آن بی هیاهو، این بی حیاهو!
رحیم مخدومی: در سال 1390، اتفاق‌هاي زیادی در ایران رخ داد که منجر به صدرنشینی نام کشور عزیزمان در لیست خبرهای مهم جهان شد. در این میان دو خبر به خاطر ویژگی منحصر به فرد و وجوه اشتراک متعدد، قابل تأمل و درس و عبرت است.
خبر اول: اصغر فرهادی با ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران مفتخر به دریافت جایزه‌ی اسکار شد.
خبر دوم: مصطفی احمدی روشن به عنوان جوان ترین دانشمند نسل سوم انقلاب، مفتخر به دریافت مدال شهادت شد.
تأمل اول: هم اصغر
هدفمند پیش رفت تا به این مقام نائل شد، هم مصطفی. هدف‌مندی اصغر که از
اهداف ذاتی هر فیلم‌ساز بی توجه به دو فریضه ی تولّی و تبرّی است، نیازی به
اثبات ندارد. رؤیای اسکار برای این تیپ فیلم‌سازان آن قدر جذابیت دارد که
برای پرکردن چشم سیاستگذاران اسکار هرگونه خوش رقصی را مباح بدانند.
شاید در هدف‌مندی مصطفی برای بعضی خواننده ها جای تردید باشد. که آن هم دست
کم با دو دلیل محکم عقلی و نقلی قابل رفع است. دلیل عقلی این است که مصطفی
مسلّح بود. پس می دانست قدم در راهی گذاشته که احتمال ترورش قریب به یقین
است. و دلیل نقلی این که وی از استاد اخلاق خود (حضرت آیت الله خوشوقت)
تقاضای ذکری برای نیل به مقام شهادت کرده بود.
تأمل دوم: دو ایرانی
با اراده، با دو آرمان کاملاً متفاوت از هم به قدری در مسیر خود عزم
داشتند که هر دو خیلی زود به قله‌ی رؤیایی خویش صعود کردند.
آرمان این دو کاملاً مشهود و قابل مطالعه است. اصغر در قالب فیلم، حرف هایش
را زده و مصطفی نیز در قالب شهادت، حرف هایش را عمل کرده است.
تأمل سوم: اصغر سر سفره‌ی این ملت جلوس کرد و با نان و نمک مردم سکوی مرتفعی ساخت تا روی آن بایستد و فریاد بزند كه؛
در ایران همه دروغ می گویند. زن، شوهر، پدر، مادر، فرزند، کارگر، کارمند، معلم،...
لذا سرزمین ایران محیط مناسبی برای تربیت فرزندان ایده آل اصغر فرهادی نیست.
در ایران کرسی قضاوت فشل است. نه عدالت دارد و نه فراست.
اسلام ایران، اسلام خرافاتی است.
نسل سوم انقلاب زیر یوغ خودرأیی و استبداد پیشینیان خود می سوزند و تحمل
می کنند، اما در آخر طاقت آن ها سر آمده، حصار را می شکنند و با نسلی که از
گذشته‌ی خود پشیمان شده و راه نجات را غلتیدن در دامن امريكا می داند،
همراه می شود.
این ها دروغ های فیلم جدایی نادر از سیمین است!
تأمل چهارم: مصطفی
که نماینده‌ی نسل سومی هاست با خون خود بر ادعای واهی افتراق نسل سوم خط
بطلان کشید و در عین حال واقعیت های تلخی را فریاد زد که "جدایی..." آن را
انکار کرده بود. از جمله:
ثروتی که با بلوکه کردن اموال ایران و دزدی نفت کشورهای مسلمان و کشت و
قاچاق مواد مخدر از افغانستان و فروش سلاح‌های کشتار جمعی و ده‌ها جنایت
دیگر به دست می آید، نامشروع است. این لقمه ها در نگاهی خوش بینانه
فرزندانی تربیت می کند وطن فروش و خیانت‌کار به ملت. مثل میرزا ملکم دیروز و
الي ماشاء الله امروز!
دولتی که با پرچم استیفای حقوق بشر و محو تروریزم، خون میلیون ها مسلمان بی
گناه فلسطینی، ایرانی، عراقی، افغانی و بحرینی را مکیده، دولتی دروغ‌گوست و
هنرمندی که قادر به بيان این دروغ بزرگ نباشد یا جاهل است یا خائن.
صدق شعار مبارزه با تولید سلاح های هسته ای و کشتار جمعی از دماغ پینوکیویی
کره‌ی زمین که با انفجار ناکازاکی و هیروشیما شکل گرفت، پیداست.
تأمل پنجم: اصغر و مصطفی - هر دو- توسط سرویس های جاسوسی امريكا و اسراییل شکار شدند. اصغر شکار شد تا با تزریق حمایت های مادی و معنوی، جانی دوباره بگیرد و همچنان از دلیل جدایی ها بگوید. مصطفی شکار شد تا با تزریق گلوله، دیگر وجودی نداشته باشد دال بر وصال نسل سوم با ارزش های انقلاب.
تأمل ششم: اصغر در اوج صعود به قله‌ی توفیق‌هاي هنری مفتخر شد دست نامحرم آنجلینا جولی را در دست خود بفشارد و این اتفاق شیرین را در کارنامه افتخارات حرفه ای اش ثبت كند. مصطفی در اوج غیرت و شرف و مردانگی، وقتی به خون خود آغشته شد، فرشته های الهی را به تعظیم و تکریم واداشت.
تأمل هفتم: در نظر امريكا و اسراییل، اصغر فرهادی با جایزه‌ی اسکار و تبریک وزیر امور خارجه این کشور و اکران فیلم در سرزمین های اشغالی و حمایت های پیدا و پنهان استکبار، زنده شد و در مقابل؛ مصطفی احمدی روشن با یک بمب مغناطیسی مُرد!
اما در نظر ملت غیرت‌مند و شریف ایران، هر که به طمع وجیزه‌ی بی ارزش دنیا، ارزش های بی همتای این ملت بی نظیر را پای میز معامله ببرد، در همان قدم اول، مرگ ارزش و اعتبار خود را امضا کرده و به پایان تاریخ مصرف خود خواهد رسید.
زنده‌ی واقعی کسی است که جان خود را سپر جان مردم بی دفاع کرده، با خون پاک و صادق خود، دروغ‌گویان بین المللی را رسوا می کند و مرده‌ی واقعی کسی است که آبروی ملتی را سپر مطامع بی ارزش خود کرده، مستبدانه برّه‌ها را به جرم خطا و اشتباه، به کام گرگ‌های جنایت‌کار می سپارد.
تأمل هشتم: نظام جمهوری اسلامی آزاد اندیش‌ترین نظام دنیاست. در هیچ نظامی نمی توان اینچنین اساس باورها و ارزشهای یک ملت را زیر سؤال برد و دشمن درجه یک نظام را تکریم کرد. این نجابت نظام قابل تحمل است، اما این که هزینه دشمنی با ملت از جیب خود ملت برود، با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. نمی دانم چرا نمایندگان مردم تاکنون از وزیر ارشاد نپرسیده اند چرا جشنواره فجر به دشمن فجر جایزه داد و آن را به نمایندگی از سینمای جمهوری اسلامی به جشنواره های بین المللی فرستاد!
تأمل آخر: امروز بنده به عنوان یک شهروند ایرانی وقتی اسم "مصطفی" را می شنوم، سر بالا می گیرم، بر غیرت و مردانگی جوان ایرانی می بالم، اما نام "جدایی نادر از سیمین" و سازنده‌ی آن که یک گل طلایی به دروازه‌ی خودی زده، عرق شرم و زبونی ناشی از خیانت و وادادگی را بر پیشانی‌ام می نشاند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
نکنه بنیامین نتانیاهو رو هم که توی بابل خودمون بدنیا اومد و بزرگ شد رو هم جزء فرزندان ایران میدونی
تو عالم سیاسیت(...............)
تو اجتماع(عرقخوار قاتل و پزشک مومن متعهد )
تو دین و مذهب( بلعم باعورا و حضرت موسی )
تو خانواده( هابیل و قابیل )
اگه قرار باشه با ملی گرایی و فقط ایران ایران کردن دست همه رو ببوسیم که سنگ رو سنگ بند نمیشه ، میشه ؟؟؟؟؟
تو عالم سیاست ( سرداران و شهدای رشید انقلاب واز آنطرف هم موسوی و کروبی و خاتمی و ...)
یکی خادم و دگری خائن
یکی شریف و آن دگر بی شرف
... و چه توجیه و جواب ابلهانه ای!
هر دو ایرانی هستند! قابل توجه خائنینی که دم از مکتب ایران میزنند.
در جبهه ها هم اینطرف رزمندگان وطن را داشتیم و آنطرف منافقینی که نوکر دشمن بودند. هر دو ایرانی ...!!!
آن شجره منهیه، «عشق» بود و بس.
زیرا آدم برای «ملک لایبلی» و «شجره الخلد» و مقامی فراتر از بهشت آفریده شده بود ولیکن نیل بدان امر بسیار سختی بود و الزاما باید از معبر و کانال دنیا عبور می کرد. درود بر آدم و درود بر حوا که آگاهانه و شجاعانه که از بهشت هم گذشتند. اگرچه «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»!
گر مرد رهی میان خون باید رفت/ از پای فتاده سرنگون باید رفت.
و البته شایستگانی میتوانند که قطعا راهش اسکار صهیونیستها را گرفتن نیست.
در اینکه دنیا محلی برای بدبختی و جنگ و کشتار هست جای هیچ شکی نیست.
خود خدا هم قبل از نزدیکی آدم و حوا به شجره منهیّه (نهی شده و نه منع شده!) هشدار داده بود که: «... فتشقی» (بدبخت میشوید و به شقاوتها و سختی ها می افتید) اما آدم دانا و با اراده همت کرد که خود را به اقیانوس شقاوت بزند تا شاید به ساحل نجات «ملک لایبلی» نائل گردد و رضوان من الله اکبر. سریعترین و مطمئنترین مسیر هم «شهادت» است که فقط نصیب محبوبین الهی میگردد!
آری مشکلها را باید بجان خرید وگرنه وصال به عشق حقیقی هرگز به کف نخواهد آمد.
ایاک نعبد و ایاک نستعین
ما شیعیان معتقدیم وقتی خدا در قرآن می فرماید درخت و شجره یک درخت یا شجره ای بوده است
حالا چون معتقدیم قرآن 70 بطن یا بیشتر دارد آن شجره سمبل چیزهای دیگر هم میتواند باشد
شما اگر تعبیر خواب امام صادق ع را بخوانید میبینید در تعبیر گندم آورده شده که معزولی است
در احادیث دیگر هم شیعه اعتقادش این است نه یهودیان
اما سیب نبوده است
اگر منظور شما عشق آدم و حواست که خدا از اول به آنها فرمود باهم زندگی کنید و زندگی بدون عشق حتی در عالم جانوران معنی ندارد
بهتر است منابع موثق خود را هم ذکر میفرمودید تا ما هم معلوماتمان افزایش یابد مستفیذ شویم!
به گمانم این ملک لاییلی شما کلمه یهودی باشد
اما اگر منظورتان عشق الهی باشد
خدا وقتی میفرماید فتشقی مگر شوخی دارد؟ یعنی بدبخت میشید
البته شاید نهی حضرت ربوبی و در واقع توجه بیش از حد آدم و حوا به این نهی و وسوسه شیطان ملعون یا جذابیت ظاهر و نه باطن شجره (گندم که طلایی هم هست) باعث شد که بخورند
چون به هرحال از اول قرار بود روی زمین باشتد
و به نظر من عدم اطاعت آدم از خدا یک پروسه بود نه از روی زیرکی (در دعای کمیل هم میگوید که همه عوامل کنار هم قرار گرفت ای خدا و من تو را نا فرمانی کردم)
به هر حال اگر به فرض محال انسان از آن میوه نمیخورد علوم یادش نمی رفت ( و علم ادم الاسماء کلها) و همچنان مسجود ملایک میماند و مجبور نبود بیاید روی زمین و به سختی خود و فرزندانش بخواهند به کمال برسند و پس از عمری سختی تازه برخی هایشان بروند به جهنم و بجز انبیا و اولیا دیگر هیچکدامشان برتر از ملک نباشند
به نظر من آن میوه ممنوعه ژنتیک آدم را حتی تغییر داد و از نسلش اشقیا را بوجود آورد
کار آدم اشتباه محض بود
والله اعلم
مهمتر از آن پی بردن به «فتنه های پنهان» صهیونیزم جهانی است که جز با «شرح صدر» (که سعه صدر هم از الزامات آنست) میسر نیست.
فتنه هایی که اشخاص بسیار بزرگتر از وزیر ارشاد را هم مفتون خود میسازد!
رب اشرح لی صدری و...
واقعا خیلیییی بی بصیرتی؟
بعضی از مشکلات که تو فیلم گفته شد شاید درست باشه البته نه با این روش بیان!
مساله اصلی هدف درست کردن فیلم؟و راهیابی به اسکار بود؟
مرد واقعی اون ورزشکاریه که برای حفظ آبروی مملکتش و دینش با صهیونیستای خائن روبرو نمیشه
ثانیاً مراسماتی چون اسکار تحت مدیریت صهیونیزم شیطانی است و جایزه آنها بسیار هدفمند است و برای «تعمیق و توسعه فساد شیطانی در زمین» به کار افتاده است. آنها به علت یک خوشرقصی و یا احتمال خوشرقصی در آینده چنین جوایزی را به برگزیدگانشان میدهند.
بنابراین جبهه حق نباید فریب جبهه باطل را بخورد و حداقل آنکه حق داریم اعلام موضع نمائیم که ما الینه این حقه بازیها و دسیسه ها نیستیم.
اینطور نیست که ما تحت تأثیر اینگونه القاب و جوایز چشم پر کن شیاطین قرار بگیریم و گفته ها و پنداشتهای آنها را وحی منزل بدانیم.
وقتی که برای این چیزها ارزش و اعتباری قائل نیستیم دیگر چه جای تبریک گفتن و خودباختگی؟!
ارزشهای اصیل ما مقاومت و شهادت و ایثار و کار ارزشی است. کسانی را میستائیم که ارزشمندند. ارزشهای جعلی و تقلبی را اجازه خودنمائی نمیدهیم.
کاری به اثر فرهادی ندارم. فرض میکنیم که فیلمی ساخته و دیدگاه خودش از خانواده و جامعه را در معرض قضاوت هموظنانش گذاشته است. اما رفتنش به اسکار و افتخار بدانرا غلط میدانم. زیرا مقدمه ای است برای نفوذ فرهنگی دشمن در فرهنگ خودی که اولین قربانی آن خود ایشانست و لذا باید مقابلش ایستاد.
درود بر بولتن نیوز و این مقاله هوشمندانه اش.
این حرفا که شما زدی بنده 60تا70 درصدش تجربه کردم و ربطی به این قضایا نداره. فقط یه معیار برات میگم و بس. شما که بسیجی هستی حتما امام راحل (ره) رو قبول داری.ایشون گفتند هر وقت که دیدید دشمن از کار شما خوشحال شد و برا شما کف و سوت زد بدونید یه جای کارتون عیب داره. رو این قضیه فکر کن که چرا اوباما به فرهادی تبریک میگه. یاعلی به امید بصیرت بیشتر شما
در کشور فحشا هم وجود دارد آیا آن را هم باید به تصویر کشید؟
اگر فرهادی قصد صلاح داشت حداقل فیلمی را که مملو از زشتیهایی نظیر دروغ و ... بود که واقعا بسیاری از مردم ما پاک از این اتهامات میباشند به مصرف خارجی نمیرساند
درود بر ودی آلن که بیست و دو بار نامزد اسکار شد و فقط یک بار رفت .
درود بر بارون کوهن انگلیسی که همراه فرهادی به مراسم اسکار رفت و گردانندگان آکادمی اسکار را مارهای صهیونیستی خواند .
کلی میدونی چندتاست ؟
1_فرزند زمان خود باش.
2_ اندیشیدن درتاریخ وگرفتن عبرت از پیشینیان
شهید مصطفی احمدی روشن در هر دو مورد رتبه ممتاز را گرفت و به آرزوی خود یعنی شهادت و پیوستن به هابیلیان تاریخ رسید.
اصغر فرهادی هم به خیال باطل خود راه صحیح را رفت و ممتاز شد ،قدر لحظات را دانست و اسکار دریافت کرد و مانند خالق گوساله سامری مورد تایید شیطان واقع شد .
مصطفی امروز دست در گردن و آغوش یاران شهیدش دارد و نزد خدا روزی میخورد.
اصغر نیز دست در دست بندگان شیطان دارد و نزد آنان روزی میخورد .
آیا این تکرار تاریخ نیست ؟کدامیک ماندنیست؟
از نظر امثال شما همه کافرند و نجس
گویا دیگران پاسخی قانع کننده ندارند که می خواهند ترمزت را بکشند.
استوار باش.
راه ارج نهادن به شخصیت یک شهید در کوبیدن شخصیت دیگران نیست آنهم با غرض ورزی و کینه توزی
مقایسه هوشمندانه ای هم بخرج داده بود.
ارج نهادن یا کوبیدن نتیجه تحلیل بوده است نه هدف آن.
شما ناشناس محترم خودتان بردارید دو فرد مشهور در یک بستر زمانی مشترک را نقادی و مقایسه کنید تا ببینیم نتیجه آن چه می شود؟!
بسم الله!
از لحاظ تاثیرات اجتماعی هم در جهت سینمای واقع گرا و تلخ قرار دارد که همیشه وجود داشته و وجودش لازم است .
اما به مشابه آن بمب اتمی که سازنده اش میگوید من فیزیکدان هستم و کاری به سیاست ندارم ، آثار بسیار سنگین سیاسی بر جهان داشت .
این فیلم نیمی از یک استارت بسیار با کیفیت برای همه بمب های جهان بود .
یکی از فرماندهان ارشد ارتش چین حدود یک ماه قبل از مراسم اسکار :
به قیمت شروع جنگ جهانی سوم هم از ایران حمایت میکنیم .
نیمی از این استارت ، اثبات دروغ گو بودن ایران برای افکار عمومی دنیاست و نیمی دیگر اثبات توانایی غرب در پیروزی ست .
حتی ترمه هم که نماد عصمت و پاکی و همچنین نماد دانشمند جوان ایرانی ست ، در نهایت در یک محیط دروغ گو پرور ، برای بدست آوردن سود به طرز ماهرانه ای دروغ می گوید ، در آخر فیلم هم معلوم نمیشود که ایران ترک می کند یا نه
تا ایرانیان به دو گروه تقسیم شوند :
آنهایی که ایران را ترک کردند و هیچ وقت دروغ نمی گویند و آنهایی که در ایران ماندند و برای بقا مجبورند دروغ بگویند .
ترمه از ایران نرفت تا نماد دانشمند جوان ایرانی باشد که دروغ می گوید و خونش برای جوخه های ترور اسرائیل حلال است ،
تا دست اصغر فرهادی تا مفرغ در خون جوانانی باشد که دوستش دارند .
فیلم -- جدایی نادر از سیمین -- هیچ اشکالی نداشت ،
ولی فیلم -- یک جدایی -- فقط یک اشکال داشت :
در ابتدای فیلم باید نوشته می شد :
تقدیم به دیوانه ای محتزر به اسم نتانیاهو ،
برای شروع جنگ جهانی سوم .
و چه افکار پوچی :
http://myup.ir/images/53747940091150071968.jpg
تا مرفق را مفرغ ننویسید
تا محتضر را محتزر ننگارید.
احسنت خیلی خوب بود
به آمید روزی که دنیا به نور آقا منور بشه و همه در بیرق فرخنده آل محمد بتونیم نوکری کنیم
مهدی جان تا کی دل مریدانت در غم فراق تو گریه کنند ای یوسف زهرا کجایی....
حال باید پرسید که اگر او ایستاده است پس چه کسی نشسته است؟!
آری این مائیم که نشسته ایم!
او ایستاده است. او قرنهاست که ایستاده و هر روز آماده قیام است و منتظر فرمان الهی است.
او قرنهاست که منتظر ماست و هر روز از ما می پرسد که ای یاران من! پس کی می آئید؟
و عجیب آنکه ما نشستگان هم میگوئیم: آقاجان پس کی می آئی؟!
شگفت انگیزترین مسئله شیعه همینست!
قائمی که قرنهاست آمده و همیشه ایستاده و هر روز آماده و منتظر قیام ماست، مورد خطاب ماست که چرا نمی آئی مولاجان!
آمادگی برای شهادت یکی از نشانه های اصلی آمادگی برای قیام با آنحضرت است. اللهم ارزقنا و عجل فرجه الشریف
پس به هر دستی نباید داد دست
ای بسا ابلیس آدم روی که هست
چون اون فیلم داشت امریکارو بعنوان منجی معرفی میکرد.
راستی از این حرفهای کلیشه ای که آقا شان شهدا روپایین نیارین وسیاسیش نکنیداینقدر بدم میاد.عزیز شهدا امثال من وشما هستن که سیاسی تر ازاونا نداریم.به هرنیرنگی نگین سیاست.باید تقوا رومراعات کرد یعنی حواستو جمع کن چی میگی چه تصمیمی میگیری. تقوا میگه اقای فرهادی تو زمین دشمن ما بازی کرده.چطور ما تحریم هستیم ولی امریکا برای ایشون دست میزنه؟
دانشمند ما در زمینه سرطان شناسی مقام میاره ولی اجازه نمیدن بره؟
هر کسی که قطعه ای از جورچین دشمن را تکمیل کنه در نهان یا آشکار تمجید میشه
مدیریت اسکار در خدمت دشمنه
تجلیل اسکار به معنای آنست که جایزه بگیر آن در زمین دشمن بازی کرده
واعظین ما هم که بالای منبر میروند یزید مفسد و سفاک و امام حسین شهید در کنار هم قرار داده و با هم مقایسه میکنند.
ابوسفیان را در کنار محمد مصطفی و معاویه را در کنار امیرالمؤمنین علی
این مقایسه و در کنار هم قرار دادن که همردیف کردن نیست.
وگرنه مقایسه یک امر معقولی است و یک سیره قرآنی و اسلامی.
به حضرت والد هم تذکر بدهید!
مطمئن باش که مصطفی اگر این متن زننده و تفرقه برانگیز تو را می خواند از اینکه تو حامی او هستی و با چنین متنی قطره قطره اثر خون مصطفی را از بین می بری احساس خوشایندی نداشت .
برادر گرامی اگر دست من بود می گفتم بزرگترین دشمن این کشور خودمان هستیم نه آمریکا نه اسرائیل و نه ...
فقط خودمان هستیم که خود درگیری داریم و موفقیت های خود هرچند در قالب فیلمی تلخ ولی واقع گرایانه نادیده می گیریم و می خواهیم با خون شهدا اثرات هنری و موفقیت های خود را کمرنگ کنیم .
قدری به دیگران نیز خوشبین تر باشیم و فقط نگوییم که حرف ما درست است .
در اسلام ناب محمدی حتی به ابوسفیان نیز که بزرگترین دشمن اسلام بود اینچنین توهین نشده که شما به اصغر فرهادی و امثال ایشان می کنی .
دین ما دین دوستی است قدری مهربانتر
موفق باشید.
هم به اصغرفرهادی افتخار کنیم و هم به مصطفی شهید
یا رومی روم یا زنگی زنگ
شهدا اشک می ریزند، مجری برنامه تحویل سال می رقصد، عده ای کف می زنند، عده ای نان در خون می زنند.
"جدایی"، دغدغه صهیونیست ها شد و اسکار گرفت...
سال هاست جدایی دغدغه فلسطینیان است، هنوز اسکار نگرفته اند...
فرهادی منتظر است تا فیلم جدیدش را در فرانسه بسازد.
فرانسه هم منتظر است.
پسر شهید احدی روشن هم منتظر است. پس بابا کی می آید؟
پسرم، دست بابایت گرمی دست نامحرمان را نچشید. خدا دستش را گرفت.
قبول حق باشد احمدی روشن
قبول ناحق باشد فرهادی
دستتان درد نکند.
«آن بی هیاهو، این بی حیاهو»
واقعا ابتکار جالبی بود.
صرفنظر از فیلمشان، دست دادن با فاحشه ای مثل آنجلینا جولی واقعا یک بی حیایی است.
همینطور بازیگر زن فیلمشان که اجازه داد تا مرد اجنبی بازوانش را بفشارد جز بی حیایی چیست؟!