بولتن نیوز: مدتي است برخي سايتهاي خبري و روزنامه ها، سوالاتي در مورد درآمدهاي نفتي و واردات کالاها و محصولات مختلف مطرح ميکنند. سوالاتي نظير درآمدهاي نفتي حاصل از فروش نفت طي 7 سال (1391-1384) به چه شکل و در کجا خرج و هزينه شده و به چه شکل و در کجا سرمايه گذاري شده است؟ چه مقدار در زيرساختها سرمايه گذاري شده و کدام يک از آنها به بهره برداري رسيده است و خروجي آنها چيست؟ يعني چه تاثير اقتصادي و تجاري و... قابل ملاحظهاي بر اقتصاد کشور و مردم جامعه داشته است؟ چه مقدار از اين درآمدها به واردات کالاها و محصولات اختصاص يافته است؟ چه مقدار از اين واردات، ضروري و چه مقدار، غيرضروري و لوکس يا حتي بي مصرف بوده است؟ و سوالاتي نظير آن.
طي هفت سال گذشته (1391-1384) درآمد کشور ما حاصل از فروش نفت، 700 ميليارد دلار بوده است. ابتدا براي انجام محاسباتي ساده سازي شده، فرض را بر اين ميگذاريم که ما نه سواد اقتصادي داريم و نه تخصص مديريتي و نه تاجريم و نه از سرمايه گذاري سررشتهاي داريم. حال ميخواهيم خيلي ساده انگارانه و عوامانه، يک سري محاسبات در مورد درآمدهاي حاصل از فروش نفت، طي 7 سال گذشته، انجام دهيم و بعد از آن به بحث و کمي کنکاش، در مورد واردات کالاها و محصولات مختلف، ميپردازيم. براي اين کار، دو حالت را بررسي ميکنيم. يک حالت اينکه خيلي راحت، اين پول را در بين 75 ميليون نفر جمعيت ايران تقسيم ميکنيم و پول آن را مثل پول يارانه به حساب سرپرست خانوار يا اصلا خود فرد، واريز ميکنيم و حالت ديگر، اينکه پول را در بانکهاي دولتي بر اساس بانکداري اسلامي بدون ربا به صورت سپرده، سرمايه گذاري ميکنيم ( به اصطلاح بازار، پول را به حساب بانک ميخوابانيم) تا از سود آن استفاده کنيم. در حالت اول داريم: سالانه به طور ميانگين، حدود صد ميليارد دلار درآمد نفتي داشتهايم (البته قيمت نفت، طي اين مدت از 40 دلار تا 130 دلار در نوسان بوده است و ما حالت بينابيني و ميانگين را در تمام محاسبات در نظر گرفتيم.) اگر اين درآمد نفتي را بر 75 ميليون نفر تقسيم کنيم سالانه تقريبا 1333 دلار سهم هر ايراني از درآمد نفت ميشود. قيمت دلار در اين مدت از حدود 900تومان تا 2000 تومان در نوسان بوده است، پس براي ساده سازي محاسبات، ميانگين هر دلار را در طي اين 7 سال، 1500 تومان در نظر ميگيريم. با احتساب هر دلار به قيمت 1500 تومان، درآمد هر ايراني حاصل از فروش نفت طي اين مدت، سالانه 2 ميليون تومان ميشود که مجموع درآمد حاصل از نفت براي هر فرد ايراني در طي 7 سال گذشته، 14 ميليون تومان ميشود.
در حالت دوم داريم: فرض ميکنيم درآمد ميانگين سالانه صد ميليارد دلار نفت را به صورت يکساله (و نه بيشتر) در يکي از بانکهاي داخلي دولتي و نه خصوصي با سود 15 درصد سرمايه گذاري ميکنيم که فقط سود حاصل از اين عمل، 15 ميليارد دلار ميشود! سود 7 سال اين پولها، در مجموع 105 ميليارد دلار ميشود. ( البته باز هم اين را متذکر ميشويم که درآمد هر سال فقط براي سال در بانک ميماند و ما فقط سود يک سال را در نظر گرفتيم.) که سود 105 ميليارد دلار بــا احتســاب هر دلار1500 تــومان برابر 000/000/000/500/157 (صد و پنجاه و هفت هزار و پانصد ميليارد) تومان ميشود.
حال، کل اين محاسبات را کنار گذاشته و بر ميگرديم به سوالات ابتداي اين مقاله، و در ادامه آن ميپرسيم که آيا اين حجم از درآمدهاي نفتي توانسته به شکل مناسب، محسوس و موثري در جهت رشد و پيشرفت کشور و بهبود وضع اقتصادي و معيشتي مردم جامعه ما، عمل کند؟ آيا توانستهايم با اين درآمد، اشتغال بيشتري براي جوانانمان ايجاد کنيم و نرخ بيکاري را کاهش دهيم؟ آيا توانستهايم نرخ رشد اقتصادي را به بالاي 8 درصد که در برنامه 5 ساله هدفگذاري شده بود برسانيم؟ آيا توانستهايم تورم را تک رقمي کنيم؟ آيا توانستهايم بر روي زيرساختهاي توليدي، صنعتي، عمراني و... سرمايه گذاري کنيم تا از منافعشان در آيندهاي نه چندان دور بهره ببريم؟ آيا توانستهايم با اين حجم درآمدي که در طي دهههاي گذشته و دولتهاي گذشته بي سابقه و بي نظير بوده، با سرمايه گذاري در بخش توليدي و صنعتي در کنار ايجاد اشتغال پايدار و مناسب، در صادرات غيرنفتي کشور در اين مدت، جهش يا افزايش درآمدي ايجاد کنيم تا وابستگي کمتري نسبت به درآمدهاي نفتي داشته باشيم؟ متاسفانه شرايط اقتصادي جامعه نه تنها چنين چيزهايي را نشان نميدهد بلکه با تصميمات غيراصولي مبني بر واردات بي رويه و غيرضروري، متاسفانه در حال از دست دادن اين فرصت تاريخي و بي نظير هستيم. آيا نميتوانستيم اين حجم درآمدي را به شکل مناسب تري هزينه يا سرمايه گذاري کنيم تا بتواند وضعيت اقتصادي ما را بهبود بخشد؟ در شرايطي که گراني و تورم و بيکاري به مردم کشور ما فشار وارد کرده و از طرفي کشورهاي غربي به بهانه واهي موضوع هستهاي، تحريمهاي بسيار زياد و ناجوانمردانهاي را عليه کشور ما، تصويب و اعمال نموده اند، آيا نميتوانستيم و آيا اصلا نميبايست مديريت بهتري بر اين حجم و مقدار از درآمد و اين فرصت تاريخي و شايد تکرارنشدني، اعمال ميکرديم تا اکنون هم کشور و هم مردم ما به لحاظ اقتصادي و معيشتي در شرايط مناسب تري ميبودند؟ آيا به جاي اينکه دلارهاي نفتي را به واردات کالاهاي غيرضروري که در مواردي کالاهاي مشابه ايراني در بازار موجود است، نميتوانستيم ارز دولتي را فقط به کالاهاي ضروري و مورد نياز جامعه و مردم اختصاص دهيم؟ مگر چند درصد از مردم جامعه ما توانايي خريد خودروهاي وارداتي را دارند که ارز را به نرخ دولتي در اختيار واردکنندگان خودرو قرار دهيم و تازه آنها به جاي فروش خودروي وارداتي به قيمت ارز دولتي، آن را به نرخ ارز بازار آزاد در اختيار مصرف کننده و خريدار قرار دهند؟ چرا چنين يارانه و رانت عظيمي ميبايست در اختيار عده بسيار محدودي از جامعه ما که به صورت مطلق از درآمدهاي سطح بالايي برخوردارند، قرار گيرد؟ به جاي اين يارانه، اگر تعرفه گمرکي واردات خودرو را کاهش دهيم يا خودرو سازان داخلي را با همان ارز اختصاص يافته به واردکنندگان تشويق و مجبور کنيم تا خودروهاي با کيفيت تر و با تنوع بيشتر در کلاسهاي مختلف، به مشتريان و مصرف کنندگان ارائه کنند، مطمئنا شيوه کارآمدتري خواهد بود. يا در زماني که ما 15 کارخانه توليد ميخ در کشورمان داريم چرا بايد در طي اين 7 سال، مبلغي بيش از 4 ميليون و 403 هزار دلار، فقط واردات ميخ ما از چين باشد؟ آيا واردات بند شلوار، پونز و دکمه، ميز بيليارد و مانکن خياطي، تيغ سلماني، مسواک و... همگي ساخت چين ولي با ارز دولتي 1226 تومان، کمک و حمايت از اقتصاد و توليد ملي است؟ مطمئنا ما نميگوييم که واردات نداشته باشيم بلکه اتفاقا خواستار واردات هدفمند و به اندازه مناسب هستيم تا محرکي براي رقابت و افزايش کيفيت و سطح تکنولوژي در ميان توليدکنندگان داخلي و شکستن انحصار بازار و کاهش معقول و مناسب قيمتها در جهت افزايش حمايت از مصرف کننده هستيم. برخي کالاها و اقلام وارداتي موجب حيرت و شگفتي انسان ميشود که مثلا واردات 54 هزار دسته بيل از اندونزي به کشور چه ضرورتي داشته است؟ يا چه ضرورتي به واردات اين حجم از اسباب بازيها و سنگ قبر و لباسهاي چيني و ... بوده است؟ چرا ما ميبايست با دست و دل بازي و به صورت آزاد و رها، با دست خودمان، بازار کشورمان را در اختيار توليدکنندههاي خارجي و اجنبي قرار دهيم و آنها را بر بازارهاي داخلي و بر توليدکنندگان داخلي، مسلط کنيم؟ چرا اجازه ميدهيم کالاهاي چيني که عموما از کيفيت نازلي برخوردارند، بازارهاي ما را اشباع کنند در صورتي که کالاهاي ايراني که حتي از کيفيت بالاتري برخوردارند با عدم فروش محصولات و کالاهايشان مواجه شوند و کارخانه هايشان نيمه تعطيل و حتي ورشکسته و تعطيل شوند و موجب بيکاري کارگران و مهندسان ايراني شوند؟ آيا اين شيوه درست حمايت از کارآفرينان داخلي است؟ اين تازه به غير از واردات انواع و اقسام خودروهاي سبک و سنگين وارداتي از کشور چين است که نمونه اعلاي آن کاميون هوو است که کشتههاي بسياري در جادههاي کشور داشته است. اين همه در صورتي است که عمده ترين صادرات ما به کشور چين نفت خام است که تازه چند ماهي است به دليل تحريمهاي بانکي اعمال شده عليه کشور ما، نميتوانيم پول آن را دريافت کنيم. وقتي به دليل تحريمها نميتوانيم پول فروش نفت مان را دريافت کنيم چرا به مبادله کالا به کالا رو بياوريم و به جاي دريافت پول نفت از آن کشورها، کالاها و محصولات ساخته شده آنها را وارد نماييم؟ اگر به جاي پول نفت، طلا دريافت کنيم بهتر از آن نيست که نفت بفروشيم و کالاها و محصولات خارجي را وارد بازار کشور خود کنيم يا بخواهيم پول نفت را با ارز آن کشور مثل هند دريافت کنيم که ارز غيررايجي در بازارهاي بين المللي است و آن ارز کجا به درد ما ميخورد جز اينکه دوباره کالاهاي غيرضروري ساخت آن کشور را با هر کيفيتي خريده و به کشور و بازار خودمان وارد کنيم؟ يا واردات حدود 100 ميليارد دلاري طي 7 سال گذشته از کشور امارات که ادعاهاي نامربوطي نسبت به سه جزيره تحت حاکميت ايران دارد و در گزارشهاي متعددي کارشکنيها و اهانت هايي نسبت به کشورمان و تجار وسرمايه گذاران ايراني روا ميدارد، آيا سياست سنجيده و جوابي درخور و شايسته در برابر اين دهن کجيها بوده است؟ مطمئنا اين حجم از درآمد نفت نه تنها کم سابقه که بي سابقه بوده است و ميتوانستيم اقتصاد نابسامان خود را اندکي سامان دهيم اگر از آن به صورت بهينه تر و مناسبتري استفاده ميکرديم.
در شرايط تحريم کشور و با اوضاع اقتصادي کشور، دستور واردات 24 ميليارد دلاري، آيا منطقي است؟ آيا در شرايط جنگ اقتصادي و سياسي نابرابري که ما با برخي قدرتهاي بين المللي به سر ميبريم، و آنها به کمتر از تسليم ما راضي نخواهند شد، اتخاذ سياستهاي مالي و پولي انبساطي، تصميم عاقلانهاي است و آيا نبايد در اين وضعيت به سمت سياستهاي مالي و پولي انقباضي پيش برويم؟ آيا بهتر نيست پول نفت را براي نفت سرمايه گذاري کنيم و آيا اگر درآمدهاي کلان حاصل از فروش نفت را براي توسعه ميادين نفت و گاز هزينه ميکرديم بهتر نبود و ارزش افزوده بيشتري نصيب ما نميکرد؟ آيا ما نبايد از تلاش و مديريت کشورهاي ديگر همچون همين چين، ژاپن، کره جنوبي، مالزي، برزيل و... درس عبرت بگيريم و از آنها شيوههاي مناسب مديريتي و اقتصادي را اخذ کنيم؟ تلاش اين کشورها، در جهت توسعه و رشد و پيشرفت کشورشان و سر و سامان بخشيدن به اوضاع اقتصاديشان در چند سال گذشته بسيار عبرت آموز و قابل تحسين است.
آيا جاي اين نيست که حداقل در اين سال و به حرمت نامي که براي آن انتخاب شده و در شرايط تحريم ناجوانمردانه کشورمان از سوي چند کشور قدرتمند و زورگوي غربي، درآمدهايمان را به شکل بهينه تري استفاده کنيم؟ آيا اين شيوه هزينه کردن، راه درست شکرگزاري از اين فرصت خدادادي و شيوه درست و عاقلانه مديريتي است؟ آيا اين شيوه مديريت و اداره جامعه و هزينه درآمد نفت، مطابق با يکي از اصلي ترين شعارهاي انقلاب اسلامي مان که همانا استقلال است، ميباشد؟ و آيا با اين شيوه استقلال کشور و مردم ما، حفظ و تامين ميشود؟اي کاش اين درآمدهاي کلان نفتي را بيش از آنچه تاکنون صورت گرفته براي توسعه صنعت نفت هزينه ميکرديم تا در شرايط تحريم، ارزش افزوده بيشتري طي سالهاي آينده نصيب کشور ما ميشد
آيا در شرايط جنگ اقتصادي و سياسي نابرابري که ما با برخي قدرتهاي بين المللي به سر ميبريم، و آنها به کمتر از تسليم ما راضي نخواهند شد، اتخاذ سياستهاي مالي و پولي انبساطي، تصميم عاقلانهاي است؟ آيا بهتر نيست پول نفت را براي نفت سرمايه گذاري کنيم و آيا اگر درآمدهاي کلان حاصل از فروش نفت را براي توسعه ميادين نفت و گاز هزينه ميکرديم بهتر نبود و ارزش افزوده بيشتري نصيب ما نميکرد؟
منبع: عصر کیمیاگری
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com