا به سن گذاشته و از برخي مشكلات جسمي رنج ميبرد، او اكنون بسيار محافظهكارتر از گذشته است و كاملا براي مردم شناخته شده و تجربه 8 ساله مديريتي كلان كشور را دارد و به تعبيري امتحان پس داده است؛ بنابراين برخي از طرفداران او ميگويند آزموده را آزمودن خطاست.
اگرچه برخي تلاش كردند با مطرح كردن اين نكته كه خاتمي باتجربه، بهتر از بيتجربه است و به تعبيري آزموده را آزمودن بجاست، اما تجربه نشان داده است هر كسي در اولين بخت ميتواند موفق شود مگر اين كه از حالتي فوقالعاده برخوردار باشد.
تجربه 8 ساله خاتمي و بيرغبتي به وجود آمده در ميان بخش خاموش جامعهكه بيشتر متاثر از عملكرد اصلاحطلبان است، ورود دوباره اين بخش را به ميدان بسيار ضعيف كرده است
علاوه بر اين، تاريخ نيز در طرف احمدينژاد قرار دارد، زيرا پس از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون هيچ رئيسجمهوري در ايران نبوده است كه تنها يك دوره در اين سمت باقي بماند.
به طور قطع هزينه موفقيت يا عدم موفقيت براي خاتمي 88 در مقايسه با گذشته بسيار بالاست، زيرا در صورت عدم موفقيت علاوه بر خاتمي، طيف اصلاحات دچار بحرانهاي بيشتري خواهد شد كه شايد جبرانناپذير باشد.
چالش در ارتباط با مردم
در همان تحقيق دانشگاه مينه سوتاي آمريكا با اشاره به اين كه نامزدها تا زمان انتخابات وقت زيادي را صرف ملاقات با رايدهندگان ميكنند، تاكيد شده زمان اين ديدارها تاثير زيادي بر تصميمگيري رايدهندگان و بويژه كساني دارد كه در تصميم خود دودل هستند. خاتمي هم دير شروع كرده، بنابراين در برقراري ارتباط با مردم با مشكل مواجه است.
تجربه ناموفق آقاي هاشمي
صرفنظر از نيت و جايگاه هاشمي رفسنجاني، تجربه سال 84 تجربه بسيار مهم و آموزندهاي است. اين موضوع علاوه بر اين كه بر روحيه خاتمي و طرفدارانش تاثير منفي زيادي دارد، در تجزيه و تحليل مردم هم تاثير خواهد داشت.
خاتمي توجه دارد كه خطاي نظرسنجيها در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، هاشمي را به ميدان كشاند ولي بعد معلوم شد كه اين نظرسنجيها قابل اعتماد نبود و تنها زاييده يك توهم حزبي است.
چالش در ايجاد انگيزههاي جديد در جامعه
از آنجا كه خاتمي دير شروع كرد و در اولين اظهارنظرها هم چيز جديدي نداشت، بعيد است حرف تازهاي داشته باشد، از اينرو به نظر ميرسد رويكرد انتقاد از دولت را در پيش بگيرند. تجربه نشان داده است اين رويكرد در جامعه و ميان مردم طالب نداشته و در بسياري از موارد نتيجه عكس دارد.
طيف خاموش جامعه
اميد اصلي خاتمي و طرفدارانش باز كردن حساب ويژه روي بخش خاموش جامعه است؛ اما واقعيت آن است كه تجربه 8 ساله خاتمي و بيرغبتي به وجود آمده در ميان اين طيف كه بيشتر متاثر از عملكرد اصلاحطلبان در دوره صدارتشان است، ورود دوباره اين بخش را به ميدان بسيار ضعيف كرده است.
در كنار آن تاكيد جدي كروبي بر ماندن و انتشار اخبار مبني بر آمدن موسوي و چند تن ديگر از جرگه دوم خرداديها، نوعي درهم ريختگي و تشتت آرا را در ميان آنها نشان ميدهد كه اين خود، مردم را سردرگم و دلسرد ميكند. فعاليت موسوي كمسابقه است.
اگر او قصد آمدن نداشت تلاش نميكرد در سخنرانيهاي خود از اقتصاد دولتي فاصله بگيرد و با هدف جلبنظر مردم سعي در ارائه ديدگاههاي جديد با استفاده از رويكرد انتقادي داشته باشد. موسوي تلاش ميكند با تحليلي منطقي و مستدل از اوضاع روز جامعه، به اين گفتهها كه موسوي سالها از صحنه دور بوده بنابراين به روز نيست، پاسخي غيرمستقيم دهد. او حتي به دنبال جلبنظر طيفي از اصولگراهاست، بنابراين آمدن او به صحنه منتفي نبوده و نخواهد بود.
هوشياري رقيب
گروه رقيب به طور اعم اصولگرايان و به طور اخص دولت با توجه به تجربيات گذشته، اوضاع را بخوبي و به مراتب عقلانيتر از گذشته مديريت خواهند كرد، ضمن اين كه با آمدن خاتمي، همگرايي ميان اصولگرايان بيشتر و آنها كه احتمال آمدنشان زياد بود، در نهايت وارد نخواهند شد. نكته آخر اين كه فضاي رسانهاي كشور هم، چه مثبت و چه منفي به مدد خاتمي نخواهد آمد.
رسانه ملي با درايت هر چه بيشتر و بهرهگيري از تجربيات گذشته به دنبال رعايت اصل بيطرفي است و دچار احساسات نخواهد شد تا كسي نتواند از فضاي احساسي بهره گيرد. در ميان مطبوعات و ديگر رسانهها هم بويژه در رسانههاي وابسته به اصلاحطلبان هم وضع خيلي به نفع خاتمي نيست، بنابراين او بايد هوشيار باشد تا خداي ناكرده تحت تاثير جوهاي كاذب قرار نگيرد و به ابزاري در دست گروههايي خاص بدل نشود.
در هر حال خاتمي با هر نيتي وارد رقابت شده، جاي تقدير و تشكر دارد، زيرا ايشان بهرغم وجود مشكلات بسيار كه تنها به نمونههايي از آنها اشاره شد، وارد ميدان شده و با هزينه كردن از موقعيت و شخصيت خود، فضاي انتخابات را رقابتيتر و جديتر كرده است.