وطن امروز:
بازيكن
بيرمنگام بویر بعد از اينكه توسط «الكس مكليش» سرمربي اين تيم و در بازي
مقابل «وستبرومويچ» تعويض شد، در حال رفتن به سوي نيمكت با يكي از
هواداران دوآتشه وستبروم درگيري لفظي شديدي پيدا كرد. كار داشت بيخ پيدا
ميكرد چرا كه طرف مقابل بوير، يك پيرزن 70 ساله بود كه همراه نوه 10
سالهاش به ديدن بازي تيم مورد علاقهاش آمده بود. مادربزرگ در حالي كه
بوير داشت از زمين بيرون ميرفت به او اعتراض كرد كه چرا در برخورد با
مدافع وستبروم يعني گابريل تاماس رفتاري خشن از خودش بروز داده است. بوير
هم نه گذاشت و نه برداشت، هر چه از دهانش درآمد به پيرزن بدبخت گفت. البته
بوير چند روز بعد بشدت هرچه تمامتر از مادربزرگ عذرخواهي كرد و اين كدورت
را تمام كرد ولي همين ماجرا بهانه مناسبي شد تا نگاهي به جنجاليترين
برخوردهاي بازيكنان فوتبال با تماشاگران و هواداران حاضر در استاديومها
داشته باشیم.
اريك كانتونا؛ بروسلي وارد ميشود
كانتونا يك شاهكار واقعي بود. يك تابلوي ديدني. هرچه زيبايي در فوتبال
وجود داشت، در وجود كانتوناي شماره 7 منيو جمع شده بود. قدرت رهبري و از
آب درآوردن بازياش حرف نداشت ولي خب بعضي وقتها شاهكارهاي از آن جهتي هم
ميزد! يكي از همين شاهكارهايش در سال 1995 و در بازي يونايتد مقابل
كريستالپالاس رقم خورد. شكل بازي كانتونا كمي مايل به خشن بود. اين طبيعت
فوتبالش بود. آن شب هم در يك صحنه پيراهن ريچارد شاو، بازيكن كريستالپالاس
را كشيد و همين حركت موجب شد داور كارت قرمزش را به اريك نشان دهد.
كانتونا داشت زمين را ترك ميكرد و وارد تونل ورودي رختكن ميشد كه ناگهان
تبديل به بروسلی شد. از روي تابلوهاي كنار زمين به ميان تماشاگران پريد و
با يك ضربه جانانه شبيه ضربات پاي قوي كنگفوكاران، متيو سيمونز، تماشاگر
هوادار كريستالپالاس را از پاي درآورد. همهچيز بههم ريخت. بعدها سرالكس
فرگوسن در كتاب خاطراتش نوشت: «آن صحنه را نديدم. حواسم به بازي بود. فقط
شنيدم كه اريك با يكي از هواداران كريستالپالاس درگير شده. وقتي بعد از
بازي، تصاوير ويدئويي درگيري را ديدم، دهانم از تعجب بازمانده بود. آيا اين
اريك بود كه مثل جنگجويان چيني به آن مردك بيچاره حمله ميكرد؟ ميدانستم
كه آن هوادار حتما حرفي به اريك زده. كانتونا آدم تندمزاجي بود ولي نه تا
اين حد كه بخواهد كسي را اين طوري لت و پار كند». بعدها گفته شد كانتونا
بيدليل و از روي عصبانيت ناشي از اخراج به متيو سيمونز حمله كرده، گرچه
خود اريك گفت كاري كه انجام داده در واكنش به حرفهاي زشت سيمونز بوده است:
«حرف مفت زد، منم حقش را گذاشتم كف دستش». آن شب و بعد از آن بازي جهنمي،
در يك اتاق كنفرانس و در جواب سوالات متعدد خبرنگاران، قيافه حق به جانبي
به خودش گرفت و مشهورترين جملهاش را به زبان آورد: «مرغهاي دريايي واسه
اين دنبال قايقهای ماهيگيري راه میافتن چون فكر ميكنن ماهيهاي ساردين
ممكنه از توي قايق واسهشون بيرون ريخته بشن. خوش گذشت. قربون شما».
اتحاديه فوتبال انگليس بعد از اين جريانات، اريك را 30 هزار پوند جريمه و 8
ماه هم از حضورش در ميادين فوتبال جلوگيري كرد.
الحاجي ديوف؛ به دهانت قفل بزن
نام الحاجي ديوف و مشاجره با هم گره خورده بود. بازيكن تواناي سنگالي
كه همراه دوستانش در جامجهاني 2002، فرانسه مغرور را از كره و ژاپن بيرون
كرد، بعد از حضور در ليگ برتر جزيره و درگير شدن با فضاي شلوغ رسانهاي و
حجم فراوان هواداراني كه بدجوري فوتبالي بودند نتوانست خودش را حفظ كند. او
به سرعت وارد حاشيه شد. ظاهرش هميشه عجيب و غريب بود و رفتارش هم. در سال
2003 و زماني كه بازيكن ليورپول بود به اتهام تف انداختن به يك هوادار
سلتيكگلاسكو در جريان يكي از بازيهاي 2 تيم در جام يوفا كه مستقيما از
تلويزيون هم پخش شد به پرداخت جريمهاي معادل 2 هفته حقوقش محكوم شد. خود
ليورپوليها هم 2 بازي محرومش كردند. او بعد از اين حادثه از هوادار سلتيك
رسما عذر خواست و بليت بازي برگشت را هم برايش فرستاد. البته ديوف از اين
جريان درس نگرفت چرا كه چند ماه بعد و زماني كه به بولتون رفته بود، در يك
ديدار مقابل ميدلزبورو با يكي از هواداران حريف درگير شد و هر چه از دهانش
درآمد بار طرف كرد. كار به آنجا رسيد كه پليس تحت تعقيبش قرار داد. در همان
ماه، ديوف با «آرژان دهزيو» بازيكن پورتسماوث هم دهان به دهان گذاشت و از
خجالت او نيز درآمد. اگر ميخواهيد روزگارتان سياه نشود، بهتر است دور و
بر ديوف آفتابي نشويد.
گري نويل؛ هدف هميشگي ليورپوليهاي ديوانه
گري نويل هميشه آدم غيرقابل پيشبينيای بوده، حتي خود هواداران
يونايتد هم نميدانند با او چه رفتاري داشته باشند. نويل در يكي از
بازيهاي مشهور داربيگونه يونايتد و ليورپول در سال 2006، بعد از آنكه ريو
فرديناند گل برتري شياطينسرخ را به ثمر رساند، ناگهان از كوره در رفت.
پيراهنش را كشيد و به سمت هواداران دوآتشه ليورپول دويد. او هميشه يكي از
هدفهاي ليورپوليها براي مسخره شدن و فحش خوردن بود. به همين خاطر آن روز
بهترين فرصت را براي گرفتن انتقام از آنها به دست آورده بود. ميدويد و رو
به آنها داد ميزد: «چيه؟ عقبنشيني كردين؟ هان؟ دهنتون بسته شد...؟»
ليورپوليها اگر تا آن روز به نويل گير ميدادند، از آن به بعد گيرشان را
سهپيچ كردند. او هدف هميشگي آنفيلديهاست، چه در زمين باشد، چه نباشد.
مارك بوسنيچ؛ امان از دل داغدار تاتنهاميها
دروازهبان بزرگ استراليايي در روزهايي كه از دروازه استونويلا حراست
ميكرد هميشه حاشيهساز بود. او يك بار در يك رويارويي تك به تك با يورگن
كيلنزمن، از خجالت مهاجم گران تاتنهام درآمد. تماشاگران تاتنهام بشدت
عصباني شدند چرا كه چشم و چراغ باشگاهشان توسط بوسنيچ مصدوم شده بود.
بعدها در اكتبر 1996 اين رويارويي با تاتنهاميها به جنگي تمامعيار تبديل
شد. اسپرزيها به او توهين كردند، او هم با كمال خونسردي به سمت آنها رفت و
با يك سلام نازي به سبك هيتلر از خجالتشان درآمد. نكته اينجاست كه بيشتر
تاتنهاميها يهودي هستند و خب اين حركت، آنها را ياد خاطرات تلخ جنگ دوم
جهاني ميانداخت. پليس او را تحت تعقيب قرار داد و یکهزار پوند جريمهاش
كرد. بوسنيچ بشدت از طرفداران تاتنهام عذرخواهي كرد و گفت: «بيخيال من
شويد».
امانوئل آدبايور؛ آن روز، داغ دل آرسناليها تازه شد
مهاجم توگويي سالهاي پيش آرسنال ديگر دل ونگر را زده بود. آرسناليها
دوستش داشتند ولي ونگر او را فروخت. حرفهاي ضد و نقيضي درباره روابط او با
تماشاگران آرسنال به گوش ميرسيد. ميگفتند دوآتشهها از دستش عصبانياند.
به هر حال او از جمع توپچيها رفت و به منچسترسيتي پيوست. در همان نخستین
فصل حضورش در سيتي و در بازي با آرسنال، با پيراهن سيتي به آرسنال گل زد.
گل سوم تيمش را زد. يكپارچه آتش شد. عربده ميكشيد و به سمت هواداران
آرسنال ميدويد. آنها از جايشان بلند شده بودند و به او فحش ميدادند.
آدبايور روي چمن ليز خورد، آرنجهايش را به سمت آنها گرفت و به بدترين شيوه
ممكن جواب محبتهاي ونگر و دار و دستهاش را داد. دوآتشههاي آرسنال
ميخواستند خونش را بريزند ولي چيزي كه عوض داشت، گله نداشت. پيش از آن گل،
آرسناليها هر چه ميتوانستند به آدبايور توهين كرده بودند. جوابش را هم
با يك گل و شادي بعدش چشيده بودند. نوش جانشان!
ديويد بكام؛ كلاهبرداري كه لسآنجلسيها را داغ كرده بود
بكس هميشه و به اندازه كافي در زندگياش حاشيه داشته است. هنوز هم جاي
استوكي كه فرگوسن بالاي چشمش كاشته بود، درد ميكند. همين چند وقت پيش هم
بود كه پاي يك زن ديگر به زندگياش باز شد و شكايت و شكايتكشي به راه
افتاد. در زمان رفتوآمدهاي پياپي او به آمريكا و اروپا و بعد از بازگشت او
از دوران قرارداد قرضي
6 ماههاش با ميلان، يك روز هواداران عصباني لسآنجلسگالكسي در
استاديوم خانگيشان از فرط عصبانيت از دست بكام، پرچمهايي را برافراشتند
كه رويش نوشته شده بود: «كلاهبردار به خانهات برگرد»! آنها از اينكه
باشگاهشان 250 ميليون دلار پول را به پاي ستاره بيرمقي كه بيشتر اوقات يا
مصدوم بود يا به اروپا رفته بود يا كاري از دستش برنميآمد تا تيمشان را
قهرمان كند ریخته، به ستوه آمده بودند. تعدادي از هواداران به هنگام خروج
بكس از زمين با او درگيري لفظي پيدا كردند. يكي از آنها خواست بكام را بزند
البته پليس بيشتر بكس را گرفته بود چرا كه او هم ميخواست به ميان
تماشاگران برود و آن هوادار ناراضي را ادب كند. تماشاگران گالكسي با تمام
وجودشان شعاري با اين مضمون را فرياد ميزدند: «اينجا قبل از اينكه بيايي
خوب بود؛ اينجا بعد از اينكه بروي خوب است؛ اينجا در هر صورت بدون حضور تو
خوب است!» آنها بكام را دوست ندارند. همين... .